"nazanin" 3610 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 آذر، ۱۳۹۱ ای کاش میتوانستم دستان بی پناهم را در آغوش دستان پرسخاوت تو جای دهم و تو را تا ابد از آن خود کنم. ای کاش میتوانسم خودم را اغوش بی ریای تو پنهان کنم تا با عطر نفسهاینت جان بگیرم. ای کاش میتوانستم ستاره های دنباله دار نگاهت را به اسارت چشمان منتظرم در آورم و تا ابد به تو تکیه کنم . اما افسوس ماه من انقدر دور وبرت پر از ستاره است که شک دارم بتوانی من را ببینی چه برسد به اینکه همسفرم باشی Click here to view the original image of 739x491px. لینک به دیدگاه
mani24 29665 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 آذر، ۱۳۹۱ روزهای اشناییمان را بخوبی به یاد دارم ..... گذر زمان را نیز همین طور....... میدیدم که چطور زمان با گذرش ......تو را نیز با خود میبرد اری .........تو رفتی .....با زمان رفتی.....دور شدی .........اما ندانستی که قلب من را نیز از من دور کردی ...... ورفتی .........دور شدی از من......خیلی دور .........خیلی دور...... 1 لینک به دیدگاه
mani24 29665 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 آذر، ۱۳۹۱ به خيالم كه تو دنيا واسه تو عزيزترينم آسمون ها زير پامه اگه با تو رو زمينم به خيالم كه تو با من يه هميشه آشنايي به خيالم كه تو با من ديكه از همه جدايي من هنوزم نگرانم كه تو حرفامو ندوني اين ديگه يه التماس من مي خوام اينو بدوني من و تو چه بي كسيم وقتي تكيه مون به باد بد و خوب زندگي منو دست گريه داده اي عزيز هم قبيله با تو من يه سرزمينم تا به فرداي دوباره با تو هم قسم ترينم من هنوزم نگرانم كه تو حرفامو ندوني اين ديگه يه التماس من ميخوام بياي بموني بد وخوبمون يكي دست تو، تو دست من بود خواهش هر نفسم با تو هم صدا شدن بود با تو هم قصه ي دردم هم صدا تر از هميشه دو تا هم خون قديمي از يه خاكيم و يه ريشه من هنوزم نگرانم كه تو حرفامو ندوني اين ديگه يه التماس من مي خوام که تو بموني 2 لینک به دیدگاه
mani24 29665 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 آذر، ۱۳۹۱ تمام ِ حوصلهام را سؤال پیچیده پر از تو ام و پر از ابرهای بارانی نشسته در اتوبوسی که ایستگاهاش را به هر کجای جهان میشود بچسبانی در انتخاب ِ خودم یا تو یا خدایی که ... که بگذریم، از این فکرهای شیطانی ببین مرا وسط ِ جادههای بی عابر بدون قلب ِ تو، با عشقهای جبرانی تو را قدم زدم آنقدر تا که پیوستم به خط ِ ممتد ِ این جادههای طولانی لینک به دیدگاه
mani24 29665 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 آذر، ۱۳۹۱ زمستون زیر ابراست ، همین ابرای تیره همین روزاست اونم با من گریش بگیره پر از روزای بی تو ، پر از روزای سردم تورو دیدن می تونه بشـــــــه روز تــــولـــــــــد میشه چشاتو دید و دوباره عاشقت شد! من از روزای بی تو دلم خیلی گرفته تو نیستی جز تو با کی بگم از چی گرفته ! 2 لینک به دیدگاه
"nazanin" 3610 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 آذر، ۱۳۹۱ در میان این بغض های اشک آلود این هوای مه گرفته این چشمان بارانی باز هم رویای تو را فرا میخوانم عاشقانه محبت تو رادر دل و جانم می نشانم و در نوسان بین عشق و فراموشی دمی را آسوده در آغوش تو می آرامم.... 1 لینک به دیدگاه
mani24 29665 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 آذر، ۱۳۹۱ تمام ِ حوصلهام را سؤال پیچیده پر از تو ام و پر از ابرهای بارانی نشسته در اتوبوسی که ایستگاهاش را به هر کجای جهان میشود بچسبانی در انتخاب ِ خودم یا تو یا خدایی که ... که بگذریم، از این فکرهای شیطانی ببین مرا وسط ِ جادههای بی عابر بدون قلب ِ تو، با عشقهای جبرانی تو را قدم زدم آنقدر تا که پیوستم به خط ِ ممتد ِ این جادههای طولانی 2 لینک به دیدگاه
mani24 29665 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 آذر، ۱۳۹۱ به دیدارم بیا هر شب در این تنهایی تاریک و تنهای خدا مانند دلم تنگ است بیا ای روشن ای روشن تر از لبخند شبم را روز کن در زیر سرپوش سیاهی ها دلم تنگ است بیا بنگر؛ چه غمگین و غریبانه در این ایوان سر پوشیده؛ وین تالاب مالامال دلی خوش کرده ام با این پرستوها و ماهی ها و این نیلوفر آبی و این تالاب مهتابی شب افتاده است و.. 3 لینک به دیدگاه
پاییزان 3604 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 آذر، ۱۳۹۱ چه کنم با شما....؟؟ پر شده تمام جیب هایم از شما ای خاطرات پر پر ! کجای دلم بگذارمتان...؟! 1 لینک به دیدگاه
ghazal1991 1818 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 آذر، ۱۳۹۱ نگاه کن ! آن دور دستها ... یکی تنها به انتظار ایستاده ... لبخندی عاشقانه را ! دستی برایش تکان بده ... تا بشکند حصار سنگی تنهایی اش! 4 لینک به دیدگاه
Mr.101 27036 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 آذر، ۱۳۹۱ میگویند یک روزی هست .. که چرتکـه دست میگیرند و حساب و کتاب میکنند ... و آن روز تـــو باید تــــاوان آن چه با من کردی را بدهی! فقط نمیدانم .... تاوان دادن آن موقع تـــو ، به چه درد من میخورد!؟! 4 لینک به دیدگاه
mani24 29665 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 آذر، ۱۳۹۱ آنگاه كه با دستانت واژه عشق را بر قلبم نوشتي سواد نداشتم اما به دستانت اعتماد داشتم حال سواد دارم اما ديگر به چشمان خود اعتماد ندارم 3 لینک به دیدگاه
mani24 29665 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 آذر، ۱۳۹۱ من پذيرفتم شکست خويش را پند هاي عقل دور انديش را من پذيرفتم که عشق افسانه است اين دل درد آشنا ديوانه است مي روم شايد فراموشت کنم با فراموشي هم آغوشت کنم مي روم از رفتنم دل شاد باش از عذاب ديدنم آزاد باش گر چه تو تنها تر از ما مي روي آرزو دارم ولي عاشق شوي آرزو دارم بفهمي درد را تلخي برخوردهاي سرد را 3 لینک به دیدگاه
mani24 29665 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 آذر، ۱۳۹۱ تا به كسی میرسی ناله و دلواپسی وقتی میپرسی چرا داد میزنه بی كسی هرچی صدا می زنی هیچ كس جواب نداره وقتی رفاقت می خوای هیچ كس وفا نداره بدون رفاقت سخته بی هم زبونی سخته میون صد تا آدم تنها بمونی سخته منتظر فرارم از دنیا گله دارم برای گفتن از عشق یه عالمه حرف دارم 2 لینک به دیدگاه
"nazanin" 3610 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 آذر، ۱۳۹۱ من یک دروغگو بزرگم به همه میگویم فراموشش کرده ام هم خودش را هم خاطرات زیبایش را میگویم دیگر دوستش ندارم چرا باید از عشق او براتون نشونه بیارم چرا فکر می کنید نبودنش برای من هزار درده او دلش نمی خواد دیگه برگرده می گویم کی گفته من در انتظارم همیشه خدا بیتاب وبیقرارم من و زندگی دیگر کاری به او نداریم پس چرا فکر میکنید ما همیشه بیقراریم اما شما باور نکنید 3 لینک به دیدگاه
mani24 29665 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 آذر، ۱۳۹۱ وقــتی نیستـــ..!! به قــول یکی.. یک جوریم....یکــ جـــور نا جــور......!! دلــــــــم..!! خوب دلـــ است دیگــر .. دســت خودم کــه نیستــ.. تنگ میشود برایـــش..!! همیـــشه به... فکــر خودش است... هیچــ فکــر نمیکند که در نبودنـــش ... یه نفر یه جایی دلتنگــ اوست..!! 4 لینک به دیدگاه
"nazanin" 3610 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 آذر، ۱۳۹۱ اگر این گلایه های بغض آلود نبود اگر این قلم معصومانه به به یاری ام نمی شتافت اگر این لوح سپید کاغذ مظلومانه به دادم نمی رسید اگر این واژه ها دستان بی پناهم را به تصرف خودشان در نمی آوردند اگر این مرثیه های عاشقانه آرامم نمی کردند دیگر نازنینی وجود نداشت که از غم هجران تو با روزگار با سرنوشت سخن بگوید و ازخداوند مدد بخواهد... 3 لینک به دیدگاه
mani24 29665 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 آذر، ۱۳۹۱ بی تو حتی باران هم بوی تشنگی می دهد گـاهــــی لال مـــی شود آدم ... حـرف دارد ؛ ولـــی .... کلمه نـدارد ... !!! 4 لینک به دیدگاه
"nazanin" 3610 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 آذر، ۱۳۹۱ مهر سکوت بر لبانم می زنم باچشمانی اشکبار به تو خیره می شوم به فریاد های گوش خراش تو جان می سپارم شرمزده طغیان عشق دریایی ام را به نظاره می نشیم بسان ساحل صبوری, تو را در آغوش می کشم و در انتظار موج های محبت تو می مانم... 3 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده