shadmehrbaz 24772 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 تیر، ۱۳۹۰ درود به عزیزان نواندیش و نواندیشان عزیز... سجاد عزیز یه موضوعی داد ازم خواست در موردش تاپیک بزنم من تصمیم گرفتم این تاپیکو ول بدم البته دقیقا اون موضوعی که سجاد گفت نیست ولی زیاد بی ارتباطم نیست...امیدوارم مورد قبول درگاه حق قرار بگیره!!! *********** برای خیلی از ماها پیش اومده که با یکی سر مسئله ای اختلاف عقیده داریم و ساعتها وقتمون رو صرف مجادله باهاش میکنیم تا نشون بدیم حق با ماست و بالطبع طرف مقابل هم قصد انجام همین کار رو داره! ولی چند تا از شما به خاطر دارید که بعد از یه مناظره و نزاع لفظی طولانی طرف مقابلتون رسما پیروزی شما رو اعلام کرده باشه و شما رو مححق دونسته باشه؟! یا بر عکس ، شما به طرف مقابل بگید که آره حق با توئه من دارم اشتباه میکنم! میگن توی مباحثه بین دو نفرهیچ وقت شخص پیروز نداریم ! بفرض اینکه شما توی یه مباحثه طولانی شرکت کردید اگه مغلوب شدید که هیچ ولی اگه غالب شده باشید بازم مغلوب به حساب میاید! چرا؟ فرض کنید شما پیروز شدید بعدشم با افتخار به روی رقیب تون فریاد میزنید که شکست خورده و نادانه ! بعدش چی؟ لابد خوشحال میشید ... ولی طرف مقابل چه حسی داره ؟ شما بهش ثابت کردید که احمقه به همین دلیل غرور و شخصیتش له شده بنابرین اون از پیروزی شما به شدت ناراحت و خشمگینه پس نباید انتظار داشته باشید که تغییری توی عقیده ش حاصل شده باشه بلکه بر خلاف آرزوی شما اون بر سر رای خودش استوار تر از قبل باقی میمونه و همچنان بر جهلش پافشاری میکنه! در ادامه ی تاپیک واقعه ای که برای فدریک پارسون اتفاق افتاده رو میارم (از کتاب دیل کارنگی) فکر میکنم خوندنش جالب باشه: "این مرد بالغ بر یک ساعت با مامور مالیات بر درآمد اختلاف حسابی پیدا کرد. مامور مالیات مبلغی بابت درآمدی که بالغ بر 9 هزار دلار بود مطالبه میکرد.پارسون میگفت این مبلغ با اینکه جز مطالبات من است ولی این پول را از طرف خود دریافت نکرده ام و نمیتوانم آنرا بپردازم و جز سوخت و زیان محسوب میشود بنابرین چه مالیاتی باید از بابت آن بدهم؟ مامور مالیات با کمال خشونت و سختگیری میگفت : این به من مربوط نیست این رقم جز در آمد سالیانه شما منظور شده و باید مالیات آنرا بدهید. پارسون میگفت من و مامور یک ساعت در این گفتگو بودیم و هیچ دلیل و برهانی آن مرد لجوج را متقاعد نمیکرد هرچی بیشتر بحث میکردم بیشتر اصرار و پافشاری میکرد...آنگاه مصمم شدم تا روش خود را تغییر داده حس خودخواهی او را تحریک کنم پس به او گفتم: این مسئله نسبت به کارهای مهم و دشواری که شما پیش رو دارید چندان جالب و مهم نیست من خود کمی در باره مسائل مالی تحصیل کرده ام و علاقه زیادی به این گونه مباحث دارم...فرق من با شما در این است که من معلومات خود را از کتاب فرا گرفته ام ولی شما تجارب خود را در جریان امور و هنگام روبرو شدن با افراد مختلف کسب کرده اید...گاهی من مایل به داشتن شغلی نظیر حرفه شما میشوم زیرا که شخص در چنین کارهایی تجاربی بس با ارزش و گرانبها حاصل مینماید... بعد از اینکه سخنان من تمام شد مامور مالیات در صندلی خود قدم برافراشت و از خود و حرفه ی خود شرحی بیان نمود و چندین تقلب و قاچاق عجیب را که کشف کرده بود ذکر کرد و رفته رفته خوی دوستانه گرفت و از وضع فرزندان خود شمه ای بیان کرد و چون از نزد من رفت گفت : در کار شما تجدید نظری خواهم کرد و نتیجه را به اطلاعتان خواهم رساند. سه روز بعد بازگشت و گفت که مطابق میل شما آن رقم را از جمع بدهی شما بیرون آورده و شما را معاف کرده ام." این ماجرا نشون میده که مامور مالیات سعی داشت که اهمیت مقام خودشو به اثبات برسونه واسه همین اول میخواست با ابزار قدرت رسمی موقعیت خودشو نشون بده ولی همین که طرف اهمیت اونو بهش یادآوری کرد مباحثه تموم شد و اونم که شاد و خشنود شده بود محبت و رحم انسانیشو به طرف مقابل نشون داد! نتیجه اخلاقی اینکه اگه میخواید توی مباحثه با طرفتون به هدف مورد نظرتون برسید بهتره که به جای مقابله باهاش اول خــرش کنید !! پ.ن : من خودم بشخصه خیلی به مجادله علاقه دارم (مخصوصا با برادرای ارزشی!) ولی هدفم این نیست که طرف بهم بگه حق با توئه یا عقیده ی منو قبول کنه بلکه همین که حالش گرفته شه و جلوی بقیه کنف شه...من دلم خنک میشه! بعضی وقتا مجادله سلاحیه برای گرفتن انتقام از اقتدارگرایون که این قضیه ش با موضوع تاپیک فرق میکنه ، گفتم که یه وقت نگید تو که خودت لالایی بلدی چرا خوابت نمیبره!! 28 لینک به دیدگاه
spow 44197 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 تیر، ۱۳۹۰ مرسی شادی جالب بود البته یه روشی هممیشه به صورت بینابینی درنظرگرفت و از این کشمکش ها رها شد واونماینکه به صورت نسبی به صحت مسئله مورد نظرمون دست پیدا کنیم(مطمئنا هیچ چیزی نمیتونه مطلق باشه) وبه دور از چالشها با مفاهیم منطقی به اون سندیت بدیم البته بحثی که گفتی جذابیت های خاصی برای خودش داره که امکان هم ارزی این براش قابل تصور نیست 8 لینک به دیدگاه
Ehsan 112346 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 تیر، ۱۳۹۰ اینقدر رنگ نارنجی پیامت زیاد بود،چشمانم کور شد !!!! اما در مورد دوئل عقیدتی ..... من خیلی وقته جلوی یک عده سلاح بحث و منطق را کنار گذاشتم. چون از نظر من کسیکه مبتلا به مکتب تحجر شد را نمیتوانی با نوازش برهانی،منطق در برابر تحجر همانند نوازش کردن گوسفند برای نرفتن در دام گرگ است. بعضی جاها باید با چوب دنبال گوسفند افتاد و مثل خودش جیغ و داد کرد تا بفهمه توی اون دره خطرناکه. تنها راهی که برای آگاه کردن متحجر از تحجرش میشه به کار برد،یاد آوری مداوم توهمات به زبان خودش است... 11 لینک به دیدگاه
pari daryayi 22938 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 تیر، ۱۳۹۰ تو مجادله اونم از نوع عقیدتی باید سعی کنید باور مرکزی فرد رو پیدا کنید یعنی اون باور اولیه که در اثر یه اتفاق یا تربیت یا دین و مذهب موجب شکل دهی همه افکار و احساسات و عقاید فرد می شه این باور مرکزی پاشنه آشیل طرف مقابلتونه دیگه بقیه اش بستگی به قدرت زبان چرب و نرم شما داره که چقدر بتونی روش تاثیر بذارید پ ن: در مواردی که طرف کرکره را کامل پایین کشیده و چیزی به نام منطق در او وجود ندارد تنها می توانید یک نیشخند تحویل دهید از هر بحثی کار راه بیانداز تر است!! 8 لینک به دیدگاه
shadmehrbaz 24772 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 19 تیر، ۱۳۹۰ اینقدر رنگ نارنجی پیامت زیاد بود،چشمانم کور شد !!!! اما در مورد دوئل عقیدتی ..... من خیلی وقته جلوی یک عده سلاح بحث و منطق را کنار گذاشتم. چون از نظر من کسیکه مبتلا به مکتب تحجر شد را نمیتوانی با نوازش برهانی،منطق در برابر تحجر همانند نوازش کردن گوسفند برای نرفتن در دام گرگ است. بعضی جاها باید با چوب دنبال گوسفند افتاد و مثل خودش جیغ و داد کرد تا بفهمه توی اون دره خطرناکه. تنها راهی که برای آگاه کردن متحجر از تحجرش میشه به کار برد،یاد آوری مداوم توهمات به زبان خودش است... این با چوب دنبال گوسفند افتادن که میگی توی بحث کردن چه شکلی میشه یعنی؟ منظورت از "یادآوری توهمات به زبان خودش" همین کاریه که خودت میکنی یعنی عمامه بذاری سرت ادای طلبه ها رو در بیاری ؟ واقعا اینجوری آگاه میشن متحجرین ؟ **تاپیک هم مشکی کردم برات!** 2 لینک به دیدگاه
shadmehrbaz 24772 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 19 تیر، ۱۳۹۰ باید سعی کنید باور مرکزی فرد رو پیدا کنید یعنی اون باور اولیه که در اثر یه اتفاق یا تربیت یا دین و مذهب موجب شکل دهی همه افکار و احساسات و عقاید فرد می شه این باور مرکزی پاشنه آشیل طرف مقابلتونه منظورت اینه که باور مرکزی ش رو باید به چالش کشید یا برعکس باید با باور مرکزیش هیچ کاری نداشته باشیم ؟! 2 لینک به دیدگاه
Abolfazl_r 20780 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 تیر، ۱۳۹۰ خوب رویه من با هر شخصی فرق میکنه. با برخی از در دوستی و احترام وارد میشم و البته هدف در این نوع بحث متقاعد کردن طرفه. در واقع یه وقتایی احساس میکنم اطلاعاتم پیرامون این موضوع به قدر کافی کامله و به متقاعد شدن رفتن هم امیدی هست. به همین خاطر نتیجه رو مقدم بر هر چیزی میدونم و شاید به قول شما به تعریف و تمجید از طرف هم بپردازم ولی نهایتا در کمال آرامش متقاعدش میکنم. در مواجهه با افرادی که منطق مدار نیستن و ازشون شناخت دارم و امیدی به متقاعد شدنشون ندارم دست به تخریب زیرکانه میزنم. چون دیگه هدف اینجا عوض میشه. اینجا یحث میکنی تا به قول شادی دلت خنک شه و هدف از بحث یک نزاعه. و البته در این نوع بحث که کمتر پیش میاد واردش بشم شخصیت طرف رو در کمال احترام با خاک کوچه یکی میکنم. با دوستان صمیمی هم سعی میکنم اساسا بحث نکنم. مگر در جهت افزایش اطلاعاتم. در واقع هدف اینجا باز شکل دیگری به خودش میگیره. با خانمها هم عموما کمتر وارد بحث میشم. یعنی سعی میکنم اینطوری باشه. اون هم به این دلیل که روحیه منعطف و ظریفتری دارن و من میترسم خدایی نکرده یه وقت یه چیزی بگم که از دستم ناراحت بشن. و البته در نواندیشان من تا به حال بحثی با شخص خاصی نداشتم و سعی میکنم حدالامکان از کنار خیلی از مسائل بگذرم چون نمیخوام فضا از حالت دوستانه خارج بشه. 7 لینک به دیدگاه
Ehsan 112346 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 تیر، ۱۳۹۰ این با چوب دنبال گوسفند افتادن که میگی توی بحث کردن چه شکلی میشه یعنی؟ منظورت از "یادآوری توهمات به زبان خودش" همین کاریه که خودت میکنی یعنی عمامه بذاری سرت ادای طلبه ها رو در بیاری ؟ واقعا اینجوری آگاه میشن متحجرین ؟ ببین،اکثر این ولایتـــمداران و متعصبین،از اونجاییکه باور تمامیت خواهی تو تمام سلول های وجودیشو رخنه کرده و مکتبشون هم مدام بهشون تلقین میکنه که شما نسل برگزیده آسمانی هستین،اگر هزار تا نکته علمی و تاریخی هم براشون بیاری تو کتشون نمیره. چون تو را دست نشانده شیطان و کافر و.... میپندارند. تنها راهش اینست که نقاط ضعف باورهاشو مدام به زبان خودش بگی،یعنی به قولت همین طلبگی،خیلی هم موثره چون من نتایج تفاوت این دو عمل را کامل حس کردم. چه تو دنیای واقعی چه مجازی،هم از نظر سرعت تاثیر و هم مجبور کردن طرف به ذره ای فکر کردن. **تاپیک هم مشکی کردم برات!** :icon_pf (34): چه زود اسلحه خودت را به زمین گذاشتی،خوب شد نگهبانی از مواضع اســلام عزیز را بر دوشت نگذاشتیم. 5 لینک به دیدگاه
pari daryayi 22938 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 تیر، ۱۳۹۰ منظورت اینه که باور مرکزی ش رو باید به چالش کشید یا برعکس باید با باور مرکزیش هیچ کاری نداشته باشیم ؟! الآن اگه اون باور مرکزی رو به چالش بکشیم میشه دوئل عقیدتی یا نکشیم؟؟! 4 لینک به دیدگاه
shadmehrbaz 24772 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 19 تیر، ۱۳۹۰ ببین،اکثر این ولایتـــمداران و متعصبین،از اونجاییکه باور تمامیت خواهی تو تمام سلول های وجودیشو رخنه کرده و مکتبشون هم مدام بهشون تلقین میکنه که شما نسل برگزیده آسمانی هستین،اگر هزار تا نکته علمی و تاریخی هم براشون بیاری تو کتشون نمیره. چون تو را دست نشانده شیطان و کافر و.... میپندارند. تنها راهش اینست که نقاط ضعف باورهاشو مدام به زبان خودش بگی،یعنی به قولت همین طلبگی،خیلی هم موثره چون من نتایج تفاوت این دو عمل را کامل حس کردم. چه تو دنیای واقعی چه مجازی،هم از نظر سرعت تاثیر و هم مجبور کردن طرف به ذره ای فکر کردن. جــــــــالبه ، امتحان میکنیم (عمامه اضافی داری؟! ) چه زود اسلحه خودت را به زمین گذاشتی،خوب شد نگهبانی از مواضع اســلام عزیز را بر دوشت نگذاشتیم. دوباره اسلحه مو برداشم!!! ولی خب حق با مــشتریه ، مراقبت از چشمان ارزشمند شما وظیفه ی ماست! ماساژور iDream-1310 کاهش درد ، فشار و خستگی اطراف چشم و سر 8 لینک به دیدگاه
hosseinb 225 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 تیر، ۱۳۹۰ یه نکته جالب : همه فک میکنن همیشه حق با اوناست و در همه حال اونا منطقی هستن ( مثلا قبلا یه جور دیگه بوده فک میکرده اخر منطقه الان عوض شده فک میکنه الان اخر منطقه و قبلا اشتباه میکرده و 2 روز دیگه هم ... ) این میشه بچه بازی نه دوئل عقیدتی من یکی خیلی وقتا تو بحثا برای اینکه بحث به یه نتیجه برسه مخصوصا میرم تو موضعی که شاید زیاد هم روش حساس نباشم چون به نظرم اگه تو یه جمع 3 نفر بحثکنن همه یه نظرو داشته باشن کلا بحث فایده نداره و لوس بازی میشه :دی من با خیلی ها بحث میکنم کلا ببینم کسی خیلی کشیده شده به یه سمت خاص منم میرم سمت مخالفش و باهاش حرف میزنم من که خیلی چیزا یاد گرفتم با این شیوه به نظرم کلا بحث وقتی خوبه که در وجودت بدونی حتما حق با تو یا طرف مقابلت نیست ولی یه نظری بدی و محکم ازش دفاع کنی چون در اینصورت بحث ادامه دار میشه و ممکنه یه چیزی ازش کاسب بشی و یاد بگیری البته بسیاری از بحثایی که دیدم همون بچه بازیه که اول گفتم چون همه مدام عوض میشم کلا ثابت نیستن همه اصلا ربط داشت به تاپیک؟ :smiley (18): 6 لینک به دیدگاه
shadmehrbaz 24772 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 19 تیر، ۱۳۹۰ الآن اگه اون باور مرکزی رو به چالش بکشیم میشه دوئل عقیدتی یا نکشیم؟؟! آها اگه هدف "دوئل" باشه که باید باور مرکزیشو با خاک یکسان کرد !!! 2 لینک به دیدگاه
hosseinb 225 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 تیر، ۱۳۹۰ ولی خب حق با مــشتریه ، مراقبت از چشمان ارزشمند شما وظیفه ی ماست! ممنون جالب بود البته کلیتش رو منظورمه نه شوخیش 1 لینک به دیدگاه
shadmehrbaz 24772 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 19 تیر، ۱۳۹۰ یه نکته جالب :همه فک میکنن همیشه حق با اوناست و در همه حال اونا منطقی هستن ( مثلا قبلا یه جور دیگه بوده فک میکرده اخر منطقه الان عوض شده فک میکنه الان اخر منطقه و قبلا اشتباه میکرده و 2 روز دیگه هم ... ) این میشه بچه بازی نه دوئل عقیدتی خب این یارو که با خودش درگیره با کی داره بحث میکنه که دوئل باشه یا بچه بازی ؟! من یکی خیلی وقتا تو بحثا برای اینکه بحث به یه نتیجه برسه مخصوصا میرم تو موضعی که شاید زیاد هم روش حساس نباشم چون به نظرم اگه تو یه جمع 3 نفر بحثکنن همه یه نظرو داشته باشن کلا بحث فایده نداره و لوس بازی میشه :دی من با خیلی ها بحث میکنم کلا ببینم کسی خیلی کشیده شده به یه سمت خاص منم میرم سمت مخالفش و باهاش حرف میزنم من که خیلی چیزا یاد گرفتم با این شیوه نفهمیدم شیوه ت چیه دقیقا" ؟ یعنی هر کی هرچی گفت فقط باهاش مخالفت کنی کاری نداشته باشی چی گفته ؟ با عقل خودت اول نمی سنجی حرفشو ؟! اصلا ربط داشت به تاپیک؟ تاپیکو ولش ، من کلا نگرفتم چی میگی! 1 لینک به دیدگاه
میلاد 24047 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 تیر، ۱۳۹۰ بحث کردن اینجوری فقط واسه این نیست که طرف مقابلت حرفتو قبول کنه...چون میدونی نمیکنه بیشتر واسه اینه که طرف سومی که بحثو میخونه یه نتیجه بگیره :45645: 8 لینک به دیدگاه
Ehsan 112346 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 تیر، ۱۳۹۰ جــــــــالبه ، امتحان میکنیم (عمامه اضافی داری؟! ) :zadan: از همون اول فکر کردی هر کسی میتواند عمامه عشق بر سر بگذرد. کلی باید تو این زمینه فقه خارج و.... مطالعه داشته باشی،اصلا عربی بلدی بخونی یا بنویسی؟ 1 لینک به دیدگاه
shadmehrbaz 24772 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 19 تیر، ۱۳۹۰ :zadan: از همون اول فکر کردی هر کسی میتواند عمامه عشق بر سر بگذرد. کلی باید تو این زمینه فقه خارج و.... مطالعه داشته باشی،اصلا عربی بلدی بخونی یا بنویسی؟ حالا عمامه و طلبگی هیچی... از این لباس شـخصــیا که میتونم بشم!!! :smiley (18): 3 لینک به دیدگاه
Ehsan 112346 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 تیر، ۱۳۹۰ حالا عمامه و طلبگی هیچی... از این لباس شـخصــیا که میتونم بشم!!! :smiley (18): پس فعلا این فرمان 1 ماده ای حضرت اسی را توتیای چشمت قرار بده،تا بعدا شاید ترقی کردی. خلاصه فرمان را تو این عکس برات توضیح میدم. 2 لینک به دیدگاه
سیندخت 18786 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 تیر، ۱۳۹۰ خیلی جالب بود. مرسی. ولی یه بحثی هم که هست نمی دونم براتون پیش اومده یا نه این که توی دعوای دو طرف بشی نفر سوم و نظاره گر. حرف های دوطرف رو هم گوش کنی و اتفاقا به هر دو هم حق بدی. حقی به میزان کاملا مساوی!!! طوری که اگر خودت جای هر یک از طرفین بودی همون عکس العمل و برخورد رو داشتی. اون وقت یکمی قضیه فرق می کنه. شاید حس می کنی چیزی به اسم درستی مطلق و حق مطلق وجود نداره. همه چیز نسبی هست و هر کس از زاویه دید خودش (که عبارته از عقل سلیم +شرایط و امکانات) مسائل رو می بینه. اون موقع هست که وقتی چند بار جای این نفر سوم تو موقعیت ها وبحثای مختلف قرار می گیری شاخ درمیاری. نمی دونم به بحث ربطی داشت یا نه. ولی حرفایی که گفته بودی رو قبول داشتم 6 لینک به دیدگاه
هولدن کالفیلد 19946 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 تیر، ۱۳۹۰ چگونه ممکن است که آدمها هنگام بحث فقط در پی پیروزی باشند و به حقیقت اعتنا نکنند؟ شوپنهاور میگوید: «به سادگی»؛ این «دنائت فطری بشری است.» این امر نتیجهی «نخوت ذاتی» و این واقعیت است که مردم پیش از سخن گفتن، فکر نمیکنند بلکه پرحرف و فریبکارند - آنها به سرعت موضعی اختیار میکنند، و از آن پس، فارغ از درستی یا نادرستی آن موضع، صرفا به خاطر غرور و خودرأیی به آن میچسبند. نخوت همیشه بر حقیقت غلبه میکند. هنر همیشه بر حق بودن / آرتور شوپنهاور / عرفان ثابتی 7 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده