shahdokht.parsa 50877 اشتراک گذاری ارسال شده در 23 اردیبهشت، ۱۳۹۰ :icon_gol:در این تاپیک به معرفی انواع فرشهای میپردازیم که از قدمت زیادی برخوردار هستند و ازشون توی موزه های نگهداری میشه:icon_gol: فرشهای موزه ای فرش اردبيل (شيخ صفي) برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام يكی از نفيسترين فرشهای موجود در جهان ميباشد. تار و پود آن ابريشمی و پرز آن پشمی است. 52/11 متر طول و 534 متر عرض دارد. در سال 946ه.ق بافته شده است و دارای تاريخ و امضاء ميباشد. نام بافنده آن همراه با يكی از ابيات شعر حافظ در قسمت بالای فرش مشاهده ميشود. جز آستان توام در جهان پناهی نيست سر مرا به جز اين در، حوالهگاهی نيست اين قالی در زمان صفوی برای مقبره شيخصفيالدين اردبيلی جد خاندان صفويه بافته شده است و توسط شركت انگليسی زيگلر از ايران خارج شده و به موزه ويكتورياآلبرت لندن فروخته شد. در هر متر مربع آن 517000 گره از نوع فارسی بكار رفته است. بافت آن 5/3 سال طول كشيده است، طرح آن بسيار زيباست. در وسط آن ترنج زيبايی به رنگ زردطلايی قرار گرفته است كه شانزده كلاله دور آن را احاطه كرده است. زمينه فرش آبيسير است و تمامی آن با گلهای بسيار ظريف تزئين شده است و حاشيه توسط كتيبهها و دايره های کوچک به صورت يك در ميان تزئين شده است. چلسی این فرش كه يكی از فرشهای زيبا و دلنشين و نفيس جهان است. تار و پود آن ابريشم و پرز آن پشمی است. ابعاد آن (540×360 سانتيمتر) و گره آن از نوع متقارن است. طرح آن شامل دو ترنج كامل با كلالههای جانبی و دو نيم ترنج متصل به حاشيهها ميباشد. در زمينه لاكی آن حيواناتی مثل آهو، گوزن، شير و پلنگ مشاهده ميشود. اين فرش هم اكنون در موزه ويكتورياآلبرت لندن جای دارد و چون توسط يكی از تجار خيابان كينگزرود در چلسی واقع در شهر لندن خريداری شده به اين نام معروف گشته است. 4 لینک به دیدگاه
shahdokht.parsa 50877 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 23 اردیبهشت، ۱۳۹۰ فرش سجاده ای برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام ابن فرش كه ابعاد آن 61/1×05/1 متر ميباشد. نوع گره آن فارسی است و در هر دسيمتر آن 10000 گره وجود دارد. تار آن از جنس پنبه قهوهای رنگ و پود آن پشم طبيعی است و پرز آن پشم و زر و سيم ميباشد. در بالای اين فرش جمله بسيار زيبای «اللهاكبر» نقش بسته است. اين فرش در موزه متروپوليتين نيويورك نگهداری ميشود. فرش حیواندار این فرش كه در موزه ميلان نگهداری ميشود و در هر مترمربع آن 568800 گره دارد. تار و پود آن ابريشمی و پرز آن پشمی است. زمينه آن از ترنج و حيوانات تشكيل شده است و از اين نظر با فرش چلسی مشابهت دارد. اين فرش در موزه ميلان نگهداری ميشود. شکارگاه برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام ابعاد آن 95/6×23/3 متر ميباشد و به خاطر استفاده از مفتول زربفت شده طلا و نقره جزء فرشهای زربفت محسوب ميشود. تار و پود و پرز آن از ابريشم ميباشد و با گره فارسی بافته شده است. زمان بافت اين فرش قرن دهم هجری ميباشد.اين فرش در موزه وين نگهداری می شود. موج دریا اين فرش از تار و پود نخی و پرز پشمی تشكيل شده است نوع گره آن تركی ميباشد و دارای ابعاد 77/6×72/3 متر ميباشد. علت نامگذاری آن اين است كه نقشة آن شبيه موج دريا ميباشد. نام ديگر آن فرش پرتغالی ميباشد چون كه اين فرش به سفارش پرتغال بافته شده است. محل بافت آن كرمان ميباشد و در عصر صفويه بافته شده است اين فرش در موزة وين نگهداری ميشود. گل و حیواندار اين فرش كه ابعادش 27/4×29/2 متر ميباشد با گرة فارسی بافته شده است. تارش پشمي، پودش نخی و پرزش پشمی ميباشد و در قرن دهم بافته شده است. در موزة ناسيونال گالری واشنگتن نگهداری ميشود 3 لینک به دیدگاه
shahdokht.parsa 50877 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 23 اردیبهشت، ۱۳۹۰ تاریخ فرش ایران هخا منشیان ( پازریک ) در سال1949 میلادی سرکئی رودنکو باستان شناس روس هنگام کارش در گور اقوام سکایی منطقه پازریک در دامنه های جنوبی جبال آلتایی در سیبری یه یافتن دستبافته ای کامیاب شد که تاریخ فرش بافی را دگرگون کرد برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام پازریک فرشی است در اندازه تقریبا مربع به ابعاد 23/189 در 200 سانتیمتر و از آنجایی که همراه با این فرش ابزار و وسایل د یگری همچون یک دستگاه گاری نیز پیدا شد . عده ای نظرات خاصی در مورد کاربرد این قالیچه داده اند و حتی فرض بر این است که از آن برای مفروش کردن روی سطح گاری استفاده می شده است این فرش کاملا از پشم است رجشمار این فرش تقریبا برا بر با 3600 گره در هر دسیمتر مربع استکه تعداد 39 گره درهر شش و نیم سانت و 42 گره در هر 7 سانتیمتر برای آن محاسبه شده است متن فرش به تعداد 24 عدد مر بع که داخل هر یک ستاره ای هشت پر وجود دارد . در ردیف دوم پس از زمینه تصاویر حیوانی افسا نه ای شبیه به یک شیر بالدار قرار دارد که در اصطلا ح به گریفن شهرت دارد . ردیف سوم عبارت است از بیست و چهار عد د گوزن شا خ پهن . رد یف چهارم یا حاشیه چهارم ستاره ای شبیه به ستاره های هشت پر متن فرش به تعداد 62 عدد . و ردیف پنجم 28 تصویر اسب سوارانی که به طور دو نفر در میان به تناوب بر روی اسبها قرار دارد درمورد فرش پازریک نظریات مختلفی وجود دارد . اولین بار در سال 1978 یکی از طر فداران پان تورکیسم که تمامی آثار تمدن آسیای مر کزی را دستاورد تر کان می دانند مقاله ای در مجله هالی نوشت که در آن فرش پازریک را به بیابانگردان ترک نژاد آسیای مرکزی پیوند می داد . پس از چاپ این مقاله بنیاد فورد در سال 1989 و خانم کارن رابینسون و دیوید استرو ناخ در سال 1990 نیز بر ایرانی نبودن این فرش تاکید کردند دکتر علی حصوری و سیروس پرهام با بررسی دقیق نقشه و طرح های قالی ایران به تفاوت آن با هنر اقوام سکایی پر داخته اند و این فرش را متعلق به هنر ایران زمان هخامنشینیان دانسته اند برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام 3 لینک به دیدگاه
shahdokht.parsa 50877 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 23 اردیبهشت، ۱۳۹۰ ساسانیان : بهارستان به نوشته مورخان و تاریخ نگاران در دوران ساسانیان در تخت طاوس سی قطعه فرش وجود داشته که هر یک برای سی روز سال بوده است و نیز چهار گونه فرش که هر یک گویای یک فصل سال بوده است . اما مهمترین فرش ساسانی که اطلاعاتی از آن توسط مورخان بر جای مانده فرش بهارستان یا بهار خسرو است . نقشه فرش به صورت باغی یا گلستان زیبا معرفی شده است که مطابق اعتقاد ایرانیان قبل از اسلام به بهشت موعود یا پردیس طراحی شده بود .این فرش که در اندازه بسیار بزرگ و به صورت زر بفت بوده است که در زمان حمله اعراب قطعه قطعه شده وبه عنوان غنیمت بین سپاهیان مسلمان تقسیم شده است. قرون اولیه اسلام منابع تاریخی مختلف از قرون اولیه هجری بر جای مانده حکایت از آن دارد که در فاصله سالهای قرن 1 تا 5 در مناطق مختلف ایران قالی بافی وجود داشته است از مهمترین این منابع حدود العالم ( 372 ) هجری قمری است که در آن به وصف شهر ها و محصولات هر شهر اشاره کرده است . همچنین مقدسی در کتاب احسن التقاسیم ( 379 ) به مناطق فرش با فی ایران اشاره می کند دوره تیموریان تکا مل و شکوفایی هنر های مختلف در عهد تیموریان در مقایسه با دوره های قبل بسیار بیشتر است . در مینیاتور های بر جای مانده از این دوران علاوه بر ارزشهای ذاتی و هنری بیانگر اوضاع و احوال اجتماعی زمان خود می باشند . در بسیاری از این تصاویر انواع قالی ها با نقوش متعدد اعم از هندسی و حتی لچک ترنج دیده می شود این مطلب مؤید آن است که قالی بافی در آن زمان جزء صناعات مهم شهر هرات و دیگر مناطق ایران بوده است دوره صفویه به شهادت تاریخ اوج هنر فرشبافی ایران در دوره حکومت صفویان بوده است . در طی سلسله صفویان حکومت شاه اسمعیل و شاه طهماسب شهر تبریز یکی از بزرگترین مراکز هنر از جمله قالی بافی بوده است . مراکز دیگر عبارت بودند از کاشان همدان شوشتر و هرات و از طراحان مشهور آن زمان میتوان به بهزاد سلطان محمد و سید علی اشاره کرد از فرشهای معروف آن دوره می توان به فرش معروف اردبیل در موزه ویکتوریا آ لبرت در لندن و فرش شکارگاه در میلان فرشهای لهستانی و غیره اشاره کرد قالی ایران بعد از صفویه تا به امروز بعد از فرو پاشی سلسله صفویه توسط افغانها کشور دچار هرج ومرج شد واز آن به بعد اطلاعات در مورد فرش بافی بسیار کم است . دوران پادشاهی نادر شاه افشار نیز بیشتر به جنگ و لشگر کشی سپری شد گرچه در بعضی از شهر ها مانند کرمان قالی بافی همچنان انجام می گرفت . حکومت زند نیز در مدت کوتاه حکومت خود نتوانست فرش را به جایگاه خود برساند . در زمان حکومت قاجار هنر ها تحت سر پرستی بهتری قرار گرفتند و قالی بافی نیز جان تازه ای یافت . در این دوره قالیهای خراسان خوش در خشیدند و توجه بسیاری به آنها جلب شد در پایان سده سیزدهم هجری قمری با افزایش نا گهانی تقاضای ارو پائیان و صادرات فرش ایران اولین بار از تبریز آغاز شد اواخر دوران قاجار و دو دهه اول قرن چهاردهم هجری قمری تقا ضای زیاد برای فرش ایران با عث گردید تا تعداد زیادی از شر کتهای خارجی در این زمینه در ایران سر مایه گذاری کنند . این شر کتها در شهر های کرمان ، اراک ، همدان ، تبریز و مشهد به تولید فرش پر داختند 3 لینک به دیدگاه
shahdokht.parsa 50877 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 23 اردیبهشت، ۱۳۹۰ نگاهي تازه به زواياي تاريخ چهارهزار ساله فرش ايران هوشنگ پادشاه ايران زمين، 2 هزار سال قبل ازميلاد مسيح فرمان داد تا حيوانات درنده را بكشند و از پوست آنها لباس و فرش تهيه كنند گوشههايي از تاريخ فرشبافي در ايران بيشتر از سول محققان، مؤلفان و نويسندگان بررسي شده و به رشته تحرير درآمده است. اما آنچه كه باعث تحقيق مجدد درباره آنها شده پرداختن به نكاتي است كه گرچه خوانندگاني آنها را بارها مطالعه كردهاند اما كمتر مورد توجه و تأمل قرار گرفته است. مطرح كردن اين نكات سبب خواهد شد كه محققان و نويسندگان اهل فن به تأمل و تفكر در اين باره پرداخته و بستر مناسبي براي تحقيق بيشتر در مقوله تاريخ فرش فراهم آيد «گفتهاند هوشنگ، اول كس بود كه در ملك خويش آهن آورد و براي صناعت از آن ابزار ساخت و ... بفرمود تا حيوانات درنده را بكشند و از پوست آنان لباس و فرش كنند و ....»(1) حسب روايات تاريخي مذكور در تاريخ طبري زندگي هوشنگ پادشاه ايران زمين به بيش از دو هزار سال قبل از ميلاد مسيح باز ميگردد و در آن به استفاده از پوست حيوانات بعنوان فرش اشاره شده است كه ميتوان هم به استفاده از پوست به همان شكل طبيعياش پوست بعنوان فرش باور داشت و هم ميتوان استفاده از پشم و موي آنها را به عنوان پوششي براي كف محل زندگي انسانها در نظر گرفت كه بديهي است اتصال پشم و موي جهت جلوگيري از پراكندگي آنها در كف محل زندگي امري ضروري بوده و ميتوان اولين اتصالات ابتدايي را بعنوان ابتداييترين شكل گره فرش امروزي پنداشت و به استناد اين طرز تلقي و فرازي ديگر از تاريخ در صفحات بعدي همان مأخذ بشرح ذيل به استنتاج جديدي دست يافت: «پارسيان و بعضي از نسبشناسان گويند كه طهمورث پسر ويونگهان پسر انكهد پسر اسكهد پسر هوشنگ پس از هوشنگ پادشاهي يافت او ملك اقاليم داشت و .... وي اول كس بود كه از پشم و موي پوشش گرفت و .... به فارسي چيز نوشت.»(2) اين تأكيد بر موضوع فرش از سوي مورخ در1200 سال قبل بدون اينكه داراي ملاحظات سياسي، تاريخي و جغرافيايي امروز باشد تنها ميتواند تأكيد و دليل بر تاريخ چهارهزارسالة فرش (و نه دو هزار و پانصد ساله) در ايران باشد و اين تفاوت تاريخي بين هوشنگ و طهمورث در بردارندة تفاوتي است كه در نحوة استفاده از پشم و مو به عنوان فرش بوجود آمده بود و ميتوان پنداشت كه اين تفاوت همان گرههايي هستند كه در فرش بوجود آمدهاند. با توجه به اينكه در زمان پادشاهي هوشنگ كه فلز شناخته شده و مورد بهرهبرداري قرار گرفته بود مأيد مشخصات دورهاي خود ميباشد. حال آنكه در زمان طهمورث با فاصلة زماني كه خط فارسي مورد استفاده قرار گرفته ميتوان ميزان ترقي و رشد در نحوه استفاده از پشم و مو در فرشهاي آن روز كه به يقين از آن پس بر اساس علائق و مشخصات قومي داراي علائم، تفاوتها و رنگهايي ويژه بودهاند باشد و با توجه به اينكه هنوز صنعت رنگرزي براي بشر آن زمانه شناخته نشده بوده پس رنگهاي طبيعي پشم و مو و نحوة استفاده و نقشهاي آنها بيانگر تفاوتها بودهاند. اما در صفحات بعدي تاريخ مورد مطالعه مذكور است كه: «جمشيد همو بود كه چون به پادشاهي نشست گفت كه خداي تبارك و تعالي ما را شوكت داده و تأكيد كرد تا به خير رعيت بكوشيم، وي صنعت شمشير و سلاح را ابداع كرد و صنعت ابريشم و ديگر رستنيها را ياد داد و بفرمود تا لباس ببافند و رنگ كنند ....»(3) و مجدداً در صفحة بعد تأكيد مينمايد: «و از سال پنجاهم تا صدم پادشاهي بگفت تا ابريشم و پنبه و كتان و ديگر رستنيها را بريسند و ببافند و رنگ كنند ...»(4) همانگونه كه در متن تاريخ است هنگامي كه ايرانيان عهد جمشيد شاه به مفاهيمي چون عدالت، ظلم، سلاح، كاشت، برداشت، پرورش كرم ابريشم و بافت و رنگرزي آشنا ميشوند، به يقين در مرحلهاي از رشد در فرشبافي رسيدهاند كه آن را با شكلي مشخص ببافند و براساس علادق، سليقهها، آرزوها و تفاوتهاي قومي فرش، لباس و علامت ببافند و رنگ كنند و از آن زمان فرشبافي و رنگرزي فرشها را از شكل خود رنگ پشم و مو بيرون آورده و با نقش بستن پارهاي از باورها و علائق با رنگهاي مورد نظر اولين فرشها به شكل امروزي متولد شدهاند. از آن زمان فرش به عنوان يكي از نفيسترين و ارزشمندترين صنايع دستي ايرانيان كه بيانگر فرهنگ، سنتها، توتمها و آرزوهاي قومي بوده است مطرح شد و اگر به مقولة اينكه فرشبافي از كجاي دنيا آغاز شده وارد نشويم اما قرين بودن فرش از ابتداي تاريخ تمدن بشري در منطقة وسيع ايران باستان با ايرانيان مسلم است كه در تمام آثار بجاي مانده از تمدن باستاني ايران مشهود است. توجه به ويژگيهاي بافت و طرح در قديميترين دستبافته بشري كه تاكنون بدست آمده (پازيريك) بيانگر اين مدعاست. در آثار بجاي مانده از گذشتگان چون تابلوهاي حجاري شده در طاق بستان در صحنة شكار گراز نمونهاي از سبك قالي عهد ساساني و قبل از آن مشخص است. گوشه قالي كه از قايقزنان چنگزن آويخته شامل شاخه لبلابي است كه پس از پيچ و خم بسيار منتهي به غنچه شده است. (5) بنا بر نظر هرتسفلد طرح و صنعت بكار رفته در گوشة اين قالي نشان ميدهد كه اصل آن قالي گرهداري بوده است. (6) اين قسم قاليبافي در ايران پس از اسلام نيز ادامه يافته و با هنر اسلامي عجين شده و به نتايج حيرتانگير و نمونههاي بسيار زيباي امروزي رسيده است. طرحهاي فرش آن زمان بيانگر نيازهاي عاطفي و انساني، شجاعت، جوانمردي، چالاكي، شكار، عشق و زيباييها بوده است بگونهاي كه داستانهاي زيادي از چالاكي، جنگاوري، شكار، عادات پسنديده، حتي پرستش و تفكر ايرانيان باستان بجاي مانده كه در ادبيات، نقاشي و آثار بجاي ماندة آنان منعكس گرديده و قرنهاي متمادي زيور پردههاي نقاشي، قاليها و منسوجات گرديده است. تشابه طرحها و علائم موجود در جامهاي موجود در موزة آرميتاژ و حتي قالي پازيريك و ديگر فرشها و منسوجات آن اعصار بيانگر اين مدعاست.(7) ارتباط فرهنگي نقش قاليها و منسوجات و ديگر آثار بجاي مانده خود ورقي از تاريخ است كه ميتوان به وسيلة آن به كنكاش فرهنگي گذشتگان پرداخت و غناي تمدن باستاني ايران را شناخت. فرش به علت ويژگيهايش در رديف نفايس قرار گرفته كما اينكه حتي جزء هدايائي بوده است كه به ديگران ارائه ميدادهاند. ابنخلدون ميگويد: «در خلعتهاي شاهانه عادتاً تمثالهاي شاهي را نقش ميكردند يا تصاويري ميبافتند كه علائم سلطنتي را دربرداشتند. شاپور دوم مانوئل سردار ارمني را به جامة شاهانه و خلعتي از خز و سنجاب مفتخر كرد و وي را زيوري از طلا و نقره داد كه بر كلاه خود نصب كند و دستاري كه بر پيشاني بندد و زيورهاي سينهپوش شبيه آنچه شاهان ميبندد و خيمه ارغواني با قاليهاي بزرگ آسمانيرنگ به او بخشيد كه بر مدخل خيمه خود بياويزد.»(8) پس معلوم شده است كه فرش را تنها به عنوان زيرانداز نميبافتهاند بلكه بصورت ابزار تجمل و تشخص نيز از آن استفاده مينمودهاند و بالطبع فرشهاي زرنشان و نفيس و ريزبافت نيز بسيار بودهاند. اهميت فرش بگونهاي بوده است كه قاليبافان عليرغم اينكه جزء زحمتكشان محسوب ميشدهاند و به هيچ عنوان در طبقات ممتاز و با نژاد برتر جاي نميگرفتهاند اما به سبب فن و صنعتي كه داشتهاند مورد توجه ممتازين بوده و آنان را از طبقات پست اجتماعي متمايز ميكردهاند و جزء طبقات متوسط ميدانستهاند. در اين فراز تاريخي تأمل كنيد: «حتي در اين طبقه هم اشخاص پستنژاد را راه نميدادند اگر چه اولاد بافندگان ماهر و جراحان زبردست باشد.»(9) ضرورت توجه به طبقة بافندگان به عنوان طبقة متوسط اجتماعي و جدا كردن آنان از طبقات پست و زحمتكش اجتماعي در ايران باستان را ميتوان از ميزان توجه اشراف بازرگان و شاهان به فرش و نقش آن در انعكاس زيباييها، آرزوها، توتمها و تشخصها حدس زد. هر تسفلد در سفر باستانشناسي مينويسد: «محل بار عام تالارهاي طاق كسري بود. در روز معين جمعيت كثيري به در بارگاه رو مينهادند و در اندك مدتي تلار پر ميشد. اين مكان را با قالي فرش ميكردند و ديوارها را با قالي ميپوشاندند و هر جا كه قالي بر ديوار نبود به تصاوير معرق كه به امر خسور اول ساخته شده بود ميآراستند از جملة اين نقشها تصاويري بود كه محاصرة انطاكيه و جنگهايي كه در حوالي اين شهر واقع شده بود را نشان ميدهد. تصوير شاه را در حالي كه از مقابل سپاه ايران و بيزانس ميگذشت سوار بر اسب زرد رنگ و ملبس به جامة سبز رسم كرده بودند.»(10) حتي در غنائمي كه گهكاه در غارت ايرانيان بدست ديگران ميافتاد و در تاريخ روم باستان از سوي مورخين رومي بدان اشاره گرديده است فرشهاي نفيس و زربفت مورد اشاره قرار گرفتهاند. هرتسفلد در سفر باستانشناسي اشاره ميكند: »غنيمتي هنگفت در سال628 هنگام غارت دستگرد نصيب هراكيلوس شد، بنا بر روايت تئوفانس قيصر در آنجا ... و فرشهاي زربفت و پارچههاي ابريشمي و ... بدست آورد»(11) 2 لینک به دیدگاه
shahdokht.parsa 50877 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 23 اردیبهشت، ۱۳۹۰ نقش و اهميت فرش در زندگي طبقات اشراف بقدري محسوس بوده كه در تمام امور زندگي آنان مؤثر بوده است. بعنوان نمونه ميتوان به فرشهاي موجود در كاخ كسري (طاق كسري) اشاره نمود: »يكي از عجايب و نفايس دربار خسروپرويز (يكي از دوازده گوهر) تخت طاقديس بود كه از عاج و ساج بود و نردههايش از زر و سيم (180 ذراع طول و150 ذراع عرض) روي پلههاي آن چوب سياه و آبنوس رزكوب شده و .... در آن آلتي براي تعيين ساعات روز بود، چهار قالي از ديباي زربافته مرصع به مرواريد و ياقوت كه در آن تخت گسترده بودند كه هر يك تناسب با يكي از فصول سال داشت.»(12) «قالي بزرگي كه در تالار باريكي از قصور سلطنتي تيسفون (طاق كسري) بوده و هاري خسرو (بهار كسري) ناميده ميشده است و يا به قول بلعمي آن را ”فرش زمستاني“ ميگفتهاند از جنس زربفت بوده و داراي شصت ارش درازا و شصت ارش پهنا بوده و در زمستان منظرة بهار را در برابر شاه ميگسترانده. در متن آن خيابانها و جدولهاي آب ساخته و نهرها از ميان باغي خرم ميگذشتهاند كه كشتزارها و باغچههاي پوشيده و سبزي آن را فراگرفته بودهاند و شاخ و برگ اين درختان از زر و سيم و گوهرهاي رنگارنگ بوده است. (13) قالي معروف به ”بهار كسري“ هم جزء غنائمي بود كه به دست لشكريان اسلام افتاد.»(14) «در سال و 627628 ميلادي در عهد خسرو پرويز در دجله و فرات طغياني عظيم روي داد و چندين سد را شكست، گويند خسرو پرويز خرمني از زر و سيم را بر روي فرشي نهاد و كارگران را تشويق كرد تا يك روزه چهل سد ساختند و ....»(15) پس از آنكه به اهميت فرش در زندگي و اقتصاد طبقه اشراف و سلاطيم در جهت سرمايهگذاري و تشخص و همچنين طبقة نيمه متوسط جامعه در اشتغال و درآمد ناشي از آن پي برديم، بهتر است به چند فراز از سفرنامة سياح چيني هيوئن تسيانگ كه در آغاز قرن هفتم ميلادي نوشته است و در آن از فرش ياد شده و قدمت و نوع معاملات ايران و چين و همچنين به توليد فرش در ايران و نفوذ فرشبافي از ايران به چين اشاره مينمايد، دقت نمائيم: «محصولات عمدة اين كشور طلا، نقره، مس، بلور كوهي، مرواريد نادرالوجود و مواد گرانبهاي ديگر است. صنعتگران اين ملك پارچههايي ابريشمي و پشمي و قالي و چيزهاي ديگر ميبافند.»(16) «از چيزهايي كه چين از ايران ميخريد يكي وسمة معروف ايراني بود كه قيمتي گزاف داشت و ملكه چين هر ساله مقداري براي مصرف خويش ابتياع مينمود و قاليهاي بابلي كه طالب بسيار داشت.»(17) و همچنين به فرازي در مورد نفوذ فرشبافي از ايران به منطقة آسياي مركزي توجه كنيد: «در برگهاي از اثار نقاشي مانويان در آسياي مركزي بجاي مانده و به خط تركي نوشته شده است در حاشية آن تصويري است كه سه شخص را در حالي كه بر روي قالبي با مشخصات ايراني نشستهاند و جامههاي الوان دربر دارند نشان ميدهد. با توجه به اينكه به نقل از كرمون مانوياني كه از ايران عهد ساساني به تركستان نقل مكان كردند و در آنجا توسعه يافته و شاهكارهاي صنعتي بجاي گذاشتند، حتي در قرن هشتم اقوام اويغوري كه از نسب آنان بودند حكومت تشكيل دادند و در جهت حفظ كيش ماني تلاش فراواني كردند.»(18) لذا به عنايت مستندات تاريخي كه قبلاً توسط محققين بررسي و اعلام گرديده و مراتبي كه براي اولين بار در شروع اين نوشتار توسط نگارنده به رؤيت خوانندگان محترم رسيده است ميتوان بصراحت قدمت، زيبايي، كيفيت، تنوع و اصالت را در فرشهاي ايراني دريافت و توجه توليدكنندگان و سياستگزاران معاصر را به حفظ اين ميراث گرانقدر و آثار ارزشمندي كه بر فرهنگ، هنر، تاريخ و اقتصاد و اشتغال دارد جلب نمود. حسب وظيفهاي كه احساس ميشد، نكاتي هرچند با بضاعت كم را به رشته تحرير درآوردم تا چه قبول افتد و چه در نظر آيد. در پايان آمادگي خود را جهت دريافت رهنمودهاي اساتيد بزرگوار فن در جهت رفع نقايص اين نوشتار و تداوم اين تلاش اعلام داشته و براي همة كساني كه براي اين ميراث فرهنگي تلاش ميكنند آرزوي سلامتي و توفيق دارم. غلامرضا پوينده 2 لینک به دیدگاه
shahdokht.parsa 50877 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 23 اردیبهشت، ۱۳۹۰ منابع و مآخذ 1ـ تاريخ طبري، ج1،ص112 2ـ همانجا، ج1، ص114-115 3ـ همانجا، ج1،ص 117 4ـ همانجا، ج1، ص 118 5 و 6ـ ايران در عهد ساسانيان، ص 616، نوشتة پرفسور آرتور كريستينسن دانماركي 7ـ همانجا، ص375 ـ (نقل شده از جامهاي موجود در آرميتاژ لنينگراد، (ص523-524) نقل از تئوفيلاكتوس، كتاب پنجم، بند ششم، فقره هجدهم). 8ـ ايران در عهد ساسانيان (نقل از ابنخلدون) 9ـ همانجا 10ـ سفر باستانشناسي، ج2، ص70، هرتسفلد 11ـ همانجا، ج2، ص89، هرتسفلد (ايران در عهد ساسانيان، ص609) 12ـ همانجا، ج7، ص306 به بعد (ص 607 ـ ايران در عهد ساسانيان) 13ـ تاريخ طبري، ص2425 ـ (تاريخ بلعمي،ج3،ص417) ـ مقايسه با بلوشه يادداشت راجع به قالي عرب متعلق به قرن هشتم ـ مجله پادشاهي دانمارك، 1932، ص613-617 ـ تاريخ صنايع، ج3، ص2272، پرفسور پوپ ـ ايران در عهد ساسانيان، ص 616 14ـ تاريخ طبري، ص 2426-2452 ـ (تاريخ بلعمي، ج3، ص 414) ـ اشتراك سلوكيه و تيسفون (ص 38-41) ـ ايران در عهد ساسانيان، ص656 15ـ ايران در عهد ساسانيان، ص 640 16ـ همانجا، ص 188 17ـ همانجا، ص 191 (منقول از ص 253 هيرت، چين و روم شرقي) 18ـ همانجا، ص 292 برگرفته شده ازcarpetour 2 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده