رفتن به مطلب

ارسال های توصیه شده

ای می از چشم تو آموخته ، گیرایی را

کرده گل پیش لبت ، مشق شکوفایی را

غزل و قول من از توست که در مکتب عشق

بلبل از فیض گل آموخته ، گویایی را **

همچو من در دگری شوق تماشایش نیست

هر که شد شیفته آن چشم تماشایی را

ای دو چشم تو ، دو دریای شبانه ! چه کنم ،

گر به دریا نزنم ، این دل دریایی را ؟

شهروایند همه پیش تو خوبان ، ای تو

سکه ی تازه به عالم زده ، زیبایی را !

کی حکایت کند آن بوسه و آن لب با من

فصلی از قصّه ی شیرین شناسایی را ؟ ***

شب اگر باشد و می باشد و من باشم و تو

به دو عالم ندهم ، گوشه ی تنهایی را

گل نیلوفر من ! پیش تو می یابد دل

نیرو انای خود ــ آرامش بودایی را ــ

من و اندیشه ی زیر و زبر و سود و زیان ؟

من که بر سنگ زدم ، شیشه ی دانایی را ؟

کافر عشقم اگر پیش تو از دل نکنم ،

ریشه ی طاقت و بنیان شکیبایی را

با همه لاف خرد ، عقل به حیرت در ماند

خواست تا حل کند ، این عشق معمایی را

حسین منزوی

:icon_gol::icon_gol:

  • Like 3
لینک به دیدگاه

رازی است در آن چشم سیاهت بنمایش

شعری نسروده ست نگاهت بسرایش

خوش می چرد آهوی لبت غافل از این لب

این لب که کمین کرده پلنگانه برایش

منزوی

:icon_gol:

  • Like 3
لینک به دیدگاه

امشب غم تو در دل دیوانه نگنجد

گنج است و چه گنجی که به ویرانه نگنجد

تنهایی ام امشب که پر است از غم غربت

آن قدر بزرگ است که در خانه نگنجد

حسین منزوی

:icon_gol::icon_gol:

  • Like 2
لینک به دیدگاه

تا صبحدم به یاد تو شب را قدم زدم

آتش گرفتم از تو و در صبحدم زدم

با آسمان مفاخره كردیم تا سحر

او از ستاره دم زد و من از تو دم زدم

او با شهاب بر شب تب كرده خط كشید

من برق چشم ملتهبت را رقم زدم

تا كور سوی اختركان بشكند همه

از نام تو به بام افق ها ،‌ علمزدم

با وامی از نگاه تو خورشید های شب

نظم قدیم شام و سحر را به هم زدم

هر نامه را به نام و به عنوان هر كه بود

تنها به شوق از تو نوشتن قلم زدم

تا عشق چون نسیم به خاكسترم وزد

شك از تو وام كردم و در باورم زدم

از شادی ام مپرس كه من نیز در ازل

همراه خواجه قرعه ی قسمت به غم زدم

حسین منزوی

:icon_gol:

  • Like 3
لینک به دیدگاه

خسته ام در برهوت تو رها افتاده

مجرمی عاشق و مفلوک و جدا افتاده

من و تو ما شده بودیم و جهان زیبا بود

تا شدی از دلم آسوده سوا افتاده

سر به خاک قدمت دارم و مستم اما

کی نگاهم به رخ ماه شما افتاده؟

عاشقم صبح الی شام و دلتنگ شما

روزگارم به تفال به دعا افتاده

روزگارم فقط از بی خبری لبریز است

روزگارم برهوتی است که وا افتاده

حافظ از معجزه ای ژرف خبر می آرد:

من شدم بنده و فال تو خدا افتاده

مریم وزیری

:icon_gol::icon_gol:

  • Like 3
لینک به دیدگاه
  • 2 هفته بعد...

نه دلتنگم

نه منتظر

نه بی قرار

نه عاشق

نه .....

 

من فقط میخوام قلبم سبک بشه و این همه سنگینی نکنه ....

 

خدایا خودت ارامش بهم بده....

  • Like 2
لینک به دیدگاه

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

سلام یسری از ابیاتی که اشتراک گذاشته بودید رو خوندم . چرا اینقذر یاس و ناامیدی دارید ؟

 

زندگی ان گل سرخ است که تو میبویی.

یک سراغاز قشنگیست که پایان دارد.

زندگی کن....

جان من سخت نگیر...

رونق عمر جهان چندصباحی گذرست.

:hapydancsmil::hapydancsmil::hapydancsmil:

:icon_gol::icon_gol:

  • Like 2
لینک به دیدگاه
برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

سلام یسری از ابیاتی که اشتراک گذاشته بودید رو خوندم . چرا اینقذر یاس و ناامیدی دارید ؟

 

زندگی ان گل سرخ است که تو میبویی.

یک سراغاز قشنگیست که پایان دارد.

زندگی کن....

جان من سخت نگیر...

رونق عمر جهان چندصباحی گذرست.

:hapydancsmil::hapydancsmil::hapydancsmil:

:icon_gol::icon_gol:

اینجا دلتنگستانه:ws3:کسی نا امید نیست.

نا امیدارو اینجا خودم میبرم میکشم.

ببخشید اسپم کردم مدیر:ws3:

  • Like 2
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...