pari daryayi 22938 ارسال شده در 25 تیر، 2011 تا حالا براتون اتفاق افتاده که در روزی معمولی( بدون اینکه انتظارش رو داشته باشین) انقدر بهتون خوش بگذره که دلتون می خواسته اون روز هیچ وقت تموم نمی شده؟ یا اونقدر خوش بودین اون روزها که هیچ وقت فکر نمی کردین یه روزی تموم بشن؟ یا یه روز خیلی خوب و جالبی رو گذرونده باشین اما اونطور که باید قدر اون لحاظات رو ندونسته بودید یا یه صحنه جالبی رو دیده باشین که در تمام موارد فوق با خودتون بگین که اون روز یا روزا ای کاش یه دوربین باهام!! اگه دوست داشتین اون لحظات و روزا رو اینجا بگین اگه نه... دوست داشتم بگم خوشبخت ترین انسانها اونایی هستن که در لحظه زندگی کردن با زمان قدم بر داشتن و لحظه به لحظه شو قدر دونستن انگار که هر لحظه یه دوربین بوده باهاشون.... مثل ورق زدن یه آلبوم عکس در هر لحظه زندگیتون خودتون رو مشاهده کنین به خودتون نگاه کنین... تا نگین ای کاش یه دوربین بود باهام.... که بعدا افسوس خوردن برای برگشت اون ثانیه ها تلخ خواهد بود... 20
سیندخت 18786 ارسال شده در 25 تیر، 2011 گذشت زمان بر آن ها که منتظر می مانند بسیار کند، بر آن ها که می هراسند بسیار تند، بر آن ها که زانوی غم در بغل می گیرند بسیار طولانی، و بر آن ها که به سرخوشی می گذرانند بسیار کوتاه است. اما، برآن ها که عشق می ورزند، زمان راآغاز و پایانی نیست. 12
DCBA 8191 ارسال شده در 25 تیر، 2011 اگه دست من بود از ثانیه ثانیه های زندگیم فیلم میگرفتم من به جمع کردن خاطراتم معتادم... روزهای خوب زیاد داشتم... و خیلی اوقات سعی کردم یه فیلم کوتاه یا عکس هر چند بی کیفیت از اون روزها داشه باشم... اما سه روزش رو دیوانه وار دوست دارم و با همه ی وجودم تو خاطراتش غرق میشم... و تنها چن تا عکس از اون سه روز دارم گرچه این قدر اون خاطرات برام پر رنگ هستند که احتیاجی به دیدن عکس ها ندارم... ... منم این موضوع رو قبول دارم... بیشتر اوقات هم سعی میکنم تو لحظه زندگی کنم... اما گاهی یاد اوری خاطرات حتی حسرت خوردن هم لذت بخشه برام... تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل... 11
Ehsan 112346 ارسال شده در 25 تیر، 2011 یکی از لحظات زیبام وقتی بود که شماره داوطلبیم را تو سایت سنجش زدم و رتبه ام را دیدم و کلی ذوق کردم. اما زیاد به خوشحالی های مداوم اعتقادی ندارم،چون وقتی زیادی خوشحال شدم،یک جوری خورده تو پوزم. پس خیلی وقته دیگه زیادی خوشحال و خندان به طور یکپارچه نمیشم......... دوربین هم دوست ندارم داشته باشم چیزی را ثبت کنم،خوب و بد بگذره و محو بشه بهتره. چون ممکنه از کسی خیلی خوشم میامده اما اون فرد کاری کرده که من را متنفر کرده،پس ترجیح میدم خاطره ای از او نداشته باشم. 9
Avenger 19333 ارسال شده در 25 تیر، 2011 زندگی هر لحظش زیباست چه سخت باشه چه راحت بعد از گذشت زمان وقتی به گذشته بر میگردی و نگاه میکنی میبینی که چقدر شیرین بوده حتی رنجایی که کشیدی 5
pari daryayi 22938 مالک ارسال شده در 25 تیر، 2011 یکی از لحظات زیبام وقتی بود که شماره داوطلبیم را تو سایت سنجش زدم و رتبه ام را دیدم و کلی ذوق کردم. اما زیاد به خوشحالی های مداوم اعتقادی ندارم،چون وقتی زیادی خوشحال شدم،یک جوری خورده تو پوزم. پس خیلی وقته دیگه زیادی خوشحال و خندان به طور یکپارچه نمیشم......... دوربین هم دوست ندارم داشته باشم چیزی را ثبت کنم،خوب و بد بگذره و محو بشه بهتره. چون ممکنه از کسی خیلی خوشم میامده اما اون فرد کاری کرده که من را متنفر کرده،پس ترجیح میدم خاطره ای از او نداشته باشم. یعنی هیچ لحظه ای نبوده که دلت بخواد تا ته دنیا همیشه همون حس رو داشته باشی یا زندگی همونجا بایسته؟ زمان نمی ایسته اما عکس از اون لحظه یه تصویر ایستاده به تو می ده انگار که دکمه pause رو زده باشی! و بعد هر وقت دلت خواست دوباره play اش کنی 4
Ehsan 112346 ارسال شده در 25 تیر، 2011 یعنی هیچ لحظه ای نبوده که دلت بخواد تا ته دنیا همیشه همون حس رو داشته باشییا زندگی همونجا بایسته؟ زمان نمی ایسته اما عکس از اون لحظه یه تصویر ایستاده به تو می ده انگار که دکمه pause رو زده باشی! و بعد هر وقت دلت خواست دوباره play اش کنی چرا بوده؛اما ترجیح میدم برام تکرار نشه،چون تکرار شدنش،اون حلاوت را از بین میبره. همانطور که دوست نداریم بدترین لحظاتمان تکرار شود،به نظر من نباید دوست داشته باشیم خوش ترین لحظه ها هم تکرار شوند. باید به دنبال خوشی و شادی جدیدتر بود،گذشته ها گذشته. 2
Neutron 60966 ارسال شده در 25 تیر، 2011 دو دریچه دو نگاه دو پنجره دو رفیق دو همنشین دو هنجره دو مسافر دو مسیر زندگی دو عزیز دو همدم همیشگی با هم از غروب و سایه رد شدیم غصه ی عاشقی رو بلد شدیم فکر می کردیم آخر قصه اینه جز خدا هیشکی ما رو نمی بینه 4
ENG.SAHAND 31645 ارسال شده در 8 فروردین، 2015 دو صندلی روبروی هم خیلی نزدیک دو نگاه چشم در چشم و سکوت ...... 3
Sepandarmaz 1327 ارسال شده در 8 فروردین، 2015 سالهاست عزیزترینم رو از دست داده ام . حاضرم تمام باقیمانده عمرم رو بدم که برگردم به اون روزها و لحظه لحظه لحظه در کنارش بودن رو نفس بکشم و زندگی کنم .... اما افسوس ! 4
Sepandarmaz 1327 ارسال شده در 8 فروردین، 2015 دو صندلی روبروی هم خیلی نزدیک دو نگاه چشم در چشم و سکوت ...... تبریک بابت اینکه حستون رو اینقدر خوب بیان کردید. یه هنره .... 2
m.sh1992 2210 ارسال شده در 18 خرداد، 2015 داره سال جدید آغاز میشه... 1 سال دیگه هم از عمرمون گذشت.. 1 بهار دیگه رو هم می بینیم.. بهانه خوبی بود ک این تاپیک بالا بیاد و یادآوری کنه هنوز هم می توان خالق لحظه های ناب بود و کاری کرد که تا عمر داریم تو ذهن و قلبمون بمونن... لحظه هاتون سرشار از خوشی و آرامش و یاد خدا 3
pari daryayi 22938 مالک ارسال شده در 20 خرداد، 2015 ۴ سال از روزی که این تاپیک رو زدم گذشته بدون اینکه اصلا در خاطرم باشه همچین نوشته ای امروز من با ۴ سال پیشم در کنار هم قرار می گیره و من امروز می گم هر لحظه را در همان لحظه زیستن آنچنان لذتی دارد که نه درد افسوس در گذشته و نه حسرت آینده در آن هیچ جایی ندارد لحظه هایتان را عاشقانه زندگی کنید که بی تکرارند 3
ارسال های توصیه شده