رفتن به مطلب

ارسال های توصیه شده

شهر همواره در نزد فیلسوفان، اندیشمندان و محققان به عنوان پدیده ای جدید که انسان را از جوهره اصیل خود دور می سازد و او را در چارچوب روابط عقلانی خشک ابزاری و حسابگری قرار می دهد، مدنظر بوده است. روابط اجتماعی و شیوه امروزین زندگی در فضای شهری از یک طرف، و نقش نمادین فضاهای کالبدی در شهرها از طرف دیگر، انسان شهرنشین را بیش از پیش نسبت به خود و دیگران و محیط بیگانه کرده است.

باید خاطرنشان شد که عناصر مادی و کالبدی فضای شهری بیانگر نمادها و معنای خاصی است که از طریق آن شهروندان با اطراف خود ارتباط برقرار می کنند، اما اینکه آن نمادها و معانی چه حس و چه رابطه روانی و اجتماعی را در فرد تقویت می کند، بستگب به شکل و فرم فضایی دارد که از درون طرح های توسعه شهری به وجود می آید. به عنوان نمونه، ساخت و سازهای بی رویه شهری، حکایت از آشفتگی و پریشانی فضایی دارد که این آشفتگی و پریشانی به تشویش روانی، همراه با فقدان تعلق اجتماعی شهرنشینان، انجامیده است. طرح های توسعه شهری در کشور ما بدون توجه مدیران شهری به ابعاد روانی و ذهنی و فرهنگی به اجرا در می آیند و شهرنشینان سنتی را به زندگی مدرن - با گرایش ها و ایدئولوژی مدرن - دعوت می کنند.

این امر باعث ایجاد شکاف و فاصله میان انسان شهرنشین با محیط شهری خود می شود که نتیجه آن چیزی جز انزوا، انفعال و از خود بیگانگی نسبت به محیط نیست. طرح های توسعه شهری بیانگر فاصله ها و بی هویتی هاست، و این امر خود به احساس تعلق ناچیز نسبت به محیط شهری می انجامد و فردگرایی و انزوا را به دنبال می آورد. زندگی در شهرها تنها به معنای داشتن سکونت در محیط امن و سرپناه نیست، بلکه به معنای احساس تعلق و معنا نسبت به جلوه های منطقی و عقلانی از هستی و حیاتی است که در شهر تبلور یافته است. از آنجا که انسان در تمام عرصه های حیات و زندگی - از جمله در قلمرو روابط و فضای شهری - معناکاو است، اگر معناهای اصیل متعلق به تاریخ و فرهنگ و فطرت خود را در فضای شهری پیرامون خود مشاهده نکند، دچار یأس، دلسردی، انزوا و از خود بیگانگی می شود.

مقاله حاضر به دنبال تشریح و تبیین نظری ارتباط میان محیط شهری و از خودبیگانگی ساکنان شهری است که می تواند به عنوان پیش درآمدی برای تفحص تجربی موضوع مطرح گردد.

 

نویسنده: ناصر غراب

 

دانلود مقاله

  • Like 5
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...