سیندخت 18786 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 خرداد، ۱۳۹۰ براى درمان مىتوان از راه و رسمها و وسایل و ابزارى استفاده کرد که یکى از آنها تغییر محیطى است که بیمار در آن زندگى مىکند. ۱- تغییر آب و هوا: دور ساختن بیمار از محیط خانواده و اقامت او در یک آسایشگاه و واداشتن او به زندگى در یک منطقه خوش آب و هوا براى تخفیف اضطراب و درمان بیمار اثرى آرامش بخش دارد و این امرى است که اولیاى بیمار مىتوانند به آن اقدام کنند. ۲- تغییر شرایط زندگى:از شیوههاى درمان این است که زندگى بیمار را در محیطى دیگر بکشانیم و وضع او را تغییر دهیم. او را باید به محیطى کشاند که در آن مساله حیات سالم و دور از اغتشاش و اضطراب مطرح باشد و بناى اصلى شخصیت او از دستبردها دور و در امان باشد بررسیهاى تجربى نشان مىدهند که در مواردى با تغییر شرایط زندگى و حتى تغییر خانه و محل کار و زندگى بهبود کامل حاصل مىشود. ۳- ایجاد اشتغال و سرگرمى:تطهیرهاى مکرر و دوبارهکارىها بدان خاطر است که بیمار وقت و فرصتى کافى براى انجام آن در خود احساس مىکند و وقت و زمانى فراخ در اختیار دارد. بدین سبب ضرورى است در حدود امکان سرگرمى او زیادتر گردد تا وقت اضافى نداشته باشد. اشتغالات یکى پس از دیگرى او را وادار خواهد کرد که نسبتبه برخى از امور بىاعتماد گردد، از جمله وسواس. ۴- زندگى در جمع:فرد وسواسى را باید از گوشهگیرى و تنهایى بیرون کشاند. زندگى در میان جمع خود مىتواند عاملى و سببى براى رفع این التباشد. ترتیب دادن مسافرتهاى دستجمعى که در آن همه افراد ناگزیر شوند شیوه واحدى را در زندگى پذیرا شوند، در تخفیف و حتى درمان این بیمارى مخصوصا در افرا کمرو مؤثر است. ۵- شیوههاى اخلاقى:رودربایستىها و ملاحظات فیمابین که هر انسانى بنحوى با آن مواجه است تا حدود زیادى سبب تخفیف این بیمارى مىشود. طرح سؤالات انتقادى توام با لطف و شیرینى، بویژه از سوى کسانى که محبوب و مورد علاقه بیمارند در امر سازندگى بیمار بسیار مؤثر است و مىتواند موجب پیدایش تخفیف هایى در این رابطه شوند و البته باید سعى بر این باشد که انتقاد به ملامت منجر نشود روح بیمار را نیازارد. احیاى غرور بیمار در مواردى بسیار سبب درمان و نجات او از عوامل آزار دهنده و خفت و خوارى ناشى از پذیرش رفتارهاى ناموزون وسواسى است و به بیمار قدرت مىدهد. باید گاهى غرور فرد را با انتقادى ملایم زیر سؤال برد و با کنایه به او تفهیم کرد که عرضه اداره و نجات خویش را ندارد تا او بر سر غرور آید و خود را بسازد. باید به او القا کرد که مىتواند خود را از این وضع نجات دهد. همچنین باید به بیمار اجازه داد که درباره افکار خود اگر چه بى معنى است صحبت کند و از انتقاد ناراحت نباشد. ۶- تنگ کردن وقت:بیش از این هم گفتهایم که گاهى تن دادن به تردیدها ناشى از این است که بیمار خود را در فراخى وقت و فرصتببیند و براى درمان ضرورى است که در مواردى وقت را بر فرد وسواسى تنگ کنند. در چنین مواردى لازم استبا استفاده از متون و شیوههایى او را به کارى مشغول دارید به امر و وظیفهاى او را وادار نمایید تا حدى که وقتش تنگ گردد و ناگزیر شود با سر هم کردن عمل و وظیفه کار و برنامه خود را اگرچه نادرست استسریعا انجام دهد. تکرار و مداومت در چنین برنامهاى در مواردى مىتواند بصورت جدى در درمان مؤثر باشد. ۷- زیرپاگذاردن موضوع وسواس:در مواردى براى درمان بیمار چارهاى نداریم جز اینکه به او القا کنیم به قول معروف به سیم آخر بزند، حتى با پیراهنى که آن را او نجس مىداند و یا با دست و بدنى که او تطهیر نکرده مىشمارد و به نماز بایستد و وظیفهاش را انجام دهد. به عبارت دیگر بیمار را وا داریم تا همان کارى را که از آن مىترسد انجام دهد. تنها در چنین صورت است که در مىیابد هیچ واقعهاى اتفاق نمىافتد. 3 لینک به دیدگاه
سیندخت 18786 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 خرداد، ۱۳۹۰ روشهای کلی درمان: برای علاج و درمان این بیماری ابتدا باید نوع آن را شناخت و روش درمانی مناسب با آن را انتخاب نمود . ما در این قسمت به برخی از روشهای کلی مبارزه با این حالت اشاره می نماییم. ۱) عدم پاسخ دهی: مهمترین و کلی ترین راه درمان وسواس، بی توجهی به پیام های آن و عدم پاسخ دهی عملی به آن است . این بیماری در صورتی ادامه می یابد و تشدید می شود که به نداهای درونی آن که مبتنی بر تکرار عمل ، یا دقت بی مورد و یا قضاوت غیر منطقی و افراطی نسبت به امور است، پاسخ دهی عملی شود. برای مقابله با این حالت بهترین راه بی اعتنایی به این پیامها و ترتیب اثر ندادن به آنها است. اگر مدتی این روش عملی شود ، به طور قطع از شدت ابتلا به آن کاسته خواهد شد. ۲) تقابل به ضد: برای کسانی که از آلودگی و نجاست هراس دارند و این هراس منشا اضطراب و وسواس در آنها شده است ، آلوده سازی عمدی شخص توسط خود او یا دیگران ، از راههای درمان و رفع حساسیت به این امر است . اگر این روش با تکرار تحمل شود به طور قطع موثر خواهد بود. ۳) فرمان ایست: در منابع علمی جدید ، برای متوقف کردن افکار وسواسی ، علاوه بر درمانهای دارویی و قبل از آن درمانها ، از روشهای خاصی استفاده می شود که مهمترین آنها روش توقیف فکر نام دارد، بدین ترتیب است که از بیمار خواسته می شود که به طور عمد افکار وسواسی خود را آزاد بگذارد و در این بین ناگهان درمانگر با صدای بلند و بیزار کننده ، فریاد می زند : ایست !؟! به نظر می رسد این عمل جریان فکر وسواسی را متوقف می کند . درمان دارویی: بیماری وسواس چون دارای ریشه های هورمونی است و با فعالیت های هورمونی بدن نیز در ارتباط است ، پزشکان با تجویز داروهایی سعی می نمایند فعالیت های هورمونی بدن را متعادل سازند و از این طریق کمک می کنند تا فرد بتواند راحت تر با این مشکل طرف شود و آن را از خویش براند. توصیه عملی اگر مبتلا به وسواس در شست و شو هستید، خود را در معرض چیزهای آلوده و نجس قرار دهید و یا به تجسّم چنین موقعیتهایی بپردازید و از انجام دادن آن کار خودداری نکنید. ، از فردی بخواهید خودش را در معرض این موقعیتها یا موضوعهای ذکر شده قرار دهد بدون این که «واکنش بی اختیاری» از خودش نشان دهد. سپس شما نیز همان کار را انجام دهید. این کار باعث میشود موضوعها یا موقعیتهای اضطراب آور، کم کم اثر خود را از دست بدهد و اضطراب شما کاهش پیدا کند. در واقع ریشه و علت اصلی وسواس (اضطراب) از بین برود. 3 لینک به دیدگاه
سیندخت 18786 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 خرداد، ۱۳۹۰ خانوم مشاور عزیزم این روش هایی که بالا گفته شد همشون سرچ بودن که ! خودت میای بررسیشون کنی یا هر روش دیگه ایی رو؟ بعدشم با هم بیاموزیم های بیشتری در ادامه تند تند بگذارید، مردمی چون ما به این بحث ها علاقه مند هستند خوب........ 3 لینک به دیدگاه
wamba 274 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 خرداد، ۱۳۹۰ خانوم مشاور عزیزم این روش هایی که بالا گفته شد همشون سرچ بودن که ! خودت میای بررسیشون کنی یا هر روش دیگه ایی رو؟بعدشم با هم بیاموزیم های بیشتری در ادامه تند تند بگذارید، مردمی چون ما به این بحث ها علاقه مند هستند خوب........ شما الان با خودت بودی؟ خب دوتا پست بالایی که حالت سرچ داره که کاره خودته لینک به دیدگاه
سیندخت 18786 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 خرداد، ۱۳۹۰ شما الان با خودت بودی؟خب دوتا پست بالایی که حالت سرچ داره که کاره خودته عجبا چه طور من متوجه نشدم 1 لینک به دیدگاه
pari daryayi 22938 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 4 خرداد، ۱۳۹۰ راه های درمان چیه؟ خانوم مشاور عزیزم این روش هایی که بالا گفته شد همشون سرچ بودن که ! خودت میای بررسیشون کنی یا هر روش دیگه ایی رو؟بعدشم با هم بیاموزیم های بیشتری در ادامه تند تند بگذارید، مردمی چون ما به این بحث ها علاقه مند هستند خوب........ خب مریم جونم اینایی که تو گذاشتی درستن همه نظریه های درمانی وسواس هستند اما کنفرانس دیروز خودم درباره درمان شناختی رفتاری وسواس بود دو تا از روش های خیلی خوبش رو اینجا می گم اما قبل از اون بازم می گم باید بیمار حتما همکاری کنه و اگر هم مشکل شدیدی داره یکی از داروهای باز جذب مجدد سروتونین رو مصرف کنه (چون تو این اختلال میزان هرومون سروتونین کمه)، و البته این درمانها باید حداقل سه جلسه در هفته و به مدت 6 ماه تا یک سال ادامه پیدا کنن درمان وسواس یکم طولانیه اما 80 درصد جواب می ده حتی کسانی که از درمان انصراف می دن هم 60 درصد بهبود پیدا می کنن اما روش و عنصر اصلی درمان رفتاری: روش EPR هست یعنی: ایجاد شرایط اضطراب زا و جلوگیری از پاسخ به این صورت که مثلا بیمار عادت داره یه محل رو مثلا خونه رو روزی 10 بار تمیز کنه تو این روش شما باید شرایطی رو ایجاد کنید (مثلا خونه دو روزه تمیز نشده باشه) اما تو این مدت فرد باید جلوی خودش رو بگیره و کاری انجام نده تو این شرایط قطعا استرس زیادی بهش وارد می شه اما چون با اون شرایط (کثیفی) شرطی شده و به محض دیدن هر لکه ای استرس می گیره و خودش رو مسئول پاک کردن اون می دونه یا به دیگران گیر میده باید حساسیت زدایی بشه به این صورت که با کمترین حالتی که برای فرد استرس ایجاد میکنه شروع می کنیم مثلا یه جایی رو لک می کنیم و ازش می خوایم که به هیچ عنوان اون رو پاک نکنه ... این کار رو با تکرار انجام بدیم فرد کم کم حساسیتش از بین می ره و به اصطلاح بدنش شروع به خود پذیری می کنه به این صورت که اول خود پذیری فیزویولوژکی صورت می گیره(فرد هیجان و اضطراب خودش رو کنترل می کنه) و بعد خود پذیری شناختی (متوجه می شه که اگه جایی لک باشه هیچ فاجعه ای اتفاق نمی افته... بعد هی شرایط رو پیچیده تر می کنیم و تمرین رو با بیمار ادامه می دیم از مش خوایم یه دفتر برداره و همه کارا یا افکار وسواسی رو که در طول روز به ذهنش می رسه با ذکر دقیق ساعت و روز تعداد دفعات بنویسه مثلا اگه روزی 10 بار می ره در رو چک کنه امروز 9 بار این کارو بکنه فردا 8 بار دفعه بعدی 7 بار و الی آخر... تا جایی که بتونه شرایط خیلی استرس زا رو هم تحمل بکنه و همچنین دفتر رو هم باید کامل کنه که ما بدونیم بیمار چقدر پیشرفت داشته این درمان درمان رفتاری بود حالا درمان شناختی رو هم می ذارم ======= موضوع بعدی رو چی بذاریم ؟هر چی دوست دارین پیشهاد بدین به خودم:rose: 5 لینک به دیدگاه
Cannibal 3348 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 خرداد، ۱۳۹۰ اینی که اسمش رو تاپیکه، همون ocd هستش دیگه؟ انجام دادن یک کار برای دفعات مشخص، حساسیت به یک عدد ( مثلا مضربهای 3) مربوط به همین میشه؟ یک بیماری دیگه که تو اون فرد با شنیدن یه اسم خاص یه شکل از اون چیز میاد جلوی چشمش چیه؟ ایا اصلا این بیماریه؟ چون منم وقتی میشنوم درخت، درخت میاد جلوی چشمم. 4 لینک به دیدگاه
pari daryayi 22938 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 4 خرداد، ۱۳۹۰ اینی که اسمش رو تاپیکه، همون ocd هستش دیگه؟انجام دادن یک کار برای دفعات مشخص، حساسیت به یک عدد ( مثلا مضربهای 3) مربوط به همین میشه؟ یک بیماری دیگه که تو اون فرد با شنیدن یه اسم خاص یه شکل از اون چیز میاد جلوی چشمش چیه؟ ایا اصلا این بیماریه؟ چون منم وقتی میشنوم درخت، درخت میاد جلوی چشمم. بله وسواس فکری عملی همون ocd هست obsessive compolsive disorder مثال هاتون بکم مبهمه اما به طور کلی بله هر فکر مزاحم و ناکارامد و تکراری که با محرک مشخص یا بدون آن به ذهن شخص خطور کنه والبته باعث اختلال بشه وسواسه ولی اگه نه مشکلی ایجاد نکنه اختلال نیست واضح تر اگه شرح بدین بهتره 4 لینک به دیدگاه
Cannibal 3348 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 خرداد، ۱۳۹۰ ممنون. راجع به مورد دوم هم سرچ کردم و به این اسم رسیدمSynesthesia. این آیا یک نوع بیماریه؟ میشه راجع بهش توضیح بدید؟ 2 لینک به دیدگاه
سیندخت 18786 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 خرداد، ۱۳۹۰ خب مریم جونم اینایی که تو گذاشتی درستن همه نظریه های درمانی وسواس هستنداما کنفرانس دیروز خودم درباره درمان شناختی رفتاری وسواس بود دو تا از روش های خیلی خوبش رو اینجا می گم اما قبل از اون بازم می گم باید بیمار حتما همکاری کنه و اگر هم مشکل شدیدی داره یکی از داروهای باز جذب مجدد سروتونین رو مصرف کنه (چون تو این اختلال میزان هرومون سروتونین کمه)، و البته این درمانها باید حداقل سه جلسه در هفته و به مدت 6 ماه تا یک سال ادامه پیدا کنن درمان وسواس یکم طولانیه اما 80 درصد جواب می ده حتی کسانی که از درمان انصراف می دن هم 60 درصد بهبود پیدا می کنن اما روش و عنصر اصلی درمان رفتاری: روش EPR هست یعنی: ایجاد شرایط اضطراب زا و جلوگیری از پاسخ به این صورت که مثلا بیمار عادت داره یه محل رو مثلا خونه رو روزی 10 بار تمیز کنه تو این روش شما باید شرایطی رو ایجاد کنید (مثلا خونه دو روزه تمیز نشده باشه) اما تو این مدت فرد باید جلوی خودش رو بگیره و کاری انجام نده تو این شرایط قطعا استرس زیادی بهش وارد می شه اما چون با اون شرایط (کثیفی) شرطی شده و به محض دیدن هر لکه ای استرس می گیره و خودش رو مسئول پاک کردن اون می دونه یا به دیگران گیر میده باید حساسیت زدایی بشه به این صورت که با کمترین حالتی که برای فرد استرس ایجاد میکنه شروع می کنیم مثلا یه جایی رو لک می کنیم و ازش می خوایم که به هیچ عنوان اون رو پاک نکنه ... این کار رو با تکرار انجام بدیم فرد کم کم حساسیتش از بین می ره و به اصطلاح بدنش شروع به خود پذیری می کنه به این صورت که اول خود پذیری فیزویولوژکی صورت می گیره(فرد هیجان و اضطراب خودش رو کنترل می کنه) و بعد خود پذیری شناختی (متوجه می شه که اگه جایی لک باشه هیچ فاجعه ای اتفاق نمی افته... بعد هی شرایط رو پیچیده تر می کنیم و تمرین رو با بیمار ادامه می دیم از مش خوایم یه دفتر برداره و همه کارا یا افکار وسواسی رو که در طول روز به ذهنش می رسه با ذکر دقیق ساعت و روز تعداد دفعات بنویسه مثلا اگه روزی 10 بار می ره در رو چک کنه امروز 9 بار این کارو بکنه فردا 8 بار دفعه بعدی 7 بار و الی آخر... تا جایی که بتونه شرایط خیلی استرس زا رو هم تحمل بکنه و همچنین دفتر رو هم باید کامل کنه که ما بدونیم بیمار چقدر پیشرفت داشته این درمان درمان رفتاری بود حالا درمان شناختی رو هم می ذارم ======= موضوع بعدی رو چی بذاریم ؟هر چی دوست دارین پیشهاد بدین به خودم:rose: خب ممنون از توضیحات کاملت این روش حساسیت زدایی که گفتی برای وسواس های عملی هست فقط؟ یعنی از اون جایی که گفتی اطرافیان باید کنترل شرایط رو تا حدی به عهده بگیرن این طور برداشت کردم:JC_thinking: وسواس فکری چی؟ روش اون چه طور می شه؟ شناخت درمانی رو هم اگه تونستی بگو. اگه اشتباه نکنم خونده بودم که شناخت درمانیش به این صورت می شه که به اون افکار بها ندی. یعنی مانعشون نشی فقط بهشون بی اهمیت باشی. آره؟ یه روشی هم هست که از بیمار می خوان یه کش دور دستش ببنده هرموقع فکری به ذهنش اومد اون کش رو بکشه و رها کنه و یه تلنگر به خودش بزنه اون درمان وسواس بود یا درمان ترک عادت؟؟ قاطی کردم با هم!!! ============ موضوع مورد علاقه که زیاده. تالار دفتر مدیریت نداره؟:JC_thinking: 3 لینک به دیدگاه
Peyman 16150 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 خرداد، ۱۳۹۰ آره عزیزم زدی به هدف یکی از فاکتور های افراد کمال گرا تفکر به شدت وسواسیه که دارنعلت اصلی کمال گرایی شون اصلا همین تفکر وسواسیه موضوع کمال گرایی شما این رو تو رده وسوسه فکری قرار دادید ولی مرزش کجاست ? حساسیت روی انجام وظیفه محول شده کار رو باید درست انجام داد آیا هیچوقت نباید از کار انجام شده شخصا راضی بود حتی اگه دیگران باشند این وسواسه ? اگر این احساس رضایت بوجود بیاد این احتمال هست که جلوی پیشرفت رو بگیره ------ به عنوانه موضوع ممنون میشم ازتون اگر در مورد استرس کاری و روش کنترلش نظرتون رو بدونم 4 لینک به دیدگاه
pari daryayi 22938 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 5 خرداد، ۱۳۹۰ ممنون. راجع به مورد دوم هم سرچ کردم و به این اسم رسیدمSynesthesia.این آیا یک نوع بیماریه؟ میشه راجع بهش توضیح بدید؟ فارسی این اصطلاح می شه جا به جایی حسی یعنی یک حس به عنوان یک حس دیگه ادراک بشه مثلا با دیدن یک عدد اون رو به شکل رنگ می بینن دو حالت داره یا مشکل فیزیولوژیکی است یا حالت شناختی شما دقیقا توضیح نمی دین شرایط رو نمی تونم دقیق راهنمایی کنم اگر تمایل به بیان دارین اینجا مطرح کنید: مشاوره های شما دوستان 3 لینک به دیدگاه
سیندخت 18786 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 خرداد، ۱۳۹۰ موضوع کمال گرایی شما این رو تو رده وسوسه فکری قرار دادید ولی مرزش کجاست ? حساسیت روی انجام وظیفه محول شده کار رو باید درست انجام داد آیا هیچوقت نباید از کار انجام شده شخصا راضی بود حتی اگه دیگران باشند این وسواسه ? اگر این احساس رضایت بوجود بیاد این احتمال هست که جلوی پیشرفت رو بگیره ------ به عنوانه موضوع ممنون میشم ازتون اگر در مورد استرس کاری و روش کنترلش نظرتون رو بدونم این موضوع دقیقا قبلا سوال من هم بود برای همین هرچند که در علم روانشناسی کمال گرایی رو از جمله کارها و افکار مخرب مطرح می شه، ولی من شخصا معتقدم این طور نیست !! در واقع از نظر من اون چیزی که مخرب هست کامل گرایی هست نه کمال گرایی میل به کمال همیشه باعث پیشرفت و ترقی می شه و انسان رو رو به جلو می بره و این لازمه زندگی رو به جلو هست. اما کامل گرایی یعنی هه چیز رو 100 درصد خواستن. یعنی خواهان بیشترین حد موفقیت در هر زمینه ای بودن. (از امور روزمره کوچک تا مسائل بزرگ تر) این ویژگی باعث می شه که شخص به هر میزان موفقیتی هم که برسه (حتی اگر قبلن آرزوش رو هم داشته) ولی به محض رسیدن به اون موفقیت احساس لذت نمی کنه. یا این که اگر به 80-90 درصد خواستش رسیده خودش رو کامل بازنده می دونه. یعنی یه جورایی سیستمشون صفر و یکه. حد وسط ندارن. همه یا هیچ و لا غیر. در واقع هیچ چیزی راضیش نمی کنه و غالب اوقات احساس شکست می کنه. که در نتیجه ش اضطراب زیادی می تونه داشته باشه. و اضطراب هم که اصلی ترن ریشه و علت وسواس هست. این طور افراد معمولا از کلمه (باید) زیاد استفاده می کنن. این نوع رفتار خب مخرب هستش ولی من نمی دونم چرا بهش می گند کمال گرایی. همون طور که گفتم از نظر من کمال گرایی مخرب نیست. حالا اشکال صرفا در نوع واژه است یا چیز دیگه نمی دونم. تا باشد که نظر استارتر عزیز چه باشد........ 4 لینک به دیدگاه
pari daryayi 22938 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 5 خرداد، ۱۳۹۰ خب ممنون از توضیحات کاملتاین روش حساسیت زدایی که گفتی برای وسواس های عملی هست فقط؟ یعنی از اون جایی که گفتی اطرافیان باید کنترل شرایط رو تا حدی به عهده بگیرن این طور برداشت کردم:JC_thinking: وسواس فکری چی؟ روش اون چه طور می شه؟ شناخت درمانی رو هم اگه تونستی بگو. اگه اشتباه نکنم خونده بودم که شناخت درمانیش به این صورت می شه که به اون افکار بها ندی. یعنی مانعشون نشی فقط بهشون بی اهمیت باشی. آره؟ یه روشی هم هست که از بیمار می خوان یه کش دور دستش ببنده هرموقع فکری به ذهنش اومد اون کش رو بکشه و رها کنه و یه تلنگر به خودش بزنه اون درمان وسواس بود یا درمان ترک عادت؟؟ قاطی کردم با هم!!! ============ موضوع مورد علاقه که زیاده. تالار دفتر مدیریت نداره؟:JC_thinking: خب بله اینا رو جواب مهناز بانو نوشتم که فکر کنم وسواس عملی مد نظرش بود اما در مورد وسوا فکر درمان این سه کار اصلی است (یکی از اونا): هر فکری که اذیتت می کنه رو بیان کن (برو تو بیابون داد بزن مثلا من دلم می خواد بابامو بکشم!) این افراد فکر می کنن که این فکر معادل با عمله در صورتیکه اینجوری نیست خودت سر خودت فریاد بکش که " بسه" نه! اون کش بستنه مال همینه که هر وقت فکر وسواسی به ذهنت اومد اونطوری به خودت تلنگر بزنی که بسه دیگه!! البته این رو مسخره کردن ولی خب میشه با دستت رو پای خودت یا هر چیز دیگه ای بزنی فقط برای اینکه می گم به خودت بگی بسه دیگه! stop it قسمت سوم روانکاویه که مال آدماییه که کارشون از این حرفا گذشته باید توسط روانکاو تعارض ها شناخته و حل بشه ----------- عزیزم تاپیک مدیریت هم زدم حالا منتظر باز شدن پروف توام هااا 4 لینک به دیدگاه
pari daryayi 22938 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 5 خرداد، ۱۳۹۰ این موضوع دقیقا قبلا سوال من هم بودبرای همین هرچند که در علم روانشناسی کمال گرایی رو از جمله کارها و افکار مخرب مطرح می شه، ولی من شخصا معتقدم این طور نیست !! در واقع از نظر من اون چیزی که مخرب هست کامل گرایی هست نه کمال گرایی میل به کمال همیشه باعث پیشرفت و ترقی می شه و انسان رو رو به جلو می بره و این لازمه زندگی رو به جلو هست. اما کامل گرایی یعنی هه چیز رو 100 درصد خواستن. یعنی خواهان بیشترین حد موفقیت در هر زمینه ای بودن. (از امور روزمره کوچک تا مسائل بزرگ تر) این ویژگی باعث می شه که شخص به هر میزان موفقیتی هم که برسه (حتی اگر قبلن آرزوش رو هم داشته) ولی به محض رسیدن به اون موفقیت احساس لذت نمی کنه. یا این که اگر به 80-90 درصد خواستش رسیده خودش رو کامل بازنده می دونه. یعنی یه جورایی سیستمشون صفر و یکه. حد وسط ندارن. همه یا هیچ و لا غیر. در واقع هیچ چیزی راضیش نمی کنه و غالب اوقات احساس شکست می کنه. که در نتیجه ش اضطراب زیادی می تونه داشته باشه. و اضطراب هم که اصلی ترن ریشه و علت وسواس هست. این طور افراد معمولا از کلمه (باید) زیاد استفاده می کنن. این نوع رفتار خب مخرب هستش ولی من نمی دونم چرا بهش می گند کمال گرایی. همون طور که گفتم از نظر من کمال گرایی مخرب نیست. حالا اشکال صرفا در نوع واژه است یا چیز دیگه نمی دونم. تا باشد که نظر استارتر عزیز چه باشد........ ببین عزیزم سه دسته کمالگرایی داریم: کمال گرایی خود مدار (شخصی ) که این خوبه! یعنی فرد هدف های بلند قابل دسترسی داره!! و برای رسیدن به آن تلاش هم می کنه! 2.کمال گرایی دیگر محور: این بده چون مرتب می خواد از دیگران عقب نباشه و اگر دیگران کاری براش میکنند به بهترین نحود باشه طرز فکرش 0 – 1 است و سومی کمالگرایی اجتماع محور موضوع کمال گرایی شما این رو تو رده وسوسه فکری قرار دادید ولی مرزش کجاست ? حساسیت روی انجام وظیفه محول شده کار رو باید درست انجام داد آیا هیچوقت نباید از کار انجام شده شخصا راضی بود حتی اگه دیگران باشند این وسواسه ? اگر این احساس رضایت بوجود بیاد این احتمال هست که جلوی پیشرفت رو بگیره ------ به عنوانه موضوع ممنون میشم ازتون اگر در مورد استرس کاری و روش کنترلش نظرتون رو بدونم ببینید وسواس فکری و کمال گرایی دو موضوع مختلف اند افراد کمال گرا به نوعی وسواس فکر رو هم نشون می دن اکثرا! لازمه وسواس فکری اضطرابه اگر اضطراب نباشه می شه "عادت" افراد کمال گرا اصولا اختلال شخصیت وسواسی دارند که با وسواس فکری - عملی متفاوته!! افراد کمال گرا مرز بالاتری از نظر رضایت دارن همیشه دوست دارن بهترین باشن اشتغال ذهنی به نظم و ترتیب دارن طوری که تفریحات رو کامل می ذارن کنار و .... که انواعش رو جواب مریم بانو نوشتم 4 لینک به دیدگاه
pari daryayi 22938 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 31 تیر، ۱۳۹۰ اختلال شخصیت وسواس فکری- عملی ●چشم انداز بیماری راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات ذهنی چاپ چهارم تجدید نظر شده DSM-IV-TR اختلال شخصیت وسواسی فکری – عملی را این گونه توصیف می کند: الگوی فراگیر اشتغال ذهنی نسبت به نظم و ترتیب، کمال گرایی و کنترل ذهنی و میان فردی به بهای از دست دادن انعطاف پذیری، گشاده رویی و کارآمدی که از اوایل بزرگسالی آغاز و در زمینه های گوناگون ظاهر می گردد. و با چهار یا بیشتر از موارد زیر مشخص می شود... ▪ اشتغال برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام نسبت به جزئیات، قواعد، فهرستها، سازماندهی یا برنامه ریزی تا اندازه ای که هدف اصلی فعالیت کم می شود. ▪ کمال گرایی مانع از تکمیل کارها می شود( برای مثال: از کامل کردن یک طرح به علت این که معیارهای بیش از اندازه دقیق او برآورده نشده اند، ناتوان است). ▪ شیفتگی شدید به کار و تولید تا اندازه ای که فعالیتهای تفریحی و دوستیها نادیده گرفته می شوند (ناشی از نیاز اقتصادی آشکار نیست). ▪ وظیفه شناسی افراطی، دقیق بودن زیاد و انعطاف ناپذیری در مورد مسایل اخلاقی و ارزشی که با هویت فرهنگی یا مذهبی تبیین نمی شود. ▪ ناتوانی در دور انداختن اشیاء کهنه و بی ارزش حتی هنگامیکه هیچ ارزش عاطفی نداشته باشند. ▪اکراه در واگذاری تکالیف به دیگران و یا همکاری با دیگران مگر این که دیگران روش وی را در انجام کارها به طور کامل قبول کنند. ▪ ناخن خشکی نسبت به خود و دیگران، به اعتقاد آنها پول چیزی است که باید آن را برای فجایع آتی پس انداز کرد. ▪انعطاف ناپذیری و سرسختی ●چشم انداز ابعادی در این جا مدل پنج عاملی شخصیت برای اختلال شخصیت وسواسی فکری-عملی یک نیمرخ فرضی را ایجاد کرده است (مک کری،۱۹۹۴) : الف ـ نوروزگرایی بالا: عواطف منفی مزمن که شامل اضطراب ، ترسویی ، تنش ، تحریک پذیریی، خشم، اندوهگینی، گناه، شرم، دشواری کنترل تکانه (برای مثال در خوردن، نوشیدن یا خرج کردن پول) باورهای نامعقول (برای مثال: انتظارات غیرواقع گرایانه طوری که خود را مجبور کند که همیشه کامل عمل کند)، بدبینی ، اضطراب بدنی بیمورد ، درماندگی و وابستگی به دیگران برای حمایت هیجانی وتصمیم گیری. ب ـ برونگرایی بالا : پرحرفی، خودافشاگری، عدم توانایی در گذراندن زمان به تنهایی، جلب توجه کردن، حرکات نمایشی در نشان دادن هیجانها، برانگیختگی جنسی بی ملاحظه، تلاشهای نامناسب برای کنترل و تسلط بر دیگران. ج ـ گشودگی بالا : اشتغال ذهنی با خیالپردازی و رویاهای روزانه، سودمندی، تفکر غیرعادی(برای مثال اعتقاد به شبح ) هویت پراکنده و اهداف متغییر برای مثال مستعد بودن برای دیدن کابوسها و حالات هشیاری متغییر، ناهمرنگی و سرکشی اجتماعی که می تواند فرد را در تعارض با جامعه قرار دهد یا مانع از پیشرفت شغلی او باشد. د ـ توافق بالا: زودباوری، اعتماد بیش از اندازه به دیگران، صداقت زیاد و فراوان ، عدم تمایز بین خود و دیگران، قدرت تشخیص علائق شخصی، ناتوانی در مقابله با دیگران و تلافی کردن، به راحتی از چیزی سود بردن. ه ـ وظیفه شناسی بالا: شیفتگی به کار ، معتاد بودن به کار تا اندازه ای که باعث محرومیت از خانواده می شود. دوباره کاری: مشتمل بر نظافت ، پاکیزگی افراطی و توجه به جزئیات ، خودانضباطی انعطاف ناپذیر. ●چشم انداز رفتاری مشخصهٔ اصلی شخصیت وسواسی فکری- عملی تلاش بی امان برای دستیابی به کمال است. معیارهای بسیار بالا، افراد با این اختلال را وامی دارد که خواهان کمال برای خود و دیگران باشند. هر قدر هم که نتیجهٔ کارشان عالی باشد، بندرت از آن خشنود می شوند.و به دلیل آنکه خود را قادر به رسیدن به معیارهای دست نایافتنی نمی بینند، معمولاً در انجام کارهای مهم تعلل می کنند. یا وقت کمی به آن اختصاص می دهند و یا کار را به تاخیر می اندازند. آنها برای کار و تولید بیش از روابط میان فردی ارزش قائل هستند و بیش از حد به جزئیات، فهرست ها، مقررات، و جداول زمانی می پردازند. آنها در تصمیم گیری در بیشتر برنامه های زندگی مشکل زیادی دارند. و مستعد اجتناب از تصمیم گیری در مورد برنامه های تفریحی هستند. افرادی که دچار این اختلال هستند در بروز هیجاناتشان مشکل دارند. و در نظر دیگران مردمی رسمی، خشک، بسیار با وجدان و اخلاقی می نمایند(روزنهان، سیلگمن،۲۰۰۱). این مرور در اختلالات روانپزشکی همراه با سوءمصرف و وابستگی به مواد نشان دهنده وسعت اطلاعاتی است که هنگام تشخیص و درمان اعتیاد به مواد مورد نیاز است. هنگام ارزیابی سوءمصرف دارویی، شناخت اختلالات روانی دیگری که اولیه و ثانویه بر وابستگی به مواد هستند اهمیت دارد و برای اقدام درمانی باید به آنها توجه کامل مبذول گردد. آنها عمدتاً به برنامه های درمانی متفاوتی نیاز دارند که می باید در موازات درمان اعتیاد پیش رود. نباید تصور شود که اعتیاد به مواد دارویی تنها و اصلی ترین مسئله بیماری است که برای درمان اختلال سوءمصرف مواد معرفی شده است . افسردگی، اضطراب و اختلالات شخصیتی در این گروه متداول است و وقتی که این مشکلات همزمان شناسایی و برنامه های درمانی انجام شد نتایج بدست آمده بسیار رضایت بخش خواهد بود 2 لینک به دیدگاه
afshin18 11175 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 اسفند، ۱۳۹۰ سلام ببخشید ولی من یه چند مدت پیش حس کردم باید برم روانشناس مشکلات خودم رو دسته بندی کردم و همه رو تقریبا تو دو جلسه گفتم روانشناس گفت دو تا مشکل داری 1 - وسواس فکری 2 - اافسردگی بعد به صورت اورژانسی منو به روانشپزشک معرفی کرد من به دلیل اینکه اولا خیال پردازی هامو دوست دارم (که گفتن ناشی از همین بیماریه) دوما شنیدم که داروهای روانپزشکی اکثرا خواب اوراند و برای ذهن و مغز مخرب اند(چون واقعا حل سوالای سخت رو دوست بعد از اون سال اینده کنکور ارشد دارم) ادامه ندادم و تصمیم گرفتم یک راه درمان غیر دارویی پیدا کنم ایا امکان پذیر هست؟ اگه میشه راهنماییم کنید در ضمن گفته بودید بی اعتنایی به ندای درون یکی از راههای درمانه ولی وقتی من به ندای درون بی توجهی می کنم مغزم در حد انفجار پیش میره البته قبلا وسوال عملی هم داشتم ولی با یاداوری این نکته که فوقش مریض میشم تونستم حلش کنم اختلال شخصیت وسواس فکری- عملی ●چشم انداز بیماری راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات ذهنی چاپ چهارم تجدید نظر شده DSM-IV-TR اختلال شخصیت وسواسی فکری – عملی را این گونه توصیف می کند: الگوی فراگیر اشتغال ذهنی نسبت به نظم و ترتیب، کمال گرایی و کنترل ذهنی و میان فردی به بهای از دست دادن انعطاف پذیری، گشاده رویی و کارآمدی که از اوایل بزرگسالی آغاز و در زمینه های گوناگون ظاهر می گردد. و با چهار یا بیشتر از موارد زیر مشخص می شود... ▪ اشتغال برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام نسبت به جزئیات، قواعد، فهرستها، سازماندهی یا برنامه ریزی تا اندازه ای که هدف اصلی فعالیت کم می شود. درسته تقریبا ▪ کمال گرایی مانع از تکمیل کارها می شود( برای مثال: از کامل کردن یک طرح به علت این که معیارهای بیش از اندازه دقیق او برآورده نشده اند، ناتوان است). در این ضمینه مشکل دارم اگه درسی رو ازش ترسیدم 100 درصد می افتم ولی اگه نترم 100 درصد پاس می شم ▪ شیفتگی شدید به کار و تولید تا اندازه ای که فعالیتهای تفریحی و دوستیها نادیده گرفته می شوند (ناشی از نیاز اقتصادی آشکار نیست). در بعضی مواقع درسته ▪ وظیفه شناسی افراطی، دقیق بودن زیاد و انعطاف ناپذیری در مورد مسایل اخلاقی و ارزشی که با هویت فرهنگی یا مذهبی تبیین نمی شود. عکس این حالت برام اتفاق افتاده یعنی وظیفه ▪ ناتوانی در دور انداختن اشیاء کهنه و بی ارزش حتی هنگامیکه هیچ ارزش عاطفی نداشته باشند. این یکی خیلی شدیده یه پیرهن دارم حداقل برا 6 سال پیشه ▪اکراه در واگذاری تکالیف به دیگران و یا همکاری با دیگران مگر این که دیگران روش وی را در انجام کارها به طور کامل قبول کنند. این یکی هم خیلی ازارم میده ▪ ناخن خشکی نسبت به خود و دیگران، به اعتقاد آنها پول چیزی است که باید آن را برای فجایع آتی پس انداز کرد. این یکی وجود نداره اخر هر برج اگه پولی مونده باشه فورا باهاش میرم خرید ▪انعطاف ناپذیری و سرسختی کاملا وجود داره ●چشم انداز ابعادی در این جا مدل پنج عاملی شخصیت برای اختلال شخصیت وسواسی فکری-عملی یک نیمرخ فرضی را ایجاد کرده است (مک کری،۱۹۹۴) : الف ـ نوروزگرایی بالا: عواطف منفی مزمن که شامل اضطراب ، ترسویی ، تنش ، تحریک پذیریی، خشم، اندوهگینی، گناه، شرم، دشواری کنترل تکانه (برای مثال در خوردن، نوشیدن یا خرج کردن پول) باورهای نامعقول (برای مثال: انتظارات غیرواقع گرایانه طوری که خود را مجبور کند که همیشه کامل عمل کند)، بدبینی ، اضطراب بدنی بیمورد ، درماندگی و وابستگی به دیگران برای حمایت هیجانی وتصمیم گیری. تقریبا همه رو دارم ب ـ برونگرایی بالا : پرحرفی، خودافشاگری، عدم توانایی در گذراندن زمان به تنهایی، جلب توجه کردن، حرکات نمایشی در نشان دادن هیجانها، برانگیختگی جنسی بی ملاحظه، تلاشهای نامناسب برای کنترل و تسلط بر دیگران. اکثر اینا رو ندارم که فکرکنم دلیلش همون افسردگی باشه البته ابی ها رو بعضی مواقع دارم ج ـ گشودگی بالا : اشتغال ذهنی با خیالپردازی و رویاهای روزانه، سودمندی، تفکر غیرعادی(برای مثال اعتقاد به شبح ) هویت پراکنده و اهداف متغییر برای مثال مستعد بودن برای دیدن کابوسها و حالات هشیاری متغییر، ناهمرنگی و سرکشی اجتماعی که می تواند فرد را در تعارض با جامعه قرار دهد یا مانع از پیشرفت شغلی او باشد. ابی ها رو دارم د ـ توافق بالا: زودباوری، اعتماد بیش از اندازه به دیگران، صداقت زیاد و فراوان ، عدم تمایز بین خود و دیگران، قدرت تشخیص علائق شخصی، ناتوانی در مقابله با دیگران و تلافی کردن، به راحتی از چیزی سود بردن. اینا رو هم کاملا دارم ه ـ وظیفه شناسی بالا: شیفتگی به کار ، معتاد بودن به کار تا اندازه ای که باعث محرومیت از خانواده می شود. دوباره کاری: مشتمل بر نظافت ، پاکیزگی افراطی و توجه به جزئیات ، خودانضباطی انعطاف ناپذیر. تقریبا نه دوباره کاره در نظافت رو حل کردم ولی در بقیه ی موارد نه مثلا در حل سودوکو و یا قفل کردن در ●چشم انداز رفتاری مشخصهٔ اصلی شخصیت وسواسی فکری- عملی تلاش بی امان برای دستیابی به کمال است. معیارهای بسیار بالا، افراد با این اختلال را وامی دارد که خواهان کمال برای خود و دیگران باشند. هر قدر هم که نتیجهٔ کارشان عالی باشد، بندرت از آن خشنود می شوند.و به دلیل آنکه خود را قادر به رسیدن به معیارهای دست نایافتنی نمی بینند، معمولاً در انجام کارهای مهم تعلل می کنند. یا وقت کمی به آن اختصاص می دهند و یا کار را به تاخیر می اندازند. آنها برای کار و تولید بیش از روابط میان فردی ارزش قائل هستند و بیش از حد به جزئیات، فهرست ها، مقررات، و جداول زمانی می پردازند. آنها در تصمیم گیری در بیشتر برنامه های زندگی مشکل زیادی دارند. و مستعد اجتناب از تصمیم گیری در مورد برنامه های تفریحی هستند. افرادی که دچار این اختلال هستند در بروز هیجاناتشان مشکل دارند. و در نظر دیگران مردمی رسمی، خشک، بسیار با وجدان و اخلاقی می نمایند(روزنهان، سیلگمن،۲۰۰۱). این مرور در اختلالات روانپزشکی همراه با سوءمصرف و وابستگی به مواد نشان دهنده وسعت اطلاعاتی است که هنگام تشخیص و درمان اعتیاد به مواد مورد نیاز است. هنگام ارزیابی سوءمصرف دارویی، شناخت اختلالات روانی دیگری که اولیه و ثانویه بر وابستگی به مواد هستند اهمیت دارد و برای اقدام درمانی باید به آنها توجه کامل مبذول گردد. آنها عمدتاً به برنامه های درمانی متفاوتی نیاز دارند که می باید در موازات درمان اعتیاد پیش رود. نباید تصور شود که اعتیاد به مواد دارویی تنها و اصلی ترین مسئله بیماری است که برای درمان اختلال سوءمصرف مواد معرفی شده است . افسردگی، اضطراب و اختلالات شخصیتی در این گروه متداول است و وقتی که این مشکلات همزمان شناسایی و برنامه های درمانی انجام شد نتایج بدست آمده بسیار رضایت بخش خواهد بود البته اکثر موارد بالا رو در بعضی مواقع به صورت شدید دارم و در بعضی مواقع کلا عکسش میشه اونم شدید 2 لینک به دیدگاه
pari daryayi 22938 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 10 اسفند، ۱۳۹۰ سلام ببخشید ولی من یه چند مدت پیش حس کردم باید برم روانشناس مشکلات خودم رو دسته بندی کردم و همه رو تقریبا تو دو جلسه گفتم روانشناس گفت دو تا مشکل داری 1 - وسواس فکری 2 - اافسردگی بعد به صورت اورژانسی منو به روانشپزشک معرفی کرد من به دلیل اینکه اولا خیال پردازی هامو دوست دارم (که گفتن ناشی از همین بیماریه) دوما شنیدم که داروهای روانپزشکی اکثرا خواب اوراند و برای ذهن و مغز مخرب اند(چون واقعا حل سوالای سخت رو دوست بعد از اون سال اینده کنکور ارشد دارم) ادامه ندادم و تصمیم گرفتم یک راه درمان غیر دارویی پیدا کنم ایا امکان پذیر هست؟ اگه میشه راهنماییم کنید در ضمن گفته بودید بی اعتنایی به ندای درون یکی از راههای درمانه ولی وقتی من به ندای درون بی توجهی می کنم مغزم در حد انفجار پیش میره البته قبلا وسوال عملی هم داشتم ولی با یاداوری این نکته که فوقش مریض میشم تونستم حلش کنم البته اکثر موارد بالا رو در بعضی مواقع به صورت شدید دارم و در بعضی مواقع کلا عکسش میشه اونم شدید درود بر شما دوست عزیز توضیحاتی که دادی درباره وسواس فکری کافی بود ولی درباره مشکل افسردگی چیزی نگفتی شاید دلیل ارجاع فوری به روانپزشک به همین علت بوده باشه ولی در جواب سوالت باید بگم چرا میشه درمانهای طولانی مدت شناختی رفتاری رو برای حل مشکل وسواس عملی جایگزین کرد ولی خب بهترین حالت اینه که هردو یعنی دارو درمانی و روان درمانی همزمان انجام بشن توضیحی که درباره مضرات دارو دادی خیلی وقته که براش راه حل در نظر گرفتن و امروزه تقریبا دکتران خوب داروهای ssri رو پیشنهاد نمی کنن که همچین مشکلاتی پیش نیاد برای همین نسبت به مصرف دارو سوگیری نداشته باشین ولی خب حل این مشکل احتیاج به پیگیری جلسات به صورت مکرر و منظم داره و صبوری و همکاری رو می طلبه اما قابل بهبودیه 3 لینک به دیدگاه
IT Maryam 1201 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 آبان، ۱۳۹۱ *در یکی از سایتها مطلب مفیدی رو در این رابطه پیدا کردم. به نظر میاد خوب توضیح داده باشه. باز هم دارد دست هايش را مي شويد. اين بار پنجم است. مادرش توي آشپزخانه نشسته است و با خودش مي گويد معلوم نيست عاقبت دست هاي اين بچه چه بشود. دو هفته قبل دكتر پوست گفته بود اگر همين طوري ادامه بدهد دست هايش زخم مي شود و بعد از آن هم احتمال ابتلا به عفونت دارد. به خوبي يادش هست كه اين ماجرا دقيقا" از وقتي شروع شد كه پسرش منظره تصادف دوستش با يك موتوري را ديده بود. شير آب همچنان باز است و او دارد براي بار»نمي داند چندم« باز هم دست هايش را مي شويد و… وسواس يك ايده، فكر، تصور، احساس يا حركت مكرر يا مضر كه با نوعي احساس اجبار و ناچاري ذهني و علاقه به مقاومت در برابر آن همراه است. بيمار متوجه بيگانه بودن حادثه نسبتبه شخصيت خود بوده از غير عادي و نابهنجار بودن رفتار خودآگاه است.روانشناسان وسواس را نوعي بيماري از سري نوروزهاي شديد ميدانند كه تعادل رواني و رفتاري را از بيمار سلب و او را در سازگاري با محيط دچار اشكال ميسازد و اين عدم تعادل و اختلال داراي صورتي آشكار است. روانكاوان نيز وسواس را نوعي غريزه واخورده و ناخودآگاه معرفي ميكنند و آن را حالتي ميدانند كه در آن، فكر، ميل، يا عقيدهاي خاص، كه اغلب وهمآميز و اشتباه است آدمي را در بند خود ميگيرد، آنچنان كه حتي اختيار و اراده را از او سلب كرده و بيمار را واميدارد كه حتي رفتاري را برخلاف ميل و خواستهاش انجام دهد و بيمار هرچند به بيهودگي كار يا افكار خودآگاه است اما نميتواند از قيد آن رهايي يابد. وسواس به صورتهاي مختلف بروز ميكند و در بيمار مبتلاي به آن اين موارد ملاحظه ميشود : اجتناب؛ تكرار و مداومت؛ترديد؛شك در عبادت؛ترس؛دقت و نظم افراطي؛اجبار و الزام؛احساس بن بست؛عناد و لجاجت. به طور كلي وسواس شامل فكر، احساس، انديشه يا تصوير ذهني مزاحم است و اجبار شامل، رفتاري آگاهانه و عودكننده است كه به آن O.C.Dيا obsessive compulsive disorderيا اختلال وسواسي اجباري مي گويند. علائم ديگر: در مواردي وسواس بصورت، خود را در معرض تماشا گذاردن، دله دزدي، آتش زدن جايي، درآوردن جامه خود، بيقراري، بهانهگيري، بيخوابي، بدخوابي، بياشتهايي،… متجلي ميشود آنچنانكه به اطرافيانش اين احساس دست ميدهد كه نكند ديوانه شده باشد. انواع وسواس:وسواسهايي كه تمام فكر و انديشه افراد را تحت تاثير قرار داده و احاطه شان ميكند معمولا بصورتهاي زير است: وسواس فكري: اين وسواس بصورتهاي مختلف خود را نشان ميدهد كه برخي از نمونه هاي آن بشرح زير است: انديشه درباره بدن: بدين گونه كه بخشي مهم از اشتغالات ذهني و فكري بيمار متوجه بدن اوست. او دائما به پزشك مراجعه ميكند و در صدد بدست آوردن دارويي جديد براي سلامت بدن است. رفتار حال يا گذشته: مثلا در اين رابطه ميانديشد كه چرا در گذشته چنين و چنان كرده؟ آيا حق داشته است فلان كار را انجام دهد يا نه؟ و يا آيا امروز كه مرتكب فلان عملي ميشود آيا درست ميانديشد يا نه؟ تصميمات او رواستيا ناروا ؟ در رابطه با اعتقادات: زماني فكر وسواسي زمينه را براي تضادها و مغايرتهاي اعتقادي فراهم ميسازد. مسايلي در زمينه حيات و ممات، خير و شر، وجود خدا و پذيرش يا طرد مذهب ذهن او را بخود مشغول ميدارد. انديشه افراطي: زماني وسواس در مورد امري بصورت افراط در قبول يا رد آن استبا اينكه بيمار خلاف آن را در نظر دارد ولي بصورتي است كه گويي انديشه مزاحمي بر او مسلط است كه او را ناگزير به دفاع از يك انديشه غلط ميسازد، از آن دفاع و يا آن را طرد ميكند بدون اينكه آن مساله كوچكترين ارتباطي با زندگي او داشته باشد; مثلا در رابطه با دارويي عقيدهاي افراطي پيدا ميكند بگونهاي كه طول عمر، بقاي زندگي و رشد خود را در گرو مصرف آن دارو ميداند، اگرچه در اثر مصرف به چنان نتيجهاي دست نيابد. 2- وسواس عملي: وسواس عملي به شكل هاي گوناگون خود را بروز ميدهد كه ما به نمونه ها و مواردي از آن اشاره ميكنيم : شستشوي مكرر: مردم بر حسب عادت تنها همين امر را وسواس ميدانند و اين بيماري در نزد زنان رايجتر است. رفتار منحرفانه: جلوه آن در مواردي بصورت دزدي است و اين امر حتي در افرادي ديده ميشود كه هيچگونه نياز مادي ندارند. دقت وسواسي: نمونه اش را در منظم كردن دگمه لباس و… ميبينيم و وضعيت فرد بگونه اي است كه گويي از اين امر احساس آرامش ميكند. شمردن: شمردن و شمارش ها در مواردي ميتواند از همين قبيل بحساب آيد مثل شمردن نرده ها با اصرار بر اين كه اشتباهي در اين امر صورت نگيرد. راه رفتن: گاهي وسواسها بصورت راه رفتن اجباري است. شخص از اين سو به آن سو راه ميرود و اصرار دارد كه تعداد قدمها معين و طبق ضابطه باشد. مثلا فاصله بين دو نقطه از ده قدم تجاوز نكند و هم از آن كمتر نباشد. 3- وسواس ترس: صورتهاي ترس وسواسي عبارت است از: ترس از آلودگي - ترس از مرگ - ترس از دفع - ترس از محيط محدود - ترس از امري خلاف اخلاق - ترس از تحقق آرزو. 4- وسواس الزام: در اين نوع وسواس نميتواند خود را از انجام عمل و يا فكري بيرون آورد و در صورت رهايي از آن فكر و خودداري از آن عمل موجبات تنش در او پديد خواهد آمد. وسواس در چه كساني بروز مي كند؟ الف) در رابطه با سن تجارب حيات عادي افراد نشان ميدهد كه وسواس همگام با بلوغ و در غليان شهوت در افراد پايه گرفته و تدريجا رشد ميكند. اگر در آن ايام شرايط براي درمان مساعد باشد بهبودهاي نسبي و دورهاي پديد ميآيد وگرنه بيماري سير مداوم و رو به رشد خود را خواهد داشت تا جايي كه خود بيمار به ستوه ميآيد. ب) در رابطه باهوش: بررسيهاي علمي نشان دادهاند كه وضع هوشي آنها در سطحي متوسط و حتي بالاتر از حد متوسط است. وسواسيهايي كه داراي هوش اندك و يا با درجه ضعيف باشند بسيار كمند بر اين اساس رفتار آنها نبايد حمل بر كم هوشي شان شود. ج) در رابطه با اعتقاد د) در رابطه با شخصيت و محيط: تجارب نشان دادهاند آنهايي كه در زندگي شخصي حساسترند امكان ابتلايشان به بيماري وسواس بيشتر است و غلبه وسواس بر آنها زيادتر است. در بين فرزنداني كه والدينشان معمولا محكومشان ميكنند اين بيماري بيشتر ديده ميشود. پارهاي از تحقيقات نشان دادهاند كه شخصيت والدين و حتي صفات ژنتيكي، روابط همگن خويي و محيطي در اين امور مؤثرند بهمين نظر وسواس در بين دوقلوهاي يكسان بيشتر ديده ميشود تا در ديگران، اگر چه ريشههاي اساسي و كلي اين امر كاملا مشهود نيست. مساله شخصيت را اگر با دامنهاي وسيعتر مورد توجه قرار دهيم خواهيم ديد كه اين امر حتي در برگيرنده افراد و اشخاص از نظر جوامع هم خواهد بود. وسواس بر خلاف بيماري هيستري است كه اغلب در جوامع عقب نگهداشته شده ديده ميشود، در جوامع بظاهر متمدن و پيشرفته و حتي در بين افراد هوشمند هم بميزاني قابل توجه ديده ميشود. ريشه هاي خانوادگي وسواس در مورد ريشه و سبب اين بيماري مطالب بسياري ذكر شده كه اهم آنها عبارتند از وراثت، شخصيت زير ساز يا الحاقي، وضع هوشي، عوامل اجتماعي، عوامل خانوادگي، عوامل اتفاقي، رقابتها، منعها و… كه ما ذيلا به مواردي از آن اشاره ميكنيم. الف) وراثت: تحقيقات برخي از صاحبنظران نشان داده است كه حدود چهل درصد وسواسيها، اين بيماري را از والدين خود به ارث بردهاند، اگرچه گروهي ديگر از محققان جنبه ارثي بودن آن را محتمل دانسته و قايل شدهاند، انتقال زمينههاي عصبي ميتواند ريشه و عاملي در اين راه باشد. ب) تربيت : در اين مورد مباحثي قابل ذكرند كه اهم آنها عبارتند از: 1- دوران كودكي: اعتقاد گروهي از محققان اين است كه پنجاه درصد وسواسهاي افراد در سنين جواني و پس از آن از دوران كودكي پايهگذاري شده و تاريخچه زندگي آنها حاكي از دوران كودكي ويژهاي است كه در آن كشمكشها و مقاومتها و سرسختيهاي فوق العاده وجود داشته و كودك در برابر خواستههاي بزرگتران تاب مقاومت نداشته است. 2- شيوه تربيت: در پيدايش گسترش وسواس براي شيوه تربيت والدين نقش فوق العادهاي را بايد قايل شد. بررسيها نشان ميدهد مادران حساس و كمال جو بصورتي ناخودآگاه زمينه را براي وسواسي شدن فرزندان فراهم ميكنند و مخصوصا والديني كه رفتار طفل را بر اساس ضابطه خود بصورت دقيق ميخواهند و انعطاف پذيري كمتري دارند در اين رابطه مقصرند. تربيتخشك و مقرراتي در پيدايش و گسترش اين بيماري زياد مؤثر است. نحوه از شير گرفتن كودك بصورت ناگهاني، گسترش آموزش مربوط به نظافت و طهارت و كنترل كودك در رفتار مربوط به نظم و تربيت و دقت او هم در اين امر مؤثر است. 3- تحقير كودك: عدهاي از بيماران وسواسي كساني هستند كه دائما اين عبارت به گوششان خورده است كه: آدم بي عرضهاي هستي، لياقت نداري، در خور آدم نيستي، بدرد زندگي نميخوري… و از بابت عدم لياقتخود توسط والدين، مربيان، خواهران، و برادران ارشد ركوفتشنيده و تنبيه شدهاند. اين گونه برخوردها بعدا زمينه را براي ناراحتي عصبي و يا وسواس آنها فراهم كرده است. 4- ناامنيها: پارهاي از تحقيقات نشان دادهاند برخي از آنها كه دوران حيات كودكي آشفتهاي داشته و با ترس و نا امني همساز بودهاند بعدها به چنين بيماري دچار شدهاند. آنها در مرحله كودكي وحشت از آن داشتهاند كه نكند كار و رفتارشان مورد تاييد والدين و مربيان قرار نگيرد. اينان در دوران كودكي براي راضي كردن مربيان خود ميكوشيدند و سعي داشتهاند كه دقتي افراطي درباره كارهاي خود روا دارند و در همه مسائل، با باريكبيني و موشكافي وارد شوند. 5- منعها:گاهي وسواس فردي بزرگسال نشات گرفته از منعهاي شديد دوران كودكي و حتي نوجواني و جواني است. مته بر خشخاش گذاردن والدين و مربيان، ايرادگيريهاي بسيار، توقعات فوق العاده از زير دستان، اگر چه ممكن است كار را برطبق مذاق خواستاران پديد آورد معلوم نيست عاقبتخوش و ميموني داشته باشد. 6- خانواده افراد وسواسي: بررسيها نشان داده اند: - اغلب وسواسيها والدين لجوج داشتهاند كه در وظيفه خواهي از فرزندان سماجتبسيار نشان ميدادهاند. - ايرادگير و عيبجو بودهاند اگر مختصر لغزشي از فرزندان خود ميديدند، آن را به رخ فرزندان ميكشيدند. - خسيس و ممسك بودهاند به طوري كه كودك براي دستيابي به هدفي ناگزير به شيوهاي اصرارآميز بوده است و بالاخره افرادي كم گذشت، طعنه زن، ملامتگر، بودهاند و كودك سعي ميكرده خود را در حضور آنها دائما جمع و جور كند تا سرزنش نشود. (6) آمار خيلي از افراد فكر مي كنند اختلال وسواس اجباري در خانم ها بيشتر است. برخلاف تصورر عموم احتمال ابتلاي مرد و زن به OCD(اختلال وسواس اجباري) يكسان است، اما در گروه سني نوجواني، ميزان ابتلاي پسران از دختران بيشتر است كه منشاء ژنتيك دارد. از سوي ديگر ميزان ابتلاي افراد مجرد به اين اختلال، بيشتر از متاهل هاست. به طور كلي ميزان شيوع اختلال وسواس اجباري(OCD)، 2تا 3 درصد است. درمان : درمان وسواس از ديدگاه دکتر علي زاده براي درمان ميتوان از راه و رسمها و وسايل و ابزاري استفاده كرد كه يكي از آنها تغيير محيطي است كه بيمار در آن زندگي ميكند. 1- تغيير آب و هوا: دور ساختن بيمار از محيط خانواده و اقامت او در يك آسايشگاه و واداشتن او به زندگي در يك منطقه خوش آب و هوا براي تخفيف اضطراب و درمان بيمار اثري آرامش بخش دارد و اين امري است كه اولياي بيمار ميتوانند به آن اقدام كنند. 2- تغيير شرايط زندگي: از شيوههاي درمان اين است كه زندگي بيمار را در محيطي ديگر بكشانيم و وضع او را تغيير دهيم. او را بايد به محيطي كشاند كه در آن مساله حيات سالم و دور از اغتشاش و اضطراب مطرح باشد و بناي اصلي شخصيت او از دستبردها دور و در امان باشد بررسيهاي تجربي نشان ميدهند كه در مواردي با تغيير شرايط زندگي و حتي تغيير خانه و محل كار و زندگي بهبود كامل حاصل ميشود. 3- ايجاد اشتغال و سرگرمي: تطهيرهاي مكرر و دوبارهكاريها بدان خاطر است كه بيمار وقت و فرصتي كافي براي انجام آن در خود احساس ميكند و وقت و زماني فراخ در اختيار دارد. بدين سبب ضروري است در حدود امكان سرگرمي او زيادتر گردد تا وقت اضافي نداشته باشد. اشتغالات يكي پس از ديگري او را وادار خواهد كرد كه نسبتبه برخي از امور بياعتماد گردد، از جمله وسواس. 4- زندگي در جمع: فرد وسواسي را بايد از گوشهگيري و تنهايي بيرون كشاند. زندگي در ميان جمع خود ميتواند عاملي و سببي براي رفع اين التباشد. ترتيب دادن مسافرتهاي دستجمعي كه در آن همه افراد ناگزير شوند شيوه واحدي را در زندگي پذيرا شوند، در تخفيف و حتي درمان اين بيماري مخصوصا در افرا كمرو مؤثر است. 5- شيوههاي اخلاقي: رودربايستيها و ملاحظات فيمابين كه هر انساني بنحوي با آن مواجه است تا حدود زيادي سبب تخفيف اين بيماري ميشود. طرح سؤالات انتقادي توام با لطف و شيريني، بويژه از سوي كساني كه محبوب و مورد علاقه بيمارند در امر سازندگي بيمار بسيار مؤثر است و ميتواند موجب پيدايش تخفيف هايي در اين رابطه شوند و البته بايد سعي بر اين باشد كه انتقاد به ملامت منجر نشود روح بيمار را نيازارد. احياي غرور بيمار در مواردي بسيار سبب درمان و نجات او از عوامل آزار دهنده و خفت و خواري ناشي از پذيرش رفتارهاي ناموزون وسواسي است و به بيمار قدرت ميدهد. بايد گاهي غرور فرد را با انتقادي ملايم زير سؤال برد و با كنايه به او تفهيم كرد كه عرضه اداره و نجات خويش را ندارد تا او بر سر غرور آيد و خود را بسازد. بايد به او القا كرد كه ميتواند خود را از اين وضع نجات دهد. همچنين بايد به بيمار اجازه داد كه درباره افكار خود اگر چه بي معني است صحبت كند و از انتقاد ناراحت نباشد. 6- تنگ كردن وقت: بيش از اين هم گفتهايم كه گاهي تن دادن به ترديدها ناشي از اين است كه بيمار خود را در فراخي وقت و فرصتببيند و براي درمان ضروري است كه در مواردي وقت را بر فرد وسواسي تنگ كنند. در چنين مواردي لازم استبا استفاده از متون و شيوههايي او را به كاري مشغول داريد به امر و وظيفهاي او را وادار نماييد تا حدي كه وقتش تنگ گردد و ناگزير شود با سر هم كردن عمل و وظيفه كار و برنامه خود را اگرچه نادرست استسريعا انجام دهد. تكرار و مداومت در چنين برنامهاي در مواردي ميتواند بصورت جدي در درمان مؤثر باشد. 7- زيرپاگذاردن موضوع وسواس: در مواردي براي درمان بيمار چارهاي نداريم جز اينكه به او القا كنيم به قول معروف به سيم آخر بزند، حتي با پيراهني كه آن را او نجس ميداند و يا با دست و بدني كه او تطهير نكرده ميشمارد و به نماز بايستد و وظيفهاش را انجام دهد. به عبارت ديگر بيمار را وا داريم تا همان كاري را كه از آن ميترسد انجام دهد. تنها در چنين صورت است كه در مييابد هيچ واقعهاي اتفاق نميافتد. شيوه هاي اصولي در درمان وسواس: الف) روانپزشكي: اگر رفتار و يا عمل وسواسي شديد شود نياز به متخصص رواني و درمانگري است كه در اين زمينه اقدام كند. كسي كه تعليمات تخصصي و تحصيلياش در روان پزشكي او به او اجازه ميدهد كه براي شناخت ريشه بيماري و درمان بيمار اقدام نمايد. علاوه بر اينكه در زمينه ريشهيابيها كار و تلاش كرده و دائما در رابطه با خود هم اقداماتي بعمل آورده و لااقل حدود 300-200 ساعتي هم در رابطه با شناختخويش گام برداشته است. اينان اجازه دارند كه در موارد لازم نسخه بنويسند و يا داروهايي تجويز كنند و يا شيوههاي ديگري را براي درمان لازم ميبينند بكار گيرند. بيماران را گاهي لازم است كه در مؤسسات روانپزشكي و گاهي هم در بيمارستانها به طرق روانكاوي و رواندرماني درمان نمايند و در موارد ضرور بايد آنها را بستري نمود. درمان بيماري براي برخي از افراد بسيار ساده و آسان و براي برخي ديگر بسيار سخت است ; بويژه كه شرايط اقتصادي و اجتماعي بيمار هم در اين امر مؤثر است. ب) روان درماني: اين هم نوعي درمان است كه توسط روانكاو يا روانشناس صورت ميگيرد و آن يك همكاري آزاد بين بيمار و درمان كننده مبتني بر اعمال متقابل است كه بر اساس روابطي نسبتا طولاني و طبق هدف و برنامه ريزي مشخصي به پيش ميرود. درمان اختلال بهصورت مكالمه و صحبت و يا هر شيوه مفيدي كه قادر به اصلاح زندگي رواني فرد باشد انجام ميگيرد. در اين درمان گاهي هم ممكن است دارو مورد استفاده قرار گيرد. البته اصل بر اين است كه بر اساس شيوه مصاحبه و گفتگو زمينه براي يك تحول دروني فراهم شود. اصولي در روان درماني: در روان درماني افراد، همواره سه اصل مورد نظر است و مادام كه به اين جنبهها توجه نشود امكان اصلاح و درمان نخواهد بود: الف - اصلاح محيط: و غرض محيط زندگي بيمار، توجه به امنيت آن، بررسي اصول حاكم بر جنبههاي محبتي و انضباطي، نوع روابط و معاشرتها، فعاليتهاي تفريحي، گردشها، تلاشهاي جمعي، مشاركتها در امور،… است. ب - ارتباط خوب و مناسب: در روان درماني آنچه مهم است داشتن و يا ايجاد روابط خوب و مناسب همدردي و همراهي، كمك كردن، دادن اعتبار و رعايت احترام، وانمود كردن حق بجانبي براي بيمار، تقويت قدرت استدلال، بيان خوب، خودداري از سرزنش و… . ج - روانكاوي و روان درماني: كه در آن تلاشي براي ريشهيابي، ايجاد زمينه براي دفاع خود بيمار از وضع و حالات خود گشودن عقدهها، توجه دادن بيمار به ريشه و منشا اختلال خود، القائات لازم و… درمان وسواس از ديدگاه دکتر آخوندزاده درمان وسواس مي تواند به 2 صورت دارويي و غيردارويي و يا توام با هم انجام گيرد كه معمولا" بهترين جواب را زماني خواهيم داشت كه اين 2 نوع درمان را در كنار هم داشته باشيم. با اشاره به اين كه 20 تا 30 درصد بيماران به خوبي به درمان جواب مي دهند و حدود 40 درصد بهبودي متوسطي دارند، مي گويد: متأسفانه حدود 20 تا 40 درصد از بيماران پاسخ خيلي خوبي به درمان نمي دهند. عامل اصلي رفتارهاي وسواسي يك ميانجي شيميايي به نام»سروتونين« مي باشد و بيشتر درمان هاي وسواس مبتني بر »مهار بازجذب سروتونين« است. داروهاي مهم وسواس 1 -قديمي ترين داروي وسواس كه هنوز هم يكي از موثرترين آنها، كلوميپوامين است كه در حقيقت يكي از داروهاي ضدافسردگي سه حلقه اي مي باشد. 2 - داروهاي اختصاصي مهاركننده بازجذب سروتونين مثل فلوكيستين و به طور اخص فلووكسامين و سرتراسين. 3 - اگر داروهاي 2 گروه اول و دوم پاسخ ندهند، داروهاي دسته سوم را به اين داروها اضافه مي كنيم؛ اين داروها شامل: باسپيردن، كلونازپام و حتي داروهاي آنتي سايكوتيك مثل هالوپيريدول، پيموزايد و رسپيريدون هستند و حتي گاهي از ليتيوم هم استفاده مي كنيم. درمان غيردارويي وسواس روشي كه براي درمان غيردارويي وسواس استفاده مي شود(R.E.P) يا Response exposure prevenition است كه مواجهه بيمار با موردي مي باشد كه نسبت به آن وسواس دارد( مثل آلودگي ها) و اين كه از پاسخ دادن جلوگيري كند كه در واقع نوعي حساسيت زدايي است. اهميت رفتاردرماني براي درمان اختلال وسواس : گاهي اوقات كارايي اين روش معادل ارزش درمان دارويي است و مي تواند بسيار ارزشمند باشد. به صورت كلي وسواس وابسته به شرايط محيطي است و قابليت پيشگيري ندارد، مراجعه به موقع به پزشك را براي درمان بيمار، جهت جلوگيري از توسعه بيماري بسيار موثر مي داند و به اطرافيان بيمار توصيه مي كند كه براي درمان بيمار خود صبر و تحمل كافي داشته باشند. به طور كلي ميزان شيوع اختلال وسواس اجباري، 2تا 3درصد است بيشتر درمان هاي وسواس مبتني بر مهار بازجذب سروتونين است احتمال ابتلاي مرد و زن به اختلال وسواس اجباري يكسان است منبع: برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام 2 لینک به دیدگاه
mojtaba haydari 12 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 مهر، ۱۳۹۲ با سلام اول شما نظر خودتان را به عنوان مدير بفرمائيد و ديگران نسبت به نظر شما نظر ميدهند و در آخر از رفرنس هاي علمي در پاسخ صحيح و منطقي به سوال استفاده شود.و آدرس رفرنس ها هم اعلام شود با تشكر لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده