Alireza Hashemi 33392 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 اردیبهشت، ۱۳۹۰ سلام دعاهای زیر از کتاب سومین جشنواره بینالمللی "دستهای کوچک دعا" است. این جشنواره سه سال است که در تبریز برگزار میشود و دعاهای بچههای دنیا را جمع آوری میکند و برگزیدگان را به تبریز دعوت و به آنها جایزه میدهد. دعاهایی که میخوانید از بچههای ایران است. لطفاً آمین بگوئید: آرزو دارم سر آمپولها نرم باشد! (تاده نظربیگیان / ۵ ساله) خدای مهربانم! من در سال جدید از شما میخواهم اگر در شهر ما سیل آمد فوراً من را به ماهی تبدیل کنی! (نسیم حبیبی / ۷ ساله) ای خدای مهربان! پدر من آرایشگاه دارد. من همیشه برای سلامت بودن او دعا میکنم. از تو میخواهم بازار آرایشگاه او و همه آرایشگاهها را خوب کنی تا بتوانم پول عضویت کانون را از او بگیرم چون وقتی از او پول عضویت کانون را میخواهم میگوید بازار آرایشگاه خوب نیست! (فرشته جبار نژاد ملکی / 11 ساله) خدای عزیزم! من تا حالا هیچ دعایی نکردم. میتونی لیستت رو نگاه کنی. خدایا ازت میخوام صدای گریه برادر کوچیکم رو کم کنی! (سوسن خاطری / 9 ساله) خدای عزیزم! در سال جدید کمک کن تا مادربزرگم دوباره دندان دربیاورد آخر او دندان مصنوعی دارد! (الناز جهانگیری / 10 ساله) آرزوی من این است که ای کاش مامان و بابام عیدی من را از من نگیرند. آنها هر سال عیدیهایی را که من جمع میکنم از من میگیرند و به بچه آنهایی میدهند که به من عیدی میدهند! (سحر آذریان / ۹ ساله) بسم الله الرحمن الرحیم. خدایا! از تو میخواهم که برادرم به سربازی برود و آن را تمام کند. آخه او سرباز فراری است. مادرم هی غصه میخورد و میگوید کی کارت پایان خدمت میگیری؟ (حسن / 8 ساله) ای خدا! کاش همه مادرها مثل قدیم خودشان نان بپزند من مجبور نباشم در صف نان بایستم! (شاهین روحی / 11 ساله) خدایا! کاری کن وقتی آدمها میخوان دروغ بگن یادشون بره! (پویا گلپر / 10 ساله) خدا جون! تو که اینقدر بزرگ هستی چطوری میای خونه ما؟ دعا میکنم در سال جدید به این سؤالم جواب بدی! (پیمان زارعی / 10 ساله) خدایا! یک برادر تپل به من بده!! (زهره صبورنژاد / 7 ساله) خدایا! در این لحظه زیبا و عزیز از تو میخواهم که به پدر و مادر همه بچههای تالاسمی پول عطا کنی تا همه ما بتوانیم داروی "اکس جید" را بخیریم و از درد و عذاب سوزن در شبها رها شویم و در خواب شبانهیمان مانند بچههای سالم پروانه بگیریم و از کابوس سوزن رها شویم... (مهسا فرجی / 11 ساله) دلم میخواهد حتی اگر شوهر کنم خمیر دندان ژلهای بزنم! (روشنک روزبهانی / 8 ساله) خدایا! شفای مریضها را بده هم چنین شفای من را نیز بده تا مثل همه بازی کنم و هیچکس نگران من نباشد و برای قبول شدن دعا 600 عدد صلوات گفتم ان شاء الله خدا حوصله داشته باشد و شفای همه ما را بدهد. الهی آمین. (مهدی اصلانی / 11 ساله) خدایا! دست شما درد نکند ما شما را خیلی دوست داریم! (مینا امیری / 8 ساله) خدایا! تمام بچههای کلاسمان زن داداش دارند از تو میخواهم مرا زن دادش دار کنی! (زهرا فراهانی / 11 ساله) ای خدای مهربان! من سالهاست آرزو دارم که پدرم یک توپ برایم بخرد اما پدرم بدلیل مشکلات نتوانسته بخرد. مطمئن هستم من امسال به آرزوی خودم میرسم. خدایا دعای مرا قبول کن... (رضا رضائی طومار آغاج / 13 ساله) ای خدای مهربان! من رستم دستان را خیلی دوست دارم از تو خواهش میکنم کاری کنی که شبی او را در خواب ببینم! (شایان نوری / 9 ساله) خدایا ماهی مرا زنده نگه دار و اگر مرد پیش خودت نگه دار و ایشالله من بتوانم خدا را بوس کنم و معلممان هم مرا بوس کند!! (امیرحسام سلیمی / 6 ساله) خدیا! دعا میکنم که در دنیا یک جاروبرقی بزرگ اختراع شود تا دیگر رفتگران خسته نشوند! (فاطمه یارمحمدی / 11 ساله) ای خدا! من بعضی وقتها یادم میرود به یاد تو باشم ولی خدایا کاش تو همیشه به یاد من بیوفتی و یادت نرود! (شقایق شوقی / 9 ساله) خدای عزیزم! سلام. من پارسال با دوستم در خونهها را میزدیم و فرار میکردیم. خدایا منو ببخش و اگه مُردم بخاطر این کار منو به جهنم نبر چون من امسال دیگه این کار رو نمیکنم! (دلنیا عبدیپور / 10 ساله) آرزو دارم بجای این که من به مدرسه بروم مادر و پدرم به مدرسه بروند. آن وقت آنها هم میفهمیدند که مدرسه رفتن چقدر سخت است و این قدر ایراد نمیگرفتند! (هدیه مصدری / 12 ساله) خدایا مهدکودک از خانه ما آنقدر دور باشد که هر چه برویم، نرسیم. بعد برگردیم خانه با مامان و کیف چاشتم. پاهای من یک دعا دارند آنها کفش پاشنه بلند تلق تلوقی (!) میخوان دعا میکنند بزرگ شوند که قدشان دراز شود! (باران خوارزمیان / 4 ساله) خدایا! برام یک عروسک بده. خدایا! برای داداشم یک ماشین پلیس بده! (مریم علیزاده / 6 ساله) خدایا! میخورم بزرگ نمیشم! کمکم کن تا خیلی خیلی بزرگ شوم! (محمد حسین اوستادی / 7 ساله) خدایا! من دعا میکنم که گاو باشم (!) و شیر بدهم تا از شیر، کره، پنیر و ماست برای خوراک مردم بسازم! (سالار یوسفی / 11 ساله) من دعا میکنم که خودمان نه، همه مردم جهان در روز قیامت به بهشت بروند. (المیرا بدلی / 11 ساله) خدای قشنگ سلام! خدایا چرا حیوانات درس نمیخوانند اما ما باید هر روز درس بخوانیم؟ در سال جدید دعا میکنم آنها درس بخوانند و ما مثل آنها استراحت کنیم! (نیشتمان وازه / 10 ساله) اگر دل درد گرفتیم نسل دکترها که آمپول میزنند منقرض شود تا هیچ دکتری نتواند به من آمپول بزند! (عاطفه صفری / 11 ساله) خدای مهربان! من یک جفت کفش میخواهم بنفش باشد و موقع راه رفتن تق تق کند مرسی خدایا! (رویا میرزاده / 7 ساله) دوستان متن بالا رو خوندید نمیدونم مطلب قدیمیه و یا تکراریه.. ولی روی من خیلی تاثیر گذاشت اولش از خنده اشکم در اومد ولی وقتی یکم فکر کردم دیدم از غصه باید اشکم در بیاد . ببینید چه دنیایی دارن این بچها.. ناراحتم چرا بزرگ شدم قد کشیدم واینقدر سنگ دل شدم. خدایا آرزو دارم یه روز از بچگیامو بهم برگردونی تنها یه روز..... آرزو دارم شعري ساده بنويسم که کودکان معلول ذهني آن را معنا کنند!داستاني بنويسم که قهرمان آن از صندلي چرخدارش بدود تا سکوي قهرماني. ... آتــــــــــروس 5ساله... 22 لینک به دیدگاه
Mahnaz.D 61915 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 اردیبهشت، ۱۳۹۰ خدایا تا کی باید درس بخونیم( مهناز- 24 ساله) :w74: 10 لینک به دیدگاه
Saman_88 8062 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 اردیبهشت، ۱۳۹۰ وااااااااااای خدای من ! چقدر قلب این بچه ها صاف و صادقه ! 8 لینک به دیدگاه
Saman_88 8062 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 اردیبهشت، ۱۳۹۰ خدایا تا کی باید درس بخونیم( مهناز- 24 ساله) :w74: تاوقت گل نی ! 4 لینک به دیدگاه
Saman_88 8062 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 اردیبهشت، ۱۳۹۰ دوستان متن بالا رو خوندید نمیدونم مطلب قدیمیه و یا تکراریه..ولی روی من خیلی تاثیر گذاشت اولش از خنده اشکم در اومد ولی وقتی یکم فکر کردم دیدم از غصه باید اشکم در بیاد . ببینید چه دنیایی دارن این بچها. ناراحتم چرا بزرگ شدم قد کشیدم واینقدر سنگ دل شدم. خدایا آرزو دارم یه روز از بچگیامو بهم برگردونی تنها یه روز..... آتــــــــــروس 24 تهران این آرزوی همه ی ماست ! 6 لینک به دیدگاه
Mahnaz.D 61915 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 اردیبهشت، ۱۳۹۰ تاوقت گل نی ! ممنون از راهنماییتون 5 لینک به دیدگاه
lady architect 5358 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 اردیبهشت، ۱۳۹۰ خدایا من هم دعا میکنم بتونم کفش تلق تلوقی بپوشم و بازم مثل دیروز زمین نیافتم 5 لینک به دیدگاه
maryam_alien 9904 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 اردیبهشت، ۱۳۹۰ خدایا پس این world peace رو کی راه میندازی؟ مریم12 ساله 7 لینک به دیدگاه
Ehsan 112346 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 اردیبهشت، ۱۳۹۰ خدایا،همیشه دوست داشتم ساندیس را با نی بخورم و کیف کنم. اما جدیدا ساندیس که میخورم،حالم بد میشه،هرکی ساندیس دوست داره به بع بعی تبدیلش کن. (اسی 4 ساله از قلعه حیوانات) 9 لینک به دیدگاه
Saman_88 8062 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 اردیبهشت، ۱۳۹۰ خدایا پس این world peace رو کی راه میندازی؟ مریم12 ساله سنت رو از راست به چپ نوشتی ؟ 3 لینک به دیدگاه
NEGARi 9387 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 اردیبهشت، ۱۳۹۰ خدایا بیخیال دیگه بسه تمومش کن.................... )نگاری( 3 لینک به دیدگاه
EOS 14528 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 اردیبهشت، ۱۳۹۰ فوق العاده بود بود __________________ خدایا همیشه دوست داشتم ازت بپرسم این چه رسمیه که اول امتحان می گیری بعد درس میدی ؟! اما باز هم نهایت آرزوهام به همون آرزوی آتروس بر می گرده که ای کاش هیچ وقت آرزو نمی کردم که زود تر بزرگ بشم و حالا در حسرت اون روز ها بسوزم . 2 لینک به دیدگاه
ooraman 22216 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 اردیبهشت، ۱۳۹۰ خدایا بی حوصلگی را از ما بگیر و دیگه بهمون بر نگردون! :icon_pf (34): :w821: 6 لینک به دیدگاه
میلاد 24047 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 اردیبهشت، ۱۳۹۰ خدایا...مشایی رو همین امشب ببر بهشت 6 لینک به دیدگاه
Ehsan 112346 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 اردیبهشت، ۱۳۹۰ خدایا...مشایی رو همین امشب ببر بهشت محموتی هنوز گندم نخورده که اون تو بهشت معلوم بشه !!!! :icon_pf (34): 8 لینک به دیدگاه
El Roman 31720 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 اردیبهشت، ۱۳۹۰ خدایا...مشایی رو همین امشب ببر بهشت در بیمارستان بستری شد برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام 3 لینک به دیدگاه
Saman_88 8062 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 اردیبهشت، ۱۳۹۰ کاش هنوز اونقدر بچه بودیم که غصههامون تو آغوش مادرامون با یه نوازش مادرانه فراموش میشد... و دردهامون با یه بوسهی مهربانانهاش... کاش هنوز اونقدر بچه بودم که که چینهای چادر مادرم میتونست منو از مشکلات حفظ کنه کاش هنوز بچه بودم!! اون وقت! با گریه دلمو میگرفتم جلوش و بهش نشون میدادم چطور... تا با لبخندی... میبوسیدش و دست میکشید رو موهام... گونهام رو نوازش میکرد... اشکامو پاک می کرد و با همون لبخندش آروم می گفت: خوب میشه! ببین امروز چقدر بزرگ شدی!! و من سرمو میذاشتم رو دامنش تا همه تلخیهام رو از گریه کنم... میدونم هنوز بلده تکه به تکهی دلم رو آروم کنه میدونم هنوز میتونه ترک به ترکش رو با مهر پر کنه میدونم همه عطش دلم رو با عشق سیراب میکنه... میدونم! ولی میترسم میترسم غم رو مهمون دل مهربونی کنم که نگاهش مرحم دردهامه کاش هنوز بچه بودم... کاش...کاش. 7 لینک به دیدگاه
Ehsan 112346 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 اردیبهشت، ۱۳۹۰ یکی دیگه هم بود: خدایا برای این خانم های فقیری که تو کامپیوتر بابام هستند،لباس بفرست. (کودکی دلسوز از تهران) 13 لینک به دیدگاه
میلاد 24047 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 اردیبهشت، ۱۳۹۰ در بیمارستان بستری شد برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام کاشکی از خدا میخواستم یکی دیگه رو ببره 4 لینک به دیدگاه
Saman_88 8062 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 اردیبهشت، ۱۳۹۰ یکی دیگه هم بود: خدایا برای این خانم های فقیری که تو کامپیوتر بابام هستند،لباس بفرست. (کودکی دلسوز از تهران) :ws28: 2 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده