رفتن به مطلب

ارسال های توصیه شده

دلم تنگشده برای وقتاییکه اسمم رو صدا میزدی…بازم اسمم رو صدا بزن!وقتی تو میگی فرق داره با بقیه …لحنت, تن صدات,اهنگش! دلتنگم …

  • Like 5
لینک به دیدگاه

لامصب پس کی میخای بیای این پیامایی که اینجا برات نوشتم بخونی …!:ws28:

دیووونه جمعه منتظرتم …

  • Like 3
لینک به دیدگاه

کاش توهم هوای منو داشتی ،خسته شدم از تنهایی:sad0:خسته شدم از بی تفاوتیت ،از بی توجهیت

خسته شدم از پستهای که اینجا بنویسم ونباشی بخونی واگه خوندی حتی یه تشکر خشک وخالی هم نکنی:sad0:انگار نه انگار که برای تو هست

  • Like 3
لینک به دیدگاه
دلتنگیم را با تو قسمت میکنم سهم کمی نیست

...

مصرع بعدش یادم نمیاد

اینم از عواقب کهولت سنه:sigh:

 

ای جون ای جون

شعرو تحریف نکن پیرمرد

 

تنهایی ام را با تو قسمت می کنم سهم کمی نیست.

گسترده تر از عالم تنهایی "من" عالمی نیست

  • Like 4
لینک به دیدگاه
دلتنگیم را با تو قسمت میکنم سهم کمی نیست

...

مصرع بعدش یادم نمیاد

اینم از عواقب کهولت سنه:sigh:

از محمد علی بهمنی ،

تنهایی ام را با تو قسمت می کنم سهم کمی نیست

 

گسترده تر از عالـــم تنهایـــی "من" عالمـــــی نیست

 

غـــــم آنقدر دارم کـــــه مـــــی خواهـــم تمام فصلها را

 

بر سفره ی رنگین خود بنشانمت بنشین غمی نیست

 

حوای "من" بر من مگیر این خودستانی را که بی شک

 

تنـــهاتــر از "مـــن" در زمین و آسمانت آدمـــــی نیست

 

آیینــــــه ام را بــــر دهان تک تک یاران گرفتــــــــم

 

تا روشنم شد : در میان مردگانم همدمی نیست

 

همواره چون من ؛نه ، فقط یک لحظه خوب من بیندیش

 

لبریزی از گفتن ولــــی در هیــچ سویت محرمی نیست

 

من قــصد نفـــی بازی گـــــل را و باران را نـدارم

 

شاید برای من که همزاد کویرم شبنمی نیست

 

شاید به زخم من که می پوشم ز چشم شهر آن را

 

دردستهای بـــی نهایت مهربانش مرهمــــی نیست

 

شــاید و یا شـاید هزاران شاید دیگر اگــــرچــــه

 

اینک به گوش انتظارم جز صدای مبهمی نیست

 

آیینــــــه ام را بــــر دهان تک تک یاران گرفتــــــــم

 

فرستاده شده از SM-G355Hِ من با Tapatalk

  • Like 4
لینک به دیدگاه

دانم که دلت حال خوشش با من نیست

با من که نباشد. خوش خوش ، بی من نیست

 

دانم که دلم ز رنج ، بی تو شاکیست

اما دل تو که خوش بماند کافیست

 

دانم ز ازل صبح دلم شاد نبود

گر بوده ، دمی با تو بماند کافیست

 

دانم که زمان ز دوریت در رنج است

اما چه شود ، چوسهم ما شد کافیست

 

دانم که فریب عشق ، ما را ندهند

اما چو دهند فرصتی دیگر کافیست

 

آندم که ندیدم ز حبیبم مهری

گر نیم نگاهی بنماید کافیست .

 

بهتر که دلت به حال من میخندد

گر شاد شوی بحال من نیز کافیست

فاصله ( گویا برهان )

 

فرستاده شده از SM-G355Hِ من با Tapatalk

  • Like 5
لینک به دیدگاه
  • 2 هفته بعد...

دل تاریک را روشنی باید

 

نیتِ بد را خوبیِ نیت باید

 

گر نباید ها زیاد باشند

 

لب و زبان بسته باید...

 

باید و نباید زیاد شود وقتی

 

قافیه و وزن موزون باید!:ws3:

 

 

پ.ن: مونده بودم چه طور تمومش کنم! تازه فهمدم از دست همین قافیه و وزنه که گرفتار شدم با خودشون تموم کنم!:ws3:

  • Like 3
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...