b-d 2058 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 تیر، ۱۳۹۰ زن عشق مي كارد و كينه درو مي كند ... ديه اش نصف ديه توست و مجازات زنايش با تو برابر ... مي تواند تنها يك همسر داشته باشد و تو مختار به داشتن چهار همسرهستي ... براي ازدواجش در هر سني اجازه ولي لازم است و تو هر زماني بخواهي به لطف قانون گذار مي تواني ازدواج كني ... در محبسي به نام بكارت زنداني است و تو ... او كتك مي خورد و تو محاكمه نمي شوي ... او مي زايد و تو براي فرزندش نام انتخاب مي كني ... او درد مي كشد و تو نگراني كه كودك دختر نباشد ... او بي خوابي مي كشد و تو خواب حوريان بهشتي را مي بيني ... او مادر مي شود و همه جا مي پرسند نام پدر ... و هر روز او متولد مي شود؛ عاشق مي شود؛ مادر مي شود؛ پير مي شود و مي ميرد ... و قرن هاست كه او عشق مي كارد و كينه درو مي كند چرا كه در چين و شيارهاي صورت مردش به جاي گذشت زمان جواني بربادرفته اش را مي بيند و در قدم هاي لرزان مردش، گام هاي شتابزده جواني براي رفتن و دردهاي منقطع قلب مرد سينه اي را به ياد مي آورد كه تهي از دل بوده و پيري مرد رفتن و فقط رفتن را در دل او زنده مي كند ... و اينها همه كينه است كه كاشته مي شود در قلب مالامال از درد ... و اين، رنج است... لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده