رفتن به مطلب

قصص قرآن(حضرت صالح(ع))


Hossein.B

ارسال های توصیه شده

حضرت صالح (ع) و قوم ثمود

 

یكی از پیامبرانی كه اسم او در قرآن آمده، حضرت صالح ـ علیه السلام ـ است كه نامش در قرآن یازده بار ذكر شده است. او از نواده‎های سام بن نوح از قبیله ثمود بود، بعضی سلسله نسب او را چنین ذكر نموده‎اند: «صالح بن عبید بن جابر بن ثمود» و بعضی دیگر او را به عنوان «صالح بن جابر بن ارم بن سام بن نوح» یاد كرده‎اند.

حضرت صالح ـ علیه السلام ـ به زبان عربی سخن می‎گفت، و 280 سال عمر كرد، قبرش در نجف اشرف یا بین حجر الاسود و مقام ابراهیم ـ علیه السلام ـ در كنار كعبه قرار دارد.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

او از سوی خداوند برای هدایت قوم ثمود، فرستاده شد، و با تلاشهای شبانه روزی خود، آن قوم را به سوی خدا و نیكی‎ها دعوت نمود، ولی آن قوم، از او اطاعت نكردند و سرانجام به عذاب سخت الهی گرفتار شدند.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

حضرت صالح سومین پیامبری است كه پس از نوح ـ علیه السلام ـ و هود ـ علیه السلام ـ یك تنه بر ضد بت و بت پرستی و طاغوت‎های عصرش قیام كرد، و سالها با آنها مبارزه و ستیز نمود.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

طبق بعضی از روایات، حضرت صالح ـ علیه السلام ـ در شانزده سالگی به دعوت قوم به سوی خدا پرستی پرداخت، و 120 سال آنها را دعوت كرد، ولی جز اندكی، به او ایمان نیاوردند.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

دورنمایی از زندگی قوم ثمود

قوم ثمود، امّتی از عرب بودند كه پس از قوم عاد، به وجود آمدند و در سرزمین وادی القُری (بین مكه و شام) در شهر حِجر (كه هم اكنون بعضی از آثار آن شهر در میان تخته سنگهای عظیم دیده می‎شود) می‎زیستند، و از قبایل مختلف تشكیل شده بودند و هم چون قوم عاد در بت پرستی، فساد، ظلم و طغیان غوطه ور بودند، و در زندگیشان جز انحراف و گمراهی، چیز دیگری دیده نمی‎شد.

آنها در ظاهر دارای تمدن پیشرفته و شهرها و آبادی‎های محكم بودند، و از قطعه‎های عظیم سنگهای كوهی، ساختمان می‎ساختند، و برای حفظ خود پناهگاههای استواری ساخته بودند،‌ و در شهر حِجر دارای امكانات وسیع مادی و تشكیلات پر زرق و برق بودند، از این رو آنها را «اصحاب حِجر» می‎نامند.

و به تعبیر قرآن، آنها در كار زندگی دنیایشان آن قدر سخت كوش بودند كه برای خود، خانه‎های امن و امانی در دل كوهها می‎تراشیدند.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

این مطلب نشانگر آن است كه آنها در یك منطقه كوهستانی می‎زیستند، و دارای تمدن پیشرفته مادی بودند كه به آنها امكان می‎داد تا در درون كوهها، خانه‎های امن تهیه كنند، تا در برابر طوفانها و سیل و زلزله، در امان باشند. ولی به همان اندازه كه دل به دنیا بسته بودند، دل از امور معنوی بریده بودند، و در لجنزار تباهیها و ستمها و آلودگیهای معنوی، غوطه می‎خوردند. حكومت ملوك الطوایفی، قبیلگی، ملی گرایی و تبعیضات نژادی، سرنوشت آنها را تعیین می‎كرد. و بر همین اساس به فساد و تباهی‎ها، دامن می‎زدند، چنان كه قرآن در توصیف آنها می‎گوید:

«وَ كانَ فِی الْمَدِینَهِ تِسْعَهُ رَهْطٍ یفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ وَ لا یصْلِحُونَ؛ آنها (قوم ثمود) در آن شهر (حِجر) نُه گروهك و قبیله بودند كه فساد در زمین می‎كردند، و برای اصلاح خویش اقدام نمی‎نمودند».

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

قوم ثمود، دارای هفتاد بت بودند، چندین بتكده داشتند، بتهای بزرگ آنها عبارت بودند از: «لات، عُزّی، منوت (منات) هُبَل و قیس.»

این بتها به خصوص، مورد احترام شدید قوم ثمود بودند، آنها را شب و روز می‎پرستیدند، بتكده‎ها را به نام آنها نامگذاری كرده بودند، هیچ كس حق نداشت كه آن بتكده‎ها را به عنوان مالكیت تصرّف كند، یا مرده خود را در آنها دفن نماید، اگر كسی تخلف می‎كرد، می‎گفتند: متخلفین مورد لعن هُبَل و منوت دو بت بزرگ قرار خواهند گرفت.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

خداوند بنده خالص خود به نام حضرت صالح ـ علیه السلام ـ را كه از خاندان خود آنها بود، و دارای عقلی كامل، حلمی وسیع و اخلاقی نیك بود، به عنوان پیامبر خدا به سوی آنها فرستاد تا راه را از چاه به ‎آنها نشان دهد، و آنها را از زنجیرهای ذلّت،‌گمراهی، بت پرستی، تبعیضات، قبیله گرایی و تباهی‎های دیگر برهاند.

فرازهایی از دعوت منطقی و دلسوزانه حضرت صالح ـ علیه السلام ـ

حضرت صالح ـ علیه السلام ـ در دعوت و راهنمایی مردم، از راههای گوناگون وارد شده و به نصیحت آنها پرداخت، در این جا نظر شما را به چند نمونه از برنامه‎های تبلیغی حضرت صالح ـ علیه السلام ـ جلب می‎كنیم:

ای قوم من! برای شما فرستاده امینی هستم، پرهیزكار باشید و از من پیروی كنید، من در برابر این دعوت، از شما اجر و مزدی نمی‎خواهم، اجر من تنها از جانب پروردگار جهانیان است، آیا شما می‎پندارید همیشه در نهایت امنیت در میان نعمتهایی كه در دنیا وجود دارد، باقی می‎مانید؟ و در كنار این باغها، چشمه‎ها، زراعتها و نخل‎هایی كه میوه‎هایش شیرین و رسیده است جاودانه خواهید ماند؟

شما از كوهها خانه‎هایی می‎تراشید، و در آن به عیش و نوش می‎پردازید این امور شما را سر مست و غافل ساخته است، از زندان خود پرستی بیرون آیید، و به فضای خدا پرستی وارد شوید.

از اسراف كاران و دنیا پرستان مرفّه پیروی نكنید،‌ آنان كه به فساد و تباهی دامن می‎زنند، و در فكر اصلاح نیستند.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

ای مردم! تنها خدای یكتا و بی‎همتا را بپرسید، كه جز او چیز دیگری خدای شما نیست، همان خداوندی كه شما را از زمین آفرید، و آبادانی آن را به شما واگذار نمود، از او آمرزش بطلبید، سپس به سوی او باز می‎گردید، كه پروردگارم (به بندگان خدا) نزدیك، و اجابت كننده تقاضای شما است.

قوم گفتند: ای صالح! تو پیش از این مایه امید ما بودی، آیا ما را از پرستش آن چه پدرانمان می‎پرستیدند نهی می‎كنی؟ و ما در مورد آنچه ما را به سوی آن دعوت می‎كنی در شك و تردید هستیم.

حضرت صالح ـ علیه السلام ـ فرمود: «ای قوم من! اگر من دلیل آشكاری از پروردگارم داشته باشم،‌ و رحمت او به سراغم آمده باشد آیا می‎توانم از ابلاغ او سرپیچی كنم؟ اگر من نافرمانی او كنم،‌چه كسی می‎تواند مرا در برابر او یاری دهد، بنابراین سخنان شما چیزی جز اطمینان به زیانكار بودن شما نمی‎افزاید.»

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

بنابراین به خود آیید، و درست فكر كنید و بدانید كه راه نجات و رستگاری شما در نفی معبودهای باطل و آمدن زیر پوشش پرستش معبود یكتا و بی‎همتا است.

ای مردم! چرا برای انجام بدی قبل از نیكی شتاب می‎كنید؟ و به جای شتافتن به سوی رحمت الهی، به سوی عذاب خدا حركت می‎نمایید؟ چرا از درگاه خداوند، تقاضای عفو و آمرزش نمی‎كنید؟ كه اگر چنین كنید شاید مشمول رحمت الهی شوید، این همه لجاجت و خیره سری و غفلت برای چیست؟

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

كوتاه سخن آن كه، ‌تمام رسالت و دعوت این پیامبر بزرگ در این جمله خلاصه می‎شد كه:

«أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ؛ خدا را بپرستید».

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

آری بندگان خدا، زیر بنا و عصاره همه تعلیمات فرستادگان خدا است.

حضرت صالح ـ علیه السلام ـ در دعوت قوم خود، نهایت محبّت و دلسوزی را نمود و با تعبیر مكرّرِ «ای قوم من!» خواست تا حسّ خویشاوندی آنها را به سوی خود جلب كند، ولی آنها در برابر آن همه دلسوزیها، و منطق و راهنماییهای مهر انگیز صالح ـ علیه السلام ـ ، با طغیان و سركشی لجوجانه، دعوت صالح ـ علیه السلام ـ را رد كردند، و بی‎شرمانه و گستاخانه در برابر او و دعوت‎های دلسوزانه او،‌ ایستادند، و به كار شكنی‎ و مخالفت شدید پرداختند.

مخالفت آنها عمومی بود و جز اندكی به آن حضرت ایمان نیاوردند، مطابق بعضی از روایات این گروه اندك، پس از دیدن معجزه پیدایش ناقه صالح،‌ایمان آوردند، نخست هفتاد نفر بودند، سپس مرتد شدند و تنها شش نفر از آنها باقی ماند، كه یكی از آنها هم در شك و تردید به سر می‎برد و سرانجام به مخالفان پیوست.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

بعضی تعداد ایمان آورندگان به صالح ـ علیه السلام ـ را كه از عذاب نجات یافتند،‌ تا چهار هزار نوشته‎اند.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

عكس العمل شدید قوم ثمود، در برابر دعوت صالح ـ علیه السلام ـ

حضرت صالح دهها سال، قوم ثمود را به سوی خدا و یكتاپرستی دعوت كرد، ولی قوم ثمود با برخوردهای شدید و لجاجت سخت از پاسخ مثبت به صالح ـ علیه السلام ـ امتناع ورزیدند، و با تهمتهای ناجوانمردانه به آن حضرت، به كار شكنی پرداختند.

گفتند: «آیا ما از بشری از جنس خود پیروی كنیم؟ اگر چنین كنیم در گمراهی و جنون خواهیم بود، آیا در میان ما تنها بر این شخص (صالح) وحی نازل شده است؟ نه، او آدم بسیار دروغگوی هوسبازی است».

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

صالح ـ علیه السلام ـ به اندرز دلسوزانه قوم پرداخت، و آنها را از عذاب سخت الهی هشدار دارد، و اعلام كرد تا عذاب نیامده، خود را در پرتو ایمان نجات دهید و از خواب غفلت بیدار شده و از طغیان و سركشی، دست بكشید، چرا كه خمیر مایه گمراهی‎ها، غرور و سر مستی است. ولی سركشی و غرور آن قوم به جایی رسید كه بروز حضرت صالح و اصحابش را به فال بد گرفتند و آنها را دروغگو خواندند و وجود آنها را مایه بدبختی خود دانستند، با این كه سزاوار بود آن حضرت و اصحابش را مایه بركت و سعادت ابدی بدانند.

صالح ـ علیه السلام ـ به آنها فرمود:

«طائِرُكُمْ عِنْدَ اللَّهِ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ تُفْتَنُونَ؛ فال بد و بخت و طالع شما در نزد خدا است، او است كه شما را (نه ما را) به خاطر اعمالتان گرفتار مصائب و بدبختی ساخته است».

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. روایت شده: حضرت علی ـ علیه السلام ـ در بستر شهادت، به امام حسن ـ علیه السلام ـ چنین وصیت كرد: «وقتی كه از دنیا رفتم، پیكرم را در پشت این شهر (نجف كه پشت شهر كوفه به حساب می‎آمد) در كنار قبر دو برادرم هود و صالح ـ علیه السلام ـ به خاك بسپارید.» (بحار، ج11، ص 379).

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. اقتباس از تاریخ انبیاء، تألیف عماد زاده، ص 252ـ258.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. تفسیر المیزان، ج 10، ص 318.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. تاریخ انبیاء، از: عماد زاده، ص 263؛ تفسیر نور الثّقلین، ج 2، ص 47.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. حجر، 82.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. نمل، 49.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. قصص الانبیاء، عبدالوهّاب نجّار، ص 110.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. اقتباس از سوره شعراء، آیات 143 تا 152.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. هود، آیات 61 تا 63.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. اقتباس از سوره شعراء، آیات 143 تا 152، و اقتباس از سوره نمل، آیه 46.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. نمل، 45.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. روضه الكافی، ص 186؛ موضوع ایمان آوردن گروهی به صالح ـ علیه السلام ـ در آیات 75 و 76 سوره اعراف، و 45 سوره نمل، و 66 سوره هود آمده است. و در آیه 75 و 76 سوره اعراف، مخالفان حضرت صالح به عنوان مَلَأ و مستكبران،‌و مؤمنان به او به عنوان مستضعفان ذكر شده‎اند. و آیه 66 هود، حاكی است عذاب سختی كه بر قوم ثمود وارد شد، ـ همه جز صالح و مؤمنان به او ـ را به هلاكت رسانید.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
تفسیر مجمع البیان، ج 7، ص 327.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. قمر، آیه 24 و 25.

لینک به دیدگاه

ماجرای شتر صالح (ع)

 

حضرت صالح ـ علیه السلام ـ هم چنان به دعوت خود ادامه می‎داد، ولی روز به روز بر كارشكنی قوم می‎افزود، صالح ـ علیه السلام ـ كه در شانزده سالگی به پیامبری رسیده بود و قوم را به سوی یكتا پرستی دعوت می‎كرد، حدود صد سال در میان آن قوم ماند و هم چنان به راهنمایی آنها پرداخت، ولی ـ جز اندكی ـ نه تنها به او ایمان نیاوردند، بلكه با انواع آزارها، روی در روی او قرار گرفتند.

تا این كه: حضرت صالح ـ علیه السلام ـ آخرین اقدام خود را برای نجات آنها نمود و به آنها چنین پیشنهاد كرد:

«من در شانزده سالگی به سوی شما فرستاده شدم، ‌اكنون 120 سال از عمرم گذشته است،‌پس از آن همه تلاش، اینك (برای اتمام حجّت) پیشنهادی به شما دارم، و آن این كه: اگر بخواهید من از خدایان شما (بتهای شما) تقاضایی می‎كنم، ‌اگر خواسته مرا بر آوردند، از میان شما می‎روم (و دیگر كاری به شما ندارم) و شما نیز تقاضائی از خدای من بكنید، تا خدای من به تقاضای شما جواب دهد،‌ در این مدّت طولانی هم من از دست شما به ستوه آمده‎ام و هم شما از من به ستوه آمده‎اید (اكنون با این پیشنهاد كار را یكسره و یك طرفه كنیم).

قوم ثمود: پیشنهاد شما، منصفانه است.

بنابراین شد كه نخست، حضرت صالح ـ علیه السلام ـ از بتهای آنها تقاضا كند، روز و ساعت تعیین شده فرا رسید،‌بت پرستان به بیرون شهر كنار بتها رفتند، و خوراكیها و نوشیدنیهای خود را به عنوان تبرّك كنار بتها نهادند، و سپس آن خوراكیها را خوردند و نوشیدند، سپس از درگاه بتها به دعا و التماس و راز و نیاز پرداختند، حضرت صالح ـ علیه السلام ـ در آن جا حاضر شده بود، آن گاه آنها به صالح ـ علیه السلام ـ گفتند:

«آن چه تقاضا داری از بتها بخواه»

صالح ـ علیه السلام ـ اشاره به بت بزرگ كرد و به حاضران گفت: «نام این بت چیست؟!»

گفتند: فلان!

صالح به آن بت بزرگ خطاب كرد و گفت: تقاضای مرا برآور، ولی بت جوابی نداد. صالح به قوم گفت: پس چرا این بت جواب مرا نمی‎دهد؟

گفتند: از بتِ دیگر، تقاضایت را بخواه.

صالح، متوجّه بت دیگر شد، و تقاضای خود را درخواست كرد،‌ولی جوابی نشنید.

قوم ثمود به بتها رو كردند و گفتند: «چرا جواب صالح ـ علیه السلام ـ را نمی‎دهید؟»

سپس (قوم ثمود به عقیده خودشان برای جلب عواطف بتها) برهنه شدند و در میان خاك زمین در برابر بتها غلطیدند، و خاك را بر سرشان می‎ریختند، و به بتهای خود گفتند: «اگر امروز به تقاضای صالح جواب ندهید، همه ما رسوا و مفتضح می‎شویم»، آن گاه صالح را خواستند و گفتند: اكنون تقاضای خود را از بتها بخواه، صالح تقاضای خود را از آنها خواست، ولی جوابی نشنید.

صالح به قوم فرمود: ساعات اول روز، گذشت و خدایان شما، به تقاضای من جواب ندادند، اكنون نوبت شما است كه تقاضای خود را از من بخواهید، تا از درگاه خداوند بخواهم و همین ساعت، تقاضای شما را بر آورد.

هفتاد نفر از بزرگان قوم ثمود،‌سخن صالح ـ علیه السلام ـ را پذیرفتند، و گفتند:

«ای صالح! ما تقاضای خود را به تو می‎گوییم،‌اگر پروردگار تو تقاضای ما را برآورد، تو را به پیامبری می‎پذیریم و از تو پیروی می‎كنیم، و با همه مردم شهر با تو تبعیت می‎نماییم».

صالح: آن چه می‎خواهید تقاضا كنید.

قوم ثمود: با ما به این كوه (كه در اینجا پیداست) بیا.

حضرت صالح ـ علیه السلام ـ با آن هفتاد نفر به بالای آن كوه رفتند.

در این هنگام، آن هفتاد نفر به صالح ـ علیه السلام ـ گفتند:

«ای صالح! از خدا بخواه! تا در همین لحظه شتر سرخ رنگی كه پر رنگ و پر پشم است و بچه ده ماهه در رحم دارد، و عرض قامتش به اندازه یك میل می‎باشد، از همین كوه، خارج سازد.»

صالح گفت: تقاضای شما برای من بسیار عظیم است، ولی برای خدایم، آسان می‎باشد. همان دم صالح ـ علیه السلام ـ به درگاه خدا متوجه شد و عرض كرد: «در همین مكان شتری چنین و چنان خارج كن».

ناگاه همه حاضران دیدند كوه شكافته شد، به گونه‎ای كه نزدیك بود از شدّت صدای آن، عقل‎های حاضران از سرشان بپرد، سپس آن كوه مانند زنی كه درد زایمان گرفته باشد مضطرب و نالان گردید، و نخست سر آن شتر از شكم زمین كوه بیرون آمد، هنوز گردنش بیرون نیامده بود كه آن چه از دهانش بیرون آمده بود، فرو برد، و سپس سایر اعضای پیكر آن شتر بیرون آمد، و روی دست و پایش به طور استوار بر زمین ایستاد.

وقتی كه قوم ثمود، این معجزه عظیم را دیدند، به صالح گفتند:

«خدای تو چقدر سریع، تقاضایت را اجابت كرد، از خدایت بخواه، بچّه‎اش را نیز برای ما خارج سازد».

صالح، همین تقاضا را از خدا نمود.

ناگاه آن شتر، ‌بچّه‎اش را انداخت، و بچّه آن، در كنارش به جنب و جوش در آمد.

صالح ـ علیه السلام ـ در این هنگام به آن هفتاد نفر خطاب كرد و گفت: «آیا دیگر تقاضایی دارید؟»

گفتند: «نه، بیا با هم نزد قوم خود برویم، و آن چه دیدیم به آنها خبر دهیم، تا آنها به تو ایمان بیاورند».

صالح ـ علیه السلام ـ همراه آن هفتاد نفر به سوی قوم ثمود، حركت كردند، ولی هنوز به قوم نرسیده بودند كه 64 نفر از آنها مرتد شدند و گفتند: «آن چه دیدیم سحر و جادو و دروغ بود».

وقتی كه به قوم رسیدند،‌آن شش نفر باقیمانده، گواهی دادند كه: «آن چه دیدیم حق است»، ولی قوم سخن آنها را نپذیرفتند، و اعجاز صالح ـ علیه السلام ـ را به عنوان جادو و دروغ پنداشتند، عجیب آن كه یكی از آن شش نفر نیز شكّ كرد و به گمراهان پیوست، و همان شخص (بنام «قُدار») آن شتر را پی كرد و كشت.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

شتر عجیب، معجزه بزرگ حضرت صالح ـ علیه السلام ـ

در قرآن هفت بار سخن از این شتر با واژه «ناقه» (شتر ماده) آمده است، آفرینش و شیوه زندگی و اوصاف این ناقه از عجائب خلقت است، كوتاه سخن آن كه: قوم ثمود با كمال گستاخی به صالح ـ علیه السلام ـ گفتند: «تو از افسون شدگان هستی و عقلت را از دست داده‎ای، تو مانند ما بشر هستی، اگر راست می‎گویی معجزه و نشانه‎ای بیاور.»

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

و چنان كه گفته شد، حضرت صالح ـ علیه السلام ـ به قوم سركش خود پیشنهاد كرد كه من دارای معجزه هستم و همین معجزه نشانه صدق و راستی من است، و به شما پیشنهاد می‎كنم كه هر تقاضایی دارید از من بخواهید تا من از خدای خود بخواهم و آن تقاضا تحقق یابد.

نمایندگان قوم ثمود كه «هفتاد نفر» از برگزیدگان آنها بودند، صالح ـ علیه السلام ـ را كنار كوهی بردند و گفتند: «تقاضای ما این است كه از خدا بخواه در كنار همین كوه ناگهان شتری را كه بسیار بزرگ و سرخ پر رنگ و دارای بچه ده ماهه در رحم باشد، همین لحظه از دل كوه بیرون آید.

صالح تقاضای آنها را پذیرفت و ناگاه حاضران دیدند كوه شكافته شد، و شتری عظیم ازدل آن بیرون آمد، و دارای همه آن ویژگی‎هایی بود كه آنها می‎خواستند.

بعضی نوشته‎اند: این ناقه از میان همان سنگی كه قوم ثمود آن را تعظیم می‎كردند، و در مقابلش قربانیها می‎نمودند،‌ به اذن خدا و شفاعت حضرت صالح ـ علیه السلام ـ بیرون جهید، هنگامی كه آن سنگ شكافته شد، ‌صدای بسیار بلند و وحشت انگیزی كه نزدیك بود عقل‎ها را از سر خارج سازد برخاست، و كوه به لرزه در آمد، نخست سرِ شتر از میان سنگ بیرون آمد و سپس به تدریج بقیه اعضای او، تا این كه تمام پیكر شتر خارج شد، و روی زمین ایستاد.

بت پرستان قوم ثمود كه انتظار آن را نداشتند تا به این زودی معجزه صالح ـ علیه السلام ـ آشكار گردد، شگفت زده گفتند: «از خدا بخواه كه بچه شتر را نیز از رحمش بیرون آورد.» حضرت صالح از خدا خواست، در همان لحظه بچه آن ناقه از رحم او جدا شد، و به دور مادرش گردش كرد.

به این ترتیب، حضرت صالح ـ علیه السلام ـ معجزه صدق پیامبری خود را به طور كامل به آنها نشان داد.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

در این هنگام آنها چاره‎ای جز این ندیدند كه ایمان بیاورند، اظهار ایمان كردند و تصمیم گرفتند تا نزد قوم خود رفته و معجزه حضرت صالح ـ علیه السلام ـ را به آنها خبر دهند و آنان را به سوی ایمان دعوت كنند، ولی 64 نفر از آنها در مسیر راه مرتد شدند، و یك نفر نیز در شك و تردید افتاد، و در نتیجه تنها پنج نفر در ایمان خود پابرجا باقی ماندند.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

ناقه صالح دارای ویژگی‎هایی بود، كه هر كدام از آنها می‎توانست قلوب مردم را جذب كند و باعث ایمان آنها به حضرت صالح شود، از این رو مخالفان سعی داشتند این معجزه را نابود كنند.

خداوند به صالح ـ علیه السلام ـ وحی كرد كه: «ما ناقه را برای امتحان و آزمایش قوم می‎فرستیم، و به مردم خبر ده كه آب شهر باید در میان آنهاتقسیم شود، یك روز از برای ناقه، و یك روز برای اهالی شهر باشد. و هر كدام از آنها باید در نوبت خود حضور یابد، و دیگری مزاحم او نشود».

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

مردم آب شهر را نوبت بندی كردند، یك روز نوبت ناقه بود كه همه آب را می‎آشامید، و روز دیگر نوبت مردم كه از آن آب استفاده كنند.

حضرت صالح ـ علیه السلام ـ به قوم ثمود چنین فرمود: «ای قوم من! خدا را بپرستید كه جز او معبودی برای شما نیست، دلیل روشنی از طرف پروردگار برای شما آمده است، و آن این ناقه الهی است، كه برای شما معجزه‎ای بزرگ است، این ناقه را به حال خود بگذارید كه در سرزمین خدا (از علفهای بیابان) بخورد، و به آن آزار نرسانید.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. روضه الكافی، ص 185 و 186.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. شعراء، 153 و 154.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. تاریخ انبیاء، ص 263.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. اقتباس از روضه الكافی، ص 186؛ و تفسیر نور الثّقلین، ج 2، ص 48 و 49.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. قمر، 27 و 28.

لینک به دیدگاه

عاقبت قوم ثمود

 

عذاب الهی در كمین قوم ثمود

آنها نه تنها از این جنایت بزرگ، نهراسیدند، ‌بلكه با كمال بی‎شرمی نزد صالح آمدند و گفتند: «آن عذاب را كه وعده می‎دهی بر ما فرو فرست.»

خداوند به صالح ـ علیه السلام ـ وحی كرد: به آنها بگو: عذاب من تا سه روز دیگر به سراغ شما خواهد آمد، اگر شما در این سه روز توبه كردید، عذابم را از شما باز می‎دارم و گرنه، قطعاً مشمول عذاب خواهید شد.

صالح ـ علیه السلام ـ پیام خداوند را به آنها ابلاغ كرد،‌ آنها گفتند: اگر راست می‎گویی آن عذاب را برای ما بیاور.

صالح به آنها فرمود: ای قوم! نشانه عذاب این است كه چهره شما در روز اول از این سه روز، زرد می‎شود، و در روز دوم سرخ می‎گردد، و در روز سوم سیاه می‎شود.

همین نشانه‎ها،‌ در روز اول و دوم و سوم، ظاهر شد، در این میان بعضی مضطرب شدند و به بعضی دیگر می‎گفتند: مثل این كه عذاب نزدیك شده، ولی آخرین جواب قوم سركش و مغرور این بود كه: «ما هرگز سخن صالح را نمی‎پذیریم و از خدایان خود (بتها) دست نمی‎كشیم».

سرانجام نیمه‎های شب، جبرئیل امین ـ علیه السلام ـ بر آنها فرود آمد و صیحه زد، این صیحه به قدری بلند بود كه بر اثر آن پرده‎های گوششان دریده شد، و قلبهایشان شكافته گردید، و جگرهایشان، متلاشی شد و همه آنها در یك لحظه به خاك سیاه مرگ افتادند وقتی كه آن شب به صبح رسید، خداوند صاعقه آتشین و فراگیری از آسمان به سوی آنها فرستاد، آن صاعقه تار و پود آنها را سوزانید، و آنها را به طور كلّی از صفحه روزگار برافكند.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

نجات صالح و مؤمنان

عذاب سخت الهی همه معاندان و كافران را در هم كوبید و به خاكستر مبدّل ساخت، چرا كه همراه صاعقه و زلزله و طاغیه (عذاب بسیار) بود، و هیچ كس از آنها را باقی نگذاشت.

ولی حضرت صالح و افرادی كه به او ایمان آورده بودند، ‌نجات یافتند.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
ایمان آورندگان به حضرت صالح ـ علیه السلام ـ اندك بودند، كه مطابق بعضی از تواریخ، ‌آنها چهار هزار نفر بودند، كه پس از هلاكت قوم ثمود، از دیار بلا زده وادی القری به سوی حضر موت یمَن كوچ كردند، و در آن جا به زندگی خود ادامه دادند.

در بعضی از روایات آمده پیامبر اكرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ در سال نهم هجرت، هنگامی كه سپاه اسلام را به سوی سرزمین تبوك، برای دفع دشمن حركت می‎داد، در مسیر راه به سرزمین قوم ثمود رسیدند، سپاهیان خواستند در همان جا برای استراحت، توقفی كنند، پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ مانع آنها شد، فرمود: «این جا سرزمین قوم ثمود است كه عذاب الهی بر آنها فرود آمده است».

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

عذاب فراگیر و همگانی چرا؟

با این كه یك نفر ناقه صالح را پی كرد، ‌و چند نفر با او هم دست بودند تا شتر كشته شود، و عدّه‎ای نیز پس از سقوط شتر، بر آن شتر ضربه زدند، ولی چرا همه آنها از كوچك و بزرگ، زن و مرد ـ جز صالح و مؤمنان ـ به هلاكت رسیدند؟ و چرا خداوند در آیه 14 سوره شمس با تعبیر «فَعُقَرُوها؛ جمعی ناقه را پی كردند.» كشتن ناقه را به جمع نسبت داده نه به یك فرد؟!

زیرا همه آنها به این جنایت رضایت داشتند، و كسی كه به جنایتی راضی باشد، در آن شركت نموده است.

چنان كه امیر مؤمنان علی ـ علیه السلام ـ در فرازی از یكی از خطبه‎هایش می‎فرماید: «ناقه صالح را تنها یك نفر به هلاكت رسانید، ولی خداوند همه را مشمول عذاب ساخت، چرا كه همه آنها به این امر رضایت دادند.»

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

شقی‎ترین پیشینیان و آیندگان

روزی پیامبر اكرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ به حضرت علی ـ علیه السلام ـ رو كرد و فرمود:

«یاعَلِی اَشْقَی الْاَوَّلِینَ عاقِرُ النّاقَهِ، وَ اَشْقَی الْآخِرِینَ مَنْ یخْضِبُ هذِهِ مِنْ هذا؛ ای علی! شقی‎ترین و تیره بخت‎ترین فرد پیشینیان همان كسی بود كه ناقه صالح را كشت، و شقی‎ترین فرد از آیندگان كسی است كه محاسنت را به خون سرت رنگین می‎كند».

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
یعنی همان ابن ملجم مرادی، ‌بدبخت‎ترین آیندگان است.
برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

مطلب دیگر این كه: گاهی حضرت زهرا ـ علیه السلام ـ یا امامان اهلبیت ـ علیهم السلام ـ وقتی كه سخت مظلوم واقع می‎شدند، به یاد مظلومیت حضرت صالح ـ علیه السلام ـ می‎افتادند، و تقاضای عذاب برای دشمنان می‎كردند، همان گونه كه عذاب سخت الهی قوم ثمود را نابود كرد.

به عنوان نمونه وقتی كه پس از رحلت رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ حضرت علی ـ علیه السلام ـ را به اجبار از خانه بیرون كشیده و به سوی مسجد برای بیعت می‎بردند، حضرت زهرا ـ علیها السلام ـ از خانه خارج شد و فریاد زد: «پسر عمویم را رها سازید، ‌و گرنه سوگند به خداوندی كه محمد ـ صلّی الله علیه و آله ـ را به حق مبعوث كرد، موهایم را پریشان می‎كنم، و پیراهن رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ را بر سر می‎نهم، و ناله را به سوی خدا می‎برم (و شما را نفرین می‎كنم)

«فَما ناقَهُ صالِحٍ بِاَكْرَمِ عَلَی اللهِ مِنْ وُلْدِی؛ ناقه صالح در پیشگاه خدا گرامی‎تر از فرزندانم نیست».

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

یعنی همان گونه كه با كشتن ناقه صالح ـ علیه السلام ـ عذاب عمومی آمد، شما نیز اگر از حد بگذرانید، نفرین می‎كنم كه عذاب عمومی بیاید، فرزندانم كمتر از ناقه صالح نیستند.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. اقتباس از روضه الكافی، ص 188 و 189.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. «فَلَمَّا جاءَ اَمْرُنا نَجَّیْنا صالِحاً وَ الَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ بِرَحْمَهٍ مِنَّا» (هود، 66).

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. اعلام القرآن خزائلی، ص 292.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. نهج البلاغه، خطبه 201.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. نور الثقلین، ج 5، ص 587؛ بحار، ج 11، ص 393؛ شواهد التنزیل، ج 2، ص 335 تا 343.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. بحار، ج 43، ص 47.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. بحار، ج 43،‌ص 47.

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...