رفتن به مطلب

چگونه يك اقتصاد رشد مي‌كند؟


Mohammad Aref

ارسال های توصیه شده

از زمان جنگ دوم جهاني اكثر اقتصاددانان دست به كار نوشتن رساله دفاعي براي رشد دولت شدند. اكنون كارشناسان كه هيچ وقت نمي‌توانند بحراني را پيش‌بيني كنند، بر اين باورند كه ما بايد مجددا براي نجات سيستم بازار آزاد، اصول بازار آزاد را رها كنيم.

 

هميشه اين امكان براي افراد معمولي هم وجود دارد كه به واقعيت مسائل و مفاهيم و اتفاقاتي كه در دولت مي‌افتد پي ببرند. چه كسي يا چه چيزي مي‌تواند به آنها كمك كند تا درك كنند چه اتفاقي دارد مي‌افتد؟ انسان‌ها به اين نياز دارند كه يك نفر برايشان به وضوح و با زباني ساده توضيح دهد كه چه چيز اقتصاد يك كشور را موفق مي‌كند.

 

گرسنه ماندن امروز براي خوردن غذايي بهتر در فردا

بهترين گزينه براي اين منظور كتاب پيتر شيف به نام «چگونه اقتصاد يك كشور رشد مي‌كند و به چه دليل سقوط مي‌كند» است كه به كمك برادرش اندرو شيف نوشته است. ديگر نوشته‌هاي ساده‌اي نيز وجود دارد كه براي يادگيري مباحث بنيادي اقتصادي مناسب است، اما شيف يك داستان جالب براي گفتن دارد. داستاني كه در ابتدا توسط پدرشان اروين شيف نوشته شد و آنها آن را تكميل كردند. هيچ چيز مثل يك داستان مردم را تشويق به مطالعه كتاب نمي‌كند. در اين كتاب، داستان مورد بحث با تلاش‌هاي برندن ليچ بسيار جذاب‌تر هم شده است.

نويسندگان اين كتاب خيلي سريع سراغ ريشه‌هاي رشد اقتصادي رفته‌اند. فصل اول كتاب اين گونه شروع مي‌شود كه سه نفر در يك جزيره هستند به نام‌هاي ابل، بيكر و چارلي كه از طريق ماهيگيري روزانه روزگار خود را مي‌گذرانند. در هر روز آنقدر ماهي مي‌گيرند كه تا روز بعد سير باشند.

ابل يك ابتكار به ذهنش مي‌رسد به اين اميد كه بتواند تعداد ماهي بيشتري صيد كند، اما او كي مي‌تواند ايده خود را عملي كند؟ او تمام وقت خود را صرف كار روزمره مي‌كند. تازه خودش هيچ اطميناني هم ندارد كه ايده‌اش درست از آب درآيد.

يك روز ابل تصميم مي‌گيرد كه شانس خود را امتحان كند. او به ديگران مي‌گويد كه قصد دارد تا يك روز ماهيگيري نكند و وقت خود را صرف درست كردن وسيله‌اي به نام تور كند. بقيه او را تمسخر مي‌كنند، اما او به موفقيت فكر مي‌كند. او با استفاده از تورش مي‌تواند دو ماهي در روز بگيرد، يكي را بخورد و دومي را نگه دارد. در اين صورت مي‌تواند نصف زمان كنوني را به صيد اختصاص دهد و مابقي را به بهبود زندگي شخصي خود بپردازد. (البته در اين داستان ماهي فاسد نمي‌شود.)

شيف اين حكايت را با حواشي زيادي كه «واقع بيني» مي‌نامد، تعريف مي‌كند. در اين مورد او اشاره مي‌كند كه ابل براي موفقيت هم گرسنگي مي‌كشد و هم خطر را مي‌پذيرد.

در آخر هر فصل يك بخش به نام «بردن» وجود دارد. خواننده از فصل اول چه درسي بايد بگيرد؟ با استفاده از استعدادهاي خدا دادي خود مي‌توانيم ابزاري خلق كنيم تا هم زندگي مان را بهتر كنيم و هم يك اقتصاد به‌وجود آوريم. اگر ابزاري نباشد، اقتصادي نيست.

طبيعي است كه آن دو مرد ديگر هم به تور نياز دارند اما حاضر نيستند به خاطر ساختن آن گرسنگي را تحمل كنند. آنها از ابل مي‌خواهند تا روزهايي كه ماهي نمي‌گيرد، تورش را به آنها قرض دهد. ابل درخواست آنها را رد مي‌كند. سپس از ابل مي‌خواهند كه در طي مدتي كه مشغول ساختن تور هستند به آنها ماهي قرض دهد. ابل در جواب مي‌گويد كه مطمئن نيست آنها در ساختن تور موفق شوند. نهايتا، آن دو پيشنهاد مي‌كنند كه ماهي‌هاي قرض گرفته شده را به همراه سودش به او برمي‌گردانند. قرار شد كه آن دو در قبال هر ماهي كه از ابل قرض مي‌گيرند، دو ماهي پس دهند؛ بنابراين اگر موفق شوند، همه در اين ميان سود مي‌برند. ابل پيشنهاد آنها را قبول مي‌كند.

هر يك از مردها تور خود را ساخت و اقتصاد آنها از سه ماهي در روز به شش ماهي، يعني 100 درصد رشد، افزايش يافت.

در يك «واقع بيني» ديگر، شيف اشاره مي‌كند كه «اقتصاد رشد نكرد؛ چراكه مصرف آنها نيز بيشتر رشد. آنها بيشتر مصرف كردند چون اقتصاد رشد كرده بود.»

 

از داد و ستد كالا به كالا تا استفاده از پول

همچنان كه پس‌انداز آنها زياد مي‌شد، آنها زمان بيشتري به‌دست مي‌آوردند تا پروژه‌هاي ديگري را انجام دهند. آنها با هم شريك مي‌شوند و تله‌اي مي‌سازند كه هفته‌اي 30 ماهي صيد مي‌كند. ديگر آنها نيازي به ماهيگيري ندارند. ابل يك كارخانه پوشاك راه مي‌اندازد. بيكر قايق و گاري مي‌سازد و چارلي تخته مخصوص اسكي رو آب درست مي‌كند.

پس‌انداز كردن، سخت كوشي، خطر‌پذيري و قرض دادن مناسب موجب رشد اقتصاد مي‌شود. موفقيت‌هاي چشمگير جزيره منجر به جذب و برخورداري از توان لازم براي حمايت از مهاجرين مي‌شود. برخي از آنها ماهي قرض مي‌گيرند تا زمين را براي كشاورزي آماده كنند. برخي انسان‌ها خدماتي مثل آشپزي و تعمير تله ماهي ارائه مي‌دهند. اقتصاد بسيار متنوع و گونه گون مي‌شود.

ساكنان متوجه مي‌شوند كه به روش بهتري براي داد و ستد كالا و خدمات مورد نياز خود احتياج دارند. كسي كه نيزه درست مي‌كند شايد بخواهد كه از خدمات يك سرآشپز بهره‌مند شود، اما در مقابل ممكن است كه سرآشپز به نيزه احتياج نداشته باشد. آنها به چيزي نياز دارند كه بشود آنرا با هر چيزي معاوضه كرد و هر كسي آن را قبول كند. آنها پول نياز دارند.

آنها معاملات خود را بر حسب ماهي انجام مي‌دهند. ماهي نه تنها انجام دادوستد را تسهيل مي‌كند، بلكه براي مدت طولاني و براي روز مبادا مي‌توان آنرا ذخيره كرد. پول اين امكان را به مردم مي‌دهد كه در كاري كه تبحر دارند تخصص پيدا كنند. براي مثال دافي مي‌تواند با صرف هشت ماهي، قايقي بسازد كه ديگران حاضرند براي آن ده ماهي بپردازند. اگر دافي براي فروش هر قايق نه ماهي بگيرد، هم خودش سود مي‌كند و هم مشتريانش پس‌انداز مي‌كنند. در بلندمدت دافي مي‌تواند با پس‌انداز خود ابزاري بخرد كه به‌وسيله آنها فقط با صرف چهار ماهي يك قايق بسازد. دافي توليد خود را دو برابر مي‌كند و با گرفتن شش ماهي در مقابل هر قايق، حاشيه سود خود را دو برابر و تازه قايق‌ها را هم ارزانتر مي‌فروشد. تجمل كم‌كم به زندگي مردم راه پيدا مي‌كند.

همچنان كه بهره‌وري افزايش مي‌يابد، قيمت‌ها هم كاهش مي‌يابد؛ يعني هم به نفع توليد‌كننده است و هم به نفع مشتري. كاهش قيمت‌ها مردم را تشويق به پس‌انداز مي‌كند كه اين امر ميزان سرمايه موجود براي وام را بيشتر مي‌كند. در اين زمان ترس از كاهش قيمت‌ها هنوز ناشناخته است.

 

يك واسطه بين پس‌انداز‌كننده و قرض‌كننده

همه ساكنان جزيره حاضر نيستند براي يك زندگي بهتر كار كنند. برخي از آنها شروع به دزديدن ماهي كرده‌اند. يك كارآفرين به نام مكس گودبانك اين فرصت را براي راه اندازي يك بانك غنيمت مي‌شمرد و براي نگهداري از پس‌اندازهاي مردم از آنها دستمزد مي‌گيرد.

به دليل منفعت كم اين كار، مكس تصميم گرفت تا از پس‌اندازهاي موجود، به متقاضيان وام بدهد. براي اغواي مردم به اينكه ماهي خود را به بانك بسپرند، به مردم سود پرداخت مي‌كند. او از قرض‌كننده‌ها نرخ سود بيشتري دريافت مي‌كند؛ بنابراين مي‌تواند هزينه‌هاي خود را بپردازد و سود هم به‌دست آورد. مكس شركت خود را وام و پس‌انداز گودبانك مي‌نامد.

مكس مي‌داند كه در يك اقتصاد موفق سپرده ماهي‌اش افزايش خواهد يافت. در نتيجه سود وام‌هايش و سودي كه به سپرده‌گذار پرداخت مي‌شود نيز كاهش خواهند يافت. اگر پس‌انداز كم شود، مكس از قرض‌كننده‌ها سود بيشتري مي‌گيرد. همچنين او مي‌بايد به سپرده‌گذاران سود بيشتري بپردازد تا آنها را براي پس‌انداز كردن تشويق كند و نهايتا نرخ تقاضاي وام پايين خواهد آمد.

امنيت و راحتي بانك، سپرده‌گذاران را جذب مي‌كند و مكس مي‌تواند براي يك پروژه آب بندي بزرگ به منظور رساندن آب به جزيره تامين مالي كند. لوله‌هاي آب مي‌تواند زمين‌هاي باير را به زمين‌هاي كشاورزي تبديل كند. از جريان ثابت آب مي‌توان براي ماشين‌هاي باركشي استفاده كرد كه اين كار موجب ظهور صنايع جديد مي‌شود.

 

پيدايش دولت

ساكنان جزيره براي حل و فصل اختلافات و حفاظت از خود در مقابل خشونت، تصميم گرفتند كه يك دولت كوچك راه بيندازند. آنها 12 سناتور انتخاب كردند و يك سناتور ارشد هم با اختيارات اجرايي انتخاب كردند. مجلس سنا يك سيستم قضايي براي حل اختلافات طراحي خواهد كرد و يك جوخه پليس براي اجراي احكام دادگاه. همچنين اين مجلس يك نيروي دريايي ايجاد و سازماندهي خواهد كرد.

ساكنان جزيره موافقت مي‌كنند كه سالانه تعدادي ماهي به عنوان ماليات براي تامين مالي دولت بپردازند. براي متعهد كردن و محدود كردن دولت نسبت به انجام وظايفش، در قانون اساسي يك سري قوانين اضافه كردند كه دولت چه كارهايي مي‌تواند و چه كارهايي نمي‌تواند انجام دهد. قانون اساسي از شهروندان در مقابل دولت حمايت مي‌كند و از اقليت‌ها در مقابل ستم احتمالي اكثريت دفاع مي‌كند.

عده زيادي مي‌دانستند كه دولت فعاليت‌هاي خود را فقط به‌وسيله مالياتي كه از توليد‌كننده‌ها مي‌گرفت، مي‌توانست انجام دهد. مخارج دولت از ماليات‌هاي ماليات‌دهندگان تامين مي‌شد و فقط ماليات‌دهندگان حق دادن راي داشتند. كشور جديد يوسونيا ناميده شد.

در ادامه گذر نسل‌ها، اقتصاد جزيره همچنان در حال رشد است. يك روز عده‌اي از سناتورهاي خوش فكر به اين نتيجه رسيدند كه قانون اساسي به اندازه كافي دموكراتيك نيست؛ چراكه فقط به ماليات‌دهندگان حق راي مي‌دهد. در نتيجه اين محدوديت برداشته شد تا در روز انتخابات عده بيشتري از شهروندان اجازه داشته باشند تا برگه راي خود را در صندوق بيندازند.

 

پيدايش غذاي مجاني

در اين زمان سناتوري جاه طلب به نام فرانكي ديپ يك نظر راديكالي مطرح مي‌كند. فرانكي عاشق قدرت است و براي آنكه قدرت را در عرصه سياست به‌دست آورد به راي‌دهندگان وعده كالاي رايگان مي‌دهد، اما او چگونه مي‌تواند از پس اين كار برآيد؟ دولت قبل از دادن چيزي بايد چيزي گرفته باشد.

قبل از آنكه او سناتور ارشد شود، اين ايده را مطرح مي‌كند كه دولت بيشتر از آنچه كه دارد، به مردم بدهد. براي انجام اين برنامه، فرانكي اقدام به انتشار پول‌هاي كاغذي دولتي مي‌كند كه اين برگه‌ها قابل‌بازخريد با ماهي‌هاي واقعي انبار شده در گودبانك مي‌باشند. اكنون شهروندان مي‌توانند هم از ماهي و هم از برگه‌هاي تجاري استفاده كنند.

قاضي ارشد جزيره اعلام مي‌كند كه طبق قانون اساسي فرانكي اجازه صدور برگه به جاي ماهي را ندارد. فرانكي اين مشكل را با اخراج قاضي حل مي‌كند. سپس يكي از دوستان سياسي خود را جايگزين مي‌كند كه به نظر او قانون اساسي «يك سند زنده» است كه قابل‌تفسير مجدد بر اساس ديدگاه‌هاي قاضي ارشد مي‌باشد.

اگرچه در ابتدا استفاده از پول كاغذي براي مردم سخت بود، اما كم‌كم به دليل راحتي حمل‌و‌نقل به استفاده از آن علاقه‌مند شدند. كساني كه كاغذهاي خود را با ماهي بازخريد مي‌كنند در مورد برابر بودن پول كاغذي پرداخت شده و ماهي دريافت شده شك مي‌كنند، اما از آنجايي كه اين مقايسه غيرقانوني است،

 

هيچ كس واقعيت را نمي‌فهمد.

دوستان فرانكي با تحقيقات بسيار توانستند پروژه‌هاي بيشتري براي هزينه كردن دولت پيدا كند. همه آنچه آنها نياز داشتند حمايت كافي از سوي راي‌دهندگان بود. انتشار مجدد پول كاغذي راه‌حل خوبي به نظر مي‌آمد.

ماليات‌دهندگان راضي هستند؛ چراكه اين هزينه‌ها باعث افزايش ماليات نمي‌شود. ترقي خواهان حامي اين هزينه‌ها هستند؛ چراكه دولت هم حمايت خود را نشان مي‌دهد و سياستمداران احساس آرامش مي‌كنند چون نيازي نيست بودجه‌هاي خود را درست تنظيم كنند. تنها مشكل محتمل از سوي اقتصاددانان است كه ممكن است به اين دزدي مخفي پي ببرند، اما اين مشكل را هم مي‌توان با سرگرم كردن آنها با كار و بودجه‌هاي تحقيقاتي حل كرد. بالاخره رييس بانك، مكس گودبانك هفتم، شروع به افشاي حقه بازي‌هاي دولت مي‌كند. فرانكي، الي گرينفين را جايگزين او مي‌كند و بنابراين شركت وام و پس‌انداز گودبانك تبديل به بانك مركزي ماهي مي‌شود. در اين زمان دنيا قدم به عرصه جديدي مي‌گذارد.

 

سرنوشت يوسونيا

براي اينكه ببينيد دخالت اقتصادي اخير در يوسونيا به كجا مي‌رسد بايد خود كتاب را بخوانيد؛ اگرچه اين داستان مباني كليدي اقتصاد را روشن مي‌كند، اما نويسندگان داستان را با طنز تمام مي‌كنند. براي مثال فرانكي ديپ، جيم و باس و باري اكودا به عنوان مجريان اصلي برنامه «ماهي كپور براي گاري‌ها»، في ني مايي و فيشي ماك، ‌هانك پلانكتون به عنوان حسابدار ارشد ماهي و برنت بارناكل دوست داشتني من جانشين الي گرينفين مي‌شود و قول مي‌دهد كه هر چقدر لازم است پول كاغذي چاپ كند. پيتر شيف حتي در مورد خودش هم شوخي مي‌كند و خود را به پيكر سكيف، كمدين تلويزيون، نسبت مي‌دهد.

شيف‌ها در واقع هنگامي كه بارناكل در كنفرانس مي‌گويد سياست يوسونيا در ارسال پول‌هاي كاغذي به جزيره سينوپيا در قبال ماهي و كالا آخرين پيشرفت اقتصادي است، طعنه ديگري به اقتصاد مي‌زنند. يوسونيايي‌ها با اشتهاي پر ولعشان در مصرف كردن مزيت نسبي بالايي دارند، در حالي كه سينوپيايي‌ها در صدر پس‌انداز و توليد بودند.

 

خيلي خوب است كه آخر داستان نويسندگان فراموش نشود. به نظر من دو سطر آخر داستان تا هميشه به خاطر شما خواهد ماند.

به‌رغم دادن وجود اطلاعات خوبي در مورد نقش پول در اقتصادي مانند اقتصاد يوسونيا در اين كتاب، من دوست داشتم كه جزئيات بيشتري در مورد انتقال از مبادله كالا به كالا به استفاده از پول نيز مي‌خواندم. نويسندگان در صفحه 52 اشاره مي‌كنند كه از آنجايي كه همه در اين جزيره ماهي مي‌خورند، تصميم گرفته شد كه ماهي نقش پول را ايفا كند؛ اگرچه من از عقيده بازار آزاد نويسندگان آگاه هستم، اما به نظر خيلي جالب مي‌شد اگر اين تصميم به جاي بازار توسط يك هيات گرفته مي‌شد.

كساني كه مطالب اقتصادي برايشان خسته‌كننده است، حتما از خواندن اين كتاب لذت خواهند برد.

اين كتاب براي طرفداران مكتب اتريش جذابيت‌هاي زيادي خواهد داشت، اما كينزي‌هايي كه به پيش‌بيني‌هاي درست پيتر شيف در مورد فروپاشي بازار مسكن مي‌خنديدند آن را مورد انتقاد قرار خواهند دارد.

 

شايد اين تنها كتاب اقتصادي باشد كه بتوان آن را در ميان خانواده خواند و همه اعضا از آن لذت ببرند. اين داستان هيچ گاه كهنه نمي‌شود و هيچ گاه وارد درس‌هاي دانشگاه نمي‌شود. نويسندگان تلاش زيادي كرده‌اند تا مفاهيم كليدي اقتصادي را بدون نام بردن مستقيم از آنها توضيح دهند.

 

داستان جزيره يوسونيا مي‌تواند منبع خوبي به عنوان درس‌هاي پيش‌نياز اقتصادي باشد و راه خوبي براي يادگيري مباني و نشان دادن ارتباط بين اين مباني با تاريخ 100 سال گذشته ايالات‌متحده باشد. طبق كشف يكي از دختران من، رياضيات مقدماتي يكي از پيش‌نيازهاي دوره پزشكي است. يك كلاس مقدماتي اقتصادي به‌وسيله كتاب «چگونه اقتصاد يك كشور رشد مي‌كند و چگونه سرنگون مي‌شود» به خوبي روشن مي‌كند كه چگونه مداخلات دولت با اين اصل در پزشكي كه «آسيب ‌نزدن» از همه چيز مهمتر است، متضاد است

 

منبع: ميزس

  • Like 1
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...