رفتن به مطلب

فیلم Shutter Island جزیره مسدود


spow

ارسال های توصیه شده

Shutter Island 2010

کارگردان: Martin Scorsese

بازیگران: Leonardo DiCaprio (تدی دانیلز) Mark Ruffalo (چاک) Ben Kingsley (دکتر کاولی) و...

خلاصه داستان:

 

(تدی دانیلز) به همراه همکارش مارشال های ایالتی هستند که مامور می شوند گم شدن یک بیمار روانی را در جزیره شاتر پیگیری کنند محل ماموریت آنها تیمارستانی است که( ریچل) از آنجا فرار کرده وقتی که دکتر کاولی ( پزشک تیمارستان ) از دادن پرونده های بیماران به آنها خودداری می کند معلوم می شود که اوضاع آنجا عادی نیست تحقیقات آنها به بن بست رسیده که ناگهان (ریچل) پیدا می شود اما به جای اینکه موضوع حل شود معما پیچیده تر می شود . داستان تازه شروع شده است ....

درباره فیلم :

 

نوشتن خلاصه داستان برای اینگونه فیلم ها کار بسیار مشکلی است هم اینکه باید کلیتی از داستان به خواننده ارائه بدهیم و هم اینکه آخر ماجرا را لو ندهیم پس اگر در قسمت خلاصه داستان خللی می بینید به بزرگواری خود ببخشید . اما وقتی که فیلم (جزیزه شاتر) تمام شد درست همان احساسی را داشتم که پس از پایان فیلم (بازی دیوید فینچر ) (مظنونین همیشگی برایان سینگر ) و (دیگران آمنا بار ) برایم به وجود آمده بود حس شیرین رودست خوردن ، کلک خوردن از کسی که دوستش دارید بسیار شیرین است درست مثل عاشقی که می بیند از معشوقه اش رودست خورده و بجای اینکه از دستش عصبانی باشد در دل تحسینش می کند . بعد از پایان فیلم علاقه ام به سینما بیشتر از قبل شد سینما هنوز برایم زنده بود فهمیدم که می تواند هنوز مرا نگران کند دو ساعت تمام مرا با خود به هر جایی که بخواهد بکشاند و بعد از همه حدس و گمان هائی که زده ام با خنده بگوید اشتباه می کردی تازه فیلم که تمام می شود باید برگردی از اول داستان و از نو شروع کنی وقتی که دوباره شروع کردی دیالوگ های همکار (تدی دانیلز افسانه ای) برایت مفهوم پیدا می کند: (( تو خوبی رئیس ؟)) ((حالت خوبه رئیس؟)) سرنخ هائی که مارتی کبیر در فیلم جا داده یکی یکی پیدا می کنی و از لذت کشف آنها از خود بیخود میشوی پس قاطعانه می گویم که این فیلم برای یکبار دیدن نیست در تماشاهای بعدی است که با مارشال نگران انس می گیریم و (جزیزه شاتر) برایت همه چیز می شود . سکانس افتتاحیه فیلم کلیتی از فیلم به ما ارائه می دهد که ابتدا همه چیز در مه فرو رفته است و چیزی مشخص نیست بعد کم کم سیمای محو یک کشتی کوچک پدیدار می شود در فیلم نیز ابتداهمه چیز گنگ و محو است و تماشاگر با حداقل اطلاعات روبرو است و ناگهان سیمای واقعی افراد روشن می شود . در فیلمبرداری از سکانسهای فیلم نیز این فاصله گذاری احساس می شود نماها و فضاهای فیلم در (جزیزه شاتر) ابتدا با رنگهای مرده و مات گرفته شده اما بعد از ماجرای فانوس دریایی در اواخر فیلم گویی رنگها جان می گیرند فضای سبز شاداب است و هوا عالی و بدون باران می شود حتی تصویر آخری که از فانوس دریایی نشان می دهد فانوس دریایی زیبایی است که استوار و درخشان در کنار ساحل ایستاده است و دیگر آن فانوس دریایی راز آلود در طول فیلم نیست اما با همه احترامی که برای اسکور سیزی قائلم حقیقتی را نمی توان نادیده گرفت که قدرت اصلی فیلم از کارگردان نیست بلکه از فیلمنامه است هر چند در دستان توانای او بوده که فیلمنامه به شاهکاری مانند (جزیزه شاتر) بدل شده اما بدون شک هر کارگردان دیگری نیز آنرا می ساخت فیلم خوبی می شد (جزیزه شاتر) به نوعی داستان هویت گم شده ما در دنیای جزیره ای پیرامونمان است داستان پیدا کردن هویت خویش است در جائیکه هیچ کس نمی تواند تو را کمک کند بجز خودت . تلفن قطع است و باران سیل آسا می بارد و کشتی بر نخواهد گشت این خودت هستی که باید زخمهایت را ترمیم کنی زخمهایی که هیولا می سازد اگر موفق نشوی هیولا خواهی ماند اما اگر موفق شوی حتی اگر در این راه جان بدهی نیز مانند یک انسان خوب مرده ای با این نگاه دیالوگ پایانی فیلم بین دو همکار معنی می دهد (تدی دانیلز) به همکارش می گوید: ((کدام یکی بهتر است؟ مثل یک هیولا زندگی کردن یا مثل یک آدم خوب مردن)) بی گمان در (جزیره شاتر) خود را یافتن از مشکلترین کارهاست تماشای چندین و چند باره این فیلم خالی از لطف نیست و لحظات زیبایی را برای شما می سازد. آنرا از دست ندهید .

لینک به دیدگاه

خلاصه:

 

تدی دانیلز (لئوناردو دی کاپریو) به جزیره ای می رود تا در مورد فرار یک زندانی تیمارستانی تحقیق کند و از این طریق به راز قتل همسرش نیز پی ببرد اما...

 

نقد من:

 

مارتین اسکورسیزی را باید با فیلم های سیاه نگر (Film Noir) ش شناخت. نگاهی به فیلم های پیشین این کارگردان مشهور سینما -که پس از سال ها نامزد شدن بالاخره توانست جایزه اسکار کارگردانی را برای فیلم Departed به دست آورد و به قول یکی از منتقدان حالا با خیال راحت سراغ چنین فیلمی برود- نشان می دهد که تلقی او از دنیای ما آدم ها دنیایی پر از فساد و بی عدالتی و خشونت است و اصولاً فیلم های موفق او نیز (در میان خیل نسبتاً عظیم کارهایش) مربوط به همین دسته آثارند

 

(نگاه کنید به راننده تاکسی -که خیلی ها می گفتند و می گویند باید به جای "راکی" اسکار می گرفت و من مخالفم!- و یا Raging bull با آن فساد اخلاقی قهرمان – یا بهتر بگویم ضد قهرمان اش -که در این فیلم هم از رابرت دونیرو به عنوان شخصیت اصلی استفاده کرد- و یا دار و دسته نیویورکی ها با یادآوری خشونت ذاتی امریکائی ها -و از اینجا بود که همکاری اسکورسیزی با دی کاپریو آغاز شد و تا به امروز هم ادامه داشته است- و فیلم اسکاری اش؛ "Departed" -که ابا دارم از ترجمه فارسی آن که به نظرم مرده و مرحوم و رفته و ... هیچکدام بار معنایی تمام این کلمه که به مفهوم کسی ست که رفته و دیگر باز نمی گردد را ندارند؛ اصولاً ترجمه در همه جا کار درستی نیست- که بی عدالتی و فساد اداری را به نمایش می گذاشت)

 

فیلم اخیر این پیر کار کشته سینما اما انگار رنگ و بوی دیگری دارد و البته این تنها در ظاهر ماجراست و رگه های سیاه ذهن او هنوز چشم ها را می نوازند! مگر می شود پس از عمری راه رفتن در یک مسیر به آسانی از آن بازگشت؟!

 

"جزیره شاتر" تنها یک شخصیت دارد و آن شخصیت اصلی ست. قرار نیست با کس دیگری در داستان آشنا شوید و برای همین روی شخصیت پردازی دیگران کار نشده و لزومی هم به انجام این کار نبوده است. بنابراین، این پردازش می تواند به خوبی ما را با این شخص آشنا کند. نوع این شخصیت پردازی اما از درون به برون است. نمونه این گونه شروع از درون و رسیدن به برون را در "A beautiful mind" نیز دیده بودیم و البته "یک ذهن زیبا" فیلمی برگرفته از واقعیت- و عاطفی-روانشناسی بود. این چنین روشی در نمایاندن حالات انسان می تواند به بهترین وجه به درک اعمال فرد کمک کند و علاوه بر همذات پنداری –که اصل لازم برای برقراری ارتباط در همه فیلم هاست- به درک موقعیت اجتماعی دسته ای از افراد جامعه که شناخت کمتری در مورد آنان بوده کمک شایانی کند. اگر "یک ذهن زیبا" در این مورد موفق بود، "جزیره شاتر" را بایدب نمونه بعدی این دسته نامید. هر چند در فیلم Stay نیز با شخصیتی مشابه روبرو بودیم، اما آن فیلم در همذات پنداری با شخصیت اصلی کمکی به بیننده (یا در اصل درگیر شده با آن حادثه) نمی کرد و گیرایی داستان بر اساس فیلمنامه بی نقص، فضاسازی عالی و گره گشایی های به موقع و به اندازه و درستش پیش می رفت، هر چند ببینیم که در فیلم Stay اصلاً بحث بیماری در میان نبود و ماجرا بر اساس افکار فردی مرده در حال پیشرفت بود! با این حال در "یک ذهن زیبا" و هم چنین "جزیره شاتر" به درکی کامل از دنیای درون یک بیمار (و اتفاقاً در هر دو در یک فرد با اختلال اسکیزوفرنی) می رسیم.

 

Shutter (دریچه) به قسمتی از دوربین گفته می شود که هنگام باز و بسته شدن آنی اش نور و تصویر را روی فیلم بر جا می گذارد. می توانیم این اسم را تنها اسم جزیره بدانیم یا به معنای آن نیز فکر کنیم. با این حال تجربه نشان داده که -به خصوص از فیلمسازان بزرگ- استفاده بی هدف از هر وسیله مشهود در چنین فیلم هایی بعید است. از نام فیلم در نهایت به این خواهیم رسید که معادل همان چشم بر هم زدن و دریافت تصویر است.. آنچنانکه تدی در انتها این شاتر را باز و بسته می کند و واقعیات زندگی و کرده هایش را می بیند.

 

shutter island از لحاظ ژانر در دسته هیجانی-روانشناسی قرار می گیرد، همانگونه که فیلمی مثل Stay نماد تمام قامت این دسته فیلم ها در دهه اخیر بود و اینجاست که داغ دلمان تازه می شود که چرا فیلمی مثل "آل" که قرار است در این ژانر واقع شود تنها ادای آن را در می آورد و تحسین های فیلم تنها به چند اشاره و ارجاع زیبای آن منتهی می شود و در اثر گذاری شاهد هیچ حادثه ای نیستیم و در عوض این "جزیره شاتر" است که هوش از سرمان می برد و ما را درگیر خود می کند و در همذات پنداری با بیماران دچار اسکیزوفرنی همراه می کند. نباید همواره از نبود امکانات و خطوط قرمز سخن گفت.. "جزیره شاتر" تقریباً عاری از صحنه های ممنوعه ماست.. باید اشکال کارمان را در کمبود تجربه و ذهن های خلاق در فیلمنامه ها و کارگردانی هنرمندانه جستجو کنیم.. هرچند نمی توانیم از تاثیر دوربین های پیشرفته و تجهیزات رایانه ای جلوه های ویژه که نداریم نیز غافل شویم.

 

فیلمبرداری فیلم عالی ست! فضاسازی اسکورسیزی عالی ست! جلوه های ویژه در خدمت کلیّت فیلم و تقریباً غیر قابل تشخیص است، بهتر از این دکوپاژ و صحنه آرایی را نمی توانید در عالم سینمای امروز پیدا کنید! گره گشایی ها همراه با صحنه های تاثیر گذار و به یاد ماندنی از کار در آمده اند. به کار گیری مارک روفالو در نقشی دوگانه با چهره ای که هم می تواند نقش های کمدی بازی کند (Just like heaven ،13 goning on 30، Rumor has it و ...) و هم در فیلم های جدی تاثیر گذار باشد (All the kings men ،Zodiac ،In the cut ،Blindness و ...) انتخابی هوشمندانه به نظر می رسد و بن گینگزلی نیز بازی متوسطی ارائه می کند (بیش از این هم از این نقش انتظار نمی رود). تنها اشکال فیلم تا حدی مربوط به بخش های انتهایی فیلمنامه است؛ آنجا که رئیس و مسئولین تیمارستان یکباره پس از دو سال تصمیم می گیرند تا ماجرا را برای بیمارشان توضیح دهند و معلوم می شود که تدی خود به دلیل زیابده روی در مصرف مشروبات الکلی و عدم تعادل روانی در گیر جنایتی شده که به دلیل عظیم بودنش دچار بیماری ذهنی فرافکنی و فراموشی خواسته و ناخواسته شده. این احتمالاً به چشم و گوش بیننده عادی که به دنبال کشف معمای داستان است ضروری به نظر برسد (و اغلب نیز این بیننده عادی ست که حق دارد!) اما این گره گشایی نهایی بیشتر ما را به این حس می رساند که داریم فیلم می بینیم.. به نظرم نویسنده می توانست گره گشایی غیر مستقیم تری (به مانند آنچه برای یاد آوری ؟ از خاطراتش نشان داد) ارائه کند. به هر حال این نوع نتیجه گیری نهایی بیشتر ما را یاد فیلم های نازل ایرانی و هندی می اندازد!

 

بودن این گونه فیلم ها در دنیای امروز یک غنیمت است! در روزگاری که هرکس نمی خواهد -و شاید نمی تواند- جز خودش را درک کند به چه چیزی بهتر از این گونه فیلم ها نیاز داریم؟ (نمونه خوب اخیرش را در فیلم "طلا و مس" برای آشنایی با بیماران دچار "ام اس" دیدیم) هرچند رگه هایی از افکار سلطه طلبانه در فیلم اسکورسیزی مشهود است که البته امیدوارم این ها تنها زائیده افکار من باشد! اما وقتی به اثر ذهنی فیلم دقت کنیم نمی توان از این آثار غافل شد): وقتی رئیس تیمارستان را تا انتهای فیلم تعقیب می کنی و به او مضنون هستی که: ای وای! دارد چه ها می کند با این بیماران بدبخت در این جزیره دورافتاده و بر سر مغز و احساس آن ها چه نمی آورد، خواسته و ناخواسته یاد کشور های امپریالیستی (به خصوص ایالات متحده امریکای خودمان!) می افتم و محاصره اقتصادی چند کشور با ساز ناموافق و آن احساس توطئه ای که نسبت به این رئیسان به ظاهر زورگو و در واقع -از دید خودشان- خیرخواهان سرنگ به دست که آمپول های آرامبخش را در تن ما بد کرده های فراموشکار که دیگران را مسئول بدبختی های خود می بینند فرو می کنند -تا شاید سر عقل آئیم- اما آیا تمام این ها احساس ناقص یا انتخابی دولت و ملتی چون ماست که برای خود دشمن تصور می کند یا واقعیت امر چنین است؟ پاسخ به این سوال چندان سخت نیست.. کافی ست به تاریخ گذشته خود – والبته بسیاری از کشورهای استعمار شده دنیا- نگاهی بیندازیم و دوران استعمار کهنه و جدید و آن هجوم های بی امان و تصمیم گیری برای اموال و انفس این سرزمین و جنگ های تحمیلی شان و آن همه عقب ماندگی صنعتی و فرهنگی که با اختیار برایمان وضع کردند و دست آخر و در دوره خودمان به همین سلاح هایی که با هر کدام می توانند هزاران نفر را در جا به آسمان بفرستند و تنها به بهانه شک شان مانع استفاده ما از بهترین منابع انرژی می شوند. چرا؟ چون خاصیت نظام امپریالیستی و کاپیتالیستی متکی به اصول داروین چنین است: قدرت بیشتر، ضامن بقاست!

 

جمله نهایی تدی اما جالب است: بهتر است مثل یک انسان خوب بمیری تا اینکه مثل یک هیولا زندگی کنی. شاید تنها راه نجات برخی انسان ها و جوامع اطرافشان حذف آن هاست (چنانکه اسلام بر حذف مشرکین جنگ طلب اصلاح ناپذیر تاکید دارد) چنانکه در فیلم Lobotomy (برداشت قسمتی از مغز) به عنوان راه حل نهایی درمان پیشنهاد می شود.

 

 

 

در حاشیه:

 

- فیلم در بین منتقدان نمرات نسبتاً قابل قبولی گرفته است (و البته درجه تفاوت زیادی هم بین آن ها وجود دارد که جالب توجه است). راجر ایبرت اما به آن درجه A- داده که درجه بالایی است.

 

- داستان فیلم ظاهراً در سال 1954 می گذرد و ارجاعات ذهنی به فجایع آلمان نازی از آنجا ناشی می شود.

لینک به دیدگاه

داستان فیلم:

سال 1954،تدی دانیلز(لئوناردو دی کاپریو) که تازه مارشال شده و همکارش چاک آول(مارک رافلو) به جزیره شاتر وارد میشوند.قلعه ای متعلق به دوران جنگ داخلی در جزیره وجود دارد که مدتهاست تبدیل به بیمارستان اشکلیف شده؛آسایشگاهی روانی و زندان مانند برای بیماران روانی با گرایشهای جنایتکارانه.این دو برای تحقیق در زمینه ناپدید شدن یک قاتل کودکان که در این قلعه بستری بوده، زنی بنام ریچل(امیلی مورتیمر و پاتریشیا کلارکسن)،به اینجا آمده اند.سرپرست آسایشگاه،دکتر کاولی(بن کینگزلی)، و کارکنا

?page=media&img=25194&id=shutterisland.htmن گر چه رفتارشان اغلب دوستانه به نظر میرسید ولی گاه به نظر میرسد که چیزهایی را پنهان میکنند و هاله ای از رمز و رازو هراس انگار همه چیز و همه کس را در این مکان احاطه کرده است،جوری که هیچگاه نمیتوان در آن آرامش خیال داشت.در عین حال به نظر میرسد که از هیچ راهی نمیتوان زنده از این جزیره خارج شد و همین، ناپدید شدن ریچل را اسرارآمیزتر جلوه میدهد.تدی در واقع در آغاز به دلایلی شخصی اصرار داشته ماموریت در این جزیره به او سپرده شود ولی به زودی حیران میماند که شاید آمدنش به اینجا بخشی از نقشه شریرانه پزشکان بیمارستان بوده؛پزشکانی که شیوه های رادیکالشان در مواجه با بیماران،طیف شومی از اعمال غیراخلاقی تا غیرقانونی و عملا خبیثانه را شامل میشود.با این حال شیوه های تحقیقاتی هوشمندانه تدی به زودی سرنخ امیدوار کننده ای را به دست او میدهد ولی کارکنان بیمارستان به او اجازه کندوکاو در مدارک و سوابقی را که او امیدوار است در حل و فصل ماجرا یاری اش کنند به تدی نمیدهند.

MV5BNzcwMTM3NTQ4MF5BMl5BanBnXkFtZTcwODY0NDg3Mg@@._V1.jpg

چندی بعد وقوع تندبادی،ارتباط جزیره با دنیای خارج را قطع میکند و همچنان که بیماران خطرناکتری فرار میکنند و سرنخها مادم گیج کننده تر و ناممکن تر میشوند تدی به تدریج در مورد همه چیز دچار تردید میشود؛حافظه اش،همکارش و حتی سلامت عقل خودش. در پایان ناگهان درمیابیم.....

A-14433.jpg

نظر من:

به شخصه مارتین اسکورسیزی رو خیلی دوست دارم.توی این سن هنوز هم جوان و شاداب و فعاله.هنوز هم ایده داره(اگرچه قبول دارم اسکورسیزی راننده تاکسی نیست که البته اونم به دلیل مناسبات رایج این دوران هالیووده که دست و پای خیلی از کارگردانها و فیلم نامه نویسها رو بسته).پایان فیلم بسیار غافلگیر کننده است.به ندرت از پایان فیلمی غافلگیر میشم(به دلیل الگوی رایج در اغلب فیلمای یک ژانر) ولی پایان این فیلم رو خیلی دوست داشتم.

A-07107R.jpg

MV5BMTI5MDM4NDczOF5BMl5BanBnXkFtZTcwNzI1NDYwMw@@._V1.jpg

A-17575.jpg

اطلاعاتی در مورد فیلم:

ژانر: درام،وحشت

کارگردان: مارتین اسکورسیزی

نویسندگان: لیتا کالوگریدیس بر اساس رمانی از دنیس لیهین

کمپانی توزیع کننده: پارامونت

فروش فیلم در آمریکا: $128,012,934

فروش فیلم در خارج از آمریکا: $166,759,908

فروش کلی فیلم: $294,772,842

تعداد سالنهای نمایش دهنده: 3356 سالن

زمان فیلم: 2 ساعت و 18 دقیقه

هزینه تولید: $80 million

تاریخ اکران: February 19, 2010

تاریخ اتمام اکران: June 10, 2010

مدت اکران: 112 روز،16 هفته

 

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...