Lean 56968 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 آبان، ۱۳۹۱ بنــواز پیرمرد، شاید آن آهنِ پشتِ سرت از شرمِ صدای سازت آب شود ...! 9 لینک به دیدگاه
ترانه18 8013 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 آبان، ۱۳۹۱ عـــــ ــــادت ...! چه طعمــ ـــ ِ تلخی دارد وقتی آن را با عشق اشــ ـتباه بگیری .....! 9 لینک به دیدگاه
YAGHOT SEFID 29302 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 آبان، ۱۳۹۱ فرشته کوچک ،راه گم کرده ای مگر ؟ اینجــــا زمیـن است قلمرو انسانهای بی بال و پَر ِ حریـــــــص گم شدن در بینشان تاوان سنگیـــــــنی دارد ......! 7 لینک به دیدگاه
YAGHOT SEFID 29302 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 آبان، ۱۳۹۱ آســمان نيــستم کــه هــر پـــرنده سـهمی از مــن باشد مــن آن پــرنده ام که ســهم آسمانش را از چــشمان "تــو " ميخواهد 8 لینک به دیدگاه
ghazal1991 1818 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 آبان، ۱۳۹۱ خیلی سخته ... اون لحظه ای که یکی به اشتباه بزرگی که در قبال تو کرده اعتراف می کنه ! اشتباهی به بزرگی تباه شدن زندگیت ... ! و تو فقط بغض می کنی .... و این سوال رو لبات یخ می زنه : چرا ؟؟؟ 7 لینک به دیدگاه
laden 4758 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 آبان، ۱۳۹۱ دری که صدایِ باز شدنش خبرِ آمدنِ تو بود... سالهاست بی ترانه سر می کند، درست مثلِ من. 5 لینک به دیدگاه
YAGHOT SEFID 29302 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 آبان، ۱۳۹۱ آســـمان بارانيست همگـــي مــي گــــذرنـــد چتر دارند به دســــت تا نبارد بـــاران بـــر ســــر و صــــورتشان اما ..... مــــن تنها و رها زيــــر ايـــــن سقف سياه گام بــــر مـــي دارم بــي چتــــر و به تــــــو مي انــــــديشــــم چترهارا باید بست زیرباران باید رفت... 5 لینک به دیدگاه
laden 4758 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 آبان، ۱۳۹۱ چیزی شبیه به “معجزه” است. وقتی هر شب بی تو به خیر می گذرد بی آنکه تو بگویی “شب به خیر”..... 3 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 آبان، ۱۳۹۱ بغض ها را گذاشته ام برای زمانی که دلم قُرص شدو طاقتش را داشت! دلم در این زمان ها بند است به پِخی! که جاری شود از سیل اشک... 5 لینک به دیدگاه
laden 4758 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 آبان، ۱۳۹۱ این شعر را همین حالا بخوان وگرنه بعدها باورت نمی شود هنگام سرودنش چگونه دیوانه وار عاشقت بودم همین حالا بخوان این شعر را که ساختار محکمی ندارد و مثل شانه های تو هربار گریه می کنم می لرزد 3 لینک به دیدگاه
YAGHOT SEFID 29302 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 آبان، ۱۳۹۱ با تـو رفتم ، بیتو باز آمدم از سرکوی او ، دل دیوانه پنهانکردم ، درخاکسترغم آن همـه آرزو ، دل دیوانه چه بگویم ایدل با من چهها کردی تومرا با عشق او آشناکردی پس از این زاری مکن هوس یاری مکن توای ناکام دل دیوانه به مزار سینهام با غم دیرینهام بخواب آرام دلدیوانه 7 لینک به دیدگاه
Mr.101 27036 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 آبان، ۱۳۹۱ [h=1]. کاش میشد هیچکس تنها نبود کاش میشد دیدنت رویا نبود گفته بودی باتو میمانم ولی رفتی و گفتی که اینجا جا نبود سالیان سال تنها مانده ام شاید این رفتن سزای من نبود من دعا کردم برای بازگشت دستهای تو ولی بالا نبود باز هم گفتی که فردا میرسی کاش روز دیدنت فردا نبود …[/h] 8 لینک به دیدگاه
پاییزان 3604 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 آبان، ۱۳۹۱ در خیابان های یک طرفه دنبال تو می گردم در بوق هر ماشینی که زیر پایم می ایستد با راننده ها از تو حرف می زنم با راننده ها که تو را نمی شناسند و برایشان فرقی نمی کند چشم های تو چه رنگی ست زیر همه مبل ها را نگاه می کنم به دیوارها عکست را نشان می دهم به فرش ها جای پایت را دلم خوش است به لباس های چرکی که روی هم تلنبار می شود تا با ماشین لباسشویی بروم دنبال عطر پیراهنت چرا تو نباید در کشوی کمد باشی در چین های خسته پرده و میزی که هر صبح خودم برای صبحانه ات می چینم خودم که در آیینه ها تمام قد می ایستم خودم که در آیینه ها تمام قد گریه می کنم فرقی نمی کند چطور آرایش کنم شالم چه رنگی باشد لاکم چه رنگی وقتی نیستی لعنتی نیستی..... نیلوفر اعتمادی 6 لینک به دیدگاه
laden 4758 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 آبان، ۱۳۹۱ در خیـــالــم پشت ســـرت آب ریختـم نـه بـرای اینکـه بــرگردی تــا پـــاک شود هـــر چه رد پـــای تــوست از زندگی...! 6 لینک به دیدگاه
laden 4758 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 آبان، ۱۳۹۱ این روزها دلم برای عشقی دلتنگ است که همه روزهایم را بر باد داد این ساعتها چقدر کند می گذرد پس چرا زمان با تو بودن آنقدر زود گذشت ... 4 لینک به دیدگاه
S a d e n a 11333 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 آبان، ۱۳۹۱ ببار باران کمی آرام....که پاییز هم صدایم شد که دلتنگی و تنهایی رفیق با وفایم شد ببار باران بزن بر شیشه قلبم....بکوب این شیشه را بشکن که درد کمتری دارد اگر با دست تو باشد ببار باران که تا اوج نخفتن ها مدام باریدم از یادش ببار باران درخت و برگ خوابیدن اقاقی....یاس وحشی....کوچه ها روزهاست خشکیدن ببار باران جماعت عشق را کشتن کلاغا بوته ی سبز وفا را بی صدا خوردن ولی باران ، تو با من بی وفایی توهم تا خانه ی همسایه می باری و تا من میشوی یک ابر تو خالی 6 لینک به دیدگاه
YAGHOT SEFID 29302 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 آبان، ۱۳۹۱ دل من دیر زمانیست که می پندارد دوستی نیز گلیست مثل نیلوفر و ناز... ساقه ی ترد و ظریفی دارد بی گمان سنگ دل است آن که روا می دارد... جان این ساقه ی نازک را... دانسته بیازارد ! «فریدون مشیری» 4 لینک به دیدگاه
پاییزان 3604 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 آبان، ۱۳۹۱ من به عکس تو دست می کشم تو به عکس من.... دست می کشی از من 4 لینک به دیدگاه
پاییزان 3604 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 آبان، ۱۳۹۱ آشنایانم غریبه هایی هستند که تنها اسمشان را می دانم.... 2 لینک به دیدگاه
پاییزان 3604 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 آبان، ۱۳۹۱ من برای تنها نبودنم آدم های زیادی دور و برم دارم آن چیزی که ندارم کسی برای با هم بودن است 4 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده