رفتن به مطلب

بايدها و نبايدها درباره رمان


ارسال های توصیه شده

قبل از نوشتن رمانتان تعيين شخصيت هاي داستان، الزامي است. حداقل دو شخصيت برجسته در داستانتان خواهيد داشت. قهرمان مرد و قهرمان زن. که اساساً در کل داستان آن دو بر يکديگر تأثير گذار خواهند بود و چگونگي تأثير گذاري آن دو بر يکديگر را نتيجه داستان مشخص خواهد کرد. مي ‌خواهيد اين دو شخصيت از ابتدا تا انتهاي داستان در عشق پايدار بمانند؟ يا اينکه مي ‌خواهيد در ابتداي داستان به يکديگر عشق بورزند و سپس در انتها با کشمکش به جدايي برسند؟ زماني که اين دو شخصيت را انتخاب کرديد لازم است تا در مورد سن، ويژگي هاي شخصيتي و نامشان تصميم ‌گيري کنيد.

 

 

 

 

سن

 

رفتارهاي مناسب سني در بسط دادن شخصيت در درجه اول اهميت هستند. به عنوان مثال اگر سن شخصيت زن را سنين نوجواني در نظر مي ‌گيريد، بايد بدانيد که عکس ‌العمل او نسبت به موقعيت ها متفاوت تر از اواخر سن بيست سالگي ‌اش است. اين مورد به همان اندازه در مورد شخصيت قهرمان مرد نيز صدق مي ‌کند. در داستان هاي عاشقانه نوعاً سن قهرمان زن اوايل سن بيست سالگي در نظر گرفته مي ‌شود. حال آنکه قهرمان مرد مسن ‌تر است. اگر سن قهرمان مرد را بيست سالگي در نظر مي ‌گيريد، نبايد او را يک شخص سرمايه‌ دار و با نفوذ نشان دهيد. مگر اينکه به واسطه ارثيه ثروتمند شده باشد و اگر سن سي سالگي را برايش در نظر مي‌ گيريد، نبايد او را در انجام فعاليت هايي نشان دهيد که نسبت به سنش نامعقول است.

 

 

 

ويژگي هاي شخصيتي

 

در داستانتان مستلزميد ويژگي هاي شخصيتي ممتازي را براي شخصيت اصلي در نظر بگيريد تا او را نسبت به شخصيت هاي ديگر داستان متمايز سازد. با متمايز ساختن شخصيت هاي اصلي از اشخاص ديگر داستان مي ‌توانيد هر نوع حالت يا موقعيت را بر اساس خصوصيات آن ها خلق کنيد. به ‌طور نمونه در داستان ويژگي هاي شخصيتي در ميان رفتارها و ديالوگ ها (گفتگو با افراد ديگر) آشکار مي ‌شود و گاهي اوقات در حين بازگويي داستان ممکن است آشکار شود که چطور فردي در آن سبک رفتاري در مي ‌آيد.

 

اگر با ويژگي هاي شخصيتي آشنا نيستيد مي ‌توانيد کتاب هاي روانشناسي که اين‌گونه صفات را توصيف مي ‌کنند، مطالعه کنيد. برخي از صفات شخصيتي عبارتند از: افراد درونگرا، برونگرا و يا افراطي از نوع شخصيت هاي ذکر شده و ... براي مثال يک شخص درونگرا در محيط اجتماعي، خجالتي ظاهر مي شود، زياد صحبت نمي‌ کند و از مکان هاي اجتماعي دوري مي کند. در حالي که يک شخص برونگرا، اجتماعي، صميمي و معمولا اهل معاشرت و مهماني است.

 

بسياري از خصوصيات رفتاري وجود دارد که مي توانيد براي قهرمان زن انتخاب کنيد. به‌ طور نمونه، يک زن رمانتيک اين خصوصيات را داراست: مهربان، فرهيخته، عاشق، خونگرم، مجرد، خوشگذران، دانا و جذاب. براي قهرمان مرد نيز حتي خصوصيات رفتاري مي ‌تواند بيشتر از اين باشد و معمولا اين خصوصيات را داراست: مسن، قاطع، قدرتمند، مهربان، دستگير، مجرد، نجيب و خوش تيپ.

 

به‌ طور معمول شما بايد شخصيت هاي متنوع و متعددي در داستانتان داشته باشيد. اما آگاه باشيد که شخصيت هاي کاملا بي‌ عيب و نقص خلق کنيد. چون خوانندگان ترجيح مي ‌دهند در مورد افراد واقعي بخوانند و در عين حال در همان لحظه مايلند کمي گريز بزنند. در حين خواندن داستان بعضي از فضاها را رها مي ‌کنند و به سمت شخصيت مورد پسندشان بسط مي ‌دهند تا آن ها را به سمت رويداد سوق دهد. نويسنده نيز مجبور است بعضي از لغات را به شکل زيرکانه‌اي به کار ببرد تا چنين حادثه و رويدادي را تثبيت کند.

 

البته خصوصيات رفتاري ديگري را نيز مي‌توان در نظر گرفت، ممکن است قهرمان زن، شخصي لجوج و سر سخت باشد و به نصيحت ديگران گوش ندهد و يا ممکن است قهرمان مرد نسبت به هيچکس صادق نباشد. بنابراين جالب است که او شخصي محتاط و هوشيار باشد.

 

زماني که در مورد ويژگي هاي هر شخصيت تصميم گيري کرديد، گام بعدي تخيل است. تخيل در مورد چگونگي عکس العمل آنها نسبت به موقعيت هاي تعيين شده است. براي مثال شخص بي ‌فکر احتمالاً عکس العمل متفاوتي نسبت به شخص محتاط در يک موقعيت مشابه خواهد داشت. سعي کنيد خودتان را در جايگاه شخصيتتان قرار دهيد و آنچه را که آن ها احساس خواهند کرد، احساس کنيد. وقتي قهرمان مرد و زن با هم صميمي مي شوند، ممکن است تا پايان داستان در بر طرف کردن معايبشان کمک کنند و در همان حال معايب و نقايص يکديگر را بپذيرند. البته کشمکش هايي در رسيدن به عشقشان وجود خواهد داشت. داستاني بدون کشمکش وجود دارد؟!

 

آن ها تا پايان داستان نقايص يکديگر را در زندگيشان مي ‌فهمند و با اين حال نمي توانند بدون يکديگر زندگي کنند. زندگي بدون حضور ديگري معنا ندارد. مهم نيست به چه قيمتي آها ... عشق صادق و پاک!

 

 

 

 

نام ها

 

زماني که سن و ويژگي هاي شخصيتي هر شخصيت را مشخص کرديد، لازم است نامي براي آنها انتخاب کنيد. اگر براي شخصيت مرد، صفت مبارز يا رهبر را در نظر داريد، نبايد نامي برايش انتخاب کنيد که جنس مونث به آن نام خوانده مي ‌شود. مثل نام جين يا فرانسيس. همچنين بايد در مورد وضع ظاهر، منطقه يا ناحيه و دوره زماني که شخصيتها در آن هستند حساس باشيد. علاوه بر اين بايد بدانيد که نامهاي شخصيتهاي ديگر داستان نبايد بر نام قهرمان هاي داستان چيرگي يا برتري داشته باشد.

 

 

 

 

 

ساير ويژگي ها

 

زماني که شخصيت هاي اصلي را مشخص کرديد بايد در موارد افراد ديگري که مي ‌خواهيد در داستان نقش داشته باشند، فکر کنيد. اينکه اين شخصيت ها چه نقشي را در پيشبرد شخصيت قهرمان هاي اصلي ايفا مي ‌کنند؟ اگر شما فردي را به داستان اضافه مي ‌کنيد، فقط به اين علت که آن جنس مذکر يا مونث را دوست داريد، کافي نيست دوباره روي آن شخصيت فکر کنيد که چطور مي ‌تواند در داستان مثمر ثمر باشد. ممکن است از طريق اين شخصيت ها مواردي را بفهميد که براي قهرمان هاي اصلي مفيد باشد، سپس آنها را به داستانتان اضافه کنيد.

 

ايجاد شخصيت هاي سطحي يا ظاهري نتيجه تمرکز کردن بر روي يکي از ابعاد شخصيت است. ويژگي هاي سطحي مي ‌تواند روي هم رفته بد، خوب، خنده‌دار، غمگين و غيره باشد. البته اين موارد تزلزل زيادي در توصيفات ايجاد نمي ‌کنند. گاهي اوقات اين شخصيت ها به يک رمان اضافه مي ‌شوند تا شخصيت فرد ديگري را اثبات کنند. براي مثال يک شخصيت بد را در مقابل قهرماني که در مبارزه با او خوب ظاهر مي ‌شود، قرار مي ‌دهيم. صرفا هدف از داشتن شخصيت بد، خوب جلوه دادن قهرمان مرد است. سعي نکنيد تا ويژگي شخصيت بد را آن چنان بسط دهيد که بدي او را کمتر جلوه دهد. اگر چه در ادبيات اخير يکي از مواردي که بيشتر ديده مي ‌شود ظاهر دلسوزانه افراد بد در انجام دادن کردارهاي بدشان است و در عين حال به هر طريقي شخصيت را بسط مي‌دهند تا احساس تأسف نسبت به آنها را در خواننده ايجاد کنند.

 

 

 

 

فرايند نوشتن

 

زماني که در حال نوشتن هستيد، لازم نيست تماماً فکر کنيد. هميشه برگرديد و کارتان را براي اثبات و سازگاري در داستانتان بررسي کنيد. مطمئن شويد که اگر قهرمان در شروع داستان چشم هاي آبي دارد هنوز هم تا پايان داستان چشم هاي آبي خواهد داشت و غيره. قبل از نوشتن مطمئن شويد که شخصيت هاي داستان را خوب شناخته ايد. اگر اين طور نباشد در طول نوشته ‌تان عدم شناخت شما از شخصيت ها معلوم خواهد شد. در کل داستان مستلزميد در توصيف اشخاص واقعي در تمامي مراحل درخشش ها و همچنين معايبشان دقت کنيد.

 

زماني که اولين چرک نويس رمان دختر ليپسيز را مي ‌خواندم، فهميدم که بايد اندکي بيشتر و خيلي خوب درباره ايجاد شخصيت ها توجه مي‌ کردم. سپس فهميدم عمداً يک يا دو کاستي در رمانم داشتم. کاستی هايي که به کشمکش در داستانم کمک مي‌ کرد و در پيشرفت رمانم موثر بود.

 

فرايند نهايي که در پايان به آن مي ‌رسيد، شخصيتي است که خلق کرديد و يا آميختيد، شخصيتي کاملا جديد که با درسي که (خواننده) از داستان مي‌ گيرد، با رشد دادن درون خود به سوي انسان بهتر شدن گام بر مي ‌دارد. حال با خواندن اين متن شروع کنيد به نوشتن شخصيت هايتان و به آن ها جان بدهيد.

 

 

 

 

 

( پتي اپوستيوليدز/ مباركه اسلامي فر )

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...