رفتن به مطلب

ویژگی های فلسفی هوش مصنوعی (Artificial Intelligence) چیست؟


ارسال های توصیه شده

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

هوش مصنوعی (Artificial Intelligence) که به اختصار AI خوانده می شود ، یکی از جذاب ترین شاخه های تحقیقاتی فلسفی است. پیدایش رایانه در صحنه زندگی بشر تحولات عمده ای را به وجود آورد، حوزه فلسفه نیز از این تحولات بی نصیب نبوده است. فلاسفه پرسشهای فلسفی زیادی راجع به تفاوت های ذهن انسان با رایانه مطرح کرده اند که همه آنها به طرح بحث هوش مصنوعی انجامید. هدف هوش مصنوعی فهم سرشت هوش بشری از راه بررسی ساختار برنامه های رایانه ای و نحوه حل مسائل با رایانه است. به اعتقاد متخصصان این رشته، این بررسی می تواند نحوه عمل و جزییات هوش بشر را نشان دهد.

نخست باید مقصود متخصصان هوش مصنوعی را از اصطلاح هوش Intelligence روشن کنیم؛ چراکه نگاه آنان نسبت به مقوله هوش و مفاهیم مرتبط مانند عقل ، ذهن و غیره کاملا متفاوت است. امروزه در میان دانشهای موجود ، اصطلاح هوش در روان شناسی بسیار کاربرد دارد و روان شناسان از بهره هوشی افراد و امور مرتبط با آن بحث می کنند. ولی در هوش مصنوعی این اصطلاح کاربردی کاملا متفاوت دارد

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

در هوش مصنوعی برای شروع کار ، تعریفی عملی از هوش ارائه می شود. معمولا فلاسفه به تعاریف مفهومی بیشتر رغبت دارند و دوست دارند مفهوم هوش و عقل و غیره را روشن کنند. اما بنا به دلایلی ، متخصصان هوش مصنوعی تعریف عملی را برگزیده اند. یک دلیل این گزینش به این نکته برمی گردد که نزاعهای مفهومی ؛ یا نزاع برای تعریف مفاهیم فایده چندانی ندارد و غالبا بی نتیجه پایان می یابد. اگر بخواهیم با تعریف مفاهیم هوش و تفکر رابطه آنها را بیابیم و ببینیم آیا هوش همان تفکر است یا نه ، بیشتر در نزاعی لفظی درگیر خواهیم شد. زیرا بی تردید دو واژه مذکور از لحاظ مفهومی تفاوت دارند و یک چیز را نمی رسانند و ادعای آنان ، تساوی مفهومی این دو واژه نیست.

بلکه چنان که بعدا توضیح خواهیم داد ، به نظر آنان این دو اصطلاح یک قابل اندازه گیری را نشان می دهند

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

  • Like 2
لینک به دیدگاه

ویژگی های هوش مصنوعی

 

هوش مصنوعی برایحل مساله برنامه خاصی را دنبال می کند. توجه به ویژگی های هوش مصنوعی در مقاماستفاده از این نوع برنامه ها سودمند است. 5 ویژگی از میان آنها اهمیت خاصیدارند:

بازنمایی نمادین:

ویژگی اولاین است که هوش مصنوعی از نمادهای عددی در حل مسائل استفاده می کند. هوش مصنوعی برپایه دستگاه دوگانی ؛ صفر و یک مسائل را حل می کند. از این رو برخی مخالفان گفتهاند مهمترین نقص هوش مصنوعی آن است که غیر از عدد صفر و یک را نمی فهمد. به تعبیردیگر ، رایانه فقط بله یا نه را می فهمد و نمی تواند حالات واسطه بین آن دو رابفهمد.در مقابل طرفداران هوش مصنوعی گفته اند هوش طبیعی (هوش انسان) هم بر پایهدستگاه دوگانی پدیده ها و امور مختلف را می فهمد؛ اگر سلولهای عصبی انسان را بررسیکنیم ، درمی یابیم فهم بشری بر حالت دوگانی استوار شده است و دستگاه عصبی مفاهیم وتصورات را به صورت حالات دوگانی تبدیل می کند. البته نشان دادن نحوه این تبدیل درمفاهیم و ادراکات پیچیده دشوار است. اما بررسی برنامه های هوش مصنوعی فهم این امردشوار را آسان کرده است.

روشاکتشافی:

ویژگی دوم هوش مصنوعی به نوع مسائلی که حل می کند، مربوط میشود. این مسائل معمولا راه حل الگوریتمی ندارند. مراد از الگوریتم سلسله ای ازمراحل منطقی است که به حل مساله می انجامد. هوش این مراحل را گام به گام طی می کندتا به حل مساله دست می یابد. به عبارت دیگر ، در الگوریتم پیمودن این مراحل به طورطبیعی رسیدن به نتیجه را تضمین می کند. مسائلی که هوش حل می کند ، معمولاراه حل الگوریتمی ندارند ؛ به این معنا که معمولا نمی توانیم برای حل این مسائلالگوریتمی یا به عبارت دیگر ، سلسله ای از مراحل منطقی را بیابیم که پیمودن آنهارسیدن به نتیجه را تضمین کند.

از این رو، هوش مصنوعی در حل مسائل به روش اکتشافی؛ یعنی به روشی که پیمودن آن رسیدن به نتیجه را تضمین نمی کند ، روی می آورد. هوش مصنوعی بر پایه دستگاه دوگانی مسائل را حل می کند مخالفان می گویندمهمترین نقص هوش مصنوعی آن است که غیر از عدد صفر و یک را نمی فهمد

در روشاکتشافی راههای متعددی برای حل مساله وجود دارد که اختیار یکی از آنها باز مجالیبرای اختیار دیگر راهها باقی می گذارد و پیمودن یکی از آنها مانع از روی آوردن بهبقیه نمی شود. درنتیجه ، برنامه هایی که راه حل تضمینی دارند جزو برنامه های رایانهای به شمار نمی آیند.

مثلا برنامه های حل معادلات درجه دوم جزو برنامه هایرایانه ای به شمار نمی آید ؛ زیرا برای حل آن الگوریتم خاصی وجود دارد. برنامه های بازی شطرنج زمینه پر خیر و برکتی برای هوش مصنوعی بوده است ؛زیرا روش شناخته شده ای برای تعیین بهترین حرکت در مرحله خاصی از این بازی وجودندارد. زیرا اولا تعداد احتمالات موجود در هر حالتی تا حدی زیاد است که نمی توانجستجوی کاملی را انجام داد. ثانیا آگاهی ما از منطق حرکتهایی که بازیکنان انجام میدهند ، بسیار اندک است

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
این ناآگاهی تا حدی به ناخودآگاهانه بودن این حرکتها برمیگردد و البته در برخی موارد هم بازیکنان از روی عمد منطق خود را آشکار نمی کنند.

هربرت دریفوس یکی از مخالفان هوش مصنوعی با توجه به نکته فوق ادعا کرده استکه هیچ برنامه ای برای رسیدن به سطح یک بازیگر خوب شطرنج وجود ندارد. اما ظهوربرنامه های پیشرفته شطرنج از سال 1985 به بعد خطای ادعای دریفوس را روشن ساخت.

بازنمایی معرفت:

برنامه های هوشمصنوعی با برنامه های آماری در بازنمایی تفاوت دارند ؛ به این معنا که برنامههای نخست از تطابق عملیات استدلالی نمادین رایانه با عالم خارج حکایت می کنند. میتوانیم این نکته را با مثال ساده ای توضیح دهیم.

بازنمایی معرفت عنوانی برای مجموعه ای از مسائل راجع به معرفت است از قبیل:

1- معرفت مورد نظر درهوش مصنوعی چیست ، چه انواعی و چه ساختاری دارد؟

2- چگونه باید معرفت را دررایانه بازنمایی کرد؟

3- بازنمایی چه نوع معرفتی را آشکار می سازد؟ و چه چیزیمورد تاکید قرار می گیرد؟

4- معرفت را باید چگونه به دست آورد و چگونه بایدتغییر داد؟

اطلاعات ناقص:

هوشمصنوعی می تواند در حالتی که همه اطلاعات مورد نیاز در دسترس نیستند ، به حل مسالهدست بیابد. این حالت در بسیاری از موارد پزشکی رخ می دهد اطلاعاتی که پزشک برایتشخیص بیماری در دست دارد ، تشخیص بیماری را ممکن نمی کند و او هم فرصت زیادی برایدرمان ندارد. از این رو باید سریعا تصمیمی بگیرد. نبود اطلاعات لازم موجبمی شود نتیجه به دست آمده غیریقینی باشد و یا احتمال خطا در آن باشد. معمولا ما درزندگی عملی با فقدان اطلاعات لازم تصمیماتی را می گیریم و همواره احتمال خطا در اینتصمیمات وجود دارد.

اطلاعات متناقض:

هوش مصنوعی می تواند درصورتی که با اطلاعات متناقض روبه رو شودحل مناسبی برای مساله پیدا کند. هوش مصنوعی در چنین موردی بهترین راه را برای حلمساله و رفع تناقض انتخاب کند.

دو فرضیه در هوش مصنوعی

در مصنوعی فرضیه های بسیاری مورد بحث قرار می گیرد. در میان این فرضیه 2 فرضیه درمقایسه با بقیه کلیدی ترند. فرضیه نخست نسبت به فرضیه دوم معتدل تر و ادعایی حداقلیدربر دارد. این دو فرضیه به ترتیب عبارتند از:

1- فرضیه دستگاه نمادها:

مفاد این فرضیه این استکه: «رایانه را می توانیم به نحوی برنامه ریزی کنیم که بیندیشد». تقریر دیگر ازفرضیه فوق این است که: «رایانه می تواند بیندیشد.»

2- فرضیه قوی دستگاه نمادها:

مفاد این فرضیه همچنین است :«تنها رایانه می تواند فکر کند»

پیداست که فرضیه دوم در مقایسهبا فرضیه نخست افراطی تر است و ادعایی حداکثری دربر دارد. چرا که بر طبق آن ، هرچیزی که فکر می کند ، حتی موجودات طبیعی ، باید رایانه باشد. از این رو ذهن بشر همدستگاهی جامع از نمادهاست و تفکر بشر هم از لحاظ ماهیت با تفکری که درخصوص رایانهبه کار می رود ، تفاوت ندارد. در هر دو مورد تفکر همان توانایی دستکاری و جابه جاکردن نمادهاست.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

  • Like 2
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...