Fakur 9754 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 تیر، ۱۳۹۰ کسي كه حفظ جان را مقدم بر آزادي بداند، لياقت آزادي را ندارد.(( برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام )) كساني كه حاضر نيستند براي آزادي بهايي بپردازند، لياقت آزادي را ندارند.(( برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام )) بسياري از سياستمداران اين مطلب را به خوبي مي دانند كه هيچ ملتي نبايد آزاد باشد، مگر آنگاه كه شايستگي نگهداري و اجراي اين آزادي را داشته باشد. اين اندرز مانند ديوانه اي در يك داستان كهن است كه تصميم گرفته بود در آب نرود، مگر آنگاه كه شنا كردن را آموخته باشد.((مكولي)) همانطور كه مايل نيستم بنده كسي باشم، حاضر نيستم آقاي كسي باشم. كساني كه مخالف آزادي ديگرانند، خود لياقت آزادي را ندارند.(( برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام )) همه دارند از لیاقت صحبت میکنند. من اما هنوز در معنی این کلمه مانده ام. لیاقت معنیش چیه؟ اینو بشکافیم شاید متوجه بشیم کمبودمون چیه؟ 4 لینک به دیدگاه
Ehsan 112346 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 تیر، ۱۳۹۰ شما هم دارید باز همون حرف رو میزنید... کسی لیاقت چیزی رو داره که بفهمه و درکش کنه و بدونه چرا باید باشه و اگر نباشه چه اتفاقی میوفته... ملت ما کدوم یکی از اینها رو میفهمند ؟ هیچ کدامش رو... پس لیاقت داشتنش رو ندارند... مشکل اینجاست که ما خودمان را جای اون نفهم ها نمیذاریم. به نظرت چی باعث میشه یک آدم نفهم بشه و یک آدم فهمیده؟ شما اگر به جای اینکه میرفتید مدرسه،در کودکی در خیابان ها رها بودید مثل هزاران بچه و اسپند دود میکردید و شیشه ماشین تمیز میکردید،آیا به یک هزارم اینی که امروز هستید میرسیدید؟ اکثریت جامعه ایران عوام و فقیر است،چه از لحاظ معنوی چه مادی. این ماندن در فقر هم حاصل هم دشمن های خارجی است هم دیکتاتورهای داخلی. به هیچ وجه بحث لیاقت مطرح نیست،چون اگر بی لیاقت بودند،ایرانی ها در سطح جهان بالاترین کرسی های علمی را نداشتند. با سواد ترین اقلیت جامعه آمریکا هم ایرانی ها هستند. چون فرصت برایشون محیا شده،محیا شدن فرصت یعنی امکان توانستن دادن. اینجا فرصتی نیست،برای همین توانایی بروز داده نمیشه . هیچ ربطی به لیاقت نداره. 8 لینک به دیدگاه
Anarchist 1419 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 تیر، ۱۳۹۰ درود نوشته هایتان را دقیق خواندم،ختا آن ها که تکراری بود. به نظر من مشکل 2 طبقه ی اول از 3 طبقه ی موجود در جامعه است طبقه ی اول:افرادی که neutron نمایندگی ایشان را بر عهده گرفته است. این افراد فکر می کنند نتیجه ی حکومت هستند در حالی که کاملا بر عکس است. تا گوسفند نباشد، چوپان هم نیست همینطور تا اینچنین مردمی نباشند این چنین حکومتی نخواهد بود. طبقه ی دوم: افرادی امثال آنارشیست، وافن، ابوالفضل و ... که از این حکومت ( + این فرهنگ) راضی نیستیم و زبان به انتقاد گشودیم. حال آنکه هیچ مطالعه ای نداریم. نهایت سوادمان در حر نقل قول از چند فیلسوف، شاعر و حفظ کردن چند ایدئولوژی و مکتب است. (حداکثر 50 تا کتاب خوانده ایم) در نهایت تاسف این حکومت را حق خود نمی دانیم و در کمال اندوه باید عرض کنم تا افرادی مثل ما نباشند، حکومت هایی مثل این وجود نخواهد داشت. و اما طبقه ی سوم: افرادی که مطالعه کرده اند و دانسته هایشان را زیسته اند. ارتباط بیت قدرت و دانش را درک کرده اند. ادراکشان از فهم مردم بالاتر است. اونیس، نیتس، لوین، نیدگر، فوکو، مک دانل، پروست، لیوتار، ایریگاری، دلوز، گوتاری، دریدا و .... را میشناسند و می دانند در چه مرحله ی تاریخی و در کجا زندگی می کنند. این افراد هستند که مسیر تاریخ یک کشور را تغییر میدهند (مثل هیتلر، مارکس، ...) فقط در صورتی مفید هستیم که: یا به گونه ای تلاش کنیم که همچون طبقه ی سوم شویم سپس آم موقع به مبارزه برخیزیم، یا منتظر بشینیم که آن ها به مبارزه برخیزند و ما در خیابان ها حمایتشان کنیم. . . . . مشارکت در این تاپیک خود تلاشی محسوب می شود برای رسیدن به آن ها، هرچند که خود ان را نفهمید و مبارزه بخوانیدش! 8 لینک به دیدگاه
Ehsan 112346 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 تیر، ۱۳۹۰ من این سوال را از تمامی کسانیکه میگویند ایرانی ها لیاقت آزادی ندارند میپرسم و اگر جواب ندهند: خودم اونطرف پل صراط وایمیستم اونور پل بهشون حوری نشون میدم اما تا بخوان رد بشن از پل،طناب پل را پاره میکنم بیافتند در آتش جهنم. پس خواهشا جواب بدهید. سوال: همه دوستان محترمی که میفرمایید ایرانی لیاقت آزادی و دموکراسی را ندارد. آیا شخص شما لیاقت آزادی و دموکراسی را دارید یا خیر؟ 1- اگر دارید،چطوری به دستش آوردین و این روش به دست آوردنش به نظرتان برای چند درصد مردم ایران محیا است؟ 2- اگر ندارید،پس مشکلتان با عدم اطاعت مطلقه از رهــبر کبــیر و فـــرزانه چیست و اعتراض چرا؟ 6 لینک به دیدگاه
Anarchist 1419 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 تیر، ۱۳۹۰ کسي كه حفظ جان را مقدم بر آزادي بداند، لياقت آزادي را ندارد.(( برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام )) كساني كه حاضر نيستند براي آزادي بهايي بپردازند، لياقت آزادي را ندارند.(( برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام )) بسياري از سياستمداران اين مطلب را به خوبي مي دانند كه هيچ ملتي نبايد آزاد باشد، مگر آنگاه كه شايستگي نگهداري و اجراي اين آزادي را داشته باشد. اين اندرز مانند ديوانه اي در يك داستان كهن است كه تصميم گرفته بود در آب نرود، مگر آنگاه كه شنا كردن را آموخته باشد.((مكولي)) همانطور كه مايل نيستم بنده كسي باشم، حاضر نيستم آقاي كسي باشم. كساني كه مخالف آزادي ديگرانند، خود لياقت آزادي را ندارند.(( برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام )) همه دارند از لیاقت صحبت میکنند. من اما هنوز در معنی این کلمه مانده ام. لیاقت معنیش چیه؟ اینو بشکافیم شاید متوجه بشیم کمبودمون چیه؟ این طور که من برداشت کردم منظور 2 نوع است : 1. برای آزادی تلاش نمی کنید 2.شعور آزادی را ندارید و امام زمان را لازم دارید! 2 لینک به دیدگاه
Neutron 60966 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 تیر، ۱۳۹۰ درود نوشته هایتان را دقیق خواندم،ختا آن ها که تکراری بود. به نظر من مشکل 2 طبقه ی اول از 3 طبقه ی موجود در جامعه است طبقه ی اول:افرادی که neutron نمایندگی ایشان را بر عهده گرفته است. این افراد فکر می کنند نتیجه ی حکومت هستند در حالی که کاملا بر عکس است. تا گوسفند نباشد، چوپان هم نیست همینطور تا اینچنین مردمی نباشند این چنین حکومتی نخواهد بود. طبقه ی دوم: افرادی امثال آنارشیست، وافن، ابوالفضل و ... که از این حکومت ( + این فرهنگ) راضی نیستیم و زبان به انتقاد گشودیم. حال آنکه هیچ مطالعه ای نداریم. نهایت سوادمان در حر نقل قول از چند فیلسوف، شاعر و حفظ کردن چند ایدئولوژی و مکتب است. (حداکثر 50 تا کتاب خوانده ایم) در نهایت تاسف این حکومت را حق خود نمی دانیم و در کمال اندوه باید عرض کنم تا افرادی مثل ما نباشند، حکومت هایی مثل این وجود نخواهد داشت. و اما طبقه ی سوم: افرادی که مطالعه کرده اند و دانسته هایشان را زیسته اند. ارتباط بیت قدرت و دانش را درک کرده اند. ادراکشان از فهم مردم بالاتر است. اونیس، نیتس، لوین، نیدگر، فوکو، مک دانل، پروست، لیوتار، ایریگاری، دلوز، گوتاری، دریدا و .... را میشناسند و می دانند در چه مرحله ی تاریخی و در کجا زندگی می کنند. این افراد هستند که مسیر تاریخ یک کشور را تغییر میدهند (مثل هیتلر، مارکس، ...) فقط در صورتی مفید هستیم که: یا به گونه ای تلاش کنیم که همچون طبقه ی سوم شویم سپس آم موقع به مبارزه برخیزیم، یا منتظر بشینیم که آن ها به مبارزه برخیزند و ما در خیابان ها حمایتشان کنیم. . . . . مشارکت در این تاپیک خود تلاشی محسوب می شود برای رسیدن به آن ها، هرچند که خود ان را نفهمید و مبارزه بخوانیدش! سلام دوست عزیز. :icon_pf (44): طبقه ی اول:افرادی که neutron نمایندگی ایشان را بر عهده گرفته است. این افراد فکر می کنند نتیجه ی حکومت هستند در حالی که کاملا بر عکس است. تا گوسفند نباشد، چوپان هم نیست همینطور تا اینچنین مردمی نباشند این چنین حکومتی نخواهد بود.همواره رفتارهایی که از انسان ها سر میزند نتیجه بردارهای مختلفی است.در واقع انسان امروزی نتیجه ی نوع تفکر، شرایط خانوادگی، شرایط اجتماعی، شرایط تحصیلی و ... است. در واقع رفتار انسان ها نتیجه ی تعامل انسان با محیطی بوده که توش زندگی کرده. نتیجه نوع تفکر خودش و شرایط زندگی ای که بر اون حاکم بوده. بررسی انسان به عنوان یک عامل تنها در روانشناسی عمومی مشکلی بود که بعدها روانشانسی محیط رو ایجاد کرد. روانشانس ها به این نتیجه رسیدند که انسان را نمیتوان در آزمایشگاه روانشناسی به طور مجزا از محیطش بررسی کرد. بلکه مشاهده ی رفتار انسان در محیط نتیجه واقعی تری بدست میدهد. از طرفی برخورد با انسان ها به صورت یک استاندارد، اشتباهی بود که مدرنیسم کرد. در نظر گرفتن فرهنگ های مختلف در طراحی های مدرنیستی با القاء زیبایی شناسی ماشین، سبب شد تا چندین پرژوه ی مختلف طراحی به شکست منجر شوند. مدرنیست ها فکر میکردند انسان همه جا یک نوع است، فارغ از شرایطی که در آن زندگی کرده. من همیشه دوست دارم توی بحث های مختلفی که شرکت میکنم ، صورت های که کمتر مورد توجه قرار گرفته اند را گوشزد کنم. توی این تاپیک هم اول پست نوشته ام. من از منظر عامه ی مردم جواب میدهم. من هم مثل شما و بقیه ی دوستان، به رفتارهای منفی ایرانیان، در تاپیک های متعددی اشاره داشته هم. من حتی پا را فراتر گذاشته رفتار تاریخی ایرانیان را در تاپیک های مختلف به نقد کشیده ام. من هیچ گاه نگفته ام ما نتیجه ی حکومت هستیم. من میگویم، انتقاد به خود، بجا و سازنده است. اما باید دو طرفه دید. باید ریشه یابی کرد. باید چرایی را فهمید. بسیار خوب! برو توی از دوروبریات بپرس دموکراسی یعنی چی؟ طی تحقیقی که در دانشگاه شهید بهشتی انجام شد، کمتر از 1 درصد مرد ایران مفهوم مشارکت واقعی رو میفهمند. شما فکر میکنی چند درصد مردم مفهوم دموکراسی رو می فهمند؟ چند درصد مردم معنی شفاف سازی رو می فهمند؟ چند درصد از مردم مفهوم سیاست حزبی رو می فهمند؟ ریشه ی این چیزها توی حکومت 30 ساله نیست! ریشه ای بس طولانی دارد و ریشه های طولانی، راه حل های طولانی دارند. بحث سر اینه. اینکه ما رفتارهای منفی رو شناختیم، عالیه! اما حالا باید بررسی کنیم چرا؟ اینطوره. نه اینکه بگیم این مردم عجب آدمهای عوضی ای هستند که هی میرن پول یارانه شو میگیرن. یه بار نرن، حال این دولت گرفته میشه. در حالیکه عدم مشارکت جمعی یکی از ویژگی های مردم ایرانه. اول باید اینو حلش کرد. باید ریشه یابی اش کرد. حل کردن این مشکل هم کار یه روز دو روز نیست. زمان میخواد. از طرفی مقایسه جامعه ما با جامعه مصر و حکومت ما با حکومت تونس مقایسه اشتباهیه. حداقلی که من از شرایط مصر میدونم اینه که حکومتش یه حکومت ایدئولوژیک نبوده و حتی خانواده ها هم از این ساختار ایدئولوژیک بیرون اومده اند. توی ایران استبداد از توی خانواده ها نشات میگیره! از طرفی ، فهم درست نمود های نوگرایی در کشور ما هیچ جایی نداشته اند. این نمود ها در ساختار ذهنی مردم جایی نداشته اند. برای نهادینه شدن برخی رفتارها توی ایران زمان لازم است. همین که ما میگوئیم: اه! این چه وضعشه! پس چرا هیچ تغییری نمیکنیم؟ چرا اینا نمیرن؟ چرا مردم اعتراض نمیکنند؟ اما غافل از اینکه، یکی از عادت های منفی ما ایرانی ها همینه: تفکر موقت! عادت داریم روزنامه بخونیم، در صورتیکه باید سالنامه بخونیم. چنین تغییراتی زمان طولانی میخواد. این تاپیک از نظر این که ویژگی های منفی ما رو گوشزد کنه، تاپیک خوبیه. اما اینکه بخواد با توسل به این رفتارهای منفی ، برای لیاقت ما برای آزادی تعیین تکلیف کنه، معلومه که خودش یه پا دیکتاتوره! من نه نماینده طبقه ای هستم. نه به این اعتقاد دارم که ما نتیجه ی حکومت هستیم. نه اصلا طرفدار پروپا قرص تفکری هستم! برخورد گوسپند مانند با مردم، ویژگی مستبدهاست. من ترجیح میدهم، مردم کشورم را به مثابه کودکانی فرض کنم که میتوانند به بلوغ فکری برسند. تنها چیزی که بهش اعتقاد دارم اینه که توی دنیا یه طیف از تفکرات مختلف وجود داره، که تا به درک متقابل از نحوه ی تفکر هم نرسند، هیچ اتفاقی نمی افته ... من کلا با صفت های بسیار بد! خیلی عالی! بدون نقص! پر از نقص! و ... مخالفم. من دوست دارم به این فکر کنم، که رفتارهای منفی ام چیستند و چطور میشه یه رفتار منفی رو از خودم و جامعه زدود. و البته دوست دارم به این فکر کنم چطور میشه سرانه مطالعه رو تو ایران بالا برد. نه اینکه بهشون بگم حالا که کتاب نمیخرید و نمیخونید، در کتابخونه رو روتون میبندم! شما لیاقت کتاب رو ندارید. 7 لینک به دیدگاه
Anarchist 1419 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 تیر، ۱۳۹۰ سلام دوست عزیز. :icon_pf (44): همواره رفتارهایی که از انسان ها سر میزند نتیجه بردارهای مختلفی است. در واقع انسان امروزی نتیجه ی نوع تفکر، شرایط خانوادگی، شرایط اجتماعی، شرایط تحصیلی و ... است. در واقع رفتار انسان ها نتیجه ی تعامل انسان با محیطی بوده که توش زندگی کرده. نتیجه نوع تفکر خودش و شرایط زندگی ای که بر اون حاکم بوده. بررسی انسان به عنوان یک عامل تنها در روانشناسی عمومی مشکلی بود که بعدها روانشانسی محیط رو ایجاد کرد. روانشانس ها به این نتیجه رسیدند که انسان را نمیتوان در آزمایشگاه روانشناسی به طور مجزا از محیطش بررسی کرد. بلکه مشاهده ی رفتار انسان در محیط نتیجه واقعی تری بدست میدهد. از طرفی برخورد با انسان ها به صورت یک استاندارد، اشتباهی بود که مدرنیسم کرد. در نظر گرفتن فرهنگ های مختلف در طراحی های مدرنیستی با القاء زیبایی شناسی ماشین، سبب شد تا چندین پرژوه ی مختلف طراحی به شکست منجر شوند. مدرنیست ها فکر میکردند انسان همه جا یک نوع است، فارغ از شرایطی که در آن زندگی کرده. من همیشه دوست دارم توی بحث های مختلفی که شرکت میکنم ، صورت های که کمتر مورد توجه قرار گرفته اند را گوشزد کنم. توی این تاپیک هم اول پست نوشته ام. من از منظر عامه ی مردم جواب میدهم. من هم مثل شما و بقیه ی دوستان، به رفتارهای منفی ایرانیان، در تاپیک های متعددی اشاره داشته هم. من حتی پا را فراتر گذاشته رفتار تاریخی ایرانیان را در تاپیک های مختلف به نقد کشیده ام. من هیچ گاه نگفته ام ما نتیجه ی حکومت هستیم. من میگویم، انتقاد به خود، بجا و سازنده است. اما باید دو طرفه دید. باید ریشه یابی کرد. باید چرایی را فهمید. بسیار خوب! برو توی از دوروبریات بپرس دموکراسی یعنی چی؟ طی تحقیقی که در دانشگاه شهید بهشتی انجام شد، کمتر از 1 درصد مرد ایران مفهوم مشارکت واقعی رو میفهمند. شما فکر میکنی چند درصد مردم مفهوم دموکراسی رو می فهمند؟ چند درصد مردم معنی شفاف سازی رو می فهمند؟ چند درصد از مردم مفهوم سیاست حزبی رو می فهمند؟ ریشه ی این چیزها توی حکومت 30 ساله نیست! ریشه ای بس طولانی دارد و ریشه های طولانی، راه حل های طولانی دارند. بحث سر اینه. اینکه ما رفتارهای منفی رو شناختیم، عالیه! اما حالا باید بررسی کنیم چرا؟ اینطوره. نه اینکه بگیم این مردم عجب آدمهای عوضی ای هستند که هی میرن پول یارانه شو میگیرن. یه بار نرن، حال این دولت گرفته میشه. در حالیکه عدم مشارکت جمعی یکی از ویژگی های مردم ایرانه. اول باید اینو حلش کرد. باید ریشه یابی اش کرد. حل کردن این مشکل هم کار یه روز دو روز نیست. زمان میخواد. از طرفی مقایسه جامعه ما با جامعه مصر و حکومت ما با حکومت تونس مقایسه اشتباهیه. حداقلی که من از شرایط مصر میدونم اینه که حکومتش یه حکومت ایدئولوژیک نبوده و حتی خانواده ها هم از این ساختار ایدئولوژیک بیرون اومده اند. توی ایران استبداد از توی خانواده ها نشات میگیره! از طرفی ، فهم درست نمود های نوگرایی در کشور ما هیچ جایی نداشته اند. این نمود ها در ساختار ذهنی مردم جایی نداشته اند. برای نهادینه شدن برخی رفتارها توی ایران زمان لازم است. همین که ما میگوئیم: اه! این چه وضعشه! پس چرا هیچ تغییری نمیکنیم؟ چرا اینا نمیرن؟ چرا مردم اعتراض نمیکنند؟ اما غافل از اینکه، یکی از عادت های منفی ما ایرانی ها همینه: تفکر موقت! عادت داریم روزنامه بخونیم، در صورتیکه باید سالنامه بخونیم. چنین تغییراتی زمان طولانی میخواد. این تاپیک از نظر این که ویژگی های منفی ما رو گوشزد کنه، تاپیک خوبیه. اما اینکه بخواد با توسل به این رفتارهای منفی ، برای لیاقت ما برای آزادی تعیین تکلیف کنه، معلومه که خودش یه پا دیکتاتوره! من نه نماینده طبقه ای هستم. نه به این اعتقاد دارم که ما نتیجه ی حکومت هستیم. نه اصلا طرفدار پروپا قرص تفکری هستم! برخورد گوسپند مانند با مردم، ویژگی مستبدهاست. من ترجیح میدهم، مردم کشورم را به مثابه کودکانی فرض کنم که میتوانند به بلوغ فکری برسند. تنها چیزی که بهش اعتقاد دارم اینه که توی دنیا یه طیف از تفکرات مختلف وجود داره، که تا به درک متقابل از نحوه ی تفکر هم نرسند، هیچ اتفاقی نمی افته ... من کلا با صفت های بسیار بد! خیلی عالی! بدون نقص! پر از نقص! و ... مخالفم. من دوست دارم به این فکر کنم، که رفتارهای منفی ام چیستند و چطور میشه یه رفتار منفی رو از خودم و جامعه زدود. و البته دوست دارم به این فکر کنم چطور میشه سرانه مطالعه رو تو ایران بالا برد. نه اینکه بهشون بگم حالا که کتاب نمیخرید و نمیخونید، در کتابخونه رو روتون میبندم! شما لیاقت کتاب رو ندارید. با اکثر حرف هایتان موافقم به جز : این تاپیک از نظر این که ویژگی های منفی ما رو گوشزد کنه، تاپیک خوبیه. اما اینکه بخواد با توسل به این رفتارهای منفی ، برای لیاقت ما برای آزادی تعیین تکلیف کنه، معلومه که خودش یه پا دیکتاتوره! از شواهد این طور بر می آید که این حرف ها نوعی تلنگر به مردم است که ای جماعت بی خیال، به خود بیایید ولی تناقض اینجاست که کسی تلنگر را زده که خود در امضایش نشان داده که بی خیال است!! مگر امضا نشان دهنده ی چیزیی جز بخش عمومی هر انسانیست؟؟ این نکته بسیاری از خواننداگان را دچار بدبینی می کند که این حرف ها قابل اعتماد نیست و ناخودآگاه جبهه می گیرید. و اما اصل موضوع : یک جنگ خانگی، چه آگاهانه و چه ناآگاهانه، در جوهر عصر ما و در مغز تمامی آدمیان معاصر عمیقا نفوذ کرده است، جنگی بی رحمانه میام اسطوره های کهن که اینک توان خود را از دست داده، لیکن هنوز مایوسانه می کوشد راهبر زندگی مان باشد و اساطیر نو - که هرچند ناشیانه و بی نظم و ترتیب - سر به منازعه می گذارد تا بر روانمان تسلط یابد. از این روست که عصر ما عمیقا فاجعه آمیز است ... توفانی از پیش بر فرازمان موضوع گرفته است. آدمیان هنوز به این توفان اعتنایی ندارند. حتا اگر اعتنایی داشته باشند، خویشتن را با این استدلال کمه توفان هنوز به دور از آن هاست و احتمالا مسیرش را تغییر خواهد داد، تسلی می دهند. لیکن توفان دیگر فرا رسیده است... 4 لینک به دیدگاه
spow 44197 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 20 تیر، ۱۳۹۰ هی من الان درگیر فرمت یک هارد ونصب یک ویندوزم همزمان روسه تا سیستم دارم کار میکنم صبح هم کلی کاردارم که باید برم دنبالشون چون روز اخر مرخصی فرارسید! به هرحال غرض ازاین تاپیک ایجاد یک تلنگر بود که شوربختانه به تقابل انجامید البته مبرهن هست که هیچ کسی دوست نداره بهش توهین بشه ومورد استهزا وتخریب قرار بگیره ولی با کتمان حقایق هم هیچ مسئله ای حل شدنی نیست اگه تونستم امشب اون چیزایی که مونده رو مینویسم وگرنه تا دیداری دوباره بدرود! 6 لینک به دیدگاه
Neutron 60966 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 تیر، ۱۳۹۰ هیمن الان درگیر فرمت یک هارد ونصب یک ویندوزم همزمان روسه تا سیستم دارم کار میکنم صبح هم کلی کاردارم که باید برم دنبالشون چون روز اخر مرخصی فرارسید! به هرحال غرض ازاین تاپیک ایجاد یک تلنگر بود که شوربختانه به تقابل انجامید البته مبرهن هست که هیچ کسی دوست نداره بهش توهین بشه ومورد استهزا وتخریب قرار بگیره ولی با کتمان حقایق هم هیچ مسئله ای حل شدنی نیست اگه تونستم امشب اون چیزایی که مونده رو مینویسم وگرنه تا دیداری دوباره بدرود! بابا سجاد تو هم دیگه شورشو در آوردی! یه مخالفت کوچیک که تقابل نداره که! دیگه حالا چرا شوربختانه؟ هر چی هم میگیم سریع میگیری به خودت ... خجالت داره! 4 لینک به دیدگاه
*REZA 1056 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 تیر، ۱۳۹۰ خوب .. ما باید از خودمون شروع کنیم عیب های خودمونو برطرف کنیم 4 لینک به دیدگاه
spow 44197 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 21 تیر، ۱۳۹۰ برای اینکه با توجه به نداشتن فرصت برای حضور وادامه بحث به یک جمع بندی از دید خودم صرفا برسم ومابقی کاررو به دوستانی که بهتر وبیشتر میفهمند واگذار کنم اونچیزی رو که به نظرم میرسه تو همین پست وبدون کوایت کردن مطالب دوستان چه موافق وچه مخالف(این موافقتها ومخالفتها ضمنی هستند وگرنه اون چیزی که من میبینم اینه که یک اتفاق نظر کلی وجود داره وکم کم داریم دراین جامعه درحال گذار یاد میگیریم به اصل تضارب ارا اهمیت بدیم واونو مورد توجه داشته باشیم اینکه رفتارهای احساسی درقبال نقدها مطرح میشه یاداور این نکته هست که هنوز نظریه انتقادی مکتب فرانکفورت قدرتمندترین ابزار برای به چالش کشیدن اندیشه ها،ایجاد اگاهی طبقاتی وبه چالش کشیدن مفاهیم انگاری Volk توده ها هست) به هرحال انچه امروز به ان نیاز داریم نه تنها تقابل وتضاد دیالکتیکی که ایجاد نظریه انتقادی دیالکتیکی برای گریز از سقوط به دام یوتیلیتاریانیسم انگلیسی بنتامی یا اندیشه های دگردیسی شده وتکصدایی از لیبرالیسم کلاسیک یا مارکسیسم هست امروز ما به عقلانیت گرایی وحصول عقلایت Rationalization درجامعه براساس مشارکت خرد جمعی نیاز داریم باری به هرجهت سوال ازاینکه ایا من میفهمم یا تو چرا نمیفهمی قدری انتزاعی ودرذات خود سوالات مجردیست که اصل مسئله را به کنار میزند مطمئنا اگر تفاوتی نبود این نوشته ها هیچ زمانی ایجاد نمیشد وهرکدام از ما چه موافق چه مخالف این موضوعات اگر حرفی میزنیم براساس این باور است که احساس میکنیم ایرادی دربطن افکار اجتماع به عنوان کلیت هویت ما وجود دارد وهرکدام از منظر فکر وعقیده وباور خویش درجستجوی راه حلی هستیم اما هرکس به فراخور میتواند تعریفی ارائه دهد انچیزی که برداشت من ازمفهوم لیاقت است اینگونه بیان میشود! شرط وزمینه تعریف وجود دوپارامتر است خرد وامکانات منظور از خرد وجود قوه تشخیص حتی درابتدایی ترین وکمترین مقداران ومنظور از امکانات وجود چیزی(هرچیزی که میتواند مادی یا معنوی باشد!)برای تملک یا بهره وری یا شراکت هست حال اگر این دومهیا باشند وبراساس سنجش عقلی ویا نظر جمعی به ان چیزی که بایسته هست دست نیافته باشیم لیاقت ما دراین زمینه از حیث انتفاع ساقط میشود وچالشی به عنوان تلاش برای بهره مندی دوباره از این ایتم به عنوان فیدبک مطرح میگردد که مسئله اصلی مطرح شده درپست اول بود که متاسفانه مورد اغماض قرار گرفت این عامل برای همه مردم ایران مهیا هست!! کافیست نگاهی به دور وبر خود بیندازیم تمام انچیزی که گفته میشود ونقض براین میاید بیشتر بهانه ودرصورت واقع شرط برای داشتن طبقه زایی هست کسی بیشتر بهره مند میشود پس لیاقت بیشتری دارد با جمله کسی که بیشتر زحمت میکشد وبیشتر بهره مند میشود مورد چالش قرار میگیرد والبته تفسیر این جمله به ظاهر ساده تحلیل نظریه تضاد طبقاتی مارکس هست پس بیشتر ادامه نمیدهیم! متاسفانه سنخیتی درافکار کلی اجتماع ما با مسئله انتقاد ونقد سازنده وحتی چالشهای انتقادی دیده نمیشود انچیزی که بیشتر دردید هست گرایش عوام وخواص به دودیدگاه با پروپاگاندای عظیم یعنی اشکال مختلف کپیتالیسم(لیبرالیسم ،نولیبرالیسم،سلطنت طلبی با محوریت افکار کپیتالیستی و...) ومارکسیسم (اعم ازسوسیالیسم ومارکسیسم وجلوه های تطابق یافته ان مانند سیاستهای چینی و...)میباشد حاصل همین تقابل دوقطبی رو میتونیم درکشش به تضادهای تفسیری ازدین وسردرگمی های اخلاقی نمود یافته ببینیم بی انکه واقعا دین یا دولت نقش اصلی رو دراین زمینه بازی کرده باشند چون طبق منش اخلاقیمون از اینکه خودنقدی رو جایگزین وابستگی کنیم میترسیم درانتها نقل قولی ازهابرماس بزگ اندیشمند المانی رو ضمیمه نوشته میکنم حیات روشنفکری یک سرگرمی یا مشغله ذهنی یا حتی "اموختن به خاطر اموختن " نیست بلکه قبل از هرچیز یک حرفه وشغل به شمار می اید.یکی از ویژگیهای ابعادی وجودی هرشخصی که درتمام وجوه کاروفعالیت وی تجلی پیداکرده وبرانها تاثیر گذاشته وبه تمام بخش ها وجوانب ان تسری پیدامیکند"جدیت اخلاقی" ان شخص است!!! به عقیده هابرماس نتیجه این تلاشها(ودراینجا برداشت من رسیدن به همان لیاقتی که ازبازنقد خود به ان دست یافته ایم وخودمان را دوباره افریده ایم!!)مشارکت درتدوین وارائه سیمایی واضح از یک جامعه جهانی بهتر(ودراین الگوسازی جامعه بهترایرانی)جامعه ای که دران امکانات وتسهیلات بیشتری برای سعادت ،شادکامی ،صلح وهمبستگی همگان فراهم باشد. ازانجا که هابرماس وافرادی نظیر هابرماس اندیشمندی عقل گراست لذا جامعه بهتر نیز به زعم وی جامعه ای عقلانی تر است به عبارت دیگر جامعه ای که براساس نیازهای جمعی استواراست نه قدرت خودکامه واستبدادی با اروزی موفقیت برای تمامی دوستان عزیز 7 لینک به دیدگاه
Neutron 60966 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 تیر، ۱۳۹۰ سجاد خدا بگم چیکارت کنه. مرد حسابی فکر ما بی سواد ها رو هم بکن! مخمون نمیکشه والا! 3 لینک به دیدگاه
Waffen 15118 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 تیر، ۱۳۹۰ درود نوشته هایتان را دقیق خواندم،ختا آن ها که تکراری بود. به نظر من مشکل 2 طبقه ی اول از 3 طبقه ی موجود در جامعه است طبقه ی اول:افرادی که neutron نمایندگی ایشان را بر عهده گرفته است. این افراد فکر می کنند نتیجه ی حکومت هستند در حالی که کاملا بر عکس است. تا گوسفند نباشد، چوپان هم نیست همینطور تا اینچنین مردمی نباشند این چنین حکومتی نخواهد بود. طبقه ی دوم: افرادی امثال آنارشیست، وافن، ابوالفضل و ... که از این حکومت ( + این فرهنگ) راضی نیستیم و زبان به انتقاد گشودیم. حال آنکه هیچ مطالعه ای نداریم. نهایت سوادمان در حر نقل قول از چند فیلسوف، شاعر و حفظ کردن چند ایدئولوژی و مکتب است. (حداکثر 50 تا کتاب خوانده ایم) در نهایت تاسف این حکومت را حق خود نمی دانیم و در کمال اندوه باید عرض کنم تا افرادی مثل ما نباشند، حکومت هایی مثل این وجود نخواهد داشت. و اما طبقه ی سوم: افرادی که مطالعه کرده اند و دانسته هایشان را زیسته اند. ارتباط بیت قدرت و دانش را درک کرده اند. ادراکشان از فهم مردم بالاتر است. اونیس، نیتس، لوین، نیدگر، فوکو، مک دانل، پروست، لیوتار، ایریگاری، دلوز، گوتاری، دریدا و .... را میشناسند و می دانند در چه مرحله ی تاریخی و در کجا زندگی می کنند. این افراد هستند که مسیر تاریخ یک کشور را تغییر میدهند (مثل هیتلر، مارکس، ...) فقط در صورتی مفید هستیم که: یا به گونه ای تلاش کنیم که همچون طبقه ی سوم شویم سپس آم موقع به مبارزه برخیزیم، یا منتظر بشینیم که آن ها به مبارزه برخیزند و ما در خیابان ها حمایتشان کنیم. . . . . مشارکت در این تاپیک خود تلاشی محسوب می شود برای رسیدن به آن ها، هرچند که خود ان را نفهمید و مبارزه بخوانیدش! :icon_gol::icon_gol::icon_gol: 3 لینک به دیدگاه
spow 44197 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 21 تیر، ۱۳۹۰ سجاد خدا بگم چیکارت کنه. مرد حسابی فکر ما بی سواد ها رو هم بکن! مخمون نمیکشه والا! هی مردان وزنان بزرگ من برای یادگرفتن اومده بودم وهمینطورهم دارم یادمیگیرم یه دست نوشته هم درمورد قدرت وریشه شناسی روابط قدرت وثروت پیداکرده بودم اونم بزنم میرم دوران غیبت عظمی!! :icon_pf (44): 3 لینک به دیدگاه
Neutron 60966 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 مهر، ۱۳۹۰ آن دود سیه فام که از بام وطن خواست از ماست که بر ماست... 4 لینک به دیدگاه
spow 44197 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 22 مهر، ۱۳۹۰ آن دود سیه فام که از بام وطن خواست از ماست که بر ماست... جیمی برخلاف نظرتو بازم معتقدم هنوز خیلی زوده ما دوره گذاررو ترک کنیم شاید درنظر اول وحتی عمیق بینش خوب ودید عمیقی درافکار مشاهده بشه اما نکات شاید به نظرریزی وجود داشته باشه دوباره مشکلات بزرگتری رو ایجاد میکنن! هنوز درذهن عمیق ترین ادما رگه هایی از خرافات ماندگار وجود داره هنوز قید تعصب از اذهان ادمها پاک نمیشه هنوز سطح مطالعه عمیق ادمایی که مدعیند با استانداردهای لازم خیلی فاصله داره هنوز چیزی که مدتهاست ذهن منو مشغول خودش کرده بازهم به عنوان یک مسئله بزرگ وجود داره"تعهد فردی - تعهد اجتماعی" وهنوزهایی که هرکدامشان به نوعی منشا اثرند... 2 لینک به دیدگاه
Neutron 60966 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 مهر، ۱۳۹۰ جیمی برخلاف نظرتو بازم معتقدم هنوز خیلی زوده ما دوره گذاررو ترک کنیمشاید درنظر اول وحتی عمیق بینش خوب ودید عمیقی درافکار مشاهده بشه اما نکات شاید به نظرریزی وجود داشته باشه دوباره مشکلات بزرگتری رو ایجاد میکنن! هنوز درذهن عمیق ترین ادما رگه هایی از خرافات ماندگار وجود داره هنوز قید تعصب از اذهان ادمها پاک نمیشه هنوز سطح مطالعه عمیق ادمایی که مدعیند با استانداردهای لازم خیلی فاصله داره هنوز چیزی که مدتهاست ذهن منو مشغول خودش کرده بازهم به عنوان یک مسئله بزرگ وجود داره"تعهد فردی - تعهد اجتماعی" وهنوزهایی که هرکدامشان به نوعی منشا اثرند... خب من هم همینو میگم. دوره گذار ما هرچند به اندازه زمانی دوره گذار اروپا نخواهد بود اما باز هم مدت زمانی طولانی باید صرف بشه. من با نحوه ی برخورد و قهر میان آوانگاردهای جامعه با عامه مردم مخالفم. به نظرم این برخورد سبب میشه از هم فاصله بگیریم. همین دیروز به مهمانی جمعی رفتم که سابقا در مورد سیاست و مذهب با همه شان بحث میکردم (من تنها بودم همه آنها باهم) من حدود پارسال با کمک یکی از دوستان اقتصاددانم که قبلا باهاش صحبت کرده بودم، اتفاقات فسادهای اقتصادی امسال رو توی جمعشون پیش بینی کردم. دیروز گفتم که دیدید آنچه که من میگفتم درست بود و شما ناجوانمردانه منو مسخره میکردید؟ دیگر مثل سابق عکس العمل متقابل از خودشان نشان ندادند و با توسل به خدا و پیغمبر مچاله ام نکردند. فقط چندلحظه فکر کردند. بعد یکیشان برگشت گفت ولی من اگر دوباره انتخابات برگزار شود به ا.ن رای می دهم. چون خودش آدم سالمیه. این رو که گفت من داغ کردم و باز تریپ روشنفکرانه ام گل کرد و گفتم همینه دیگه چون حافظه ی تاریخی ندارید لیاقت یک مملکت خوب رو ندارید. تا نقش خودتون رو توی سرنوشت یه جامعه درک نمیکنید حقتونه 3000 میلیارد تومنتونو ببرن. گفتم شما منتظرید یک نفر بیاید و سیستم مریضتان را اصلاح کند. بنشینید تا صبح دولتتان بدمد. خلاصه بگذریم که این حرف من مثل کبریتی بود روی باروت دوستان که با الفاظی مثل نجس مورد خطاب قرار گرفتم. :biggrin: تحت تاثیر اتفاق دیروز تاپیک تئوری "سی مرغ" رو زدم. به خاطر همین میگم نباید با عامه مردم غریبه بود. باید از زمینه آغاز کرد. 3 لینک به دیدگاه
مریم راد 2736 اشتراک گذاری ارسال شده در 23 مهر، ۱۳۹۰ یاد حرف خودت افتادم وقتی از آزادی گفتی.گفتی آزادی هست اما آزادی پس از بیان نیست.آره آزادی هست.آدمایی امثال رییس بانک صادرات آزادی بیان دارند و همه شوراها به صلاحیتشون رای می دند اما اگه کسی حرف مردم رو بزنه رد صلاحیت میشه!اینم آزادی. ما ملت حرفیم همین!حداقل از زمانی که کار می کنم فهمیدم چه خودم و چه دیگران فقط زبون حرف داریم اما سفت چسبیدیم به میزامون.توی یه شرکتی بیشترین پتانسیل کاری رو داره 7 ماهه خبری از کار نیست و همه به هم نگاه می کنند تا بالاخره صدای کارگرها در بیاد.به کارگر میگند ازادی.حرف بزن.بگو پول اون رو هم نداری تا کارخونه بیای اما همون مدیر کارخونه فردا برگه اخراجتو میذاره تو انتظامات که این اقارو راه ندید چرا؟چون تو به مامور بیمه گفتی خرج زن و بچتو نداری.درد بالاتر از این؟ به دنبال اصلاح بالا دست ها هم نباشیم که بالا دست ها ازبی آگاهی و اصلاح نشدن تک تک ما سوء استفاده میکنند. اگر فرهنگ و طرز فکر جامعه اصلاح شود بالا دست ها هم راهی جز اصلاح یا تغییر نگرش و یا رفتن نخواهند داشت. کارهایی که اگر انجام دهیم میتوانیم تغییر را شروع کنیم: [h=2]اول : مذهب و دین راهی برای نزدیکی به خدا ست نه ابزاری برای کسب و کار [/h][h=2] برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام 4 لینک به دیدگاه
spow 44197 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 23 مهر، ۱۳۹۰ خب من هم همینو میگم.دوره گذار ما هرچند به اندازه زمانی دوره گذار اروپا نخواهد بود اما باز هم مدت زمانی طولانی باید صرف بشه. من با نحوه ی برخورد و قهر میان آوانگاردهای جامعه با عامه مردم مخالفم. به نظرم این برخورد سبب میشه از هم فاصله بگیریم. همین دیروز به مهمانی جمعی رفتم که سابقا در مورد سیاست و مذهب با همه شان بحث میکردم (من تنها بودم همه آنها باهم) من حدود پارسال با کمک یکی از دوستان اقتصاددانم که قبلا باهاش صحبت کرده بودم، اتفاقات فسادهای اقتصادی امسال رو توی جمعشون پیش بینی کردم. دیروز گفتم که دیدید آنچه که من میگفتم درست بود و شما ناجوانمردانه منو مسخره میکردید؟ دیگر مثل سابق عکس العمل متقابل از خودشان نشان ندادند و با توسل به خدا و پیغمبر مچاله ام نکردند. فقط چندلحظه فکر کردند. بعد یکیشان برگشت گفت ولی من اگر دوباره انتخابات برگزار شود به ا.ن رای می دهم. چون خودش آدم سالمیه. این رو که گفت من داغ کردم و باز تریپ روشنفکرانه ام گل کرد و گفتم همینه دیگه چون حافظه ی تاریخی ندارید لیاقت یک مملکت خوب رو ندارید. تا نقش خودتون رو توی سرنوشت یه جامعه درک نمیکنید حقتونه 3000 میلیارد تومنتونو ببرن. گفتم شما منتظرید یک نفر بیاید و سیستم مریضتان را اصلاح کند. بنشینید تا صبح دولتتان بدمد. خلاصه بگذریم که این حرف من مثل کبریتی بود روی باروت دوستان که با الفاظی مثل نجس مورد خطاب قرار گرفتم. :biggrin: تحت تاثیر اتفاق دیروز تاپیکتئوری "سی مرغ" رو زدم. به خاطر همین میگم نباید با عامه مردم غریبه بود. باید از زمینه آغاز کرد. ببین ادم تو نخ یه مسئله ای میره واونقدر درموردش کنکاش میکنه که یه احساس الکی بهش دست میده که اره دیگه نظرات من کاملا درستن ولی خداییش گاهی اتفاقی یا کاملا حساب شده وقتی پای صحبت ادمایی میشینی میبینی هنوز حرفهایی برای شنیدن هنوز کارهایی برای انجام دادن وهنوز معماهایی برای حل کردن وجود داره حتی تو اون زمینه هایی که فکر میکردی کاملا به تهش رسیدی اما فارغ از اون ماهم داریم به سمت یک خلا حرکت میکنیم واین بدترین اتفاق ممکنی هست که درزمینه های فکری وعملی میتونه رخ بده وتهش چیزی جز ترمیدور دوم نخواهد بود! یاد حرف خودت افتادم وقتی از آزادی گفتی.گفتی آزادی هست اما آزادی پس از بیان نیست.آره آزادی هست.آدمایی امثال رییس بانک صادرات آزادی بیان دارند و همه شوراها به صلاحیتشون رای می دند اما اگه کسی حرف مردم رو بزنه رد صلاحیت میشه!اینم آزادی.ما ملت حرفیم همین!حداقل از زمانی که کار می کنم فهمیدم چه خودم و چه دیگران فقط زبون حرف داریم اما سفت چسبیدیم به میزامون.توی یه شرکتی بیشترین پتانسیل کاری رو داره 7 ماهه خبری از کار نیست و همه به هم نگاه می کنند تا بالاخره صدای کارگرها در بیاد.به کارگر میگند ازادی.حرف بزن.بگو پول اون رو هم نداری تا کارخونه بیای اما همون مدیر کارخونه فردا برگه اخراجتو میذاره تو انتظامات که این اقارو راه ندید چرا؟چون تو به مامور بیمه گفتی خرج زن و بچتو نداری.درد بالاتر از این؟ به دنبال اصلاح بالا دست ها هم نباشیم که بالا دست ها ازبی آگاهی و اصلاح نشدن تک تک ما سوء استفاده میکنند. اگر فرهنگ و طرز فکر جامعه اصلاح شود بالا دست ها هم راهی جز اصلاح یا تغییر نگرش و یا رفتن نخواهند داشت. کارهایی که اگر انجام دهیم میتوانیم تغییر را شروع کنیم: اول : مذهب و دین راهی برای نزدیکی به خدا ست نه ابزاری برای کسب و کار دوم : قبل از پرتاب فحش به بیرون ، دهانمان را ببندیم و تا بیست بشمریم.بخصوص وقتی توی خیابان و جلوی دیگران هستیم. چهارم : هر فرد ایرانی تعهد کند که هر ماه یک کتاب تازه بخواند … حتی خلاصه مبانی لوله کشی عمومی! پنجم : هنگام رانندگی به جای توجه به فاصله ی خالی بین شلوار و جوراب دختری در آن طرف خیابان و به رعایت فاصله با خودروی جلو توجه کنیم . ششم : اگر کارمند اداره ای هستیم باور داشته باشیم که فقط کارمند یا مسوول هستیم نه اینکه پست مان محلی برای سوء استفاده های شخصی و فامیلی و گروهی هفتم : بفهمیم كه زرنگی ضایع كردن حق دیگران نیست بلكه با رعایت حقوق دیگران رسیدن به حقوق خودمان است . هشتم : بفهمیم كه اگر صاحب یك بوتیك هستیم شغل ما بوتیك دار است یا اگر راننده تاكسی هستیم شغل ما راننده است . نهم : برای گرم نگه داشتن یک جکع صمیمی دوستانه راههای دیگری هم برای شادی و خندیدن به جز تمسخر و غیبت و تهمت زدن به دیگران وجود دارد دهم : مردها تمرین کنند که رد عبور زنی را با نگاه شخم نزنند و زنان تمرین کنند که جواب سلام مردان را با خونسردی و لبخند بدهند چون به معنای … نیست. یازدهم : شبی یک ساعت به عملکرد آنروزمان بیاندیشیم . دوازدهم : موسیقی خودرو برای شنیدن سرنشینان آن است قرار نیست که تمام عابرین خیابان اهنگ خودروی مان را بشنوند. سیزدهم: به نمایشگاه کتاب اگر می رویم برای (کتاب) برویم.به خیابان فرشته می رویم برای (عبور) از خیابان فرشته باشد.و در کل به هر قبرستانی می رویم برای خاطر (همان قبرستان) باشد. چهاردهم : این آخری از همه سختتر است و اینكه دروغ نگوییم . همانطور كه فكر می كنیم عمل كنیم . فراموش نكنیم ریا كه اكنون عادت و عرف جامعه شده است درواقع یك بیماری اجتماعی است. بپذیریم برای اینکه ایران خوب شود باید بهترین باشیم. ممنون تمام اون چیزایی رو که در کل تاپیک میخواستم انتقال بدم تو گزینه های اول واخرت خلاصه کردی به هرحال این ملت نه تعهد فردی درست وحسابی دارن(که صدی نود دارن ولی از اون لحاظشون هم لحاظ میشه توش!!)ونه تعهد اجتماعی به درد بخوری که بشه بنیانهای فکری یک اجتماع پایدار وکاردرست رو رو افکار واعمالشون پایه ریزی کرد لینک به دیدگاه
El Roman 31720 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 مهر، ۱۳۹۰ من حاضر بودم برای بهتر شدن اینجا بجنگم، ولی کم کم دارم به این نتیجه میرسم به جای اینکه انرژیم رو صرف جنگیدن بکنم، یه روزنه ای پیدا بکنم و از اینجا فرار کنم:icon_pf (44): خلایق هرچه لایق، خودمم جزء همین خلایقم، ملتی که فقط تو تاکسی شیر میشیم! تخم مرغ قیمتش 6 برابر میشه میگن اشکال نداره کم میخوریم؟!! متنفرم از همشون، اصلا اعصاب فکر کردن به مساله رو هم ندارم، الان تنها آرزوم برای این کشور اینه که ناتو حمله بکنه! آرزوم هم برای خودم اینه که بتونم از اینجا بکنم و برم، الهی آمیییین 1 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده