سیندخت 18786 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 تیر، ۱۳۹۰ همه ما از اين مکانيسمهاي رواني استفاده مي کنيم چون وجود آنها براي کوچک نشان دادن شکست ها و حمايت در مقابل نگراني ها و احساس ارزش و کفايت ضروري است و عادي جلوه مي کند.مگر اينکه در استفاده از آنها افراط شود . اين مکانيسم هاي دفاعي حاوي زيانهاي هم هستند نخست در همه آنها خود فريبي وفرار از حقيقت نقش مهمي بر عهده دارد و ديگر آنکه طبعا عمليات دفاعي با مسائل سازشي منافات دارد يعني شخصي که دايم براي موجه نشان دادن اشتباهات خود دليل مي آورد نمي تواند از آن واقف شود و آز آن عبرت بگيرد دو آنکه چون سازش متضمن رد وبدل افکار واحساسات است طبعا براي کسي که پيوسته در يک سنگر دفاعي زندگي مي کند امکان آن بسيار کم است. -تمام اين مکانيسمها جنبه ناخودآگاه دارند و فرد ظاهرا از فعاليت آنها در رفع اضطراب آگاه نيست. -اين مکانيسمها قدرت سازگاري دارند زيرا سبب کاهش اضطراب و اثرات سوء آن مي شود و به فرد سازگاري و تطابق بهتري با عوامل نا مساعد محيطي مي دهند. -علي رقم قدرت سازگاري مکانيسمهاي دفاعي در حقيقت نوعي تسکين تلقي مي شوند وجنبه گول زدن و فريب آدمي در آنها نمايان است استفاده از آنها با سلامت فکر آدمي منافاتي ندارد ولي باعث مي شود شخص نتواند با استفاده از منطق و دليل مشکلات را حل کند و سازگاري مناسبتري با محيط به دست آورد. -اسفاده شديد و مکرر از اين مکانيسمها سبب دوري و جدايي از واقعيت مي شود 1 لینک به دیدگاه
سیندخت 18786 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 11 تیر، ۱۳۹۰ واپس راني(سرکوبي) سرکوبي ،سرکوفتن،راندن،پس راني يا واپس زدن نام يکي از مکانيسم هاي دفاعي است که در واقع عمل مقدماتي کليه ي فعاليت هاي دفاعي مي باشد. به بيان فرويد واپس راني حذف غيرارادي (و نه ارادي) چيزي از هوشياري است. واپس راني اساسا انكار وجود چيزي است كه براي ما ناراحتي يا درد به همراه دارد. بايد توجه داشته باشيم كه كاركرد نخستين خود كمك به نهاد در پديد آوردن لذت و اجتناب از درد است. بوسيله انكار و واپس راندن ، خطر آني استيلا يافتن نهاد بر خود كاهش مي يابد. البته اضطراب در ناهشيار مي ماند – جايي كه ممكن است تمام انواع آسيب را متجلي سازد – اما تعارض هوشيار ديگر وجود ندارد. در يك معنا واقعيتي نادرست (گرچه آنگونه كه فرد آن را درك مي كند ، درست است) تصوير مي شود كه فرد مي تواند در حيطه ي آن عمل كند. وقتي كه واپس راني به كار مي رود ، ديگر رهايي از آن بسيار دشوار است. مكانيزم واپس راني در نظريه فرويد در پيوند با رفتار روان رنجوري است. مثال: شخصي پس از گذشت سه سال از حادثه تصادفش، تنها خاطرات مبهمي را از آن به ياد ميآورد. جبران جبران عبارتست از : اغراق در يکي از مشخصات يا رفتارهاي شخصي به منظور کاستن از احساس حقارت و نقايص و کمبودهاي خود. مکانيسم جبران ميتواند هم به صورت مثبت و هم به صورت منفي ظاهر شود. صورت مثبت آن اين است که وقتي فرد ميبيند در يک موضوع نميتواند موفق شود يا اينکه با شکست مواجه ميشود، با تلاش در جنبهاي ديگر موفقيتهايي بدست ميآورد. اما جنبه منفي آن چنين است که وقتي فرد در جايي با عدم موفقيت روبرو ميشود براي جبران دست به کارهاي تخريبي ميزند. همانند سازي در اين مکانيسم فرد به طور ناخود آگاه از رفتار، گفتار، کردار، حرکات شخصي و يا اشخاص ديگر پيروي ميکند و حتي خود را شبيه شخصي که مورد احترام او است، قرار ميدهد و بدين ترتيب، مزايا، کاميابي، برتري و ارزشهاي او را از آن خود تلقي ميکند به اين نحو ارضا ميشود. دليل تراشي به وسيله مکانيسم دليل تراشي احساس ارزش خود را با ارائه منطقنمايي به جاي رفتار منطقي توجيه مي نماييم. اين يکي از رفتارهاي متداول انسان است و غالبا هنگامي ظاهر ميشود که سعي داريم رفتار خود را به ديگران بقبولانيم و نشان دهيم که آنها در اشتباهند.دزد ادعا مي کند که صاحب فروشگاه مستحق آن بوده است و ضرب المثل«گربه دستش به گوشت نميرسد، ميگويد بدبوست» مصداق اين مکانيسم است واکنش سازي يا واکنش معکوس بر اساس اين واکنش يا مکانيسم شخص سعي ميکند برداشتها، حالات، طرز فکر و رفتاري کاملا نقطه مقابل انگيزههاي ايجاد کننده آنها را از خودشان نشان دهد. واکنش سازي، در واقع رفتار معکوس و آگاهانه نسبت به تمايل ناخود آگاه است بدون اينکه فرد بداند که چنين عملي را انجام ميدهد.مثلا فردي که ناخواسته ازدواج کرده سعي مي کند از همسرش بي اندازه مراقبت کند . جابه جايي مکانيسم جا به جائي عبارتست از : سوق دادن جهت يک احساس به يک موضوع امن يا قابل قبول به جاي يک موضوع خطرناک يا غيرقابل قبول. به طور کلي وقتي در بين امکاناتي که در فعاليتهاي شخصي براي هم زيستي و سازگاري وجود دارد، نتوان با تهاجم يا پرهيز يا فرار، موانع را بر طرف کرد، راه ثانوي پذيرفتن هدف ديگري است که جانشين هدف اولي شود. اين استعداد پيوسته در فرد وجود دارد که در قبال هدفي که نتواند بدان برسد، هدف ديگري انتخاب کرده و جانشين هدف نخستين نمايد. اين کيفيت مبين آن است که انرژي رواني يا حالت عاطفي انسان قابل جا به جا شدن است و از موضوعي به موضوع ديگر منتقل ميشود.ممکن است فردي از رئيس خود ناراضي باشد و نتواند بروز دهد در منزل با افراد درگير مي شود و مادري که به علت مشاجره با همسايه عصباني است، کودک را به خاطر انداختن تصادفي ليوان آب کتک ميزند. واپس راني يا گسستگي تفکيک گروهي از افکار و فعاليتها از بخش اصلي سطح هشياري و گريز رواني از شرايط آسيب زا. جدا کردن خود از واقعيت. تغيير عمده و موقتي در شخصيت ويا هويت. وجود دو يا چند روند ذهني در آن واحد بدون يکپارچه شدن آنها. فرد روندهاي رفتاري و هيجاني خود را از الگوي رفتاري هشيار و يا هويت معمول خود جدا ميسازد. قطع به هم پيوستگي خاطرات، هيجان و خوداگاهي. قطع ارتباط با خود و يا محيط. مانند واپس راني بوده و معمولا در پي يک ضربه روحي سهمگين عارض ميگردد. مثال: خيال پروري در طي روز. مثال: شما پس از تصادف سهمگين به گونه اي رفتار ميکنيد که انگار شما در اين تصادف حضور نداشته ايد. مثال: نياوردن مشکلات کاري به خانه (يک گسستگي سالم). درون فکني درون فکني يعني نسبت دادن امور برون ذاتي و خارجي به درون ذات. از اين رو درون فکني را ميتوان مرحله مقدماتي همانندسازي تلقي کرد زيرا فرد به اين وسيله پارهاي از جنبههاي موقعيتهاي مختلف را به درون خود برده و به تملک خود در ميآورد، درون فکني وقتي پديد ميآيد که ما چيزي را که دوست داريم از دست ميدهيم. در اين مورد، ما صورت ذهني چيز از دست داده را جذب روان خود ميکنيم و آن را به عنوان جزئي از خود ميپذيريم. برون فکني مکانيسم برون فکني عبارتست از انکار بعضي خصوصيات، حالات، صفات و يا تمايلي که در فرد وجود دارد و نسبت دادن آن به ديگران. فرا فکني يکي از مکانيسمهاي متداولي است که از طريق آن، شخص انديشهها و افکار غيرقابل پذيرش و تمايلات دروني و ناخودآگاه خويش و همچنين تقصيرها و اشتباهات و بدکاريهاي خود را به ديگري نسبت ميدهد، بسياري از تحقيقات روان شناسي اجتماعي نشان داده است که يکي از عوامل اساسي تعصبهاي نژادي – مذهبي و طبقاتي به خصوص عليه اقليتها، از مکانيسم دفاعي برون فکني نشأت ميگيرد. بازگشت ـ عقبنشيني ـ واپس روي وقتي که خواستهها و آرزوهاي افراد با امکانات موجود سازش نداشته باشد و فرد در ارضاي تمايلات دروني خود با شکست مواجه گردد دچار ناکامي شد، و اين ناکامي باعث ميشود فرد به عادت قبلي و رفتارهاي بدوي خود برگردد، بنابراين بازگشت عبارتست از:عقب نشيني از مشکلات زندگي به وسيله متوسل شدن به رفتارهايي که شخص در گذشته انجام ميداه است يعني بازگشت به مراحل اوليه و ساده رفتار.مثلا فرد بزرگسال در هنگام عصبانيت وسايل را مي شکند يا در را مثل دوران کودکي خود به هم مي کوبد . کودک دهسالهاي پس از جدايي والدينش، براي آنکه تنها در اتاقش نخوابد چهار دستوپا به رختخواب مادرش ميرود. تصعيد يا والايش گاهي براي ارضاي خواستههاي محروم شده، ميتوان از راههاي اجتماع پسندانه وارد شد اين امر به وسيله مکانيسم تصعيد صورت ميگيرد. در بين مکانيسمها، مکانيسم تصعيد سالمترين آنهاست. شخص به مدد تصعيد ميتواند احساسات هيجان انگيز و کنشهاي ابتدايي خود را از حالت اوليه به سوي هدفهاي عاليتر و بهتر سوق دهد، به گونهاي که هم رضايت خاطر خودش تأمين شود و هم نفعي عايد اجتماع کند. والايش زيان قابل توجهي براي فرد در برندارد. چون واقعيت امر را مکتوم و افکار ننموده، بلکه فرد را با شرايط و مقتضيات موجود و ارزشهاي و خواستههاي جامعه روبرو ميکند. در واقع والايش، نوعي جا به جايي است که در آن هدف جا به جايي جنبه سازندگي و خلاقيت دارد؛ از اين راه، انرژي بسياري از تمايلات تهاجمي و جنبي و آزار دوستي غيرقابل قبول جامعه، تحت کنترل در راه ابداعات و آفرينشهاي آثار ادبي به طور کلي هنري به کار گرفته ميشوند. مثال: فردي که ميل به پرخاشگري دارد به ورزشهاي رزمي روي ميآورد و موفقيتهاي زيادي کسب ميکند. تبديل مانند جسماني سازي ميباشد اما اين بار تعارضات در نواحي از بدن که از عصب حرکتي و حسي عصب گيري ميشوند بروز مي يابند. انتقال تعارضات رواني (تکانه هاي سرکوب شده) به نشانه هاي جسمي به منظور تسکين اضطراب. اين علايم شامل نابينايي، فلج شدن و نا شنوايي موقت و يا تشنج، سردرد، خستگي و تيک هاي عصبي ميباشد. مثال: مصرف بيش از حد مشروبات الکلي به آخر هفته محدود ميشود. مثلا خانمي که با همسرش مشاجره و کشمکش دارد، دچار زخم معده ميشود. توجيه عقلي استفاده مفرط از تفکر و منطق انتزاعي-پرهيز از احساسات آزار دهنده با تمرکز بر جنبه هاي عقلاني-انفصال هيجان از انديشه-ناديده گرفتن جنبه احساسي قضايا و پرداختن به تجزيه و تحليل شناختي آنها. مثال: تمرکز بر جزئيات برگزاري مراسم ترحيم و خاک سپاري جاي عزاداري و سوگواري. مثال: زني که مورد تعرض جنسي قرار گرفته شروع ميکند به تحقيق و جستجوي اطلاعات در زمينه ساير موارد تجاوزها و روانشناسي متجاوزان و قربانيان آن و يا در کلاسهاي دفاع شخصي شرکت ميکند. بي ارزش سازي فرد اهداف مطلوب و خواستني اما غير قابل دسترس را بي ارزش و معيوب معرفي ميکند. مثال: مصداق ضرب المثل گربه دستش به گوشت نميرسد ميگويد بو ميدهد. مثال: فردي که در مصاحبه ورودي استخدام رد ميشود، شرکت مورد نظر را بي اعتبار معرفي ميکند. خيال پردازي در خود مانده نوع شديد خيالبافي است که درآن فرد کاملا يک زندگي خيالي را براي خود پديد مي آورد. قدرت مطلق يا همه توان فرد به گونه اي رفتار ميکند که گويي از يک قدرت، توانايي و يا موهبت ويژه برخوردار بوده و برتر از ديگران است نماد سازي يک بازنمايي رواني، يک ايده و يا شيء پيچيده جاي خود را به يک شيء و يا عمل ديگر ميدهد. جابجايي آرزوهاي عميق(سرکوب شده) و نسبت دادن آنها به اشيا و اعمال. مثال: سربازان علت پيوستن به ارتش را دفاع از پرچم معرفي ميکنند. مكانيسم هاي دفاعي حياتي و ضروري اند و بدون آنها فرد دچار روان پريشي و روان رنجوري مي گردد ، و مدت زيادي نمي تواند زنده بماند. 1 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده