رفتن به مطلب

آشنايي با دكتر ناصر ملك‌نيا، پدر علم بيوشيمي ايران


mim-shimi

ارسال های توصیه شده

پروفسور ناصر ملك‌نيا( 1386-1310 )، استاد سرشناس بيوشيمي و از بنيان‌گذران دوره‌ي دكتراي بيوشيمي در ايران بود. او پس از پايان دوره‌ي مهندسي شيمي در ايالات متحده‌ي آمريكا، به فرانسه رفت و دوره‌ي پزشكي و بيوشيمي را در آن جا ادامه داد. بيشتر پژوهش‌هاي او درباره‌ي ساختمان هموگلوبين و عوامل درگير در فرآيند پروتيين‌سازي بود. كتاب بيوشمي عمومي كه با همكاري پروفسور شهبازي نوشت، يكي از پرخواننده‌ترين كتاب‌هاي علمي در ايران است و تا كنون 26 بار چاپ شده است. او نزديك 36 سال در دانشگاه تهران، تربيت مدرس، دانشگاه آزاد و بسياري از دانشگاه هاي سراسر كشور، به تدريس شيواي درس بيوشيمي پرداخت.

زندگي‌نامه

ناصر ملك‌نيا در 27 مرداد 1310 خورشيدي در تهران چشم به جهان گشود و سال‌هاي نخست زندگي را در خيابان شاپور(وحدت اسلامي) گذراند. پدرش كارمند بانك بود و براي دو سال به مشهد فرستاده شد. از اين رو، ناصر سال نخست آموزش ابتدايي را در آن شهر به پايان رساند و پس از بازگشت به تهران، مراحل ديگر آموزش مقدماتي را در دبستان خاقاني و دبيرستان 15 بهمن(دبيرستان رهنما) گذراند. او هندسه، جبر و مثلثات را دوست داشت و به كارهاي فني بسيار علاقه مند بود. اما پدر و به ويژه مادر مي‌خواستند پسرشان پزشك شود. از اين رو، پسر را براي فراگيري پزشكي به آمريكا فرستادند.

ملك‌نيا با يك هواپيماي ملخي به ايتاليا و از آن جا به نيويورك رفت و هر چند مادرش سفارش كرده بود كه پزشكي بخواند، به علت علاقه به كارهاي فني، به دانشكده‌ي فني دانشگاه نيويورك رفت و در دوره‌ي مهندسي شيمي نام‌نويسي كرد. با وجود اين، دوره‌ي پيش‌پزشكي(Premedical) را در ماه‌هاي تابستان در همان دانشگاه پي‌گيري مي‌كرد، زيرا هر گاه براي پدر و مادر نامه مي‌نوشت واز موفقيت‌هاي علمي‌اش مي‌نوشت، پاسخ مي‌شنيد كه :"تا حالا كه چيزي نشدي!" فشار گذراندن واحدهاي دو رشته‌ي دشوار، باعث شد كه او نتواند در دوره‌ي پيش‌پزشكي نمره‌ي درجه‌ي يك(Straight A) به دست آورد. از اين رو، نااميدانه تقاضاي رفتن به دانشكده‌ي پزشكي نكرد و پس از پايان دوره‌ي مهندسي شيمي، به پاريس سفر كرد تا آموزش پزشكي را در آن جا ادامه دهد.

ملك‌نيا در سال 1954 به پاريس وارد شد و از آن جا كه دوره‌ي پيش‌پزشكي را در آمريكا گذرانده بود، بي‌درنگ در سال نخست پزشكي پذيرفته شد. در همين سال بود كه با پروفسور شاپيرا، استاد بخش بيوشيمي آشنا شد و همين استاد بود كه ويرايش نخست كتاب "بيوشيمي لنينجر" را در اختيار ملك‌نيا گذاشت. با مطالعه‌ي آن كتاب، گرايش ملك‌نيا به علوم پايه، به ويژه بيوشيمي بيش از پيش افزايش يافت. او بارها طرح‌هاي پژوهشي خود را به پروفسور شاپيرا پيشنهاد كرد، اما چنين پاسخ شنيد كه سال‌ها پيش طرحي مانند آن انجام شده است و بهتر است به موضوع ديگري بينديشد. اما ملك‌نيا دست بردار نبود و هر روز پرسشي و طرحي براي شاپيرا مي‌برد تا جايي كه شاپيرا شگفت زده مي‌گفت:"تو اين همه پرسش رو از كجا گير مي‌ياري؟"

ملك‌نيا به دليل علاقه‌اي كه به كارهاي فني داشت، در سال چهارم پزشكي در دوره‌ي شبانه‌ي كارشناسي فني راديو و تلويزيون نام‌نويسي كرد و پس از دو سال كارآموزي توانست يك راديو و تلويزيون را به درستي از قطعه‌هاي آن بسازد. پس از پايان اين دوره، ملك‌نيا از شاپيرا خواست تا در آزمايشگاهش كاري به او واگذار كند. شاپيرا شرط پذيرش او را راه‌اندازي دستگاه الكتروفورز با ولتاژ بالا گذاشت كه به تازگي از آمريكا سفارش داده بودند، اما پس از ده دقيقه از كار مي‌افتاد. ملك‌نيا تا آن زمان چنين دستگاهي را از نزدك نديده بود و فقط تصويري از الكتروفورزهاي كوچك معمولي را در كتاب‌هاي بيوشيمي ديده بود. با وجود اين، تصميم گرفت بخت خود را بيازمايد و به بررسي آن دستگاه پرداخت تا شايد چاره‌ي كار خود را در آن پيدا كند. بخت با او يار بود و به زودي دريافت كه موتور خنك‌كننده‌ي آن دستگاه با ولتاژ 60 دور كار مي‌كند، حال آن كه برق فرانسه از ولتاژ 50 دور بود. به اين ترتيب، اختلاف ولتاژ برق آمريكا و فرانسه باعث راه‌يابي ملك‌نيا به آزمايشگاه پژوهشي بيوشمي شد.

ملك‌نيا پس از پايان دوره‌ي پزشكي مي‌خواست در روان‌شناسي يا بيماري‌هاي زنان تخصص بگيرد. اما شاپيرا به او پيشنهاد كرد كه بيوشيمي را ادامه دهد و حتي پايان‌نامه‌ي دوره‌ي پزشكي خود را نيز در همين رشته بگذراند. او يك سال به عنوان تعميركار دستگاه‌ها و ابزارهاي آزمايشگاه نزد شاپيرا كار كرد و چون روش‌هاي آزمايشگاهي گوناگوني ابداع كرد، شاپيرا به او گفت اگر بخواهد مي‌تواند همان جا بماند و كار كند. گرايش ملك‌نيا به علوم پايه و پشتيباني‌هاي شاپيرا باعث شد كه او سرانجام همه‌ي وقت خود را به بيوشيمي اختصاص دهد. او پايان‌نامه‌ي پزشكي خود را درباره‌ي فاويسم(كمبود آنزيم گلوكز 6 فسفات دهيدروژناز) انجام داد كه مقاله‌ي آن در سال 1964 در مجله‌ي خون‌شناسي فرانسه(Nouv Rev Fr Hematol) چاپ شد.

ملك‌نيا به عنوان پژوهشگر وابسته عضو مركز پژوهش‌هاي ملي فرانسه (CNRS)شد و پژوهش‌هاي خود را زير نظر شاپيرا روي جداسازي اسيدهاي آمينه و پپتيدها و سپس بررسي ساختمان و عوامل اثرگذار بر ساخت هموگلوبين طبيعي و جداسازي هموگلوبين‌هاي غيرطبيعي ادامه داد. چندي نگذشت كه به مقام استاد تحقيقاتي دست يافت و خود را براي پذيرفته شدن به عنوان دانشيار آماده مي‌كرد. در همين زمان بود كه نمايندگاني از وزارت علوم ايران به دفتر كار ملك‌نيا رفتند و از او خواستند براي راه‌اندازي دوره‌ي كارشناسي ارشد و دكتراي بيوشيمي به ايران بياييد و به او قول دادند كه با عنوان دانشيار در دانشگاه تهران پذيرفته شود. دكتر ملك‌نيا در سال 1350 به ايران آمد و چون شرايط را براي كار مناسب ديد و با چهره‌ي گشاده‌ي استادان وقت گروه بيوشيمي، از جمله دكتر شهبازي، دكتر نفيسي، دكتر نهاني، دكتر محمدي‌ها، دكتر كامياب و دكتر باقديانس، رو به رو شد، تصميم به بازگشت به ايران گرفت.

ملك‌نيا در سال 1351 از مركز پژوهش‌هاي ملي فرانسه استعفاء داد و كار خود را در دانشكده‌ي پزشكي دانشگاه تهران(اكنون، دانشگاه علوم پزشكي تهران) به عنوان دانشيار گروه بيوشيمي آغاز كرد. او با همراهي استادان گروه بيوشمي توانست دوره‌هاي كارشناسي ارشد بيوشيمي را راه‌اندازي كند، اما روي داد مهم انقلاب اسلامي و تعطيلي موقت دانشگاه‌ها مانع پي‌گيري روند راه‌اندازي دوره‌ي دكتراي بيوشيمي شد. چندي نگذشت كه او پيش از بسياري از استادان ديگر و در يك حركت خودجوش، كلاس درس خود را در دانشگاه بازگشايي كرد و با همكاري استادان گروه بيوشيمي توانست مديران وقت را براي راه‌اندازي دوره‌ي دكتراي بيوشيمي مجاب كند. به اين ترتيب، او توانست در كنار آموزش شيواي بيوشيمي به دانشجويان دانشكده ي پزشكي، راه را براي پرورش صدها متخصص بيوشيمي هموار سازد.

پژوهش‌هاي ملك‌نيا

پژوهش‌هاي بيوشيمي دكتر ناصر ملك‌نيا با كاري درباره‌ي كمبود آنزيم گلوكز 6 فسفات دهيدروژناز(G6PD) آغاز شد. در آن زمان كار روي اين آنزيم و بيماري حاصل از كمبود آن(فاويسم) تازه آغاز شده بود. پژوهشگران نشان داده بودند كه برخي از افراد دچار كمبود يا نارسايي در كاركرد اين آنزيم هستند و با مصرف مواد اكسيداني چون باقلا، گلبول‌هاي آن‌ها هموليز(از هم پاشيده) مي‌شود. ملك‌نيا در پژوهش خود دريافت در افرادي كه فعاليت آنزيم كاتالاز در آن‌ها بالاست، حتي با وجود كمبود آنزيم G6PD، نشانه‌هاي بيماري فاويسم وجود ندارد. يعني كاتالاز مي‌تواند نقص سامانه‌ي گلوتاتيون و گلوتاتيون پراكسيداز را جبران كند.

بيشتر پژوهش‌هايي كه دكتر ملك‌نيا در مركز پژوهش‌هاي ملي فرانسه انجام داد، درباره‌ي ساختمان هموگلوبين و عوامل درگير در فرآيند پروتيين‌سازي، به‌ويژه ساخت هموگلوبين، بوده است. برخي از مهم‌ترين‌ كارهاي پژوهشي استاد ملك‌نيا به شرح زير است:

1. جداسازي اسيدهاي آمينه با ستون كروماتوگرافي

در آن زمان اسيدهاي آمينه را با حلال‌هاي مختلف با روش كروماتوگرافي از هم جدا مي‌كردند. ملك‌نيا براي نخستين‌بار از حلال‌هاي فرار بهره گرفت. با اين كار توانست اسيدهاي آمينه را به خوبي از هم جدا كند و سپس با تبخير محيط فرار، خود اسيدآمينه‌ها به صورت خالص برجاي مي‌ماند. همچنين، با راديواكتيو كردن برخي اسيدآمينه‌ها توانست بررسي‌ها مقداري روي اسيدآمينه‌ها انجام داد.

2. جداسازي پپتيدهاي طبيعي و غيرطبيعي با ستون‌ كروماتوگرافي

ملك‌نيا روش نوآورانه‌ي خود را در جداسازي اسيدآمينه‌ها، براي جداسازي پپتيدهاي نيز به كار برد.

3. جداسازي و مطالعه روي هموگلوبين‌هاي طبيعي و غيرطبيعي

ملك‌نيا براي نخستين‌بار از دو ستون كروماتوگرافي بهره گرفت و روي يكي، هموگلوبين طبيعي و روي ديگري، هموگلوبين غيرطبيعي مي‌گذاشت. سپس، با كمك بافرهاي كروماتوگرافي توانست پپتيدهاي هر كدام را در ستون جابه‌جا كند و حركت آن‌ها را روي نمودار نشان دهد. به اين ترتيب، پپتيدها يكي يكي از ستون‌ها بيرون مي‌آمدند و همزمان ثبت مي‌شد و با مقايسه‌ي داده‌هاي به دست آمده از دو ستون مي‌توانستند ببينند اشكال هموگلوبين غيرطبيعي در كدام پپتيد است. اين روش كارها را خيلي آسان كرد و در آزمايشگاه‌ها ديگر نيز به كار گرفته شد.

3. بررسي اثرات تنظيمي پپتيد گلوبين بر ساخت هموگلوبين

در آن سال‌ها پرسش اصلي درباره‌ي چگونگي ساخته شدن هموگلوبين اين بود كه وقتي زنجيره‌هاي آلفا و بتاي هموگلوبين در ريبوزوم‌ها ساخته شدند، چگونه با هم تركيب مي‌شوند و اگر تغييري روي زنجيره‌ي آلفا رخ دهد، روي ارتباط آن با زنجيره‌ي بتا چه اثري مي‌گذارد. ملك‌نيا در اين پژوهش علاوه بر كروماتوگرافي از الكتروفورز نيز بهره گرفت و چند مقاله در اين باره منتشر كرد.

4. ناهمگوني زنجيره‌هاي بتاي هموگلوبين

5. تنظيم ژنتيكي ساخت هموگلوبين

6. جداسازي ريبوزوم‌ها از بافت كبد

7. ترجمه‌ي مولكول آر‌. ان. ‌اي. در لوله‌ي آزمايش

ملك‌نيا و همكارانش زير نظر پروفسور شاپيرا نشان دادند كه پس از جداسازي ريبوزوم‌ها از گويچه‌هاي قرمز خرگوش، در مايع رويي لوله‌ي آزمايش(supernatant) مولكول‌هاي اطلاعاتي mRNA به صورت آزاد وجود دارد. آن‌ها توانستند آن مولكول‌ها را با ريبوزوم‌هايي از خوكچه‌ي هندي به پروتيين ترجمه كنند و شيوه‌ي ترجمه‌ي مولكول mRNA را در لوله‌ي آزمايش بنيان نهادند. گزارش اين پژوهش، كه ملك‌نيا آن را بهترين كار علمي خود مي‌دانست، در سال 1966 ميلادي در مجله‌ي زيست‌شناسي مولكولي(J. Mol. Biol. 20,427-446) چاپ شده است.

شيوه‌هاي آموزشي

استاد ملك‌نيا از سال 1350 تا 1375 استاد دانشگاه تهران بود و به آموزش بيوشيمي به دانشجويان پزشكي مي‌پرداخت. او در اين زمان در دانشگاه تربيت مدرس، دانشگاه آزاد و چند دانشگاه در شهرستان‌ها نيز تدريس مي‌كرد. در سال 1375 او را پيش از موعد بازنشسته كردند، در حالي كه تا آن زمان بيش از پنچ هزار دانشجوي پزشكي از كلاس او بهره‌مند شده بودند. با وجود اين، استاد به دليل علاقه‌اي كه به آموزش بيوشيمي داشت، دست از كار نكشيد و به جز دانشگاه تهران و تربيت مدرس، در دانشگاه‌هاي ديگر به تدريس بيوشيمي ادامه داد. او نزديك 36 سال با زباني ساده و گيرا به آموزش بيوشيمي به دانشجويان پزشكي و علوم پايه پرداخت و حتي تا يك ماه پيش از درگذشتشان با صندلي چرخ دار بر سر كلاس حاضر مي‌شدند. از اين رو كم نيستند كساني كه هم خود و هم فرزندشان از شاگردان دكتر ملك‌نيا بوده‌اند.

دكتر ملك‌نيا بيوشيمي را به زباني شيوا بيان مي‌كردند و هر كجا نياز بود با آوردن مثال‌هايي كه بيشتر از زندگي روزمره سرچشمه مي‌گرفتند و گاه طنزآميز و شادي آور بودند، مفاهيم بيوشيمي را ساده‌سازي مي‌كردند. ملك‌نيا به دانشجويان پزشكي سفارش مي‌كرد كه اساس مولكولي بيماري‌ها را ياد بگيرند تا بتوانند آن‌ها را اصولي درمان كنند. او همواره اصرار داشت به هنگام تدريس از گچ و تخته استفاده كند، زيرا معتقد بود كه وقتي استاد مطلب را گام به گام روي تخته مي‌نويسد، دانشجويان با او همراه مي‌شوند و سرعت تدريس استاد با سرعت يادداشت‌برداري دانشجويان، متناسب مي‌شود. اين سه ويژگي در كنار به روز بودن دكتر ملك‌نيا، كلاس درس او را از ديگر كلاس‌ها متمايز مي‌ساخت.

ملك‌نيا دست كم روزي دو ساعت به مطالعه‌ي تازه‌ترين پژوهش‌ها و دستاوردهاي علمي مي‌پرداخت و چون احتمال مي‌داد شايد همكارنش فرصت كافي براي مطالعه نداشته باشند، چكيده‌ي مطالعات خود را در بروشورهاي علمي با نام "براي شما خوانده‌ايم" به هزينه‌ي شخصي منتشر مي‌كرد. با وجودي كه پس از بازنشستگي اجباري، نسبت به استاداني كه در دانشگاه‌ها و مراكز پژوهشي مستقر بودند، دسترسي كمتري به منابع اطلاعاتي داشت، در همه‌ي كنگره‌ها و نشست‌هاي علمي از همه‌ي استادان به روزتر و پربارتر بود. او به راستي معتقد بود كه :"من پژوهش مي‌كنم، پس هستم" و از اين رو، پس از درگذشت استاد ملك‌نيا مقاله‌هاي مربوط به سال 2007 ميلادي روي ميزشان پيدا كردند.

ملك‌نياي پزشك

ملك‌نيا مطالعه‌ي عميقي درباره‌ي ناباروري داشت و به درمان و راهنمايي بيماراني كه به او مراجعه مي‌كردند، مي‌پرداخت. شيوه‌ي او در پزشكي نيز با بسياري از پزشكان ديكر تفاوت داشت. او معتقد بود اگر بيمار مشكل خود را خوب درك كند، همكاري بهتري در درمان خواهد داشت. از اين رو، در اتاق كارش تابلويي نصب شده بود تا در صورت نياز با كشيدن نمودار يا شكلي ساده، موضوع مورد نظر به بيمار تفهيم شود. از آن جا كه مطب دكتر ملك‌نيا تابلوي راهنما نداشت، شگفت آور بود كه شمار بيماران دكتر روز به روز افزايش مي يافت. شايد اين نظر برخي از بيماران درست بود كه مي‌گفتند:"دكتري كه تابلو ندارد، يعني كارش درست است و نيازي به تبليغ ندارد."

ملك‌نيا هيچ گاه از بيماران خود هزينه‌ي درمان دريافت نكرد، چرا كه معتقد بود هر آن چه را كه از پزشكي مي‌داند، به مادرش مديون است و از اين راه مي‌خواهد روحش را شاد كند. حتي گاهي بيماراني از شهرستان به دكتر مراجعه مي‌كردند و چنان چه جايي براي ماندن نداشتند يا پرداخت هزينه‌ي اقامت برايشان سنگين بود، ملك‌نيا كليد مطب را به آن‌ها مي‌داد و از آن‌ها مي‌خواست شب را همان جا بمانند. بيماران دكتر كه شرمنده‌ي اين همه لطف مي‌شدند، سعي مي‌كردند با آوردن هديه‌هايي مانند ميوه، شيريني، آجيل، مرغ و حتي شير و ماست، به گونه‌اي سپاس‌گذار او باشند. زوج‌هاي بسياري با پيروي از شيوه‌ي درماني ملك‌نيا صاحب فرزند شده‌اند.

فهرست گزيده‌ي مقاله‌ها

1. Blum N, Kneip B, Maleknia N. Regulative effects of globin on hemoglobin biosynthesis.

Biochimie. 1972;54(3):355-63.

2. Delaunay J, Maleknia N, Schapira G. Rabbit hemoglobin. The heterogeneity of the beta-chain.

Biochim Biophys Acta. 1971 Mar 23;229(3):712-5.

3. Schapira G, Kruh J, Labie D, Maleknia N, Blum N. Genetic control of hemoglobin biosynthesis and its abnormalities. Ann Med Interne (Paris). 1970 Jun-Jul;121(6):619-23.

4. Blum N, Maleknia N, Schapira G. Regulation of the synthesis of hemoglobin by its subunits. Bull Soc Chim Biol ( Paris ). 1970;52(11):1279-86.

5. Maleknia N, Blum N, Schapira G. On the existance of alpha, beta, and alpha-beta globin partially bound to hemoglobin. C R Acad Sci Hebd Seances Acad Sci D. 1969 May 28;268(21):2631-4.

6. Blum N, Maleknia N, Schapira G. Free alpha-hemoglobin and hemoglobin biosynthesis]

Biochim Biophys Acta. 1969 Apr 22;179(2):448-63.

7. Schapira G, Benrubi M, Maleknia N, Reibel L. Rabbit hemoglobin: a varient resulting from allelomorphism and not from an ambiguiity: Hb a 29 Val replaced by Leu]

Biochim Biophys Acta. 1969;188(2):216-21.

8. Schapira G, Benrubi M, Dreyfus JC, Maleknia N, Reibel L. Problem of ambiguity during hemoglobin synthesis in rabbits: demonstration of RNA messenger specifically translating hemoglobin. Bull Soc Chim Biol ( Paris ). 1969;51(10):1546-7.

9. Schapira G, Dreyfus JC, Maleknia N. The ambiguities in the rabbit hemoglobin: evidence for a messenger RNA translated specifically into hemoglobin. Biochem Biophys Res Commun. 1968 Aug 13;32(3):558-61.

10. Blum N, Schapira G, Maleknia N. Measurement of the reserves of free alpha-hemoglobin, alpha-globin, alpha-beta-globin and beta-globin of reticulocytes in rabbits. Role in the biosynthesis of hemoglobin. C R Acad Sci Hebd Seances Acad Sci D. 1968 Apr 1;266(14):1517-9.

11. Schapira G, Padieu P, Maleknia N, Kruh J, Dreyfus JC. Genetic information carried by a soluble fraction of reticulocytes and translated into specific protein on ribosomes from another species. J Mol Biol. 1966 Oct;20(3):427-46.

12. Rosa J, Maleknia N, Vergoz D, Dunet R. A new abnormal hemoglobin: hemoglobin Ja- Paris 12 ala---asp. Nouv Rev Fr Hematol. 1966 May-Jun;6(3):423-6.

13. Maleknia N, Ebersolt C, Schapira G, Dreyfus JC. Changes in the opposite direction of the level of myoglobin in the red and white muscles after nerve section. Bull Soc Chim Biol ( Paris ). 1966;48(7):905-8.

14. PADIEU P, MALEKNIA N. ON A NEW SYSTEM OF VOLATILE BUFFERS FOR CHROMATOGRAPHY OF AMINO ACIDS ON CATION EXCHANGE RESINS]

Bull Soc Chim Biol ( Paris ). 1965;47:493-504.

15. Schapira G, Padieu P, Maleknia N, Kruh J, Dreyfus JC. Acellular biosynthesis and genetic information supplied by an RNA from a soluble fraction of reticulocytes]

Bull Soc Chim Biol ( Paris ). 1965;47(8):1687-9.

16. DREYFUS JC, MALEKNIA N, KAPLAN JC. RESEARCH ON GLUCOSE-6-PHOSPHATE DEHYDROGENASE DEFICIENCY IN FRANCE . APROPOS OF 200 DETERMINATIONS. Nouv Rev Fr Hematol. 1964 Nov-Dec;64:791-802.

17. SCHAPIRA G, PADIEU P, MALEKNIA N, DREYFUS JC, KRUH J. ORIENTATION TEST OF THE SPECIFICITY OF HEMOGLOBIN SYNTHESIS BY A SOLUBLE RETICULOCYTE FACTOR. C R Hebd Seances Acad Sci. 1964 Feb 17;258:2221-3.

18. RESEARCH ON GLUCOSE-6-PHOSPHATE DEHYDROGENASE DEFICIENCY IN FRANCE. APROPOS OF 200 DETERMINATIONS.] [Journal Article]

Nouv Rev Fr Hematol 1964 Nov-Dec.:791-802.

 

گفتاري از ملك‌نيا

استاد بايد شبانه‌روز وقتش را براي دانشجو و تحقيق بگذارد. دانشگاه بدون وقت گذاشتن استاد و بدون كار تحقيقاتي يعني صفر و ما در حال حاضر دانشگاهي داريم كه حاصل كار تحقيقاتي در آن كم است. به نظر من دانشگاه ايده‌آل دانشگاهي است كه صبح تا شب و شب تا صبح باز باشد و در آن كار كنند. استاد بودن، شب درس خواندن و صبح درس دادن نيست. استاد بايد يك محقق خوب باشد و تحقيق خودش را ادامه دهد و با كساني كه علاقه‌مند هستند، كار كند. كساني كه از دانشجويان توقع احترام دارند، بايد بدانند اگر براي دانشجو كار كنند، دانشجو بدون شك به آن‌ها احترام خواهد گذاشت.

 

 

 

 

 

منبع: پايگاه علمي

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...