*Polaris* 19606 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 تیر، ۱۳۹۰ همین دیروز بود انگاری سرشار از شوق، پر از هیوهای ساده بچگی، تو کوچه محلمون دوان دوان دنبال هم می کردیم ، قلبمون تند تند می زد. چه حالی بود اون زمون، چه قلب صاف و پاکی بود. قربونش برم، تند تند زدنش چه ساده و پاک و بی ریا بود. تنها غممون این بود که باد بادکمون،از مال اون بالا تر نمی رفت و دلخوشیمون فرفره درست کردن و نشون دادنش بود. چه زود بزرگ شدیم ! مثل اینکه همین دیروز بود! سر کلاس اگه درسی رو بلد نبودیم خدا خدا می کردیم معلم، اسممون رو صدا نزنه! و اگه می دونستیم دستمون رو بالا می بردیم و می گفتیم کاش منو صدا بزنه ! از هیاهوی زنگ تفریح ... از بازی های بچگی... از... از اون زمونه چی مونده؟ قلبمون مثل اون زمونه دیگه نیست، چرا همیشه اینقدر زود دیر می شود؟ شایدم همین دیشب بود که با تمام رویاهای بچگیمون خوابیدیم و حالا که بیدار شدیم می بینیم بزرگ شدیم! از شادی بچگی چی مونده؟ حالا همه شدیم مثل گرگ ! داریم همدیگر رو میدریم ! یکی نیست بگه دو دو تا میشه چند تا؟ اونی که نداره میگه دو دو تا، کاشکی داشته باشمش ! اونی که سیری نداره میگه با روش خودم به توان بی نهایت می رسونمش ! دلم از زمونه بد جوری گرفته، چرا وقتی یکی زمین می خوره به جای اینکه دستش رو بگیریم ، توی سرش می زنیم؟! چرا فقط شدیم ادعا؟! ادعای خوبی، ادعای دوستی و ... چرا بعضی ها ادعا می کنن کارشون دستگیری از دیگرانه؟! بچه بودیم این کارهارو می کردیم؟! کاشکی همون طوری که قالب جسممون با بزرگ شدنمون بزرگ میشه، قالب روحمون هم به همون اندازه رشد کنه. کاشکی میشد برای یک بار هم که شده برم به دوران بچگی و خودمو گم کنم توی اون زمان ... 4 لینک به دیدگاه
Hanaaneh 28168 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 خرداد، ۱۳۹۲ دیگه کودکی گذشت و این چیزایی که گفتی ویژگی های بزرگ شدنه اما یه عده هستن که روحشون هم با جسمشون بزرگ میشه یه عده ای هستن جسمشون بزرگ نمیشه اما روحشون اونقدر بزرگ میشه که دیگه تو جسمشون جا نمیشه یه عده ای هم هستن که فقط جسمشون بزرگ میشه وروحشون روز به روز کوچکتر میشه تا جایی که دیگه زنده مانی میکنن نه زندگانی واقعا ما جزو کدوم دسته ایم؟ 1 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده