رفتن به مطلب

ای کاش یه دوربین بود باهام...


pari daryayi

ارسال های توصیه شده

تا حالا براتون اتفاق افتاده که در روزی معمولی( بدون اینکه انتظارش رو داشته باشین) انقدر بهتون خوش بگذره که دلتون می خواسته اون روز هیچ وقت تموم نمی شده؟

یا اونقدر خوش بودین اون روزها که هیچ وقت فکر نمی کردین یه روزی تموم بشن؟

یا یه روز خیلی خوب و جالبی رو گذرونده باشین اما اونطور که باید قدر اون لحاظات رو ندونسته بودید

 

یا یه صحنه جالبی رو دیده باشین

 

که در تمام موارد فوق با خودتون بگین که اون روز یا روزا

 

ای کاش یه دوربین باهام!!

اگه دوست داشتین اون لحظات و روزا رو اینجا بگین

 

اگه نه...

 

دوست داشتم بگم

خوشبخت ترین انسانها اونایی هستن که در لحظه زندگی کردن

با زمان قدم بر داشتن

و لحظه به لحظه شو قدر دونستن

انگار که هر لحظه یه دوربین بوده باهاشون....

مثل ورق زدن یه آلبوم عکس در هر لحظه زندگیتون خودتون رو مشاهده کنین

به خودتون نگاه کنین... تا نگین ای کاش یه دوربین بود باهام....

که بعدا افسوس خوردن برای برگشت اون ثانیه ها تلخ خواهد بود...82f0b52ade80cbaba27965aaedc99e84.gif

  • Like 20
لینک به دیدگاه

گذشت زمان بر آن ها که منتظر می مانند بسیار کند،

بر آن ها که می هراسند بسیار تند،

بر آن ها که زانوی غم در بغل می گیرند بسیار طولانی،

و بر آن ها که به سرخوشی می گذرانند بسیار کوتاه است.

اما، برآن ها که عشق می ورزند، زمان راآغاز و پایانی نیست.

  • Like 12
لینک به دیدگاه

اگه دست من بود از ثانیه ثانیه های زندگیم فیلم میگرفتم

من به جمع کردن خاطراتم معتادم...

روزهای خوب زیاد داشتم... و خیلی اوقات سعی کردم یه فیلم کوتاه یا عکس هر چند بی کیفیت از اون روزها داشه باشم...

اما سه روزش رو دیوانه وار دوست دارم و با همه ی وجودم تو خاطراتش غرق میشم... و تنها چن تا عکس از اون سه روز دارم گرچه این قدر اون خاطرات برام پر رنگ هستند که احتیاجی به دیدن عکس ها ندارم...

...

منم این موضوع رو قبول دارم... بیشتر اوقات هم سعی میکنم تو لحظه زندگی کنم... اما گاهی یاد اوری خاطرات حتی حسرت خوردن هم لذت بخشه برام...

تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل...:ws3:

  • Like 11
لینک به دیدگاه

یکی از لحظات زیبام وقتی بود که شماره داوطلبیم را تو سایت سنجش زدم و رتبه ام را دیدم و کلی ذوق کردم.

 

اما زیاد به خوشحالی های مداوم اعتقادی ندارم،چون وقتی زیادی خوشحال شدم،یک جوری خورده تو پوزم.

 

پس خیلی وقته دیگه زیادی خوشحال و خندان به طور یکپارچه نمیشم.........

 

دوربین هم دوست ندارم داشته باشم چیزی را ثبت کنم،خوب و بد بگذره و محو بشه بهتره.

 

چون ممکنه از کسی خیلی خوشم میامده اما اون فرد کاری کرده که من را متنفر کرده،پس ترجیح میدم خاطره ای از او نداشته باشم.

  • Like 9
لینک به دیدگاه

زندگی هر لحظش زیباست چه سخت باشه چه راحت بعد از گذشت زمان وقتی به گذشته بر میگردی و نگاه میکنی میبینی که چقدر شیرین بوده حتی رنجایی که کشیدی

  • Like 5
لینک به دیدگاه
یکی از لحظات زیبام وقتی بود که شماره داوطلبیم را تو سایت سنجش زدم و رتبه ام را دیدم و کلی ذوق کردم.

 

اما زیاد به خوشحالی های مداوم اعتقادی ندارم،چون وقتی زیادی خوشحال شدم،یک جوری خورده تو پوزم.

 

پس خیلی وقته دیگه زیادی خوشحال و خندان به طور یکپارچه نمیشم.........

 

دوربین هم دوست ندارم داشته باشم چیزی را ثبت کنم،خوب و بد بگذره و محو بشه بهتره.

 

چون ممکنه از کسی خیلی خوشم میامده اما اون فرد کاری کرده که من را متنفر کرده،پس ترجیح میدم خاطره ای از او نداشته باشم.

 

یعنی هیچ لحظه ای نبوده که دلت بخواد تا ته دنیا همیشه همون حس رو داشته باشی

یا زندگی همونجا بایسته؟

زمان نمی ایسته اما عکس از اون لحظه یه تصویر ایستاده به تو می ده

انگار که دکمه pause رو زده باشی!

و بعد هر وقت دلت خواست دوباره play اش کنی:ws37:

  • Like 4
لینک به دیدگاه
یعنی هیچ لحظه ای نبوده که دلت بخواد تا ته دنیا همیشه همون حس رو داشته باشی

یا زندگی همونجا بایسته؟

زمان نمی ایسته اما عکس از اون لحظه یه تصویر ایستاده به تو می ده

انگار که دکمه pause رو زده باشی!

و بعد هر وقت دلت خواست دوباره play اش کنی:ws37:

 

چرا بوده؛اما ترجیح میدم برام تکرار نشه،چون تکرار شدنش،اون حلاوت را از بین میبره.

 

همانطور که دوست نداریم بدترین لحظاتمان تکرار شود،به نظر من نباید دوست داشته باشیم خوش ترین لحظه ها هم تکرار شوند.

 

باید به دنبال خوشی و شادی جدیدتر بود،گذشته ها گذشته.

  • Like 2
لینک به دیدگاه

دو دریچه دو نگاه دو پنجره

دو رفیق دو همنشین دو هنجره

دو مسافر دو مسیر زندگی

دو عزیز دو همدم همیشگی

با هم از غروب و سایه رد شدیم

غصه ی عاشقی رو بلد شدیم

فکر می کردیم آخر قصه اینه

جز خدا هیشکی ما رو نمی بینه

  • Like 4
لینک به دیدگاه
  • 3 سال بعد...

سالهاست عزیزترینم رو از دست داده ام . حاضرم تمام باقیمانده عمرم رو بدم که برگردم به اون روزها و لحظه لحظه لحظه در کنارش بودن رو نفس بکشم و زندگی کنم ....

اما افسوس ! :sad0:

  • Like 4
لینک به دیدگاه
دو صندلی روبروی هم خیلی نزدیک دو نگاه چشم در چشم و سکوت ......

 

 

تبریک بابت اینکه حستون رو اینقدر خوب بیان کردید. یه هنره ....

  • Like 2
لینک به دیدگاه
  • 2 ماه بعد...

داره سال جدید آغاز میشه... 1 سال دیگه هم از عمرمون گذشت.. 1 بهار دیگه رو هم می بینیم.. بهانه خوبی بود ک این تاپیک بالا بیاد و یادآوری کنه هنوز هم می توان خالق لحظه های ناب بود و کاری کرد که تا عمر داریم تو ذهن و قلبمون بمونن...

لحظه هاتون سرشار از خوشی و آرامش و یاد خدا :icon_gol:

  • Like 3
لینک به دیدگاه

۴ سال از روزی که این تاپیک رو زدم گذشته

بدون اینکه اصلا در خاطرم باشه همچین نوشته ای

امروز من با ۴ سال پیشم در کنار هم قرار می گیره

و من امروز می گم

هر لحظه را در همان لحظه زیستن

آنچنان لذتی دارد که نه درد افسوس در گذشته

و نه حسرت آینده در آن هیچ جایی ندارد

لحظه هایتان را عاشقانه زندگی کنید که بی تکرارند:icon_gol:

  • Like 3
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...