رفتن به مطلب

رشد اقتصادی و عرضه پول


*Mahla*

ارسال های توصیه شده

شاید شایع ترین مغالطه پولی این باور ساده لوحانه باشد که رشد اقتصادی فقط در شرایطی امکان پذیر است که با رشد متناظر عرضه پول همراه شود.

فرض کنید یک اقتصاد با نرخی معادل ۵ درصد رشد کند. طبق این مغالطه لازم است که عرضه پول هم به اندازه ۵ درصد افزایش یابد؛ چرا که در غیر این صورت کالاها و خدمات اضافی نمی توانند به فروش برسند. طرفداران این مغالطه همچنین می گویند که تامین عرضه پول متناظر با این نرخ رشد به وسیله فلزات گرانبها بسیار دشوار و دور از دسترس است؛ بنابراین طلا و نقره برای استفاده به عنوان پول در یک اقتصاد پویای مدرن مناسب نیستند و بهتر است آنها را با پول کاغذی جایگزین کنیم که می تواند به راحتی و با هزینه ای بسیار پایین افزایش یابد تا خود را با هر مقدار رشد در اقتصاد تطبیق دهد.

چنین استدلالی اشتباه است چون هر مقداری از کالا و خدمات می تواند با هر مقدار پول موجود مبادله شود. فرض کنید که عرضه پول در مثال ما دچار تغییر نشود. اگر ۵ درصد کالا و خدمات بیشتر در بازار ارائه شود، تمام اتفاقی که خواهد افتاد این است که قیمت های پولی این کالاها و خدمات کاهش می یابد. چنین ساز و کاری به اقتصاد اجازه می دهد حتی زمانی که مقدار پول کاهش می یابد، باز هم رشد کند. به این ترتیب هر نرخی از رشد می تواند با هر مقداری از عرضه «موثر» پول های طبیعی مانند طلا و نقره خود را تطبیق می دهد.

صفت موثر بیانگر این حقیقت است که یک سری محدودیت های تکنولوژیکی بر سر راه استفاده از فلزات گرانبها وجود دارد. فرض کنید نرخ رشد های بالا در طول یک دوره زمانی طولانی رقم بخورد. در این شرایط شاید لازم باشد که ابعاد سکه ها را به اندازه ای کم کنیم که ساخت و استفاده از آنها دیگر کاربردی نباشد. این مشکل به خصوص در مورد طلا بسیار قابل تصور است.

به همین دلیل هم هست که بسیاری از نویسندگانی که با زیرکی این موضوع را درک کرده اند از نقره به عنوان بهترین نوع پول از فلزات گرانبها یاد کرده اند. در هر حال چنین محدودیت های تکنولوژیکی مشکل خاصی ایجاد نخواهند کرد. همان طور که اسقف اورسم بیش از ۷۰۰ سال پیش گفته، آنچه در چنین شرایطی باید انجام داد فقط رها کردن استفاده از سکه های غیرکاربردی، مثلا سکه طلا، و جایگزین کردن فلزات گرانبهای دیگر، مثلا نقره به جای آنها است. باید اضافه کنیم که در یک بازار آزاد مشوق هایی بسیار قوی وجود دارد تا این جایگزینی را فورا و به اندازه کافی فراهم کند. هیچ دخالت سیاسی هم برای حمایت از این روند نیاز نیست.

نوع دیگری از دکترین «رشد نیاز به پول بیشتر دارد» که از قبلی معقول تر هم به نظر می رسد تایید می کند که هر مقدار کالا و خدمات می تواند در هر سطح موثری از عرضه پول مبادله شود. اما حامیان این دکترین معتقدند اگر مدیران و کارآفرینان مجبور شوند که محصولاتشان را در قیمت های پایین به فروش برسانند، ممکن است این قیمت ها نسبت به هزینه های تولیدی بسیار پایین باشند. فروش کالاها در قیمت های بسیار پایین منجر به ورشکستگی صاحبان تجارت و صنعت خواهد شد.

اما این نوع دکترین هم به همان اندازه غیرقابل دفاع است؛ چرا که بر پایه تصویری مکانیستیکی از کارآفرینی بنا شده است. حقیقت این است که کارآفرینان و صاحبان تولید می توانند هر مقدار کاهش قیمت فروش محصولاتشان را پیش بینی کنند. با کمک این پیش بینی ها آنها می توانند هزینه هایشان را کاهش و بنابراین در زمان کاهش قیمت پیشرفت کنند. این موضوع تنها یک امکان تئوریک نیست؛ بلکه یک حالت عادی در دوره های کاهش یا ثبات سطح قیمت ها است. برای مثال، در سه دهه آخر قرن نوزدهم هم آمریکا و هم آلمان نرخ های رشد بالایی را در شرایط ثبات و کاهش قیمت ها تجربه کردند. در سال های نزدیک تر مشابه این تجربه در بازار کامپیوتر و فناوری اطلاعات قابل مشاهده است؛ یعنی پر تحرک ترین بازار از دهه ۱۹۸۰ تا به امروز که رشد پر شتاب و قیمت های دائما کاهنده را به طور همزمان تجربه می کند.

لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...