رفتن به مطلب

گلایه های بغض آلـود ...


*Polaris*

ارسال های توصیه شده

فقط من می دانم

فقط تاریکی می داند

ماه چقدر روشن است

 

فقط خاک می داند

دست های آب،چقدر مهربان.

معنی دقیق نان را

 

فقط آدم گرسنه می داند

فقط من می دانم

تو چقدر زیبایی!

.

.

رسول یونان

لینک به دیدگاه
  • پاسخ 1.6k
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

روزها

عقربه می شوند

بی هوده دورخودمی گردند

وپستچی ها

هیچ وقت دراین خانه رانمی زنند.

این طورکه نمی شود

بایدخودم بیایم

سراغت راازماه بگیرم!

 

رضا کاظمی

لینک به دیدگاه

چقدر سخته تو چشای کسی که تمام عشقت

 

رو ازت دزدید و بجاش یه زخم همیشگي

 

رو قلبت هدیه داد زل بزنی و به جای اینکه لبریز

 

کینه و نفرت بشی حس کنی که هنوزم دوسش داری

 

چقدر سخته دلت بخواد سرتو باز به دیواری

 

تکیه بدی که یه بار زیر آوارغرورش همه ی

 

وجودت له شد چقدر سخته تو خیالت ساعت ها

 

باهاش حرف بزنی و وقتی دیدیش هیچ

 

چیزی جز سلام نتونی بگی چقدر سخته

 

وقتی پشتش بهته دونه های اشک گونه هاتو

 

خیس کنه اما مجبور باشی بخندی تا نفهمه که

 

هنوزم دوسش داری چقدر سخته گل آرزوهاتو

 

توی باغ دیگری ببینی و اون وقت هزار بار تو خودت

 

بشکنی و آروم زیر لب بگی

لینک به دیدگاه

به چــــه تشبیه کنم نــام تو را

 

به بــــهار

 

یا به آبی ه زلال دریــــا !

 

ســـــاده تر می گویم

 

تـــو

 

تــــمامیت

 

احساس منی

لینک به دیدگاه

از دل برود...

تا تو رفتی همه گفتند: " از دل برود هر آنکه از دیده برفت " و به ناباوری و غصه ی من خندیدند . . .

آه ای رفته سفر که دگر باز نخواهی برگشت

کاش می آمدی و می دیدی

که در این عرصه دنیای بزرگ

چه غم آلوده جدایی هایی ست و بدانی که . . .

از دل نرود هر آنکه از دیده برفت . . ....

لینک به دیدگاه

بــــــالا بــــــروے ؛

پـــــایـــــین بیـــــایـــــے ...

بے فـــایـــده اســـت ؛

مـــن تـــو را هــــــمیـــنجــــــــــا ،

میـــان بـــازوانـــمــ میـــخـــواهـــمـــ ... !

لینک به دیدگاه

تو تا اخرین نفس, شاهزاده من خواهی ماند

 

حتی اگر فراموشم کنی و من از زندگی تو بروم!

 

باز هم

 

تومرد بی نظیرمن,

 

تکیه گاه من,

 

همنفس من,

 

همه کس منی
,

 

و من
تا ابد
برای خوشبختی ات سنگ تمام می گذارم

 

در برابر کولباری ازحسرت داشتنت, سر تعظیم فرود
می آورم

و با خاطراتی که تنها بهانه برای زنده بودنم است به این دنیا دهن کجی می کنم!

لینک به دیدگاه

تو تا اخرین نفس, شاهزاده من خواهی ماند

 

حتی اگر فراموشم کنی و من از زندگی تو بروم!

 

باز هم

 

تومرد بی نظیرمن,

 

تکیه گاه من,

 

همنفس من,

 

همه کس منی
,

 

و من
تا ابد
برای خوشبختی ات سنگ تمام می گذارم

 

در برابر کولباری ازحسرت داشتنت, سر تعظیم فرود
می آورم

و با خاطراتی که تنها بهانه برای زنده بودنم است به این دنیا دهن کجی می کنم!

به خاطر روی زیبای تو بود

 

که نگاهم به روی هیچ کس خیره نماند

 

به خاطر دستان پر مهر و گرم تو بود

 

که دست هیچ کس را در هم نفشردم

 

به خاطر حرفهای عاشقانه تو بود

 

که حرفهای هیچ کس را باورنداشتم

 

به خاطر دل پاک تو بود

 

که پاکی باران را درک نکردم

 

به خاطر عشق بی ریای تو بود

 

که عشق هیچ کس را بی ریا ندانستم

 

به خاطر صدای دلنشین تو بود

 

که حتی صدای هزار نی روی دلم ننشست

 

و به خاطر خود تو بود.

لینک به دیدگاه

می آموزمت

لبخندت را

زیبائیت را!

به کدام زبان زنده ی دنیا حرف می زنی

که مرده ها در خاک زبان بازمی کنند؟!

که پرستوهای چله نشین

به ویرانه های تنت مهاجرت می کنند؟!

تمرینت می کنم

مثل مردی که آنقدرتمرین زندگی کرد تا مرد

من اما قول میدهم هرگزنمیرم!

بیا این فنجان قهوه را تلخ ترازهمیشه بنوشیم

دستانم، خالی ازبودنت که می شود

بوی مرگ می گیرد!

تکرارت می کنم

مثل نت هائی که هرروزتکرارم می کنند!

مثل آکاردئونی که آنقدربالا و پایین میشود

تا درسرانگشتان پیرمرد، سربه ریتم درآورد!

باید خودم را ازمیان این نت های نارس

سالم به دنیا بیاورم!

جهان با ما بیگانه است

و تو هرروز

ازیک فنجان قهوه ی تلخ به دستم می رسی!

این مجسمه ساز

هنوزمی تواند خطوط روی پیشانیت را

خط به خط حفظ کند

وتورا ازمیان هزاران خطوط در هم

سالم به دنیابیاورد!

ما به دنیا آمده ایم

دنیا به ما نمی آید!

تو هر روززیباتر به دنیا می آیی

دنیا هر روز زیبا تر می شود!

می آموزمت

لبخندت را

زیباییت را!

لینک به دیدگاه

من هر روز با تو در سرزمین رویاها قدم میزنم

هر روز با عطر تن تو رویاهایم را معطر میکنم

هرروز به امید تکیه زدن به شانه های تو و غرق شدن در آغوش دریایی تو چشمانم را بازمیکنم

آه زیبایی نازنین تو کجایی؟

من حاضرم همه گلهای عالم را با اشک هایم آپاشی کنم تا تو برگردی

پس بیش از این مرا در باتلاق انتظار رها نکن

که دیگر تاب این انتظار را ندارم...
icon_gol.gificon_gol.gif

 

581273_417929881591359_913383226_n.jpg

لینک به دیدگاه

تابستان و طعم کودکی ... چقدر زود بزرگ شده ام !

هنوز کودکیم درونم غوغا به پا می کند

من دلتنگ بهانه های کودکی ام ، تو را بهانه می کنم

تو بهانه بزرگ شدنم شدی !

و حالا که دنیای بزرگتر ها دنیایم شده

تو را ندارم ... !

تو که رفته ای ، پس مرا به کودکی ام برگردان

دیگر بادنیای بزرگتر ها کاری ندارم ...

سامره

لینک به دیدگاه

در باران قدم خواهم زد

بی آنکه چتری از خاطرات به همراه داشته باشم

خیس می شوم ... دور می شوم

اما تمام لحظه ها در من جاریست

تمامی بودن ها

تمامی زیستن ها

یاد ها ، خاطره ها

باران هم بر سرم خاطره می بارد

من غرق میگردم

و تو نجاتم نخواهی داد

ای همسفر یاد ...

لینک به دیدگاه

در باران قدم خواهم زد

بی آنکه چتری از خاطرات به همراه داشته باشم

خیس می شوم ... دور می شوم

اما تمام لحظه ها در من جاریست

تمامی بودن ها

تمامی زیستن ها

یاد ها ، خاطره ها

باران هم بر سرم خاطره می بارد

من غرق میگردم

و تو نجاتم نخواهی داد

ای همسفر یاد ...

چه زیباست زندگی را با تو پرواز کردن

 

چه زیباست شوق هستی را با تو سر دادن

 

و چون مرغ خوش آهنگی بر شاخه لرزان حیات آشیان ساختن

 

چه زیباست هستی را از نگاه تو دیدن

 

و چون نیایش از لبان تو جاری شدن

 

در موسیقی آب با تو نواختن

 

در چشمه با تو جوشیدن

 

ترس ها را شستن

 

در پی محو نقش ها

 

و بی رنگی رنگ ها رفتن

 

و زندگی را چون شعری نو

 

دوباره سرودن

لینک به دیدگاه

با دستام که پاک و مهربونه

می نویسم رو گلبرگهای پونه

بدجوری جات خالیه توی خونه

این دل من تا کی منتظرت بمونه

شـاید این صفحه همان پنجرهء رویایی است

 

که من از شیشهء شفاف لغات

 

روی تو را می بینم!!

 

گاه تابیدن مهتاب حضور و نسیمی که معطر به تو و شادابی است

 

می خورد بر تن این پنجره ی رویایی

 

واژه ها می خوانند غزل مستی تو

 

شعر بیتابی من

 

و گل هر کلمه رنگ عشقی دارد!

 

که در اندیشه من

 

رنگ چشمان تو است!

 

ای صدایت پر از آرامش روح

 

و دلت آینهء پاک وجود

 

باورت هست که من نغمهء وصل تو بر لب دارم؟

 

و به یاد نامت همه شــب تا به سحر بیدارم؟؟؟؟

لینک به دیدگاه

صدای پای باد میان کاغذ پاره های من

 

صدای ضربه سم اسب میان جوهرهای نامه تو

 

دور شدن قاصدکی از من

 

بدون اینکه خبری از تو بدهد

 

نامه ات را خواندم

 

در آخرین خط نوشته بودی

 

........................

 

آنوقت بود که آخرین برگ زرد

 

از روی درخت افتاد

 

و زمین زمستان شد

 

لینک به دیدگاه
icon1.png

 

همسفر نازنین

تو کجایی؟

دلم باز هم بیتاب شده و نگاهم تب دار

دیگر تاب این انتظار را ندارم

برگرد....

 

sui90lc5ts0fc9uamn1.jpg

گاهي كه دلم

 

به اندازه ي تمام غروبها مي گيرد

 

چشمهايم را فراموش مي كنم

 

اما دريغ كه گريه ي دستانم نيز مرا به تو نمي رساند

 

من از تراكم سياه ابرها مي ترسم و هيچ كس

 

مهربانتر از گنجشكهاي كوچك كوچه هاي كودكي ام نيست

 

و كسي دلهره هاي بزرگ قلب كوچكم را نمي شناسد

 

و يا كابوسهاي شبانه ام را نمي داند

 

با اين همه ، اين تمام واقعه نيست

 

از دل هر كوه كوره راهي مي گذرد

 

و هر اقيانوس به ساحلي مي رسد

 

و شبي نيست كه طلوع سپيده اي در پايانش نباشد

 

از چهل فصل دست كم يكي كه بهار است

 

من هنــوز تورا دارم.

لینک به دیدگاه

تورا صادقانه می پرستم

و عاشقانه هایم را برای تو مینویسم

آری برای تو که آغوشت جای امن بودن است

و شانه ات تنها تکیه گاه من

دوستت دارم و برای خوشبختی ات سنگ تمام میگذارم

sui90lc5ts0fc9uamn1.jpg

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...