*Mahla* 3410 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 تیر، ۱۳۹۰ آيا رقابتهای ناسالم اقتصادی جهان را بسوی آشوب نميکشاند؟ )جانبازنبرد) پس از انتخاب جورج بوش بعنوان رئيس جمهور آمريكا قيمت نفت در بازار جهانی شروع بنوسان كرد و بسياری از مناسبات اقتصادی و حتی برنامه ريزيهای سياسی را تحت شعاع خود قرار داد ولیاين تاثيرات بعداز شروع جنگ عراق انعكاس خود را بصورت گسترده ای در اقتصاد جهانی بنمايش گذا شت و در حال حاضر نوسان قيمت نفت وتغيير آن است كه تم اساسی اقتصاد جهان شده است و اين طور بنظر ميرسد كه ديگر بقيمت تعيين شده تا سقف6 8 دالر توسط كشورهای عضو اوپك بر نگردد وازطرف ديگر در آينده نزديك قيمت نفت مدام بالا و پائين خواهد رفت ولی تغيير قيمت آن آنطور نخواهد بود كه به پائين سی دالر برای هر بشكه برسد. آنچه مسلم است بازار جهانی تشنه مصرف انرژی نفت است بهمين دليل بايد انتظار داشت قيمت آن با در نظر گرفتن رقابت برای ذخيره اين ماده حياتی بيشتر شود و كنترول و ذخيره آن توسط كشورهای صنعتی كه سرمايه گذاری لازم را برای ذخيره نفت را دارند صورت گيرد عطش كشورهای صنعتی با سرمايه كلان نظير آمريكا و جاپان برای خريد نفت مازاد بر احتياج ارزش آنرا هرروز بالا برده و برای كشورهای كوچكتر كه امكانات مالی و ياشرايط اقتصادیاجازه خريد و ذخيره بيشتر را نميدهد مشكل آفرين تر خواهد شد. رقابت برای خريد نفت تا اين حد در تاريخ استخراج و صدور نفت آن بيسابقه بوده تا جائی كه امروز شركتهای بزرگ كشورهای صنعتی با سرمايه كافی با سفارش كشتی های بزرگ نفتكش به يك رقابت افسار گسيخه دست زده اند واينطور تصور ميشود كه نفت قيمت طلا را پيدا خواهد كرد همين سياست تنش بزرگی در بازار ايجاد كرده و مناسبات تجاری بين عرضه و تقاضا و كالاها را بكلی بهم ريخته است وميرود كه روابط دولتها و حكومتها را نيز دچار مشكلات عديده ای بكند متخصصين امور اقتصادی و بازاريابی و بخصوص بخش توليد ازنوسان قيمت نفت باين سرعت دچار سردرگمی شده و به دولتهای خود فشار وارد ميكنند تا با اقدامات خود به تثبيت قيمت نفت كمك كنند تا به توليدات صنعتی و فروش آن در بازار لطمه نخورد. علت اين شوك كه گريبان اقتصاد دنيا را گرفته است چيست ؟ 1- قيمت نفت در بازار جهانی در اوايل سال 2004 هر بشكه ای 40 دالر بود كه ادامه بحران و جنگ در عراق به 50 دالر رسيد و در شرايط حاظر به نرخ 40 تا 50 دالر در نوسان است قيمت نفت در سال 1991 برای هربشكه 28 دالر ودر سال 1980 برای هربشكه 18 دالربوده و هرگز اين زيگ زاگ فعلی را نداشته است پديده فوق را بايد بدقت مورد تحقيق قرار دادو علتهای آنرا جستجو كرد آيا ميشود قيمت نفت را دوباره ثبات داد تا با عرضه و تقاضای بخش توليد هم آهنگی نشان دهد ؟ و يا افزايش قيمت نفت همچنان ادامه خواهد داشت آيا ميشود با افزايش توليد نفت قيمت نفت را كاهش داد و جريان صدور و رساندن آن به بازار جهانی را بشكل سابق در آورد؟ كارشناسان امور اقتصادی براين باورند تا پايان همين سال قيمت نفت بين 40 تا 80 دالر نوسان خواهد كرد اگر اين پيش بينی درست باشد ارزيابی اقتصاد دانان توليد كالا كه معتقد هستند قيمت نفت تا سقف 50 دالر قابل تحمل خواهد بود و بيشتر از آن بمعنی مرگ توليد خواهد بود چه ميشود؟ در همين رابطه نظریاعتقاد دارد بعلت فاز گزار در دو دهه آينده اين قرن اين تفاوت قيمت اجتناب ناپذير بوده و بايد گردش توليد اين وضع را تحمل كند و حتی پيشتر رفته و ميگويند ممكن است بازهم قيمت نفت نوسان بيشتری بكند ولی نميتواند با لارفتن آن دائمی باشد واستدلال آنها اين است كه چه كشور و يا شركتی قادر است هربشكه نفت را 100 دالر بخرد. 2- كارشناسان اقتصادی نفت علت گرانی آنرا بيشتر در آن می بينند كه چون كشورهایعضو اوپك انحصار صادرات نفت را دارند قيمت آن اينقدر بالا رفته است و اگر كشورهایغيرعضو نظير روسيه توليد خود را بالا ببرند آنوقت تاثير مناسبی بر قيمت نفت خواهند گذاشت ولی روسيه اگر بخواهد توليد را افزايش دهد اولا احتياج بيك سرمايه گزاری كلان دارد دوم اينكه خود اين كشور بسرعت در حال صنعتی شدن است و هيچ تضمينی وجود ندارد كه قيمت توليد نفت روسيه با توجه به ترانسپورت ارزان باشد گروهی ديگر معتقد هستند كه اعضاء اوپك بايد توليد خود را افزايش دهند اوپك طی همين امسال دوبار و هردفعه 1.5 مليون بشكه در روز بر توليدات خود افزوده است ولی با وجود آن قيمت نفت پائين نيامده است نظری ديگر جنگ آمريكا در عراق را عامل اصلی افزايش قيمت نفت ميداند وميگويند بدون اين جنگ و با صدور نفت عراق كه روزانه بيش از 2.5 مليون بشكه در روز بوده بازار نفت بطور خود كار تنظيم ميشده است همين كارشناسان پيش از جنگ عراق تنها راه كاهش قيمت نفت را كنترول منابع نفتی عراق توسط آمريكا ميدانستند ولیهمگی بر اين باورهستند كه اكونومی جهان بايد دوباره برنامه ريزی شود آنچه مسلم است قيمت نفت در پنج تا ده سال آينده همچنان در نوسان خواهد ماند و معلوم نيست كدام منطقه صادرات نفت بازار جهان را بعهده خواهد گرفت آيا باز هم اوپك در واقع نفت خاورميانه در مقام اول خواهد بود و يا نفت منطقه دريای خزر و يا نفت آفريقا و يا نفت روسيه بازار را در انحصار خود در می آورند. 3- در بين اقتصاديون آمريكائی بتازگی مطرح شده است كه آمريكا بايد خود را از وابستگی به نفت خاورميانه خلاص كند اين تز بنام ] free from Middle East strategy ] معروف است اين تز در سالهای1970 مطرح شد كه بعدا مورد تجديد نظر قرار گرفت و به بهانه عدم واردات نفت از كشورهای عرب خاورميانه اقتصاد اين كشورها را از بين ميبرد و سرمايه گذاری كشورهای توليد كننده نفت را در اروپا و آمريكا كاهش خواهد داد مسكوت گذاشته شد ولی اتخاذ اين سياست باين خاطر بود كه آمريكا يك قرارداد بزرگ نفتی در همان سال با عراق امضاء كرده كه استخراج ارزان نفت عراق را ممكن ساخت استخراج نفت عراق فقط دودالر در هر بشكه هزينه بر میداشت و سود سرشاری را نصيب كمپانيهای آمريكائی ميكرد استخراج هزينه نفت باا ين قيمت پائين در جهان تا بامروزسابقه نداشته است انستيتوت بين المللی مطالعات استرا تژیك در واشنگتن آماری را انتشار داده است كه در آن قيد شده است ذخاير شناخته شده نفت در جهان در سال 1978 در حدود 648 ميليارد بشكه بوده كه 63% آن يعنی 4.5 ميليارد بشكه فقط متعلق به خاورميانه و شمال آفريقا بوده وبا كشف منابع جديد در سال 1988 اين ذخيره به بيش از 917 ميليارد بشكه كه باز هم بيش از 66% ( 608 ميليارد بشكه ) آن متعلق به خاورميانه و شمال آفريقا بوده است و در سال 1998 از منابع تازه كشف شده درجهان كه بيش از 1000 ميليارد بشكه بوده سهم خاورميانه و شمال آفريقا 68% ( 716 ميليارد بشكه ) بوده است و با كاهش ذخاير در ساير نقاط دنيا در صد كشورهای خاورميانه و شمال آفريقا 70% ارزيابی شده است و در همين گزارش مشخص شده است كه خاورميانه در مورد ذخيره انرژی نفت و صادرا ت آن تا بيست سال آينده حرف اول را خواهد زدو تعادل انرژی جهان و روابط اقتصادی و مناسبات توليدی را خاورميانه تعيين خواهد كرد. 4- پس از چهارمين جنگ اعراب و اسرائيل در سال 1973 كشورهای عرب منطقه و خاورميانه كه در اوپك متشكل شده بودند تصميمات تازه ایاتخاذ كردند از جمله افزايش قيمت نفت و كاهش توليد آن و استفاده از نفت بعنوان اسلحه برعليه اسرائيل و غرب ميباشد و حتی صدور نفت را به كشورهای حامیاسرائيل قطع كردند كشورهای اوپك تنها باندازه مصرف مخارج خود به صدور نفت و استخراج نفت اكتفا كردند سالهای 1973 و 1974 دوران سخت اقتصادی كشورهای غربی بخصوص اروپا بود در اين دوره آمريكا و اروپا و جاپان از اين اقدام بشدت آسيب پذير شدند و از اين تاريخ بود كه مصممم شدند منابع نفت نه تنها منطقه خاورميانه بلكه جهان را بهر قيمت تحت كنترول خود در آورند از سال 1974 كشورهای فوق اقتصاد و سياست را همزمان در رابطه با كشورهای توليد كننده نفت بكار گرفتند و با اين سياست استراتژی طولانی مدت كنترول قيمت نفت را در جهان به انحصار خود در آوردند وبدين ترتيب بازارنفت خام و همچنين استخراج و صدور و تصفيه آن در انحصار كمپانيهای غربی در آمد و باز هم برای اولين بار دالر را بعنوان واحد تعيين قيمت برای توليدات نفتی نه تنها به اوپك بلكه به جهان تحميل كردند همزمان آمريكا شروع به خريد و ذخيره نفت از سراسر جهان كرد كه هنوز بشدت باين كار ادامه ميدهدو برای اين منظور ميلياردها دالر در بخش انبارهای ذخيره نفت سرمايه گزاری كرده و كشورهای اروپائی و جاپان نيز حد اقل برای دوسه سال مصرف انرژی ذخيره دارند آمريكا حتی منابع توليد نفت خود را مسدود كرده و از آن پس شروع بخريد نفت خام كرده و جاپان نيز بزرگترين توليد كننده كشتی های نفتكش جهان شد و انحصار ترانسپورت نفت را بدست گرفت و شركتهای آمريكائی با خريد نفت و پارك آنها در بنادر مختلف هرموقع كه اراده ميكردند نفت پيش خريد شده را وارد بازارميكردند وبدين ترتيب كنترول قيمت نفت را بدست گرفتند و كشورهای عضو اوپك را بشدت زير فشار قرار دادند. 5- كشورهای غربی با كنترول قيمت نفت و ذخيره آن تا پيش از جنگ عراق اوضاع واردات و صادرت نفت را دقيقا تحت كنترول داشتند ولی مدتیاست كه اوضاع از كنترول خارج شده و قيمت نفت بصورتی در آمده است كه انعكاس آنرا در جوامع جهانی شاهد هستيم جامعه ای كه بهيچوجه آمادگی پذيرش آنرا ندارد بهمين دليل از آنجا كه اوضاع اقتصادی از كنترول خارج شده است هر كشوری تا حد توان و سرمايه خود در صدد خريد و ذخيره نفت است تا جائی كه نفت در سراسر جهان حرف اول را ميزند و معلوم نيست تا كی اين وضعيت ادامه خواهد داشت آنچه كاملا آشكار است خريد و ذخيره نفت به بلبشوی اقتصادی بيشتر دامن خواهد زد و هرج ومرج خارج از كنترول را به اقتصاد جهان تحميل خواهد كرد بنظر ميرسد بهترين راه حل همانا واردات و صادرات بر اساس عرضه و تقاضا باشد و مطابق كندبا نياز مصرفی توليد و بازار تا يك سقف پيش بينی شده در نظر گرفته شود وگرنه اگر كشورهای كوچكتر كه سرمايه ندارند آسيب فراوان ديده و قادر بخريد توليدات كشورهای صنعتی نخواهند بود و اين خود نه تنها در كوتاه مدت بلكه در دراز مدت لطمه شديدی به كشورهای توليد كننده كالای صنعتی خواهد زد. 6- روسيه يكی از كشورهائی است كه صدور نفت خود را از 6 مليون بشكه در روز به حدود 10 تادوازده مليون بشكه رسانده است كه در تاريخ اتحاد شوروی سابقه ندارد روسيه قادر است با توجه بقيمت نفت در بازار جهانی بسرعت زير بنای اقتصادی و صنعتی خود را نوسازی كرده و خود رابسطح كشورهای صنعتی پيشرفته برساند از طرف ديگر دولت روسيه كنترول توليد و صادرات و حتی تصفيه نفت را بعهده دارد و ميشود گفت تنها كشور صادر كنند نفت است كه توليدات صنعتی نفت خود را صادر ميكند واين مسئله البته در آمد كلانی را نصيب اين كشور ميكندروسيه با اوضاع فعلی دنيا بزودی بعنوان دومين قدرت اقتصادی جهان وارد معادلات جهانی خواهد شد اگر روسيه قره قدرت مالی نشود و دوباره به توليد سلاح روی نياورد ميشود انتظار داشت نقش برجسته ای در مناسبات اقتصادی و سياسی وكنترول قيمت انرژی جهانايفا بكند. 7- كيسينجر وزير خارجه سابق آمريكا گفته بود كه نفت مهمتر از آن است كه تنها به عرب ها اجازه داده شود آنرا بتنهايی كنترول كنند آمريكائی ها با سروصدایآزادی و دمكراسی عراق را تصرف كردند ولی حالا ديگرابائی ندارند كه بگويند برای ذخاير نفتی در عراق هستند سخنان وزير اسبق خارجه آمريكا نشان ميدهد كه سالهای سال است كه آمريكا در تدارك كنترول منابع نفت خاورميانه بوده است در بحران سالهای1973 تا 1975 آمريكا تصميم گرفته بود نيروی نظامی به منطقه گسيل داشته و آنجارا تحت كنترول نظامی خود در آورد پس از انقلاب در ايران و موج جنبشهای آزاديخواهانه در منطقه كارتر رئيس جمهور وقت آمريكا در ژانويه 1980 طی پيامی اعلام كرد كه مناطق نفتی خاورميانه جزء منافع امنيتی كشور آمريكاست و به هيچ كشوریاجازه كنترول و اشغال اين منطقه را نخواهد دادو اعلام كرد در صورت لازم از تمام ابزار لازم حتیاز نيروی نظامی در اين مورد استفاده خواهد كردو چينی معاون رئيس جمهور فعلیآمريكا در سال 1990 گفته بود كه اجازه نميدهيم هيچ كشوریعراق راببلعد چون عراق 20% منابع نفتی جهان را در خود جای داده است و اميداوريم آنرا از چنگ صدام حسين رئيس جمهور عراق كه بر عليه منافع ماست در آوريم چينی بوضوح توضيح داد كه هدف آمريكا كنترول منابع نفتی منطقه برای سروسامان دادن و بهبود بخشيدن به اقتصاد آمريكاست . 8- جنگ قدرت برای كنترول منابع انرژی جهان : بركسی پوشيده نيست كه اقتصاد جهان در بيست سال آينده به صدور و قيمت نفت در جهان بستگی دارد بنابراين رقابت برای كنترول منابع انرژی بيك سياست استراتژيك برای قدرتهای بزرگ تبديل شده و از آنجا كه همه كشورهای صنعتی بشدت باين انرژی وابسته هستند تنش آنها برای بدست گرفتن بخشی از اين منابع بيك جدال نه تنها اقتصادی بلكه بيگ جدال نظامی نيز خواهد كشيد برای مثال اگر آمريكا بتواند منابع انرژی خاورميانه را بدست گيرد و تحمل هزينه های آنرا داشته باشد كه بنظر می آيد بيشتر از قدرت های ديگر دارد آنوقت ميتواند دوباره بر روی پترو دالر (oil dollar) پافشاری كند و دوباره قدرت دالر را در جهان تثبيت كند كه بعداز جنگ جهانی دوم تا سالهای1990 دست بالا را داشت ولی اين بدان معنی خواهد بود كه يورو واحد پول اروپا شكست را بپذيردو بتدريج از صحنه خارج شود تا اينجا آمريكا حاضر شده است بيش از 200 ميليارد دالر تنها در جنگ عراق در اين مورد هزينه جنگ راتحمل كند تا بهر ترتيب قدرت بيشتر اقتصادی خود را بنمايش بگذارد ولی آيا كشورهای اروپائی كه از سال 1990 تا كنون ميلياردها دالر برای اتحاديه اروپا و گسترش آن سرمايه گزاری كرده اند و آنرا تا مرزهای روسيه گسترش داده اند و در آمد ناخالص خود را با در آمد ناخالص آمريكا يكی كرده اند و از نظر جمعيت نيز بيشتر از آمريكا هستند و از تكنيكی و نظامی نيز ميتوانند بسرعت خود را به آمريكا برسانند و سالهای گذشته واحد پولی خود را يكی كرده و بيك ارز قابل رقابت جهانی در آورده اند و دالر آمريكا را پشت سر گذاشته اند و از همه مهمتر بزرگترين توليد و صادرات جهان را درانحصار خود دارند حاضرند باين راحتی تن به پذيرش برنامه های آمريكا بدهند و اگر چنين است پس چرا بسياری از كشورها ارز خود را به يورو تبديل كرده اند ؟ و چرا اروپا بسرعت خود را در يك واحد نظامی متشكل ميكند ؟ بنابراين برای آمريكا آسان نخواهد بود از بغل اروپا بگذرد و آنرا ناديده بگيرد و اگر چنين كند كه در عمل ميكند مقاومت اروپا نيز بيشتر خواهد شد بنابراين اروپا نيز چشم از كنترل منابع انرژی جهان بر نخواهد داشت اروپا حتی پيشنهاد آمريكا برای تضمين صدور نفت باين كشورها را برای بيست سال آينده را بشرط همكای برای كنترول خاورميانه نپذيرفته است و اگر چنين ميكردند و يا بكنند در طی پنج سال تنها شركتهایآمريكائی خواهند بود كه با آن سرمايه كلان جهان از جمله اروپا را مهار و كنترول خواهند كرد. 9- كشورهای ديگری همانند چين و هندوستان و برزيل كه قدرتهای بزرگی شده اند و از پتانسيل اقتصادی بزرگی بر خوردارند و تنها از طريق واردات نفت قادر به ادامه پيشرفت خود هستند نيز نميتوانند با طرح آمريكا موافق باشند كه كنترول انرژی جهان تنها در انحصار آمريكا باشد در اين ميان چين تنها كشور جهان است كه بالاترين خسارت را متحمل خواهد شد اين كشور تا كنون با وجودی كه دومين مصرف كننده نفت جهان است وارد رقابت با آمريكا و اروپا نشده است و بر خلاف دوقدرت فوق كه بميزان زيادی نفت ذخيره كرده ومنابع انرژی خود را تا حدودی تضمين كرده اند چين حتی بفكر ايجاد انبارهای ذخيره نفت نيافتاده است چون بر اين نظر بوده است كه رقابت افسار گسيخته در اين مورد جهان را به پرتگاه جنگ و ويرانی خواهد كشاندو اصل اساسی عرضه و تقاضا در روابط بين المللی را متلاشی خواهد كرد در واقع چين با آن قدرت عظيم اقتصادی تنها كشوری خواهد بود كه بايد صرفا بخاطر رقابت قدرتها به كمپانيهای غربی بخصوص آمريكائی سه برابر قيمت واقعی نفت را پرداخت كند اين رقابتها روابط چين با كشورهای شمالی را نيز بهم زده و عملا جلو هرگونه قراردادهای طولانی مدت را ميگيرد بهمين دليل چين كوشش دارد طی چند سال آينده ده ها كارخانه برق اتمیايجاد كند كه اگرچه آنها هم گران هستند ولی سرمايه در داخل كشور باقی خواهد ماند و از طرفی ريسك پيشرفت اقتصادی را بحد اقل خواهد رساند و از همه مهمتر نيازی برقابت افسار گسيخته برای متلاشی كردن اقتصاد جهان نيست . 10- نكته پايانی اينكه كشورهای توليد كننده نفت از اوضاع پيش آمده بخوبی بهره برداری كرده و قيمت نفت را علاوه براينكه گران ميفروشند از مشتريان خود در خواست ارز يورو را دارند كه اين بهيچوجه بنفع دالر و آمريكا نيست اگر سياست نفتی آمريكا نتواند به تقويت دالر كمك كند و آنرا دوباره در صدر قرار دهد آنوقت تمامی سياستهای آمريكا با شكست مواجه خواهد شدو ذخاير نفتی خود را بايد بقيمت گران در آمريكا بفروش برساند مدتها ست كه اوراق بهادار و بورسها در جهان از يورو برای مبادلات خود استفاده ميكنند و تلاش آمريكا برای كشاندن سرمايه ها باين كشور ناكام مانده است سرمايه گزاری آمريكا فقط برای كنترول نفت و در نهايت از طريق آن كنترول اقتصاد جهان سياست يكسويه بوده و از همان ابتدا با شكست مواجه شده است و اين موضوع نشان ميدهد كه اقتصاد جهان را ديگر نميشود مونوپوليز كرد(monopolize ) اقتصاد جهانی نميتواند تنها در كنترول و انحصار يك كشور درآيد بنابراين اگرچه ناموزون ولی پی گير بتكامل خود ادامه خواهد دادو اين روند نشان ميدهد كه تنها از طريق همكاری و استفاده درست از منابع جهانی از جمله نفت ميشود مشكلات پيش رو را حل كرد از جمله نفت و بازار آن را كه بايد تابع عرضه و تقاضا باشد و رقابت مثبت را بپذيردو خريدار و فروشنده آزاد داشته باشد و منافع طرفين را در بر بگيرد تا تعادل در رابطه اقتصادی در جهان بر قرار شده و اصل احترام متقابل و حق و حقوق برابربصورت قالب عمل كندبا سياستهایآمريكا صدور و خريد نفت در جهان بهيچ وجه با عرضه و تقاضا تطابق ندارد و آنچه خريده ميشود در واقع مورد نياز بازار نيست بلكه مازاد برآن است اين روند نشان ميدهد كه كشورها بايد بطور مستقل منابع مصرف انرژی خود را افزايش دهند و آنرا متنوع كنند همان كاری كه چينی ها ده ها سال است انجام ميدهند تا در چنين شرايط فشار پيشرفت اقتصادی كند نشود و ابتكار عمل از دست خارج نشود اين درسی است كه بايد از رقابت منفی در بازار نفت و انرژی جهان گرفت و آمريكا هم بايد درك كند ادامه سياستهای يكجانبه كه با منافع تمامی جهان در تضاد است مقاومت گسترده تری را برعليه خود دامن خواهد زد . لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده