M!Zare 48037 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 اردیبهشت، ۱۳۹۰ هرمزان در سمت فرمانداری خوزستان انجام وظیفه میکرد. هرمزان که یکی از فرمانداران جنگ قادسیّه بود. بعد از نبردی در شهر شوشتر و زمانی که هرمزان در نتیجه خیانت یک نفر با وضعی ناامید کننده روبرو شد، نخست در قلعهای پناه گرفت و به ابوموسی اشعری، فرمانده تازیها آگاهی داد که هر گاه او را امان دهد، خود را تسلیم وی خواهد کرد. ابوموسی اشعری نیز موافقت ...کرد از کشتن او بگذرد و وی را به مدینه نزد عمربن الخطاب بفرستد تا خلیفه درباره او تصمیم بگیرد. با این وجود، ابوموسی اشعری دستور داد، تمام ۹۰۰ نفر سربازان هرمزان را که در آن قلعه اسیر شده بودند، گردن بزنند . ( البلاذری، فتوح البُلدان، به تصحیح دکتر صلاحالدیّن المُنَجَّذ (قاهره: ۱۹۵۶)، صفحه ۴۶۸) پس از اینکه تازیها هرمزان را وارد مدینه کردند، … لباس رسمی هرمزان را که ردائی از دیبای زربفت بود که تازیها تا آن زمان به چشم ندیده بودند، به او پوشاندند و تاج جواهرنشان او را که «آذین» نام داشت بر سرش گذاشتند و ویرا به مسجدی که عمر در آن خفته بود، بردند تا عمر تکلیف هرمزان را تعیین سازد. عمر در گوشهای از مسجد خفته و تازیانهای زیر سر خود گذاشته بود . هرمزان، پس از ورود به مسجد، نگاهی به اطراف انداخت و پرسش کرد: «پس امیرالمؤمنین کجاست؟» تازیهای نگهبان به عمر اشارهای کردند و پاسخ دادند: «مگر نمیبینی، آن امیرالمؤمنین است .» … سپس عمر از خواب برخاست. عمر نخست کمی با هرمزان گفتگو کرد و سپس فرمان داد، او را بکشند. هرمزان درخواست کرد، پیش از کشته شدن به او کمی آب آشامیدنی بدهند. عمر با درخواست هرمزان موافقت کرد و هنگامی که ظرف آب را به دست هرمزان دادند، او در آشامیدن آب درنگ کرد. عمر سبب این کار را پرسش نمود. هرمزان پاسخ داد، بیم دارد، در هنگام نوشیدن آب، او را بکشند. عمر قول داد تا آن آب را ننوشد، کشته نخواهد شد. پس از اینکه هرمزان از عمر این قول را گرفت، آب را بر زمین ریخت. عمر نیز ناچار به قول خود وفا کرد و از کشتن او درگذشت. این باعث بوجود آمدن فلسفه ای شد که با ریختن آب بر زمین، یعنی زندگی دوباره به شخصی داده می شود تا مسافر برود و سالم بماند. 9 لینک به دیدگاه
Astraea 25351 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 اردیبهشت، ۱۳۹۰ بسیار زیبا و بسیار ناراحت کننده..... چه جالب که کار ایرانیان چقدر از روی خرد بوده و کار تازی ها چقدر از روی کینه و نادانی... لینک به دیدگاه
Abolfazl_r 20780 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 اردیبهشت، ۱۳۹۰ بسیار زیبا و بسیار ناراحت کننده.....چه جالب که کار ایرانیان چقدر از روی خرد بوده و کار تازی ها چقدر از روی کینه و نادانی... لینک به دیدگاه
Ehsan 112346 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 اردیبهشت، ۱۳۹۰ مگه اسلام عزیز با رافت و عطوفت الهی تو ایران گسترش پیدا نکرده !!!! سر بُریدن و.... همه شایعه است، این رحمت را خشونت جلوه ندین. لینک به دیدگاه
Astraea 25351 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 اردیبهشت، ۱۳۹۰ :icon_gol: مگه اسلام عزیز با رافت و عطوفت الهی تو ایران گسترش پیدا نکرده !!!! سر بُریدن و.... همه شایعه است، این رحمت را خشونت جلوه ندین. نه اخه مشکل در اسلام نیست در اجرای قوانین اونه....:banel_smiley_4: لینک به دیدگاه
Ehsan 112346 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 اردیبهشت، ۱۳۹۰ نه اخه مشکل در اسلام نیست در اجرای قوانین اونه.... منم حدس میزدم که مشکل از پیروانشه وگرنه اصلا قرار بر حمله و بُریدن سر ایرانی ها نبوده. نباید عملکرد پیروانش را به نام خودش ثبت کنیم. لینک به دیدگاه
Astraea 25351 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 اردیبهشت، ۱۳۹۰ منم حدس میزدم که مشکل از پیروانشه وگرنه اصلا قرار بر حمله و بُریدن سر ایرانی ها نبوده. نباید عملکرد پیروانش را به نام خودش ثبت کنیم. بله هدف رستگاری بود که ما هم کاملا رستگار شدیم...چه نیاکانمون و چه خودمون و چه ایندگانمون!!!! لینک به دیدگاه
Avenger 19333 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 اردیبهشت، ۱۳۹۰ عجب پس چرا قبلش از اون اب نمیدن مسافر بخوره بعد بقیشو بریزن پشت سرش لینک به دیدگاه
AFARIN 7196 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 اردیبهشت، ۱۳۹۰ اينجور سنتهايي كه در ارتباط با آب هستن، ريشه شون به تقدس ايزدبانوي آب يا آناهيتا برميگرده و قدمتي خيلي خيلي بيشتر از اوايل اسلام داره هرمزانم همچين عاقبت بخير نشد... اگه بدست عمر كشته نشد، چند سال بعد بدست پسر عمر كشته شد!! لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده