رفتن به مطلب

ارسال های توصیه شده

دردهای من

جامه نیستند

تا ز تن در آورم

چامه و چکامه نیستند

تا به رشته ی سخن درآورم

نعره نیستند

تا ز نای جان بر آورم

دردهای من نگفتنی

دردهای من نهفتنی است

:icon_gol::icon_gol::icon_gol:

  • Like 1
لینک به دیدگاه

وقتی که من عاشق شدم …. شیطان به نامم سجده کرد ….. ادم زمینی تر شد و عالم به ادم سجده کرد …………… من بودم و چشمان تو …. نه آتشی و نه گلی ….. چیزی نمیدانم از این دیوانگی و عاشقی

:icon_gol::icon_gol:

  • Like 1
لینک به دیدگاه

وقتی که من عاشق شدم …. شیطان به نامم سجده کرد ….. ادم زمینی تر شد و عالم به ادم سجده کرد …………… من بودم و چشمان تو …. نه آتشی و نه گلی ….. چیزی نمیدانم از این دیوانگی و عاشقی

:icon_gol::icon_gol:

  • Like 2
لینک به دیدگاه

معشوقه ی خواجه ای بوده ام شاید

روزگاری در بلخ یا قونیه

و یا تمام دلخوشی تاجری در ونیز ...

 

سوز صدای خنیاگر پیری بوده ام شاید

در بزم پادشاهان جوان

و یا تمام رویای یک سرباز رومی

در چکاچک شمشیرها ی جنگ

 

به گمانم

بازرگانی

از همه ی بندر ها و خلیج ها و بار اندازها

عبورم داده در سینه اش زمانی

 

به گمانم

چوپانی

برای همه ی بره های معصومش

در دره های دور

یادم را نی زده روزی ...

 

 

شک دارم

که مرا تنها تو زاده باشی مادر

معشوق مرا روزی

راهزنان به غارت برده اند

معشوق مرا

روزی، دریایی در خود غرق کرده است

معشوق مرا

روزی چکاچک شمشیر ها ... با آخرین

مکتوب عاشقانه ی من در جیبش ...

 

بی گمان یک بار سر زا رفته ام

بی گمان یک بار گرگی مرا دریده است

بی گمان یکبار به رودخانه پرتاب شده ام

بی گمان یکباردر زمین لرزه ای ...

با اولین نطفه ی یک انسان در تنم

 

 

یقین که

اینهمه دلتنگی نمی تواند

فقط مال همین عصر باشد

 

 

 

 

از : رویا شاه حسین زاده

  • Like 8
لینک به دیدگاه
سیب هنوز هم شیرین است..

 

هنوز هم آدم بهشت را به لبخند حوا می فروشد ، شیطان بهانه بود.....

 

این پست تعظیم داره. ببخشید نقل قول کردم مدیر:ws3:

:ws36::ws36::ws36::ws36::ws36::ws36::ws36::ws36::ws36::ws36::ws36:

  • Like 6
لینک به دیدگاه

خودم را دوست دارم

از روزی که دریافته ام

جز خودم کسی را ندارم

که دلداریم بدهد

برایم آواز بخواند

 

و با همۀ بدیهایم

 

ترکم نکند.. .

 

از وقتی خودم را دوست دارم

 

دیگر تنها نیستم !

 

  • Like 9
لینک به دیدگاه

خسته امــــــــــــ

 

از زمیــــــن و از زمــــــــــان؛

 

دلمـــــ نگـــــــاه می خـــــــواهد

 

نگاهـــــی از ســـــر شــــــوق

 

کــــــه از آن طـــــــــرف چـــــــــــــهــا راه

 

آمــــدنـــــم را بنگــــــــرد...

  • Like 6
لینک به دیدگاه

عاشق هوس های عاشقانه باتوام، دستهایت رابه من بده.به جهنم که مرا به جهنم میبرند بخاطر عشق بازی باتو.

...تو خود بهشتی.

  • Like 2
لینک به دیدگاه

تمام روزهایم را با یاد عاشقانه هایی که داشتیم سپری میکنم

زمان میگذرد ولی من درگذشته مانده ام

  • Like 2
لینک به دیدگاه

دارم عادت میکنم به نخواستن خواسته هایم .... "

 

به گمانم این اغاز بی تفاوتیست ..

 

و من

 

میترسم از چنین روزی ...

میگویم ...زمستان معجزه ای ندارد .. ؟"

 

مثلا یک روز صبح با صدای باران بیدار شوم

و

نشسته باشم کنار خدا ..

 

" حوالی آسمــــــ ـآن ها "

 

دیگر هیچ هراسم نباشد ...

 

ازاین عادت های زمینی ... ! "

  • Like 5
لینک به دیدگاه

هر روز ساعت 1 چشمانم را میبندم مرور میکنم خاطراتت را،ساعاتی که کنارت به اندازه ثانیه میگذشت. چه رویای تلخیست نبودنت من بودنت را باور کرده بودم

  • Like 3
لینک به دیدگاه
  • 1 ماه بعد...

باید باور کنیم

 

تنهایی

 

تلخ‌ترین بلای بودن نیست،

 

چیزهای بدتری هم هست،

 

روزهای خسته‌ای

 

که در خلوت خانه پیر می‌شوی...

 

و سال‌هایی

 

که ثانیه به ثانیه از سر گذشته است.

 

تازه

 

تازه پی می‌بریم

 

که تنهایی

 

تلخ‌ترین بلای بودن نیست،

 

چیزهای بدتری هم هست:

 

دیر آمدن!

 

دیر آمدن!

 

چارلز بوکفسکی

  • Like 4
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...