*Polaris* 19606 ارسال شده در 6 مرداد، 2011 تقویم را ورق زده ام .... تا به تو رسید در فصل های گرم تماشا به تو رسید می خواستم بدون تو از خویش بگذرم پایان این قدم زدن اما ... به تو رسید بحث دوباره بین من و بین شعرها با حرف های رو به درازا به تو رسید از تو سکوت تلخ همیشه نصیب من از من همیشه صبر و مدارا به تو رسید شعرم تمام می شود،این بار هم غزل! مثل همیشه موقع امضاء به تو رسید 18
*Polaris* 19606 مالک ارسال شده در 6 مرداد، 2011 اگر نسیم یـاد تو گیسوان کوچه های غربتم را نوازش دهد چشمه اشعارم همیشه بارانی خواهد ماند... 12
*Polaris* 19606 مالک ارسال شده در 29 مرداد، 2011 کبوتر قلبم این روزها می خواهد رها شود از قفس دل و پر بگیرد تا تو تا بر مژگانت دخیل ببندد و در سایه داغ هرم نگاهت آرام بگیرد ! 12
Sanaz. 445 ارسال شده در 29 مرداد، 2011 چشمانت کارناوال آتش بازی ست! یک روزدر هر سال برای تماشایش می روم و باقی روزهایم را وقف خاموش کردن آتشی می کنم که زیر پوستم شعله می کشد... 10
*Polaris* 19606 مالک ارسال شده در 30 مرداد، 2011 درد ابدی يعنی همين پايان وقت آمدنت می شود آغــاز نيامدنت ...! 12
*Polaris* 19606 مالک ارسال شده در 30 مرداد، 2011 دلم برای اشک هايی که پرپر می شوند دلم برای بغض هايی که در گلو می شکنند دلم برای خودم می سوزد...! 9
bpcom 10070 ارسال شده در 30 مرداد، 2011 قاصدک شعر مرا تکرار کن در پس تکرار زمان هر چه بود همه تکرار بود کاش راه بازگشتم را میتوانستم که بیابم بروم به کودکی داستانم را دوباره آغاز کنم شاید این بار دگر قاصدک گوشه ی باغ شعرهای تازه از برایم میخواند و من رقص کنان میرفتم رو به سوی فردا 7
*Polaris* 19606 مالک ارسال شده در 12 شهریور، 2011 و مردمان خیابان چقدر تاریک اند دو روز رفت، و تقویم ها ورق خوردند و چشم... چشم... و این چشم های بی احساس برای گریه نکردن بهانه آوردند...! 8
MEMOLI 8954 ارسال شده در 12 شهریور، 2011 رویا بود انگار " آغوشت همان قدر که می خواستم تا به خواب روم " ... رویا بود انگار صبح اما شانه ام بوی تو می داد ... کی آمدی ؟ کی رفتی ؟! . . . خواب بودم ... 11
sarooneh 2052 ارسال شده در 8 مهر، 2011 هیچ کس تنهائیم را حس نکرد وسعت حیرانیم را حس نکرد آنکه سامان غزلهایم از اوست بی سرو سامانیم را حس نکرد.... 7
zahra22 19501 ارسال شده در 9 مهر، 2011 زندگی صحنه یکتای هنر مندی ماست هرکسی نغمه ی خود خواند واز صحنه رود صحنه پیوسته بجاست خرم آن نغمه که مردم بسپارند بیاد... 7
bpcom 10070 ارسال شده در 9 مهر، 2011 نگاهها همه سیاهند برقی از آن نمی جهد گویی که آوارهای مرگ بر پیکرم نشسته اند من خاموش و خسته ام در درد خود فسرده ام آنجا که باید می خروشیدم من لبهای خود را دوخته ام پاهایم ناتوان ، دستهایم بی صدا نای نفس ندارم بس خاک بر دهان دارم کاش باور کنم که مرده ام شاید که آرامم کند 6
*Polaris* 19606 مالک ارسال شده در 19 مهر، 2011 این روزها همه خیـالم شده قدم زدن در خیــال تو ببینم کفش های پاشنه بلندم که اذیتت نمی کند؟! 8
*Polaris* 19606 مالک ارسال شده در 31 خرداد، 2012 وقتی تو نیستی نگاهم حوصله نمی کند پایش را از چشمم بیرون بگذارد ...! 8
MEMOLI 8954 ارسال شده در 5 تیر، 2012 روزی آواز خنده هایمان ، گوش دنیا را کَر خواهد کرد تمام گُل ها به نام من خواهند شد و تمام شعرها به نام تــو رودها ، از تو سیراب خواهند شد آسمان از تو آبی زمین از تو سبز و من از تو گرم خواهم شد ... ما خواهیم رقصید روی کوههایی که عشق ما محکمشان کرده ما خواهیم دوید در دشت هایی که از اشک های ما خیسند ... 5
sam arch 55879 ارسال شده در 5 تیر، 2012 تقویم را ورق زدم.... مدت زیادی نمانده...شاید به قدر برداشتن یک گام مانده... ساعت شنی دارد نشان می دهد که زمان تمام شده است... باید این تقویم را هم گذاشت در گنجه.... نوشته هایش در توضیحات هر صفحه بعد ها خاطره بازی می کند.. 7
shamim _ thr 505 ارسال شده در 6 تیر، 2012 بوی دل تنگی می دهم ! حتی بهار هم پیله ی تنهایی اَم را به روی پروانه هاش نمی گشاید 5
azarafrooz 14221 ارسال شده در 26 تیر، 2012 امسال پاییزمحصول خوبی داریم کمی گندم ، کمی جو ، کمی عشق یک کلبه گلیامسال پاییز ، محصولمان از هر سال بهتر است امسال لا به لای بوته های گندمعشق برداشت میکنیم و میرویم تا سر تپه ی ته مزرعهآنجا که بوته های عشقاز گندم ها بلندتر شده استانگار راهی به بهشت باز شده است . کلبه ما درست کنار در بهشت است میدانی کجا را میگویم ؟ همانجا که شاخه های طوبی از روی دیوار بهشت روی سقف کلبه گلی ماسایه انداخته است . خدا را شکرامسال پاییزمحصول خوبی داری مو در کلبه خودعشق داریم و ... در چهارچوب پنجره ی کلبه کسی دیده میشو اما وقتی میروماو نیس تو چهارچوب پنجره خالیست اما از بیرون که بنگریشاخه های طوبی معلوم است بهشت ، ممنونامسال پاییزمحصول خوبی داریم و کلبه ماامسال در سایه است ... 3
*Polaris* 19606 مالک ارسال شده در 14 مرداد، 2012 پاسورِ زندگى را بُر مى زنم شايد حُكم "دل" بشود و با اين بهانه آدم ها دنبالِ "عشق" بروند نه ثروت و جاه و مقام...! 5
*Polaris* 19606 مالک ارسال شده در 18 مرداد، 2012 خط می کشم روی اسمت با مدادی که نوک ندارد هیچ وقت ...! 3
ارسال های توصیه شده