*Polaris* 19606 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 خرداد، ۱۳۹۰ مادرم همیشه از من می پرسید مهم ترین عضو بدنت چیست؟ طی سال های متمادی با توجه به دیدگاه و شناختی كه از دنیای پیرامونم كسب می كردم، پاسخی را حدس می زدم و با خودم فكر می كردم كه باید پاسخ صحیح باشد. وقتی كوچك تر بودم، با خودم فكر كردم كه صدا و اصوات برای ما انسان ها بسیار اهمیت دارند، بنابراین در پاسخ سوال مادرم گفتم: مادر، گوش هایم. او گفت: نه، خیلی از مردم ناشنوا هستند، اما... مادرم بارها و بارها این سوال را تكرار كرد و هر بار پس از شنیدن جوابم می گفت: نه، این نیست. اما تو با گذشت هر سال عاقل تر می شوی، پسرم. سال قبل پدربزرگم از دنیا رفت. همه غمگین و دل شكسته شدند. همه در غم از دست رفتنش گریستند، حتی پدرم گریه می كرد و من آن روز برای دومین بار در زندگی، گریه پدرم را دیدم. وقتی نوبت آخرین وداع با پدربزرگ رسید، مادرم نگاهی به من انداخت و پرسید: عزیزم، آیا تا به حال دریافته ای كه مهم ترین عضو بدن چیست؟ از طرح سوالی، آن هم در چنان لحظاتی بهت زده شدم. همیشه با خودم فكر می كردم كه این، یك بازی بین ماست. او سردرگمی را در چهره ام تشخیص داد و گفت: این سوال خیلی مهم است. پاسخ آن به تو نشان می دهد آیا یك زندگی واقعی داشتهای یا نه. برای هر عضوی كه قبلا در پاسخ من گفتی، جواب دادم كه غلط است و برایشان یك نمونه هم به عنوان دلیل آوردم، اما امروز، روزی است كه لازم است این درس زندگی را بیاموزی. او نگاهی به من انداخت كه تنها از عهده یك مادر بر میآید. من نیز به چشمان پر از اشكش چشم دوخته بودم. او گفت: عزیزم، مهم ترین عضو بدنت، شانه هایت هستند. پرسیدم: به خاطر این كه سرم را نگه می دارند؟ جواب داد: نه، از این جهت كه تو می توانی سر یك دوست یا یك عزیز را در حالی كه او گریه می كند، روی آن نگه داری. عزیزم، گاهی اوقات در زندگی همه ما انسان ها، لحظاتی فرا می رسد كه به شانه ای برای گریستن نیاز پیدا می كنیم. من دعا می كنم كه تو به حد كافی عشق و دوستانی داشته باشی كه در وقت لازم، سرت را روی شانه هایشان بگذاری و گریه كنی. از آن به بعد دانستم مهم ترین عضو بدن انسان، یك عضو خودخواه نیست، بلكه عضو دلسوزی برای خالی شدن دردهای دیگران روی خودش است. مردم گفته هایت را فراموش خواهند كرد، مردم اعمالت را فراموش خواهند كرد، اما آنها هرگز احساسی را كه به واسطه تو به آن دست یافته اند، از یاد نخواهند برد، خوب یا بد. 6 لینک به دیدگاه
pari daryayi 22938 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 خرداد، ۱۳۹۰ شانه هایت را برای گریه کردن دوست دارم دوست دارم.......... 1 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده