hilda 13376 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 اردیبهشت، ۱۳۹۰ معماری غرب محیط غار نشینی در طی هزاران سال هیچ مناسبتی برای آفرینش هنری پیشرفته و ظریف نداشته است زیرا تلاش برای صیانت ذات بیشترین بخش نیروی جسمی و فکری ایشان را به خود اختصاص می داده است .که آثاری را از خود به جا گذاشته اند. نخستین آثاری که از انسان بدست آمده است متعلق به چهل هزار سال پیش است که در دورانهای مختلف زمین شناسی که شامل دورانهای پارینه سنگی نو سنگی و عصر برنز و مفرغ قابل برسی است که مجموعه این فعالیتها منجر به پیدای تمدنهای مخلتف و ایجاد شهر ها و روستا ها بر روی سطح این کره خاکی گردیده است .بررسی این دورانها نیاز به نوشتها و کا غذ های فراوان دارد که خارج از توان این نوشتار است ¹.اما بهترین مسیری که بر شناخت معماری غرب که همچون ریسمانی تافته از رشته الیافی که رنگ و مقاومتشان ثابت نمی ماند و هر بار به مناسبتی شکل و ظاهر و توان ریسمان دگرگون می گردد و تجربه های متنوع معماری غرب را به یکدیگر پیوند میزند ، را فرهنگ غرب سرا آغازش را معماری یو نان می داند که از نظر نویسندگان این نوشتار نیز مناسب برای آغاز این مجموعه نوشتار است .اما پیش از بررسی معماری غرب در دورانهای مختلف بهتر به دو نکته زیر توجه شود : در آفرینش فضای معماری _ در گزینش مبانی و ابزارو در تعیین نحوه بر افراشتن پیکره کالبدی و در طریق بهره ورداری از آن _استدلال و گاه اسقرارهایی صورت می گیرند که زمینه اصلی شان ، به ادعای سازندگان و ناقذان اروپایی ، منطق است . کاربرد منطق در تدوین شکل و معنای بناها ، به آنها اعتبار می بخشد و ، در صورت توفیق نیز بر اعتبار منطق می افزایدو آنرا ترویج می دهد. 2. در سنجش و در باز شناسی فضای معماری - در گزینش معیارها و ضابطه ها و شیوه هایی که برای شناخت فراوده های دوران گذشته و یا همزمان با زندگی ناقدان نقطه عطف بوده اند- از استدلال ها و استنتاج هایی بهره گرفته شده و می شود که فرای قواعد منطقی تدوین شده نمی رود . هر گونه اظهار نظری در باره معماری غرب باید بر اساس و متکی بر چهار چوبی باشد که «منطقی» می نماید:عطف به منطق «ارسطویی»،عطف به منطق «دکارت» ،عطف به منطق«کانت»و عطف به منطق «هگل»و بالاخره عطف به منطق دیالکتیکی ماتریالیستی ،که از همان روزهای زندگی «هگل» چنان در فضای تنگ قرن نوزدهم اروپا طنین انداز شد². __________________ 4 لینک به دیدگاه
hilda 13376 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 10 اردیبهشت، ۱۳۹۰ معماری یو نان تاریخ معماری یو نان شامل دوره های مختلف بسیاری است که باستانشناسان این دوره ها را چنین تقسیم بندی میکنند: 1-دوران و شیوه هندسی 2- دوران کهن وش 3- دوران کلاسیک 4- دوران هلنیسم³ که هر کدام از این دوره ها شامل فضا و گستره مکانی خاصی را تحت پوشش قرار می دهند . دوره اول دارای فضایی نا مشخص و گسترده و در واقع غیر قابل تعیین می باشد که مرکز ثقل آن را می توان آسیای کوچک دانست و دومی بیشتر مربوط به قلمرو حکومتی اسکندر است و شامل مناطقی می باشد که تحت نفوذ اسکندر قرار دارد که مر کز آن را بخش شمالی یو نان امرورزی می توان دانست سومی در واقع بیشتر فضایی اعتباری و قرار دادی می باشد زیرا بیشتر بر اثر جبر نظامیان به وجود می آمده است اما در دوره هلنیسم گسترش فرهنگ و تمدن یو نان است که در این دوره بوده که فرهنگ و تمدن یونان به سرزمینهای دور دست پای گذاشته است 4 لینک به دیدگاه
hilda 13376 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 10 اردیبهشت، ۱۳۹۰ معماری رنسانس هنر مند رنسانس ساحری است که طبیعت مادی را می شناسد و به آن عمل می کند در واقع در دوره رنسانس تطبیق معماری با انسان و طبیعت ، به اتکا یا به وسیله دانش ریاضی و تعبیر هایش دوباره مطرح می شود و تمام خصیصه های که یک مبحث زنده را به تدریج دارا شد تا جایی که تناسبات و اندازه ها فضای معماری تابع یک هارمونی کیهانی شدند. در واقع همانطور که لئوناردو داوینچی در رساله خود می نویسد :« برای آنکه نگار گری شایسته آفرینش باشد و مبدا هنر و علم گردد می باید جهانی شود. » که بعدها در قرن نوزدهم بر اساس این گفته انقلاب بزرگی در هنر و معماری پیش آمد .اما آنچه را که می توان در باره معماری رنسانس ایتالیا و اروپا ذکر کرد را به صورت مختصر در متن زیر می توان یافت38: «گونه های پر شمار تجربه های معماری سده میانی از دیدگاه معماران رنسانس نکته ای منفی بودو باید جای به شیوه واحدی در آفرینش معماری می داد و باید معطوف به ضابطه ها ومنظومه هاای معمارانه تازه ای می شد که در این دوران جهانی تلقی میشد در این دوران کمک گرفتن از هندسه به عنوان وسیلهای که در روان تر کردن ترکیبهای حجمی فرعی کاربرد فراوان داشت و به طراح کمک می کرد که به کمک اندازه هایی که از پیش درارتباط و در تناسب بایکدیگر سنجیده می شوند در تعیین عناصر فرعی معماری بامشکل روبرو نگردند.و گذری داشته باشند از فضای آکنده از گونه گونی تجربی به فضایی که در آن حساب و نظم در آفرینش معماری حاکم است ، که از طریق استدلالی کردن وو عقلانی کردن معمار یصورت می گرفت و همچنین از روش آفرینش و اجرای واحدهای معماری خاص سده میانه به روشی نوین روی آوردن و در پی آوردهای روابط اجتماعی و حرفه ای معماران بسیار دارای اهمیت بود . معماری رنسانس ایتالیا ، دارای بیانی ویژه است و از ابزاری نو و بس مهم برای مفاهیم خود بهره می برد که مهمترین آن را می توان شکل واقعی دادن به اندیشه فضایی که دارای خصیصه پرسپکتیوی است ،دانست. » با توجه به مسائل بالا درمعماری رنسانس پنج نوع فرآورده معماری پدیدآمد که می توان به صورت مختصر چنین ذکر کرد38: - بناهایی که در طول بررسی معمول بیشتر مورد توجه قرار می گیرنند مانند کلیساها، نمازخانه ها و مقابر . دستورها و قواعد تنظیم و تدوین فضای معماری در این رده ساختمانها ، همه جا به گونه ای آزاد از سنت های موجود و نه در پیروی صرف از آنچه معماران پر توان شکل داده وبه کار برده اند می نمایند . - همه جا چنین عنوان می شود که فضای معماری در دوران رنسانس ایتالیا، به دست معماران ، به شکل موجودیتی در آمد که ، در درونش ، طراحی معماری ، برنامه ریزی دیدی یا بصری می شد. که تازگی این امر در شکل اجرایی آن بود که بعدها دورنمایی پرسپکتیویه به آن افزوده شد که معماران متناسب با توان نظری خویش ، از آن بهره می گرفتند. - در این دوران معماران چه در داخل و چه در خارج بنا به دنبال یک وحدت شکلی بودند که در گذر زمان از فضای درونی به بیرون بنا و در باز شناسی روحیه ای که درون بنا را هویت و شخصیت بخشیده و در تطبیق شکلی و معنوی و نمادین آن با روحیه ای از حجم بنا قابل درک تواند بود که چگونگی شکل پوسته میانی این دو ، نقشی اساسی دارد که می تواند نقطه حرکت طراحی معماران این دوره محسوب گردد. 4 لینک به دیدگاه
hilda 13376 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 10 اردیبهشت، ۱۳۹۰ از رنسانس تا باروک رفیع ترین افکار سیاسی و غنی ترین بسط و رشد فعالیت انسانی را به هم پیوسته ، می توان در تاریخ فلورانس یافت و به این معنی فلورانس در خور نام نخستین ایالت در دنیا است... روح شگفت انگیز فلورانسی که هم از خلاقیت هنری و هم از دقتی منتقدانه برخوردار بود، پیوسته شرایط اجتماعی و سیاسی فلورانس را تغییر می داد و به همان مداومت این تغییر ، آن را توصیف و قضاوت می کرد. یاکوب بورکهاردت ظرافت شکننده گوتیک پیشرفته هر گز در ایتالیا مرکز و جایگاهی نیافتو برخورد با هنر بیزانس نوعی واقع گرایی انقلابی را در قرن سیزدهم وقتی هنر تحت سیطره سمبل و قرار دادها بود ،موجب علاقه به دوره باستان در قرن چهاردهم گشت که نخستین موطن آن را دولت شهر فلورانس می دانند . رنسانس اولیه که در ایتالیا پایه گذاری شد جهان را وارد دنیای تازه نمود که در آینده جدید این جهان را به دنیای مدرن پیوند می دادکه در واقع نوعی آگاهی تازه از تاریخ که با نیروی اصالت خود موجب خلق هنری تازه می گردید35.رنسانس را زایش دوباره و زندگی تازه معنی کرده اند که مردم دوره وسطایی اروپا که در حسرت شکوه و عظمت تمدنهای کهن بودند به وجود آوردند. در واقع جنگها ، بیماریها ، نابسامانی های اجتماعی و... عرصه را بر همگان تنگ کرده بود که به دنبال راهی تازه برای فرار ئ فراموش کردن این دوران بودند که آن را در جلال و شکوه یونانیان و رومیان جستجو می کردند و بازگشت به آن دوره را تنها را نجات خود می دانستند. و با این مقدمه اروپا وارد دوره جدیدی شد که هم بتواند قدرت گذشته را بدست آورد و هم بر اساس کلیسا و سیاست در کشف علوم راهی گردد که نتیجه آن را می توان کشف قاره اروپا ، کشف پرسپکتیو ، اختراع چاپ ، شروع استعمار قاره های دیگر و... نام برد36 . اما در حیطه معماری نتوانستیم منابع و نظری صحیح و کامل را بدست آوریم که بدانیم در این دوره چه رخداد ها و رویدادهایی در معماری مسیر را مشخص می کند تنها چیزیهایی که پیداست کپی برداری از آثار هنری و معماری دوره روم و یونان در این دوره فراوان گردید و مقدمات تفکر مدرن نیز پایه گذاری گردید که در باره معماری این دوره و سیر آن تا آغاز معماری مدرن دکتر فلامکی در کتاب شکل گیری معماری در تجارب ایران و غرب ، ویژگیهای معمارانه اروپا را از رنسانس تا باروک در موارد زیر جستجو می کند37: - دستورها و قاعده های به کار رفته در تولید فضا - دور نمایی در فضای معماری - پیوند و گسستگی های میان فضای بیرونی و درونی - گرایش های پلان ولومتریک در آرایش فضای معماری - پیوستگی های حجمی و رابطه های محیطی بناها معماری از قرن چهاردهم تا هیجدهم در اروپا شاهد سه دوره بود که مقدمات تفکر عصر جدید رابرای اروپا رقم می زد که عبارتند : معماری رنسانس ، معماری مانیه ریسم و معماری باروک که لازم هست 4 لینک به دیدگاه
hilda 13376 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 10 اردیبهشت، ۱۳۹۰ گوتیک گوتیک نامی است که در دوره رنسانس برای دوره ازهنر و معماری اروپایی قرون وسطایی انتخاب شد .شاید علت انتخاب این نام را این گونه به توان توجیه کرد که در دوران گوتیک بر خلاف دوران پر افتخار اروپا یعنی روم حرکت می کرد و در این دوران بر خلاف روم که به معابد و مذهب کمتر اهمیت می داد به کلیساها و مذهب ارزش خواسی داده شده که حتی برخی از این دوره تحت عنوان عصر ایمان اروپا نام می برند30 . که پس از ثبات نسبی که رومانسک در اروپا به وجود آوردمشق ساده از آن دوره و هنر رومانسک را به پختگی خاصی رساند 31 . در واقع گوتیک آمیخته از هنر رومانسک با هلالهای تیزه دار اسلامی و ویژگیهایی از هنر نرمانها و گوتهای شمالی در ناحیه شمال شرقی پاریس،یعنی در ایل دو فراس،شامپانی و پیکاردی به وجود آمد32. می توان برخی از ویژگیهای ساختمانی که در بناهای این دوره مشترک است را به صورت کلی چنین عنوان داشت33: - چگونگی شکل دادن به عناصر ساختمانی ،از منطقی نو پیروی می کند که همزمان به مختصات استاتیکی و شکل می نگرد . کاربری ها استاتیکی عناصر ساختمانی که فضای معماری را تحقق می بخشد به جنس مصالح ساختمانی و موضع اسقرار هر یک از گونه های عناصر ساختمانی می نگرند. آنچه در تولید فضایی بلن و شکوهمند ،زیبا و پر جذبه نقشی تعیین کننده دارد وسیله ای حتی نمادین در مقوله معماری گوتیک به شمار تواند رفت ، تویزه است . تویزه همزمان ،سه کار اصلی را انجام می دهد : نخست انتقال نیروها رانشی در طول مسیری که از شکل تویزه داده میشود به نقاط مطمئن. دوم ممکن داشتن تقسیم بندی سطوح قوسی شکل پوشش های گنبدی به پاره هایی چند. و سوم آزاد گذاشتن دست معماران را در تعیین میزان و شکل خیزی که به پوشش قوسی و کنبدی داده شود . - گرایش به قرینه سازی در فضای معماری ، دستیابی به ابزار های فنی – ساختمانی نو، پنچره های دارای شیشه های رنگین و مصور که به اندازه بزرگ و بلند ساخته می شوند و سوای بار زیبایی شناختی دارای نیازها و پیاوردهای استاتیکی و با اتکاء بر اینها و شرایط پذیری از اینها به شکل متداول دست یابند . اما سوای بینشی که تقارن را عین زیبایی معنوی و کمال آفرینش می دانستند این مساله که در فضاهای داخلی از تقارن استفاده نشود را مجاز می دانستند . که همین بینش با عث به وجود آمدن ساختمانهای یا نقشه های گرد و تقارن شعاعی گردید . در واقع مبنای اصلی و اساسی تدوین فضایی دوران گوتیک ساده دیدن و ساده خواستن فضایی است که در تقارن به این مسئله بیشتر نایل آمدن . - در بناهای دوره گوتیک ، عناصر ساختمانی ، دونقش عمده را پذیرا بودند :اول بر پا ساختن بنا و تضمین مقاومت پیکره کالبدی در برابر نیروهای داخلی و خارجی دوم تضمین پیوستگی و هماهنگی و انسجام در دو حد جزئی و کلی . در واقع هر بنایی ضمن متظاهر کردن پیوستگی های شکلی در تمامی حجمش ، استخوانبدی خود را در بیرون و داخل می نمایاند. - بناهای گوتیک که بیشتر در کلیسا ها خلاصه می گردد وا خد های ساختمانی هستند بی هیچ پیوستگی حجمی به بناهای اطراف یا بافت شهری دوران خود که علی رغم زیبایی که دارند با بناهای مذهبی هم گسستگی حجمی و شکل دارند که در واقع صحنه ای را به وجود می آورند که همچون موجودی استثنایی در کالبد شهر دیده شوند . در واقع بناهای که کاربری مذهبی نداشتند در فضای معماری به گونه ای که دور از خشکی های دستوری می نمایاند عمل می کردند. فضای شهری پذیرای آرایشی آزاد بود و تنوع حاکی مهارتهای کمتر ، در واحدهای معماری – شهری را به وجود می آوردند. که این مسئله خود نیاز به بررسی خارج از قالب سبک گوتیک است که در این نوشتار نمی گنجد. در کل آنچه را می توان از معماری این دوره از لحاظ ساختاری درک کرد .و این بناها به هر دورانی که تعلق داشته باشند. تنها یک ارزش و زیبایی واحد را نشان می دهند که از این مجموعه نه چیزی می توان کم کرد نه چیزی افزود .در این مجموعه ها ضمن اینکه تفکر و شخصیت انسانی نمود دارد ، روندی زنده در پیوند با رشد تاریخی این قاره را نشان نمی دهد34 . اما به راستی علت تبلور گوتیک چیست ؟ آیا معماری گوتیک در پاسخ گویی به اهداف و اندیشه های معماری شرق که در این دوران اثر قابل توجهی بر معماری اروپا داشته به پا خواسته ؟ 4 لینک به دیدگاه
hilda 13376 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 10 اردیبهشت، ۱۳۹۰ معماری رومانیک(رومانسک) با انقراض حکومت روم غربی توسط گوتها اروپا تجربه ای نو را در پیش گرفت که دیگر در آن خبری از یک پارچگی و قدرتی واحد خبری نبود و اروپا را گربه علت حمله اقوام بیگانه به این سرزمین را وارد جنگهای صلیبی کرد که رهاورد این اوضاع استقلال ملتها بود اما در عوض آن پا به دوران سیاه قرون وسطایی گذاشتن . در قرون اولیه این دوران هویت و معماری اروپا کاملا از بین رفت و در پی استقلال ممالک و بدست آوردن هویت گم شده معماری در این دوران به وجود آمد که آن را در قرن نوزدهم رومانیک یا رومانسک نامیدن که تر کیبی از معماری قدیم اروپا ، روم ، بیزانس و مشرق زمین بود26.که مرکز عمده آن را ایتالیا می دانند. در برابر ساختار رومانسک دو خصوصیت را نام می برندکه اول پیوستگی تمامی عناصر بنا است و بعد مسئله متریک فضایی است27 اما در تحلیل این دو خصوصیت می توان با نگاهی تازه به معماری این دوره ویژگیهای آن را به طریق زیر هم دسته بندی کرد28: - چگونگی شکل دادن به عناصر ساختمانی دگرگون شده و تجربه های پیشین در باره اتصال سطوح عمودی و طاقها و سقفها از روی ستونها و تزئینات دیوارها و موزائیک کاریها کاملا کنار گذاشته شد و مصالح اکثرا بدون اندود و تزئین به کار میرفتند در واقع معمری را بر دواصل استوار می کردند: اول مجلل بودن بنا از طریق اندازه و ارتفاع بلند و دوم نمایان داشتن شالوده بنا . - قرینه سازی از اصول اصلی بود.چه در محور طولی و چه در محور شعاعی مورد استفاده قرار می گرفت. - ساختمانهای این دوره در هر سرزمینی که خواستار حرکتی نو بودند ساخته می شد و شالوده فضایی خاصی را به مدل می گرفتن. که می توان گفت تممی فضای داخلی و خارجی آن را سنتزی از معماری روم است اما شکوهمندی و اثر روانشناختی خاصی که تصور می شد در بناهای مذهبی در اذهان بر جای می مان از طریق حجم زیبا یی است که بر زمین استقرار یافته است : سطخ افق و خط افق ،در بر گیرنده پیکره بنا می شود و بنا ، در طول خود یعنی در موازات سطح و خط افق ، تدوین می شود ، فهم می شود و در معرض شناخت قرار می گیرد . در واقع تمدن وحشیانه و اولیه قرن هشتم تا دهم ، ردای گشاد بیزانس را گسست و خشونت مردانه جسم ساختمان را عریان ساخت . حال کلبدی سازمان یافته و واحد در راستای وحدت خود دست به کار شده است و حرکت می کند واگر قدم انسان در کلیسای دوران اولیه مسیحیت به طور یکنواخت با قافیه است و کلیسای بیزانس لغزنده است اما در این دوره با ایست آهنگین به نیازهای کاملا مهیج جواب می گوید.شاید در تمامی اروپا قدم های انسان، جوابگوی تاکید روانی بسیار، بغرنج تر از یک جهت هدایت ساده و یکنواخت است. 3 لینک به دیدگاه
hilda 13376 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 10 اردیبهشت، ۱۳۹۰ معماری بیزانس پس از آنکه دیوید کلسین ،قلمرو وسیع امپراطوری روم را به دو بخش شرقی و غربی بین خود و سرداران همطرازش تقسیم کرد عملا اضمحلال امپراطوری قدرتمند روم را پایه ریزی کرد . پس از آن کنستاتین شهر باستانی بیزانس را دوباره ساخت و کنسانتینوپل نام گرفت . فر مانروایی بیزانس به دست امپراطور آرکادیوس افتاد که شهر بیزانس را به همان نام قدیمی اش پایتخت قرار گرفت. بیزانس در منطقه ای قرار داشت که کوتاهترین مسیر بین غرب و شرق بود و دارای اهمیت تجاری بالایی بود که باعث گردیده بود از رونق بسیاری برخوردار گردد 21.و به علت این شرایط اقتصادی و سیاسی و فرهنگی که داشت باعث شده بود که ادغامی از فرهنگهای شرق و غرب داشته باشد که در واقع تمدنی را به وجود آورد که اساس و ریشه آن در غرب نهفته بود اما رنگ و بوی شرقی داشت . در پدید آمدن هنر بیزانس و شکل گیری آن، در نگاه اول سه عنصر عمده، مشهود است که دارای نقش عمده ای در این هنر هستند ، نخست ضرورت اداری ،دوم تاثیرات هلنیستی و سوم تاثیر گذاری معاصر از پادشاه ساسانی22 .اما پیش از آنکه بخواهیم به صورتی جامع و کوتاه نگاهی به دوران بیزانس و رابطه آن را با غرب و شرق به پردازیم بد نیست که نگاهی به دیدگاههای لئوناردو بنه و ولو که برای اولین بار نسبت به این دوره ارائه گردید داشته باشیم : -مساله شکل نشستنچند قوس متفاوت روی یک ستون یا پایه واحد و شکل اتقرار یک قوس روی دیوار هنگامی که شکل قوس و شکل دیوار زیرین آن نابرابرند ... موضوعی است که چنان دانسته شده که به یکی از مباحث فن معماری باز می گردد .جایی که چگونه گذر مقطع چهار ضلعی به گنبد کروی شکل مطرح است که این مسائل تا هنگام شکوفایی هنر بیزانس حل نا شده بودند. -فرآورده های معماری بیزانس،بیشتر به صورت پیکره هایی اند که ضمن تبعیت از چگونگی تر کیب مکانهای اصلی و فرعی درون بنا ،به بیشترین هماهنگی و تعادل در شکل خاجی میرسند اما از محیط کالبدی شهر پی روی نمی کنند و مشروط به آن نمی شوند. اگر به ویژگیها و نکاتی در سطور بالا به آن اشاره شد دقت کنیم شاید بتوان قبول کرد که معماری بیزانس با توجه به رابطه که با شرق و غرب داشته محل اتصال معماری از معنویات و مادیات است که مجهز به دانش ریاضیات و هندسه غرب و بر گرفته از عرفان و تفکر شرق است که روشی پیچیده در تحلیل این معماری را می گشاید . اما آنچه مسلم است با توجه به دوران حکومت روم شرقی ، بناهایی که از ابتدا تا شکوفایی در این سرزمین بنا شده که آثار آن و تاثیراتش به دوران امپراتوری عثمانیها هم کشیده شده دارای گوناگونی خاصی است که آنها را نمی توان در یک شکل دسته بندی کرد. معماری بیزانس بر خلاف معماری روم از یک سرس دستورات خاص پیروی نمیکرده و از فنون و مصالح متفاوتی در ساخت بهره می جسته و در ساخت بناها بیشتر به مصاح بومی منطقه توجه داشته اند .اما عمده بنا های این دوره که دارای ارزش معماری هستند را می توان شامل کلیساها، صومعه ها ، مقابر ، بناهای ویژه شهیدان ، قلعه هایی که کاربری مذهبی داشتند و خانه های سلاطین24 دانست که این بناهها را می توان بر اساس طرح و شکل شان به سه دسته تقسیم کرد که عبارتند از25: - کلیساهایی که با تجارب معماری رومی تطبیق داده شده اند.که این مجموعه دارای ویژگیهایی همچون: تسلط بر بر جزییات اجرایی بناها در چهار چوب معینی نمودار است .اتصال سطوح که به کار پوشش افقی می آیندبه ستون ها به دیوارها ،به سادگی صورت گرفته و نظم، در فاصله گذاری و در تعیین تناسبات سطح ها و حجم ها ، اصلی اولیه به شمار می آید . آزاد گذاشتن معمار از سلسله اندازه هایی که از پیش داده شده که تداوم اندام ساختمان ، چه در فضای درونی و چه خارج ،به انتخاب مصالح ساحتمانی و شکلهای معمار ،مورد به مورد، تعیین می کند تحقق بپذیردو حجم های ساختمانی از بناهای مجاور مستقل و بیشتر برای اینکه زیبایی زاده از نظم و تناسبات به کار رفته به بر روی پوسته خارجی و متظاهر کننده، حجم ساختمان را به نمایش گذاشته شود . - کلیساهایی که در محور طولی شان ، نقطه گزیده ، با پوشش گنبدی به ارتفاع برده شده است. که ویژگیهای این دسته را می توان اینگونه ذکر کرد: اتصال عناصر ساختمانی عمودی به عناصر گونه گونی که به تعبیه پوشش اختصاص دارند ، پیرو روشی اساسی است که به شکل ظاهری بخشهای حساس بنا، با در نظر گرفتن جنس مصالح ساختمانی و امکانت تزیین سطحی آنها ، و به چگونگی های انتقال نیروها و به ویژه نحوه تاثیر گذاری مولفه های افقی می پردازد تا با آهنگ تقسیم بندی خطوط و سطوح عمودی و افقی برای به دست دادن نظام فضایی مساعد و مناسبی، همزمان به زیبایی و به استحکام پاسخ گو باشد و از اندوخته و آموخته های ریاضی و هندسه معماران بهره گیرد . هم بناهایی که پس از احداث دگرگونی هایی چشم گیر روی حجم و دیوارهای جانبی شان شکل نهایی گرفته اند و هم آن دیگر بناهایی که شکل خارجی شان پذیرای دگرگونی نبوده، انظار عابران و نگاه مومنان را نشانه گرفته اند در واقع گرایش به زیبا سازی و تلاش در آفریدن ساختمانی با صلابت از اهداف معماران و بانیان این گونه بناها بوده که بدون آنکه سبک خوانده شود به آن دست یافته اند. - کلیساها و یا بنا های مذهبی که تمامی بخشهای متشکله آن زیر نفوذ محو آسمان و زمین قرار دارد که دارای این ویژگیها است: در پیوند دادن سطوح دیوارهای جانبی درون بنا ، که تا بلندترین نقطه محور قائم با بریدگی و اتصال هایی در معرض دیداند ، سوای برش های متناسب با مصالح و منطبق با آهنگ تناوب عناصر ساختمانی ، عنصر تازهای به گونه ای تعمیم یافته کارآیی می یابد که پیش تر نیز شناخته شده بود : آرایش پوشش های موزائیک و فرسک به شکلی گسترده در تدوین فضایی درونی بناهای مذهبی به کار گرفته می شود . شکل برونی بناها که در این رده قرار می گیرند به چنان تکاملی در تدوین اندازه ها و تناسب ها تر کیب های عناصر سطحی و حجمی می رسند که گویی تنها ، پی جوی هدفی معین است : منعکس کردن ویژگیهای فضای درونی بر حجم بنا و بر هیئت خارجی آن ، در بناهایی که میل به نمایاندن ساختمان به رآورده ای انسانی که روی به آسمان کرده و تعالی خود را خیز در راستای زمین – آسمان دارد به نمایش می گذارد. معماری دوران بیزانس را می توان در یک جمله معماری تعالی انسان از زمین به آسمان دانست که با توجه به دانش روز بر معنویات تکیه دارد. 3 لینک به دیدگاه
hilda 13376 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 10 اردیبهشت، ۱۳۹۰ معماری روم قدرت روم که پس از اتروسکها بر ایتالیا حاکم و جانشین ایشان شد. اقوام ستیزه ایتالیا را مطیع حکومت واحد روم گردانیده و سرانجام ملتهای اروپای غربی و مدیترانه و خاور نزدیک را در زیر پرچم امپراطور روم گرد آورد .که به گفته مورخ بزرگ روم « انقلابی پدید آورد که تا ابد در یاد ها خواهد ماند ،و امروز نیز ملتها آ« را احساسا می کنند.» در واقع اگر در بررسی امروزمان می بینیم که نبوغ یوناننین با تابش هر چه بیش تر در عرصه هنر ،علم ، فلسفه ، تاریخ، و به طور کلی در قلمرو عقل و تخییل می درخشید نبوغ رومی در عرصه فعالیتهای دنیوی حقوق و کشورداری پر تو افکنی می کند 15 .و به اعتقاد بسیاری دیگر هنر رومی از هنر یونانیان متولد گردید،هنر رومی به واقع انتشار دهنده میراث هنر یونانیان بوده است16. و هر چند عده ای اعتقاد بر این دارند که معماری رومی ریشه در معماری اتروریایی داشته است اما در واقع دارای خصوصیاتی یو نانی مآبی بوده است 17 . اما آنچه که معماری رومی را متمایز از معماری اقوام دیگر همچون یونانیان میکنند را شاید بتوان به صورت ذیل توجیح کرد . که در واقع تمرکز قدرت های نظامی مالی و اداری روم باستان، دیر تر با تمرکز توان علمی و فرهنگی همراه شد و چنان که دانسته شده است، مدتی، توانمندترین شخصیتهای زبده، دانش و هنر زمان، را از دور و نزدیک جذب خود کرده است .و این امر تا آنجا که به تولید فضای معماری و به ویژگیهای آن باز می گرداند دارای پیاوردهایی به شرح ذیل است18: -توان اجرایی متکی بر ثروتهای مادی با یا بی ( رشادتهای که به رومیان نسبت داده شده است) بر سایر تلاشها مقدم بوده و رشد دهنده و بر انگیزاننده تولید در زمینه های دیگر است . - آنچه پیشتر در جهان یا از حوزه پر تحرک مدیترانه شقی با فراست و ظرافت ساده پرداخته شده بود و به همراه دستا آوردهای اتروسکها تنها فضاهایی را به شمار می آورد که می توانستند مورد بهره ورداری سریع حکومت تازه به قدرت رسیده قرار گیرند . شور و ذوقی که از تحرک اجتماعی و از امکانات مادی و اجرا بهره می برد و از اینها منبعث می نمود به تدریج به تولیدات تازه ای در معماری ، مجسمه سازی، نقاشی، موسیقی ، نمایش، رقص و شعر منتهی شد که دارای اصالت بودند و توانستند بپایند . اما آنچه در این نوشتار مورد اهمیت است و مورد اصلی بحث نیز می باشد ویژگیهای رومی می باشد که از مجموعه گوناگون و پر شمار معماری های رومین بیرون مزنند که به عبارتی میتوان این گونه دسته بندی نمود19 : پر شماری گونه های معماری ،گستره بودن حجم های معماری و شکفته شدن در صور هندسی و اتکاء به سیستم ساختمانها و استخوانبندی بناها به فنونی یکسره و نو و بر خوردار از کارایی گسترده که به مختصر در باره هریک چند سطری را در ادامه خواهیم نوشت. پر شماری گونه های معماری گسترش پر شتاب سلطه رو میان باستان باعث گردید که تر تیبی متداول و همه گیر و شکلی مجلل در معماری به وجود آورنند و هر آنچه را که می خواستند بزرگ می ساختند و در ساختن آن هم درنگ نمی کردند این روحیه رومیان در صورتی برای بومیان سرزمینهای تسخیر شده مقبول می افتاد که با رنگ و بوی محلی آمیزش پیدا میکرد .که پیدایش این بناها با مداخله که در وضع عمومی شهر ها به وجود می آورد تحرک و پویایی جدیدی به شهرها می بخشید به طریقی که آبراه ها ،حمامها ، ورزشگاها ،آمفی تئاتر ها و... دارای گوناگونی فراوانی گردید و انواع مختلفی به خود گرفت. این تنوع تنها در راستای اصلی کاربری، رده بندی بناها ممکن می شد و نه در مجموعه ای از ویژگیهای که تاثیر پذیری شدید از عوامل محلی نیز در بگیرد.این گونه مسائل باعث گردید که پر شماری گونه های بناها را در دوران رومیان داشته باشیم که یکی از ویژگیهای اصلی معماری آنان به شمار می آید که همراه و همزاد با تحرک اجتماعی و فرهنگی ،اقتصادی است و نمودی از شکوفایی یک تمدن است. گستردگی حجمی بنا یکی از نو آوری های رو میان در باب ترسیم یا تدوین پلان ولومتریک واحدهای معماری شهری این است که شالوده کالبدی بنا و در نتیجه شکل خارجی یا حجم آزاد را در تبعیت از شالوده کار بردی بنا می خواستند و در واقع معماران را وا می داشتند تا خود را از تصور پلاستیک و محدود هندسی برهانند و برخورداری از آزادی در تدوین نقشه را بر پیروی از پوششی یکپارچه و پیوسته را ترجیح دهند.مسلما با توجه به مسائل بالا حجم های معماری یک بنای واحد ضمن بر خورداری از ترتیب و تدرجی که دارای اصالت و ارزش کاربردی است با یک دیگر ترکیب شوند و ساختمان به شکلی ارگانیک بر روری زمین استقرار یابد که این کار مستلزم این است که یک بنا توسط معمارانی ساخته و پرداخته نشود که دارای سبک و روش خاصی هستند بلکه از شیوه های فنی و اجرایی متداول و نیز در پیروی مستقیم از دولت عمل کنند و دیگر همچون یو نانیان پی جوی اینکه نگاه بیننده را به یک نمای خاص توجه دهند نباشند . با توجه به سطور بالا برای شناخت یک بنای رومی به آنچه که درون آن اتفاق می افتد باید توجه کرد و عوامل داخلی آن را باید مورد بررسی قرار داد.تا بتوان به درک صحیحی از آن داشت. فنون اولیه ساختمان رومیان به منظور بر پایی بناهای خود از روشها و فنون خاصی بهره می گرفتند و با توجه به اینکه این فنون تاثیر به سزایی در شکل بنا ها داشته و در زمینه روان شناختی معماری نیز اثر گذار بوده که اشره به آن بی فایده نمی باشدمخصوصا که این وجوه مشخصه معماری رومی می باشد که می توان چنین دسته بندی کرد: -اوپوس کو آدراتوم.که عبارت است از سنگهای چهار گوش تراش که معمولا منظم اند و گاه تراش کامل ،که به صورت افقی کنار یکدیگر قرار داده می شدندکه علاوه بر کارایی های ساده در ساختن قوسها و پوششهای گهوارهای به کار می رفته است. -اوپوس سیلیکئوم. عبارت است از دیواری که سنگهای به شکل نا منظم و دارای اندازه های جور وا جور بنا می شده است. -اوپوس کمنتی کئوم. عبارت است از ترکیبی از لاشه سنگهای نا منظم و گاه خردی که به وسیله ملات به یکدیگر می چسبند و شکلی کم وبیش یکنواخت و یک پارچه می یابند که در موارد پیشرفته برای تعبیه پوششها استفاده می گردید. -اوپوس لاتریکیوم. که روش به کار بردن خشت خام و آجرهایی که در کوره پخته شده اند در بنای پیکره های ساختمانی مبتنی است. بیشترین و یا نوترین ابداع ساختمانی رومیان را در بنای قوسها و طاقها ی منحنی شکل می یابیم که تناسب و اندازه هایی هستند همزمانپاسخگو به نیازهای فنی و کاربردی و زیباشناختی . بیشتر ساختن و تند ساختن دوری جستن از تلاش های نظری خالص در زمینه مدلهای کاربردی و سیتم های اندازه گذاری معطوف به شکل ظاهری بنا ها، پاسخ گویی به نیازهای محلی با احداث بناها و مجموعه های معماری از راه به کاربردن شیوه های ابداع و تدوین معماری که مدل مولد اصلی یا ماتریس یا پروتوتیپ آنها بناهای شناخته شده رومی است ولی در نهایت دو عامل دیگر نیز در ترسیم و اجرای آنها موثر است : فرهنگ محلی و سلیقه و توان معمار و معمار مجری __________________ 3 لینک به دیدگاه
hilda 13376 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 10 اردیبهشت، ۱۳۹۰ هنر هخامنشي : در د.وره هخامنشي با آثار معتبري روبرو هستيم كه در پاسارگارد تخت جمشيد و شوش قرار دارد و ما فقط به بررسي آثاري كه از تخت جمشيد به دست آمده اكتفا مي كنيم . نام اصلي تخت جمشيد پارسه بوده و امروزه ثابت شده كه اين مكان جنبه ي مقدسي براي هخامنشيان داشته است . آثاري كه از تخت جمشيد باقي مانده بيشتر شامل نقوش برجسته است . اين نقش برجسته كاري بر ديواره تالارها كنده شده اند كه بهترين و سالمترين اين نقشها متعلق به تالار آپادانا است . آنچه در تمام تخت جمشيد جلب نظر مي كند رعايت كامل تقارن است . اگر در تعداد ستونها ي هرتالار دقت كنيم عدد زوج مي يابيم . اگر به نقش روي ديوارها خوب دقت كنيم در تمام آنها رعايت تقارن را مي بينيم . در تخت جمشيد نقش برجسته اي وجود دارد كه در ميان ساير نقش برجسته ها منحصر بفرد است . اين نقش برجسته تنها نقشي است كه يك رويداد را روايت مي كند . درحالي كه اكثر نقوش ديگر اين جنبه روايت گري را ندارند. نقش هايي را كه گوياي اتفاق هايي هستند روايت گري مي خوانيم . اين نقش گوياي شكايت كسي است كه بر او ظلم شده و از مظلوميت خود در نزد داريوش شكوه مي كند ، بنام متظلم مدي است . نقش برجسته ديگري هم در بيستون وجود دارد كه از همين خاصيت برخوردار است ، اين دو نقش برجسته تنها آثار هخامنشي هستند كه از خاصيت روايت گري برخوردارند . موضوع اين نقش برجسته شكست دادن اقوام مختلف بوسيله داريوش است . كاشيكاري در عهد هخامنشي : كاشي هايي لعاب دار از شوش و تخت جمشيد بدست آمده كه بسيار ظريف و زيبا تهيه شده است ، آثار شوش در زمان هخامنشي با همان شيوه كاشي سازي بين النهرين ساخته شده است و اين خود دليل ديگري است بر تاثير هنر بين النهرين بر هنر هخامنشيان است . فلزكاري در عهد هخامنشي : آثار زرين دوره هخامنشي چندان زياد نيست . ولي آنچه بدست آمده از ساختاري بسيار ظريف برخوردار است ، نكته قابل توجه در آنها شباهتشان با نقوش برجسته در تخت جمشيد است . مرصع كاري در عهد هخامنشي : مرصع كاري نيز در اين دوره رواج داشته است كه مبين مهارت كار صنعتگران اين دوره بوده است . مرصع كاري عبارت است از كار گذاشتن سنگهاي قيمتي روي فلزات ، طلا يا مواد ديگر است . 3 لینک به دیدگاه
hilda 13376 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 10 اردیبهشت، ۱۳۹۰ تمدن هنـد · هند تمدنی است که تنوع نژادی و دینی در آن هماهند ویژگیهای جغرافیای این سرزمین گوناگوناند. ·نخستین تمدن و فرهنگ بزرگ هند در هزارهی سوم پ.م در کرانهی رود سند متمرکز شده بود. موهنجودارو Mohenjodaro و هاراپا ـ Harappa (در پاکستان امروزی) از مناطق اصلی گسترش این فرهنگ بودند. ·موهنجودارو ، با بیش از پنج هزار سال پیشینه، از طرا حی شهری به صورت شبکهی شطرنجی برخوردار بوده و ساخت آن بر فراز تختگاهی انسان ساخت به بلندای 14 متر بوده است. ·آثار بر جای مانده از معماری و شهرسازی این شهر گویای تأسیس یک مرکز بزرگ تجاری با خیابانهای بزرگ شمالی ـ جنوبی به پهنای دوازده متر با خانههای چند طبقه از آجر و چوب و شبکههای پیشرفته فاضلاب است. ·ساخت خانهها با رعایت دو اصل صورت میپذیرفته : امنیت و آسایش ·خانهها را به گونهای ساختهاند که ورودیها در گذرگاههای فرعی باز شود و نور و هوا از حیات خلوتها تأمین گردد. ضخامت دیوارها نمایانگر دو طبقه بودن خانههاست. ·حمام همگانی شهر نیز بر فراز تختگاه دارای استخری به طول 12 متر و عرض 7 متر و ژرفای 2 متر بوده که دیوارهی داخلی آن با آجر، ملات و ساروج ساخته شده. ·انبار غلهی شهر با سقف چوبی و سالنی با بیست ستون از دیگر بناهای مهم موهنجودارو به شمار میآیند. ·استفاده از آجرهای استاندارد (cm 27× 13×6) ، شبکه فاضلاب پیشرفته، خانههایی بر اساس نقشه و اندازه یکسان و سرانجام برقراری عدالت اجتماعی با توجه به وضع ساختمان های شهر، همگی حکایت از شهری توسعه یافته و تمدنی شگفت انگیز دارد. ·آیین بودا : بودا شاهزادهی نپالی و از اشراف بود (سده 6 پ .م) که ریاضت را به همراه تهیدستی پیشه نمود. ·فلسفهی اعتقادی بودا: گذر از جهان مادی به معنوی، نگرش به چهار سوی عالم، دستیابی به بالاترین درجات انسانی که تماماً در معابد بودایی تبلور کالبدی یافته ·از دیدگاه او زندگانی دارای چهار مرحله است : کودکی (راه قدسی)، جوانی (زندگی و کار)، میانسالی (گوشه گیری) و سالمندی (فقر و ریاضت) ·استوپا : معبد بودایی که از سنگ و پلان دایره وار در قالب گنبدی نیمکره بر فراز آرامگاه یک پارسای بودایی ساخته شده است. بلندای آن از زمین پانزده متر و مصالح آن تماماً سنگ میباشد. ·این معبد دارای چهار دروازه سنگی هر کدام به سمت یکی از جهت های اصلی جغرافیایی. در سمت جنوبی پلکانی است که به صفهی استوپا منتهی میشود و دسترسی به یک راهروی باریک نرده دار در پیرامون گنبد را میسر می گرداند، در بالای گنبد، فضای مربع شکل محصوری به نام ²هارمیکا² ساخته شده که نماد بهشت خدایان است. ا ز طریق هارمیکا جهان به بهشت پیوند می خورد. ·استوپای ²بارهوت ² کهن ترین، ² امراواتی² زیباترین و ² سانچی² معروف ترین این معابد اند. ·در تندیس بودا مشاهده میشود که بین ابروها نقطهای قرار دارد و به منزله چشم سوم یا چشم حکمت و معرفت است. در یوگا نیز مرکز نیروهای روحی و روانی فرد بر روی پیشانی او جای دارد. ·چایتیا : گونه دیگری از معابد بودایی است که به صورت صخرهای می باشد. معبد ² کارلی² در سال 50 میلادی ساخته شده و از زیباترین ابنیه غارگونه هند به شمار می آید . برای ساخت معبد کارلی قلهی یک تپه را خالی کرده و تالاری به طول 38 متر و ارتفاع 14 متر احداث نمودند. در انتهای تالار محرابی وجود دارد و در دو سوی صحن نیز ستونهای عظیمی با سر ستونها زنان و مردان فیل سوار جلوه می نماید. در ورودی چایتیای کارلی فیل ها ی غول پیکر ساختمان های چند طبقه را بر دوش خود نگه داشتهاند. ·آیین هندو : اوج گیری این آیین در سده یکم میلادی است. ·شیوا یکی از پیچیده ترین خدایان جسم یافته هندویسم است که کیفیت ها و صفات متضادی را در خود جای داده است. شیوا در سانسکریت به مفهوم خجسته می باشد. ·ماندالا : در سانسکریت به مفهوم دایره کامل است و از اعتقادات مذهب هندوست . در حقیقت ماندالا، اصطلاحی برای بیان هر نوع پلان با الگوی جدولی که نماد جهان ماوراء طبیعی است. جهانی کوچک شده از دید انسان. توجه اصلی به مرکز آن جلب می شود زیرا همهی نیروهای روحی ـ روانی در آنجا متمرکز میگردد. در کیهان شناسی هندو، سطح کرهی زمین به صورت مربع نمایش داده میشود. صفحهای شطرنجی که بازتاب روابط آسمانی (سپهرنما) برای ساخت معماری و شهرسازی را بدست می دهد. ·آیین جین : معابد جین دارای پلان مربعاند مانند ویملا ، تیجپالا ، آدیناتا سلسله مراتب فضای معماری این معابد عبارتست از : الف ـ دروازه ب ـ ایوان پ ـ برج ·نمادهای هنری هند : چرخ هستی : صلیب شکسته انسا ن : بهعلا وه زمین : مربع آسمان : دایره 3 لینک به دیدگاه
hilda 13376 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 10 اردیبهشت، ۱۳۹۰ معماری دوره بین النهرین باستان 3500ق.م)دوره بین النهرین باستان دارای تمدن سومر-بابل -آشور وایلام که محل آن بین دجله وفرات است و مهد تمدن عراق کنونی است . تمدن مهم در این دوره تمدن سومر است .سومریها ابداع کننده خط میخی هستند . مهمترین شهر ایلامیها از نظر معماری شهر اور است . قبل از اور سه شهر دیگر داریم اریحا -چتل هویرک-شهر سوخته شهر اور به دو قسمت مسکونی و مذهبی تقسیم شده که به قسمت مذهبی آن تمنوس می گویند. سومریها مهرپرست بودند و معبدهای آنها زیگورات نام داشت.زیگورات از جنس خشت خام بود که از سه طرف دارای 100پله بود وبا یک قیر مخصوص عایق کاری شده بود .بقیه قسمتهای شهر اور بافت ارگانیک داشته و به صورت روستایی برای سکونت مردم بوده است.(ارگانیک یعنی جایی که طرح هندسی مشخصی نداشته باشد) آشوریها زندگی نظامی داشتند و کل شهر شکل نظامی داشت . بابلیها خدای ایشتار را می پرستیدند و معبدی دارند به اسم ایشتار و دروازه ایشتار. ایلامیها هم مانند سومریها دارای زیگورات بودند .زیگورات چغازنبیل در ایلام است. دوره مصر باستان3000تا300ق.م) دوره مصر باستان دارای 3دوره است: 1.مصرکهن 2.مصر میانه 3.مصر جدید مصریها قومی ابدیت گرا بودند .در مصر هر معماری که مربوط به آن دنیا باشد سنگی است و هر معماری که مربوط به این دوران باشد خشتی وفانی است. بنابراین آنها برای مرده قبری سنگی ومحکم می ساختندو مرده را مومیایی می کردند. معبدهای مصریان همه از سنگ بود.وآنها خدای آفتاب را می پرستیدند.میل منار مصری (یادمان خدای آفتاب )مظهر خدای مصر است.و به نام ابلیس معروف می باشد.مقبره ابلیس در واشنگتن می باشد. اولین مقبره هایی که در مصر ساخته شد مصطبه نام داشت که مقبره های انفرادی بودند و شکل آنها از تلماسه های بیابان الهام گرفته شده بود. و از سنگ ساخته شده و ارتفاع آنها از سطح زمین حدود 2/5متر بوده است. اولین مقبره ای که برای فرعون ساخته شده است یک زیگورات 5طبقه از خشت برای فرعونی به نام زوسر است .که معماری به نام ایم هوپت آن را ساخته. اما سپس در زمان رامسس دوم اولین هرم به ارتفاع 146متر با سنگهای نتراشیده در سایتی به نام جیزه ساخته شد.و سپس برای 2فرزند او هرمهایی به ارتفاع 64متر ساخته شد. ارتفاع مقبره رامسس 1/5 فاصله ماه با زمین بود (البته نسبت به علم آم زمان) مفهوم زیگورات و اهرام هردو به معنی از خاک به افلاک است و چون مثلث نقطه اوج دارد از مثلث استفاده می کردند. در دوره مصر میانه ساخت کلا عوض شد و ساخت معبد و مقبره سنگی و صخره ای صورت گرفت یعنی صخره را سوراخ کرده و داخل آن مقبره می ساختند.مشهورترین آنها مقبره بنی حسن می باشد. ستونها در این معابد اصلا جنبه سازه ای ندارند و فقط نما هستند در دوره جدید مصر معابد ومقابر جدید ساخته می شوند مثل معبد آمن-معبد کارناک در دین البهانی ومقبره ملکه حتشپ سوت ومعبد هوراس. معابد مصری به خصوص معبد آمن و هوراس 2قسمت مهم دارند یک سر در ورودی به اسم پایلون که جلو آن 2 مجسمه از رامسس است و سپس مجسمه های دیگری از رامسس که به ردیف پشت سر هم قرار دارند.(پرستایل) بعد از آن یک حیاط با ستون قرار گرفته بخش اصلی معبد یک سایت سر پوشیده به همراه ستون است .(هی پوستایل) ستونهای مصری: 1.ستون نخل (palm) 2.ستون با سر ستون نیلوفر آبی (لوتوس) 3.سر ستون غنچه گل پاپیروس 4.سر ستون گل پاپیروس در معبد آمن قسمتی وجود دارد که سقف شکسته است.در این قسمت ستونهایی با سر ستون گل پاپیروس است و یک پنجره داریم که نور از آن وارد می شود و آن ستونها که در معرض نور قرار می گیرند سر ستونهای گل پاپیروس روی ستونهاست وآن ستونها که در تاریکی قرار دارند سر ستون غنچه گل پاپیروس دارند. 3 لینک به دیدگاه
hilda 13376 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 10 اردیبهشت، ۱۳۹۰ منبع تاپیک : کافه دیزاین :http://www.cafedexign.com 3 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده