رفتن به مطلب

ارسال های توصیه شده

بنظرم خیلی خوبه که سعی کنیم همیشه اشتباهات خودمون رو بپذیریم و به اونها اعتراف کنیم مطمئنا برای هر کدوممون اتفاق افتاده که حرکت نادرستی رو سهو و یا شاید از روی نا آگاهی انجام داده باشیم و باعث ازار شخص و یا گروهی شدیم و یا قانونی رو نقض کردیم

 

در واقع تو این تاپیک قصد داریم به یکی از اونها اشاره کنیم

 

بهتره با خودمون رو راست باشیم... :w16:

 

منتظرم... :icon_gol:

  • Like 35
لینک به دیدگاه
  • پاسخ 74
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

یه روز با دوستام تو ماشین نشسته بودیم و اونها اشغال خوراکیهایی که خورده بودند رو از شیشه ماشین انداختن بیرون منم جوگیر شدم و اینکارو کردم :icon_pf (34):

 

ولی بعدش خیلی پشیمون شدم... :pichak29:

  • Like 27
لینک به دیدگاه

خب حامد جان اگه بخوام دونه دونه بگم كه تاپيكتو بايد دربست اختصاص بدي به من.:icon_pf (34):

 

بزار يه كم فكر كنم بينم از كجا بايد شروع كنم بعد ميگم:icon_gol:

  • Like 18
لینک به دیدگاه
خب حامد جان اگه بخوام دونه دونه بگم كه تاپيكتو بايد دربست اختصاص بدي به من.:icon_pf (34):

 

بزار يه كم فكر كنم بينم از كجا بايد شروع كنم بعد ميگم:icon_gol:

محسن جان جالبه ظاهرا تو این انجمن غیر از من کسی نداریم که اشتباهی ازش سر زده باشه

فقط میان تشکر میکنن و میرن

ماشالا به فرهنگ دوستان :ws3:

 

عجله ای نیست منتظرم... :icon_gol:

  • Like 14
لینک به دیدگاه
میتونم یک کتاب از کارهای بد و اشتباهتم بنویسم...

از کجاش براتون بگم آخه...

 

منم از اینجور کارا زیاد کردم :icon_pf (34):

فقط یه جرقه یادم بیاد میام ردیف میکنم. :ws3:

آخه حافظه منو که میدونین :hanghead:

 

 

1 نمونه هم کافیه...

 

مهم اینه که اعتراف بکنیم که مشکل داریم... :flowerysmile:

  • Like 12
لینک به دیدگاه
محسن جان جالبه ظاهرا تو این انجمن غیر از من کسی نداریم که اشتباهی ازش سر زده باشه

فقط میان تشکر میکنن و میرن

ماشالا به فرهنگ دوستان :ws3:

 

عجله ای نیست منتظرم... :icon_gol:

منظورت من بودم دیگه؟:banel_smiley_4:

نه میدونی من اومدم تو تاپیک ذهنم قفل کرد از بس زیاده گفتم سر سنگین عین خانوما برم بیرون بهتره:ws3:

  • Like 12
لینک به دیدگاه
1 نمونه هم کافیه...

 

مهم اینه که اعتراف بکنیم که مشکل داریم... :flowerysmile:

 

:hanghead:

 

هرچی فکر میکنم چیزی یادم نمیاد...

 

میشه اشتباهات شخصی رو بگم ؟ :ws52:

 

یعنی مثلا از اون اشتباهات که به ضرر جامعه باشه یادم نمیاد...

  • Like 10
لینک به دیدگاه

خودم با فرهنگ نبودم اما دلم خواست یاد بگیرم با فرهنگ باشم:icon_redface:

همین تلاش برای با فرهنگ شدن و اعتراف به بی فرهنگی کافیه؟:hanghead:

  • Like 13
لینک به دیدگاه
منظورت من بودم دیگه؟:banel_smiley_4:

نه میدونی من اومدم تو تاپیک ذهنم قفل کرد از بس زیاده گفتم سر سنگین عین خانوما برم بیرون بهتره:ws3:

 

نه بابا کلی گفتم :ws3:

 

:hanghead:

 

هرچی فکر میکنم چیزی یادم نمیاد...

 

میشه اشتباهات شخصی رو بگم ؟ :ws52:

 

یعنی مثلا از اون اشتباهات که به ضرر جامعه باشه یادم نمیاد...

 

خب هرچیزی که مربوط به ضعف فرهنگی بشه حالا شخصی باشه یا اجتماعی فرقی نداره

 

عجله ای نیست منم اون یکی یه دفعه به ذهنم اومد :w16:

  • Like 9
لینک به دیدگاه
خودم با فرهنگ نبودم اما دلم خواست یاد بگیرم با فرهنگ باشم:icon_redface:

همین تلاش برای با فرهنگ شدن و اعتراف به بی فرهنگی کافیه؟:hanghead:

 

نخیر... حتما باید به یک مورد خاص اشاره بشه... :ws3:

  • Like 10
لینک به دیدگاه

یه مدتی درباره ملت خیلی زود قضاوت میکردم.

یه دروغ بزرگ توی زندگی ام گفتم که نتونستم جمعش کنم.

بعضی وقت ها از دوروبری هام زود خسته میشم.

بعضی وقت ها هم زود عصبانی میشم و همه چیز یادم میره.

I am Evil!

  • Like 19
لینک به دیدگاه

خوب عرضم به حضور شما که...

من قبلا... نه در زمان خیلی دور... همین چند سال پیش... همش آشغال میریختم تو خیابون... دیگه این ابتدایی ترین مسئله ی فرهنگی هست که خوب من عقلم بهش نمیرسید... الان خوشبختانه اگر سرم بره آشغال نمیریزم توی خیابون...

من قبلا پیپ میکشیدم... که فکر کنم خوب اونم یکم نشانه ی بی فرهنگی باشه منتها در سطح شخصی... الان یه مدتیه دیگه از این کارا نمیکنم... خیلیم سخت بود برام البته...

قبلا همینطوری از خیابون رد میشدم... حالا ممکن بود 5 ثانیه بعد از عبور من چراغ عابر پیاده سبز میشد... ولی خوب من فرهنگش رو نداشتم... الان دیگه اینطوری نیستم...

 

باور کنید خیلی هست... فقط یادم نمیاد... بازم میگم...

 

 

پ.ن: منم پست بالایی رو دیدم یادم اومد...

بعضی وقتها شده بیخود و بی جهت یه دروغی گفتم... چیزی بوده که میشده به راحتی راستش رو بگم ولی در اون لحظه حالا به یک دلیل مسخره ای تصمیم گرفتم راست نگم... حالا شاید برای اینکه اون طرف مقابل ناراحت نشه یا خوشش بیاد...

تا مدتی پیش... کمتر از یکسال پیش... به شدت رفتار گرا بودم... به شدت... یعنی کسی نبود که در موردش پیش خودم یک تئوری اخلاقی و یک پرونده نساخته باشم... برای مثال میگفتم آقای فلانی این حرکت رو کرد یا اینطوری حرف زد یا اینطوری لباس پوشید پس حتما این مشخصات رو داره (مثلا خسیسه... پول دوسته... بی فرهنگه)... نمیدونستم این نشانه ی بی فرهنگی خودمه... ولی خوب حالا میفهمم...

گاها نمیتونم خودم رو کنترل کنم... یعنی ناراحت و عصبانی میشم... داد و بیداد هم میکردم تا همین یکی دو سال پیش... ولی خوب الان یکم بهتر میتونم خودم رو کنترل کنم و حداقل رفتاری که نشان دهنده ی مشکلات روانی باشه از خودم بروز نمیدم... ولی هنوزم به بعضی چیزها حساس هستم... ولی خیلی بهتر شدم... این رو مدیون یکی از دوستاک هستم که از رفتارش خیلی یاد گرفتم... نمونه ی یک انسان کامل و واقعی...

 

من یکم هم به خودم حق میدم که اینقدر بی فرهنگ باشم... خودتون میدونید چی میگم دیگه... یعنی خوب باید اینها رو از یکی یاد میگرفتم... باید یک نمونه ای یا آموزشی وجود داشته باشه... از روز تولد که عقلم نمیرسید این چیزها رو... نمیدونستم چی خوبه چی بده... حداقل الان میدونم یه چیزی به نام فرهنگ و ادب وجود داره... به هر حال هنوز توش تازه کار هستم... ولی امیدوارم بهتر بشم...

  • Like 19
لینک به دیدگاه
خوب عرضم به حضور شما که...

من قبلا... نه در زمان خیلی دور... همین چند سال پیش... همش آشغال میریختم تو خیابون... دیگه این ابتدایی ترین مسئله ی فرهنگی هست که خوب من عقلم بهش نمیرسید... الان خوشبختانه اگر سرم بره آشغال نمیریزم توی خیابون...

من قبلا پیپ میکشیدم... که فکر کنم خوب اونم یکم نشانه ی بی فرهنگی باشه منتها در سطح شخصی... الان یه مدتیه دیگه از این کارا نمیکنم... خیلیم سخت بود برام البته...

قبلا همینطوری از خیابون رد میشدم... حالا ممکن بود 5 ثانیه بعد از عبور من چراغ عابر پیاده سبز میشد... ولی خوب من فرهنگش رو نداشتم... الان دیگه اینطوری نیستم...

 

باور کنید خیلی هست... فقط یادم نمیاد... بازم میگم...

 

بابا شما خیلی بافرهنگین! :ws3:

وضع من خرابتر از این حرفاس! :icon_pf (34):

  • Like 12
لینک به دیدگاه
بابا شما خیلی بافرهنگین! :ws3:

وضع من خرابتر از این حرفاس! :icon_pf (34):

 

ادیت کردم... بقیش رو بخون... نظرت عوض میشه...

حالا تازه داره یادم میاد... بزار بقیشم بنویسم... دیگه هیچکدومتون باهام حرف نمیزنید... :hanghead:

  • Like 10
لینک به دیدگاه

اعتراف میکنم:

من یه مدت از همه چیز ناراحت میشدم و انتظار داشتم هیچ کس از دستم ناراحت نشه.

وقتی از دست کسی ناراحت میشدم دیگه نمیشد از دلم درآورد.

اعتراف میکنم یه مدت اعتماد به نفس نداشتم حرفمو بزنم.

یه مدت ادعا زیادی داشتم!

سیاه و سفید میدیم (هنوزم میبینم)

خیلی حرف میزنم!

گاهی وقت ها شوخی های بیجا میکنم.

بعضی وقت ها از موضعم کوتاه نمیام!

ای خدااااااااااااااااااااا . چقدر سخته اعتراف! :icon_pf (34):

  • Like 16
لینک به دیدگاه

اعتراف میکنم:

من یه مدت از همه چیز ناراحت میشدم و انتظار داشتم هیچ کس از دستم ناراحت نشه.

وقتی از دست کسی ناراحت میشدم دیگه نمیشد از دلم درآورد.

اعتراف میکنم یه مدت اعتماد به نفس نداشتم حرفمو بزنم.

یه مدت ادعا زیادی داشتم!

سیاه و سفید میدیم (هنوزم میبینم)

خیلی حرف میزنم!

گاهی وقت ها شوخی های بیجا میکنم.

بعضی وقت ها از موضعم کوتاه نمیام!

ای خدااااااااااااااااااااا . چقدر سخته اعتراف! :icon_pf (34):

 

نشانه ی بزرگیه عزیز... :w16:

  • Like 9
لینک به دیدگاه

اعتراف میکنم تو همه برهه های زندگیم احساس میکردم جز بدبخت ترین و سختکوش ترین آدم های دنیا هستم. طوری که زیادی جوگیر میشدم و فکر میکردم بقیه مردم کار نمیکنن و الافن. ولی الان به این نتیجه رسیدم که من جزء انسانهای نسبتا راحت طلب جامعه محسوب میشم.

  • Like 17
لینک به دیدگاه

اعتراف میکنم به خاطر گرفتن 200 تا دونه ماهی با روش غیر اصولی 2000 تا ماهی رو کشتم و صدمه بزرگی به طبیعت وارد کردم. از این یکی خیلی پشیمونم. خیلی. البته از عواقب کاری که میکردم خبر نداشتم ولی به هر حال در آسیب رسوندن به محیط زیست نقش داشتم. :icon_pf (34):

  • Like 14
لینک به دیدگاه

×
×
  • اضافه کردن...