spow 44197 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 تیر، ۱۳۹۰ باید ایستاد، دست ها را مشت کرد، در چشمان این سگ وحشی زل زد، فریاد زد و حرکات عجیب غریب در آورد تا گورش را گم کند. اگر تصمیم به فرار بگیری آنقدر دنبالت می دود که خسته شوی و از پا درآیی. گذشته ی بد را می گویم، احساس گناه را می گویم، ترس هایمان ... 22 لینک به دیدگاه
fargol_2408 3453 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 تیر، ۱۳۹۰ آزمندیان یه حرف قشنگی میزنه، میگه:رسالت یه آدم موفق ،در واقع اینه که باید از مواهب الهی استفاده کنه و از لحظه های زندگی لذت ببره،حتی در اوج مشکلات،چون زندگی مجموعه ایست از لحظه ها،تو نباید هیچ لحظه ای رو ببازی،ولی اگه غافل باشی،یهو در مقابل یه مشکلی زانو بزنی، بگی نمیتونم،نمیشه،بری تو افسردگی محض،خوب تو باختی زندگی رو، اونم کدوم مشکلات،مشکلاتی که اجتناب ناپذیره،خوب پیش میاد،دست تو نیست،خیلی از مشکلات دست تو نیست همه چیز تو دنیای تو شکل میگیره،اگه تو دنیای تو خرابه،برگرد به دنیای درون خودت،اگه مشکلی هست،تو هنوز تو دنیای درون خودت آشفته ای حرفای قشنگی میزنه که واقعا ارزش شنیدنشو داره ممنون،تاپیکه جالبی بود،یاد خیلی چیزا افتادم،من خودم گاهی اوقات بارها و بارها حرفاشو گوش میدم با اینکه خیلی شنیدم و گوش دادم،اما هر دفعه یه چیز جدید میفهمم :icon_gol: 10 لینک به دیدگاه
fargol_2408 3453 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 تیر، ۱۳۹۰ شاید حرفام ربطی به ترس و این چیزا نداشت،اما اینکه نتونی با گذشته ات کنار بیای و نتونی فراموش کنی و ازش درس بگیری،از نظر من یه مشکله 7 لینک به دیدگاه
سیندخت 18786 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 تیر، ۱۳۹۰ باید ایستاد، دست ها را مشت کرد، در چشمان این سگ وحشی زل زد، فریاد زد و حرکات عجیب غریب در آورد تا گورش را گم کند. اگر تصمیم به فرار بگیری آنقدر دنبالت می دود که خسته شوی و از پا درآیی. گذشته ی بد را می گویم، احساس گناه را می گویم، ترس هایمان ... ایمان به این که در هر زمان بهترین کار ممکن را کرده ای و بهترین تصمیم را گرفته ای، احساس گناهت را از بین می برد. گذشته بد فقط وابسته به تو نبوده و تو تنها مقصر نبودی و با توجه به شرایطت شاید اتفاقا بهترین هم بودی. شاید اگر کس دیگری در آن جایگاه بود به مراتب بدتر رفتار می کرد. از گذشته فرار نکن. اما سرش فریاد هم نزن. فقط آن را بپذیر. من می خواهم از تمام ترس هایی که در تمام دوران زندگی ام در مورد مشاهده آینده داشته ام رها شوم من می خواهم از ترس هایم در هر دوره زمانی در مورد توانایی های ماورایی رها شوم. من می خواهم همه کسانی که مرا به دلیل توانایی های شهودی مواخذه یا محکوم کرده باشند را در تمام دوران های زندگی ام ببخشم. من می خواهم خود را به خاطر تمام انتخاب هایم در تمام دوران ها ببخشم با آگاهی از این که همیشه بهترین انتخاب ممکن را کرده ام. من می خواهم از تمام هراس هایی که از آسیب دیدن بر اثر داشتن بینش در تمام دوران های زندگی داشته ام رها شوم. من شفا یافته ام و در امان هستم 10 لینک به دیدگاه
pari daryayi 22938 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 تیر، ۱۳۹۰ باید ایستاد، دست ها را مشت کرد، در چشمان این سگ وحشی زل زد، فریاد زد و حرکات عجیب غریب در آورد تا گورش را گم کند. اگر تصمیم به فرار بگیری آنقدر دنبالت می دود که خسته شوی و از پا درآیی. گذشته ی بد را می گویم، احساس گناه را می گویم، ترس هایمان ... بله درست همین است اما این کار جرات می خواهد برای انجام توان می خواد برای جنگ و تکنیک می خواهد برای مقابله درست و جسارت و امیدواری به پیروزی یاد بگیریم اینها را قوی کنیم تا با آنها درست مقابله کنیم 11 لینک به دیدگاه
Abolfazl_r 20780 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 تیر، ۱۳۹۰ آری باید ایستاد ولی من به تنهایی نمیتونم. یک همراه میخوام. نمیدونم چرا نیاز به یه تکیه گاه دارم. اعتراف میکنم همیشه ادعا کردم به تنهایی میتونم از پسش بر بیام ولی واقعیت چیز دیگه ای هست. خصوصا هرچه بیشتر جلو میرم احساس میکنم بدون همراه نمیتونم مقابله کنم. همراه شو ای عزیز... 8 لینک به دیدگاه
هادی ناصح 18854 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 تیر، ۱۳۹۰ آزمندیان یه حرف قشنگی میزنه، میگه:رسالت یه آدم موفق ،در واقع اینه که باید از مواهب الهی استفاده کنه و از لحظه های زندگی لذت ببره،حتی در اوج مشکلات،چون زندگی مجموعه ایست از لحظه ها،تو نباید هیچ لحظه ای رو ببازی،ولی اگه غافل باشی،یهو در مقابل یه مشکلی زانو بزنی، بگی نمیتونم،نمیشه،بری تو افسردگی محض،خوب تو باختی زندگی رو، اونم کدوم مشکلات،مشکلاتی که اجتناب ناپذیره،خوب پیش میاد،دست تو نیست،خیلی از مشکلات دست تو نیستهمه چیز تو دنیای تو شکل میگیره،اگه تو دنیای تو خرابه،برگرد به دنیای درون خودت،اگه مشکلی هست،تو هنوز تو دنیای درون خودت آشفته ای حرفای قشنگی میزنه که واقعا ارزش شنیدنشو داره ممنون،تاپیکه جالبی بود،یاد خیلی چیزا افتادم،من خودم گاهی اوقات بارها و بارها حرفاشو گوش میدم با اینکه خیلی شنیدم و گوش دادم،اما هر دفعه یه چیز جدید میفهمم :icon_gol: آزمندیان میگه نگیم مشکل بگیم مساله چون مساله حل شدنیه 7 لینک به دیدگاه
El Roman 31720 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 تیر، ۱۳۹۰ باید ایستاد ، حتی ایستاده مرد ، حتی اگه 2 دست و 2 پاتو بریده باشن ، اگه همیشه قرار بر ایستادن بزاری ، دیگه تو گذشتت سگی وجود نداره که دنبالت بکنه ؛ چون قبلا جلوش ایستاده ، یا عو عو کنان فرار کرده ، یا بهت حمله کرده و کارتو ساخته. 5 لینک به دیدگاه
fargol_2408 3453 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 تیر، ۱۳۹۰ آزمندیان میگه نگیم مشکل بگیم مساله چون مساله حل شدنیه دقیقا 3 لینک به دیدگاه
هادی ناصح 18854 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 تیر، ۱۳۹۰ برای فراموش کردن گذشته، باید با مرگ ها، طلاق، یا فقدان های مختلف کنار بیایید کار آسونی نیست چون لازمه که با خاطرات و تجربیاتتان روبه رو شوید. اگر با اشتباهات خود دست و پنجه نرم می کنید، باید مسئولیت اعمالتان را بپذیرید. برای خلاصی از احساس گناه باید آن احساس را به طور کامل تجربه کرد حالا با فکر کردن بهش یا هر کار دیگه ای... آره باید ایستاد،ما محکومیم به جنگیدن وگر نه نابودمون میکنه.... 6 لینک به دیدگاه
spow 44197 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 17 تیر، ۱۳۹۰ بله باید ایستاد حتی ایستاده مرد! ولی قبلش چندسوال کوچک باید پرسید!! برای چه وکه میخواهم بایستم اونیز درکنار من می ایستد این ایستادنم فردای روز نشود به سینه خیز رفتنم بیانجامد ایا تساهل وتسامح دراین زمینه مجاز است؟ معیار ارزش ایستادن ونشستن چیست؟ به قول بابک قیزارا قیزار اولمک سارالا سارالا یاشاماکدان اییدیر بارویی سرخ مردن بهتر از بارویی زرد وشرمسار زندگی کردن است 8 لینک به دیدگاه
سمندون 19437 اشتراک گذاری ارسال شده در 17 تیر، ۱۳۹۰ شاید حرفام ربطی به ترس و این چیزا نداشت،اما اینکه نتونی با گذشته ات کنار بیای و نتونی فراموش کنی و ازش درس بگیری،از نظر من یه مشکله اره درسته یه مشکله .ولی باید بدونی که توانشو داری یا نه ؟ برا کسی که توانشو نداره این حرفا فقط قشنگن ایمان به این که در هر زمان بهترین کار ممکن را کرده ای و بهترین تصمیم را گرفته ای، احساس گناهت را از بین می برد.گذشته بد فقط وابسته به تو نبوده و تو تنها مقصر نبودی و با توجه به شرایطت شاید اتفاقا بهترین هم بودی. شاید اگر کس دیگری در آن جایگاه بود به مراتب بدتر رفتار می کرد. از گذشته فرار نکن. اما سرش فریاد هم نزن. فقط آن را بپذیر. من می خواهم از تمام ترس هایی که در تمام دوران زندگی ام در مورد مشاهده آینده داشته ام رها شوم من می خواهم از ترس هایم در هر دوره زمانی در مورد توانایی های ماورایی رها شوم. من می خواهم همه کسانی که مرا به دلیل توانایی های شهودی مواخذه یا محکوم کرده باشند را در تمام دوران های زندگی ام ببخشم. من می خواهم خود را به خاطر تمام انتخاب هایم در تمام دوران ها ببخشم با آگاهی از این که همیشه بهترین انتخاب ممکن را کرده ام. من می خواهم از تمام هراس هایی که از آسیب دیدن بر اثر داشتن بینش در تمام دوران های زندگی داشته ام رها شوم. من شفا یافته ام و در امان هستم قدرت زیادی میطلبه .چه جوری میتونی این توانمندی رو در خودت به وجوت بیاری؟ بله درست همین استاما این کار جرات می خواهد برای انجام توان می خواد برای جنگ و تکنیک می خواهد برای مقابله درست و جسارت و امیدواری به پیروزی یاد بگیریم اینها را قوی کنیم تا با آنها درست مقابله کنیم برای فراموش کردن گذشته، باید با مرگ ها، طلاق، یا فقدان های مختلف کنار بیایید کار آسونی نیست چون لازمه که با خاطرات و تجربیاتتان روبه رو شوید. اگر با اشتباهات خود دست و پنجه نرم می کنید، باید مسئولیت اعمالتان را بپذیرید.برای خلاصی از احساس گناه باید آن احساس را به طور کامل تجربه کرد حالا با فکر کردن بهش یا هر کار دیگه ای... آره باید ایستاد،ما محکومیم به جنگیدن وگر نه نابودمون میکنه.... بله باید ایستادحتی ایستاده مرد! ولی قبلش چندسوال کوچک باید پرسید!! برای چه وکه میخواهم بایستم اونیز درکنار من می ایستد این ایستادنم فردای روز نشود به سینه خیز رفتنم بیانجامد ایا تساهل وتسامح دراین زمینه مجاز است؟ معیار ارزش ایستادن ونشستن چیست؟ به قول بابک قیزارا قیزار اولمک سارالا سارالا یاشاماکدان اییدیر بارویی سرخ مردن بهتر از بارویی زرد وشرمسار زندگی کردن است همه این حرفها درسته.ولی به تازگی من معنی پیام سجاد رو درک کردم :همه چی دروغه حتی تو حتی من . وقتی به واقعیات نگاه میکنی و میبینی عکس این حرفها معمولا صادق هست با خودت فک میکنی واقعا باید ایستاد؟ 5 لینک به دیدگاه
El Roman 31720 اشتراک گذاری ارسال شده در 17 تیر، ۱۳۹۰ همه به خاطر باور و اعتقادشون می ایستند ، حتی اگه همه دنیا اعتقاد اون رو قبول نداشته باشن ولی اگه اون باورش داشته باشه می ایسته ( اگر پنجاه میلیون نفر به یک چیز احمقانه اعتقاد داشته باشند، آن چیز همچنان احمقانه است. «آناتول فرانس» و اگه پنجاه میلیون نفر به احمقانه بودنه یک چیزی آگاه باشن ولی یک نفر به اون چیر ایمان داشته باشه به خاطرش خواهد ایستاد«حامد ال رومان» ) ، اگه کسی رو میبینیم که نمی ایسته ، به این دلیل هست که باور نداره ، چون تعریف اون از زندگی با تعریف بابک فرق داره 4 لینک به دیدگاه
eder 13732 اشتراک گذاری ارسال شده در 17 تیر، ۱۳۹۰ باید مثل سگ فرار کردد مثل بقیه .............. 3 لینک به دیدگاه
Fo.Roo.GH 24356 اشتراک گذاری ارسال شده در 17 تیر، ۱۳۹۰ من که دیگه قاطی کردم مرز بین باید و نباید رو...اصلا دیگه مطمئن نیستم باید و نبایدی وجود داره یا نه... فقط میدونم ایستادن درد دارد.... 6 لینک به دیدگاه
سیندخت 18786 اشتراک گذاری ارسال شده در 17 تیر، ۱۳۹۰ اره درسته یه مشکله .ولی باید بدونی که توانشو داری یا نه ؟برا کسی که توانشو نداره این حرفا فقط قشنگن قدرت زیادی میطلبه .چه جوری میتونی این توانمندی رو در خودت به وجوت بیاری؟ همه این حرفها درسته.ولی به تازگی من معنی پیام سجاد رو درک کردم :همه چی دروغه حتی تو حتی من . وقتی به واقعیات نگاه میکنی و میبینی عکس این حرفها معمولا صادق هست با خودت فک میکنی واقعا باید ایستاد؟ این توان رو دارم سعی می کنم که به وجود بیارم. این حرفا شعار نبود. چیزایی بود که حسش کرده بودم. نمی خوام به قول خودت فقط حرف قشنگ بزنم. بلد هم نیستم. معنای دروغ بودنی رو هم که می گی حس می کنم و مدتیه که به رنگیش اونو دارم . یه جور حس برزخ. باتلاقی که توش دست و پا می زنی. یه جور احساس پوچی شاید. هنوز ازش بیرون نیومدم. خیلی اذیت کنندست. اما مطمئن هم هستم که نمی خوام توش باقی بمونم. حتی اگه بیرون هم نیام ترجیح می دم این دروغ رو تبدیل به یه دروغ قشنگ بکنم نه تلخ. نمی دونم حقیقت یکیه و برداشت افراد از اون متفاوته یا نه به تعداد افراد حقیقت وجود داره. حتی اگر همه چیز واقعا هم دروغ باشه زندگی برای خودم برای همین لحظه ام هم می ارزه. و اگرچه همه چیز دروغه همین جاودونگی توی لحظه هم خیلی ارزشمنده. چیزی که به آدم حس ارزشمند بودن می ده همیشه یه هدفه . وقتی تو این برزخ گیر می کنی اگه با خودت کل بندازی که ازش بیای بیرون که یه چیز دیگه ای رو پیدا بکنی می تونه یه هدف باشه. مثل الان خودم شاید. به هر حال هر زمانی که مواجه شدم با آدمایی که به یه ایدئولوژی رسیدن و فکر می کنن تا آخرین نفسشون به این اعتقاد می مونن فقط خندم گرفته. هزار و یک اتفاق می تونه بیوفته و هزار و یک تغییر فکر بر اثر گذشت زمان . همون طور که از گذشته تا حال وجود داشته از حال تا آینده هم می تونه. هیچ چیز و هیچ فکری می تونه پایدار نباشه 4 لینک به دیدگاه
eder 13732 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 تیر، ۱۳۹۰ سگ شدن هم جواب میده!! بجای اینکه بجنگی یا فرار کنی میتونی یکی از اونا بشی امروزه گویا این روش در صدر اموره طرف پرونده بد حجابی داره امروز رفته تظاهرات حجاب میگم تو دیگه چرا؟ میگه رفتم کارت بسیج بگیرم دو روز دیگه میخوام برام کار بدردم میخوره گفتن امروزو باید بیای راهپیمایی!! فاحشه مغزی به همین میگن !؟ 3 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده