رفتن به مطلب

ارسال های توصیه شده

اولا این نمیدونم درست هست یا غلط اما میدونم ترجمه خودم هست. امیدوارم شروع خوبی باشه

 

 

 

جین جکوبز (متولد 4 می 1916) یک نویسندۀ کانادایی متولد آمریکاست. او برای کتاب مرگ و زندگی شهرهای بزرگ آمریکا (1961) و یک مقاله قوی انتقادی به سیاستهای نوسازی شهری در دهۀ 1950 در ایالت متحده مشهورشد.

 

 

 

زندگی:

 

جین باتیز در اسکرانتون، پنسیلوانیا در یک خانواده یهودی و در یک شهر کاتولیکی با تعصبات قوی متولد شده او دختر یک دکتر و یک معلم بازنشسته و پرستار بود. بعد از فارغ التحصیل شدن از دبیرستان به عنوان یک دستیار برای ویرایشگر صفحه زنان در اسکرانتون تریبون بدون حقوق مشغول بکار شد. یکسال بعد او در اواسط بحران بزرگ اسکرانتون را به مقصد نیویورک ترک کرد.

 

در چندین سال نخصت حضور او در شهر، شغلهای مختلفی را تجربه کرد ولی بیشتر بعنوان یک تند نویس و نویسنده رایگان بود و اغلب در مورد کار بر بخشهای مختلف در شهر می نوشت. او اظهار میکند که "این تجارت درک بیشتری از چیزی که در شهر اتفاق می افتد و اینکه شبیه چه کارو تجارتیست میدهد." هنگامیکه او در دفتر اطلاعات جنگی کار میکرد همسرش رابرت جکوبز که یک معمار بود را ملاقات کرد.

 

او در دانشگاه کلمبیا در مدرسۀ دروس عمومی برای دو سال درس خواند و دوره های جغرافیا، جانورشناسی، قانون، علوم سیاسی و اقتصاد را گذراند. او در مورد آزادی برای تحصیل در زمینه های مختلف مورد علاقه اش می گوید:

 

برای اولین بار من مدرسه را دوست داشتم و برای اولین بار نمره خوب گرفتم.

 

این فقط وقت هدر دادن بود چون بعد از اینکه من همه چیزی را که خودم دوست داشتم یاد گرفتم دانشجوی کالج برنارد در کلمبیا شدم و یکبار به نظرم رسید که چون دانشجوی آن جا هستم مجبورم هر چه را که برنارد از من میخواهد را بیاموزم نه چیزی را که خودم دوست دارم. خوشبختانه نمرات دبیرستان خیلی بد بود و برنارد تصمیم گرفت که دیگر من متعلق به آن نباشم و بنابراین به من امکان شروع یک تحصیل را داد.

 

اولین شغل او کار برای یک روزنامه تجاری بود، در ابتدا به عنوان یک منشی، سپس بعنوان یک ویرایشگر. او همچنین به تریبون هرالد یکشنبه (Sunday Herald Tribune) هم مقالاتی می فروخت. بعدها او یک نویسنده ویژه برای دفتر اطلاعات جنگی شد. در سال 1944 او با رابرت هاید جکوبز ازدواج کرد که نتیجه آن تولد دو پسر بود.

 

در 25 مارچ 1925 جکوبز به رئیس هیئت امنیت وفاداری در سازمان ایالتی ایالات متحده پاسخ داد.

 

در ابتدا پاسخ دادن او چنین می گوید:

 

... تهدید دیگری برای امنیت ما، به نظرمن، درخانه است. و آن ترس از ایده های اصلاح طلبانه است و افرادی که آن ها را مطرح میکنند. من با افراطیون چپی یا راستی مخالفم، اما فکر میکنم آنها هم باید اجازه صحبت کردن و انتشار عقاید خودشان را داشته باشند چون آن ها هم حق دارند و باید داشته باشند و زمانیکه آن ها این حق را نداشته باشند، حق بقیه ما محفوظ است.

 

مخالف تندروها بودن و حمایت از همسایگان یک مطلب معمول در زندگی اوست. در سال 1962 او رئیس کمیته مشترک برای توقف تندراه منهتن سفلی شد زمانیکه طرح تندراه مرکز شهر متوقف شد. او دوباره درگیر متوقف کردن تندراه منتهن سفی شده بود و در طی یک اثبات در تاریخ 10 آوریل 1968 دستگیرشد. جاکویز با رابرت موسرکه یکی از افراد با نفوذ در تندراه کراس – برانکس و شاهراههای دیگر با مخالفت همسایگان بود. یک سریال مستند PBS در برنامه تاریخ نیویورک یک ساعت کامل از 14ساعت خود را به نبرد بین جاکو و موسز اختصاص داد.

 

او در سال 1969 به تورنتو عزیمت کرد که هنوز هم در آنجا زندگی میکند. او تصمیم گرفت ایالت متحده را ترک کند و از مخالفت خود با جنگ ویتنام دست بردارد بدلیل اینکه برای سرنوشت دو پسرش نگران بود. او تورنتو را به دلیل اینکه بنظر او شهر خوبی بود و رشد سریع آن نشان وجود کار برای همسر معمار او داشت انتخاب کرد. او خیلی سریع تبدیل به یک شخصیت برجسته شهر جدیدش شد و درگیر متوقف کردن تندراه اسپادینا گشت. عقیده او براین بود که آیا ما شهرها را برای مردم می سازیم یا برای ماشینها. زمانیکه اودرحال اثبات دلایل خود بود دوبار دستگیر شد. او همچنین تأثیر به سزایی در احیاء اطراف خیابان لاورنس داشت یک پروژه خانه ای که بعنوان یک موفقیت بزرگ مورد توجه قرارگرفت. او در سال 1974 یک شهروند کانادایی شد که بعد به جیمز هاوار کانستلر گفت که حالا شهروند دوتایی امکان پذیر نیست، که اشاره به این داشت که او دیگر یک شهروند آمریکایی نیست.

 

 

 

 

 

جکوبز بعنوان حامی جدا شدن ایالت تورنتو از اونتاریو هست. او می گوید"شهرها در قرن بیست ویکم پیشرفت کرده اند و باید از لحاظ سیاسی از مناطق اطراف خود جدا شوند". در سال 1997 شهر تورنتو یک کنفرانس با عنوان "جین جکوبز; نظراتی که مهمند." داشت که منجر به نوشتن کتابی با همین نام شد. در پایان کنفرانس جین جکوبز جایزه خود را گرفت که شامل گرفتن مبلغ 5000دلار بصورت سالیانه به مدت سه سال بود. این کنفرانس برای "بزرگداشت قهرمانان ستایش شده تورنتو" برگزار شده بود که طی آن شهروندهایی که در فعالیتهای کمک به احیای شهر نقش داشتند را مطرح میکردند.

 

 

جکوبز هرگز از عنوان کردن حمایت سیاسی خود از کاندیدهای خاص امتناع نمی کرد. او از توکر گامبرگ در انتخابات ریاست شهرداری در سال 2000 حمایت کرد ولی پذیرفته نشد و دیوید میلر در 2003 راهم حمایت کرد که او در این انتخابات پیروز شد. هردوی آنها قویاً خواستار تبدیل ایالت تورنتو به دوران اولیه بودند.

  • Like 9
لینک به دیدگاه

کارها

 

جین جکوبز زندگی اش را به مطالعه شهرها گذراند. کتابهای او شامل موارد ذیل می باشد.

 

¨ مرگ و زندگی شهرهای بزرگ آمریکا (1961) نیویورک: Random House ISBN0679600477

 

¨ اقتصاد شهرها (1969) ISBN0394705848

 

¨ تحقیق در مورد تفکیک شهری (1980) ISBN0394509811

 

¨ سیستمهای بقا: بخشی در مؤسسات مفهوم تجارت و سیاست (1992) (ISBN(0676748164

 

¨ ماهیت اقتصاد (2000) نیویورک: Random House ، کتابخانه مدرن ISBN0679603409

 

¨ آینده مبهم (2004) ISBN14000

 

 

 

 

 

مرگ و زندگی شهرهای بزرگ آمریکا:

 

مرگ و زندگی شهرهای بزرگ آمریکا در نوع خود تأثیرگذارترین کتاب است و مسلماً مؤثرترین کتاب آمریکایی در زمینه طرح شهری می باشد که در آن بطور وسیعی در مورد طرح های حرفه ای و عمومی بحث شده است. کتاب یک انتقاد قوی به سیاست احیای شهری است در دهه 1950 که او اظهار میدارد. جوامع را ویران و باعث ایجاد فضاهای شهری غیرطبیعی و دورافتاد شده است.

 

جکوبز طرفدار تراکم و استفاده توأم مناطق مجاور است و به کرات از گرین ویچ در نیویورک بعنوان نمونه ای از جامعه شهری لرزان نام برده است.

 

 

 

 

سیستمهای بقا:

 

سیستمهای بقا، مؤسسات مفهوم تجارت و سیاست به خارج از شهر منتقل میشود با مطالعه مفهوم زیربنای کار. طبق معمول او از مشاهده نزدیک در این کار هم استفاده کرد. این کتاب بصورت گفتگوی افلاطونی نوشته شده است. بنظر میرسد که او (همانطور که در دانستان کتابش آمده) تکه اخبار روزنامه های قضاوتهای اخلاقی را که مربوط به کاربرد را جمع و طبقه بندی کرد برای رسیدن به این موضوع که دو طرح رفتار اخلاقی که متقابلاً منحصر به فرد است را مناسب ارائه میدهد. او این دو طرح را "سندروم اخلاقی B" یا سندروم اخلاق سرپرستی می نامند. او ادعا میکند که سندروم اخلاق تجاری در مالکان تجارت، دانشمندان، کشاورزان و تجار قابل اجراست. او همچنین ادعا میکند که سندروم اخلاق سرپرستی برای دولت، مؤسسات خیریه، شکارگران گردآورنده و مؤسساتی مذهبی قابل کاربرد میباشد. او همچنین ادعا میکند که سندرومهای اخلاقی ثابت هستند و با گذشت زمان تغییر نمیکنند.

 

 

 

 

 

نکته مهمی که باید در مورد جین جکوبز اشاره کرد این است که او در پی تهیه یک تئوری در مورد اخلاق کاری بود و نه تمام نظریات اخلاقی.

 

نظرات اخلاقی که در یک سندروم نه بلکه در هر دو کاربرد پذیر بود.جین جکوبز به شرح اینکه چه اتفاقی خواهد افتاد زمانیکه دو سندروم مخلوط شوند ادامه می دهد و زیر بناهای کاری مافیا و کومونیسم را نشان می دهد و اینکه چه رخ خواهد داد اگر پلیس مترو نیویورک پاداش دریافت کند در اینجا به صورت خلاصه بعنوان یک قسمت از یک آنالیز بزرگتر دوباره تفسیر می شود.

 

 

 

ماهیت اقتصاد:

 

ماهیت اقتصاد هم به شکل دیالوگ افلاطونی است و بر اساس قضیه کلاً بشر در بین طبیعت بعنوان طبیعت بعنوان بخشی از آن از هر لحاظ وجود دارد. (Pix)، بحث می کند که همان زیر بنای اقتصاد دواکوسیستم است. «ترقی و توسعه مشترک اختلافها و چیزهای مشترکشان؛ توسعه در کاربردهای متنوع و مختلف انرژی؛ و خودسازی در احیا. (P82)

 

سپس حرفهای جکوبز 4 متر را که با "سیستمهای ثابت دینامیکی" از سقوط جلوگیری می کردند: " شاخه ها، حلقه های بازخورد مثبت؛ کنترلهای بازخورد منفی؛ و سازشهای فوری".(P86) مورد بحث قرار می دهد. گفتگوهای آنها همچنین "ماهیت دوگانه سازگاری برای بقا" را هم تحت پوشش قرار می دهد. (خصوصیاتی برای اجتناب از خراب کردن محل سکونت مشخصی کسی مثل رقابت برای تغذیه و غذا خوردن، (P119) و به همراهی غیرقابل پیشبینی تأثیر پروانه ای توصیف شده در اصطلاحات متعدد قابل تغییر در مقابل بی تناسب بودن پاسخی که ایجاد می شود، و خود سازماندهی که "یک سیستم می تواند خود، خودش را بسازد و پیش برود. (P137)

 

 

 

انتقادات وارد بر جین جکوبز:

 

یکی از انتقادهای مجدد جکوبز این است که کار او غیر عملی است و حقیقت سیاست شهری را منعکس نمی کند، حقایقی که اغلب بطور کلی با وضعیت واقعی توسعه دهندگان و سیاستمداران برون شهری کنترل می شود. یک پاسخ به این انتقادها اشاره به تاریخ شهرهایی مثل نیویورک و دترویت است که در دهه های 1960 و 1970 بدلیل رشد جمعیت برون شهری، تحت کنترل گرفتن سیاست مناطق اطراف شهر و به قید قرغه تغذیه کردن به حومه نشینان شهرهای قحطی زده، وام دادن به مراکز شهری متروکه ویران شده بودند.این موضوع، چرخه نادرست بیشتر عزیمت ها به حومه را تغذیه می کرد.اغلب طراحان ترافیک تورنتو جکوبز را به دلیل بازداشتن آنها از بررسی تندراهها برای درخواست پیشرفت و ترقی برون شهری و ترافیک اتومبیل تا طرفداری حذف تندراه اسپادینا و پایان تندراه مانیسیپال (شهرداری) در تورنتو، مقصر می دانستند. بحث آنها براین بود ک ثابت شده که گذرگاه همگانی به اندازه بزرگراه شهری گران است ولی از آن مؤثرتر نیست. هرچند این ادعاها براحتی رد می شدند (زمانیکه هزینه های نهفته مورد بررسی قرار می گرفت). راه حلهای پیشنهاد شده توسط جکوبز مثل زندگی شهری و دوچرخه سواری هم بدلیل افزایش ارزش زمین مرکز تجاری بخاطر غیرعملی بودن مورد بحث بود. هرچند این موضوع فقط در چند شهر که جمعیت مرکزی زیادی داشتند و خیلی کم و دور بودند (در ایالات متحده) نشان داده شد. در دهه 1970 خیلی از تجارتها از اجرای راه حلهای جدید بهسازی جکوبز متنفر بودند که مخالف توسعه تجارت بنظر می رسیدند. آنها شروع به مهاجرت به مناطق یورک و پیل کردند که مالیاتش کمتر بود و جایی که محدودیتهای کمتر و مخالفت کمتری برای پیشرفت داشتند. بعلاوه توسعه قابل توجه، منطقه های یورک و پیل بیشتر از وام و قرض راحت بودند تا تورنتو که سیاست جکوبز را برای حوزه بزرگتر دنبال میکرد و کم کم در وام غرق می شد هرچند که این بدلیل تأخیر طبیعی زمان قبل از هزینه های حقیقی پراکنده ای بود که جوامع برون شهری را درگیر کرده بود. نکته مهم دیگر که در هنگام اجرای اینگونه سیاستها به چشم میخورد اینست که اجرا کردن آنها نیاز به کل منطقه مربوط به پایتخت دارد و نه صرفاً شهرداری مرکزی.

  • Like 9
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...