peyman sadeghian 30244 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 اردیبهشت، ۱۳۹۰ بازکاوى تفاوت سنى همسران مقدمه خانواده «یک واحد اجتماعى است که بر اثر ازدواج یک زن و یک مرد پدید آمده و وجود فرزندان آن را تکمیل مى کند.» نهاد خانواده به عنوان عنصر جدانشدنى اجتماع، با آغاز زندگى اجتماعى انسان ها به وجود آمده و در وراى تاریخى پر پیچ و خم، مظاهر و اشکال متفاوتى را خلق کرده است. خانواده از سویى به عنوان «یکى از عوامل سازنده شخصیت که در رفتارهاى فردى و اجتماعى انسان تأثیر بسیار مى گذارد، محیط زندگى و تربیتى او مى باشد.» و از طرف دیگر مکانى است تشکیل شده از عناصر زن و مرد و فرزندانى که هر یک از آنها در جهت تداوم خانواده، نقش ها و وظایف مجزایى دارند. اضمحلال و گسیختگى خانواده، اگر به عنوان اساسى ترین معضل جوامع عصر حاضر تلقى نشود، یکى از مهم ترین و حساس ترین مسائل اجتماعى انسان ها است که توجه بسیارى از پژوهشگران و اندیشمندان را در قالب «آسیب شناسى اجتماعى» به خود معطوف کرده است. سلامت و استحکام جامعه به نوعى به استحکام خانواده هاى آن مربوط است؛ به خاطر آنکه، یک خانواده سالم و مستحکم باعث رشد استعدادهاى انسانى شده و به دنبال آن رشد ارکان تعالى اجتماعى را در بر خواهد داشت؛ و در مقابل پرورش نیروهاى ناسالم و فاقد صلاحیت، سبب نارسایى در عناصر جامعه مى شود. تفاوت سنى همسران در خصوص معیارها و ملاک هاى مربوط به ازدواج، به عوامل متعددى اشاره شده است که از میان آنها مى توان به عامل کفویت بین همسران و در تمامى موارد مربوط به عامل کفویت مى توان به همسانى در سن زن و مرد اشاره کرد. تفاوت سنى که در مواقعى از آن به عنوان اختلاف شدید سنى و یا شکاف سنى یاد مى شود از جمله موازین زیربنایى و اساسى در ازدواج است که بى توجهى به آن، زمینه ساز بسیارى از کج خلقى ها و ناسازگارى ها در زندگى خانوادگى است. از لحاظ سن هم دختر و هم پسر باید متناسب باشند. مثلاً اگر پسر سه الى هفت سال از دختر بزرگ تر و یا هم سن باشد و یا دختر یک یا دو سال از پسر بزرگ تر باشد اینها مسئله اى پیش نمى آورند، بحث در جاهایى مطرح است که اختلاف سنى خیلى زیاد باشد مثلاً از 10 سال به بالا، زوجین با هم اختلاف داشته باشند؛ مرد چهل ساله، پنجاه ساله و ... بیاید دختر تازه به سن شوهر رسیده که سنش به بیست سال نمى رسد را به همسرى خود درآورد. حتى اگر این وصلت از روى میل و رغبت هم باشد شاید چند صباحى در اول زندگى، این دو بتوانند گرم و بدون اختلاف با هم سر کنند ولى بعد از مدتى اختلاف شروع مى شود. تفاوت در سن، به این شکل ممکن است سبب جدایى و فروپاشى مقدس ترین گروه اجتماعى شود. این واقعه زمانى صورت مى گیرد که مرد و زن لباس همدیگر نبوده و یکدیگر را در مقابل گرما و سرماى روزگار حفظ نکنند. تفاوت سنى عامل اختلافات زوجین آیا تفاوت سنى همواره سبب خواهد شد زندگى خانوادگى از هم گسیخته گردد؟ خانواده نهادى است که شاخصه ها و معرف هاى فراوانى جهت شناخت تمامى عرصه هاى آن لازم است. در نتیجه نمى توان ادعا کرد که تنها یک عامل خاص سبب تهدید، جدایى و انفصال حیات خانواده مى گردد. نمونه هاى زیادى در جامعه وجود دارد که حاکى از تفاوت سنى زیاد میان همسران است ولى از زندگى زناشویى موفقى هم برخوردارند. به رغم این، اگر بخواهیم به دلایل زیربنایى و ریشه اى خانواده نظر داشته باشیم، عامل تفاوت سنى زیاد، مورد بسیار مناسبى جهت بررسى موضوع مطالعه مى باشد. تفاوت سنى را مى توان عامل مخفى و پنهانى معرفى کرد که در غالب تفاوت هاى اخلاقى و جسمانى پایه گذار اختلافات خانوادگى مى شوند: الف: ناهمسانى هاى روحى و فکرى: در چارچوب این مسئله سؤالى در ذهن مطرح مى شود که تفاوت سنى تا چه اندازه اى موجب ناهمسانى در اندیشه و افکار فردى و اجتماعى بین همسران مى شود؟ دکتر ساروخانى در کتاب جامعه شناسى خانواده به نقل از کارسون مى نویسد: «چون انتظارات و شیوه نگرش اشخاص در سنین مختلف فرق مى کند و بین افرادى که در سن متفاوت هستند در فرهنگ و اندیشه نیز تفاوت وجود دارد از اینرو تفاوت سلامت و استحکام جامعه به نوعى به استحکام خانواده هاى آن مربوط است؛ به خاطر آنکه، یک خانواده سالم و مستحکم باعث رشد استعدادهاى انسانى شده و به دنبال آن رشد ارکان تعالى اجتماعى را در بر خواهد داشت؛ و در مقابل پرورش نیروهاى ناسالم و فاقد صلاحیت، سبب نارسایى در عناصر جامعه مى شود. خانواده نهادى است که شاخصه ها و معرف هاى فراوانى جهت شناخت تمامى عرصه هاى آن لازم است. در نتیجه نمى توان ادعا کرد که تنها یک عامل خاص سبب تهدید، جدایى و انفصال حیات خانواده مى گردد. نمونه هاى زیادى در جامعه وجود دارد که حاکى از تفاوت سنى زیاد میان همسران است ولى از زندگى زناشویى موفقى هم برخوردارند. سنى با خود تفاوت هاى وسیع فرهنگى و جهان بینى را به همراه خواهد آورد و بر بقاى زوجیت و سعادت زناشویى تأثیر خواهد گذارد.» ممکن است شبهه اى در ذهن ایجاد شود که چگونه چنین ازدواج هایى در گذشته وجود داشته ولى هرگز سبب جدایى و تجزیه خانواده نشده است. ایشان در ادامه، علت این موضوع را چنین تشریح مى کند: «سرعت دگرگونى هاى اجتماع و گذر از مرحله نیمه ایستا موجب مى شود که انسان ها بسیار سریع تر از گذشته تغییر یابند تا با شرایط هر روز نوین جامعه شان انطباق پذیرتر شوند. در حالى که در جوامع کهن، شرایطى حاکم بود که بدان نوناخواهى اطلاق مى شد و انسان ها خصایص اصلى جامعه پذیرى را صرفا در بخش اول سال هاى حیات فرا مى گرفتند و تا پایان عمرشان به کار مى بردند، امروز با جوامعى مواجه هستیم که تغییرات سریع اساس آن را تشکیل مى دهد. از اینرو است که نسل نو و پدید آمده با موج جدید اجتماعى، از هر نظر با نسل هاى سالخورده تمایز دارد و گاه این تمایز چنان است که تفاهم بین نسل ها در معرض تهدیدى جدى واقع مى شود.» ب: ناهمسانى جسمانى: ناهمگونى سنى به نوعى در علایق و نیازهاى همسران نیز تأثیر مى گذارد؛ فرض بر این است که شکاف سنى سبب تفاوت شدید توقعات و انتظارات شان مى شود. «در زندگى زناشویى بخصوص تمایلات جنسى مشابه، بیشتر در زن و مردى که از لحاظ سن با هم تناسب داشته باشند وجود خواهد داشت و زن و مرد بهتر خواهند توانست به نیازهاى همدیگر پاسخ دهند.» اثبات این فرض را دکتر قائمى این گونه شرح مى دهد: «اختلافات شدید سنى موجب اختلاف در حیات جنسى، درک و لذت جنسى و از این قبیل که باعث مى شود زندگى توأم با عشق و سازش نباشد. هر یک از طرفین که نتوانند توسط دیگرى کامل ارضا شوند در زندگى شان اثر گذارده، و به سردى مى گرایند. بحران و التهاب جوانى از حدود 40 سالگى در مردان و از حدود 35 سالگى در زنان تقریبا فرو مى نشیند. در چنین سنى دیدها و درک ها، تا حدودى عوض مى شود و در آن صورت تفاوت هاى سنى خود را کاملاً نشان مى دهند.» چرا چنین ازدواج هایى صورت مى گیرد: 1ـ فقر فرهنگى: فقر فرهنگى را مى توان «فقدان آگاهى هاى لازم» معرفى کرد. اینکه فقر فرهنگى به چه صورت بر احتمال وقوع چنین ازدواج هایى تأثیر مى گذارد از سه جهت قابل بررسى و تأمل است. اول: چنین ازدواج هایى در جامعه مرسوم بوده و کیفیت آن به عنوان یک ارزش پذیرفته شده باشد. در عصر حاضر، وقوع چنین ازدواج هایى بسیار ضعیف به نظر مى رسد ولى چنین شکلى در گذشته هایى نه چندان دور، چندان غیر محتمل نبوده است. دوم: رسوخ فقر فرهنگى در خانواده و سوم: فقر قرهنگى در فرد مخاطب ازدواج. ازدواج هاى تحمیلى را مى توان مثال این گونه ذکر کرد. 2ـ فقر اقتصادى: علت دوم وقوع چنین ازدواج هایى فقر اقتصادى است. زن هنگامى که فاقد ابزارهاى مالى مناسب باشد به چنین ازدواج هایى تن مى دهد. هر چند نسبت به عواقب آن آگاهى کامل دارد. البته شیوع چنین ازدواج هایى در بین خانواده هاى بى سرپرست و یا زنان مطلقه بیشتر مورد مشاهده است. از طرف دیگر مى توان خانواده هایى که توانایى اداره فرزندان خود را به هر دلیلى ندارند، مثال زد که در اثر فقدان امکانات مالى مناسب، فرزندان را به ازدواج هایى ناخوشایند وادار مى کنند. 3ـ ازدواج هاى عاشقانه: اگر چه ازدواج هاى عاشقانه به مراتب در سنینى اتفاق مى افتد که تفاوت زیادى مابین همسران وجود ندارد ولى دیده مى شود که با فاصله سنى زیاد هم اتفاق مى افتد. علاقه شدید قلبى که در ابتداى زندگى باعث سرپوش گذاشتن بسیارى از تفاوت ها و اختلافات مى شود زمانى که رنگ خود را در گذر زمان از دست مى دهد بسترى براى اختلافات و ناسازگارى ها ایجاد مى کند. 4ـ کسب مال و مقام: دسته دیگر از ازدواج ها که ریشه در عوامل فردى دارند ناشى از حرص و ولع زن و یا مردى است که در آرزوى حصول ثروت و مالکیت طرف مقابل خود، حاضر به ازدواج با کسى مى شوند که سال ها با او فاصله سنى دارند. هدف چنین ازدواج هایى، نه رسیدن به کمالات روحى و معنوى، بلکه ارضاى صرف خواسته هاى مادى است که ازدواج را تنها حربه اى براى انتقال ثروت و کسب مادیات دنیوى، قلمداد مى کنند. 5ـ عامل جمعیتى: عامل جمعیتى را مى توان به نوعى عامل اجتماعى به حساب آورد. آنچه در این زمینه بیشتر قابل تأمل است نه نقش نیات و اجبار عاطفى و خانوادگى، بلکه جبرى است که علت دوم وقوع چنین ازدواج هایى فقر اقتصادى است. زن هنگامى که فاقد ابزارهاى مالى مناسب باشد به چنین ازدواج هایى تن مى دهد. هر چند نسبت به عواقب آن آگاهى کامل دارد. البته شیوع چنین ازدواج هایى در بین خانواده هاى بى سرپرست و یا زنان مطلقه بیشتر مورد مشاهده است. از طرف دیگر مى توان خانواده هایى که توانایى اداره فرزندان خود را به هر دلیلى ندارند، مثال زد که در اثر فقدان امکانات مالى مناسب، فرزندان را به ازدواج هایى ناخوشایند وادار مى کنند. دسته دیگر از ازدواج ها که ریشه در عوامل فردى دارند ناشى از حرص و ولع زن و یا مردى است که در آرزوى حصول ثروت و مالکیت طرف مقابل خود، حاضر به ازدواج با کسى مى شوند که سال ها با او فاصله سنى دارند. هدف چنین ازدواج هایى، نه رسیدن به کمالات روحى و معنوى، بلکه ارضاى صرف خواسته هاى مادى است که ازدواج را تنها حربه اى براى انتقال ثروت و کسب مادیات دنیوى، قلمداد مى کنند. از سوى جامعه بر فرد تحمیل مى شود. وضعیت کشور آلمان پس از جنگ جهانى دوم و بهتر از آن، مازاد جنسبت دختر نسبت به پسر در سال هاى آینده در ایران نمونه بارز این واقعه است. در چنین حالتى در مقابل یک مرد آماده به ازدواج، معمولاً بیش از یک زن آماده به ازدواج وجود دارد؛ و این هنگامى اتفاق مى افتد که به خاط حوادث طبیعى مانند سیل، زلزله و ... و حوادث غیر طبیعى مانند جنگ، هرم جنسى موجود در جامعه دچار تحول و ناهماهنگى شود. آسیب شناسى: عواقبى که چنین ازدواج هایى مى تواند به دنبال داشته باشد، بسیار بیشتر از نکاتى است که در اینجا مورد بررسى قرار مى گیرد؛ ولى اگر بخواهیم به طور ساده به آن بپردازیم مى توان از دو جنبه مورد بررسى قرار داد: 1ـ اضمحلال و گسست خانواده: که خود به چند صورت قابل بیان است از جمله، طلاق یا فسخ قرارداد عقد، غیبت ارادى یکى از همسران و جدایى عاطفى و روحى، قابل شناسایى است. 2ـ مبادرت مرد به ازدواج مجدد و یا انجام اعمال منافى عفت از سوى مردان و زنان، که آن هم به نوعى گسیختگى خانواده از سوى نهادهاى مذهبى و اجتماعى ابراز شده است. راهکارها: در خصوص سن ازدواج پیشنهادهاى متفاوتى از سوى نهادهاى مذهبى و اجتماعى ابراز شده اما در خصوص فاصله سنى، هر چند، سن مشخصى را بیان نمى کنند ولى بطور مختصر مى توان به دو رویکرد آن توجه کرد: در جنبه نخست که بسیار کم است برترى سن زن نسبت به مرد است در فاصله سنى چند سال برترى سن زن نسبت به مرد ناهمسانى خاصى اتفاق نمى افتد. در حالت دوم که برترى سن مرد نسبت به زن است. با توجه به شاخص هاى زیستى، عاطفى و اجتماعى سنین متفاوتى را پیشنهاد مى کنند که فاصله سنى 2 تا 10 سال را شامل مى شود. دکتر قائمى با بیان فاصله سنى همسران در زمان بلوغ مى نویسد: «بهتر است تفاوت سنى در حدود دو بلوغ باشد یعنى 3 و 6 سال زیرا از نظر شرعى دختر در سن 10 سالگى و پسر در سن 16 سالگى بالغ مى شوند که تفاوت در 6 سال است.» تفاوت سنى که در مواقعى از آن به عنوان اختلاف شدید سنى و یا شکاف سنى یاد مى شود از جمله موازین زیربنایى و اساسى در ازدواج است که بى توجهى به آن، زمینه ساز بسیارى از کج خلقى ها و ناسازگارى ها در زندگى خانوادگى است. علاقه شدید قلبى که در ابتداى زندگى باعث سرپوش گذاشتن بسیارى از تفاوت ها و اختلافات مى شود زمانى که رنگ خود را در گذر زمان از دست مى دهد بسترى براى اختلافات و ناسازگارى ها ایجاد مى کند. منبع:http://saj.ir 3 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده