shahdokht.parsa 50877 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 5 بهمن، ۱۳۹۰ نمی دونم ولی بعضی رفتارها باعث میشوند آدم از نوشتن حرفهاشم سرد بشه و بی انگیزه........... بی خیال زورشون میرسه نمیشه کاریش هم کرد......... نمی دونم چرا اینطوریه؟ واقعا چرا باید اینطوری باشه من که نمیفهمم علتشو...... شاید یک اتفاق خیلی معمولی و ساده باشه و دیگر هیچ ولی خب برای من جالبه خیلی هم جالب.......... حالا چی هست که اینقدر جالبناک شده واسم؟ من درعرض چهار یا پنج سال گذشته حالا دقیقا نمیدونم چندسال پیش بود اولین بارش سه تا گوشی گرفتم هرسه تاشم توی ماه بهمن خریدم با قیمتی مناسب سه تاش هم دوست دارم خداروشکر سالم هم هستند...... .......... ولی این آخریه بازی هیچی نداره این یک اتفاق عجیب هست ولی خب چه میشه کرد شاید رازی در این کارنهفته باشد...... این اولیش6680 این دومیش6720 این هم سومیش 500 به قول داداشی حتما باید گوشیم یکم عجیب باشه خوشحالم که همشو خودم با درآمد خودم برای خودم خریدم....... 3 بهمن 90 خرید آخریش بود...... ولی انگار دوربین بود امروز بیچاره برام.......فقط باهاش عکس گرفتم..... ایشالا سایم بالای سرشون باشه واگر مردم آبرو برام نمیمونه ............... یکم اعصبابم بهم ریخته باز اومدم یه چیزی بنویسم یه چیزیهای دیگه نوشتم 3 لینک به دیدگاه
shahdokht.parsa 50877 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 9 بهمن، ۱۳۹۰ تو چه خوب خوب چه بدبد باشی برای من بهترینی بهترین دوست ، بهترین همراه حتی وقتی در آخرین نقطه پرتاب از پرتگاه دوستی هستی دقیقا همان لحظه ای که قراره به فراموشی سپرده شوی باز هم باز آیی......... همانند دیروزی که پرنور بودی ......... نمیدانم من خیلی پیگیرم یا تو خیلی خوبی که هرچی هم بشود تصویرت در ذهن من همان هست که در دوران شکوفایی ات نقش بسته ... همان چهره واقعیت همان چهره بی آلایشت...... تو همانی که نمیری هیچ وقت و هیچ زمانی هستی همیشه و هرجا.........شاید بعضی وقتها کمی دور در بی نهایت ولی دلت را جا گذاشته ای همین جا آدمی هستی دیگر آدمی هستی دیگر کسی نیست که قدرت را بداند...... میخواهم همیشه قدرشناس لطفت باقی بمانم....... هرچند بعید میدانم بتوانم........ من که میشناسمت کاشکی توهم بتوانی ذره ای مرا آنچه را واقعا هستم بشناسی ...................... دوستدار دوستی واقعی نبودت آزار میدهد تنهاییم را.........ای ......همیشه جاویدان ای خدایا جاویدان ساز...... 6 لینک به دیدگاه
shahdokht.parsa 50877 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 15 بهمن، ۱۳۹۰ امروز اگر اشتباه نکنم دقیقا یکسال میشه که اومدم انجمن یعنی اعتیادم شروع شد چقدر چندماه اول بد بودم :ناامید، عصبی ، پرخاشگر و........... چقدر روزهای بدی رو داشتم خدارو شکر که تموم شد رفت پی کارش امشب تولد نیم نیم عمه اش بود البته دوروز دیگه تولد واقعیش هست ولی خب پیشوازش رفتیم یک حرکت خیلی قشنگ انجام داد همه رو متعجب کرد... همین که گذاشت اول پارسا کوچولو شمع و فوت کنه بعدشم ارش و در اخر خودش فوت کرد واقعا حرکت ورزشی زیبایی انجام داد.........عاشقتم عمه جون با اون دل پاک و بی ریات امسال برعکس پارسال که شب تولدش حالم بد بود خیلی هم سرحال بودم و کلی هم اذیت کردیم:hapydancsmil: هیچی دیگه سال پرباری از تغییرات داشتم همین دیگه......... 7 لینک به دیدگاه
shahdokht.parsa 50877 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 28 بهمن، ۱۳۹۰ یکی برای من تئوری زندگی رو توضیح بده همیشه همیشه برای همه یک پله اعتماد هستم تا کارههاشونو انجام بدهند بعد همون دوستام وقتی رسیدند به سرحدمقصودشون برای اینکه جای خودشونو محکم کنند میزنند وجهه منو خراب میکنند بعدم توقع دارند بی خیالش بشم من که نمیگذرم ازشون ..... هر لحظه ای که بهم تهمت میزنید و هرقدر که از روش میگذره و بعدش میاد تو راه زندگیتون فقط همین ........... الان دوروزه ریختم بهم بخاطر همین موضوع اون استحکامی که با ناحقی بدست بیاد پایدار نیست حالا ببینید کی گفتم 28 بهمن 90 5 لینک به دیدگاه
shahdokht.parsa 50877 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 29 بهمن، ۱۳۹۰ من تو زندگی زیاد تغییر کردم واسه همین همیشه همه با اینکه الانم رو بیشتر از گذشته ام میپسندن اما بازم منو متهم به بی ثباتی میکنن اگرم تغییر نمیکردم میگفتن دگممم کلا هر غلطی بکنی از نظر بقیه محکومی "مَردم" چیست؟مَردم به موجودی گفته میشه که از بدو تولد همراهیت میکنه و تا روز مرگت مجبوری که برای اون زندگی کنی. برای مَردم خیلی مهمه که تو چی میپوشی؟ کجا میری؟ ... چند سالته؟ بابات چیکارس؟ ناهار چی خوردی؟ چند روز یه بار حموم میری؟ چرا حالت خوب نیست؟ چرا میخندی؟ چرا ساکتی؟ چرا نیستی؟ چرا اومدی؟ چرا اینطوری نوشتی؟ عاشق شدی؟ چرا اونطوری نوشتی؟ فارغ شدی؟ چرا چشات قرمزه؟ حشیش کشیدی؟ چرا لاغر شدی؟ شکست عاطفی خوردی؟ چرا چاق شدی؟ زندگی بهت ساخته؟ و چراهای بسیاری که تا جوابش رو بدست نیاره دست از سرت ور نمیداره. مَردم ذاتا قاضی به دنیا میاد. بدون ِ اینکه خودت خبر داشته باشی، جلسه دادگاه برات تشکیل میده، روت قضاوت میکنه، حکم برات صادر میکنه و در نهایت محکوم میشی. مَردم قابلیت اینو داره که همه جا باشه، هرجا بری میتونی ببینیش، حتی تو خواب. اما مَردم همیشه از یه چیزی میترسه، از اینکه تو بهش بی توجهی کنی، محلش نذاری، حرفاش رو نشنوی و کاراش رو نبینی. پس دستت رو بذار رو گوشت، چشمات رو ببند و بی توجه بهش از کنارش عبور کن و مشغول کار خودت شو 5 لینک به دیدگاه
shahdokht.parsa 50877 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 5 اسفند، ۱۳۹۰ شانه هایت را برای گریه کردن دوست دارم بی تو بودن را برای با تو بودن دوست دارم خالی از خودخواهی من ، برتر از آلایش تن من تو را بالاتر از غم ، برتر از من دوست دارم عشق صد ها چهره دارد ، عشق تو آئینه دار عشق عشق را در چهره ی آئینه دیدن دوست دارم در خموشی ، چشم ما را قصه ها و گفتگوهاست من تو را در جذبه ی محراب دیدن دوست دارم در هوای دیدنت ، یک عمر در چله نشستم چله را در مقدم عشقت شکستن دوست دارم بغض سرگردان ابرم قله ی آرامشم تو شانه هایت را برای گریه کردن دوست دارم شانه هایت خواننده : هایده آهنگساز : فرید زولاند شاعر : اردلان سرافزار :heartshape2: 3 لینک به دیدگاه
shahdokht.parsa 50877 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 5 اسفند، ۱۳۹۰ بازم من حالم خوش نیست دلم میخواد وراجی کنم ولی همه چی بسته هست توی روح این زندگی .......... دلم میخواد هر روز پیشش باشم اصلا هم برام مهم نیست باقیه چی بگند درموردم فقط اگر خودشم راضی باشی.... یه روزی میرم خواستگاریش خدایا بهم شغل پردرآمد بده خب خب چی مگه اشکالی داره من برم جلو...... نمیدونم این یه نوع تلقینه یا واقعیته اگر یه روز نبینمش حالم بدتر میشه با امروز شد دوروز که ندیدمش ........... ............... دیگه از بس انتظار کشیدم طاقتم تموم شده رفته پی کارش:icon_pf (34): اینجوری کسی نگاهم نکنه کسی فکرنکنم بتونه درکم کنه چی میکشم انگاری باید جلوی خودمو بگیرم وقتی حالم بده همه چی میگم که درست نیست.... 2 لینک به دیدگاه
shahdokht.parsa 50877 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 5 اسفند، ۱۳۹۰ برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام گل گلدون خواننده : سیمین غانم آهنگساز : فریدون شهبازیان شاعر: فرهاد شیبانی گل گلدون من شکسته در باد تو بیا تا دلم نکرده فریاد گل شب بو دیگه شب بو نمی ده کی گل شب بو رو از شاخه چیده گوشه ی آسمون پر رنگین کمون من مث تاریکی تو مثل مهتاب اگه باد از سر زلف تو نگذره من میرم گم میشم تو جنگل خواب گل گلدون من ماه ایوون من از تو تنها شدم چون ماهی از آب گل هر آرزو رفته از رنگ و بو من شدم رودخونه دلم یه مرداب آسمون آبی میشه اما گل خورشید رو شاخه های بید دلش می گیره دره مهتابی میشه اما گل مهتاب از برکه های خواب بالا نمیره تو که دست تکون میدی به ستاره جون میدی میشکفه گل از گل باغ وقتی چشمات هم میاد دو ستاره کم میاد می سوزه شقایق از داغ 1 لینک به دیدگاه
shahdokht.parsa 50877 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 5 اسفند، ۱۳۹۰ ای دل اگر عاشقیخواننده و آهنگساز: علیرضا افتخاریسه تار: جلال ذوالفنونشعر: عطار نیشابوریدستگاه: نوا ای دل اگر عاشقی در پی دلدار باشب ر در دل روز و شب منتظر یار باش دلبر تو جاودان بر در دل حاضر است روزن دل بر گشاحاضر و هشیار باش نیست کس آگه که یار کی بنماید جمال لیک تو باری به نقد ساخته ی کار باش لشکر خواب آورد بر دل و جانت شکست شب همه شب همدم دیده ی بیدار باش گر دل و جان تو را درّ بقا آرزوست دم مزن و در فنا همدم عطار باش 2 لینک به دیدگاه
shahdokht.parsa 50877 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 5 اسفند، ۱۳۹۰ شجریان در خیال خواننده: محمد رضا شجریان آهنگساز: مجید درخشانی شعر: مولانا آمده ام که سر نهم عشق ترا بسر برم ور تو بگوییم که نی نی شکنم شکر برم آمده ام چو عقل و جان وز همه دیده ها نهان تا سوی جان و دیدگان مشعله نظر برم آنکه ز زخم تیر او کوه شکاف می کند پیش گشاد تیر او وای اگر سپر برم در هوس خیال او همچو خیال گشته ام وز سر رشک نام او نام رخ قمر برم اوست نشسته در نظر من به کجا نظر کنم اوست گرفته شهر دل من به کجا سفر برم 2 لینک به دیدگاه
shahdokht.parsa 50877 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 5 اسفند، ۱۳۹۰ برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام یک غنچه لبخند خواننده: ایرج (حسین خواجه امیری) آهنگساز: علی واصفی شاعر: مشفق کاشانی (عباس کی منش) دستگاه: بیات اصفهان نمی دونست بت من که پشیمونی چیه گریه پنهونی چیه یا نمی خواست بدونه شب تنهایی چیه درد پریشونی چیه گل من ای گل من اون غزلگویی چی شد عشق جادویی چی شد نغمه ی جادویی چی شد بی تو دلتنگ شدم باغ بی رنگ شدم ناله در چنگ شدم شکسته آهنگ شدم دل من عشقو شناخت توی این شعله گداخت واسه اشک نیاز قبله آهمو ساخت من شبا نخفته ام با غمت شکفته ام از همه چلچله ها نام تو را شنفته ام من اگر به سنگ غم چینی شکسته ام با کسی نگفته ام عهدی که با تو بسته ام 5 لینک به دیدگاه
shahdokht.parsa 50877 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 5 اسفند، ۱۳۹۰ من دلم نمیخواد متنی رو بذارم که از خودم نیست بدون اسم نویسنده اش از سام عزیز هم خواهش میکنم مثل روشا نکنه متنها و شعرها یا کلا چیزی از تاپیک گاه نوشته منو پاک کنه.. این کوچکترین حقی هست که ما برای نویسنده مطالب میتونیم قائل بشیم حق کپی رایت هست یجوری 5 لینک به دیدگاه
shahdokht.parsa 50877 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 5 اسفند، ۱۳۹۰ بی قرار خواننده : شهرام ناظری آهنگساز : محمد جلیل عندلیبی شاعر : مولانا در هوایت بی قرارم روز و شب سر ز کویت بر ندارم روز و شب جان روز و جان شب ای جان تو انتظارم انتظارم روز و شب زان شبی که وعده کردی روز وصل روز و شب را می شمارم روز و شب ای مهار عاشقان در دست تو در میان این قطارم روز و شب می زنی تو زخمه ها بر می رود تا به گردون زیر و زارم روز وشب روز و شب را همچو خود مجنون کنم روز و شب را کی گذارم روز و شب 4 لینک به دیدگاه
shahdokht.parsa 50877 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 7 اسفند، ۱۳۹۰ برای خودت زندگی کن خسته شدم چقدر گول خودم بزنم کم کم دارم به این جمله میرسم : خواهی که جهان در کف اقبال تو باشد خواهان کسی باش که خواهان تو باشد ............................... بالاخره امروز 6 اسفند90 برف بارید منم حدود یک ساعت و ربع پیاده روی کردم تا رسیدم خونه انگار این مسیر چهارراه ملاصدرا تا خونه روو پیاده گز کردن شده عادتم نمیدونم شاید با این کارم حرصم و خالی میکنم......... خوبما بعدش پاهام شروع میکنه به زق زق کردن امشب دستامم یخ زد درحد قانقاریا با وجودی که هیچ نقطه ای نداشتم که سرد بشه الا انگشت شست دست چپم و بعدم دوتا از انگشتهای دیگه ام...... 4 لینک به دیدگاه
shahdokht.parsa 50877 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 8 اسفند، ۱۳۹۰ من میتونم باز بلند شم سرپا شم هیچ بنی بشری ارزش نداره که بخوام بخاطر توجه اش به خاک بیفتم اشک میریزم به حدی که آرومم کنه از هیچ کسی و هیچ چیزی هم ابایی ندارم گریه لازمه که روحم جلا پیدا کنه که بفهمم خیلی چیزیها فقط توهم فانتزی بوده و هست و نباید جدیش گرفت این عادتمه برای همه اطرافیانم تا نفس اخر میرم جلو یجاهایی هم استپ میزنم ببینم اون درچه حاله اون یعنی رابطه من با اون موضوع اگر دیدم راهش باهام یکیه ادامه میدم اگر دیدم نه راهش رو کج کرده منم راهمو برمیگردونم برمیگردم به همین راحتی تا اون سرشو بیاره بالا ببینه اه کسی دیگه نیست براش جون بده......... بذار بهم بگند سنگدل و بی رحم مگه قراره چند وقته دیگه زنده باشم که عمرمو تلف یه مشت قدر ناشناس کنم دلم میخواد بعد از مرگم اهدای عضو کنم شاید بدرد کسی خوردم........ یک خرچنگ در بدترین شرایط روحی تا دم مرگ میره باز برمیگرده به این راحتی نمیمیره ........ پوستم از جنس صدفه سخت همش دارم درحین آبپز شدن فرار میکنم از داخل دیگ که نتونند از گوشتم استفاده کنند......خسیسم دلم نمیخواد کسی از خوردن گوشت من سیر بشه یادم نبود خدا گفت تو همیشه تنهایی هیچ جفت و همدمی هم برات درنظر نگرفتم حالا خودت با این وضعت زندگی کن بمن هم ربطی نداره......... میرم درس میخونم کارمیکنم ساز یاد میگیرم کلا برای دل خودم زندگی میکنم بدرک خدا خودت باید شرم کنی و خجالت بکشی یه روزی باید تو جواب پس بدی پس منتظر باش من از حقم نمیگذرم گفته باشم 10 لینک به دیدگاه
shahdokht.parsa 50877 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 26 اسفند، ۱۳۹۰ [h=6] لزومی نداره من همونی باشم که تو فکر میکنی. من همونی ام که حتی فکرش رو هم نمیتونی بکنی!!! من کااااااااااملاً دیوونم! شک نکن!! می دانی من کیستم؟ من متولد ماه تیرم. نه به آسانی عاشق می شوم و نه وقتی عاشقم ،به راحتی ار آن فارغ می شوم ... .. . ... پس حتی این فکر هم از ذهنت خطور نکند که می توانی به آسانی عشقت را به من ابراز کنی و مرا بدست بیاوری و نه وقتی عاشقت شدم می توانی عشق مرا پس بزنی. فقط برای خودم هستم...!!!!!!!!!! من..؟! چه دوحرفیه وسوسه انگیزیست..... این من! نه زیبایم ، نه مهـربانم....نه عـاشق و نه محتاج نگاهی...! فراری از دختران آهن پرست و پسران مانکن پرست.... ... فقط برای خودم هستم...خوده خودم ! مال خودم ! صبورم و عجول!! سنگین...سرگردان...مغرور...قـانع....با یک پیچیدگی ساده و مقداری بی حوصلگیه زیاد!!! و برای تویی که چهره های رنگ شده را می پرستی نه سیرت آدمی ؛ هیچ ندارم راهت را بگیــر و بـــــــرو حوالی ما توقف ممنــــوع است... منو ببخش غریبه که بهت شانس آشنایی نمیدم دیگه طاقت دل کندن ندارم . می خوام که عشق خاصیت من باشه نه رابطه خاص من باکسی... [/h] برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام نوید یه دونه ای ........... 5 لینک به دیدگاه
shahdokht.parsa 50877 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 2 فروردین، ۱۳۹۱ عزیزم عیدم عیدت عیدمون مبارک امیدوارم امسال جزو خاطرره انگیز سالهای عمرمون باشه.... از همونها که آدم دلش میخواد هی یادش کنه 6 لینک به دیدگاه
shahdokht.parsa 50877 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 4 فروردین، ۱۳۹۱ باید خوشحال باشم نه؟ از عزیزترین کسی که فکر میکنی یجورهای همه زندگیتی عاطفیت هست عیدی گرفتی .......طبیعتا باید خوشحال باشم ولی چه با شوخی چه به جدیت وقتی هیچی براش اهمیت نداره منم خوشحال نمیشم... هرچند دلمون بهم راه داره ... تقریبا همچیز زندگیمون مثل همه فقط ضعفمون توی ابراز احساساتمون هست من یجوری اونم یجور دیگه ای........ خدا خودت به جفتمون عقل بده:5c6ipag2mnshmsf5ju3 میدونم قصدت بد نبود ولی خب من دلم گرفت البته بهت هم گفتما ولی خب ............. امروز 3 فروردین یه روز خوب و خوب بود 5 لینک به دیدگاه
shahdokht.parsa 50877 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 21 فروردین، ۱۳۹۱ [h=6] وقتی تو اوج خستگیَم..آغوش گرمتو میطلبم آغوشی که امن ترین جای دنیاست.... آغوشی که وقتی میخندم با من میخنده و وقتی گریه میکنم پناهم میشه آغوشی که توو وقتای تنهایی همدم میشه وقتای نگرانی محافظم آغوشی که حتی موقع خواب حکم قرص آرام بخشو داره وقتی منو توو خودش میگیره منو مست میکنه.... اوون موقعست که دیگه دوست ندارم زمان جلو بره دوست دارم همونجوری توو بغلت بمونم....آروم و راحت بدون اینکه بخوام به دیروز یا فردا فکر کنم... میخوام توو همون روز همون ساعت همون مکان همون جایی که هستم بمونم.....بمونمو به دنیا فخر فروشی کنم که با اینکه این همه تلاش کرد منو تنها بزاره با اینکه این همه عذابم داد با اینکه نمیخواست من خوشحال باشم اما الان تورو دارم.....و ازش تشکر کنم....که با یه اتفاق ساده با یه تصادف پیش بینی نشده گذاشت تا تورو ببینم تا حست کنم تا.....همه روزهای سختمو فراموش کنم.... من دیگه تنها نیستم چون تورو دارم....... تورو...و آغوشِ پر از مهر و امنیتِ تورو..... [/h] برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام این کاملا حاله منه امشب ماه داره کامل میشه یعنی به این خاطره ؟ 3 لینک به دیدگاه
shahdokht.parsa 50877 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 25 اردیبهشت، ۱۳۹۱ این روزها بقدری دلم بدرد آمده که دیگر جای ندارد برای گرفتن شوقی برای زیستن راهی برای رفتن هیجانی برای دیداری و شنیدنی دیگر چیزی نیست که دلم را شاد کند هیچ چیز دنیا بقدری نامرد و پست هست که دیگر زبان در کامم نمیچرخد که حتی به ظاهر بیانش کنم ترجیح میدم چشم در چشمم بهم بگویید برو بمیر دورشو از زندگیمون و هرچیزی ولی با لبخند خنجر نخورم من خودم با همه عین کف دست صادقم لطفا اگر از من خوشتان نمی آید از واژه ای : جون ، عزیزم ، و... استفاده نکنید برام ... حالت تهوع میگیرم......مخصوصا وقتی قیافه سرشار از نفرت یا بی تفاوتیهاتونو میاد جلوی چشمام.. ................ تنها چیزی که تو وجودم نذاشتم قدعلم کنه تظاهره و از آدمهای متظاهر هم متنفرم... نیکی نخواستیم لطفا شر نرسانید... بدترین چیز افتادن از ارتفاع چشمانم هست ......... در دره نفرتم نمیتونم کسی رو دیگه نجات بدم.. ماکه عادت داریم به این برخوردها خدا خودت شفاشون بده......... دل گرفتنیهای یه دوست تنها 2 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده