رفتن به مطلب

ارسال های توصیه شده

میخوام از شادی بنویسم واسه اولین باره که میخوام بنویسم

اصلا شادی ینی چی؟خوشحالی؟خوشبختی؟یا نه تنهایی و یه دل گرفته؟ یا به قول خانوم شیرزاد هردو؟هیچکدام؟

من میگم گزینه دو میگین چرا؟ میگم چرا ولی یواش یواش. میخوام از اولش تعریف کنم کاری که هیچ وقت انجامش ندادم

منتظرم باشین:icon_gol:

  • Like 9
لینک به دیدگاه

دلم از خودم فاصله داره خیلی دوره .

تنها کس زندگیم حالش خرابه و رو تخت بیمارستانه اگه بره دیگه هیچکسو ندارم

همه جا به چشام غروبه . خستم از تنهایی از دلتنگی از ادعاهای ادمای محترم

اخه خدای من چرا من ؟

شاید خیلیا بگن چرا دختر تو این سن این همه ناراحت واسه همین میخوام از اول اولش بنویسم

از اون موقع که شادی به دنیا اومد تا غمگین باشه:icon_gol:

  • Like 9
لینک به دیدگاه

امشب دلم بهونه ی مادرم داره....

مامان فک نمیکنی زود رفتی؟؟؟

همه ی بچه ها وقتی واسه اولین بار میرن مدرسه ماماناشون کنارشونن اما تو حتی اونوقت هم نبودی

مگه من بچه بدی بودم؟حتما بچه بدی بودم که تنبیهم کردی اما مامان دیگه بس نیس؟دیگه طاقت ندارم

دوس دارم داد بزنم واسه همه تنهاییا همه بدبختیا ...

  • Like 10
لینک به دیدگاه

امشب میخوام برا بابام بنویسم

بابا جونم دلم برات تنگ شده اما میدونم حتی به یادم نیستی اگه بودی فقط یه زنگ میزدی بهم .

فک کنم یادت رفته دختری داشتی که به خاطر شادی خودت اسمشو گذاشتی شادی

بابا خیلی تنهام ...

همیشه به حرفات گوش دادم اما رفتی . رفتی که به خوشبختی برسی میدونم حقته من نمیتونستم این حق ازت بگیرم اما من چی؟؟؟ منم ننباید فراموش شم بعضی شبا اصلا نمیخوابم تا نکنه زنگ بزنی و من بیدار نباشم اما همش انتظار همش انتظار

  • Like 8
لینک به دیدگاه

امشب خوشحالم چون عزیزم بعد چند شب از رو تخت بیمارستان اومد تو خونه

خونه ای که مال من و اونو

مامان بزرگ خوش اومدی . قول میدم دیگه به همه حرفات گوش بدم دیگه ناراحتت نکنم به دوستات تهین نکنم .

تو تنها کس منی این جند روز که نبودی فهمیدم که چی بودی و چی رو دارم از دست میدم .

خوشحالم که کنارمی...

خدایا ازت ممنونم:icon_gol:

  • Like 6
لینک به دیدگاه
  • 4 ماه بعد...
×
×
  • اضافه کردن...