pari daryayi 22938 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 اردیبهشت، ۱۳۹۰ سلام و عرض ادب خدمت تمامی دوستان عزیز در این بخش میخواهیم کمرویی و به وجود اومدن اون و همین طور دور کردن اون و چرا انسانها کمرو و منزوی میشند رو مورد بحث و بررسی قرار بدیم چرا که به نظرم می رسه هنوز هم کم رویی می تونه تو زندگی بعضی از ما تاثیر منفی بذاره و ما رو از چیزایی که لیاقتشون رو داریم دور نگه داره بعد هم دوستان محترم از بعد روانشناسی و ...... نظرات مفیدشون رو ارائه بدهند یا اگه تجربه ای در زمینه غلبه بر این مشکل داشتن بدن تا همه با هم استفاده کنیم (فقط به دور از اسپم دیگه) 9 لینک به دیدگاه
pari daryayi 22938 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 14 اردیبهشت، ۱۳۹۰ آثار و تبعات اصلی کمرويی: ۱-آثار جسمی: - ترس:باعث گرفتگی در گلو يا در اطراف قلب و يک احساس خالی بودن در شکم ميشود. - دشواری در گفتار:يک نوع انقباض در قفسه سينه ايجاد ميشود که در نتيجه آن سخن گفته شده ضعيف.لرزان و جسته گريخته ميشود.تارهای صوتی کشيده و سخت ميشوند. تن صدا تغيير کرده و سخن با لکنت زبان و نا مفهوم گفته ميشود. - انقباضات عضلانی:شخص خجالتی اين باور را دارد که ديگران به او نگاه ميکنند در نتيجه پاهايش سفت و سخت و در حين ورود به يک مکان دچار اشتباه ميشود(به اثاثيه برخورد ميکند.استکان را روی ميز واژگون ميکندو ....) - خستگی:احساس ضعف مفرط که ناشی از همان انقباض عضلانی می باشد. - کند شدن حواس:فرد خجالتی هوشياريش کم شده و نيز ادراک حسی او کاهش می يابد به عنوان مثال يک فرد خجالتی که ناگزير است در مقابل جمع صحبت کند اگر فردی به او نگاه کند در آن لحظه اين ترس فقط روی آن فرد متمرکز ميشود و تنها آن فرد را ميبيند و توجهش بر روی اين عامل ترس جلب ميشود.به خاطر همين است که سختران کمرو دائما فراموش ميکند که قبلا به نکته ای اشاره کرده است يا نه. - اختلالات عروقی:باعث سرخ شدن يا رنگ پريدگی در ناحيه صورت ميشود که علت آن انقباض يا انبساط رگهاست. - اختلالات ترشحی:ترشح بزاق متوقف شده ولبها شديدا خشک ميشوند.تعريق شديدی در کف دستها و زير بازوها به وجود می آيد. ۲-آثار روانی: يک فرد خجالتی دائما احساس دلهره دارد و از اين امر پروا دارد که توسط ديگران دست کم گرفته شود.اين ترس او را مثل يک پروانه در قفس شيشه ای محدود ميکند.اگر از يک فرد خجالتی ولی با هوش سوالی شود غالبا خاموش می ماند مثل اين است که او مات و مبهوت شده باشد. در واقع او در آن موقع گنگ و گيج خواهد بود مغزش درست کار نميکند می خواهد کار کند ولی نمی تواند و ترمز های محکمی او را در جا نگه ميدارد بنابراين در پس تعارفات خود را مخفی ميکند تا مجبور به مبارزه نباشد. 8 لینک به دیدگاه
pari daryayi 22938 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 14 اردیبهشت، ۱۳۹۰ و اما تکنيک ضد خجالت مقدمه لازم نيست . اين تيتر ، خودش گوياست . به جاي مقدمه ، فقط از دوستان محجوب اين صفحه قول مي گيريم که هنگام اجراي اين دستورالعمل ها ، با يکي دو شکست ، ميدان را خالي نکنند . زياده عرضي نيست جز اين که تسلط بر تکنيک هاي ضد خجالت و کسب مهارت هاي معاشرتي ، مثل کسب ساير مهارت ها ، نيازمند پشتکار و تمرين مداوم است . به همين سادگي ! روي يک هنر متمرکز شويد و آن را خوب ياد بگيريد . موسيقي ، نقاشي ، خطاطي و هنر هاي ديگر ، اعتماد به نفس تان را به وضوح افزايش خواهد داد . به ديگران کمک کنيد . منتظر نشويد که ازتان کمک بخواهند . به دنبال کمک کردن به اين و آن ، بايد بدويد . اين يک دستورالعمل است ... ماشين يک نفر وسط خيابان خراب شده و روشن نمي شود و حالا راننده منتظر است کسي بيايد کمکش کند و ماشين را هُل بدهد ... همسايه تان از بازار برمي گردد و دستش حسابي پر است و زنبيل دارد از دستش مي افتد ... پيرمرد مغازه دار ، زورش نمي رسد که به تنهايي ، کرکره مغازه را بدهد بالا ... خب ، چرا معطليد ؟ مگر نمي خواستيد تمرين هاي ضد خجالت تان را شروع کنيد ؟ چه بهتر از اين ؟ با اين تير ، خيلي بيشتر از يکي دو نشان را خواهيد زد . مطمئن باشيد . خرجش فقط دو کلمه است : کمک نمي خواهيد ؟ ( البته لبخند و ارتباط چشمي را هم هنگام اداي اين دو کلمه فراموش نکنيد ) . نمي دانيد چقدر موثر است ! دل تان مي خواهد وقتي وارد يک جمع مي شويد ، با شما چطور برخورد کنند ؟ دوست داريد با لبخند به استقبال تان بيايند ؟ به تان توجه کنند ؟ به حرف هايتان صميمانه گوش کنند و صميمانه با شما هم کلام شوند ؟ و چيز هايي از اين قبيل ؟ بسيار خب . مي گويند خجالت ي ها ، خجالت ي ها را خوب مي شناسند . خجالت ي هاي جمع را پيدا کنيد و با آن ها همان طوري رفتار کنيد که دل تان مي خواهد با شما رفتار شود . با سوال هاي صميمانه تان ، آن ها را به صحبت کردن وادار کنيد و جواب هايشان را با رغبت بشنويد . اين کار ، هم براي معاشرتي تر شدن آن ها مفيد است ، هم براي خودتان يک تمرين تمام عيار مجلس آرايي است . شروع کنيد و ببينيد که چقدر روي خودتان تاثير مي گذارد ! وقتي به يک محفل رودربايستي دار ، مثلا به يک مهماني رسمي ، دعوت مي شويد ، وقت تان را طوري تنظيم کنيد که زود برسيد . اين نکته در عين سادگي ، بسيار مهم است . حداقل فايده اش اين است که با سنگيني فضاي جلسه ، زودتر آشنا مي شويد و کم کم ترس تان از آن جمع مي ريزد . امتحان کنيد! وقتي يک جمع خلوت در حضور شما آرام آرام شلوغ مي شود ، حس خجالت تان خيلي کم تر است نسبت به وقتي که ناگهان به يک مجلس شلوغ وارد مي شويد . معمولا آن هايي که ديرتر به چنين محافلي وارد مي شوند ، استرس بيشتري را پشت سر مي گذارند و آن هايي که زودتر مي رسند ، راحت تر با تازه واردها ارتباط برقرار مي کنند . سال ها را به عقب برگردانيد . از هم صحبت خود تعريف کنید . اين که ديگر کاري ندارد . هم آسان است ، هم فوق العاده موثر . اغلب آدم ها وقتي ازشان تعريف مي کنيد ، ذوق مي کنند و بيشترشان آن قدر ذوق مي کنند که به هيچ قيمتي حاضر نمي شوند هم صحبتي با شما را از دست بدهند . البته هنگام اجراي اين تکنيک بايد مواظب مغزتان هم باشيد ؛ چرا که ممکن است جاي دندان هاي کسي که ازش تعريف کرده ايد ، رويش باقي بماند . ضمنا هنگام تعريف و تمجيد از اين و آن ، به هيچ وجه لازم نيست دروغ بگوييد . اگر کمي دقت کنيد ، مطمئنا در هر آدمي بالاخره يک چيزي پيدا مي کنيد که قابل تعريف باشد . البته تعريف هايتان هم نبايد خيلي بي ربط باشد . مثلا وقتي کسي دارد درباره يک موضوع فلسفي با شما صحبت مي کند ، خيلي بي ربط است اگر بگوييد: پيراهن تان چقدر قشنگ است! مثلا بهتر است خودتان را به موضوع مورد بحث ، علاقه مند نشان بدهيد و از جالب بودن آن موضوع صحبت کنيد . نقش آفريني کنيد . نقش آفريني ، يک اسلحه مخفي است که حتي مطمئن ترين و بااعتماد به نفس ترين آدم هايي هم که شما سراغ داريد ، از آن بهره مي گيرند . شما دل تان مي خواهد وقتي به يک جمع وارد مي شويد ، چگونه رفتار کنيد ؟ مطمئن ؟ با لبخند باز ؟ صميمانه ؟ خوش برخورد ؟ و ... ؟ خب ، همه اين ها را مي توانيد در خلوت خودتان و در مقابل آينه تمرين کنيد . همه ما آدم ها کمي تا قسمتي بازيگريم . نقش آفريني جلوي دوربين شايد کار آساني نباشد ( من واقعا نمي دانم سخت است يا آسان ) ؛ ولي نقش آفريني در خلوت و در مقابل آينه را مطمئن ام که کار آساني است . تمرين هاي مکرر اين چنيني ، ناخودآگاه تان را به همان سمتي مي برد که بيشتر تمرينش را مي کنيد و کم کم شما هماني خواهيد شد که دل تان مي خواهد . هيچ وقت هيچ کس را تحقير نکنيد و خصوصا در حضور جمع از چنين کارهايي پرهيز کنيد . همه ما آدم ها به آرامش و کمک ديگران احتياج داريم؛ نه به دشمني و آزار و اذيت شان . مطمئنا وقتي شما کسي را تحقير يا مسخره کنيد ، او هم به دنبال بهانه اي خواهد گشت تا اين لطف شما را جبران کند ! انرژي منفي براي اين و آن نفرستيد تا انرژي منفي براي تان نفرستند . موقع انتقاد کردن از اين و آن هم ، يادتان باشد که نبايد از هيچ کس در حضور جمع با تندي و خشونت انتقاد کنيد . وقتي ارتباط تان با دور و بري ها دوستانه و صميمانه باشد ، آن ها هم براي رفع اين جور مشکلات و از جمله براي رفع اين حس خجالت دروني به شما کمک خواهند کرد . جديدترين مدل عرضه شده در بازار خيلي هم ايده آل گرا نباشيد ! قرار نيست با هر جوکي که شما تعريف مي کنيد ، همه غش و ريسه بروند . قرار نيست با هر حرفي که مي زنيد ، همه به به و چه چه کنند . براي هيچ کس ديگري هم قرار نيست چنين اتفاقي بيفتد . مطمئن باشيد که ديگران هم استانداردهايشان را اين قدر دست بالا تعريف نمي کنند . وقتي در يک جمع حضور داريد ، کسي از شما انتظار ندارد که فوق العاده باشيد . براي جمع ، اين مهم است که شما با آن ها همراه باشيد ، فقط همين! اين را هم يادتان باشد که خيلي از خانم ها و آقايان اصلا با آدم هاي پرحرف و شوخ و مجلس آرا ميانه خوبي ندارند . و يک خبر خوب ديگر براي خجالت ي هاي عزيز : سکوت و کم حرفي شما را معمولا به پاي فروتني ، حجب و حيا و بزرگ منشي تان مي گذارند و چه صفتي بهتر از اين چند صفت ؟ راستي يادتان باشد که ، در ملاقات اول تان با هيچ کس زياد حرف نزنيد و اطلاعات شخصي تان را رو نکنيد . چه لزومي دارد ؟ اين کار را متاسفانه بعضي ها براي پنهان کردن آن حس خجالت دروني شان انجام مي دهند . غافل از اين که ديگران ، اين کار را غالبا اين طور تفسير و تعبير مي کنند که فاعلان اين فعل ، آدم هاي کم ظرفيت و سرخورده يا آدم هاي گوشه گير و تنهايي هستند . فنجان هاي جادويي ارتباط چشمي در برقراري يک ارتباط موثر ، خيلي مهم است . حتما به چشم طرف مقابل تان نگاه کنيد . چه وقتي داريد صحبت مي کنيد ، چه وقتي که دارند با شما صحبت مي کنند . اين ارتباط چشمي را ترجيحا با يک لبخند ملايم و حالت دوستانه همراه کنيد . اگر به هر دليلي از برقراري يک ارتباط چشمي مناسب ناتوانيد ، سعي کنيد به پيشاني طرف مقابل تان نگاه کنيد . از معجزه نفس هاي عميق هم غافل نشويد؛ چون به هنگام حملات استرس واقعا سودمند است . عادت کنيد که با نفس هاي عميق ، آرامش را به وجودتان برگردانيد . اين تمرين را مي توانيد خيلي راحت در حضور جمع ، بارها و بارها انجام بدهيد . مطمئن باشيد که هيچ کس نمي فهمد اين کار شما چه معنايي دارد . باور کنيد که اصلا کسي حواس اش به شما نيست . راحت باشيد . اگر خجالت ي باشيد ، احتمالا تنهايي را به فعاليت هاي جمعي ترجيح مي دهيد . خب ، مي توانيد ، از اين فرصت مغتنم استفاده کنيد و چيزي ياد بگيريد . آدم هايي که تنهايي را دوست دارند ، معمولا روحيه شان با هنرآموزي جور است . روي يک هنر متمرکز شويد و آن را خوب ياد بگيريد . موسيقي ، نقاشي ، خطاطي و هنرهاي ديگر ، اعتماد به نفس تان را به وضوح افزايش خواهد داد . تا مي توانيد کتاب بخوانيد و اطلاعات کسب کنيد . روزنامه ، مجله ، برنامه هاي آموزشي ، اينترنت و ... به زودي ، روزي مي آيد که بايد حرفي براي گفتن داشته باشيد . خودتان را براي آن روز آماده کنيد . شکست هايتان را تدبير کنيد . وقتي داريد براي کسب مهارت هاي ضد خجالت تلاش مي کنيد ، يادتان باشد که مثل هر تلاش ديگري ، ممکن است شکست هايي هم در سر راه تان باشد . ولي قرار نيست شما از ميدان فرار کنيد . تا رسيدن به پيروزي نبايد دست از تلاش برداريد . فراموش نکنيد که نوابغ هم بارها و بارها در مسير تلاش هايشان شکست خورده اند؛ اما دست از کار نکشيده اند . اين را هم يادتان باشد که شکست شما ممکن است ناشي از شرايط باشد ، نه ناشي از اشتباه شما . مثلا ممکن است شما نتوانيد در ميان بحث دو نفر ديگر وارد شويد و آن ها را همراهي کنيد تنها به اين علت که بحث آن ها خصوصي بوده و يا ممکن است سر صحبت را با کسي باز کرده باشيد که او در آن لحظه به گرفتاري ها و مشکلات ديگر زندگي اش فکر مي کرده و اصلا دل و دماغ صحبت کردن نداشته است و . . . به هر حال ، سعي کنيد از هر شکست تان ، مثل نابغه ها ، درس تازه اي بگيريد و آن درس تازه را در تمرين هاي بعدي به کار ببنديد . هميشه آماده و به روز باشيد . مطلع و گوش به زنگ . کتاب بخوانيد ، روزنامه ، مجله ، اينترنت و . . . اخبار روز دنيا را پيگيري کنيد . اخبار هنري ، فرهنگي ، علمي ، سياسي و . . . داشتن اين اطلاعات به شما کمک مي کند که هميشه حرف هاي شنيدني در آستين داشته باشيد . سوال هاي حاضر و آماده هم غنيمت اند . از اين قبيل سوال ها هميشه همراه داشته باشيد . طرح يک سوال صميمانه و مودبانه معمولا نقطه شروع مناسبي براي ورود به بحث ديگران است و هر قدمي هم که براي چنين هم کلامي هايي برداريد ، مطمئنا قدم بعدي آسان تر و آسان تر مي شود . 1001 اتفاق خنده دار از سليقه ها و علاقه هاي دوروبري هايتان هم بايد باخبر باشيد . اين طوري راحت تر مي توانيد هم صحبت شان شويد . وقتي مي خواهيد سر صحبت را با يک جماعتي باز کنيد يا وقتي که مي خواهيد در يک بحث گروهي شرکت کنيد ، بايد اين را ارزيابي کنيد که آيا آن ها هم مايل اند حرف هاي شما را بشنوند و اصلا آيا شما خوب به حرف هاي آن ها گوش داده ايد يا نه . بي محابا حرف شان را قطع نکنيد . بهتر است مودبانه و آرام آرام به هر بحثي وارد شويد . خودتان را درست کنيد . با ديگران ( لااقل فعلا ) کاري نداشته باشيد . نمي توانيد همه را مجبور کنيد همان طوري که شما دل تان مي خواهد رفتار کنند . نمي توانيد همه را وادار کنيد نسبت به حرف ها و رفتارهاي شما همان طوري واکنش بدهند که شما دوست داريد . چرا که اولا همه آدم ها مثل هم نيستند و مثل هم فکر نمي کنند و ثانيا آن چه مهم است ، تلاش و تمرين شماست و توجه به اين نکته که آيا شما داريد کارتان را درست انجام مي دهيد يا نه . انتظار نداشته باشيد وقتي که در يک مهماني ، کنجي نشسته ايد و با هيچ کس حرف نمي زنيد ، ديگران بيايند و شما را از پوسته تنهايي بياورند بيرون . خودتان هم بايد کمک کنيد . انجام دادن تمرين هايي که از آن ها حرف مي زنيم ، به عهده خودتان است ، نه ديگران . ضمنا حواس تان به اين نکته هم باشد که سطح توقع تان را از ديگران تصحيح کنيد . در هر مهماني ، ممکن است که بغل دستي شما هم خودش خجالت ي باشد ، مثلا از آن خجالت ي هاي پنهان که هفته پيش حرفش را زديم . لابد يادتان هست که گفتيم نزديک به 50 درصد آدم ها ، کم و بيش ، با درجات مختلف ، خجالت ي اند . پنجاه درصد يعني نصف آدم هاي هر جمع . کم نيست ! شما هيچ وقت در اقليت نيستيد . 8 لینک به دیدگاه
Ehsan 112346 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 اردیبهشت، ۱۳۹۰ خوب چرا یک آدم کم رو میشه؟ یعنی مهمترین علتش چیه؟ مثلا من خودم از سخنرانی در جمع خیلی میترسم. اولش قلبم خیلی سریع میزنه،اما بعد از دو دقیقه کاملا به اوضاع مسلط میشم. اما هر کاری میکنم اون دو دقیقه اول،ترس عجیبی دارم !!!!! 6 لینک به دیدگاه
Nightingale 10531 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 اردیبهشت، ۱۳۹۰ خوب چرا یک آدم کم رو میشه؟ یعنی مهمترین علتش چیه؟ مثلا من خودم از سخنرانی در جمع خیلی میترسم. اولش قلبم خیلی سریع میزنه،اما بعد از دو دقیقه کاملا به اوضاع مسلط میشم. اما هر کاری میکنم اون دو دقیقه اول،ترس عجیبی دارم !!!!! آره منم همینم و نمیدونم چرا _____________________________ تمیرینی هست که بشه از اون طریق بر این استرس غلبه کرد ؟ 5 لینک به دیدگاه
pari daryayi 22938 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 14 اردیبهشت، ۱۳۹۰ خوب چرا یک آدم کم رو میشه؟ با رشد کودک و بیشتر شدن تجربهها و فعالیتهای اجتماعی، فرد در برخی شرایط خاص در مواجهه با افراد غریبه یا وارد شدن به محیطی ناآشنا، خجالت را تجربه میکند. هر خانوادهای براساس فرهنگ، مهارت و سطح دانش و آگاهیهای خود درباره تربیت کودک، با این وضعیت برخورد میکند. چگونگی این برخورد در از بین رفتن یا ماندگار شدن این حس، تاثیر زیادی خواهد داشت. تمسخر، تحقیر یا شماتت کردن کودک در شرایطی که نسبت به یک وضعیت خاص خجولانه رفتار میکند، باعث میشود احساس خجالت به عنوان یک صفت دائمی او باقی بماند. یعنی مهمترین علتش چیه؟ عدهای از متخصصان معتقدند خجالتی بودن علاوه بر نحوه تربیت، زمینه ژنتیك نیز دارد. این متخصصان، تربیت درست و افزایش مهارتهای زندگی در از بین رفتن این حس در افراد را بسیار مؤثر میدانند. آدمهای خجالتی از اعتماد به نفس پایینی برخوردارند و به خاطر همین موضوع، فکر میکنند اگر در یک جمع صحبت کنند، مورد تمسخر قرار میگیرند یا کسی به صحبتهای آنها توجه نمیکند این دو عامل ( اعتماد به نفس پایین و خجالتی بودن) به طور مداوم در حال تقویت یکدیگر هستند به طوری که اگر فرد به فکر برطرف کردن مشکل خود نباشد، در آینده مشکلات زیادی را تجربه خواهد کرد . همچنین برخلاف اینی که افراد خجالتی را افرادی درونگرا میدانند، بسیاری از افراد برونگرا هم خجالتی هستند. بسیاری از افراد مشهور مانند هنرمندان، بازیگران و حتی سیاستمداران هم خجالتی بوده یا هستن اینا نظریه های معروف روانشناسی ش بود اما اگه در یه جمله بخوای به من ثابت شده "سبک های فرزند پروری" علت اصلی این احساس خجالت است +ژنتیک! مخصوصا پدر مادر هایی که مرتب بچه هاشونو با بقیه بچه مقایسه می کردن مخصوصا تو دوره های نوجوانی که شخصیت اونا شکل می گیره یعنی تا 19 سالگی و مرتب به اونا می گن: تو هیچی نمی شی! یکبار گفتن این جمله برای خراب کردن همه اعتماد به نفس یک کودک یا نوجوان کافیه از ما که گذشت اما یادمون باشه هرگز این جمله رو واسه بچه هامون به کار نبریم مثلا من خودم از سخنرانی در جمع خیلی میترسم. اولش قلبم خیلی سریع میزنه،اما بعد از دو دقیقه کاملا به اوضاع مسلط میشم. اما هر کاری میکنم اون دو دقیقه اول،ترس عجیبی دارم !!!!! عملکرد شما خیلی طبیعیه اینکه اولش می ترسی بخاطر کمبود اعتماد به نفسه ن می ترسی که نکنه اِل شه بِل شه چون از قضاوت دیگران نگرانی اما وقتی می بینی بعد چند دقیقه همه چی دست خودته و در واقع هیچ کدوم از اون ترس هات واقعی نیستن آروم می گیری و کار خوبت رو ادامه می دی خود منم همینم البته این فقط با تمرین و افزایش حس اعتماد به نفس درست می شه و این فقط با تقویت افکاره!! همین و بس 7 لینک به دیدگاه
pari daryayi 22938 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 14 اردیبهشت، ۱۳۹۰ آره منم همینم و نمیدونم چرا _____________________________ تمیرینی هست که بشه از اون طریق بر این استرس غلبه کرد ؟ آره عزیزم باید تکنیک های ریلکسیشن رو یاد بگیری 6 لینک به دیدگاه
میلاد 24047 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 اردیبهشت، ۱۳۹۰ من کم رو و خجالتیم ولی دلیلش هیچ کدوم اینا نیست آدمهای خجالتی از اعتماد به نفس پایینی برخوردارند و به خاطر همین موضوع، فکر میکنند اگر در یک جمع صحبت کنند، مورد تمسخر قرار میگیرند من همچین فکری نمیکنم تو جمع های غریبه یا دوستای رودربایستی مخصوصا...کسی کسی رو مسخره نمیکنه که مخصوصا پدر مادر هایی که مرتب بچه هاشونو با بقیه بچه مقایسه می کردن مخصوصا تو دوره های نوجوانی که شخصیت اونا شکل می گیره یعنی تا 19 سالگی و مرتب به اونا می گن: تو هیچی نمی شی! پدر مادر هم کاملا بر عکس این بودند..همیشه منو بزرگتر از اون چیزی که هستم میبینند:4chsmu1: 5 لینک به دیدگاه
pari daryayi 22938 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 14 اردیبهشت، ۱۳۹۰ من کم رو و خجالتیم ولی دلیلش هیچ کدوم اینا نیست من همچین فکری نمیکنم تو جمع های غریبه یا دوستای رودربایستی مخصوصا...کسی کسی رو مسخره نمیکنه که پدر مادر هم کاملا بر عکس این بودند..همیشه منو بزرگتر از اون چیزی که هستم میبینند:4chsmu1: خب تو خجالتی نیستی برای اینکه اینایی که من از تو دیدم درونگراییه نه خجالتی ضمن اینکه گفتم نقش ژنتیک هم پر رنگه 5 لینک به دیدگاه
pme 3474 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 اردیبهشت، ۱۳۹۰ پدر مادر هم کاملا بر عکس این بودند..همیشه منو بزرگتر از اون چیزی که هستم میبینند:4chsmu1: فكر كنم اينم ممكنه باعث كم رويي بشه ...ميترسي انتظاري كه ازت دارنو نتوني برآورده كني و يه جورايي نگران بشي من اين مشكلو داشتم 6 لینک به دیدگاه
eder 13732 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 اردیبهشت، ۱۳۹۰ من بچه بودم کم رو بودم ... ولی الان نیستم .... نمیدونم چرا ! 4 لینک به دیدگاه
pari daryayi 22938 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 17 مرداد، ۱۳۹۰ روشهای مقابله با کمرويی: -عقايد و باورهای غلط خود را تصحيح نماييد. -تفکيک آنچه حقيقتا هستيد از آنچه که تصور ميکنيد(شناخت نقش واقعی خويش و دوری جستن از نقش خيالی) در واقع شناخت بهتر از خود ويا صادق بودن. -به حال توجه کنيد و گذشته را فراموش کنيد. -واقع بين باشيد واز زندگی در دنيايی که برای خود ساخته ايد دست برداريد. -سعی کنيد از انزوا و گوشه گيری دوری کنيد. -با موقعيت های جديد سازگاری کنيد. -سعی کنيد احساسات و عواطف خود را کنترل نماييد(از طريق استراحت.ورزش و مراقبتهای دارويی) -آهسته سخن گفتن.به نرمی اشاره کردن با سر و دست. با آرامش غذا خوردن را تمرين کنيد. -ارتباط چهره به چهره داشته باشيد. -در مقابل تمايل به تفکر منفی مقاومت کنيد.(سيستم تفکر جايگزين) -سعی کنيد با آرامش و خونسردی شرايطی را که قبلا برای شما غير قابل تحمل بوده کنترل کنيد. -به جستجوی دوستان صميمی که رفتار تحکم آميز نداشته و هيچ گاه از کمرويی شما سخن نميگويند بپردازيد. -همان طور که نقاط قوت خودتان را میپذيريد نقاط ضعف خود را قبول کنيد. -احساس مسئوليت کنيد.به آينده بنگريد و از فرصتها به نحو احسن استفاده کنيد. -خوش بين باشيد و مثبت بينديشيد.مثلا به جای گفتن خسته شدم بگوييد به استراحت بيشتری نياز دارم. - سعی کنيد از کار کردن و انجام وظايف خود لذت ببريد. - از مهارتهای اجتماعی استفاده کنيد(بعدا به اين موضوع اشاره خواهد شد) -در صورت نياز با مشاوران و روان شناسان ارتباط برقرار کنيد. 5 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده