Hossein.B 3666 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 فروردین، ۱۳۹۰ تعریف علم اخلاق علم اخلاق برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام چسیت؟ اخلاق در لغت، جمع خلق است و خلق، ملكه ای را گویند كه مقتضی سهولت صدور فعل، بدون تفكر و تأمل است. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام علم اخلاق علمی است كه در آن، از تهذیب نفس و چگونگی رابطه ی افراد خانواده با یكدیگر و با جامعه بحث می شود. به نظر علامه طباطبائی (ره) علم اخلاق عبارت است از: فنی كه درباره ی ملكات انسانی بحث می كند؛ ملكاتی كه مربوط به قوای نباتی و حیوانی و انسانی اوست. و هدف این بحث این است كه فضایل را از رذایل جدا سازد؛ یعنی این علم می خواهد معلوم كند كه كدام یك از ملكات نفسانی انسان، خوب و بد و مایه ی كمال و فضیلت اوست و چه ملكاتی، بد و رذیله و مایه ی نقص اوست تا آدمی بعد از شناسایی آنها، خود را با فضایل آراسته سازد و از رذایل فاصله گیرد. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام پس غایت و هدف علم اخلاق، شناخت فضیلت ها و چگونگی به كارگیری آنها در جهت تزكیه ی نفس و شناخت پلیدی ها به منظور پاك كردن نفس از آنهاست؛ به همین جهت، علم اخلاق را علم سلوك یا تهذیب اخلاق یا حكمت عملی نامیده اند. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام گفتنی است كه قید«ملكه» در تعریف علم اخلاق برای این است كه اوصاف اخلاقی در شخص، دوام و ثبات دارد و چون چنین قوایی در باطن و درون او وجود دارد، ستا یش و ثنای عموم، متوجه او می شود. پس اگر وصفی از اوصاف حمیده یا رذیله، در فرد ملكه نشده و قوام و استقرار نیابد، جزء اخلاق به شمار نمی آید؛ البته این غایت علم اخلاق است. هدف و غایت كمالات اخلاقی از نگاه علامه، اكتفا نمودن به فضایل انسانی نیست؛ بلكه مرحله و مرتبه ای بالاتر از آن است و آن، طلب و درخواست رضای الهی است: هنگامی كه ایمان بنده نسبت به پروردگارش شدت پیدا كرد و خود را به این فكر مشغول نمود و اسمای حسنای الهی و صفات زیبایی را كه منزه از نقص و زشتی است در خود تقویت و مراقبت از نفس را تشدید نمود، خود را به حدی از عبودیت می رساند كه در همه ی حالات، پروردگارش را ناظر اعمال خود می بیند و نسبت به او، حب و علاقه ی شدیدی نشان می دهد و این محبت تشدید می گردد؛ به طوری كه از همه چیز، قطع علاقه نموده و دوست نمی دارد مگر پروردگارش را و قلبش خضوع نمی كند مگر برای او، چنین عبدی به سادگی نمی لغزد و جز حسن و جمال الهی، چیزی نمی بیند و چیزی را دوست نمی دارد مگر آنچه را كه خداوند سبحان دوست دارد. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام پس، از منظر علّامه(ره)، غایت اخلاق در اسلام، نه تنها كسب و تحصیل فضایل اخلاقی، بلكه طلب رضای الهی در همه ی امور باطنی و ظاهری است؛ یعنی اسلام بر خلاف سایر مكاتب، اخلاق را صرفاً در حسن فعلی محدود و محصور نكرده است؛ بلكه علاوه بر حسن فعلی به حسن فاعلی هم نظر دارد و این دو بدون علم و معرفت حاصل نمی شود. از نگاه ایشان هر چند كه اوصاف اخلاقی متكثر و متعدّدند، اما سرچشمه و منشاء همه ی آن خصایص، قوای سه گانه ای است كه محرّك نفس انسانی برای كسب علوم عملی است؛ علومی كه تمام رفتار و اعمال آدمی به آن علوم برگشت می كند: قوّه ی شهویه، غضبیه و عاقله؛ زیرا همه ی افعال آدمی یا از قبیل جلب منفعت است، مثل خوردن و نوشیدن و پوشیدن (قوّه شهویه) و یا از قبیل دفع ضرر است، مانند دفاع از جان و مال و آبرو (قوّه غضبیه) و یا برای تصّور و تصدیق است (قوه ی ناطقه). ذات و جوهر آدمی معجونی از این سه قوّه است. اوصاف اخلاقی، زمانی در وجودش نهادینه می شود كه این قوای سه گانه تعدیل گردند؛ یعنی نه به سمت افراط كشیده شود و نه به سمت تفریط. علم اخلاق، وسیله ای است برای معرفت و شناخت حدود اعتدال قوای انسانی و چگونگی استقرار آن در باطن و درون آدمی. راه علمی و معرفتی اش، اذعان و ایمان بدان هاست و طریقه ی عملی آن، تكرار آنهاست تا در نفس رسوخ نماید. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . LAMORALE برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . اخلاق ناصری،ص60، اخلاق جلالی،ص38. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . المیزان، ج1،ص368. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . دكتر جمبل صلیبا، واژه نامه ی فلسفه و علوم اجتماعی،ص20. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . المیزان، ج1،ص371. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . المیزان،ج1،ص368. 1 لینک به دیدگاه
Hossein.B 3666 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 18 فروردین، ۱۳۹۰ مقدمه در همه ادوار تاریخ، انسان ها برای رسیدن به تعادل فردی و اجتماعی کوشیده اند و همه جوامع اعم از جوامع دینی و غیر دینی روابط خود را در چارچوب قواعد و ضوابط تنظیم کرده اند. بخش عمده ای از این ضوابط اخلاقی بوده اند. ضوابط اخلاقی هرگاه از طریق وحی دریافت شده اند، مؤثرتر و صحیح تر بوده اند ولی این بدان معنی نیست که اخلاق ویژه انسان های دیندار است نیاز به اخلاق را عقل انسان نیز درک می کند و درستی و نیکی برخی از اعمال و خطا بودن و زشتی برخی دیگر را می توان درک نمود. خداوند در وجدان اخلاقی انسان، آگاهی و تمایل به خیر را قرار داده است؛ هر چند این آگاهی اجمالی و مختصر باشد. عقل انسان نیاز به اخلاق را حداقل در قلمرو روابط و مناسبات اجتماعی درک می کند. انسان ها همان طور که ضرورت قانون را برای برقراری نظم در می یابند، ضرورت قوانین اخلاقی را برای برقراری نظم عادلانه و آرام بخش می فهمند. انسان جامعه ای را که با ضوابط اخلاقی حفاظت و هدایت می شود دلپذیرتر می یابد و می فهمد که راه رسیدن به تعادل، آرامش و موفقیت، التزام به اخلاق است. امیر مؤمنان علی ـ علیه السلام ـ در روایتی فرموده اند: «لوکنا لا نرجوا جنه و لا نخشی ناراً ولا ثواباً ولا عقاباً لکان ینبغی لنا ان نطالب بمکارم الاخلاق فانها مما تدل علی سبیل النجاح؛ اگر به بهشت و پاداش امید نداشتیم و از آتش جهنم و عقاب نمی هراسیدیم، شایسته بود که مکارم اخلاق را بخواهیم، زیرا که آنها راهنمای نجات و پیروزی اند». این روایت بسیار پر معناست. یکی از معانی احتمالی این روایت این است که اگر آخرتی در کار نبود و حیات انسان در دنیا خلاصه می شد، باز هم مکارم اخلاق مطلوب بودند؛ چرا که زندگی دنیا را دلپذیر و انسان را در دنیا متعادل و آرام می سازند. احتمالاً یکی دیگر از درس های این روایت، این است که خوبی و مطلوبیت مکارم اخلاق، چنان است که حتی اگر در برابر کارهای نیک پاداشی در کار نبود و بر اثر اعمال بد عقابی صورت نمی گرفت، باز هم درک خوبی و مطلوبیت مکارم اخلاقی ما را وا می داشت که آنها را بخواهیم در این معنا حتی آثار مکارم اخلاق در بهبود حیات دنیایی انسان ها هم سبب مطلوبیت آنها نیست، بلکه خوبی ذاتی مکارم اخلاق مورد نظر است. بی شك بحثهای اخلاقی از زمانی كه انسان گام بر روی زمین گذارد آغاز شد، زیرا ما معتقدیم كه حضرت آدم علیه السلام پیامبر خدا بود، نه تنها فرزندانش را با دستورهای اخلاقی آشنا ساخت بلكه خداوند از همان زمانی كه او را آفرید و ساكن بهشت ساخت مسائل اخلاقی را با اوامر و نواهی اش به او آموخت. سایر پیامبران الهی یكی پس از دیگری به تهذیب نفوس و تكمیل اخلاق كه خمیر مایه سعادت انسانها است پرداختند، تا نوبت به حضرت مسیح علیه السلام رسید كه بخش عظیمی از دستوراتش را مباحث اخلاقی تشكیل می دهد، و همه پیروان و علاقه مندان او، وی را به عنوان معلم بزرگ اخلاق می شناسند. اما بزرگترین معلم اخلاق پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله بود كه با شعار «انما بعثت لا تمم مكارم الاخلاق» مبعوث شد و خداوند درباره خود او فرموده است: «و انك لعلی خلق عظیم؛ اخلاق تو بسیار عظیم و شایسته است!» برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام در میان فلاسفه نیز بزرگانی بودند كه به عنوان معلم اخلاق از قدیم الایام شمرده می شدند، مانند: افلاطون، ارسطو، سقراط و جمعی دیگر از فلاسفه یونان. به هر حال بعد از پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله امامان معصوم علیهم السلام به گواهی روایات اخلاقی گسترده ای كه از آنان نقل شده، بزرگترین معلمان اخلاق بودند؛ و در مكتب آنها مردان برجسته ای كه هر كدام از آنها را می توان یكی از معلمان عصر خود شمرد، پرورش یافتند. زندگانی پیشوایان معصوم علیهم السلام و یاران با فضیلت آنان، گواه روشنی بر موقعیت اخلاقی و فضائل آنها می باشد. اما این كه «علم اخلاق» از چه زمانی در اسلام پیدا شد و مشاهیر این علم چه كسانی بودند داستان مفصلی دارد كه در كتاب گرانبهای «تاسیس الشیعه لعلوم الاسلام» نوشته آیت الله صدر، به گوشه ای از آن اشاره شده است. نامبرده این موضوع را به سه بخش تقسیم می كند: الف: می گوید اولین كسی كه علم اخلاق را تاسیس كرد امیر مؤمنان علی علیه السلام بود كه در نامه معروفش (به فرزندش امام مجتبی علیه السلام ) بعد از بازگشت از صفین، اساس و ریشه مسائل اخلاقی را تبیین فرمود؛ و ملكات فضیلت و صفات رذیلت به عالیترین وجهی در آن مورد تحلیل قرار گرفت! برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام این نامه را (علاوه بر مرحوم سید رضی در نهج البلاغه) گروهی دیگر از علمای شیعه نیز نقل كرده اند. بعضی از دانشمندان اهل سنت مانند ابو احمد حسن بن عبدالله عسكری نیز در كتاب الزواجر و المواعظ تمام آن را آورده و می افزاید: «لو كان من الحكمه ما یجب ان یكتب بالذهب لكانت هذه؛ اگر از كلمات پندآموز، چیزی باشد كه با آب طلا باید نوشته شود، همین نامه است!» ب: نخستین كسی كه كتابی به عنوان «علم اخلاق» نوشت اسماعیل بن مهران ابی نصر سكونی بود كه در قرن دوم می زیست، كتابی به نام صفه المؤمن و الفاجر تالیف كرد. ج: نامبرده سپس گروهی از بزرگان این علم را اسم می برد (هر چند صاحب كتاب و تالیفی نبوده اند)، از آن جمله: 1- «سلمان فارسی»؛ از علی علیه السلام درباره اش نقل شده كه فرمود: سلمان فارسی همانند لقمان حكیم است- دانش اولین و آخرین را دارد و او دریای بی پایانی است و او از ما اهل بیت است.» برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام 2- «ابوذر غفاری»؛ وی عمری را در ترویج اخلاق اسلامی گذراند و خود نمونه اتم آن بود. درگیری های او با خلیفه سوم «عثمان» و همچنین «معاویه» در مسائل اخلاقی معروف است؛ و سرانجام جان خویش را نیز بر سر این كار نهاد. 3- «عمار یاسر»؛ سخن امیرمؤمنان علی علیه السلام درباره او و یارانش مقام اخلاقی آنها را روشن می سازد، فرمود: كجا هستند برادران من! همانها كه سواره به راه می افتادند و در راه حق گام بر می داشتند، كجاست عمار یاسر!... سپس دست به محاسن شریف خود زد و مدت طولانی گریست، پس از آن فرمود: آه بر برادرانم همانها كه قران را تلاوت می كردند و به كار می بستند، در فرائض دقت می كردند و آن را به پا می داشتند، سنتها را زنده كرده،و بدعتها را می میراندند!» برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام 4- «نوف بكالی»؛ وی بعد از سنه 90 هجری چشم از جهان پوشید، و دارای مقام والایی در زهد و عبادت و علم اخلاق بود. 5- «محمد بن ابی بكر»؛ او راه و روش خود را از امیرمؤمنان علی علیه السلام می گرفت و در زهد و عبادت گام در جای گامهای وی می نهاد، و در روایات به عنوان یكی از شیعیان خاص علی علیه السلام شمرده شده است و در اخلاق، نمونه بود. 6- «جارود بن منذر»؛ از یاران امام چهارم و پنجم و ششم و از بزرگان علما بود و در علم و عمل و جامعیت مقام والایی دارد. 7- «حذیفه بن منصور»؛ وی از یاران امام باقر و امام صادق و امام كاظم - علیهم السلام - بود و درباره اش گفته شده: «او علم را از این بزرگواران اخذ كرد و نبوغ خود را در مكارم اخلاق و تهذیب نفس نشان داد.» 8- «عثمان بن سعید عمری»؛ از وكلای چهارگانه معروف ولی عصر حضرت مهدی ارواحنافداه و از نواده های عمار یاسر می باشد، بعضی درباره او گفته اند: او در معارف و اخلاق و فقه و احكام، دومی نداشت!» افراد دیگری از این بزرگان نیز هستند كه ذكر نام همه آنها به درازا می كشد. در طول تاریخ اسلام كتابهای فراوانی در علم اخلاق نوشته شده است كه از آن میان، كتاب های زیر را می توان نام برد: 1- «المانعات من دخول الجنه» این كتاب توسط جعفر بن احمد قمی كه یكی از علمای بزرگ قرن سوم نوشته شده است.. 2- كتاب «الآداب» و كتاب «مكارم الاخلاق»؛ این كتاب را «علی بن احمد كوفی» از دانشمندان قرن چهارم نوشته است. 3- كتاب «طهاره النفس» یا «تهذیب الاخلاق و تطهیر الاعراق» نوشته ابن مسكویه متوفای قرن پنجم. كتاب دیگری در علم اخلاق به نام «آداب العرب و الفرس» نیز دارد كه شهرتش در حد كتاب بالا نیست. 4- كتاب «تنبیه الخاطر و نزهه الناظر» كه به عنوان مجموعه ورام مشهور است این كتاب نوشته «ورام بن ابی فوارس» یكی از علمای قرن ششم است. 5- آثار معروف خواجه نصیر طوسی، كتاب اخلاق ناصری و اوصاف الاشراف و آداب المتعلمین از نمونه های بارزی از كتاب های تصنیف شده در این علم در قرن هفتم است. 6- كتابهایی مانند ارشاد دیلمی، مصابیح القلوب سبزواری، مكارم الاخلاق حسن بن امین الدین، الآداب الدینیه امین الدین طبرسی، محجه البیضاء فیض كاشانی (كه اثر بسیار بزرگی در این علم است)، جامع السعادات، معراج السعاده، كتاب اخلاق شبر و كتابهای فراوان دیگر از جمله آثار اخلاقی در قرن های بعدی هستند. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام مرحوم علامه تهرانی نام دهها كتاب را كه در زمینه علم اخلاق نگاشته شده است در اثر معروف خود «الذریعه» بیان نموده است. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام این نكته نیز حائز اهمیت است كه بسیاری از كتاب های اخلاقی به عنوان كتاب های سیر و سلوك، و یا به عنوان كتاب های عرفانی انتشار یافته اند، و نیز بعضی از كتابها فصل یا فصول مهمی را به علم اخلاق تخصیص داده بی آن كه منحصر به آن باشند كه نمونه روشن آن كتاب بحار الانوار و اصول كافی است كه بخشهای زیادی از آنها در زمینه مسائل اخلاقی می باشند و از بهترین سرمایه ها برای این علم محسوب می شوند. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . سوره قلم، آیه 4. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . رساله حقوق امام سجاد(ع) و دعای مكارم الاخلاق و بسیاری از دعاها و مناجاتهای دیگر نیز در طلیعه آثار معروف اخلاقی در اسلام قرار دارند كه هیچ اثری با آنها برابری نمی كند. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . بحار، ج 22، ص 391. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . نهج البلاغه، خطبه 182. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . تلخیص و اقتباس با تغییرات و اضافاتی از كتاب «تاسیس الشیعه لعلوم الاسلام»، فصل آخر. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . الذریعه، جلد اول. آيت الله مكارم شيرازي - اخلاق در قرآن (با اندكي اضافات)، ج 1، ص 38 1 لینک به دیدگاه
Hossein.B 3666 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 18 فروردین، ۱۳۹۰ مفهوم اخلاق از دیدگاه قدما و معاصرین در رابطه با اینكه اخلاق چیست و هدف از آن چه میباشد؟ دیدگاههای مختلفی وجود دارد كه اینك پارهای از آنها را متذكر میشوم. 1. اخلاق عبارت است از رعایت حد وسط میان غرائز و عواطف. توضیح این كه در انسان غرائز گوناگون و عواطف گاهی به صورت افراط بروز میكند و گاهی به حالت تفریط در میآید؛ مثلا غریزه شهوت گاهی به صورت افراط در میآید بطوری كه فرد هوسران دچار جنون شهوت شده و به هیچ وجه اقناع نمیگردد و گاهی هم به صورت تفریط درآمده و فرد، شهوت خود را كاملا سركوب نموده و به شكل یك راهب مسیحی یا مرتاض هندی در میآید. از دیدگاه علم اخلاق هر دو مذموم بوده و در مسیر انحراف میباشد چون اخلاق ایجاب میكند كه انسان گرفتار افراط در شهوت نباشد و همچنین مبتلا به تفریط نشده و این غریزه خدادادی را تضییع ننماید بلكه فقط در حد وسط بكار اندازد. هم چنین عاطفه محبت كه در برخی به صورت افراط در آمده بطوری كه در راه محبت زن و یا فرزند خود افراط مینمایند و یا برخی چنان بی عاطفه و بدون احساسند كه فرزندشان عواطف پدرانه را در ایشان مشاهده نمیكند. از دیدگاه اخلاق هر دو بعد افراط و تفریط در انحراف بوده و حد وسط عاطفه محبت ضروری و لازم است. ارسطو معتقد به این دیدگاه وسط بوده و همچنین علمای اخلاق اسلامی هم این دیدگاه را به عنوان «خیر الامور أوسطها» تبیین نمودهاند. به نظر ارسطو: «برای وصول به فضیلت و كمال یك راه هست كه شخص را از آفات تأخیر و انحراف باز میدارد و آن راه وسط و اعتدال است، برای هر خلقی میتوان سه مرحله قائل شد كه مرحله اول و آخر افراط و تفریط است و عیب شمرده میشود و مرحله وسطی صفت فضیلت و كمال است بنا بر این میان جبن و تهور، شجاعت است و میان بخل و اسراف، اقتصاد، شرافت خواهی میان پست همتی و جاه طلبی است و تواضع میان تكبر و حقارت قرار دارد. حقیقت گوئی میان لاف زنی و كم سخنی است و خوش خلقی میان مسخرگی و ترش روئی، و میان عصبانیت و مداهنه رفق و مجاملت است». 2. اخلاق عبارت از اصولی است كه تأمین كننده قدرت باشد. در این دیدگاه هر صفتی كه ایجاد قدرت نماید پسندیده است و هر صفتی كه باعث ضعف شود ناپسند و نكوهیده است. از پیشروان این دیدگاه هابس است و از متفكران خشن و تندروی آن نیچه میباشد كه هر دو مادی و ماتریالیست هستند، در این دیدگاه، صفاتی مانند شجاعت و عظمت، گویای قدرت است و صفات دیگری هم مانند جود و كرم نشانگر قدرت میباشد. 3. اخلاق عبارت از اصولی است كه قابل تعمیم در میان افراد باشد. كانت فیلسوف آلمانی معتقد بود كه «شخص بایستی همیشه چنان رفتار كند كه گوئی راه پرورش و رفتار او یك قانون كلی و تمام میشود.» 4. اخلاق عبارت از اصولی است كه تأمین كننده محبت باشد. از دیدگاه آنها محور اخلاق، محبت است، یعنی هر صفت و یا كاری كه ایجاد محبت كند صفت و یا عمل اخلاقی است، این موضوع در انجیل موجود به صورت یك اصل مهم اخلاقی تلقی شده و در اشعار مولوی هم تأكید بر آن شده است. 5. اخلاق عبارت از اصولی است كه سعادت فرد را تأمین نماید. 6. اخلاق عبارت از اصولی است كه مصالح جامعه را تأمین نماید. 7. اخلاق عبارت از اصولی است كه موجب كمال میگردد. عباس محمود عقاد پس از آنكه نظریات گوناگون را درباره اخلاق بیان نموده و از هر كدام انتقاد میكند نظریه خویش را در مورد اخلاق از دیدگاه اسلام تبیین نموده است كه اینك خلاصه آنرا در چهار اصل ذیل بیان مینمایم: الف ـ اخلاق عبارت از اصولی است كه موجب كمال انسان میشود. ب ـ كامل مطلق خداوند متعال است. ج ـ كمال انسان عبارت است از نزدیكی به پروردگار و تشابه با او در صفات والا. د ـ كمال انسان و قرب او به خداوند وقتی میسر میگردد كه انسان از تعالیم الهی سرمشق بگیرد. در توضیح این مطلب باید گفت كه در هستی، كمال مطلق انحصار به خداوند متعال دارد و هر قدر انسان اخلاق و صفات خود را بیشتر شبیه پروردگار گرداند همان اندازه به كمال نزدیكتر شده است و این میسر نمیگردد مگر به تعالیم الهی و شناخت از ناحیه وی مثلاً خداوند متعال بر مبنای حق و عدالت یكی را دوست میدارد و دیگری را دشمن، اگر انسان هم حب و بغضش بر مبنای حق باشد خود را به این صفت الهی به اندازه گنجایش و ظرفیت خویش شبیه گردانیده است و همچنین خداوند طرفدار مظلوم است و مخالف ستمگر. اگر انسان هم دارای این صفت باشد به خداوند نزدیك شده و متصف به صفت او گردیده است. البته شناخت صفات الهی حتما باید با تعلیم و رهنمود او باشد و گر نه ممكن است انسان دچار اشتباه و انحراف گردد. تحلیل و بررسی دیدگاههای فوق در مورد اخلاق با تحقیق دقیق فلسفی متوجه میشویم كه هر یك از تعاریف فوق توجه به یك جهت داشته و عنایت به جمیع جهات و اطراف ندارد و لذا از جهتی قابل پذیرش بوده و از جهت دیگر محكوم و مطرود میباشد. مثلاً دیدگاه «هابس و نیچه» اصولی را از اخلاق میداند كه تأمین كننده قوه و قدرت باشد. این دیدگاه از یك جهت صحیح میباشد و قدرت خوب است، قدرت علمی، قدرت نفسانی، قدرت مالی، قدرت بدنی، قدرت در حاكمیت. ولی نه به صورت مطلق و آن طوری كه هابس و نیچه میگویند. نیچه حمایت از مظلوم را محكوم میكند گر چه حق با ضعیف باشد و تقویت نیرومند را لازم میداند گر چه بر خلاف حق باشد، این دیدگاه خطرناك، اگر حاكم گردد اكثر سازمانهایی كه مدعی طرفداری از انسانیت هستند باید بر چیده شوند و فقط قدرتمندان و زورمندان بكار خویش ادامه دهند و به كام دل برسند كه به عقیده قدرت گرایان در نظام طبعیت ضعیف نابود میگردد و باید هم پایمال شود. ولی آنچه كه در مورد قدرت معیار اخلاقی است عبارت از حق میباشد، اگر حق با قوی باشد محترم است و اگر حق با ضعیف هم باشد احترام دارد. در رابطه با مكتب محبت باید گفت گر چه محبت خوب است و یك اصل اخلاقی است ولی نه نسبت به هر كس و هر چیز و بطور مطلق، محبت نسبت به جنایتكار خوب نیست زیرا محبت نسبت به پلنگ تیز دندان، ستمكاری نسبت به گوسفندان میباشد. در رابطه با فرد گرایان نیز باید گفت، سعادت و كمال فرد، مورد نظر اخلاق است نه در هنگامی كه اصطكاك و برخورد با سعادت جامعه داشته باشد. در مورد جامعهگرایان باید گفت، سعادت جامعه از نظر اخلاق مهم است نه اینكه افراد به صورت مهرههائی بی جان تصور شوند و مانند پیچ و مهرههای چرخهای یك كارخانه به نظر آیند. انتقاد: در مورد قانون وسط (دیدگاه ارسطو) انتقاد كردهاند كه اولا ارزشهای اخلاقی حد وسط بین افراط و تفریط نیستند مثلا «كَرَم» حد وسط بین بخل و اسراف نیست و در ثانی دیدگاه وسط در برخی از امور صادق نمیباشد. همان طوری كه در زیبایی نمیتوان گفت، حد وسط مطلوب است و دو طرف آن زیبایی فوق العاده و زشتی مطلوب نیست، همچنین در مورد كمال هم نمیتوان گفت، حد وسط مطلوب است، بلكه زیبائی هر چه بیشتر باشد مطلوبتر است و نیز در اخلاق محبت نسبت به پروردگار هر چه زیادتر باشد بهتر است، دیگر حد وسط ندارد. پای بند بودن به حق هر چه زیادتر باشد، پسندیدهتر است و باز حد وسط ندارد. بهترین تعریف: اخلاق عبارت است از تعدیل غرایز و عواطف و رعایت حق و عدالت. عالیترین تعریفی كه برای واژه عدل كردهاند عبارت است از«قرار دادن هر چیز در محل خویش» با توجه به این تعریف محبت و شفقت در جای خویش یك عمل اخلاقی است و خشم و غضب هم در جای خود یك دستور اخلاقی، شهوت در جای خود لازم و عفت هم در مورد خود ضروری است، دفاع از خود و صیانت جان در جایش لازم و ایثار هم در محل خودش محبوب. اگر هر یك از آنها جابجا شود خلاف اخلاق است و اگر زیاد و كم هم گردد خلاف اخلاق میباشد. محبت به دوست و فرزند در محدوده حق و عدالت یك صفت اخلاقی است و عشق و علاقه نامتناهی نسبت به حق و خالق نامتناهی یك صفت اخلاقی و عادلانه است و كمال انسان هم در همین است. همانطوری كه صفات الهی در محور عدالت اوست، رحم و شفقت او هم در راستای عدالت اوست و خشم و غضبش هم در راستای عدالت وی است همچنین كلیه اصول اخلاقی در محور عدالت است، واژه عدالت بمراتب گویاتر از واژه وسط است و لذا بهترین محور برای غرائز و عواطف و اخلاق درونی و عملی میباشد. با این تحلیل رعایت اصل عدالت كه خود محوری است برای كلیه اصول اخلاقی و موجب كمال بشری و تخلق او به اخلاق الهی در محدوده خودش میشود. تنها با رعایت اصل عدالت تمام تعاریفی كه برای اخلاق به صورت جزء كردهاند، ارزش اخلاقی پیدا میكند. اصل وسط در صورتی اخلاقی است كه بر محور عدالت باشد و قدرت و محبت هنگامی اخلاقی میباشد كه بر پایه عدالت باشند، رشد فرد و سعادت جامعه و كمال انسانی تنها در پرتو عدالت امكان پذیر است و تنها اصلی كه میتواند كلیت داشته باشد عبارت از عدالت است و بالاخره تخلق محدود انسان به اخلاق نامحدود الهی در هنگامی میسر است كه صفاتش بر مبنای عدالت باشد. محمد هادي عبد خدايي - اخلاق پزشكي، ص 16 - 21 1 لینک به دیدگاه
Hossein.B 3666 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 18 فروردین، ۱۳۹۰ یكی از اهداف اصلی بعثت پیامبراسلام صلی الله علیه و آله تزكیه نفوس و تربیت انسانها و پرورش اخلاق حسنه بوده است؛ حتی می توان گفت تلاوت آیات الهی و تعلیم كتاب و حكمت، مقدمه ای است برای مساله تزكیه نفوس و تربیت انسانها؛ همان چیزی كه هدف اصلی علم اخلاق را تشكیل می دهد. شاید به همین دلیل «تزكیه» در برخی آیات بر «تعلیم» پیشی گرفته است، چرا كه هدف اصلی و نهائی «تزكیه» است هرچند در عمل «تعلیم» مقدم بر آن می باشد. هو الذی بعث فی الامیین رسولا منهم یتلوا علیهم آیاته و یزكیهم ویعلمهم الكتاب والحكمه و ان كانوا من قبل لفی ضلال مبین (سوره جمعه، آیه 2) لقد من الله علی المؤمنین اذ بعث فیهم رسولا من انفسهم یتلوا علیهم آیاته و یزكیهم و یعلمهم الكتاب و الحكمه و ان كانوا من قبل لفی ضلال مبین (سوره آل عمران، 164) كما ارسلنا فیكم رسولا منكم یتلوا علیكم آیاتنا و یزكیكم و یعلمكم الكتاب و الحكمه و یعلمكم ما لم تكونوا تعلمون (سوره بقره، آیه 151) و اگر در سه آیات دیگر «تعلیم» بر «تزكیه اخلاق» پیشی گرفته، ناظر به ترتیب طبیعی و خارجی آن است، كه معمولا «تعلیم» مقدمه ای است برای «تربیت و تزكیه»؛ ربنا و ابعث فیهم رسولا منهم یتلوا علیهم آیاتك و یعلمهم الكتاب و الحكمه و یزكیهم انك انت العزیز الحكیم (سوره بقره، آیه 129) این احتمال در تفسیر آیات چهارگانه فوق نیز دور نیست كه منظور از این تقدیم و تاخیر این است كه این دو (تعلیم و تربیت) در یكدیگر تاثیر متقابل دارند؛ یعنی، همان گونه كه آموزشهای صحیح سبب بالا بردن سطح اخلاق و تزكیه نفوس می شود، وجود فضائل اخلاقی در انسان نیز سبب بالابردن سطح علم و دانش اوست؛ چرا كه انسان وقتی می تواند به حقیقت علم برسد كه از «لجاجت» و «كبر» و «خودپرستی» و «تعصب كوركورانه» كه سد راه پیشرفتهای علمی است خالی باشد، در غیر این صورت این گونه مفاسد اخلاقی حجابی بر چشم و دل او می افكند كه نتواند چهره حق را آن چنان كه هست مشاهده كند و طبعا از قبول آن وا می ماند. این نكات نیز در آیات چهارگانه فوق قابل دقت است: اولین آیه، قیام پیغمبری كه معلم اخلاق است به عنوان یكی از نشانه های خداوند ذكر شده، و نقطه مقابل «تعلیم و تربیت» را «ضلال مبین» و گمراهی آشكار شمرده است (و ان كانوا من قبل لفی ضلال مبین) و این نهایت اهتمام قرآن را به اخلاق نشان می دهد. در دومین آیه، بعثت پیامبری كه مربی اخلاقی و معلم كتاب و حكمت است به عنوان منتی بزرگ و نعمتی عظیم از ناحیه خداوند شمرده است؛ این نیز دلیل دیگری بر اهمیت اخلاق است. در سومین آیه كه بعد از آیات تغییر قبله (از بیت المقدس به كعبه) آمده و این تحول را یك نعمت بزرگ الهی می شمرد، می فرماید: این نعمت همانند اصل نعمت قیام پیامبراسلام صلی الله علیه و آله است كه با هدف تعلیم و تربیت و تهذیب نفوس و آموزش اموری كه وصول انسان به آن از طرق عادی امكان پذیر نبود انجام گرفته است. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام نكته دیگری كه در چهارمین آیه قابل دقت است، این است كه در این جا با تقاضای ابراهیم و دعای او در پیشگاه خدا روبه رو می شویم؛ او بعد از بنای كعبه و فراغت از این امر مهم الهی، دعاهایی می كند كه یكی از مهمترین آنها تقاضای به وجود آمدن امت مسلمانی از «ذریه» اوست، و بعثت پیامبری كه كار او تعلیم كتاب و حكمت و تربیت و تزكیه نفوس باشد. این نكته نیز در قد افلح من زكیها و قد خاب من دسیها (سوره شمس، آیات 9 و 10) جلب توجه می كند كه قرآن پس از ذكر طولانی ترین سوگندها كه مجموعه ای از یازده سوگند مهم به خالق و مخلوق و زمین و آسمان و ماه و خورشید و نفوس انسانی است، می گوید: «آن كس كه نفس خویش را تزكیه كند رستگار شده، و آن كس كه آن را آلوده سازد مایوس و ناامید گشته است! این تاكیدهای پی در پی و بی نظیر دلیل روشنی است بر اهمیتی كه قرآن مجید برای پرورش اخلاق و تزكیه نفوس قائل است، و گویی همه ارزشها را در این ارزش بزرگ خلاصه می كند، و فلاح و رستگاری و نجات را در آن می شمرد. همین معنی با مختصر تفاوتی در آیات قد افلح من تزكی و ذكر اسم ربه فصلی (سوره اعلی، آیات 14 و 15) آمده و جالب این كه «تزكیه اخلاق» در آن مقدم بر نماز و یاد خدا ذكر شده كه اگر تزكیه نفس و پاكی دل و صفای روح در پرتو فضائل اخلاقی نباشد، نه ذكر خدا به جا می رسد و نه نماز روحانیتی به بار می آورد. و بالاخره در آیه: و لقد آتینا لقمان الحكمه ان اشكر لله (سوره لقمان، آیه 12) از معلم بزرگ اخلاق یعنی لقمان سخن می گوید و از علم اخلاق به «حكمت» تعبیر می كند و می گوید: «ما (موهبت بزرگ) حكمت را به لقمان دادیم، سپس به او دستور دادیم كه شكر خدا را در برابر این نعمت بزرگ به جا آورد! با توجه به این كه ویژگی «لقمان حكیم» آن چنان كه از آیات سوره لقمان استفاده می شود تربیت نفوس و پرورش اخلاق بوده است بخوبی روشن می شود كه منظور از «حكمت» در این جا همان «حكمت عملی» و آموزشهایی است كه منتهی به آن می شود یعنی «تعلیم» برای «تربیت»! تكامل اخلاقی در فرد و جامعه، مهمترین هدفی است كه ادیان آسمانی بر آن تكیه می كنند، و ریشه همه اصلاحات اجتماعی و وسیله مبارزه با مفاسد و پدیده های ناهنجار می شمرند. اهمیت اخلاق در روایات اسلامی این مساله در احادیثی كه از شخص پیامبراكرم صلی الله علیه و آله و همچنین از سایر پیشوایان معصوم علیهم السلام رسیده است با اهمیت فوق العاده ای تعقیب شدهاست. 1- در حدیث معروفی پیامبراكرم صلی الله علیه و آله فرمود: «انما بعثت لاتمم مكارم الاخلاق؛ من تنها برای تكمیل فضائل اخلاقی مبعوث شده ام.» برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام و در تعبیر دیگری: «انما بعثت لاتمم حسن الاخلاق» آمده است. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام و در تعبیر دیگری: « بعثت بمكارم الاخلاق ومحاسنها» آمده است. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام تعبیر به «انما» كه به اصطلاح برای حصر است نشان می دهد كه تمام اهداف بعثت پیامبر صلی الله علیه و آله در همین امر یعنی تكامل اخلاقی انسانها خلاصه می شود. 2- در حدیث دیگری از امیرمؤمنان علی علیه السلام می خوانیم كه فرمود: «لو كنا لانرجو جنه ولانخشی نارا ولاثوابا ولاعقابا لكان ینبغی لنا ان نطالب بمكارم الاخلاق فانها مما تدل علی سبیل النجاح؛ اگر ما امید و ایمانی به بهشت و ترس و وحشتی از دوزخ، و انتظار ثواب و عقابی نمی داشتیم، شایسته بود به سراغ فضائل اخلاقی برویم، چرا كه آنها راهنمای نجات و پیروزی و موفقیت هستند.» برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام این حدیث بخوبی نشان می دهد كه فضائل اخلاقی نه تنها سبب نجات در قیامت است بلكه زندگی دنیا نیز بدون آن سامان نمی یابد! 3- در حدیث دیگری از رسول خدا صلی الله علیه و آله آمده است كه فرمود: «جعل الله سبحانه مكارم الاخلاق صله بینه وبین عباده فحسب احدكم ان یتمسك بخلق متصل بالله؛ خداوند سبحان فضائل اخلاقی را وسیله ارتباط میان خودش و بندگانش قرار داده، همین بس كه هر یك از شما دست به اخلاقی بزند كه او را به خدا مربوط سازد.» برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام به تعبیر دیگر، خداوند بزرگترین معلم اخلاق و مربی نفوس انسانی و منبع تمام فضائل است، و قرب و نزدیكی به خدا جز از طریق تخلق به اخلاق الهی مكان پذیر نیست! بنابراین، هر فضیلت اخلاقی رابطه ای میان انسان و خدا ایجاد می كند و او را گام به گام به ذات مقدسش نزدیكتر می سازد. زندگی پیشوایان دینی نیز سرتاسر بیانگر همین مساله است كه آنها در همه جا به فضائل اخلاقی دعوت می كردند، و خود الگوی زنده و اسوه حسنه ای در این راه بودند و به خواست خدا در مباحث آینده در هر بحثی به نمونه های اخلاقی آنها آشنا خواهیم شد؛ و همین بس كه قرآن مجید به هنگام بیان مقام والای پیامبراسلام صلی الله علیه و آله می فرماید: «وانك لعلی خلق عظیم؛ تو اخلاق عظیم و برجسته ای داری!» برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . در جمله «و یعلمكم ما لم تكونوا تعلمون» به شما اموری تعلیم می دهد كه امكان نداشت خودتان آن را بدانید!» دقت كنید كه سخن از تعلیم علومی به میان می آورد كه وصول به آن برای انسان از غیر طریق وحی غیر ممكن است! برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . كنز العمال، حدیث 52175 (جلد3، صفحه 16). برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . همان مدرك، حدیث 5218. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . بحار، جلد66، صفحه 405. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . مستدرك الوسائل، جلد 2، صفحه 283. (چاپ قدیم). برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . تنبیه الخواطر، صفحه 362. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . سوره قلم، آیه 4. آيت الله مكارم شيرازي - با اندكي تلخيص از كتاب اخلاق در قرآن، ج 1، ص 16 1 لینک به دیدگاه
Hossein.B 3666 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 18 فروردین، ۱۳۹۰ اگر دین را مجموعه عقاید و دستورات عملی بدانیم كه بنا بر ادعای آورنده و پیروان آن عقاید و دستورات (پیامبراسلام و مسلمانان)، از سوی آفریدگار جهان می باشد، و اخلاق را مجموعه آموزه هایی كه راه و رسم زندگی كردن به نحو شایسته و بایسته را ترسیم كرده، بایدها و نبایدهای ارزشی حاكم بر رفتار آدمی را می نمایاند، بخوبی به رابطه تنگاتنگ دین و اخلاق پی خواهیم برد واخلاق را پاره ای ناگسستنی از دین به شمارخواهیم آورد. ازاین رو سخن گفتن از اخلاق منسوب به اسلام سخنی بجا و بحث درباره نظام اخلاقی اسلام امری موجه و گفت وگودرباره ساختار كلی حاكم بر این نظام امری درخور تامل و اندیشه خواهد بود. یكم: همانگونه كه اشاره شد چنین بحثی امروزه تحت عنوان اخلاق هنجاری مطرح می شود. اخلاق هنجاری برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام كه بخش مهمی از فلسفه اخلاق را شكل می دهد، در پی تبیین نظامی ازقواعد و اصول حاكم بر افعال اخلاقی است. اخلاق هنجاری دارای دو بخش است: در بخش نخست معیارهای كلی اخلاقی برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام و خوب و بدهای كلی، ملاك كاردرست و نادرست، رابطه خوبی و درستی و معیار خوبی وبدی كارها مطرح می شود و در بخش دوم از خوبی و بدی، ودرستی و نادرستی، اخلاقی یا غیراخلاقی بودن افعال خاص برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام سخن می رود. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام دوم: غالب آرای موجود در زمینه اخلاق هنجاری، استقلال اخلاق از دین را مفروض می گیرد و تلاش می كند مستقل از خدا و دین، نظامی اخلاقی را بنیاد نهد. این مكاتب در واقع نوعی اخلاق سكولاررا عرضه می كنند. اینك براساس ساختار اصطلاحاتی كه برای معرفی مكاتب اخلاقی رایج درمغرب زمین معهود است، می كوشیم جایگاه اخلاق اسلامی را درآن ساختار بیابیم. سوم: مكاتب اخلاق هنجاری را فیلسوفان اخلاق برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام در دودسته كلی جای داده اند: الف - نظریه های غایت انگارانه برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام ب - نظریه های وظیفه گرایانه برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام گروه نخست بازشناسی باید و نبایدها، درست و نادرستها وخوب و بدها را با توجه به نتیجه كار تعیین می كنند و اینكه میزان خیر و شر مترتب بر آن چه اندازه است. و گروه دوم برآنند كه ویژگیهای خود عمل، قطع نظر از میزان خیری كه در پی می آورد، می تواند آن عمل را صواب و لازم گرداند. برای مثال وفای به عهد كاری عادلانه است، خداوند به آن فرمان داده است و نیز حكومت به آن امر كرده است. در نظر وظیفه گراهریك از این ویژگیها می تواند وفای به عهد را خوب، نادرست و لازم گرداند، هرچند خیری بر آن مترتب نشود. برخلاف او،غایت انگار تنها ویژگی مؤثر در صواب و ناصواب بودن عمل رامیزان خیری كه بدان می انجامد می داند. حال می پرسیم مكتب اخلاقی اسلام به كدام یك از این دودسته تعلق دارد؟ پاسخ ما آن است كه مكتب اخلاقی اسلام غایت انگار است،نه وظیفه گرا. این گفته ممكن است در بادی نظر، تعجب آمیزباشد، اما دلیل ما بر این مدعا آن است كه در متون دینی ما (اعم از آیات و روایات) در مقام تشویق و دعوت به انجام كارهای خیر، بر این نكته تاكید شده است كه این كارها موجب سعادت،آسایش، اطمینان، فلاح، فوز و مانند آن می گردد. یعنی اینكه این كارها بایستنی است و انسان باید به انجام آنها اهتمام ورزد، آن است كه موجب سعادت او می گردد، و این عین غایت انگاری است. انسان به عنوان موجودی مختار و آگاه در افعال خودغایت داشته هر كاری را به هدفی و برای برآوردن غرضی انجام می دهد. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام با توجه به آیات قرآن كریم دانسته می شود غایت نهایی و مطلوب بالذات انسان در كارهای اخلاقی سعادت، فوزو فلاح نهایی است كه اشاره به برخورداری او از بالاترین سرورها و ابتهاجها به لحاظ كمی و كیفی دارد. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام اگر قرآن كریم به تقوا فرا می خواند، برای آن است كه موجب فلاح و رستگاری انسان می شود. «اتقوا لعلكم تفلحون.» برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام ونیز اگر از مؤمنان می خواهد كه فراوان خدا را یاد كنند، بدان سبب است كه موجب فلاح ایشان می گردد. «و اذكروا الله كثیرالعلكم تفلحون.» برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام ذكر دوزخ و فردوس و تاكید بر نعمتهای بهشتی و عذابهای دوزخی كه در انتظار خوبان و بدان است،همه و همه از آن حكایت دارد كه دیدگاه اخلاق اسلامی،دیدگاهی غایت انگارانه است، تا آنجا كه گاه از تعبیر تجارت وخرید و فروش نیز در متون دینی استفاده شده است: «یا ایها الذین آمنو هل ادلكم علی تجاره تنجیكم من عذاب الیم.» برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام «ان الله اشتری من المؤمنین انفسهم بان لهم الجنه.» برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام چهارم: نظامهای اخلاقی غایت انگارانه خود بر چند قسمند: الف - نظامهای خودگرا برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام : یك غایت انگار خودگرا همواره در پی به دست آوردن بیشترین خیر، سود و مصلحت است ودر اعمال خود، پیوسته به نتایج نظر دارد (غایت انگار). افزون بر آن، آنچه برای او مهم است خیر و صلاح خودش است، نه دیگران - چنین نظامی را خودگروی اخلاقی می نامند. ب - نظامهای سودگرا برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام : در نظر اینان، ملاك خوب و بد،خیر و شر همگانی است، نه خیر و شر شخصی. البته ممكن است در این میان نیز مكاتبی باشد كه خیر گروه، ملت یا حتی خانواده را مورد نظر قرار دهند كه اهمیتشان كمتر از دو شاخه قبلی است. پرسش آن است كه نظام اخلاقی اسلام به كدام یك ازاین دسته ها تعلق دارد: خودگراست یا همه گرا یا گروه گرا. پاسخ آن است كه با توجه به متون دینی ما، نظام اخلاقی اسلام، یك نظام غایت انگار خودگرا می باشد. معنای این سخن آن است كه:اولا، فعل اخلاقی در اسلام هدف و غرض (غایت) دارد و ثانیا،آن هدف و غرض مربوط به شخص عامل است. پنجم: در نظامهای غایت انگار، امور گوناگونی به عنوان غایت فعل اخلاقی مطرح شده است، مانند: لذت، قدرت،معرفت، تحقق كمالات نفس و.. هریك از این امور نیز به گونه های متفاوتی تفسیر شده و مصادیق مختلفی از آن مدنظربوده است. پرسش آن است كه در مكتب اخلاقی اسلام، غایت چیست؟باز هم با مراجعه به متون دینی دانسته می شود كه غایت در این نظام، لذت است، اما نه لذتهای حسی دنیوی كه ناپایدار، سطحی و توام با رنجها و آلام فراوان است، بلكه لذتهای پایدار، عمیق و خالی از هرگونه رنج و سختی. با مروری بر آیات كریمه قرآن روشن می گردد كه خداوند از انسان خواسته خود را در لذتهای دنیوی كه گذرا و همراه با رنجهای فراوان و بسیار پایین مرتبت هستند محدود نساخته به آخرت و نعمتهای جاودانه و ژرفتر آن نظر بدوزد. از نگاه قرآن، بالاترین لذت و سرور و ابتهاجی كه برای انسان حاصل می گردد، لذت حاصل از انس با خدا، قرب به او ونظر به جمال و جلال الهی است. «و رضوان من الله اكبر.» و ازاین رو می توان گفت: غایت در نظام اخلاقی اسلام قرب الی الله است، یعنی مصداق آن مفهوم غایی، قرب الهی است. باید توجه داشت كه نظام اخلاقی اسلام به لحاظ غایی، ثنوی نیست، هدف یك چیز است و آن سعادت نهایی است و این حقیقتی است كه مفاهیم عدیده ای بر آن منطبق می گردد، مفاهیم متعددی كه به عنوان غایت نهایی در نظام اخلاقی یاد می شود، یا اتحادمصداقی دارند و یا اختلاف تشكیكی، نه آنكه در امر مختلف در عرض یكدیگر غایت نظام اخلاقی باشد. ششم: از آنجا كه راه رسیدن به این هدف، پروراندن میلها وگرایشهای متعالی، از جمله نوع دوستی، امانتداری، عمل به عهدو مانند آن است، اخلاق اسلامی در نحوه رویارویی با دیگران وحركت در جهت مصالح دیگران ، مزایای مكاتب سودگرایی را،در توجه به خیر و صلاح عمومی و حركت در جهت محرومیت زدایی و مانند آن در بر دارد و در عین حال ازآسیبهای آن در امان است. توضیح اینكه خودگرایی اگر براساس تلقی مادی از انسان مطرح گردد و انسان را در چارچوب حیات دنیوی ببیند، با اشكالهای عدیده ای مواجه می گردد و حتی موجب تناقض درونی می شود، به گونه ای كه یك خودگرا هرگزنمی تواند در مقام توصیه به دیگران، خودگرایی را تجویز نماید،چرا كه با منافع او تزاحم می یابد. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام اما اگر انسان را دارای حیات جاودان بدانیم و به منافع برتر او نظر داشته باشیم،ترغیب دیگران به دستیابی بدین منافع، نه تنها توصیه به كردارخودخواهانه در زندگی دنیا نیست، بلكه از آنجا كه آن منافع جاودان در پرتو گذشتها، ایثارها و فداكاریهای آدمی در این حیات دنیوی به دست می آید، این خودگرایی در عمل به تمام رفتارهای دیگرخواهانه توصیه خواهد كرد، چرا كه تزاحم، تنهامیان منافع دنیوی من با منافع دنیوی دیگران است، نه میان منابع اخروی من با منافع دنیوی یا اخروی دیگران و بعكس. هفتم: چنانكه یادآور شدیم، غایت در اخلاق اسلامی خیر وسعادت اخروی است، نه منافع دنیوی. در قیاس با منافع دنیوی،نظام اخلاقی اسلام غایت گرا نیست، بلكه ارزش گرا وفضیلت خواه و به تعبیری وظیفه گراست (دقت شود). نباید ازاین سخن داخل شدن یك قسم در قسم مقابل آن برداشت شود،مقصود آن است كه چون نظام اخلاقی اسلام مبتنی برانسان شناسی خاصی است و گستره وسیعی برای حیات وكمالات انسانی می بیند، منافعی كه بدان نظر دارد، كمال وسعادت اخروی انسان است كه در پرتو قرب الهی حاصل می شود. این غایت، یعنی كمال انسان، با انجام اعمالی كه ملایم بانفس متعالی انسان است، تحقق می یابد، ازاین رو، نظام اخلاقی اسلام در مقام توصیه و دستور و ارائه برنامه، همچون وظیفه گرایی كه به هیچ غایت مادی و منفعت دنیوی نظر ندارد،توصیه می كند (به قید مادی و دنیوی توجه شود) . به دیگر بیان، امانتداری، راستگویی و مانند آن به لحاظویژگیهای خاص خودشان و با قطع نظر از سود و زیان دنیوی مترتب بر آنها در نظام اخلاقی اسلام خوب و پسندیده اند، چون این افعال با ویژگیهایی كه دارند، به گونه ای هستند كه گرایشهای متعالی انسان، او را به سوی آنها فراخوانده، آنها را اموری خوب و بایستنی معرفی می كند، در اسلام، انسان فضیلتمند كسی است كه راست بگوید هرچند به زیان او تمام بشود، بخشش كند،هرچند او را در محرومیت قرار دهد، یعنی این امور با قطع نظراز سود و زیان دنیوی مترتب بر آنها ارزش اخلاقی هستند(وظیفه گرایی به معنای نفی غایت دنیوی گرایی) هرچند در هرحال خیر اخروی خود را به همراه می آورند (غایت انگاری). هشتم: مكاتب اخلاقی از سوی دیگر بر سه دسته اند: الف) -مكاتب اخلاقی عمل نگر ب) - مكاتب اخلاقی عام ج) - مكاتب اخلاقی قاعده نگر برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام نظام اخلاقی اسلام را باید قاعده نگر به شمار آورد، یعنی بر آن است كه معیار صواب و خطا مشتمل بریك دسته قواعد است. این قواعد و ساختار خاص آنها محتوای اخلاق اسلامی را تشكیل می دهد. به دیگر سخن، انسان برای آنكه به كمال مطلوب خود دست یابد، باید راهی را طی كند كه حدود آن با قواعد كلی مشخص شده است. نهم: نظام اخلاقی اسلام عقلانی وحیانی است. بدین معنا كه هم خرد و اندیشه انسان بدان دعوت می كند و هم پیامبران الهی،كه از این امر گاهی به فطری بودن دین برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام تعبیر می شود. یعنی تعالیم كلی دین اسلام از آن جمله احكام اخلاقی آن، باگرایشهای فطری انسان هماهنگ و همنواست. حاصل آنكه اگراسلام ما را به ترك تعلقات دنیوی و توجه به خدا و آخرت وارزشهای معنوی فرا می خواند، عقل حسابگر نیز، كه همواره سود و زیان و مصالح و مضار انسان را در نظر می گیرد و انسان را به انجام كارهایی كه بیشترین سود و كمترین زیان را برای اودارد، دعوت می كند، آن فراخوان وحیانی را تایید می كند.صریحا می توان گفت كه اسلام تنها از ما خواسته است كه عاقل باشیم و عاقلانه عمل كنیم. انسان عاقل برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام هرگز آخرت را به دنیا نمی فروشد و جهان ابدی، لذایذ معنوی و لقای خدا را بالذایذ ناچیز و بی مقدار دنیوی مبادله نمی كند. ازاین روست كه می گوییم نظام اخلاقی ما عقلانی - وحیانی است، و البته این امربه هیچ وجه به معنای بی نیازی انسان از وحی برای رسیدن به كمال و كافی بودن عقل نیست، كه شرح آن مجالی دیگر را می طلبد. دهم: در مباحث فرااخلاق، نظریه های گوناگونی درباره تحلیل گزاره های اخلاقی و نحوه علم به آنها مطرح است برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام ،مانند شهودگرایی، احساس گرایی، توصیه گرایی و... از متون دینی می توان مواردی را در تایید شهودگرایی به دست آورد،یعنی می توان استفاده كرد كه نیروی ادراكی انسان به نحو بدیهی و مستقل، خوبی و بدی بسیاری از كارها را درمی یابد. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام متكلمین و نیز اصول دانان بسیاری بر آنند كه درقلمرو عقل عملی همچون حوزه عقل نظری، انسان از بدیهیات تصوری و تصدیقی برخوردار است و با اتكا بر همانها نظام اخلاقی خود را سامان می دهد. فی المثل مفهوم خوبی و بدی بدیهی است و نیز قضیه «عدل خوب است» و «ظلم بد است» بدیهی می باشد. یازدهم: نكته پایانی كه در این مقال نباید نادیده انگاریم آن است كه: از آنجا كه مردم درجات گوناگونی دارند، خطاب اخلاقی قرآن نیز دارای سطوح گوناگونی است. ازاین رو، گاه آنچه برای دسته ای نیك و شایسته به شمار می رود برای گروهی دیگر كه در مرتبه ای دیگرند، گناهی نابخشودنی است.ازاین روست كه گفته اند: «حسنات الابرار سیئات المقربین.» یعنی نیكیهای ابرار گناهان مقربان به شمار می آید». آنچه بیان شدویژگیهای نظام اخلاقی اسلام در خطاب به توده مردمان است كه در زندان خود و خودگرایی محصورند. اما خداوند را بندگانی نیز هست كه از خود رهیده و به خدا گرویده اند. آنان خودنمی بینند تا برای رسیدن به كمال آن تلاش كنند، بلكه كامل مطلق را نگریسته اند و مجذوب جمال او و محو كمال او و بی اختیار،در اختیار اویند. آنان حق را می طلبند فقط برای حق. برای ایشان عبادت خداوند به هدف رهیدن از دوزخ یا رسیدن به فردوس، وسیله قرار دادن حق است برای رسیدن به خواسته های نفس، و خودپرستی است نه خداپرستی. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . رك. شیروانی، علی. اخلاق هنجاری، پژوهشگاه فرهنگ واندیشه اسلامی، 1378. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . issues of moral theory برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . SUBSTATIVE MORAL ISSUES برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . Normative ethies برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . رك. ویلیام كی، فرانكنا. فلسفه اخلاق، ترجمه هادی صادقی، مؤسسه فرهنگی طه، 1376، ص 41 به بعد. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . TELEOLOGICAL THEORIES برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . Deontological theories برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . برای تفصیل این اجمال نگاه كنید به: شیروانی، علی. اخلاق در قرآن، ج 1، درسهای استاد مصباح یزدی، انتشارات دارالفكر. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . اصل علت غایی كه به تفصیل در فلسفه اسلامی از آن سخن رفته است. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . آل عمران/ 130. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . انفال /45. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . صف /10. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . توبه/11. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . ethical egoism برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . UTILITARIANISM برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . در اخلاق هنجاری در این باره بیشتر توضیح داده ام. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . برای توضیح این اصطلاحات رك. شیروانی، علی. اخلاق هنجاری، فرانكنا، فلسفه اخلاق. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . برای پژوهش بیشتر درباره معنای فطری بودن دین و براهین آن رك. شیروانی، علی. سرشت انسان، پژوهشی در خداشناسی فطری، نهاد نمایندگی ولی فقیه در دانشگاهها. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . به قید «انسان عاقل » توجه شود، یعنی انسانی كه در مرتبه عقلانی است و هنوز منطق عشق را كه ورای عقل است بار نیافته است،اگر چنین شود حكمی و سخنی دیگر دارد كه در پایان این مقال بدان اشارت رفته است. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . برای آشنایی بیشتر نگاه كنید به: شیروانی، علی. فرااخلاق،پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . علامه شهید مطهری در كتاب فلسفه اخلاق و نیز فطرت اندكی در این باره بحث كرده اند. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . در این مقاله به اجمال، طرحی كلی از ساختار اخلاقی اسلام درچهارچوب طبقه بندی رایج برای تقسیم مكاتب اخلاقی ارائه شد.بی شك بیان مستندات قرآن و روایی هریك از بندهای فوق، مقاله رابه كتابی گسترده تبدیل می كند، كه از خداوند توفیق سامان دادن آن راخواهانم. علي شيرواني - قبسات، شماره 13 1 لینک به دیدگاه
Hossein.B 3666 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 18 فروردین، ۱۳۹۰ اخلاق آدمی (هر چندكه از نظر عدد بسیار است، ولی منشا همه خلقهای وی) سه نیروی عمومی است كه در آدمی وجود دارد و این قوای سه گانه است كه نفس را برمی انگیزد، تا در صدد به دست آوردن و تهیه علوم عملی شود، علومی كه تمامی افعال نوع بشر به آن علوم منتهی میشود و بدان مستند میگردد. و این قوای سه گانه عبارت است از قوه شهویه، غضبیه، نطقیه فكریه كه همانطور كه گفته شد تمامی اعمال و افعال صادره از انسان، یا از قبیل افعالی است كه به منظور جلب منفعت انجام میشود، مانند خوردن و نوشیدن، و پوشیدن و امثال آن و یا از قبیل افعالی است كه به منظوردفع ضرر انجام می شود، مانند دفاع آدمی از جان و عرض و مالش، و امثال آن، كه مبدا صدور آنهاقوه غضبیه است، همچنانكه مبدا صدور دسته اول قوه شهویه است. و یا از قبیل افعالی است كه ناشی از تصور و تصدیق فكری است، مانند برهان چیدن واستدلال درست كردن كه اینگونه افعال ذهنی ناشی از قوه نطقیه فكریه است. و از آنجائیكه ذات آدمی معجونی میماند كه از این قوای سه گانه تركیب شده باشد و این قوا با اتحادشان یك وحدت تركیبی درست كرده اند كه افعال مخصوصی از آنها صادر میشود، افعالیكه در هیچ حیوان دیگری نیست، و نیز افعال مخصوصی كه آدمی را به سعادت مخصوص به خودش میرساند، سعادتی كه بخاطر رسیدن به آن این معجون درست شده. لذا بر این نوع موجود واجب است كه نگذارد هیچیك از این قوای سه گانه راه افراط و یاتفریط را برود و از حد وسط به این سو یا آن سو، بطرف زیادی و یا كمی منحرف گردد، چون اگر یكی از آنها از حد وسط به یك سو تجاوز كند معجون آدمی خاصیت خود را از دست میدهد، دیگر مركب و معجون، آن مركب و معجون نیست و در نتیجه به آن غایت كه بخاطر آن تركیب یافته، یعنی به سعادت نوع نمیرسد. و حد اعتدال در قوه شهویه این است كه این قوه را تنها در جایش به كار بندی، هم از نظركمیت و مقدار و هم از نظر كیفیت، از افراط و تفریطش جلوگیری كنی كه اگر شهوت در این حدكنترل شود، فضیلتی میشود كه نامش عفت است، و اگر بطرف افراط گرائید، شره و اگر بطرف تفریط گرائید، خمودی میگردد كه دو مورد از رذائلند. و حد اعتدال در قوه غضبیه این است كه این نیرو را نیز از تجاوز به دو سوی افراط وتفریط جلوگیری كنی، یعنی آنجا كه باید، غضب كنی و آنجا كه باید، حلم بورزی، كه اگر چنین كنی، قوه غضبیه فضیلتی میشود بنام شجاعت، و اگر بطرف افراط بگراید، رذیله ای میشود بنام تهور و بیباكی، و اگر بطرف تفریط و كوتاهی بگراید رذیله دیگری میشود، بنام جبن و بزدلی. و حد اعتدال در قوه فكریه این است كه آن را از دست اندازی به هر طرف و نیز از بكار نیفتادن آن جلوگیری كنی، نه بیجا مصرفش كنی و نه بكلی درب فكر را ببندی كه اگر چنین كنی این قوه فضیلتی میشود بنام حكمت و اگر بطرف افراط گراید، جربزه است و اگر بطرف تفریط متمایل بشود، بلادت و كودنی است. و در صورتیكه قوه عفت و شجاعت و حكمت هر سه در كسی جمع شود، ملكه چهارمی دراو پیدا میشود كه خاصیت و مزاجی دارد، غیر خاصیت آن سه قوه و آن مزاجی كه از تركیب سه قوه عفت و شجاعت و حكمت بدست می آید، عبارت است از عدالت. و عدالت آن است كه حق هر قوه ای را به او بدهی و هر قوه ای را در جای خودش مصرف كنی كه دو طرف افراط و تفریط عدالت عبارت میشود از ظلم و انظلام، از ستمگری و ستم كشی. این بود اصول اخلاق فاضله یعنی عفت و شجاعت و حكمت و عدالت كه هر یك از آنهافروعی دارد كه از آن ناشی میشود، و بعد از تحلیل به آن سر در می آورد و نسبتش به آن اصول نسبت نوع است به جنس، مانند جود، سخا، قناعت، شكر، صبر، شهامت، جرات، حیاء، غیرت، خیرخواهی، نصیحت، كرامت و تواضع و غیره كه همه فروع اخلاق فاضله است كه در كتب اخلاق ضبط شده. تلقین علمی و تكرار عملی، راه رهائی از رذائل و كسب فضائل است و علم اخلاق حد هر یك از آن فروع را برایت بیان می كند و از دو طرف افراط و تفریط جدایش میسازد و میگوید: كدام یك خوب و جمیل است و نیز راهنمائیت می كند كه چگونه میتوانی از دو طریق علم و عمل آن خلق خوب و جمیل را در نفس خود ملكه سازی؟ طریق علمیش این است كه به خوبی های آن اذعان و ایمان پیدا كنی، و طریق عملیش این است كه آنقدرآن را تكرار كنی تا در نفس تو رسوخ یابد، و چون نقشی كه در سنگ می كنند ثابت گردد. مثلا یكی از رذائل اخلاقی كه گفتیم در مقابل فضیلتی قرار دارد، رذیله جبن و بزدلی است در مقابل فضیلت شجاعت، اگر بخواهی این رذیله را از دل بیرون كنی، باید بدانی كه این صفت وقتی صفت ثابت در نفس میشود كه جلو نفس را در ترسیدن آزاد بگذاری تا از هر چیزی بترسد و ترس همواره از چیزی به دل میافتد كه هنوز واقع نشده، ولی هم ممكن است واقع شود و هم ممكن است واقع نشود، در اینجا باید به خود بقبولانی: كه آدم عاقل هرگز بدون مرجح میان دو احتمال مساوی ترجیح نمیدهد. مثلا احتمال میدهی امشب دزد به خانه ات بیاید و احتمال هم میدهی كه نیاید، و این دو احتمال از نظر قوت و ضعف مساوی اند و با اینكه مساوی هستند تو چرا جانب آمدنش رابدون جهت ترجیح میدهی؟ و از ترجیح آن دچار ترس میشوی؟ با اینكه این ترجیح بدون مرجح است. و چون این طرز فكر را در خود تكرار كنی و نیز عمل بر طبق آن را هم تكرار كنی، و درهر كاری كه از آن ترس داری اقدام بكنی، این صفت زشت یعنی صفت ترس از دلت زائل میشود، و همچنین هر صفت دیگری كه بخواهی از خود دور كنی و یا در خود ایجاد كنی، راه اولش تلقین علمی و راه دومش تكرار عملی است. علامه طباطبايي - ترجمه تفسير الميزان، ج 1، ص 558 لینک به دیدگاه
Hossein.B 3666 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 18 فروردین، ۱۳۹۰ فلسفه، به هر معنی که باشد، در قرن حاضر به دو بخش اساسی تقسیم شده است: 1. فلسفه مطلق، که به واقع فلسفه مطلق است؛ 2. فلسفه مضاف که حاصل اضافه شدن فلسفه به یک رشته علمی است. فلسفه مضاف اقسام متعددی دارد؛ مانند فلسفه تاریخ، فلسفه هنر، فلسفه ادبیات، فلسفه علم، فلسفه حقوق، فلسفه دین، فلسفه اخلاق و امثال آن. فلسفه مضاف عبارت است از بحث و بررسی فلسفی در یکی از شاخه های علوم است. در پرتو فلسفه مضاف، موضوع آن علم را بهتر می توان درک کرد و در پرتو فلسفه اخلاق، اخلاق را: فلسفه اخلاق نام جدیدی است بر موضوعی قدیمی که جوانه های آن در میان یونانیان و مسلمانان بوده، اما شکوفایی آن به اوایل قرن بیستم می رسد. به عبارت روشنتر آن که فلسفه اخلاق، به صورت دانشی مستقل، با انتشار کتاب جرج ادواردمور تحت عنوان مبانی اخلاق، (Principa Ethica) در سال 1903م پا به عرصه ظهور نهاد. فلسفه اخلاق عهده دار تحقیق درباره مبادی علم اخلاق است. در علم اخلاق، گفته می شود که چه کاری خوب و چه کاری بد است؛ اما در فلسفه اخلاق، گفته می شود که خوب و بد ریشه در کجا دارد و ملاک تقسیم کارها به خوب و بد چیست و چرا کاری خوب و کار دیگری بد دانسته می شود. از هنگامی که دانش جدیدی با عنوان «فلسفه اخلاق» ظهور کرد، هم به مسائلی پرداخته شد که در گذشته مورد غفلت عالمان اخلاقی بوده و هم به مسائلی که در گذشته، جسته و گریخته و به صورت غیر منقح مطرح می شده، سر و سامان و صورت منظمی داده شده است؛ مثلاً، عالمان اسلامی، در گذشته برخی از مسائل فلسفه اخلاق را در فلسفه، برخی را در کلام و برخی را در اصول فقه بررسی می کرده اند؛ اما امروزه فلسفه اخلاق خود همه این مسائل را مورد بررسی قرار می دهد که از رهگذر آن، فواید بی شماری نصیب علم گردیده است. به دیگر بیان، چون در گذشته، برخی از مسائل فلسفه اخلاق در لابلای چند علم مطرح می شده، صورت منقح و مشخصی نداشته؛ اما از هنگامی که این مسائل در ذیل یک علم (فلسفه اخلاق) مطرح شده، سر و سامان یافته است. به علاوه چه بسیار مسائلی که امروزه در فلسفه اخلاق بدان ها پرداخته می شود ولی در گذشته مطرح نبوده است. متأسفانه بهره ما مسلمانان از فلسفه اخلاق بسیار اندک است. با این که دنیای غرب را چندان بهره ای از اخلاق نیست، اما از فلسفه اخلاق حظ وافری دارد. غرب هم زادگاه فلسفه اخلاق و هم پرورشگاه آن است. این در حالی است که روزگاری دنیای اسلام ستاره درخشانی در سپهر اخلاق بوده و پیامبر اسلام ـ صلی الله علیه و آله ـ هدف از برانگیخته شدن خود را تکمیل مکارم اخلاق می دانست. باری، در حدود پنجاه سال است که فلسفه اخلاق در میان مسلمانان موضوع تحقیق قرار گرفته و در این مدت، در حدود پنجاه کتاب به فارسی و عربی تألیف و ترجمه شده است. ظاهراً نخستین کتابی که درباره فلسفه اخلاق منتشر شده جزوه ای است با عنوان قانون اخلاق، به قلم غلامرضا رشید یاسمی که در سال 1307 منتشر شده و حجم آن به اندازه یک مقاله (کمتر از بیست صفحه) است. نگرشی كلی به فلسفه اخلاق؛ مسائل، دیدگاهها و رشته ها این مقاله نوشته ماركوس جی. سینگر، ازفیلسوفان اخلاق معاصر، است كه در دیسكت نوری (The Software Toolworks Multimedia نشر یافته است.او در سال 1961 كتابی به نام تعمیم در اخلاق، ( Generalization in Ethics) به چاپ رسانید كه در سال 1971 نیزتجدید چاپ شد. این مقاله، به دلیل اختصار و بیان كلی مفاهیم و نگرشهای گوناگون در فلسفه اخلاق، راهنمای خوبی برای دانشجویان و طلابی محسوب می گردد كه تنها به مقدار دوواحد درسی (حدود 30 ساعت) از این رشته را در مطالعات و دروس خوددارند. نوپایی فلسفه اخلاق بحث در مجموعه ای از مقالات را، كه سیمایی كلی از این رشته ترسیم می نماید، در كنار مقالاتی كه با نظری مدققانه به یك دیدگاه خاص پرداخته است، ضروری می گرداند. آنچه در پی می آیدنمونه ای از مقالات نوع اول است كه همراه توضیحاتی از مترجم (درون دوقلاب) در اختیار ارباب معرفت قرار می گیرد: فلسفه اخلاق فلسفه اخلاق روش و منش، (character) تحقیق نظام وار اصول و روشهای تمییز صواب از خطا وخوب از بد می باشد. فلسفه اخلاق ارتباط متقابل و متعددی با دیگرشاخه های فلسفه، همچون متافیزیك (تحقیق در باب هستی) وشناخت شناسی (تحقیق در باب معرفت) دارد. این (ارتباط) را می توان در مسائلی از این قبیل مشاهده نمود: آیا تفاوتی حقیقی بین صواب وخطا وجود دارد و اگر وجود دارد آیا قابل شناخت است؟ تجاربی كه ما را به تحقیقات اخلاقی سوق داده است عبارتند از :عدم قطعیت یا نزاعهایی نظری در باره آنچه باید عمل نمود؛ عواقب گاه وبیگاه دردناك فعلی كه قبلا بنظر می رسید كاملا پذیرفتنی باشد و توجه به اختلافاتی كه در هنجارها برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام و اعمال مختلف جوامع وجود دارد.این تجارب نه تنها موجب بروز مسائلی در باب اخلاق عملی گردید بلكه علاوه برآن، مسائلی در باب اخلاق نظری را نیز پدید آورد این تجارب - همراه بااین واقعیت كه گزاره های اخلاقی با مشاهده اثبات پذیر نمی باشند - ریشه های اصلی شكاكیت اخلاقی نیز می باشند،زیرا بنظر نمی رسد كه در تجربه، چیزی متناسب با درستی یك فعل وجود داشته باشد (تا بتوان آن را با تجربه به اثبات رسانید.) از اینرو،این مسائل نیز، در بین مسائل دیگر، بروز كرده است: این به چه معناست كه بگوییم چیزی صواب، (right) یا خوب است؟ چه چیزافعال صواب راصواب می گرداند؟ چگونه اختلاف نظرها، در باب مسائل اخلاقی، رفع می گردد؟ این وظیفه فلسفه اخلاق است كه به چنین سؤالاتی پاسخ گوید. اخلاق عقلانی (فلسفی)، (PHILOSIPHICAL ETHICS) غالبا «اخلاق هنجاری »، (NORMATIVE ETHICS) نامیده می شود و از اخلاق توصیفی، (DESCRIPTIVE ETHICS) متمایز می گردد. «اخلاق توصیفی » بخشی از علوم تجربی است كه مشابه جامعه شناسی می باشد و بر آن است تاباورهای اخلاقی رادریك فرهنگ مفروض كشف وتوصیف كند. اخلاق هنجاری بیشتر بر آن است تا بگوید كه این (رشته) در جستجوی هنجارهاست،اما نه به معنای آنچه كه معمولی، (AVERAGE) و به این معنی بهنجاراست،بلكه به معنای معیارهای معتبری برای آنچه كه باید باشد. فرا اخلاق، (meta ethics) یك تمایز مهم كه در مباحثات معاصر درون فلسفه اخلاق صورت گرفته است تمایز بین اخلاق هنجاری و فرا اخلاق می باشد. فرا اخلاق می كوشد تا معانی واژه های هنجاری، چون صواب،خوب، باید، عدل، تكلیف، (OBLIGATION) و ارتباط متقابل آنها را مشخص نماید و نیز اینكه آیا هیچ یك از آنها اصلی، (BASIC) هستند یا خیر؟ فرا اخلاق همچنین می كوشد تا ماهیت گزاره های اخلاقی را تحلیل كند و مشخص نماید كه آیا می توان آنها را توجیه نمود و اینكه آیامی توان آنها را صادق یا كاذب دانست. مساله نسبتا برجسته ای كه درمباحثات اخیر مطرح گردیده این است كه آیا می توان «باید» رااز «هست »استنتاج نمود ودقیقاچه ارتباطی بین حقایق وارزشها وجود دارد. اینها هم مسائل فرا اخلاق اند و هم مسائل اخلاق سنتی، .(ethicstraditi onal) اهمیت تمایز بین فرا اخلاق و اخلاق هنجاری خود بحث انگیزاست.بعضی ازنویسندگان این تمایز را ضروری می دانند وبعضی دیگر نه.سؤال دراین است كه آیامی توان مفاهیم وگزاره های اخلاقی رابدون پیش فرض گیری همزمان باورهای اخلاقی تحلیل نمود؟اگر چنین باشدآنگاه فرا اخلاق می تواند از حیث اخلاقی خنثی باشند وگرنه نمی تواند. اخلاق هنجاری در بین مسائل اخلاق هنجاری، این مسائل وجود دارد: چه چیز موجب درستی افعال صواب، (right action) می گردد؟ چگونه می توانیم بگوییم چیزی درست است؟ چرا باید متخلق بود؟ معمولا اكثر نظریه ها به نتیجه گرا، (consequentialist) غایتگرا، (teleological) و غیر نتیجه گرا، ( nonconsequentialist) وظیفه گرا، (deontological) تقسیم می شوند. نتیجه گروی بر این باور است كه اخلاقی بودن یك فعل تنها به وسیله نتایج آن فعل تعیین می گردد.نظریه های وظیفه گرا، با تمام تنوعی كه دارا هستند، ادعا دارند كه اخلاقی بودن یك فعل به ماهیت ذاتی آن فعل، انگیزه های آن یا تطابق آن با یك قاعده یا اصل بستگی دارد و اصلا به نتایج فعل وابسته نیست.اگرهم وابستگی دركارباشد به صورت جزئی بدان وابسته است. نظریه های غایت گرا، در تعیین اینكه نتایج مربوط (به فعل) چیست و اینكه چگونه ارزش نتایج تعیین می شوند، با هم اختلاف دارند. اماتمامی آنها گزاره های اخلاقی را، به نحوی وابسته به ارزشها وارزشیابی، تفسیر می كنند. یكی از این نظریه های ارزشی لذت گروی (HEDONISM) است، نظری كه تنها لذت را یك غایت خوب می داند وبطور كلی، نظریه های غایت گرا به لذت گروی و غیر لذت گروی تقسیم می شوند. سودگروی برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام (جرمی بنتام، ( JERMEY BENTHAM) و جان استوارت میل، (JOHN STUART MILL)،(نظریه ای كه بزرگترین سعادت بیشترین افراد را آزمونی برای صواب و خطا می داند، یك نظریه لذت گراست، از آن جهت كه سعادت را غلبه لذت بر الم تفسیر می كند وشكلی غیر لذت گرا از نتیجه گروی «سودگروی آرمانی » جی.ای.مور، (G.E. MOOVE) و هیستینگز رندال، (HASTINGS RANDALL) است. بر طبق این عقیده، باید، در بین افعالی كه در اوضاع و احوال خاص بیشتر انجام می گیرند، فعلی را انجام داد كه موجب بیشترین خیر می شود. یكی دیگر از نظریه های رقیب برای سودگروی مكتب تحقق نفس، (self - realizationism) یا كمال گروی، (perfectionism) (ارسطو و توماس هیل گرین، ((thomas hill green) است كه عقیده دارد غایت نهایی، رشدكامل نفس یا كمال آن است. این یك شكل از نظریه غایت گروی می باشد كه لذت گرا نیست. بعضی از نظریات به سادگی تحت تقسیمات فوق مندرج نمی گردند؛ یكی از این موارد نظریه كلامی (یا دستور الهی) برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام است كه بر طبق آن، فقط اراده الهی صواب یا خطا بودن یك فعل را تعیین می كند. در این رای (قدیس آگوستین و ویلیام پالی، ((William Paley)،اخلاقی بودن یك فعل نه بستگی به نتایج آن دارد، نه به طبیعت ذاتی آن ونه به انگیزه هایش،بلكه فقطبه مطابقت آن بااراده الهی بستگی دارد. چنین نظریه های غایت گروی پذیرش وسیعی یافته است وهمخوانی تنگاتنگی با آنچه كه بسیاری از مردمان متدین - هر چند نامتامل - به نحوی تقلیدی، (uncritically) درباره حقیقت اخلاق می پندارند، دارد. ولی دین ضرورتا یك (چنین) نظریه كلامی را، كه هم متدینان (مثل ریچاردواتلی) و هم غیرمتدینان (مثل مور) بدان تاخته اند، ابراز نمی دارد. در فلسفه امانوئل كانت، برای اینكه فعل فرداخلاقا صواب باشد، بایدبتواند بخواهد كه اصل، (MAXIM) او یك قانون عمومی گردد؛ یعنی بتواندبخواهد كه هر كسی به همین نحو عمل كند. كانت، با ارائه مفهوم ارزش اخلاقی، (MORAL WORTH)،عنصر دیگری را در بحث وارد نمود. او اصرارداشت كه فعل یك فرد،حتی اگرصواب باشد، تنهادرصورتی ارزش اخلاقی داردكه انگیزه اوبرای فعل فقط انجام كار صواب باشد. پس ارزش اخلاقی بستگی به انگیزه یانیت فرددارد، نه به آنچه كه به واقع انجام می دهد. خودگروی، (egoism) (توماس هابز)، (thomas hobbes)،با پایه ریزی بر این نظر كه هر فردی همواره بر اساس نفع خویشتن، (self-interest) عمل می كند، عقیده دارد كه یك عمل تنها در صورتی صواب است كه به نفع عامل باشد. این یك نتیجه گرایی غیر سودگراست. دیدگاه سودگروی در باره رفتار صواب آن است كه فعل باید بطور یكسان به نفع همه باشد. از سوی دیگر، خودگروی فقط تقریر دیگری از نظریات هنجاری نیست؛ بلكه چالشی برای خود نظریات اخلاقی است. چالش خودگروی آن است كه این نظر این گونه سؤالات را، كه چرا باید متخلق بود؟ چه سودی در این كار برای من وجود دارد؟، بر می انگیزد كه مبتنی بر این فكر است: اگر سودی در اخلاقی بودن نیست دلیلی وجود نداردكه عامل متخلق باشد. برای نظریات كلامی، بسیار آسان است كه به این سؤال پاسخ گویند؛ ولی برای نظریات دیگر مشكل است. كوششهایی كه در جهت پاسخ به این سؤال صورت گرفته به تحقیقات بسیاری درزمینه انگیزه های انسانی، ضمانت اجرایی، (sanction) برای اخلاق،امكان فعل بدون علاقه، ( disinterested action) و تشكیلات، (organization) مناسب در جامعه انجامیده است. اخلاق مقامی برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام ، كه اخیرااهمیت یافته است، ادعا دارد كه اخلاقی بودن یك فعل به اوضاع و احوال بستگی دارد، نه به تطبیق یك قانون بر مورد آن. این شكلی از شهودگروی جزءنگر، (INTUITIONISM) است كه باسودگروی و كانت گروی و نیز نظریه دستور الهی در تقابل می باشد.اصل این نظر به ارسطو باز می گردد. او بر این عقیده بود كه «تصمیم دریك وضع خاص با ادراك، (PARTICULAR-CASE) است ». همین نظر را می توان در آثار راس (شهودگرای غیرطبیعت گرا) و دیوئی(طبیعت گراونتیجه گرا)نیزیافت. اخلاق دینی، (religious ethics) یكی از مسائل اصلی فلسفه اخلاق ارتباط بین اخلاق و دین است.اخلاقیون دینی ادعا دارند كه بدون دین اخلاقی وجود ندارد؛ چون بدون خدا نمی توان دلیلی برای متخلق بودن داشت. فلاسفه (بااستثنائاتی) بر آنند كه این امر را انكار كنند و حتی نظری متضاد را اتخاذنموده اند. میل و كانت مخالف این امرند و عقیده دارند كه دین مبتنی براخلاق است، از آن جهت كه وابسته به تمایز بین خیر و شر، كه مفهومی اخلاقی است، می باشد. (اگر خیر مستقل از ذات الهی محقق باشد آنگاه هرچند می توان اخلاق را مستقل از دین فرض نمود ولی این خلاف نظریه رایج كلامی بین مسیحیت و اشعریون است و اگر خیر مبتنی بردستورات الهی باشد آنگاه ظلم نیز، در صورتی كه ماموربه باشد، خیراست؛ ولی این امر خلاف وجدان عمومی انسانهاست.) اخلاق اجتماعی، (SOCIAL ETHICS) بعضی از فلاسفه بین اخلاق فردی و اخلاق اجتماعی تمایز قایل می شوند؛ اخلاق فردی، به درك چگونگی عمل یك فرد در رابطه باخودش و اخلاق اجتماعی به درك چگونگی عمل یك فرد در رابطه بادیگران اطلاق می گردد. چنین تمایزی بر افتراق بین وظایف شخصی ووظایف اجتماعی، (duties to others) مبتنی است. درآن صورت، این سؤال مطرح می شود كه در فلسفه اخلاق، كدامیك از این دو اصیل است؟ ولی دیگر متفكران (همچون دیوئی) این تمایز را نادرست انگاشته و تمامی اخلاق را ضرورتا اجتماعی و درك مسائلی كه در یك محیط اجتماعی بروز می كند، می انگارند. در سالهای اخیر، بعضی از فیلسوفان اخلاق مسائلی از فلسفه اخلاق را، كه ارتباط محكمتری با مسائل فلسفه سیاسی و فلسفه حقوق دارد،مورد توجه قرار داده اند. یك مساله بسیار مهم عدالت نهادهای اجتماعی،بویژه قانون(امانه به تنهایی)است. در این روند، تمایل جدیدی به ماهیت یك قانون عادلانه و اینكه آیا افراد الزامی اخلاقی در تبعیت از قانون دارند وآیا قانون خود مستقل از اخلاق قابل تعریف است یا خیر پیدا شده است.اینهامسائل مشتركی است در فلسفه اخلاق و درفلسفه حقوق، درست ماننداین مساله كه آیااخلاق را می توان قانونی، (LEGISLATED) فرض نمودكه از نزاع دربرابری نژادی، (RACIAL INTEGRATION) و اعمال محدودیتهای قانونی درمورد روابط جنسی و سقط جنین، ( ABORTION) متاثر است؟ اخلاق هنجاری و اخلاق شغلی در سالهای اخیر، در پی تغییرات اجتماعی سریع و پیشرفتهای فنی، (technological) بی سابقه، تمایل فراوانی نسبت به اخلاق هنجاری ایجاد شده است. یكی از این موارد توجهی است كه دانشمندان،مهندسان، حقوق دانان، پزشكان، روزنامه نگاران و برخی دیگر به مشكلات اخلاقی، كه در انجام كارشان نهفته است، نموده اند. بعضی ازاین دسته شاغلان دارای ضوابط اخلاقی رسمی (formal codes of ethics هستند كه از جمله اصول رفتاری، (principles of conduct) است و بنظرمی رسد كه با موضوعات خاص هر شغل و مسؤولیتهای آن متناسب می باشد؛ مثلا، در شغل پزشكی، ضوابط به نحو بارزی تبلیغات راممنوع كرده است؛ درحالی كه این امر در مشاغل دیگر هرگز ممنوع نیست. در عین حال، علاقه زیادی به (بحث در باره) مشكلات اخلاقی،كه در جریان خودفعالیت شغلی پدید می آید، بوجودآمده است. اینها مشكلاتی را در زمینه هایی مانند اینكه چگونه باید منابع كمیاب، از قبیل دستگاه دیالیز، (DIALYSIS MACHINES) یا پیوند اعضا راتوزیع نمود و اینكه پزشكان تا چه حد باید با بیماران خود، بخصوص باآنان كه دارای بیماری ناعلاج اند، بی پرده و صادق باشند، شامل می شود.اما اینك با مقاصد خاص شغل پزشكی - یعنی حفظ جان، درمان بیماری وتسكین درد - دربعضی موارد متعارض محسوب می شوند. ابزارهایی دردسترس است كه می توانند، به قیمت افزایش درد و رنج، حیات راطولانی تركنند. از اینرو، مشكل اخلاقی قتل نجات بخش برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام برجسته ترمی گردد. البته مشكلات مشابهی نیز بر دیگر مشاغل تاثیر گذارده است. اكنون زمینه های جدیدی در اخلاق، (ethics)،همچون اخلاق زیستی، اخلاق مهندسی، (engineering ethics) و اخلاق محیطی، -(environmental ethics) كه به موضوعاتی كه قبلا مورد تامل واقع نشده اند و مشكلاتی كه مورد علاقه همگان است، می پردازد - به سرعت بسط می یابد. سقط جنین و قتل نجات بخش مثالهای متداولی از مشكلات اخلاقی در علم پزشكی است كه درجوامع توسعه یافته، (wider society) به مشكلی اخلاقی تبدیل شده اند. بخش دیگری ازمباحث جدال انگیز به منافع آزمایشات بر روی انسان و نیز حیوان و حدمجاز آن مربوط است. از اینرو، مباحثات جاری نمونه ای از تاثیر متقابل بین نظریه و عمل - در این مورد، در فلسفه اخلاق - است كه همواره برای هر دو بسیار ثمربخش بوده است. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . ؛NORMS چیزهایی كه به عنوان ضابطه الزامی در رفتار جامعه یا گروهی پذیرفته شوند. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . ؛Utilitarianism این واژه گاهی به همه گروی ترجمه می شود، ازآن جهت كه در كنارخودگروی، ( egoism) ودیگرگروی، (altruism) از اقسام نتیجه گروی است ویكی از اقسام آن به نام همه گروی سودنگر، ( general utilitarianism) ترجمه شده است. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . divine commandtheory،این نظریه بسیارقریب بنظراشاعره است. عقیده شایع دربین كلیسا ومسیحیت نیزهمین است. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . SITUATIONAL ETHICS یا به تعبیری دیگر، «اخلاق اوضاع و احوال خاص » برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . ؛Euthanasia این واژه، كه ریشه ای یونانی داشته و بمعنای مرگ آسان بوده است، اكنون به قتل یا تجویز مرگی اطلاق می شود كه به نحوی بدون درد و از روی شفقت به زندگی یك بیمار لاعلاج خاتمه دهد. ماركوس جي سينگر - ترجمه حميد شهرياري، (با اندكي اضافات)، مجله معرفت، ش 15 1 لینک به دیدگاه
Hossein.B 3666 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 18 فروردین، ۱۳۹۰ تعریف اخلاق کلمه اخلاق جمع خلق است. خلق شکل درونی انسان است. چنان چه خَلق شکل ظاهری و صوری اشیاء از جمله انسان است. غرایز و ملکات و صفات روحی و باطنی که در انسان است، اخلاق نامیده می شود و به اعمال و رفتاری که از این خلقیات ناشی گردد نیز اخلاق و یا رفتار اخلاقی می گویند. کلمه خَلق و خُلق در لغت عرب از یک ماده است اما از نظر معنا با هم متفاوت است. انواع اخلاق علماء اخلاق در یک تقسیم بندی اخلاق را به سه بخش نظری، تطبیقی و عملی تقسیم کرده اند. الف: اخلاق نظری: در این بخش از اخلاق از فلسفه اخلاق یعنی از مبانی و زیر بنای اخلاق و معیار خوبی ها و بدی ها بحث می شود. به عنوان نمونه آیا اخلاق از امور نسبی است یا مطلق؟ آیا زیر بنای اخلاق، حسن و قبح ذاتی یا مصالح و مفاسد است؟ و... از زیر مجموعه های اخلاق نظری است پس اخلاق نظری از معرفت فلسفی نشأت می گیرد. ب: اخلاق تطبیقی: در این بخش از اخلاق از مقایسه بین مکاتب و مقارنه دیدگاه های گوناگون بحث می شود. به عنوان نمونه آیا ذاتاً امکان دارد که بگوئیم اخلاق نظری وجود دارد یا نه؟ آیا مبنای نظریه ارسطو و افلاطون با نظریه فروید و دکارت متفاوت است و یا نظریه مسیحیت با اسلام متفاوت است و کدام یک صحیح است؟ و یا نظام احسن کدام است در این بخش مورد بررسی قرار می گیرد. در واقع این بخش متکفل بررسی مبانی نظریات اخلاقی و مقایسه آن ها با یکدیگر است. ج: اخلاق عملی: مقصود از اخلاق عملی، آداب و دستور هائی خاص است که در مسیر تزکیه و تهذیب، التزام به آنها ضرورت دارد و از طریق عمل، فرد را به اهداف نزدیک می کند. البته منظور از عمل در اینجا اعم از اعمال قلبی (نیت، حب، بغض، سوء ظن، حسد و ...) و اعمال بدنی (سخاوت، عبادات، دفاع) است. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام موضوع اخلاق اخلاق خواه نظری یا عملی، مثل سایر علوم دارای موضوعی است. موضوع این علم، «نفس انسانی» است از آن جهت که می تواند منشأ صدور اعمال ارادی زیبا و پسندیده و یا زشت و نکوهیده باشد. نکاتی درباره اخلاق نظری واژه اخلاق نظری، در مباحث اخلاق کمتر به کار برده شده است. بیشترین واژگان در این خصوص عناوینی چون علم الاخلاق و فلسفه اخلاق است. موضوع اصلی این علم همان انسان و کمال انسان است. اما شیوه و وظیفه آن با قسیم خود یعنی اخلاق عملی و اخلاق تطبیقی تفاوت دارد، سئوالاتی از قبیل این که آیا قضایای اخلاقی از امور واقعی حکایت دارند یا به قرارداد و اعتبار وابسته اند؟ اخلاق مطلق است یا نسبی؟ ملاک اصلی ارزش های اخلاقی چیست؟ افعال اخلاقی را چگونه می توان ارزیابی نمود؟ و... سئوالاتی است که بحث و بررسی در آن به «فلسفه اخلاق» نیاز دارد که گاه به آن «فرا اخلاق» نیز گفته می شود. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام علامه طباطبایی متفکر اسلامی درباره این علم می نویسد: علم اخلاق همان فن بررسی کننده از ملکات انسانی متعلق به قوای نباتی، حیوانی و انسانی است. ثمره این بحث و بررسی جداسازی رذائل از فضائل است، به خاطر تعامل انسان و اتصاف انسان به صفات پسندیده و صدور افعال و کارهایی که موجب تمجید انسان در جامعه انسانی می شود. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام استاد جعفر سبحانی نیز درباره مفاهیم اخلاقی معتقد است که مفاهیم اخلاقی از قبیل حسن و قبح، باید و نباید و... موضوعاتی اند که یا از مقوله فعل محض و حرکات و سکنات خاص هستند و یا این که عنوانی اعتباری مانند اهانت و احترام؛ به عبارت دیگر مفاهیمی که موضوع تعابیر اخلاقی است یا ماهوی اند و یا اعتباری ذهنی برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام علامه محمد تقی جعفری نیز درباره موضوعات فلسفه اخلاق یا اخلاق شناسی فلسفی معتقد است: برخی از موضوعات و مباحث این علم را می توان بدین ترتیب بیان کرد: واقعی یا پنداری و قراردادی بودن ارزش ها و اخلاق، رابطه هست و باید، رابطه اخلاق با هنر، دین، حقوق، علم و... اقسام اخلاق مطلوب متفکران، مبنای ارزش ها و مبادی اخلاق، ثبات و تغییر در اخلاق، مساله وجدان اخلاقی، بازیگری و تماشاگری در وجدان اخلاقی و... . برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام علامه جعفری در این خصوص معتقد است: در باب بنیاد و اساس اخلاق و اصول اساسی ارزشی دو نکته قابل ذکر است: نخست آن که اصول عمومی اخلاق از اعماق روح بشر سر بر می کشد و بنای تحریک را می گذارد. مثل این اصل: آن چه را که بر دیگران می پسندی بر خود بپسند و آن چه را که بر دیگران نمی پسندی بر خود نپسند. نکته دوم: این که همه اصول اخلاقی و قضایای ارزش انسانی قابل تحلیل به دو عنصر اساسی و ناشی از دو ویژگی بنیادی در وجود و شخصیت انسان هستند. 1. استعداد اخلاق ورزی و ارتقای ارزشی و تعالی اخلاقی؛ 2. اشتیاق به رشد و تکامل که اقتضای خاص را به دنبال دارد و آن «ضرورت و بایستگی تکامل و کمال» است. به بیان دیگر، اشتیاق به سوی کمال که فی نفسه اقتضا و بایستگی کمال طلبی را به دنبال دارد. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام صاحب نظران غربی در این باره معتقدند که: در این که آیا اخلاق نظری وجود دارد یا نه؟ حداقل دو نظریه وجود دارد. نظریه ای که معتقد است اخلاق نظری وجود ندارد. لوی برول جامعه شناس معروف فرانسوی در کتابش می گوید: اخلاق نظری نه وجود دارد و نه می تواند وجود داشته باشد. در مقابل ژرژگورویج می گوید: نه تنها چنین اخلاقی وجود دارد که باید هم وجود داشته باشد. و نتایج چنین نظریه ای را بررسی کرده است. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام ژرژگورویج در کتاب خود عنوان می کند که اخلاق نظری عمدتاً سه وظیفه دارد که در این جا به وظایف آن اشاره می کنیم: الف: نخستین وظیفه اخلاق نظری، تحویل است. این تحویل متوجه امر ثابت شده اخلاقی بیش و کم بی واسطه و مستقر در رفتارها است. محل اتکای این روش شیوه های رفتاری و سلوک های ارادی جمعی و فردی و نیز رمز های خارجی آن ها است. همه این ها در تجربه اخلاقی روزانه دریافت می شوند. علم آداب به مطالعه آن ها می پردازد و اخلاق نظری از طریق تدبّر به داده های بی واسطه و بالقوه حاضر به شیوه های رفتار و سلوک های یاد شده فعلیت می بخشد. دوم: وظیفه دیگر اخلاق نظری، استنتاج خصوصیت تجربه اخلاقی بی واسطه و داده ها و یقین های آن، بالنسبه به تجربه های بی واسطه دیگر است مبنای این استنتاج، تحویل یاد شده است. مواجهه تجربه اخلاقی، با تجربه های دیگر ضوابط خصوصیت تجربه اخلاقی مستقر را می سازد. ج: سومین وظیفه اخلاق نظری، تحقیق و توجیه صحت و اعتبار داده های کم و بیش بی واسطه است که در تجربه اخلاقی مورد زندگی قرار می گیرند. به عبارت دیگر این وظیفه همان گزارشگری غیر قابل مقاومت بودن و استعداد ادغام داده ها، در مجموعه ای نامتناهی است که در آن داده ها، یکدیگر را کامل کنند. و با توهمات ذهنی و جمعی یا فردی مقابله می نمایند. پس داعیه سوم اخلاق نظری، تجدید ساختمان مجموعه داده های آن است که در تجربه اخلاقی بی واسطه معتبرند. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام نکاتی درباره اخلاق عملی همان طوری که در ابتدای مقاله، اشاره شد، در اخلاق عملی یک سلسله دستورات وجود دارد که با عمل به آن ها ملکه اخلاق در انسان رشد کرده و فرد را متخلق به اخلاق نموده است. بیان شد که موضوع این علم نیز، نفس انسان است. نفس انسان دارای سه قوه است. هر کدام از این سه قوه در پی اموری برای نفس اند و مرز اعتدال، نقطه کمال نفس به حساب می آید. در نهایت این نفس برای انسان فضائلی را به ارمغان خواهد آورد. حکماء در بیان انواع فضائل اتفاق نظر دارند. آنها معتقدند که فضائل بیش از چهار تا نیست و اخلاق عملی موظف است که انسان را به این 4 فضیلت برساند. فضائل چهار گانه بدین قرار است: 1ـ حکمت. 2ـ عفت. 3ـ شجاعت. 4ـ عدالت. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام آن چه مایه افتخار و مباهات انسان است، داشتن این فضائل است نه این که به اصل و نسب و مال و منال و ... دل خوش کنیم. نقطه مقابل حکمت، جهل است. حکمت عبارت است از علم و آگاهی به امور الهی و امور انسانی است. وقتی انسان به این حدّ از رشد و کمال رسید می داند که چه کاری بایسته انجام شدن است و از چه اموری باید اجتناب کرده و خود را به غفلت نزند. آن چه به عنوان زیر مجموعه این فضیلت آمده است بدین قرار است: ذکاوت و هوش، ذکر و یادآوری، اندیشیدن، سرعت در فهم و تقویت آن، پاکی و صفا بخشیدن به ذهن و سهولت آموزش؛ اگر این امور رعایت شد، استعداد دریافت علوم فراهم شده و از مرز جهل به حکمت تغییر مکان داده می شود. دومین فضیلت، عفت و پاکدامنی است. این فضیلت زمانی در نفس ظهور می کند که مسیر تخلیه شهوت انسانی، مطابق با داده های عقل و شرع باشد. هر موجودی برای تأمین نیازهای مادی خود باید تلاش کند اما این بدان معنا نیست که از هر طریقی می توان به آن ها دست یافت. و اما فضائلی که تحت عنوان عفت مطرح است بدین قرار است؛ حیاء، پرهیزکاری، صبر، سخاوت، قناعت، نظم و انتظام، هدایت، مسالمت با جامعه پیرامون، وقار و ورع. ریشه اخلاق عملی، پیروی از این دستورات است یعنی با عمل به آنچه بر شمردیم، فرد را به اخلاق رهنمون می کند. سومین فضیلت نفس، شجاعت است. شجاعت یا نترسیدن، زمانی در انسان ملکه می شود که نفس در اموری که مایه غضب است بر اساس اندیشه و رأی سلیم حرکت کرده و متابعت هوی و هوس نکند. پس هرگاه انسان از اموری که نوعاً ترسناک است فرار نکرد و بر ناملایمات آن صبر نمود، به این صفت و اخلاق نائل شده است که در مقابل آن جُبن را مطرح کرده اند. فضیلت هایی که زیر مجموعه شجاعت است بدین قرار است: مناعت طبع، بلند همتی، صبر و ثبات، حلم و شهامت. آن چه در این جا آمده است اخلاق عملی را رونق داده است. چهارمین فضیلت، عدالت است. نقطه مقابل آن، جور و ستم است. درباره رسیدن به مقام عدالت به اموری چون صداقت، الفت، صله رحم، مجازات، حسن شراکت، حسن قضاوت، مودّت و دوستی، عبادت، ترک حسادت، و... لازم است. غیر از عمل به این دستورات، ترک یک سری از امور لازم است. مانند ترک گفتار و کلامی که هیچ گونه خیری در آن نیست. ترک سوگند به خدا، ترک پیروی از هوی و هوس و ترک هر آن چه انسان را از رسیدن به کمال جلوگیری می کند. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام با توجه به آن چه بیان شد، انسان دارای سه نفس شهوانیه، غضبیه، ناطقه است. هرگاه نفس ناطقه، با فضیلت گرایی و دوری جویی از رذائل مانند پست فطرتی، خدعه گری و چاپلوسی، بر دو نفس دیگر چیرگی به دست آورد آن گاه انسان نیکوکار و دادگر و نیکو رفتار خواهد بود. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام کتاب شناسی در اخلاق عملی گفته شد که اساس این نوع اخلاق، یک سلسله دستورهای اخلاقی است که پایبندی به آن، فرد را متخلق به اخلاق می کند. اصلی ترین کتاب اخلاق عملی، قرآن کریم است. این کتاب مشتمل بر یک سری دستوراتی است، که علاوه بر بیان احکام شرعی، بر اخلاق نیز اشاره کرده است به گونه ای که تفکیک آن در پاره ای موارد بسیار سخت است. دومین کتاب اخلاقی، نهج البلاغه است که از امام علی ـ علیه السلام ـ است این کتاب مشتمل بر یک سری بایدهای اخلاقی است که عمل به آن ها در ساختن اخلاق جامعه و افراد بسیار موثر است. سومین کتاب اخلاقی، صحیفه سجادیه از امام سجاد ـ علیه السلام ـ است. این کتاب به زبان نیایش، به نکات مهم اخلاقی اشاره و دستوراتی نیز داده است. چهارمین سند اخلاق عملی، مصباح الشریعه است که منسوب به امام صادق ـ علیه السلام ـ است. در مرحله دوم کتاب هایی به عنوان کتاب اخلاقی برگرفته از قرآن و سنت، توسط علماء در اعصار مختلف به چاپ رسیده است. از جمله عده الداعی ابن فهد حلی، تهذیب الاخلاق ابن مسکویه، اخلاق ناصری، نصر الدین طوسی. در عصر کنونی از جمله کتب اخلاقی، کتاب نصایح است. این کتاب ترجمه مواعظ العددیه است؛ که توسط آیت الله مشکینی تألیف و توسط مترجم (آیت الله جنتی) به فارسی برگردان شده است این کتاب با استفاده از قرآن، سنت و کلام حکما و مطالب اخلاقی را بسیار زیبا بیان کرده است. از دیگر کتب اخلاقی، درآمدی بر سیر و سلوک، برگرفته از دروس استاد آیت الله مجتهدی تهرانی است که علی اکبر رشاد آن را تدوین کرده است و پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی به چاپ رسانده است. سرفصل های این کتاب: هدف از خلقت، فضیلت و معرفت، مکاشفه و مشاهده، خودشناسی و خداشناسی، آثار مترتب بر معرفت الله، اقسام معرفت الله و اقسام سیر و سلوک الی الله است. این کتاب از جمله کتبی است که با روش عرفانی مباحث اخلاقی را مطرح کرده است. اللهم ارزقنا اتّباع الصالحین و احشرنا فی زمرتهم یا رب العالمین. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . مهدوی کنی، محمد رضا، نقطه های آغاز در اخلاق عملی، ص 15. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . مصباح، مجتبی، فلسفه اخلاق (سلسله دروس اندیشه های بنیادین اسلامی)، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، چاپ هفتم، 1380ش، ص18. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج1، ص370. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . امید، مسعود، درآمدی بر فلسفه اخلاق از دیدگاه متفکران مسلمان معاصر ایرانی چاپ دانشگاه تبریز، 1381ش، ص285. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . همان، ص34. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . همان، ص51. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . ژرژگورویج، اخلاق نظری و علم آداب، ترجمه حسن حبیبی، ص 21. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . همان، ص 242 ـ 243. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . طوسی، خواجه نصیرالدین، اخلاق ناصری، تصحیح علیرضا حیدری، تهران، خوارزمی، 1356ش، ص84. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . ابن مسکویه، تهذیب الاخلاق و تطهیر الاعراق، ص 96 ـ 112، چاپ طلیعه نور. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . یحیی بن عدی بن حمید بن زکریا، تهذیب الاخلاق، ترجمه دکتر سید محمد دامادی، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی (پژوهشگاه) 1371ش، ص56. غفراني - مركز مطالعات و پژوهش هاي فرهنگي حوزه علميه 1 لینک به دیدگاه
Hossein.B 3666 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 18 فروردین، ۱۳۹۰ سرنوشت علم اخلاق و تمام بحثهای اخلاقی و تربیتی به این مساله بستگی دارد، زیرا اگر اخلاق قابل تغییر نباشد نه تنها علم اخلاق بیهوده خواهد بود، بلكه تمام برنامه های تربیتی انبیا و كتابهای آسمانی لغو خواهد شد؛ تعزیرات و تمام مجازاتهای بازدارنده نیز بی معنی خواهد بود. بنابراین، وجود آنهمه برنامه های اخلاقی و تربیتی در تعالیم انبیاء و كتب آسمانی و نیز وجود برنامه های تربیتی در تمام جهان بشریت، و همچنین مجازاتهای بازدارنده در همه مكاتب جزائی، بهترین دلیل بر این است كه قابلیت تغییر اخلاق، و روشهای اخلاقی، نه تنها از سوی تمام پیامبران كه از سوی همه عقلای جهان پذیرفته شده است. اما با این همه، عجیب است كه فلاسفه و علمای اخلاق بحثهای فراوانی درباره این كه «آیا اخلاق قابل تغییر است یا نه؟» مطرح كرده اند! بعضی می گویند: اخلاق قابل تغییر نیست! و آنها كه بدگوهرند و طینتی ناپاك دارند عوض نمی شوند، و به فرض كه تغییر یابند، سطحی و ناپایدار است و بزودی به حال اول باز می گردند! برای این نظریه آنها استدلال كرده اند: 1- ساختمان جسم و جان رابطه نزدیكی با اخلاق دارد، و در واقع اخلاق هر كس تابع چگونگی آفرینش روح و جسم اوست، و چون روح و جسم آدمی عوض نمی شود، اخلاق او نیز قابل تغییر نیست. 2- دگرگون شدن اخلاق به واسطه عوامل خارجی، از قبیل تادیب و نصیحت و اندرز است، و هنگامی كه این عوامل زایل گردد، انسان به اخلاق اصلی خود باز خواهد گشت، درست مانند سردی آب كه به وسیله عوامل حرارت زا از بین می رود و هنگامی كه آن عوامل از بین برود، حرارت را پس داده، به حال اول باز می گردد! طرفداران «قابلیت تغییر» امور اخلاقی، از دو دلیل فوق چنین پاسخ می گویند: 1- ارتباط اخلاق با ساختمان روح و جسم انسان قابل انكار نیست، ولی این ارتباط به اصطلاح در حد «مقتضی» است نه «علت تامه»، یعنی می تواند زمینه ساز باشد نه این كه الزاما و اجبارا تاثیر قطعی بگذارد، همان گونه كه بسیاری از افرادی كه از پدران و مادران مبتلا به پاره ای از بیماریها متولد می شوند زمینه آلودگی به آن بیماریها را دارند، ولی با این حال می توان با پیشگیریهای مخصوص جلو تاثیر عامل وراثت را گرفت. افراد ضعیف البنیه از نظر جسمانی با استفاده از بهداشت و ورزش، افراد نیرومندی می شوند و بعكس، افراد قوی البنیه بر اثر ترك این دو، ضعیف و ناتوان خواهند شد. افزون براین، روح و جسم انسان نیز قابل تغییر است تاچه رسدبه اخلاق زاییده ازآن. 2- از آنچه در بالا گفته شد پاسخ استدلال دیگر آنان نیز روشن می شود زیرا گاه عوامل بیرونی آنقدر تاثیر قوی دارد كه ویژگیهای ذاتی را بكلی دگرگون می سازد، و حتی ویژگیهای جدید به وراثت به نسلهای آینده نیز می رسد همان گونه كه در حیوانات اهلی مثال زده شد. تاریخ، انسانهای بسیاری را نشان می دهد كه بر اثر تربیت بكلی خلق و خوی خود را تغییر دادند، و به اصطلاح یكصد و هشتاد درجه چرخش كردند، افرادی كه یك روز مثلا در صف دزدان قهار جای داشتند به زاهدان و عابدان مشهوری مبدل گشتند. توجه به طرز به وجود آمدن یك ملكه اخلاقی به ما این قدرت را می دهد كه راه از میان بردن آن را نیز پیدا كنیم؛ مساله چنین است كه هر عمل خوب یا بد اثر موافق خود را در روح انسان باقی می گذارد، و روح را تدریجا به سوی خود جلب می كند، تكرار این عمل آن اثر را بیشتر و قویتر می سازد، و كم كم كیفیتی به نام «عادت» حاصل می شود، و هر گاه عادت استمرار یابد به صورت «ملكه» در می آید. بنابراین، همان گونه كه عادات و ملكات اخلاقی زشت در سایه تكرار عمل تشكیل می گردد، از همین طریق قابل زوال است؛ البته، اثر تلقین، تفكر، تعلیمات صحیح و محیط سالم در فراهم كردن زمینه های روحی برای پذیرش و تشكیل ملكات خوب را نمی توان نادیده گرفت. علاوه بر این اعتقاد به عدم امكان تغییر اخلاق سر از اعتقاد به جبر در می آورد؛ زیرا مفهومش این است كه صاحبان اخلاق بد و خوب قادر به تغییر آن نیستند و چون اعمال آنها بازتاب اخلاق آنها است، پس در انجام كار خوب یا بد مجبورند، و در عین حال مكلف به انجام خوبیها و ترك بدیها هستند؛ این عین جبر است، و تمام مفاسدی را كه مذهب جبر دارد بر آن مترتب می شود. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام در اینجا قول سومی نیز وجود دارد و آن این كه بعضی از صفات اخلاقی قابل تغییر و بعضی غیر قابل تغییر است، صفاتی كه طبیعی و فطری است، قابل تغییر نمی باشد، ولی آن صفاتی كه عوامل خارجی دارد قابل تغییر است. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام این قول نیز فاقد هرگونه دلیل است، زیرا این تفصیل و تفاوت گذاری بین صفات، مبتنی بر قبول اخلاق طبیعی و فطری است، در حالی كه چنین چیزی ثابت شده نیست؛ و به فرض كه چنین باشد، چه كسی می تواند ادعا كند كه صفات فطری قابل تغییر نیست؟ مگر حیوانات وحشی را نمی توان اهلی كرد؟ مگر تعلیم و تربیت نمی تواند آنقدر ریشه دار شود كه اعماق وجود انسان را دگرگون سازد؟ قابلیت تغییر اخلاقدر آیات 1- نفس مساله بعثت انبیا و ارسال رسل و انزال كتب آسمانی و بطور كلی ماموریتی كه آنها برای هدایت و تربیت همه انسانها داشتند، محكمترین دلیل بر امكان تربیت و پرورش فضائل اخلاقی در تمام افراد بشر است. آیاتی مانند: هو الذی بعث فی الامیین رسولا منهم یتلوا علیهم آیاته ویزكیهم ویعلمهم الكتاب والحكمه وان كانوا من قبل لفی ضلال مبین (سوره جمعه، آیه 2) برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام و آیات مشابه آن بخوبی نشان می دهد كه هدف از ماموریت پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله هدایت و تربیت و تعلیم و تزكیه همه كسانی بود كه در «ضلال مبین» و گمراهی آشكار بودند. 2- تمام آیاتی كه خطاب به همه انسانها به عنوان «یا بنی آدم» و «یاایها الناس» و «یاایها الانسان»، و «یا عبادی» می باشد و مشتمل بر اوامر و نواهی و مسائل مربوط به تهذیب نفوس و كسب فضائل اخلاقی است، بهترین دلیل بر امكان تغییر «اخلاق رذیله» و اصلاح صفات ناپسند است، در غیر این صورت، عمومیت این خطابها لغو و بیهوده خواهد بود. ممكن است گفته شود: این آیات غالبا مشتمل بر احكام است، و احكام مربوط به جنبه های عملی است، در حالی كه اخلاق ناظر به صفات درونی است. ولی نباید فراموش كرد كه «اخلاق» و «عمل» لازم و ملزوم یكدیگر و به منزله علت و معلولند، و در یكدیگر تاثیر متقابل دارند؛ هر اخلاق خوبی سرچشمه اعمال خوب است، همان گونه كه اخلاق رذیله، اعمال زشت را به دنبال دارد؛ و در مقابل، اعمال نیك و بد نیز اگر تكرار شود تدریجا تبدیل به خلق و خوی خوب و بد می شود. 3- آیاتی كه با صراحت تشویق به تهذیب اخلاق می كند و از رذایل اخلاقی بر حذر می دارد نیز دلیل محكمی است بر امكان تغییر صفات اخلاقی، مانند «قد افلح من زكیها وقد خاب من دسیها»؛ هر كس نفس خود را تزكیه كند رستگار شده، و آن كس كه نفس خویش را با معصیت و گناه آلوده سازد نومید و محروم گشته است». (سوره شمس - آیه 9 و 10). تعبیر به «دسیها» از ماده «دس» و «دسیسه» در اصل به معنی آمیختن شی ء ناپسندی با چیز دیگر است؛ مثل این كه گفته می شود: «دس الحنطه بالتراب؛ گندم را با خاك مخلوط كرده»، این تعبیر نشان می دهد كه طبیعت انسان بر پاكی و تقوا است و آلودگیها و رذائل اخلاقی از خارج بر انسان نفوذ می كند و هر دو قابل تغییر و تبدیل است. در آیه 34 سوره فصلت می خوانیم: «ادفع بالتی هی احسن فاذا الذی بینك وبینه عداوه كانه ولی حمیم؛ بدی را با نیكی دفع كن ناگهان (خواهی دید) همان كسی كه میان تو و او دشمن است گویی دوست گرم و صمیمی (و قدیمی تو) است!» این آیه بخوبی نشان می دهد كه عداوت و دشمنیهای عمیق كه در خلق و خوی انسان ریشه دوانده باشد، با محبت و رفتار شایسته ممكن است تبدیل به دوستیهای داغ و ریشه دار شود؛ اگر اخلاق، قابل تغییر نبود، این امر امكان نداشت. تغییر پذیری اخلاق در روایات: 1- حدیث معروف انی بعثت لاتمم مكارم الاخلاق، برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام دلیل واضحی بر امكان تغییر صفات اخلاقی است. 2- روایات فراوانی كه تشویق به حسن خلق می كند، مانند حدیث نبوی: «لو یعلم العبد ما فی حسن الخلق لعلم انه یحتاج ان یكون له خلق حسن؛ اگر بندگان می دانستند كه حسن خلق چه منافعی دارد، یقین پیدا می كردند كه محتاج به اخلاق نیكند!»، برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام 3- حدیث دیگرنبوی می فرماید: «الخلق الحسن نصف الدین؛ اخلاق خوب، نیمی از دین است». برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام 4- امیرمؤمنان علی علیه السلام می فرماید: «الخلق المحمود من ثمار العقل، الخلق المذموم من ثمار الجهل؛ اخلاق خوب از میوه های عقل و آگاهی است و اخلاق بد از ثمرات جهل و نادانی است». برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام و از آنجا كه «علم» و «جهل» قابل تغییر است، اخلاق هم به تبع آن قابل تغییر می باشد. 5- در حدیث دیگری از پیامبراكرم صلی الله علیه و آله آمده است: «ان العبد لیبلغ بحسن خلقه عظیم درجات الاخره وشرف المنازل وانه لضعیف العباده؛ بنده خدا به وسیله حسن اخلاق به درجات عالی آخرت و بهترین مقامات می رسد، در حالی كه ممكن است از نظر عبادت ضعیف باشد!» برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام در این حدیث. اولا: مقایسه حسن اخلاق به عبادت، ثانیا: ذكر درجات بالای اخروی كه حتما مربوط به اعمال اختیاری است، ثالثا: تشویق به تحصیل حسن خلق، همگی نشان می دهد كه اخلاق یك امر اكتسابی است، نه اجباری و الزامی و خارج از اختیار! این گونه روایات و تعبیرات گویا و پرمعنی در كلمات معصومین(ع) زیاد دیده می شود برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام و همه آنها نشان می دهد كه صفات اخلاقی قابل تغییر است، و گرنه این تعبیرات و تشویقها لغو و بیهوده بود. 6- در حدیث دیگری از رسول خدا صلی الله علیه و آله می خوانیم كه به یكی از یارانش به نام «جریر بن عبدالله» فرمود: «انك امرء قد احسن الله خلقك فاحسن خلقك؛ خداوند به تو چهره زیبا داده، اخلاق خود را نیز زیبا كن!» برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام كوتاه سخن این كه: كتب روایی ما پس از روایاتی است كه همگی دلالت بر امكان تغییر اخلاق آدمی دارد. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام این بحث را با حدیثی از امیر مؤمنان علی علیه السلام كه تشویق به فضائل اخلاقی می كند پایان می دهیم، فرمود: «الكرم حسن السجیه و اجت-ناب الدن-یه؛ ارزش و كیفیت انسان به اخلاق پسندیده و اجتناب و دوری از اخلاق پست است!» برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . به اصول كافی، جلد 1، ص 155 و كشف المراد، بحث قضا و قدر درباره مفاسد و مذهب جبر مراجعه شود. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . محقق نراقی در جامع السعادات این نظریه را برگزیده است (جامع السعادات جلد 1، ص 24). برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . آیه 164 آل عمران نیز همین مضمون را در بردارد. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . سفینه البحار، (ماده خلق). برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . بحار، جلد 10، ص 369. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . بحار، ج 71، ص 385. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . غررالحكم، 1280 - 1281. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . مهجه البیضاء، ج 5، ص 93. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . مرحوم كلینی در جلد دوم اصول كافی، در باب حسن الخلق(ص 99) هیجده روایت در این زمینه نقل كرده است. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . سفینه البحار، ماده خلق. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . به جلد دوم اصول كافی و روضه كافی، و جلد سوم میزان الحكمه و جلد اول سفینه البحار، در ابواب مناسب مراجعه فرمایید. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . غرر الحكم. آيت الله مكارم شيرازي - اخلاق در قرآن، ج 1، ص 30 1 لینک به دیدگاه
Hossein.B 3666 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 18 فروردین، ۱۳۹۰ به طوری که می دانیم انسان ها داری فطرت واحدی هستند. بنابر این اساس تأثیر عملکرد واحد در زمینه روحی آن ها یکسان است: چنین نیست که تأثیر یک عمل در شرایط یکسان بر روی یک فرد مثبت و بر روی فرد دیگر منفی باشد. اگر عملی برای یکی از انسان ها فضیلت و کمال باشد، برای همه انسان ها فضیلت و کمال به حساب می آید؛ زیرا کمال انسان عبارت است از رشد استعدادهای فطری او در جهت قرب الهی بنابراین، ارزش های اخلاقی ریشه در فطرت انسان دارند و از آن جا که فطرت در همه انسان ها مشترک است، ارزش های اخلاقی نیز در مورد همه انسان ها در همه زمان ها و مکان ها یکسان است و این همان مطلق بودن اصول اخلاقی است. به عنوان مثال، وقتی از شجاعت، عدالت، حقیقت جویی، نیکوکاری، پاکی و تقوا به عنوان ارزش های اخلاقی نام می بریم، نظر به عده ای معین در زمان و مکان یا جامعه ای مشخص نداریم؛ بلکه پسندیده بودن عدالت و فضیلت نیکوکاری برای همگان و در هر زمان و در هر جامعه ای مورد تأیید است بعضی از مکاتب اخلاقی معتقدند که ارزش های اخلاقی نسبی هستند یعنی بر حسب شرایط زمانی و مکانی، ارزش های اخلاقی تغییر می یابند. علت این که این مکاتب ارزش های اخلاقی را نسبی می دانند این است که: اولاً: برای انسان فطرت و سرشت واحدی قائل نیستند بلکه او را فاقد فطرت و خواسته های فطری می دانند. ثانیاً: به وجود خداوند به عنوان یگانه مقامی که صلاحیت قانون گذاری دارد، معتقد نیستند، در حالی که در مکتب پیامبران، قانون گذار حقیقی خداوندی است که به همه زوایای وجود انسان و سود و زیان واقعی او آگاه است. به همین علت همه ادیان آسمانی دارای نظام اخلاقی واحدی هستند و هیچ گونه تفاوت بنیادی در اصول آن ها وجود ندارد. اعتقاد به نسبی بودن اخلاق در واقع خط بطلان کشیدن بر اخلاق است و راه توجیه و فرار از زیر بار تکلیف را برای انسان، هموار می کند. در عمل نیز مشاهده شده است که طرفداران نسبی بودن اخلاق ابتدا به عمل دلخواه خود دست می زنند و سپس آن را با نسبی بودن اخلاق توجیه می کنند. موضوع نسبیت و اطلاق در اخلاق با یکی از بنیادی ترین و کلیدی ترین باورها و ارکان اعتقادی و ایمانی مسلمانان ارتباط تنگاتنگ دارد. کمال، خاتمیت و در نتیجه بین المللی و جاودانه بودن اسلام، خصیصه ای است که آن را از حصار تنگ گذشته و حال آزاد می کند. این باور مسلمانان، بیانگر بی نیازی بشر از ادیان گذشته و آینده است. این اصل تأکید دارد که موقعیت های جغرافیایی، ادوار تاریخی و شرایط زمان و مکان، آموزه های دینی و از جمله احکام اخلاقی، آن را تحت الشعاع خود قرار نمی دهد؛ مگر از مجاری مجاز و موجهی که دین، خود تعیین کرده است. مبانی و نظریه هایی که «نسبی گرایی» را در حوزه فضیلت و رذیلت ها می پذیرند، با تفسیر معقول از اصول کمال و خاتمیت اسلام در تعارض اند. بنابر این پایبندی به اصل یاد شده وامدار اثبات نوعی ثبات و اطلاق در مفاهیم اخلاقی است. باید ثابت شودکه طبیعت اولی موضوعات اخلاقی همواره محکوم به حکم یکسانی هستند و تنوع جغرافیایی، گذر زمان و گوناگونی فرهنگ نقش و تأثیری در اتصاف یک موضوع اخلاقی به فضیلت با رذیلت ندارد. به علاوه نوع پاسخ گویی که ما به سؤال مذکور می دهیم، چگونگی نگرش ما را به اخلاق رقم خواهد زد و در تار و پود پژوهش های اخلاقی، تأثیری جدّی خواهد داشت و نه تنها قضاوت ما نسبت به زشت و زیبای اخلاقی دگرگون می شود، بلکه شیوه بحث در اخلاق، منابع آن و در نهایت قلمرو مخاطبان احکام اخلاقی را نشان می دهد. مفهوم اطلاق و نسبیت: مراد از «مطلق گرایی اخلاقی» پای فشردن بر این باور است که اصول و گزاره های اخلاقی وابسته به هیچ امری خارج از ذات موضوعات اخلاقی و آثار و نتایج واقعی آن ها نیستند. به عبارت دیگر آنچه موجب می گردد که یک موضوع متّصف به خوبی یا بدی اخلاقی گردد، فقط مجموعه عناصر موجود در ذات موضوع و آثار واقعی مترتب بر آن می باشد؛ نه حوادث و شرایط خارج از آن، از قبیل شرایط زیست محیطی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و یا وضعیت روانی و ذوقی فاعل. بنابر این اگر نگهداری شایسته از سالمندان، عفت پیشگی و یا حفظ حرمت دیگران به لحاظ اخلاقی، عملی پسندیده است، اصولاً در همه زمان ها و مکان ها و در هر شرایطی و با هر فاعلی، ستوده و اخلاقی است. مگر آن که تغییر شرایط، موجب تغییر در ماهیت عمل گردد و یا باعث بروز تزاحم بین ارزش ها شود. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام «نسبیت» یعنی وابستگی یک شی به امر یا اموری متغیر و خارج از ذات و آثار واقعی آن. بنابر این نسبیت یک مفهوم اخلاقی، اعم از این که فضیلت باشد یا رذیلت، به این است که صدق یا عدم صدق آن بر یک صفت درونی و یا رفتار بیرونی، وابسته به عناصری متغیر و خارج از حقیقت و آثار واقعی آن صفت یا رفتار باشد، از قبیل فرد واجد آن صفت و یا فاعل آن رفتار، جامعه ای که آن فرد در آن زندگی می کند و آن هنجار در آن رخ می دهد. شرایط زمانی آن. مثلاً رفتار با سالمندان، همواره محکوم به حکم واحد اخلاقی نیست، یا نوشیدن اندکی شراب و عدم پایبندی به حجاب برای فردی که در جامعه مسیحی زندگی می کند، یک رذیلت اخلاقی شمرده نمی شود، ولی برای شهروندان جامعه اسلامی امری زشت و خلاف اخلاق است. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام در یک تقسیم بندی می توان انواع نسبیت گرایی اخلاقی را به صورت زیر بیان داشت: 1. نسبیت گرایی زیست شناختی: اصول اخلاقی، تابعی از وضعیت متغیر زیستی فرد است. 2. نسبیت گرایی جامعه شناختی: اصول اخلاقی، تابعی از اوضاع متغیر اجتماعی است که فرد در آن زندگی می کند. 3. نسبیت گرایی روان شناختی: مفاهیم اخلاقی، تابعی از وضعیت روانی متغیر فرد، ذوق و سلیقه و میل و دلخواه اوست. به این نوع گاهی نسبیت گرایی ذوقی یا اگزیستانسیالیستی نیز گفته می شود. 4. نسبیت گرایی فرهنگی: فضیلت ها و رذیلت های اخلاقی بستگی به آداب و رسوم جامعه دارد. 5. نسبیت گرایی ماتریالیستی: فضیلت یا رذیلت بودن یک صفت یا رفتار، بستگی به نقش و کارکرد آن نسبت به ایجاد برابری و تساوی مادی در بین انسان ها و توزیع برابر امکانات دارد. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام الف: پیامدهای نسبیت گرایی اخلاقی نسبیت گرایی اخلاقی به طور کلی و با هر دلیل و مبنایی که ادعا شود، دارای پیامدهای ویرانگر و غیر قابل قبولی است، که هر یک به تنهایی برای ابطال آن کافی است. برخی از این پیامدهای مشترک و کلی به قرار زیر است: 1. سلب مسؤولیت: انکار اخلاقی مطلق و اصول اخلاقی همگانی و جاودانه، هیچ فردی را در قبال رفتار خود، از نظر اخلاقی و در بسیاری از موارد از جهت حقوقی مسؤول نمی شناسد. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام 2. بی ثمری احکام اخلاقی: احکام و قضایای اخلاقی در صورتی مفیدند که منشأ تأثیر باشند؛ شور و شوق و تسلیمی را در مخاطب بر انگیزند و او را آماده ایثار و فداکاری کنند و این امر ممکن نیست مگر با قبول و عشق به حقانیت عام، مطلق و جاودانه اصول اخلاقی. ولی نسبیت گرایی اخلاقی با همه این امور در ستیز است و به یکباره خرمن هر گونه توصیه، تسلیم و عشق به اصول مشترک اخلاقی را در آتش خود می سوزاند. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام در نتیجه نه تبلیغ و هدایت و ارشاد و تربیت معنایی دارد و نه انبیا و اولیای الهی مجوزی برای هدایت بشر خواهند داشت و نه مصلحان اجتماعی می توانند انتظار منطقی از مردم برای لبّیک به دعوت خویش داشته باشند. 3. نفی کمال و جاودانگی دین: اخلاق، گستره ای وسیع و جایگاهی برتر در اندیشه دینی دارد؛ به طوری که دین، هدف بالذّات تکوین و تشریع را نیل به فضایل عالی اخلاقی می داند، به همین دلیل در تمام تعالیم دینی، جهات اخلاقی لحاظ شده است و اکثریت آموزه های دینی مستقیما از موضوعات اخلاقی بحث می کند. با توجه به این حقیقت، قبول تغییر پذیری و عدم ثبات احکام اخلاقی به معنای عصری و موقتی شدن تعالم دینی ودر نتیجه انکار کمال و خاتمیت دین است. بنابر این نسبیت اخلاقی با بین المللی و جاودانگی دین که از شؤون کمال و خاتمیت آن می باشد، در تعارض است. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام 4. شکاکیت اخلاقی: با اعتقاد به نسبیت اخلاقی امکان هر گونه داوری قاطع نسبت به یک موضوع اخلاقی از بین می رود. نسبی گرایی اخلاق، امکان حکم کردن به «قبح صداقت» را در یک بستر فرهنگی و یا نزد سلیقه ای خاص، همان قدر محتمل می داند که امکان حکم کردن به «حسن صداقت» را نسبیت گرایی اخلاقی نه به عنوان یک گزارشگر و توصیف کننده واقع، بلکه در مقام اعلام موضع نسبت به ماهیت احکام اخلاقی، معتقد است که صحت و سقم اصول اخلاقی، وابسته به عوامل فردی یا اجتماعی متغیر است. بنابر این هیچ گاه نمی توان نسبت به یک موضوع اخلاقی حکم مطلق داشت و این همان شکاکیت اخلاقی است. 5. برابر خدمتکاران و خیانت پیشگان: از عمده ترین پیامدهای ناگوار و خلاف وجدان نسبیت اخلاقی، این است که خدمت و خیانت، اصلاح و جنایت، خیر خواهی و شرارت و .... در دستگاه اخلاق از جایگاه واحدی برخوردار شده به یک اندازه تحصین یا تقبیح می شوند. بنابر این رفتار فرعون و معاویه همان اندازه موجّه است که عمل آسیه و زینب ـ علیهما السلام ـ توجیه پذیر است! ب : مطلق گرایی در اخلاق و دلایل آن با توجه به پیامدهای ویرانگر نسبیت گرایی اخلاق، لازم است بنیان های معقول و منطقی اخلاق جاودانه، تبیین و تفسیر گردد و آن دسته از چالش ها و آسیب های نظری که این اندیشه را تهدید می کنند، از سر راه برداشته شود. تحکیم مبانی این اندیشه و قوام و اقتدار منطقی آن در گرو این است که بتواند مدعای خود را بر پایه های برهانی و عقلانی استوار سازد. 1. ضرورت ترسیم اخلاق پایدار: نیم نگاهی به برخی پیامدهای نسبی گرایی اخلاقی، بر ضرورت وجود اخلاق جاودانه صحّه می گذارد. هدفمندی انسان و مسؤولیت پذیری او، توجیه حکیمانه تعلیم و تربیت و ترغیب و ترهیب، امکان سخن گفتن از عدالت و ظلم و دفاع از حقوق انسان و مبارزه با تجاوز به حقوق او، تمییز بین فضیلت و رذیلت، خیر و شر، خائن و خادم، پاداش و کیفر، ثواب و عقاب، بهشت و جهنم، عادل و فاسق، دفاع حکیمانه و عقلانی از رسالت انبیا و اولیا و تلاش های مصلحان و خیر خواهان، امکان جانبداری از دین کامل و ابدی، امکان ترسیم اصول و معیارهای همگانی برای فهم و شناسایی زشت و زیبای اخلاقی و ده ها و صدها رکن و اصل دیگر از اصول حیات انسانی که با نادیده گرفتن هر یک از آن ها شیرازه حیات بشری از هم خواهد پاشید، همه در گرو تبیین، ترسیم و قبول اصول اخلاقی ثابت و پایدار است. 2. تبیین اصول جاودانه اخلاقی: بیان و تفسیر عقلانی مبانی اخلاق جاودانه در مکاتب اخلاقی متعدد، به شکل های مختلف صورت می گیرد. در این جا جهت اختصار، تنها به آنچه در حوزه اسلامی مباحث اخلاقی بیان شده است، بسنده می کنیم. متقن ترین بیانی که در این حوزه به منظور تفسیر عقلانی مبانی اخلاق جاویدانه مطرح است در واقع نظریه ای است برگرفته از مبانی محروم علامه طباطبایی ـ رحمه الله ـ در تحلیل بایدهای اخلاقی. شرح مختصر این نظریه به قرار زیر است. مفاهیم اخلاقی ناشی ازروابط عینی و حقیقی بین افعال اختیاری انسان و نتایج حاصل از آن ها است. در واقع از رابطه علّی و معلولی بین آن دو انتزاع می شوند. این رابطه، حقیقی و مستقل از علم و جهل و اراده فاعل و وضعیت حاکم بر جامعه است. «خوبی» و «بدی» و «باید» و «نباید» اخلاقی، ناشی از چنین نسبت واقعی و تکوینی است، که عبارت است از نوع تأثیر فعل اختیاری انسان بر کمال نفسانی او و چون این رابطه، عینی و تکوینی و از نوع رابطه علیت است، در نتیجه دچار تغییر و تحول نمی گردد و در پی ثبات و جاودانگی این نسبت به دلیل ثبات طرفین آن، مفاهیم اخلاقی ناشی از آن نیز جاودانه و جهانی اند. زیرا روح و حقیقت انسان که یک طرف رابطه است، دچار تحول نمی گردد و فعل و رفتار مشخص هم که موضوع حکم اخلاقی است و طرف دیگر رابطه می باشد، فرض بر ثابت و واحد بودن آن است. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام از منظر کتاب و سنت نیز رابطه و تأثیر اعمال اختیاری انسان بر روح و شخصیت واقعی انسان، امری حقیقی و عینی است و در جای جای قرآن و حدیث می توان این حقیقت را یافت؛ برای نمونه به چند مورد از آن اشاره می شود: قرآن کریم در تحلیل علت رفتار کسانی که روز رستاخیز و آیات الهی را تکذیب کرده اند، می فرماید: «نه چنین است، بلکه آن چه مرتکب می شدند زنگار بر دل هایشان بسته است». برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام به گفته مرحوم علامه طباطبایی (رحمه الله): از این آیه معلوم می شود که اولاً، اعمال زشت دارای صورت هایی هستند که نفس آدمی را مصوّر به آن ها می کنند. ثانیاً، این نقش و صورت ها مانع و حایل بین نفس و درک حقیقت می شوند. ثالثاً، نفس به حسب طبع اولی خود دارای صفا و جلایی است که می تواند حقایق را درک کند و بین حق و باطل تمیز دهد. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام هم چنین در قرآن آمده است: «هر کس تقوا ورزد خدا برایش گشایشی پیش آورد» برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام و «ای کسانی که ایمان آورده اید! اگر از خدا پروا کنید، برای شما قدرت تشخیص قرار می دهد.» برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام مرحوم علامه طباطبایی در تفسیر این آیات می فرماید: تقوا راه مستقلی برای تحصیل معرفت نیست، بلکه تقوا موجب بازگشت طبیعت انسان به اعتدال فطری خود می گردد و این اعتدال موجب می شود تا تمایلات انسان متعالی تر شود و اعمال بهتری از او صادر گردد؛ یعنی اعمال صالح موجب حفظ اخلاق نیکو و اخلاق پسندیده، منشأ پیدایش معارف حقیقی و علوم سودمند و افکار صحیح می شود. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام در این بیان سعی شده است با شرح چگونگی ثابت بودن منشأ پیدایش فضیلت و رذیلت ها، ثبات و اطلاق خوبی و بدی نتیجه گرفته شود؛ یعنی چون قوای درونی انسان ثابت و حالات سه گانه افراط، تفریط و اعتدال در آن ها نیز امری یکنواخت است، فضایل و رذایل اخلاقی که ناشی از این حالات است، بالطّبع ثابت و به دور از نسبیت و تغییر خواهند بود. این بیان مبتنی برمعرفت شناسی خاصی از قوای درونی است که می کوشد با بیان عقلانی و متکی بر تبیینی ویژه از قوای نفسانی انسان، همه مفاهیم اخلاقی را تفسیر نماید. قسمت عمده منابع اخلاق اسلامی که با نگرش فلسفی نگاشته شده اند، از این شیوه پیروی می کنند. این روش بسیار تحت تأثیر نظامی است که ارسطو در تبیین قضایای اخلاقی پیش نهاده است. بررسی و تحلیل چند شبهه برای تکمیل بحث جا دارد برخی شبهاتی که ممکن است همچنان مطرح باشند، اساسی ترین شبهه های مربوط، بدین قرارند: شبهه اول: اگر اصول اخلاقی، مطلق و جاودانه اند، چه توجیه و تفسیری می توان برای استثناها پیش نهاد؟ پاسخ: فعل و رفتار اخلاقی، غیر از خوی و خصلت اخلاقی است. مطلق بودن اخلاق به معنای مطلق بودن فعل و رفتار اخلاقی نیست. منشأ پیدایش این شبهه، غفلت از این نکته باریک است که ممکن است یک فعل به یک اعتبار اخلاقی باشد و به اعتبار دیگر، ضد اخلاقی. به عنوان مثال تنبیه بدنی کودک به طور مطلق نه خوب است و نه بد ولی گاهی این رفتار مصداق ظلم و تجاوز است و به لحاظ اخلاقی «بد»، و زمانی تنها راه موجود برای تأدیب کودک است و از جهت اخلاقی «خوب» می باشد. بنابر این خصلت ها و مفاهیم اخلاقی مطلق، و افعال و رفتار اخلاقی نسبی اند، و آن چه موضوع احکام اخلاقی است، خصلت ها و مفاهیم اخلاقی است نه رفتارها و افعال خاص. افعال و رفتار انسان ها به تناسب این که مصداق کدامیک از مفاهیم اخلاقی باشند، محکوم به حکم اخلاقی می شوند و چون رفتار واحد می تواند در شرایط مختلف، مصداق مفاهیم اخلاقی گوناگونی گردد، در نتیجه محکوم به احکام اخلاقی گوناگون می شود. این امر به معنای نسبیت در احکام اخلاقی نیست. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام شبهه دوم: تفاوت احکام اخلاقی زن و مرد بر اساس برخی از روایات، گویای این واقعیت است که از منظر اسلام نیز مفاهیم اخلاقی نسبی اند؛ مانند این سخن امام علی ـ علیه السلام ـ که می فرماید: بهترین خصلت های زنان، بدترین خصلت های مردان است: تکبر، ترسو بودن، بخیل بودن. پس هرگاه زن متکبر باشد سر فرود نمی آورد و هرگاه بخیل باشد مال خود و شوهرش را نگاه می دارد و هرگاه ترسو باشد از آن چه بر او رو آورد، می ترسد. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام از ظاهر این سخن بر می آید که برخی مفاهیم اخلاقی، نسبت به نیمی از انسان ها (مردان) «بد» و نسبت به نیم دیگر (زنان) «خوب» و پسندیده است. پاسخ: محور سخن در این روایت رفتار و عمل در موقعیت و شرایط خاص است. مراد از پسندیده بودن «تکبّر» برای زنان، رفتار متکبرانه در مقابل مردان نامحرم است؛ زیرا در ادامه روایت، در بیان دلیل این حکم می گوید: اگر زن چنین رفتار بزرگ منشانه و متکبرانه در مقابل مرد بیگانه داشته باشد، امکان سوء استفاده و دست درازی را بر دیگران می بندد. تحسین بیمناکی زنان نیز به مفهوم محتاط بودن آنان نسبت به عفاف خویش است؛ یعنی هرگاه عفّتشان در معرض خطر قرار گرفت، نباید جانب احتیاط را فرو گذارند و بی پروایی کنند. هم چنین مقصود از نیکو شمردن «بخل» در زن، بخل ورزیدن او نسبت به اموال شوهرش است؛ به این دلیل که امام ـ علیه السلام ـ در ادامه می افزاید: «بخل ورزیدن زن، موجب می شود که اموال مشترک میان او و شوهرش محفوظ بماند». بنابر این، تکبر، ترس و بخل به عنوان خصلت های نفسانی نسبت به زن و مرد، حکم اخلاقی واحدی دارند؛ ولی رفتار متکبرانه زن در مقابل مرد بیگانه و رفتار محطاطانه او نسبت به عفّتش و بخل ورزیدان او در مصرف اموال شوهرش و دارایی مشترک خانواده، امری است پسندیده و این به نسبیت در اخلاق ـ که همان خوی و خصلت های اخلاقی است ـ نمی انجامد. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام شبهه سوم: مطالعات مردم شناسانه نشان می دهد که بعضی اعمال و رفتارها، نزد قومی «خوب» و نزد مردمی دیگر «بد» تلقی می شود؛ مثلاً کلاه از سر بر داشتن نزد برخی نشانه احترام و پسندیده است و نزد برخی دیگر مظهر بی احترامی و سوء ادب است. از این قبیل اعمال فراوان است و این نشانگر نسبی بودن «خوبی و بدی» های اخلاقی است. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام پاسخ: رفتارهای یاد شده و تفاوت دیدگاه ها نسبت به آن ها، از قلمرو علم اخلاق خارج است. این قبیل امور در اصل، آداب و رسوم عرف یک جامعه را تشکیل می دهند. آداب و رسوم، ماهیت قرار دادی دارند و به عبارت دیگر از نوع اعتباریات قرار دادی اند، که نه وجود مستقلی در خارج دارند و نه منشأ انتزاع خارجی؛ بلکه فقط ناشی از توافق قولی و یا عملی مردم یک جامعه است. از همین رو بسته به توافق مردم جوامع مختلف، متفاوت و نسبی است؛ اما نسبیت آن ها موجب نسبیت در احکام اخلاقی نیست. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام شبهه چهارم: اختلاف باورها نزد جوامع، ادیان و مکاتب مختلف نسبت به موضوعاتی که ذاتاً داخل در قلمرو علم اخلاق اند، دلیل نسبیت احکام اخلاقی است. به عنوان مثال در حالی که مسلمانان نماز خواندن را واجب و خوردن گوشت خوک را حرام می دانند، مسیحیان باوری دیگر دارند. یا در حالی که چند همسری نزد مسیحیان حرام و خلاف اخلاق است، نزد مسلمانان به طور محدود مباح است و ضد اخلاق دانسته نمی شود. پاسخ: اختلاف در معرفت یک حقیقت و واقعیت و تفاوت دیدگاه ها نسبت به راه های شناخت آن و یا معیارهای صدق و کذب یک امر و یا «خوبی و بدی اخلاقی» دلیل بر نسبیت امور واقعی نمی گردد. بعد از قبول این حقیقت که فضایل و رذایل اخلاقی ریشه در عالم عینی و واقعیات ثابت دارند و دارای آثار تکوینی و وجودی در انسان و جهان هستند، وجود تفاوت دیدگاه ها، موجب نسبی شدن و تغییر واقعیت های ثابت نمی گردد و یا ناشی از تغییر حقایق اخلاقی نیست؛ بلکه دلیل خطای برخی انسان ها در شناخت آن ها است. مانند خطاهایی که انسان در مقام شناخت واقعیت های مادی و فیزیکی، مرتکب می شود. در واقع با توجه به آنچه در باب منشأ احکام اخلاقی بیان شد، این قبیل اختلافات یا ناشی از عدم درک صحیح کمال مطلوب انسان است و یا ناشی از اشتباه در فهم نسبت فعل انسان با آن کمال نهایی. یعنی عملی که واقعاً مغایر با آن مقصد است، متناسب با آن محسوب می گردد و بالعکس. بدین ترتیب با تبیین معقول و منطقی از اصول جاودانه اخلاقی و پاسخ به شبهات، اندیشه اخلاق جاودانه، تنها اندیشه ای است که شایسته باور است. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . ر.ک: همین نوشتار، تزاحم ارزش ها و معیار ترجیح و پرسش ها و پاسخ ها. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . ر.ک: علامه طباطبایی: المیزان، ج1، ص 376ـ 377. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . ر.ک: پُل روبیژیک: موافق و مخالف اگزیستانسیالیزم، ترجمه سعید عدالت نژاد، نقل از مجله نقد و نظر، ش13ـ 14، ص 300ـ 323. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . ر.ک: پُل روبیژیک، پیشین، به نقل از مجله نقد و نظر، ش13 و 14، ص305. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . همان، ص 316. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . مرتضی مطهری، نقدی بر مارکسیسم، ص 185. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . ر.ک: علامه طباطبایی، اصول فلسفه و روش رئالیسم، مقاله اعتباریات و وسائل سبعه، مقاله اعتباریات. هم چنین جهت اطّلاع بیشتر ر.ک: استاد مطهری، جاودانگی و اخلاق، یادنامه استاد مطهری، ج1، ص 410ـ 418؛ مطهری، مرتضی، حکمت عملی، ص 14ـ 20، اسلام و مقتضیات زمان، ج1، ص 341ـ 351 و ج2، ص 246. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . سوره مطففین، آیه 14. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . علامه طباطبایی، المیزان، ج20، ص 134. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . «وَ مَن یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَل لَّهُمَخْرَجاً» سوره طلاق، آیه2. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . « یَأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُوا إِن تَتَّقُوا اللَّهَ یَجْعَل لَّكُمْ فُرْقَانًا» . سوره انفال، آیه 29. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . علامه طباطبایی، المیزان، ج9، ص 56 و ج19، ص 313 و315. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . ر.ک، مطهری مرتضی، تعلیم و تربیت در اسلام، ص 148ـ 156. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . نهج البلاغه، فیض الاسلام، حکمت 226. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . مطهری، مرتضی، تعلیم و تربیت در اسلام، ص 158ـ 181. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . ر.ک: ویل دورانت: لذات فلسفه، ص 83ـ 99. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . ر.ک: مطهری، مرتضی: اسلام و مقتضیات زمان، ج2، ص 248ـ 258. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . البته برای دفاع از اخلاق جاودانه راه دیگری را نیز می توان پیمود و آن این که برخی از اصول عمده اخلاقی یکایک مورد بررسی قرار گرفته، مطلق بودن آن ها ثابت گردد. (ر.ک: مطهری، مرتضی، سیری در سیره نبوی، ص 91ـ 116). احمد ديلمي و مسعود آذربايجاني - با تلخيص از كتاب اخلاق اسلامي، ص 26 ـ 31 لینک به دیدگاه
Hossein.B 3666 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 18 فروردین، ۱۳۹۰ کلمه اخلاق از نظر لغت، جمع خلق است. این کلمه زمانی به کار می رود که شخص صفت نفسانی یا ملکه راسخه، و یا حالتی که در نفس او رسوخ کرده، را دارا باشد. در این صورت، افعالی که متناسب با آن صفت هست، بدون نیاز به فکر کردن، سنجیدن از انسان صادر شود. مثلاً خلق سخاوت یک حالت نفسانی است که کسانی که این خلق را دارند در موقع بذل و بخشش دچار تردید نمی شوند بلکه این حالت، انسان را از این که درباره کاری که می خواهد انجام دهد تفکر کند یا شک و تردیدی در انجامش داشته باشد بی نیاز می کند نکته قابل توجه این که در مفهوم خلق، ذاتی و فطری بودن خصلت ملاحظه نشده و هم چنین منشأ این خصلت یا ویژگی آن، مشروط به تکرار عمل نشده است. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام کلمه اخلاق از نظر اصطلاح علم اخلاق، در دو مورد استعمال می شود؛ 1ـ جائی که شخص عملی را انجام دهد و لو علت آن ملکه راسخه نباشد و حتی با تأمل و فکر انجام شده باشد. 2ـ به عنوان صفت فعل به کار می رود، یعنی کار اخلاقی که منظور تنها صفات نفسانی نیست. وقتی می گویند فلان کار، اخلاقی است، یعنی متصف به فضیلت و خوب است و یا فلان کار غیر اخلاقی است یعنی متصف به رذیله و ناشایسته است. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام معادل واژه اخلاق، «سیره» است که در این مبحث خواهد آمد. در بررسی های بدست آمده اخلاق به معنایی که به آن اشاره شد، امری اجتماعی و فرد کاشف آن است. اخلاق مانند زبان، مذهب و... قبل از فرد اخلاقی وجود دارد و فردِ، داخل آن می شود و با رفتار اخلاقی در آن سهیم می گردد و پس از فرد نیز به وجودش ادامه می دهد. البته اجتماعی بودن به معنای وجود نظامی حاکم بر ارتباطات افراد نیست، بلکه وجود اخلاق در یک جامعه می تواند ساخته و پرداخته یک فرد باشد. اخلاقی که از ناحیه اجتماع همه گیر شده باشد، ضمانت های اجرائی و کاکرد هایش هم اجتماعی است. بنابر این، پس از فرایند درونی شدن اخلاق، هرگاه فرد رفتار اخلاقی داشته باشد آن را متخلق به اخلاق شمرده و این سرشت اجتماعی را به اخلاق نسبت می دهیم. غیر از این مورد، نظام حاکم بر شخص که بر گرفته از غیر اجتماع است، چیزی در مقابل مصلحت اندیشی است. این نظام حاکم، مجموعه رفتار های دائمی فرد است که در زوایای زندگی او تبلور دارد . اگر اخلاق را نظام اجتماعی در نظر بگیریم، از یک سو شبیه حقوق و از سوی دیگر مانند قرارداد و آداب اجتماعی است. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام درباره این که آیا اخلاق، فطری و ذاتی است یا نه، بررسی های انجام گرفته است. از آن جا که برخی خُلقیات در هر دوره ای نمود پیدا کرده و پس از آن دوره، شکل و نوع خُلقیات تغییر کرده معلوم می شود که همه خُلقیات ذاتی نیست. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام اموری که فطری اند تحت عنوان گرایش ها و امیال انسان مورد بررسی قرار گرفته اند که اصولاً از ویژگی های روحی انسان است. گرایش و کشش، نقش محرک و زایندگی نخستین را در رفتارهای ارادی انسان دارد. میل بر دو گونه است: 1ـ میل طبیعی 2ـ میل شعوری. گرایش و میل شعوری نیز بر دو گونه تقسیم می شود. اما گرایش های حیوانی (غریزه، حب ذات، تغذیه، غریزه بقا نوع بشر) 2ـ گرایش های انسانی. این گونه تمایلات از روح و انسانیت انسان نشأت گرفته است از جمله این گرایش ها: حقیقت جویی، فضیلت خواهی، زیبایی خواهی، پرستش، جامعه گرایی، جاودانگی، قدرت جویی، می باشد. فضیلت خواهی: یکی از گرایش های اصیل در حوزه روان، میل و گرایش انسان به فضایل و یا ارزش های اخلاقی است. انسان به صورت طبیعی به ارزش های اخلاقی مانند عدالت، صداقت و همانند آن ها گرایش دارد، چنان که به صورت طبیعی رذایل اخلاقی یا ضد ارزش ها را زشت و ناپسند می داند. درباره این گرایش، و منشأ و ارزش آن، آراء گوناگون و مباحث مبسوطی در فلسفه اخلاق مطرح است، برخی گمان کرده اند به گونه ای بازگشت این گرایش به گرایش مادی و منفعت طلبی است، اما این تصور نابجا است زیرا اگر هیچ گونه منفعت یا سود مادی فرض نشود، باز گرایش به ارزش های اخلاقی وجود دارد و اگر فضیلت خواهی به نوعی به سودجویی باز گردد این سود، سود روحی ـ روانی است نه مادی. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام با این توضیح خلقیات بر دو قسم است. قسمی از آن پایدار است و در تمام ادوار وجود دارد که نشان از فطری بودن است و قسمی هم ناپایدار و مقطعی است، به همین لحاظ خُلقیات، اخلاق ذاتی نیست. البته آن جا که عقل بود و نبود خلقی را تایید کند در پایدار بودن و نبودن آن تأثیر دارد. و سخن پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ که فرمود: «انما بعثت لاتمّم مکارم الاخلاق» برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام همانا من برای تکمیل مکارم و ارزش های اخلاقی مبعوث شدم روشن می سازد که اخلاق لازمه انسان است. اما نوع آن می تواند تحت تأثیر شرایط و موقعیت زمان و مکان تغییر کند و پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و اله و سلم ـ آمدند تا کرامت های اخلاقی را تمام کنند. اخلاق از نظر مکتب ما اخلاق دین است. نه اخلاق عادتی، رفتاری و رسومی، و نه حتی آن مواردی که برخی جزو فطریات مطرح می کنند. پس اخلاق فردی یک نوع خلقیاتی است که می تواند بر اساس وراثت، آداب اجتماعی، و یا شرایط تربیتی بوجود آید، اما خلق و اخلاق مکتبی آن است که انسان بر اساس خواسته دین و مکتب پایبند باشد. در اخلاق مکتبی قیود زمان، مکان، سود جویی و... مطرح نیست. این جا است که می توان گفت اگر بر اساس تعلیمات دینی خلقیاتی در افراد پدیدار شد، آن اخلاق اکتسابی است. مثلاً درباره تولّی و تبرّی که از اخلاق دینی است وجود حبّ و بغض منشأ رفتار و حالتی می شود که در آن حالت، شخص متخلق نشان می دهد که دارای حب و بغض است. این حبّ و بغض به خاطر وجود دستور هایی است که در آن از فرد مکتبی خواسته شده که نسبت به ارزش ها و ضد ارزش ها بی تفاوت نباشد. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام خلاصه: اخلاق لغوی، اخلاقی است که فطری نیست و نیز فکر کردن و تردید داشتن ندارد. اخلاق اصطلاحی حتی با تأمل هم اخلاق است. در اخلاق از یک سو پای فطرت به میان آمده تا نشان دهد انسان و اخلاق لازم و ملزوم اند. فطرت اصل فضیلت خواهی را تأیید کرده اما به شیوه آن کاری ندارد پس اجتماع، خانواده، زمان، مکان و حتی دین می تواند منشأ خَلق یک خُلق باشد آن چه در دین مطرح شد وجود خلقیاتی است که غایت آن دین مداری است و اخلاق، مکتبی اخلاقی است که در آن به انسان یاد می دهد تا چگونه زیستن را تجربه کند و حتی چگونه مردن را نیز انتخاب کند. اخلاق دینی ـ مکتبی نوعی اخلاق اکتسابی است که در آن فرد با خواسته های دین آشنا شده و افعال و رفتارش را مطابق با آن تنظیم می کند. غیر از دین، محیط و موقعیت های خاص می تواند خلقیاتی را برای انسان اکتسابی کند. مثلاً شرائط اقلیمی در مناطق کویری خصلت های قناعت، صرفه جویی، ایثار گری، ذخیره سازی را تعبیر می کند و شرائط ویژه حاکم بر دوره سربازی روحیه و خلقیات، سحر خیزی، حراست از خود، نظم، دفاع و... را در انسان رشد می دهد. آن چه در اخلاق فطری مورد نظر است گرایش های یکسان انسان هاست و آن چه در اخلاق اکتسابی مطرح است، خصلت های فردی است. در نگاه عامیانه به اخلاق، دست کم شرطی که در آن مورد توجه است تکرار عمل یا اصرار بر آن است. در غیر این صورت به عنوان یک فعل توصیفی مورد قضاوت قرار می گیرد. یکی از کلمات معادل اخلاق واژه سیره است. این کلمه در اصطلاح فن، حالت انسان، یعنی نوع خاص و رفتار و عمل او است. از این رو بسیاری سیره را، معنای طریقه، هیات، و حالت دانسته اند. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام این تعریف با شناختی که از اخلاق لغوی بیان شد، هماهنگ است. در کنار این واژه، علم سیره شناسی است. شناخت اصول، روش ها و سبک های گوناگون افراد در رفتار و کردارشان را سیره شناسی گویند. بنابر این در سیره و سیره شناسی آن چه موضوع بحث قرار می گیرد حالت و کردار افراد است. منظور از حالت، وجود وضعیتی ثابت در افراد است که این حالت سبب بروز کردار هایی در همان راستا است. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام در خصوص نیاز انسان به فضیلت که در نهاد او تعبیر شده، وجود اسوه و الگو امری ضروری به نظر می رسد به همین خاطر در قرآن وجود پیامبر ـ صلی الله علیه و اله و سلم ـ را به عنوان اسوه و الگو معرفی می کنند «لقد کان لکم فی رسول الله اسوه حسنه؛ برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام مسلماً برای شما در زندگی رسول خدا سرمشق نیکویی بود...» این آیه در قرآن بر ضرورت وجود اسوه به نکته ای دیگر اشاره می کند که این اسوه از همه جهات می تواند الگو باشد. زیرا واژه «حسنه» از لحاظ لغت اطلاق دارد. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام و می رساند که پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ علاوه بر مسائل اخلاقی، می تواند الگویی برای سیاست، قضاوت، مدیریت جامعه، خانواده و ... باشد و همگان می توانند از آن اسوه حسنه بهره مند شوند. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . مصباح، محمد تقی، دروس فلسفه اخلاقی، چاپ موسسه اطلاعات، 1376، ص 9. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . همان، ص 10. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . ویلیام کی، فرانکنا، فلسفه اخلاق، ترجمه هادی صادقی، موسسه فرهنگی طه، چاپ 76، ص 29 ـ 31. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . در سوره شمس آیه 1 خداوند می فرماید: «فالهمها فجورها و تقواها» این آیه می رساند که در وجود انسان گرایش هایی تعبیر شده تا نفس به کمک عقل (ظاهری، باطنی) بتواند به کمال دست یابی داشته باشد. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . جمعی از نویسندگان، فلسفه تعلیم و تربیت، دفتر همکاری حوزه و دانشگاه، ج 1، ص 436 ـ 438 چاپ 72 (سمت) برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . محدث نوری، مستدرک الوسائل، قم، موسسه آل البیت، 1408 هـ.ق، ج 11، ص 187. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . دکتر مظلومی، رجبعلی، تربیت معنایی، انجمن اولیا و مربیان، چاپ 75، ص 54 ـ 56. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . طریحی، فخر الدین، مجمع البحرین، ج 3، ص 340. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . دانشنامه امام علی ـ علیه السلام ـ، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، جمعی از نویسندگان، ج10. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . احزاب / 21. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . اطلاق در مقابل مقید است هرگاه کلمه ای دارای قید باشد آن را مقید گویند مثلاً نماز جمعه، فقط مراد نمازی است که در روز جمعه می خوانند اما کلمه «نماز» هر نمازی را شامل است حتی نماز جمعه را. این کلمه ای که می تواند شامل همه نمازها شود، را اطلاق (و یا مطلق) گویند. (اصول فقه مرحوم مظفر، ج1. محمد غفراني - مرکز مطالعات و پژوهش هاي فرهنگي حوزه علميه لینک به دیدگاه
Hossein.B 3666 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 18 فروردین، ۱۳۹۰ امروزه بین دو حوزه تربیت و اخلاق فرق هایی مطرح شده است تا آن جا که صاحب نظران علوم تربیتی و حوزه اخلاق آن دو حوزه را دو علم مستقل می دانند، گر چه سابقاً و در یک جا مورد استعمال و بحث قرار می گرفت. گروهی به علم الاخلاق و فلسفه اخلاق روی آورده و جمع دیگری به مباحث علوم تربیتی اشتغال و علاقه دارند. برای آشنائی از ماهیت تعلیم و تربیت تنها به یک نظریه توجه کنید؛ بو علی سینا، می گوید: ماهیت تعلیم و تربیت عبارت است از «برنامه ریزی و فعالیت محاسبه شده در جهت رشد کودک، سلامت خانواده و تدبیر شئون اجتماعی، برای وصول انسان به کمال دنیوی و سعادت جاویدان الهی». برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام اما اخلاق نیز ماهیت و تعریفی دارد که تنها به معنای اصطلاحی آن بسنده می شود: «اخلاق گاهی به معنای صفات نفسانی استعمال می شود و گاهی به عنوان صفت فعل به کار می رود یعنی کار اخلاقی». برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام «علم اخلاق، علمی است که از انواع صفات خوب و بد، صفاتی که ارتباط با افعال اختیاری انسان دارد بحث می کند و هم چنین کیفیت اکتساب این صفات و یا دور کردن صفات رذیله و زشت را نشان می دهد». برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام و به هر حال این دو حوزه با تفاوت هایی که برای آن بیان کرده اند یک نقطه مشترک دارند و آن سعادت انسان است. درباره موضوع مقاله دو سوال مطرح است. سوال اول، آیا اصولاً امکان دارد که تربیت اخلاقی تحقق پیدا کند؟ سوال دوم این که آیا یک فرد با شرائط فعلی جامعه امکان تربیت اخلاقی پیدا کرده است؟ برای پاسخ به سوال اول، ابتدا سراغ دانش روان شناسی می رویم. این علم عهده دار بررسی ویژگی های مختلف روحی ـ روانی انسان است. در وجود آدمی انگیزه هایی تعبیه شده است که به ناچار باید به آن ها آگاهی پیدا کنیم. برخی از انگیزه ها طبیعی است و پاره ای دیگر اکتسابی. گر چه تفکیک این دو در انسان خیلی سخت است امّا در این جا برای آموزش آن، این دو را تفکیک کرده ایم. نمونه هائی که برای انگیزه های طبیعی ذکر شده عبارت از غرائزی است که رفتار های آدمی را شکل می دهد. به جای غرائز مفهوم نیاز را نیز می توان استفاده کرد. غرایز، نیازها و یا انگیزه های طبیعی در یک طبقه بندی به سائق ها ـ نیاز به امنیت، نیاز به تعلق داشتن و مورد تحسین واقع شدن ـ نیازهای فطری (شناختی ـ عاطفی) شناخته شده است. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام تفاوت اساسی انسان با سایر حیوانات، در روحی است که انسان دارد، روح الهی انسان که به نفس ناطقه نیز مشهور است، او را از سایر حیوانات جدا می سازد خداوند وقتی راجع به خلقت انسان صحبت می کند، خاطر نشان می سازد که به انسان روحی داده است که از آن تعبیر به «روح من» می کند. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام این روح، یعنی روح خدائی به هیچ یک از موجودات دیگر داده نشده است. این روح منحصر به فرد، خود نیازهائی دارد که از آن نیازها تعبیر به نیازهای فطری می شود. به این ترتیب «نیازهای فطری، نیازهایی هستند که از روح الهی انسان سرچشمه می گیرند». نیازهای فطری نیازهای فطری بدین ترتیب طبقه بندی شده است: 1ـ حقیقت جویی، 2ـ نیاز به اخلاق یا فضایل، 3ـ نیاز به زیبایی، 4ـ خلاقیت و ابداع، 5ـ نیاز به عشق و پرستش آن چه در این جا مورد بررسی قرار می گیرد «نیاز به اخلاق» است. موضوع سوال اصلی ما این است که آیا ذاتاً امکان تربیت اخلاقی وجود دارد یا نه؟ در پاسخ به این سوال به این جا رسیدیم که در فطرت انسان «نیاز به اخلاق» تعبیه شده است. نیاز به اخلاق انسان برای زندگی اجتماعی خود ناگزیر از وضع قوانین و اطاعت از آن است. در اجتماع، قوانین سعی می کنند حدود هر کس را تعیین و آنان را موظف به رعایت حقوق دیگران نماید. این قوانین گاه به مقررات اجتماعی و گاهی به اخلاق اجتماعی شهرت پیدا کرده اند. این مقررات و یا اخلاق اجتماعی در واقع نیازی ثانوی برای زندگی اجتماعی انسان به شمار می آیند. انسان به طور طبیعی نیازمند به این گونه قوانین نیست، بلکه از آن جائی که برای رفع حوائج خود ناگزیر از زندگی اجتماعی است، لذا این مقررات را برای تنظیم حیات اجتماعی خویش وضع و رعایت می کند. مقصود از نیاز انسان به اخلاق، نیاز به مقررات اجتماعی و بین فردی نیست، بلکه مقصود از نیاز به اخلاق، تمایل طبیعی آدمی برای داشتن کمالات و خیرات اخلاقی است. انسان گذشته از این که در اجتماع زندگی می کند، فضیلت را دوست دارد و طالب آن است. انسان اگر در جهان به تنهائی هم زندگی کند، باز خود را مجاز به انجام هر کاری نمی داند. او از این که بر نفس خویش مسلط باشد، احساس لذت می نماید و این سرمایه اولیه اخلاق به شمار می آید. آدمی از ضعف خویش در مقابل خواسته ها و تمایلات، احساس ناخرسندی می نماید. از این رو از ضعف عقل گریزان بوده و تمایل به حاکمیت عقل بر حیات خویش دارد. و اخلاق نیز از عقل ناشی می شود. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام با این توضیحات برای پی بردن به این که امکان تربیت اخلاقی یک امکان اصیل و قابل اعتنا است کافی است کمی با خود اندیشه کنیم. تجربه ثابت کرده است که انسان از داشتن فضیلت های اخلاقی احساس رضایت مندی کرده و از صفاتی چون ظلم و تضییع حقوق و کارهای منافی عفت شرمسار است. این قضیه به ما در فهم امکان ذاتی تربیت اخلاقی کمک می کند. بنابر این به حکم عقل، تربیت انسان امری کاملاً طبیعی است در غیر این صورت وجود چنین نیازهایی چه معنایی دارد؟ علت دیگری که خارج از تفکر و تجربه انسانی است، وجود مکتب های گوناگون دینی و غیر آن است که هر کدام به طریقی به فضیلت های اخلاقی توصیه می کند. اگر در این که آیا تربیت اخلاقی امکان دارد یا نه، شکی کنیم، کافی است که به ادیان الهی توجه کنیم. اگر چنین امکانی وجود نداشت، این همه ادیان در عصرهای گوناگون برای نسل های مختلف تلاش نمی کرد. می دانیم در کتب آسمانی پاره ای از مطالب به تاریخ و برخی به عقاید و در قسمت های دیگری به اخلاق پرداخته است. اگر انسان به اخلاق نیاز نداشت و یا تربیت اخلاقی در انسان بی تأثیر بود، آمدن این همه توصیه های اخلاقی لغو و بیهوده می شد و خداوند کار عبث و بی ثمر مرتکب نمی شود. پس امکان دارد که بگوئیم تربیت اخلاقی در انسان کار ساز است. علاوه بر وجود دین و شریعتی که توصیه به اخلاق می کند، رسولان الهی نیز چنین تکلیفی را بر عهده دارند. رسالت پیامبران رهنمون ساختن انسان ها به سعادت است. آنان تلاش کرده اند تا ارزش های اخلاقی را توسعه دهند. پس اگر امکان تربیت اخلاقی وجود نداشت ارسال رسولان هم کاری لغو و بیهوده بود در حالی که خداوند حکیم است. سومین مؤید برای وجود امکان تربیت اخلاقی، باور و اعتقاد به معاد است. معاد و بازگشت به جایگاهی که صواب از ناصواب و سره از ناسره بازخوانی می شود منجر به بروز رفتارهای اخلاقی و پایبندی به ارزش ها می شود. وجود باور به معاد و بازگشت انسان ها به میز محاکمه مؤید دیگری بر وجود چنین امکانی است. در واقع معاد محرکی است برای خود سازی و توجه به پاک سازی نفس از آلودگی ها. بنابر این با توجه به قرائن مذکور آن چه امید تکامل و پایبندی اخلاقی در انسان را روز افزون می کند التفات بشر به معاد است. امروزه با نگاهی گذرا به مراکز تربیتی از جمله مهد کودک ها، مدارس علمی، مراکز باز پروری، ندامت گاه ها و ... می توان به این نتیجه رسید که رشد و تربیت اخلاقی در انسان ها قطعی و غیر قابل انکار است. با توجه به آن چه بیان شد اگر بگوییم انسان قابلیت تربیت ندارد مستلزم تناقض شده ایم. پاسخ سوال دوم و اینک به سوال دوم می پردازیم: آیا با شرائط فعلی امکان وقوعی تربیت اخلاقی وجود دارد یا خیر؟ آیا واقعاً بشر با تربیت های موجود، توانسته است خود را به درجات عالی رشد و پویائی اخلاقی برساند یا خیر؟ چه نمونه هائی سراغ دارید تا روشن کند که واقعاً بشر قابلیت تربیت را دارند؟ در پاسخ و تبیین سوال مذکور به قرآن، کتاب هدایت، مراجعه می کنیم در آیه 50 از سوره طه، خداوند می فرماید: «ربنا الذی اعطی کل شی خلقه ثم هدی» برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام پروردگار ما کسی است که به هر موجودی آن چه لازمه آفرینش او بود عطا فرمود و آن گاه هدایتش کرد. این آیه شریفه بارقه امید را در دل ها زنده می کند که هدایت و رستگاری انسان از ضروریات و مسلّمات است و جای هیچ گونه شک و تردیدی نیست. از سوی دیگر خداوند شاکله انسان را معجونی از تقوی و فجور قرار داده است. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام هر دو زمینه سقوط و صعود در انسان هست. و در مبانی نظام اخلاقی اسلام، عنصر «اختیار» از مهم ترین ویژگی های انسان شمرده شده است. انسان مختار است که یکی از دو راه را انتخاب کند. هیچ گونه جبر و زوری در کار نیست. «انّا هدیناه السبیل اما شاکراً و اما کفوراً» برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام و از سوی دیگر قضیه اختیار را چنین مطرح کرده است: «لا اکراه فی الدین» برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام اجباری از سوی خداوند و یا رسولان او در دین نیست. کسی به زور شمشیر اسلام نیاورده است. (البته جنگ های اسلام با کسانی بود که از پیشرفت اسلام جلوگیری می کردند و نمی خواستند مردم بت پرستی را رها کرده و مسلمان شوند لذا هر جنگی که اتفاق افتاده یک طرف نزاع، مستکبرینی بودند که از نفوذ اسلام هراسان بودند). با این بیان ما در صدد دریافت مهم ترین عوامل موثر در تشکیل شخصیت اخلاقی انسان هستیم. به طور اجمال عوامل موثر در هدایت و تربیت اخلاقی انسان به دو بخش تقسیم می شود. الف ـ عوامل بیرونی که عبارتند از: 1ـ عامل وراثت و ژنتیک. از دوران های کهن، تاثیر اجمالی وراثت در ساختار هویت و شخصیت انسان محور بحث و مورد توجه فیلسوفان و دانشمندان و عالمان اخلاق بوده است. «ژن» از پدران و مادران و نیاکان به نسل های بعد منتقل می شود. این ژن ها حاوی ویژگی ها و زمینه های موروثی است که از اولین بنیاد های شخصیت به شمار می رود. در لابه لای احادیث امامان معصوم ـ علیهم السلام ـ به این نکته اشاره شده است. مثلاً جایی که سفارش به خواستگاری می شود از ویژگی های همسر، صالح بودن و پاک دامن بودن را مورد تاکید قرار می دهد. زیرا این صلاحیت و پاکی، به نسل های بعد هم منتقل می شود. 2ـ عامل فیزیولوژیکی. وضعیت و ویژگی های ساختمان بدنی، عضوی، عصبی، و فیزیولوژیکی از عوامل موثر در ساختار شخصیت به شمار می آید. 3ـ عوامل طبیعی و مادی. موقعیت جغرافیایی و وضعیت اقلیمی محل تولد و نشو و نمای کودک نیز تأثیر مهمی در پیدایش نژاد های گوناگون و ساختار های شخصیت متفاوت در نوع بشر دارد. 4ـ عوامل اجتماعی. این عامل در ردیف مهم ترین عناصر شکل دهنده ساختار شخصیت بشر شناخته شده است. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام از جمله عوامل اجتماعی می توان به کانون خانواده، مدرسه، دانشگاه، محیط های عمومی، رسانه های گروهی، تاریخ و... اشاره کرد. گروه های سنی هم چنین در شمار مهم ترین عوامل بیرونی همواره مدّ نظر علما و اخلاق بوده است. در حوزه اخلاق رابطه استاد و شاگردی هم از عناصری است که در شکل دهی شخصیت اخلاقی بسیار نقش آفرینی می کند. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام ب ـ عوامل درونی. درباره نقش و تأثیرات ژرف عوامل روانی و درونی، نظیر اندیشه و تعقل، فطرت، غریزه، گرایش ها، اراده و... علمای اخلاق نکات مهمی بیان کرده اند. وجدان یا ضمیر ناخودآگاه از دیگر عوامل مهم در تربیت اخلاقی شمارش شده است. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام در مرحله سوم با توجه به دو نکته گذشته به بررسی نظام اخلاقی اسلام می پردازیم. اصول موضوعه نظام اخلاقی اسلام راه کار اسلام برای تربیت اخلاقی حاوی سه اصل اساسی و مهم است. اصل اول حق انتخاب انسان در طول زندگی است. اختیار بشر در این که کدام راه را برگزیند نهایت احترامی است که خداوند به انسان گذاشته است. دومین اصل در نظام اخلاقی اسلام، این است که انسان دارای مطلوب نهایی است. انسان در این نظام پوچ گرا و ولنگار نیست و تمام کارهایش بر اساس عنصر «مطلوبیت» پایه ریزی شده است. مطلوب مورد نظر انسان، مطلوبیت و خاستگاهی ذاتی است. این هدف نهایی، همان چیزی است که بالفطره برای انسان (بدون در نظر گرفتن عقیده) مطلوب است که از آن به سعادت، فلاح و فوز و... تعبیر می کنیم. در فلسفه نیز ثابت شده است که «الذاتی لا یعلل»، این مطلوب چون و چرا بردار نیست. همه دنبال سعادت اند اما راه رسیدن به آن و یا مصداق سعادت را در پاره ای موارد اشتباه می کنند. باید دقت کرد که تشخیص مصداق سعادت با پیروی از دین، مطمئن و جاودان است. تمام بایدها و نبایدهای قرآن، زمینه وصول به سعادت را فراهم کرده است. از دیگر اصول موضوعه، اصل تأثیر تلاش انسان در وصول به هدف است. اعتقاد به این اصل و آگاهی از تأثیر اعمال و رفتار انسان نسبت به سرنوشت وی برای وادار کردن شخص به حرکت و تلاش در مسیر اهداف عالی اخلاقی، لازم و ضروری خواهد بود. این اصل نشان می دهد که تلاش هدر نمی رود و نتیجه بخش خواهد بود هم چنین نشان می دهدکه بدون تلاش، رستگاری تحقق پذیر نیست، و دیگران توان تغییر سرنوشت او را ندارند. این اصل می رساند که انسان نمی تواند سربار دیگران شود و نمی تواند مشکلاتش را به عهده دیگران بگذارد.آیاتی که در قرآن به نوعی بحث جزاء را مطرح می کند، این اصل را روشن می سازد. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام با توجه به آن چه گذشت، آیات قرآن اشاره می کند که تربیت اخلاقی امری است که با تلاش انسان و داشتن هدف و غایت نهایی در سایه خواستن انسان امکان پذیر است. در جامعه کنونی گر چه تهاجم فرهنگی با تمام قوا در حال فعالیت است، اما تا انسان نخواهد و نپذیرد بیگانگان موفق نمی شوند. تهاجم زمانی کارساز است که انسان هدف نهایی نداشته باشد و زمانی کارساز است که انسان به توصیه ها و قرآن و اهل بیت ـ علیهم السلام ـ عمل نکند و تلاش در رسیدن به سعادت را از خود نشان ندهد. پس در عصر ما عنصر اصلی برای رسیدن به تربیت اخلاقی، توجه تمام و کامل به «وحی» است. وحی که در قالب قرآن و یا کلام اهل بیت است، قانون اساسی است. این قانون ساختمان حیات معنوی انسان را ترسیم کرده است. پس اخلاق و تربیت زمانی اتفاق می افتد که اولاً اهداف معاندین و دشمن درونی (نفس) معلوم شود ثانیاً به سوی هدف نهایی قرآن، با تلاش و حوصله حرکت کرده تا در سایه اختیار و آزادی به مطلوب نهایی واصل شود. وجود عالمان ربانی، نیکان و صالحان، جوانان پاکدامن، ره یافتگان به کوی دوست (شهدا) و افراد باتقوی و معتمد نشان می دهد که در عصر کنونی امکان تربیت اخلاقی وجود دارد. و از قبل از تولد تا آخر عمر باید مراقب بود تا به فلاح و رستگاری نائل شد. به نظر می رسد بهترین راه برای تربیت جامعه و فرد، الزام انسان ها به رعایت قوانین و مقرراتی است که امروزه تحت عنوان رساله عملیه در اختیار مکلفین است. در این رساله ها آمده است که انسان چگونه رفتار کند تا آن که از هر گونه آلودگی پاک باشد. پس ابزاری که امروزه در اختیار ما است چه ابزاری که به گونه ای افراد را محدود می کند مانند حریم خانواده و یا مراکزی که محدود کننده است و هم چنین مراکزی که به نوعی در ساختار اخلاقی جامعه موثرند مانند رسانه ها، می تواند زمینه های تربیت را ایجاد کند. عنصر امر به معروف و نهی از منکر ا زمهمترین عوامل کنترل اخلاقی جامعه است که باید به آن پرداخته شود. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . جمعی از نویسندگان، در آمدی بر تعلیم و تربیت اسلامی، فلسفه تعلیم و تربیت، ج 1، دفتر همکاری حوزه و دانشگاه، ص 284 در تعریف نهایی تعلیم و تربیت، گفته اند: اِعمال ارادی و هدفدار یک انسان (مربی) بر انسان دیگر (متربّی) با یک جریان هدف دار و حاوی محتوی است به ص362 مراجعه شود. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . مصباح، محمد تقی، دروس فلسفه اخلاقی، انتشارات اطلاعات تهران، 1376، ص 9. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . همان، ص 10. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . روان شناسی عمومی، درس مشترک کلیه رشته های مراکز تربیت معلم (مولفان: علی اصغر احمدی، محمد تقی فراهانی) ص 154. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . در چندین آیه قرآن، خداوند دمیدن روح را به خود نسبت داده است. و آن را امری از امور مختص خود قلمداد کرده است. این نشان می دهد که کسی کنه آن را دریافت نخواهد کرد و هیچ کس قادر به ساخت و یا نفخ آن غیر از ذات اقدس خداوند نخواهد بود، سوره های حجر و ص و سوره اسرا، آیات 170ـ171. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . روان شناسی عمومی، ص 164 ـ 165. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . طه / 50. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . فالهمها فجورها و تقواها، شمس / 8. انسان از سر اختیار راه تقوی و یا فسق را می تواند طی کند. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . انسان / 3. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . بقره / 285. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . در آمدی بر تعلیم و تربیت، همان، ص 512 ـ 513. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . اماکن مذهبی، بارگاه و مرقد امامان معصوم ـ علیهم السلام ـ و امام زادگان، گلزار شهدا و شهدا گمنام، بازدید از مناطق جنگی، حضور در مجالس عزاداری اهلبیت ـ علیهم السلام ـ و ... از جمله عوامل بیرونی است که لازم است به آن اشاره کرد. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . همان، ص 513. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . مصباح، محمد تقی، اخلاق در قرآن، انتشارات امام خمینی، 1376، ج 1، ص 21. محمد غفراني - مرکز مطالعات و پژوهش هاي فرهنگي حوزه علميه لینک به دیدگاه
Hossein.B 3666 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 18 فروردین، ۱۳۹۰ اخلاق اسلامی اخلاقی دینی است و همه ویژگی ها و امتیازات یك نظام اخلاقی دینی را دارا است بنابراین قبل از بیان جنبه های اختصاصی اخلاق اسلامی مناسب است برخی از امتیازات نظام اخلاقی دینی را بر شماریم. 1 - هر نظام اخلاقی دینی، متكی بر وحی است و این ویژگی باعث می شود راهنمایی های اخلاقی آن مصون از خطا باشد. احكام اخلاقی را در حقیقت بیان كننده راه های تحقق كمال انسان می دانیم یعنی هر دستور یا رهنمود اخلاقی در واقع بیان می كند كه اگر فلان فعل را انجام دهیم به كمال وجودی خود نزدیك تر می شویم و یا اگر فلان عمل را ترك كنیم از دوری نسبت به كمال خویش مصون می مانیم بنابراین هر آمر یا ناهی كه حكمی اخلاقی صادر می كند، زمانی می تواند حكمی درست صادر كند كه ماهیت انسان و ضعف ها و قوت های او را به خوبی بشناسد و بداند كه كمال حقیقی انسان چیست و از چه راه هایی می توان این كمال را محقق ساخت. با توجه به این دیدگاه اگر آمر و ناهی احكام اخلاقی خداوند عالم مطلق باشد خدایی كه آفریننده انسان است و همه ابعاد وجود او و چگونگی رابطه او با همه هستی را می شناسد اطمینان خواهیم داشت كه عمل به دستورات او ثمربخش و محقق كننده كمال انسان است؛ در حالی كه اگر حكم اخلاقی از سوی موجودی محدود صادر شود، چنین اطمینانی را نخواهیم داشت. 2 - پیروی از هر حكم اخلاقی نیازمند انگیزه است. انسان ها در صورتی برای انجام عملی برانگیخته می شوند كه به طریقی بر درستی آن واقف شوند. راه وقوف بر درستی احكام اخلاقی، یا وجدان اخلاقی انسان هاست یا توصیه ای كه از سوی توصیه كننده ای آگاه و دلسوز صادر شود. احكام اخلاقی دینی، از منبع وحی صادر می شود و هیچ تردیدی در خصوص آگاهی و خیرخواهی خداوند در دل مؤمنان وجود ندارد؛ در نتیجه انگیزه و اطمینانی قوی در پیروزی از آن احكام در جان مؤمنان پدید می آید. 3 - اخلاق دینی ضامن اجرایی قوی درونی و همیشگی دارد؛ انسان مؤمن با اعتقاد به وجود خداوند و باور به معاد تعهد بیشتری با اجرای احكام اخلاقی پیدا می كند. 4 - اخلاق دینی از طریق جهان بینی دینی در جان انسان مؤمن تحكیم می شود در جهان بینی دینی همه عالم هدفدار آفریده شده است و به سوی غایتی حكیمانه در حركت است و انسان مؤمن با انجام وظایف اخلاقی خویش خود را با نظام هستی هماهنگ می كند و به سوی سرانجامی خوشایند و مطمئن رهسپار می شود. او انجام تكالیف اخلاقی را بیهوده و مخالف با مقتضای طبیعت و سرنوشت خود نمی شمارد، بلكه اطمینان دارد هر دشواری كه در طریق التزام اخلاقی برای او پیش می آید مقدمه راحتی مهمتری است كه گاه خود از آن بی خبر است؛ زیرا انجام تكالیف اخلاقی برای او به معنای همسویی با همه هستی است به نظر انسان مؤمن اگر انجام وظایف اخلاقی كاستن از تزاحم كمتر باشد ركت به سوی كمال آسان تر، سریع تر و مطمئن تر صورت می گیرد. اخلاق اسلامی در میان نظام های اخلاقی دینی این ویژگی ها و امتیازات حداقل از دید متدینان به آن دین، كم و بیش وجود دارد اما در این میان نظام اخلاقی اسلام افزون بر داشتن همه این امتیازات برجستگی های زیر را نیز دارا می باشد: 1 - اخلاق اسلامی همه عرصه های حیات را در بر می گیرد. برخی از ادیان جهان نظام اخلاقی خود را به تنظیم بخشی از روابط انسان محدود كرده اند این ویژگی تكلیف اخلاقی افراد را در عرصه های دیگر نامعلوم می گذارد. در حالی كه اسلام به همه ابعاد وجودی انسان توجه دارد و تمامی روابط انسان را تحت پوشش هدایت اخلاقی خود می گیرد. 2 - تكالیف اخلاقی اسلامی قابل اجراست و از سختگیری های طاقت فرسا به دور است در روایتی از پیامبر اكرم(ص) این گونه نقل شده است: محبوب ترین دین در نزد خداوند دینی است كه معتدل و آسان گیر باشد. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام و نیز فرمودند: من به دینی معتدل آسان گیر رسالت یافتم. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام در روایتی از امام سجاد(ع) نقل شده است كه امیرالمؤمنین(ع) فرموده اند: همانا محبوب ترین دین در نزد خداوند دین معتدل، آسان و آسان گیر است. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام 3 - منابع اخلاقی اسلامی غنی و گسترده است قرآن سرچشمه زاینده معارف اخلاقی است و جوامع روایی و سیره عملی زندگی پیامبر اكرم(ص) و اهل بیت عصمت و طهارت تفسیر گویایی بر آیات نورانی قرآن هستند كه شرایط و چگونگی تطبیق معارف كلی اخلاقی اسلام بر موقعیت های گوناگون زندگی فردی و اجتماعی را آموزش می دهند. 4 - یكی از ویژگی های نظام اخلاق اسلامی، قابلیت تطبیق آن با شرایط زمانی و مكانی مختلف است این ویژگی از برجسته ترین جنبه های اخلاق اسلامی است زیرا هر نظام اخلاقی در صورتی پاینده و برقرار می ماند كه به نیازهای اخلاقی انسان بهتر پاسخ دهد. این نیازها در عین ثباتی كه در همه زمان ها و مكان ها دارند همراه با شرایط و ویژگی های هر عصر و هر مكان مصادیق و مظاهر گوناگونی می یابند. اخلاق اسلامی به جهت آن كه معطوف به نیازهای اخلاقی انسانی است، جنبه ثابت و پاینده ای را در خود دارد و چون در طی زمانی طولانی توسط معصومین با شرایط متفاوت اجتماعی و تاریخی تطبیق شده است وجه انعطاف پذیر ظواهر و مظاهر آن نیز شناسایی شده است بنابراین بی آن كه به ورطه نسبیت مبتلا شود، می تواند پاسخگوی انسان در همه زمان ها و جوامع باشد. 5 - در فرهنگ اسلامی وجود امامان معصوم به عنوان نمونه های عینی و حقیقی انسان مسلمان تجسم واقعی اسلامی است. وجود چنین اسوه هایی كه در بدترین شرایط تاریخی بر تعهدات اخلاقی خویش پایداری كرده اند امكان پذیر بودن عمل به دستورات اخلاقی اسلام را اثبات می كند. انسان مسلمان با نظر در چهره معصومین در آینه صفحات تاریخ شوق كمال معنوی را در خود می یابد و با امید و اطمینان به امكان پذیر بودن كمالات معنوی روی به تلاش می آورد. افزون بر سنت و سیره معصومین شاگردان برجسته مكتب ایشان نیز قله های بلند فضایل اخلاقی هستند كه به لطف الهی در طول تاریخ سلسله های پرشماری از تربیت یافتگان مكتب اهل بیت را تشكیل داده اند و در همه زمان ها عالمان و صالحان بزرگ نمونه های عینی اخلاق اسلامی بوده اند. این نمونه های عینی جان مشتاقان را بر می انگیزد و اطمینان به سرانجام خوش تكاپوی اخلاقی را تقویت می كند. 6 - یكی از ویژگی های اخلاق اسلامی این است كه مسیر رشد اخلاقی را بر همه انسان ها به طور مساوی گشوده می داند این ویژگی ناشی از انسان شناسی اسلامی و تربیت اسلامی است تربیت اسلامی شرایطی سنی و محیطی و معرفتی افراد را در نظر دارد به همین دلیل و پاداش و كیفر هر فرد به تناسب شرایط اوست تناسب پاداش و كیفر با شرایط هر فرد موجب می شود هیچ گاه انسان حركت به سوی كمال را دیر نشمارد و گمان نكند به سبب شرایط ویژه ای كه دارد به كمال نخواهد رسید. انسان مسلمان با ایمان هیچ گاه نمی تواند شرایط سنی خود را بهانه ای برای سستی در مسیر كمال قرار دهد. همچنین هیچ فرد مسلمانی نباید فقدان امكانات و ابزار مادی را بهانه كند و تكالیف اخلاقی و شرعی خود را ترك كند. در نظام فقهی و اخلاقی اسلام هر فرد در هر شرایطی تكلیف خاص خود دارد كه متناسب با امكانات و توانایی های مربوط به همان شرایط است در نتیجه همه انسان ها در هر برهه زمانی و در هر محیط اجتماعی و جغرافیایی می توانند به سوی كمال حركت كنند و اگر تكالیف اخلاقی خویش را به شایستگی و با خلوص نیت انجام دهند. مراتب بلندی از كمال را در می یابند. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . احب الدین الی اللَّه الحنیفه السمعه؛ برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . انی ارسلت بحنیفیه سمحه؛ وسائل الشیعه، ج 1، ص 152. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . فان احب دینكم الی اللَّه الحنیفه السمحه السهله؛ محمد فتحعلي خاني - آموزه هاي بنيادين علم اخلاق، ج 1 لینک به دیدگاه
Hossein.B 3666 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 18 فروردین، ۱۳۹۰ آیا تاکنون فکر کرده اید که چه کاری اخلاقی است و چه کاری اخلاقی نیست؟ وقتی این عبارت را می شنوید که: «فلانی از اخلاق خوبی برخوردار است» و یا «فلان شخص، بد اخلاق است»، چه مفهومی در ذهن شما نقش می بندد؟ اگر از شما بپرسند که «خوش اخلاقی چیست؟» چه پاسخی می دهید؟ حتماً خواهید گفت کسی که همواره لبخند می زند و چهره عبوس و گرفته ندارد و از روابط عمومی خوبی برخوردار است، فرد خوش اخلاقی است. ولی همه سخن در این است که شاید این فرد برای دست یابی به منافع خودش چنین برخوردی دارد؟ اگر چنین است، در واقع، او شما را گول می زند و می خواهد از زودباوری شما سوء استفاده کند در این صورت، آدم متقلّبی است. پس چگونه می توان او را فردی «خوب» و «اخلاقی» دانست؟ احتمالاً وقتی برای خرید به بازار رفته اید، با فروشندگانی برخورد کرده اید که با لبخند و خوش رویی، مشتریان را تحت تاثیر قرار داده و توانسته اند جنس خودشان را بفروشند آیا در ذهنتان این پرسش نقش نبسته است که فروشنده، لبخند و خوش رویی را ابزاری برای فروش کالا و جذب مشتری قرار داده است؟ اگر چنین است، چگونه می توانیم بین یک خوش اخلاق واقعی و خوش اخلاقی که از این ویژگی به عنوان ابزار استفاده می کند، فرق بگذاریم؟ آیا نتیجه چنین تردید و دو دلی در برخورد با افراد خوش اخلاق، نوعی بد گمانی در ما ایجاد نمی کند؟ پس از این، به چه کسی اطمینان خواهیم داشت؟ و اگر بد گمانی و عدم اطمینان وجودمان را پر کند، چگونه می توانیم در جامعه خودمان زندگی کنیم؟ معیار خوب و بد آیا معیاری برای تشخیص خوب و بد وجود دارد؟ می توانیم بگوییم که همه ما انسان ها، چیز هایی را خوب می دانیم، چیزهایی را بد می دانیم و در مواردی هم اختلاف سلیقه و یا برداشت داریم. بنابر این، می توانیم مواردی را که اتفاق نظر وجود دارد، ملاک خوب و بد بدانیم و بر آن پایه عمل کنیم؟ به عنوان نمونه، همه ما دروغ گفتن، دزدی کردن، مردم آزاری، بی وفایی، پیمان شکنی، نیرنگ بازی و ویژگی هایی از این دست را بد می دانیم و در مقابل، راستگویی، بی آزاری، وفاداری، صداقت و صمیمیت و امثال آن را خوب می دانیم. بنابر این، می توانیم همین ها را اخلاق خوب و بد بدانیم و بر این پایه، داوری کنیم؛ اما سخن در این است که اگر در شرایطی قرار گرفتیم که چاره ای جز دروغ گفتن یا دزدی کردن و امثال این ها نداشتیم، تکلیف چیست؟ اگر کسی از گرسنگی در حال مرگ بود و یا بیماری لاعلاجی داشت و به خاطر زشتی دزدی، دست به دزدی نزد و به خاطر نداشتن غذا و دارو، جان باخت، شما کار او را تحسین می کنید یا تقبیح؟ حتما همه ما یک نظر نخواهیم داشت. پاره ای کار او را تحسین می کنیم و پاره ای دیگر تقبیح! بنابر این، به یک توافق و وحدت نظر نرسیدیم. آیا در این صورت می توانیم بگوییم که دروغ گویی یا راست گویی نمی تواند از معیار اخلاقی بودن و یا بی اخلاقی باشد؟ بستر روانی رفتارها ما، در زندگی، تحت فشارهای بسیار قرار داریم. بخشی از این فشار ها کاملاً آشکار و واضح است؛ اما بخش عمده این فشارها پنهان است که در بسیاری مواقع، خودمان هم به آن آگاهی نداریم. رفتارهای ما بازتابی از اندیشه، باور، احساس و عاطفه مان است. و عاطفه ما معمولاً رها و آزاد نیست. گاهی از چیزی خوشمان می آید و فکر می کنیم که آگاهانه آن را دوست داریم، در حالی که این خوشی، پیشینه ای دارد که اگر نبود، چنین حالتی به ما دست نمی داد، و گاه از چیزی بدمان می آید و این بد آمدن، تحت فشاری ناپیداست که بر عاطفه مان سنگینی می کند آیا در این موارد، رفتارهای ما می تواند به خوبی و یا بدی توصیف شود؟ در روان شناسی جرم گفته می شود که پاره ای از رفتارهای مجرمان، ریشه در گذشته های دور شخصی دارد و حتی گاه در دوران کودکی و بلکه در زمان شیر خوارگی و نوع ابزار احساسات مادر و یا پدر، نهفته است. در این صورت، توصیف رفتارها به خوبی یا بدی، بسیار دشوار است. ارائه ملاک برای داوری در رفتارهای انسان ها بدون در نظر گرفتن دو عامل: محیط های موثر در رفتار شخصی و نیز فشارهای عاطفی و ذهنیت های نهفته، کاری ناسنجیده به نظر می رسد. از سوی دیگر، فقدان ملاک داوری در رفتارهای انسان ها، موجب پذیرش هر رفتاری از هر شخص می گردد و باعث آشوب و بلبشو و بی سامانی در زندگی بشر می شود و زندگی را برای انسان در جامعه، دشوار و بلکه ناممکن می سازد. دو گونه معیار: مطلق و نسبی به نظر می رسد که باید دو گونه معیار برای خوب و بد اخلاق در نظر گرفت. رفتارهایی که قطع نظر از فشارهای عاطفی، خوب و یا بد هستند (که این قبیل رفتارها را باید معیارهای «مطلق» یا «همیشگی و همه جایی» شمرد) و رفتارهایی که تحت فشارهای عاطفی، خوب یا بد هستند (که این قبیل رفتارها را باید خوب و یا بد «نسبی» شمرد). رفتارهای خوب و بد نسبی، در شرایطی خوب و در شرایطی بد هستند؛ یعنی در شرایطی و از بعضی افراد، خوب اند و در شرایط دیگر و از افرادی دیگر، بد هستند این نسبی بودن هم، چیز غیر قابل درکی نیست و تقریباً همه افراد جامعه، از این شرایط و نسبت ها خبر دارند و بر پایه آنها داوری می کنند. دین و معیارها اگر این موضوع را بخواهیم در سایه مفاهیم دینی بررسی کنیم، باید چند اصطلاح دینی را مورد توجه و دقت قرار دهیم. یکی از این اصطلاح ها «تقوا» است. الف) تقوا اگر بخواهیم در ادبیات فارسی، واژه ای پیدا کنیم که بتواند تا حدودی بار معنایی اصطلاح «تقوا» را برساند باید از واژه «رهایی عاطفی» استفاده کنیم. تقوا، دست یابی به موقعیتی است که انسان بتواند عاطفه و احساس خودش را از فشارهای آشکار و نهان، رها کند و آگاهانه و تهی از فشارها تصمیم بگیرد. در این صورت، فشارهای بیرونی بر او چیره نمی گردد و تحت تاثیر خشم، ترس، طمع، ناراحتی، خوشی و دیگر عواطف تأثیر گذار، تصمیم نمی گیرد. چنین شخصی، ناتوان و اسیر «عاطفه» و به تعبیر بهتر: اسیر «عاطفه در بند» نیست و از قدرت والایی برخوردار است که می تواند رفتارهای خودش را معیاردار کند این قبیل افراد، معمولاً رفتارهای خودشان را بر پایه معیارهای مطلق قرار می دهند؛ معیارهایی که بدون سایه سنگین شرایط تأثیرگذار، خوب هستند. شاید توصیه و تاکیدی که در اسلام بر مقوله تقوا شده است و معیار سنجش بین افراد و امتیازبندی آنان در نزد خدا قرار داده شده است، همین نکته باشد که افراد در این فضا می توانند به خوب و بد مطلق، نزدیک شوند و آن را معیار رفتار خود قرار دهند. رفتار افراد با تقوا، معمولاً از سوی کسانی که تحت تأثیر «عاطفه در بند» داوری می کنند، قابل درک نیست. از خود گذشتگی، فداکاری ها، پایداری ها، تسلیم ها، خطر پذیری ها، فروتنی ها و ده ها ویژگی به ظاهر متضادّ تقوا پیشگان، در چارچوب سنجه های «عاطفه های در بند»، توجیه ناپذیر و نقد آلود است. به عنوان نمونه، این که چرا علی ـ علیه السلام ـ برای مدت کوتاهی معاویه را کارگزار خود در شام قرار نداد تا پس از تثبیت قدرت خویش، او را عزل کند و در نتیجه از پیش آمدن جنگ صفین پیشگیری نماید و یا پیشنهاد خوارج را در مورد توبه کردن خویش قبول نکرد تا از جنگ نهروان ممانعت به عمل آورد یا طلحه و زبیر را برای زمانی اندک، وارد حکومت نکرد تا حتّی برای مدّت کوتاهی، آن ها را بازداشت نکرد تا از جنگ جمل، پیشگیری نماید، در قاموس کسانی که گرفتار «عاطفه های در بند» هستند، توجیه روشنی ندارد و درستی و نادرستی این تصمیم ها را فقط کسانی که از تقوا و یا همان رهایی عاطفی برخوردارند، می فهمند. در این سطح، معیارهای اخلاقی و غیر اخلاقی، معیارهای مطلق هستند در این جا نیرنگ و دروغ، با همه آثار و فوایدی که بر آن ها مترتّب است، اخلاقی نمی شوند و هم چنان غیر اخلاقی می مانند و بر عکس، راستی و صداقت، با همه زیان هایی که به بار می آورند، هم چنان اخلاقی و ارزشمندند. انسانی که به این مرحله می رسد، تحت تاثیر هیچ فشار درونی یا بیرونی قرار نمی گیرد و از یقین و آرامشی برخوردار است که در سایه آن، تصمیم آگاهانه و هوشیارانه و آزادانه می گیرد. ب) امر به معروف و نهی از منکر اصطلاح دینی دیگری که در این زمینه در دین مطرح است، «امر به معروف و نهی از منکر» است. معروف، به معنای «رفتارهای مورد تحسین جامعه» و منکر، به معنای «رفتارهای تقبیح شده در جامعه» است. معروف، چیزی است که جامعه آن ها را می شناسد و می پذیرد و منکر، چیزی است که جامعه نمی شناسد و مورد پذیرشش نیست. به نظر می رسد بهره گیری دین از این دو واژه به جای واژه «حسن» و «قبح» (و امثال آن ها) جای تأمل جدّی دارد. اسلام برای باورها و برداشت های جامعه، هویتی قابل احترام قائل است. جامعه نه تنها خودش به عنوان «هویت» و «شخصیت جمعی» تحت فشارهای گوناگون است، بلکه عموم افراد آن هم از «عاطفه در بند» برخوردارند. خوبی ها و بدی های جامعه، خوبی و بدی مطلق نیستند و نمی توانند باشند و انسان به ناچار در چنین محیطی زندگی می کند. تکیه بر معیارهای مطلق در جامعه، جامعه را از کارایی باز می دارد و به بی سامانی و بی نظمی می کشاند. از این رو، در اسلام، در دعوت همگانی به خوبی و پرهیز از بدی، معیارهای شناخته شده جامعه نیز (که نسبی و تحت تأثیر شرایط هستند)، ملاک قرار می گیرند و افراد جامعه، به آن چه در نزد جامعه «معروف به خوبی» است فرا خوانده می شوند و آن چه جامعه آن را قبول ندارد و نمی شناسد، نهی گشته اند. بر این اساس، می توانیم چنین نتیجه بگیریم که رفتارهای افراد جامعه در دو سطح، قابل بررسی و سنجش هستند. در سطحی که افراد به مرحله «رهایی عاطفی» دست یافته و به تقوا رسیده اند (که در این سطح، خوب و بد مطلق، معیار است) و سطحی که افراد، هنوز در بند «عاطفه در بند» هستند (که عموماً چنین اند) و در نتیجه، ملاک خوب و بد در رفتار آن ها، خوب و بد نسبی است و این خوبی ها و بدی ها، چیز هایی هستند که جامعه، آن ها را خوب می داند و یا بد می شمارد. رابطه دو معیار گر چه این که روزی جامعه ای شکل بگیرد که بد را خوب و خوب را بد بشمارد، غیر قابل تصوّر نیست، اما تاریخ بشر نشان داده است که چنین چیزی هیچ گاه تحقق نیافته است و به احتمال بسیار، هرگز هم تحققّ نخواهد یافت و حتی اگر در جامعه ای به فرض، «دروغ گویی» عادی شده باشد، به این مفهوم نیست که دروغ گویی در ذهن جامعه، وصف «خوبی» یافته و راستگویی عنوان «بدی» پیدا کرده است؛ بلکه در چنین جامعه ای هم، باور جامعه بر نیکی و معروف بودن «راست گویی» و بدی و منکر بودن «دروغ گویی» است. از این رو، نباید به خود بیم راه دهیم که اگر اخلاقیات را در بعضی سطوح، «نسبی» دانستیم، مشکل پیش می آید و معیارها از بین می روند و مرز خوبی و بدی برداشته می شود و عنان زندگی بشر به دست هوس باز جامعه می افتد؛ زیرا افراد جامعه، و به تبع آن ها خود جامعه، با این که تحت فشار محیط بیرونی و نیز «عاطفه های در بند» هستند، اما در مجموع، از توانی خداداد (فطری) برخوردار هستند که می توانند فارغ از رفتارهای روز مرّه شان، قضاوتی اخلاقی انجام دهند. این قضاوت، معمولاً نزدیک به داوری افراد برخوردار از «رهایی عاطفی» است و از این رو، ملاک های نیکی و بدی نسبی، همواره در امتداد ملاک های نیکی و بدی مطلق و تحت تأثیر آن ها هستند. در جهان حاضر، وسائل ارتباط جمعی و رسانه های گروهی با انتقال اطلاعات و معلومات جدید و تأثیر بر افکار و عقاید عمومی، نقش بسیار مهمی بر عهده دارند. سیر تحول سریع، در عصر اطلاعات و لزوم مبادله هر چه بیشتر بین نظام های سنّتی و مدرن، رسانه های گروهی را اهمیتی خاص بخشیده است، تا جایی که بعضی از اندیشمندان معتقدند توسعه نظام های اقتصادی و اجتماعی و سیاسی و پیشرفت رسانه ها و تکنولوژی های ارتباطی، لازم و ملزوم یکدیگرند. محمد علي سلطاني - مجله حديث زندگي، ش 29، ص 9 لینک به دیدگاه
Hossein.B 3666 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 18 فروردین، ۱۳۹۰ یكی دیگر از گامهای نخستین در راه اصلاح نفس و تهذیب اخلاق و پرورش ملكات والای انسانی، خود شناسی است. چگونه ممكن است انسان به كمال نفسانی برسد و عیوب خود را اصلاح كند و رذائل اخلاقی را از خود دور سازد در حالی كه خویشتن را آن گونه كه هست نشناخته باشد! آیا بیمار تا از بیماری خود آگاه نگردد به سراغ طبیب میرود؟ آیا كسی كه راه خود را در سفر گم كرده، تا از گمراهی خویش با خبر نشود به جستجوی دلیل راه بر میخیزد؟ آیا انسان تا از وجود دشمن در اطراف خانهاش با خبر نشود، اسباب دفاع را آماده میسازد؟ به یقین پاسخ تمام این سؤالها منفی است، همین گونه آن كس كه خود را نشناسد و از كاستیها و عیوب خویش با خبر نشود، به دنبال اصلاح خویش و بهرهگیری از طبیبان مسیحا نفس روحانی، نخواهد رفت. با این اشاره به اصل مطلب باز میگردیم، و رابطه خودشناسی و تهذیب نفس و همچنین رابطه خداشناسی و تهذیب نفس را مورد بررسی قرار میدهیم. 1- رابطه خود شناسی و تهذیب نفس برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام چگونه خودشناسی سبب تهذیب نفوس میشود؟ دلیل آن روشن است زیرا: اولا: انسان از طریق خود شناسی به كرامت نفس و عظمت این خلقت بزرگ الهی و اهمیت روح آدمی كه پرتوی از انوار الهی و نفحهای از نفحات ربانی است پی میبرد؛ آری! درك میكند كه این گوهر گرانبها را نباید به ثمن و بهای ناچیز فروخت و به آسانی از دست داد! تنها كسانی خود را آلوده رذائل اخلاق میكنند و گوهر پاك روح انسانی را به فساد و نابودی میكشانند كه از عظمت آن بیخبرند. ثانیا: انسان با شناخت خویشتن به خطرات هوای نفس و انگیزههای شهوت و تضاد آنها با سعادت او پی میبرد، و برای مقابله با آنها آماده میشود. بدیهی است كسی كه خود را نشناسد از وجود این انگیزهها بیخبر میماند و شبیه كسی است كه گرداگرد او را دشمن گرفته، اما او از وجود آنان غافل و بیخبر است؛ طبیعی است كه چنین كسی خود را آماده مقابله با دشمن نمیكند و سرانجام ضربات سنگینی از سوی دشمن دریافت میدارد. ثالثا: انسان با شناخت نفس خویش به استعدادهای گوناگونی كه برای پیشرفت و ترقی از سوی خداوند در وجود او نهفته شده است پی میبرد و تشویق میشود كه برای پرورش این استعدادها بكوشد، و آنها را شكوفا سازد؛ گنجهای درون جان خویش را استخراج كند و گوهر خود را هویدا سازد. كسی كه عارف به نفس خویش نیست به انسانی میماند كه در جای جای خانه او گنجهای پر قیمتی نهفته شده ولی او از آنها آگاهی ندارد، ممكن است از گرسنگی و تنگدستی در آن بمیرد، در حالی كه در زیر پای او گنجهایی است كه هزاران نفر را سیر میكند. رابعا: هر یك از مفاسد اخلاقی ریشههایی در درون جان انسان دارد، با خودشناسی، آن ریشهها شناخته میشود، و درمان این دردهای جانكاه را آسان میسازد، و به این ترتیب راه وصول به حق را برای انسان هموار می كند. خامسا: از همه مهمتر این كه خودشناسی بهترین راه برای خدا شناسی است، و چنانكه خواهد آمد، خداشناسی و آگاهی از صفات جلال و جمال حق، قویترین عامل برای پرورش ملكات اخلاقی و كمالات انسانی و نجات از پستی و حضیض رذائل و رسیدن به اوج قله فضائل است. و اگر به مطالب گذشته این جمله را بیفزاییم كه رذائل اخلاقی زندگی انسانی را به تباهی میكشد و جامعه بشری را در بحرانهای سخت گرفتار میسازد، و شهد زندگی را در كام انسانها مبدل به شرنگ میكند، به اهمیت خود شناسی و خودآگاهی برای زندگی انسانها بیشتر پی خواهیم برد. در كتاب «اعجاز روانكاوی» نوشته «كارل منینگر» چنین آمده است: «خود آگاهی عبارت از این است كه هم از قوای مثبت و مهر انگیز نهاد خود آگاهی داشته باشیم و هم از نیروهای منفی كه موجب نابودی ما میگردد و ما را به خاك سیاه میافكند؛ ندیده گرفتن قوای منفی یا خودداری از اشاره به وجود آنها در خودمان یا دیگران، پایههای زندگی را متزلزل میكند». برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام در كتاب «انسان موجود ناشناخته» جملهای آمده است كه شاهد خوبی برای بحث ما است؛ میگوید: «بدبختانه در تمدن صنعتی شناخت انسان مورد توجه قرار نگرفته است، و برنامه زندگی بر وفق ساختمان طبیعی و فطری پایهگذاری نشده است؛ لذا با همه درخشندگی موجب رستگاری نشده است؛ پیشرفت علم به دنبال هیچ طرحی صورت نگرفت و (تقریبا) اتفاقی بود ... اگر «گالیله» و «نیوتن» و «لاووازیه»، نیروی فكری خود را صرف مطالعه روی جسم و روان آدمی كرده بودند، شاید نمای دنیای، امروز فرقهای زیادی با آنچه امروز است میداشت». برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام و به خاطر این امور است كه خداوند یكی از مجازاتهای هوسبازان متمرد را خودفراموشی قرار داده و به مسلمانان هشدار میدهد كه: «و لاتكونوا كالذین نسوا الله فانساهم انفسهم اولئك هم الفاسقون؛ همچون كسانی كه خدا را فراموش كردند و خداوند به سبب آن، آنها را به خود فراموشی گرفتار ساخت، نباشید! و آنها فاسقان (حقیقی) و گنهكارانند». برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام 2- خود شناسی در روایات اسلامی برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام در احادیث اسلامی كه از پیامبراكرم صلی الله علیه و آله و امامان معصوم: نقل شده اثرات بسیار پرارزشی برای خودشناسی آمده است، كه ما را از هرگونه توضیح بینیاز میسازد از جمله: 1- در حدیثی از امیرمؤمنان علی علیه السلام میخوانیم: «نال الفوز الاكبر من ظفر بمعرفه النفس؛ كسی كه خود را بشناسد، به سعادت و رستگاری بزرگ نایل شده است!» برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام 2- و در نقطه مقابل آن چنین میفرماید: «من لم یعرف نفسه بعد عن سبیل النجاه وخبط فیالضلال و الجهالات؛ كسی كه خود را نشناسد، از طریق نجات دور میشود و در گمراهی و جهل گرفتار میآید!» برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام 3- در تعبیر دیگری از همان امام همام آمده است: «العارف من عرف نفسه فاعتقها و نزهها عن كل ما یبعدها؛ عارف حقیقی كسی است كه خود را بشناسد، و (از قید و بند اسارت) آزاد سازد، و آن را از هر چیز كه او را از سعادت دور میسازد پاك و پاكیزه كند!» برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام از این تعبیر بخوبی استفاده میشود كه معرفت نفس (خودشناسی) سبب آزادی از قید و بند اسارتها و پاكسازی از رذائل اخلاقی است. 4- باز حدیث دیگری از همان پیشوای بزرگ علیه السلام میخوانیم: «اكثر الناس معرفه لنفسه اخوفهم لربه؛ كسی كه بیش از همه خود را بشناسد، بیش از همه، خوف پروردگار خواهد داشت!» برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام از این حدیث نیز رابطه نزدیكی میان احساس مسؤولیت و خوف پروردگار كه سرچشمه تهذیب نفس استبا خودشناسی استفاده میشود. 5- در حدیث دیگری از همان حضرت آمده است: «من عرف نفسه جاهدها؛ و من جهل نفسه اهملها؛ كسی كه خود را بشناسد، به جهاد با نفس بر میخیزد و كسی كه خود را نشناسد آن را رها میسازد!» برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام مطابق این حدیث پایه اصلی جهاد با نفس كه طبق صریح روایات جهاد اكبر نامیده شده، خود شناسی است. 6- در نهجالبلاغه در كلمات قصار، از همان بزرگوار آمده است: «من كرمت علیه نفسه هانت علیه شهواته؛ كسی كه (در سایه خود شناسی) برای خود، كرامت و شخصیت قائل است، شهواتش در نظرش خوار و بی مقدار خواهد بود(و به آسانی تسلیم هوی و هوس نمیشود)!» برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام 7- همانگونه كه خودشناسی پایه مهم تهذیب نفس و تكامل در جنبههای اخلاقی و مسائل دیگر است، جاهل بودن به قدر خویش، سبب بیگانگی از همه چیز و دوری از خدا میگردد؛ لذا در حدیث دیگری از امام دهم، امام هادی علیه السلام میخوانیم: «من هانت علیه نفسه فلا تامن شره؛ كسی كه نزد خود قدر و قیمتی ندارد، از شر او ایمن نباش!» برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام از مضمون آنچه در این بحث آمد، به روشنی میتوان استفاده كرد،كه یكی از پایههای اصلی پرورش فضائل اخلاقی و تكامل معنوی، خودشناسی و معرفهالنفس است، و تا انسان این مرحله دشوار و این گردنه صعبالعبور را پشتسر نگذارد، به هیچ یك از مقامات معنوی نایل نخواهد شد؛ به همین دلیل، علمای بزرگ اخلاق تاكید و اصرار زیادی بر این دارند كه رهروان این راه باید به خود شناسی پردازند، و از این امر حیاتی غافل نشوند. 3 - خود شناسی وسیله خداشناسی است برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام قرآن مجید با صراحت میگوید: «ما آیات آفاقی و انفسی (عجائب آفرینش خداوند در جهان بزرگ و در درون وجود انسان) را به آنها نشان میدهیم تا آشكار گردد كه او حق است.» (سنریهم آیاتنا فیالآفاق و فی انفسهم حتی یتبین لهم انه الحق). برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام در جای دیگر میفرماید: در درون وجود شما آیات خداست، آیا نمیبینید؟ (و فی انفسكم افلا تبصرون). برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام بعضی از محققان از آیهمربوط به عالم ذر نیز همین استفاده را كردهاند كه «معرفهالنفس» پایه «معرفهالله» است، آنجا كه میفرماید: «و اذ اخذ ربك من بنی آدم من ظهورهم ذریتهم و اشهدهم علی انفسهم الستبربكم قالوا بلی شهدنا ؛به خاطر بیاور هنگامی را كه پروردگارت از پشت فرزندان آدم ذریه آنان را برگرفت و آشكار ساخت و آنها را گواه بر خویشتن نمود (و اسرار وجودشان را به آنها نشان داد و فرمود) آیا من پروردگار شما نیستم؟ آنها همگی گفتند: آری گواهی میدهیم!» برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام در تفسیر المیزان میخوانیم: «انسان هر قدر متكبر باشد، و فراهم بودن اسباب زندگی او را به غرور وا دارد، نمیتواند این حقیقت را انكار كند كه مالك وجود خویش نیست، و استقلالی در تدبیر خویشتن ندارد، چه اینكه اگر مالك خویشتن بود، خود را از مرگ و سایر آلام و مصائب زندگی باز میداشت، و اگر مستقل به تدبیر خویش بود، هرگز نیاز به خضوع در مقابل عالم اسباب نداشت ... بنابراین، نیاز ذاتی انسان به پروردگار و مالك مدبر، جزء حقیقت وجود اوست، و فقر و نیاز بر پیشانی جانش نوشته شده، این حقیقتی است كه هر كس از كمترین شعور انسانی برخوردار باشد به آن اعتراف میكند، و تفاوتی میان عالم و جاهل و صغیر و كبیر، در این مساله نیست! «بنابراین، انسان در هر مرحلهای از انسانیتباشد، به روشنی میبیند كه مالك و مدبر و پروردگاری دارد، چگونه نبیند در حالی كه نیاز ذاتی خود را به روشنی میبیند. «لذا بعضی گفتهاند كه آیه اشاره به حقیقتی میكند كه انسان در زندگی دنیا آن را در مییابد كه در همه چیز از شؤون حیات خود، نیازمند است - نیازمند به بیرون وجود خود - پس معنی آیهشریفه این است كه ما انسانها را به نیاز و احتیاجشان آگاه ساختیم و آنها به ربوبیت ما اعتراف كردند». برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام به این ترتیب ثابت میشود كه شناختحقیقت نفس انسان با صفات و ویژگیهایش، سبب معرفه الله و شناخت خداست. حدیث معروف «من عرف نفسه عرف ربه؛ هركس خود را بشناسد پروردگارش را خواهد شناخت.» نیز ناظر به همین است. این حدیث گاهی به صورت بالا، و گاه به صورت من عرف نفسه فقد عرف ربه، گاه از پیامبراكرم صلی الله علیه و آله و گاه از امیرمؤمنان علی علیه السلام و گاه از صحف ادریس، نقل شده است. در بحارالانوار از كتاب ادریس پیامبر علیه السلام در صحیفه چهارم كه صحیفه معرفت است چنین نقل شده: «من عرف الخلق عرف الخالق، و من عرف الرزق عرف الرازق، و من عرف نفسه عرف ربه؛ كسی كه مخلوق را بشناسد خالق را میشناسد، و كسی كه رزق را بشناسد رازق را میشناسد، و كسی كه خود را بشناسد پروردگارش را میشناسد». برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام به هر حال مضمون این حدیث در چند جای از بحارالانوار از پیامبراكرم صلی الله علیه و آله یا سایر معصومین(ع) یا ادریس پیامبر علیه السلام نقل شده است و همچنین از امام علیبن ابیطالب علیهما السلام در غررالحكم. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام علامه طباطبایی در تفسیر المیزان بعد از ذكر این حدیثشریف میفرماید: «شیعه و سنی این حدیث را از پیامبراكرم صلی الله علیه و آله نقل كردهاند و این یك حدیث مشهور است. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام تفسیرهای هفتگانه برای حدیث من عرف نفسه. برای این حدیثشریف، تفسیرهای گوناگونی گفته شده یا میتوان گفت، از جمله: 1- این حدیث در حقیقت اشاره به «برهان نظم» است، یعنی هركس شگفتیهای ساختمان روح و جسم خود را بداند و به اسرار و نظامات پیچیده و حیرتانگیز این اعجوبه خلقت پی برد، راهی به خدا به روی او گشوده میشود؛ زیرا این نظم عجیب و آفرینش شگفت انگیز نمیتواند از غیر مبدا عالم و قادری، سرچشمه گرفته باشد. بنابراین، شناختن خویشتن سبب معرفه الله است. 2- ممكن است این حدیث اشاره به «برهان وجوب و امكان» باشد، چرا كه اگر انسان دقت در وجود خویش كند میبیند وجودی است از هر نظر وابسته و غیر مستقل، علم و قدرت و توانایی و هوشیاری و سلامت و بالاخره تمام هستی او با شاخ و برگهایش، وجودی است غیر مستقل و نیازمند كه بدون اتكا به یك وجود مستقل و بینیاز، یك لحظه امكان ادامه بقاء او نیست. او به اصطلاح شبیه به معانی حرفیه است كه در ضمن جمله به كار میروند، و در واقع بدون وابستگی معانی اسمیه، مفهوم و معنی خود را بكلی از دست میدهند؛ (مثلا، هنگامی كه گفته میشود: «من از خانه به سوی مسجد رفتم» واژه «از» و «تا» بدون تكیه بر «خانه» و «مسجد»، هیچ مفهومی ندارد. بنابراین، معانی اسمیه است كه به معانی حرفیه مفهوم میبخشد.) و به این ترتیب هر كس خود را با این ویژگی بشناسد خدای خود را خواهد شناخت، چرا كه وجود وابسته بدون وجود مستقل غیر ممكن است. 3- حدیث میتواند اشاره به «برهان علت و معلول» باشد؛ برای این كه انسان هرگاه در وجود خویش كمی دقت كند میفهمد كه روح و جسم او معلول علت دیگری است كه او را در آن زمان و مكان خاص به وجود آورده، هنگامی كه به سراغ علت وجود خویش (فیالمثل پدر و مادر) میرود باز آنها را معلول علت دیگری میبیند، و هنگامی كه سلسله این علت و معلول را پیگیری میكند، به اینجا میرسد كه آنها نمیتوانند تا بی نهایت پیش بروند چرا كه تسلسل لازم میآید و بطلان تسلسل بر همه دانشمندان مسلم است. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام بنابراین، باید این سلسله بهجایی ختمشود كهعلت نخستین و بهتعبیر دیگر علهالعلل و واجبالوجوداست،هستیاش از درون ذاتش میجوشد و در هستیخود محتاج دیگری نیست. هنگامی كهانسان خودش را بااین وصف بشناسد به خدای خویش پی میبرد. 4- این حدیث میتواند اشاره به «برهان فطرت» باشد، یعنی هرگاه انسان به زوایای قلب خود و اعماق روح خود پی ببرد، نور الهی و توحید كه در درون فطرت اوست، بر او آشكار میشود، و از «معرفهالنفس» به «معرفهالله» میرسد، بی آنكه نیازی به دلیل و استدلال داشته باشد. 5- این حدیث میتواند ناظر به «مساله صفات خدا» باشد، به این معنی كه هركس خویشتن را با صفات ویژه ممكنات و مخلوقات كه در اوستبشناسد، به صفات پروردگار پی خواهد برد. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام 6- مرحوم علامه مجلسی تفسیر دیگری از بعضی از علما درباره این حدیث نقل میكند و حاصل آن این است كه: «روح انسان یك موجود لطیف لاهوتی است در صفت ناسوتی (یعنی از جهان ماوراء طبیعت است كه با صفات عالم طبیعت ظاهر گشته) و از ده طریق دلالت بر یگانگی و ربوبیت خداوند میكند: 1- از آنجا كه روح مدبر بدن است میدانیم كه جهان هستی مدبری دارد! 2- از آنجا كه یگانه است دلالتبر یگانگی خالق دارد! 3- از آنجا كه قدرت بر حركت دادن تن دارد دلیل بر قدرت خداست! 4- از آنجا كه از بدن آگاه است دلیل بر آگاهی خداوند است! 5- از آنجا كه سلطه بر اعضاء دارد دلیل بر سلطه او بر مخلوقات است! 6- از آنجا كه قبل از بدن بوده و بعد از آن نیز خواهد بود دلیل بر ازلیت و ابدیت خداست! 7- از آنجا كه انسان از حقیقت نفس آگاه نیست دلیل بر این است كه احاطه به كنه ذات خدا امكان ندارد! 8- از آنجا كه انسان محلی برای روح در بدن نمیشناسد دلیل بر این است كه خدا محلی ندارد! 9- از آنجا كه روح را نمیتوان لمس كرد دلیل بر این است كه خداوند لمس كردنی نیست! 10- و از آنجا كه روح و نفس آدمی دیده نمیشود دلیل بر این است كه خالق روح قابل رؤیت نیست!» برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام 7- تفسیر دیگری كه برای این حدیث به نظر میرسد اینكه جمله «من عرف نفسه فقد عرف ربه» از قبیل تعلیق به محال است، یعنی همانگونه كه انسان نمیتواند نفس و روح خود را بشناسد خدا را نیز نمیتواند حقیقتا بشناسد. ولی تفسیر اخیر بعید به نظر میرسد و تفسیرهای قبل مناسبتر است و هیچ مانعی ندارد كه تمام تفسیرهای بالا در مفهوم این حدیثشریف و پر محتوا جمع باشد. آری! هركس خود را بشناسد خدا را خواهد شناخت، و خود شناسی راهی است به خدا شناسی و به یقین خداشناسی، مهمترین وسیله تهذیب اخلاق و پاكسازی روح و دل از آلودگیهای اخلاقی است چرا كه ذات پاكش منبع تمام كمالات و فضائل است و از اینجا روشن میشود كه یكی از مهمترین گامهای سیر و سلوك و تهذیب نفوس خود شناسی است، ولی خودشناسی موانع زیادی دارد كه در بحث آینده به آن شاره خواهد شد. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . اعجاز روانكاوی، ص 6. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . اعجاز روانكاوی، ص 6. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . انیشتین، آلبرت، انسان موجود ناشناخته، ص 22. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . سوره حشر، آیه19. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . انیشتین، آلبرت، انسان موجود ناشناخته، ص 22. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . امینی آمدی، غرر الحكم، حدیث 9965. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . همان، غرر الحكم، حدیث 9034. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . همان، غرر الحكم، طبق المیزان، ج6، ص 173. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . همان، غرر الحكم، حدیث3126. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . محمد محمدی ری شهری، میزان الحكمه، ج3، ماده معرفت، ص 1881. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . امام علی - علیه السلام -، نهج البلاغه، كلمات قصار، كلمه409. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . تحف العقول، كلمات قصار امام هادی(ع). برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . سوره حشر، آیه19. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . سوره فصلت، آیه53. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . سوره ذاریات، آیه21. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . سوره اعراف، آیه172. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . محمد حسین، علامه طباطبایی، تفسیر المیزان ج 8، ص 307. ذیل آیهمورد بحث (باتلخیص). برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . علامه مجلسی، بحار الانوار، ج 92، ص 456 و ج 58، ص 99، و ج 66، ص 293، این حدیثبه عنوان كلام معصوم علیه السلام و در ج 2، ص 32 از پیامبراكرم صلی الله و آله نقل شده است. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . غرر الحكم، حدیث7946. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . تفسیر المیزان، ج6، ص 169 (بحث روانی ذیل آیه105، سوره مائده). برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . راجع به تسلسل، برای توضیح بیشتر به كتاب پیام قرآن ج دوم، ص 6 مراجعه كنید. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . امینی آمدی، غرر الحكم، حدیث 9965. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . نهج البلاغه، خطبه 1. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . بحارالانوار، ج 58، ص 99 و 100. آيت الله مكارم شيرازي - پايگاه بلاغ لینک به دیدگاه
Hossein.B 3666 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 18 فروردین، ۱۳۹۰ مقصود از خود شناسی هر فرد از افراد انسان تركیبی از ویژگیهای نوعی و فردی است. اگر خودشناسی به معنای شناخت جنبه های اختصاصی افراد نوع انسان باشد خودشناسی همان انسان شناسی است. و اگر مقصود از خودشناسی شناخت هر فرد از خویشتن باشد، خودشناسی با انسان شناسی متفاوت خواهد بود. از خودشناسی به معنای اول با عنوان انسان شناسی یاد خواهیم كرد و خودشناسی به معنای دوم را «خودشناسی» یا «خودشناسی به معنای خاص» می خوانیم. انسان شناسی به روشهای مختلفی انجام می گیرد. علومی چون روانشناسی تجربی، فیزیولوژی انسانی و انسان شناسی (آنتروپولوژی) با روش تجربی به شناخت انسان می پردازند. محصول كار این رشته ها، علمی حصولی و مفهومی است. علم النفس فلسفی برای شناخت انسان از روش عقلی - قیاسی پیروی می كند و علمی حصولی را پدید می آورد. برای شناخت انسان می توان از روش نقلی نیز بهره برد. یعنی با رجوع به كتاب و سنت ابعاد وجود انسان را به كمك وحی شناسایی نمود. شناخت هر فرد از خویشتن اگر با درون نگری و از طریق علم حضوری صورت گیرد، نتیجه آن شناخت مجموع ویژگیهای نوعی و شخصی خواهد بود و تمییز ویژگی های نوعی و شخصی از یكدیگر فقط با مشاهده خصوصیات دیگران ممكن خواهد شد. انسان شناسی به روش صد در صد شهودی و درون نگرانه امكان پذیر نیست، ولی می توان از روش درون نگری در شناختن انسان استفاده كرد. می توان خودشناسی درون نگرانه را مقدمه ای برای انسان شناسی قرار داد، علم النفس فلسفی و انسان شناسی تجربی (روان شناسی، فیزیولوژی انسانی و انتروپولوژی) و انسان شناسی نقلی (یا وحیانی) را نیز می توان مقدمه ای برای خودشناسی قرار داد؛ یعنی با استفاده از نتایج این رشته های مختلف ویژگی های نوعی انسان را شناخت و با استفاده از روش درون نگری ویژگی های اختصاصی خود را شناسایی نمود و به خودشناسی نایل آمد. هر چه در خودشناسی بیشتر به روش درون نگری متكی باشیم، نتایجی كه به دست می آوریم برای خود ما یقینی تر خواهد بود و نیاز ما به اصطلاحات و روش های علمی و فلسفی كمتر خواهد شد. اهمیت و ضرورت خود شناسی در روایات از امیر المؤمنین(ع) نقل شده است: خودشناسی سودمندترین دانشهاست. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام همچنین فرمودند: نهایت معرفت آن است كه انسان خود بشناسد. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام و نیز فرمودند: كسی كه به شناخت خود دست یابد به بزرگترین رستگاری و پیروزی رسیده است. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام بزرگترین حكمت آن است كه انسان خود را بشناسد. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام نقطه مقابلِ خودشناسی، خود ناشناسی است كه به عقیده امیر المؤمنین(ع) بالاترین و بزرگترین جهل است. چنانكه فرمود: بزرگ ترین نادانی خود ناشناسی انسان است. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام و نیز فرمود: در جهل انسان همین بس كه خود را نشناسد. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام چرا خود را بشناسیم؟ برای خودشناسی آثار مختلفی بیان شده است و انگیزه های گوناگونی خودشناسی را اقتضاء می كند. یكی از عواملی كه خودشناسی را موجه می سازد، متعلق این شناخت است. «خود» به عنوان چیزی كه در «خودشناسی» شناخته می شود، محبوبترین چیز در نزد ماست. هر كس كه به خود علاقه دارد و علاقه به شناخت محبوب امری است فطری. هر انسانی خود را دوست دارد و طبیعی است كه خودشناسی امری مطلوب باشد. محبت انسان به خود موجب می شود انسان در اندیشه بر آوردن مصالح خویش باشد و بكوشد مفاسد و امور زیان آور را از خود دور سازد. به عبارت دیگر حفاظت از خویش در برابر خطرات و تأمین نیازهای خود به اقتضای محبت به خود امری طبیعی است. از سوی دیگر حفاظت از هر چیز و تأمین نیازها و مصالح هر چیز مستلزم شناخت آن چیز است. هر گاه چیزی را نشناسیم، نیازهای آن و امور زیان آور به آن را نمی توانیم بشناسیم. محبت به خود فقط با حفظ و نگهداری «خود» ارضاء نمی شود. انسان خود را در بهترین و كاملترین شكل می خواهد؛ یعنی دوست دارد هر كمالی را در خود تحقق بخشد و هرگاه كمالی از كمالات ممكن برای خود را در خود نامحقق یابد، از وضع موجود خود ناراضی می شود و در صدد تكمیل وجود خویش بر می آید.كمال خواهی پایان ناپذیر انسان، در عین احساس فقر و نیازمندی است. پس انسان بر خود لازم می بیند كه كمال ممكن برای خویش را بشناسد تا بتواند در جهت كمال خود گام بردارد و كمالاتی نایافتنی را طلب نكند و به چیزی كمتر از آنچه برای او ممكن است رضا ندهد. شناخت كمال نهایی خود فرع شناخت خود است. برای رسیدن به كمال، علاوه بر شناخت مقصد، باید مسیر، مركب و سرعت را هم شناخت. شناخت مسیر، مركب و سرعت متناسب با هر موجود، بر شناخت آن موجود متوقف است. خودشناسی و شناخت كمال و زیباییها و جذابیتهای مقصد نهایی انسان، انگیزه استكمال را در او تقویت می كند. این نكته را می توان یكی از انگیزه های توصیه به خودشناسی از سوی كسانی كه خودشناسی كرده اند دانست. ائمه معصومین(ع) كه انسان و غایت وجودی او را می شناسد و نیز می دانند هر فردی با شناخت خود و غایت هستی خود بیش از پیش خواستار سلوك به سوی كمال خواهد شد، انسانها را به خودشناسی ترغیب می كنند تا آنان را شیفته حركت كمال ی سازند. خودشناسی به خداشناسی می انجامد و خداشناسی در واقع اصلی ترین مقدمه كمال و بلكه خود كمال انسان است. پس خودشناسی برای كمال انسان امری ضروری و غیر قابل چشم پوشی است. همچنین خودشناسی مقدمه ضروری هر شناختی است؛ یعنی هیچ شناختی برای انسان حاصل نمی شود مگر آنكه خود را بشناسیم. پس اگر خواستار شناخت حقایق هستی هستیم باید نخست خود را بشناسیم. آثار خود شناسی الف - خودشناسی برای خدا شناسی از پیامبر اكرم(ص) روایت شده است كه فرمودند: كسی كه خود را بشناسد همانا پروردگارش را شناخته است. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام معرفت نفس به چند شكل به معرفت خدا می انجامد: 1- انسان با شناخت خویش در درون خود گرایشهایی فطری می یابد. هر انسانی خواستار احاطه علمی به جهان است و گرایش او به شناخت هستی، بی نهایت است؛ یعنی انسان هر چه در دانش پیشرفت می كند، همچنان از افزایش سؤالات و دوام جهل خود ناراضی است و تا زمانی كه به علم مطلق دست نیابد خود را ناقص می بیندو از نقص خود ناخرسند است و از این رو خواستار اتصال به سر چشمه علم مطلق می گردد. انسان می داند كه شناخت ماسوی اللَّه بدون شناخت علت العلل آنها شناختی ناقص است. بنابراین شرط شناخت جهان مخلوق را شناخت علتِ مخلوقات می بیند و میل او به احاطه علمی بر جهان، او را ملزم به شناخت خداوند می سازد. 2- انسان به تجربه یافته است كه هر گرایش درونی كه در او وجود دارد حاكی از وجود واقعیتی خارجی است كه آن گرایش را ارضا می كند. میل به رفع تشنگی، با آب كه واقعیت خارجی دارد ارضاء می شود. میل به همسر گزینی با وجود جنس مخالف ارضاء می شود و سایر امیال انسان نیز اینگونه اند. پس اگر انسان خواستار علم و قدرت مطلق است باید علم و قدرت مطلق وجود داشته باشد. پس مبدئی در هستی وجود دارد كه از علم و قدرت مطلق برخوردار است. این شكل شناخت وجود خداوند و صفات علم و قدرت او، اگر چه بر مقدماتی متكی است كه از تجارب درونی انسان تشكیل شده است، ولی در نهایت علمی حصولی و مفهومی است. 3- انسان با كاویدن خویش و رسیدن به خود شناسی حضوری، خود را موجودی وابسته و فقیر می یابد؛ موجودی كه همه احوال او اعم از حیات، علم، قدرت، محبت و اراده و دیگر اوصاف و افعالش، وابسته به موجودی است كه از لحاظ حیات، علم و قدرت نامتناهی است. این درك حضوری به فقر خود نسبت به خداوند، نتیجه شناخت نفس به صفت فقر و نیازمندی است كه همزمان با شناخت نفس، در نفس انسان حاضر است و از هرگونه قیاس و استدلال مستغنی است. خداشناسی حاصل از خودشناسی، علم حضوری است كه اولاًهیچ تردیدی در آن راه ندارد و ثانیاً در تحریك انسان برای حركت به سوی خدا و تحصیل قرب او تواناتر است. بنابراین دعوت به خداشناسی برای خداشناسی، علاوه بر اینكه به سبب اهمیت موضوع خودشناسی است، به سبب روش خاص خودشناسی درون نگرانه است كه حصول آن علم حضوری یقینی است. از همین روست كه امیر المؤمنین(ع) می فرمایند: شناخت به وسیله نفس سودمندترین شناخت است. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام و مفسرین گفته اند مقصود از معرفتین، معرفت به آیات انفسی و معرفت به آیات آفاقی است كه در فرموده خداوند آمده است: به زودی نشانه های خود را در اطراف جهان و در درون جانشان به آنها نشان می دهیم تا برای آنان آشكار گردد كه او بر حق است. آیا كافی نیست كه پروردگارت بر همه چیز شاهد و گواه است؟! برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام خودشناسی برای خود سازی پرورش هر موجودی نیازمند آگاهی از استعدادهای آن است. با اطلاع از استعدادهای یك موجود، می توان به شناسایی مقدمات ضروری تحقق آن استعدادها روی آورد و موانع تحقق آنها را نیز شناخت. پرورش خود نیز بدون اطلاع از استعدادهای خود و نیازها و موانع فعلیت یافتن استعدادها امكان پذیر نیست. پرورش هر موجود، علاوه بر شناخت استعدادها و تواناییها، نیازمند جدا كردن استعدادهای اصیل و استعدادهای كمكی است. هر موجودی دارای یك كمال مطلوب است كه كمال اختصاصی و برتر اوست و در كنار این كمال مطلوب، دسته ای دیگر از استعدادها در او نهفته است كه فعلیت یافتن آنها كمك و مقدمه فعلیت یافتن استعداد اصلی و كمال مطلوب آن موجود است. بنابراین پرورش استعدادهای كمكی و رسیدن به كمالات مربوط به آنها، مطلوب بالذات نیست، بلكه مطلوب تبعی می باشند. با توجه به این حقیقت، پرورش استعدادهای تبعی را فقط باید تا اندازه ای انجام داد كه در خدمت استعدادهای اصیل و كمال مطلوب آن موجود هستند. خود سازی، به معنای فعلیت بخشیدن استعداد اصلی انسان در رسیدن به قرب خداوند است. پس باید استعدادهای انسان و امكاناتی كه در اختیار اوست شناخته شود و استعداد اصیل و تبعی از یكدیگر تمیز داده شوند و سپس معلوم شود غایت استعداد اصیل انسان چیست و پرورش هر یك از استعدادهای تبعی تا چه میزان سودمند و كمك كننده به تحقق استعداد اصیل هستند. با اطلاع از استعدادهای اصیل و تبعی، قادر خواهیم شد درباره روش فعلیت بخشیدن هر یك از آنها در حد مطلوب مطالعه كنیم و از راههای مختلف، آن روشها را شناسایی نماییم. شناخت جنبه های شخصی و شخصیتی به ما كمك خواهد كرد تا ابزار و امكانات متناسب با خود را برای فعلیت بخشیدن به استعدادهایمان بكار گیریم و نیز سرعت فعالیت خودسازی را با قابلیتهای شخصی خود تنظیم نماییم. به طور خلاصه خود سازی نیازمند شناخت خود است تا از طریق شناخت خود شناخت های زیر حاصل آید: - شناخت قابلیتها و استعدادهای خود؛ - شناخت استعداد اصلی و غایت وجودی خود، و تمییز آن از قابلیتهای تبعی؛ - شناخت مقدار مناسب پرورش استعدادهای تبعی خود؛ برخی از این شناختها كه مقدمه ضروری خودسازی هستند،با استفاده از شاخه های مختلف انسان شناسی مانند روانشناسی تجربی، علم النفس فلسفی، فلسفه ذهن و فلسفه فعل یا كنش به دست می آیند و برخی از آنها از طریق خودشناسی فردی و با استفاده از روش درون بینی حاصل می شوند. بنابراین، «خودشناسی برای خودسازی» منحصر به انسان شناسی تجربی و فلسفی نیست، بلكه مجموعه ای مركب از انسان شناسی و خودشناسی به معنای خاص آن است. یكی دیگر از مقدمات مورد نیاز برای خودسازی،داشتن انگیزه و گرایش برای حركت به سوی مقصد در مسیر صحیح است. خودشناسی می تواند انگیزه لازم برای حركت به سوی مقصد را در ما پدید آورد. خودشناسی انگیزه حركت به سوی مقصد را از آن جهت پدید می آورد كه مقصدی كه به ما معرفی می كند با خواستهای فطری ما سازگار است و تنها چیزی كه می تواند خواستهای فطری را برآورد حركت به سوی خداوند و قرب پروردگاری است كه كمال مطلق است و یگانه موجود بی نهایتی است كه علم و قدرت بی نهایت است و كمال خواهی نامتناهی انسان فقط با قرب به او تأمین می شود. خودشناسی برای خودسازی در روایات همه انتظاراتی كه از خودشناسی داریم تا ما را به خود سازی قادر سازد، در روایات، مورد توجه قرار قرار گرفته اندو معصومین(ع) این آثار را بر خودشناسی مترتب دانسته اند. مهمترین انتظارات ما از خودشناسی، شناخت غایت وجودی انسان بود. پیامبر گرامی اسلام(ص) فرمودند: «من عرف ربه فقد عرف ربه». خداشناسی در واقع مقصدشناسی است و شناخت خداوند و شناخت اینكه انسان می تواند به قرب الهی نایل آید بیانگر استعداد اصلی انسان و غایت وجودی اوست. انتظار ما از خودشناسی، منحصر به این نیست كه مقصد را به ما نشان دهد، بلكه انتظار داریم مسیر حركت را نیز به ما معرفی كند. مسیر حركت وقتی روشن می شود كه بتوانیم افعال مناسب برای رسیدن به مقصد را شناسایی كنیم. كسی كه راه را نمی شناسد افعال مناسب برای رسیدن به مقصد را نمی داند. این راه ناشناسی ناشی از خودناشناسی است. امیر المؤمنین(ع) فرمودند: و نسبت به خویشتن خود نادان مباش زیرا كسی كه به شناخت خویش نادان است به همه چیز نادان است. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام یكی از مقدمات ضروری خودسازی، داشتن انگیزه حركت است. به عبارت دیگر شناخت مقصد و مسیر به تنهایی كافی نیست، بلكه داشتن انگیزه نیز ضروری است. امیر المؤمنین(ع) در روایتی می فرمایند: كسی كه خود را بشناسد با آن مجاهده می كند و كسی كه به خویشتن جاهل باشد نفس خود را وا می گذارد. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام ایشان در روایت دیگری فرمودند: كسی كه خویشتن را نشناسد از راه رستگاری دور می شود و به گمراهی و نادانیها مبتلا می شود. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام بنابراین روایات، ناخودشناسی موجب دوری از رستگاری است؛ این دوری هم می تواند به سبب نشناختن مقصد و یا مسیر رستگاری باشد و هم می تواندناشی از لغزش عملی در اثر نداشتن انگیزه حركت در مسیر رستگاری و یا داشتن انگیزه های انحرافی باشد. به هر حال گمراهی از مسیر درست، به هر دلیل، می تواند ناشی از جهل به خویشتن باشد. امیر المؤمنین(ع) در روایت دیگری خودشناسی را برترین عقل و ناخودشناسی را موجب گمراهی معرفی كرده اند: برترین خرد شناخت انسان از خویشتن است، پس كسی كه خود را بشناسد خردمند است و كسی كه خود را نشناسد گمراه است. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام انسان از طریق خودشناسی به ابعاد وجودی خود پی می برد. خودشناسی اگر به روش انسانشناسی تجربی و فلسفی باشد، به شكلی قوای نفس را به انسان معرفی می كند و اگر به شیوه درونگری - برای تحلیل معرفت حضوری ما به خویشتن - باشد نیز ابعاد وجود ما را برای ما آشكار می سازد. در مباحث مقدماتی كتاب تا حدودی به قوای نفس انسان از دیدگاه انسان شناسی فلسفی (علم النفس فلسفی) اشاره كردیم. در اینجا به روش درونگری و نتایج آن از حیث شناخت ابعاد مختلف وجودی انسان می پردازیم. انسان با مراجعه به خویش مجموعه ای از گرایشها و تواناییها را در خود می یابد و با نظر به خویشتن گرایشهای غیر اكتسابی را در سرشت خود می شناسد. این گرایشها بعضی مقتضای حیوانیت انسان است و بعضی ربطی به جنبه حیوانی او ندارد. میل به غذا، نكاح و امنیت جانی در انسان و حیوان مشترك است و گرایش به حقیقت، خیر، زیبایی، تسلط، آفرینش و پرستش امیال اختصاص انسان هستند. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . معرفه النفس انفع المعارف؛ شرح غررالحكم و دررالحكم (خوانساری)، ج 6، ص 148. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . غایه المعرفه ان یعرف المرء نفسه؛ همان، ج 4، ص 272. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . نال الفوز الاكبر من ظفر بمعرفه النفس؛ همان، ج 6، ص 172. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . افضل الحكمه معرفه الانسان نفسه؛ همان، ج 2، ص 419. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . اعظم الجهل جهل الانسان امر نفسه؛ همان، ج 2، ص 387. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . كفی بالمرء جهلاً ان یجهل نفسه؛ همان، ج 4، ص 575. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . من عرف نفسه عرف ربه؛ شرح غررالحكم و دررالحكم، (خوانساری)، ج 5، ص 194. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . المعرفه بالنفس انفع المعرفتین؛ همان، ج 2، ص 25. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . سنریهم آیاتنا فی الآفاق و الانفس حتی یتبین لهم انه الحق او لم یكف بربك انه علی كل شی ء شهید؛ فصلت / 53. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . لا تجهل نفسك فان الجاهل معرفه نفسه جاهل بكل شی ء؛ شرح غررالحكم و درر الحكم (خوانساری)، ج 6، ص 304. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . من عرف نفسه جاهدها، و من جهل نفسه اهملها؛ همان، ج 5، ص 177-178. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . من لم یعرف نفسه بعد عن سبیل النجاه و خبط فی الظلال و الجهالات؛ همان، ج 5، ص 426. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . افضل العقل معرفه الانسان بنفسه فمن عرف نفسه عقل و من جهلها ضل؛ همان، ج 2، ص 442. محمد فتحعلي خاني - آموزه هاي بنيادين علم اخلاق، ج 2، ص 19 - 31 لینک به دیدگاه
Hossein.B 3666 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 18 فروردین، ۱۳۹۰ گرچه بحث و بررسی قلب اصالتا یك بحث اخلاقی نیست و نمی تواند در زمره مسائل علم اخلاق شمرده شود ولی، از آنجا كه در محدوده «علم اخلاق» همه جا با این دو واژه یعنی قلب و فؤاد، در هنگامی كه همین واژه «قلب» یا «فؤاد» و یا در فارسی «دل» را در محدوده اخلاق و علم اخلاق به كار می گیرند؛ قطعا، چنین مفهومی منظور نظر گوینده نیست. و منظور ما نیز از طرح پرسش فوق روشن شدن همین معنای پیچده و اخلاقی آن و نیز اصطلاح قرآنی و روایی این واژه خواهد بود. قطعا اكنون كه كلمه قلب در دو مفهوم مختلف فیزیكی و اخلاقی به كار می رود حكم مشترك لفظی را دارد و در هر یك از دو معنای فوق، بدون توجه بمعنی دیگرش و بدون آنكه رابطه میان آن دو در نظر گرفته شود، به كار خواهد رفت. یك علم طبیعی هنگامی كه كلمه قلب را به كار می برد منظورش به روشنی همان اندام خاص است و كمترین توجهی به معنی اخلاقی آن ندارد؛ چنانكه، یك عالم و دانشمند اخلاقی نیز از به كار گرفتن این كلمه جز همان مفهوم اصطلاحی ویژه اخلاق چیزی دیگری در نظر ندارد و توجهی به مفهوم فیزیكی آن نمی كند. بنابراین، كلمه قلب به صورت مشترك لفظی در این دو معنا به كار می رود راه شناخت حقیقت قلب تنها راهی كه ما برای شناخت معنای «قلب» در قرآن پیدا كرده ایم این است كه در قرآن جستجو كنیم ببینیم چه كارهایی به قلب نسبت داده شده و قلب چه آثاری دارد و از راه مطالعه آثارش، قلب را بشناسیم. ما هنگامی كه با چنین دیدی به موارد كاربرد واژه قلب در قرآن می پردازیم در می یابیم كه حالات گوناگون و صفات مختلفی به قلب و فؤاد نسبت داده شده است كه مهمترین آن از این قرار است: یكی از آثاری كه به «قلب» نسبت داده شده «ادارك» است؛ اعم از ادراك حصولی و ادراك حضوری است. با تعابیر مختلف در قرآن مجید نشان داده شده كه فهمیدن و درك كردن از شؤون «قلب» و به تعبیر دیگری «فؤاد» است؛ از این رو است كه می بینیم قرآن با تعابیر مختلف و با استفاده از كلماتی از خانواده عقل و فهم و تدبر و ... كار ادراك را به قلب نسبت می دهد؛ یعنی، حتی در آنجا نیز كه ادراك را از قلب نفی می كند می خواهد این حقیقت را القاء كند كه قلب كار خودش را انجام نمی دهد و سالم نیست؛ یعنی، شان قلب این است كه ادراك كند پس اگر ادراك نمی كند بخاطر عدم سلامت آن است كه اگر سالم می بود ناگزیر عمل ادراك را انجام می داد. در قرآن ما به آیاتی بر می خوریم نظیر آیه: «ولقد ذرانا لجهنم كثیرا من الجن و الانس لهم قلوب لا یفقهون بها». برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام (و حقا آفریدیم برای جهنم بسیاری از جن و انس را (كه) دل داشتند ولی با آن نمی فهمیدند). كه به كسانی كه دل دارند ولی نمی فهمند اعتراض دارد و نشان می دهد كه دل برای فهمیدن است و نیز به آیه دیگری كه می گوید:«و منهم من یستمع الیك و جعلنا علی قلوبهم اكنه ان یفقهوه». برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام (و بعضی از آنان به تو گوش فرا می دهند و قرار دادیم بر دلهایشان پرده ها و حجابهایی (كه مانع می شود) از اینكه آن را بفهمند). در این ایه نیز سخن از آن است كه دلهای اینان آیات خدا و سخن پیامبر را نمی فهمند؛ ولی، نفهمیدنشان را مستند می كند به حجابها و موانعی كه نمی گذارند قلب كار خود را انجام دهد؛ یعنی، به اصطلاح مقتضی درك موجود است چرا كه قلب برای درك كردن و فهمیدن آفریده شده لیكن حجب و موانع نمی گذارند وظیفه خویش به انجام رساند. در بعضی از آیات از لفظ عقل استفاده شده و می فرماید: «افلم یسیروا فی الارض فتكون لهم قلوب یعقلون بها». برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام (پس آیا (چرا) در زمین سیر نكردند تا اینكه برایشان دلهایی باشد كه با آن بیندیشند). از آیه فوق چنین می توان فهمید كه دل برای اندیشیدن و درك واقعیت است و بر انسان لازم است كه از این ابزار كه خداوند برای فهمیدن در اختیارش قرار داده آن طور كه شایسته است استفاده كند و آن را برای درك حقایق به كار گیرد زیرا خدای متعال زمینه مساعد را برایش فراهم آورده تا به وسیله قلب بتواند بفهمد. به طور كلی این آیات دلالت می كنند كه «قلب» در واقع طوری خلق شده تا بتواند ادراك حضوری داشته باشد و داشتن آن خلاف انتظار بوده دلیل بیماری و كوری آن خواهد بود نوع دیگری ادراك داریم به نام وحی كه ماهیت آن برای ما شناخته شده نیست و تلقی وحی یعنی همین ادراك پیچیده و مرموز نیز در قرآن كریم به قلب نسبت داده شده است. در این مورد هم آمده كه خدای متعال قرآن كریم را بر قلب پیامبر نازل كرده است با تعابیری نظیر: «قل من كان عدوا لجبریل فانه نزله علی قلبك باذن الله». برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام (بگو هر آن كس كه دشمن جبرئیل است (دشمن خداست زیرا) كه او قرآن را بر قلب تو نازل كرد با اذن خداوند). و نظیر: «نزل به الروح الامین علی قلبك لتكون من المنذرین». برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام (روح الامین آن را بر قلب تو نازل كرد تا از انذار كنندگان باشی ). بنابراین تلقی وحی نیز كار قلب است كه در مورد پیامبران مصداق می یابد. پس نتیجه می گیریم كه هم ادراك حصولی كار قلب است كه به وسیله تعقل و تفقه و تدبر انجام دهد. هم ادراك حضوری (و به عبارتی رؤیت حضوری) و هم تلقی وحی نیز كاری است كه به قلب مربوط می شود. و خلاصه ادراك به مفهوم وسیعش اعم از حصولی و حضوری و عادی و غیر عادی كاری است مربوط به قلب و صفتی است كه با تعابیر مختلف به قلب نسبت داده می شود. قلب و احساسات باطنی از جمله چیزهایی كه به قلب نسبت داده می شوند و در زمره آثار قلب به شمار می روند عبارتند از حالات انفعالی و به تعبیر دیگر احساسات باطنی. قرآن با تعابیر مختلف این حالات را به قلب نسبت داده است. یكی از این احساسات احساس «ترس» است كه از حالات و انفعالات قلبی شمرده شده و در این زمینه به آیاتی بر می خوریم نظیر آیه: «انما المومنون الذین اذا ذكر الله وجلت قلوبهم». برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام (مؤمنان آنان هستند كه هرگاه یادی از خدا شود دلشان می لرزد (و می ترسند)). و آیه: «و الذین یؤتون ما اتوا و قلوبهم و جله انهم الی ربهم راجعون». برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام (و آن كسانی كه آنچه كه شایسته است بجای آرند و (مع الوصف) از اینكه ایشان به سوی پروردگارشان باز می گردند، دلهاشان ترسان است ). احساس «اضطراب» نیز از احساسات باطنی قلب است چنانكه در قرآن آمده است: «قلوب یومئذ واجفه» . برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام (دلهایی در آن روز (وحشت زده و) مضطربند). چنانكه خداوند اضطراب و نگرانی مادر موسی را به هنگامی كه فرزندش موسی را به نیل سپرد و فرعونیان او را از آب گرفتند این چنین بیان می كند كه: «و اصبح فؤاد ام موسی فارغا ان كادت لتبدی به لولا ان ربطنا علی قلبها لتكون من المؤمنین». برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام (دل مادر موسی (از اضطراب و نگرانی برای موسی) تهی گردید كه اگر نبود اینكه دلش را محكم كردیم تا باشد از مؤمنین (و در حفظ فرزندش به خدا اعتماد كند) نزدیك بود آن (سر خویش و نگرانی دلش) را آشكار سازد). در ضمن از این آیه بخوبی می توان دریافت كه «قلب» و «فؤاد» یكی هستند. از جمله احساسات باطنی و حالاتی كه در قرآن به «قلب» نسبت داده شده «حسرت» و غیظ است آن چنان كه می فرماید: «لیجعل الله ذلك حسره فی قلوبهم». برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام و در آیه دیگری می فرماید: «و یذهب غیظ قلوبهم». برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام از جمله حالاتی كه به قلب نسبت داده شده «قساوت» و «غلظت» است. كه با تعابیری چون «فویل للقاسیه قلوبهم من ذكر الله». برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام یا «قست قلوبكم». برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام یا «وجعلنا قلوبهم قاسیه. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام چنانكه در مورد غلظت در یك آیه خطاب به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم می فرماید: «ولو كنت فظا غلیظ القلب لانفضوا من حولك». برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام (و هر گاه تندخو و سخت دل بودی مردم از دوروبر تو متفرق می شدند). كه غلظت قلب نقطه مقابل لینت و نرمخویی است كه چنانكه در ابتدای همین آیه آمده «فبما رحمه من الله لنت لهم». چنانكه نقطه مقابل حالات نامبرده نظیر حالت «خشوع»، «لینت»، «رافت»، «رحمت» و «اخبات» نیز در قرآن كریم به قلب نسبت داده شده است. نظیر آیه: الم یان للذین آمنوا ان تخشع قلوبهم لذكر الله و ما نزل من الحق». برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام (آیا وقت آن نرسیده برای آنان كه ایمان آورده اند كه دلهاشان به یاد خدا و آنچه كه از حق فرو آمده خاشع گردد). كه خشوع قلب در آیه، مقابل قساوت قلب قرار داده شده. و آیه: «ثم تلین جلودهم و قلوبهم الی ذكر الله». برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام و آیه: «و جعلنا فی قلوب الذین اتبعوه رافه و رحمه». برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام (و قرار دادیم در دلهای كسانی كه پیروی كردند از او (حضرت عیسی) مهربانی و رحمت را). حالات دیگری نظیر «غفلت» و «اثم» نیز از حالاتی هستند كه در قرآن كریم به «قلب» استناد داده شده است. چنان كه در یك آیه آمده است: «ولا تطع من اغفلنا قلبه عن ذكرنا». برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام (و پیروی نكن آن كس را كه دل وی از یاد خود غافل كرده ایم ). و در یك آیه دیگر آمده است كه: «و من یكتمها فانه اثم قلبه». برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام (و آن كس كه (شهادت را) كتمانش كند دلش گنهكار است «ذكر» و «توجه» و «انابه» و نیز «قصد» و «عمد» از حالات قلب به شمار آمده چنانكه می فرماید: «ان فی ذلك لذكری لمن كان له قلب». برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام (كه در این (تاریخ پیشینیان) یادآوری است برای هر كس كه برایش دلی باشد). و در آیه دیگری آمده است: «لیس علیكم جناح فیما اخطاتم به ولكن ما تعمدت قلوبكم». برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام (بر شما گناهی نیست در آنچه كه خطا كنید بلكه (گناه در) چیزی است كه دلهاتان (در آن) تعمد داشته است ). در آیه دیگری آمده كه: «لا یؤاخذكم الله باللغو فی ایمانكم ولكن یؤاخذكم بما كسبت قلوبكم». برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام (خداوند شما را در قسمهایتان كه (بدون قصد) به لغو (به زبان می آوردید) مؤاخذه نمی كند بلكه به آنچه كه دلهاتان (با توجه و از روی قصد) انجام داده اند شما را مؤاخذه كند). در استناد اطمینان و آرامش به قلب بر می خوریم. چنان كه در آیه دیگری چنین آمده كه: «هو الذی انزل السكینه فی قلوب المؤمنین لیزدادوا ایمانا مع ایمانهم». برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام (اوست كه وقار در دلهای مؤمنان فرود آورد تا ایمانی بر ایمانشان بیفزاید). و از جمله صفاتی كه در دل جایگزین می شود دو صفت «ایمان» و «تقوا» هستند كه در یك آیه می گوید: «قالت الاعراب امنا قل لم تؤمنوا ولكن قولوا اسلمنا و لما یدخل الایمان فی قلوبكم». برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام (اعراب گفتند ایمان آورده ایم (ای پیامبر به آنان) بگو: ایمان نیاورده اید بلكه بگویید اسلام آورده ایم و هنوز ایمان در دلهای شما وارد نشده است ). و در آیه دیگر می گوید: «كتب فی قلوبهم الایمان». برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام (ایمان را در دلهایشان نوشته است ). چنان كه در بعضی آیات درباره تقوا آمده است كه: «و من یعظم شعائر الله فانها من تقوی القلوب». برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام (و آن كس كه شعائر خدا را بزرگ شمارد پس آن را (كار) از تقوای دلهاست ). و آمده است كه:«اولئك الذین امتحن الله قلوبهم للتقوی». برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام (آنان كسانی اند كه خداوند دلهایشان را برای تقوا آزموده است ). می توان گفت: قرآن «طمع» را نیز به قلب مربوط می داند كه در آیه ای می گوید: «فلا تخضعن بالقول فیطمع الذی فی قلبه مرض». برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام (پس نرم سخن نگویید (مبادا) طمع كنند آن كسانی كه در دلشان بیماری است ). نیز «زیغ» هم از حالاتی است كه قرآن به قلب نسبت می دهد در این جمله كه فرمود است: «من بعد ما كاد یزیغ قلوب فریق منهم». برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام (پس از آنكه نزدیك بود دلهای گروهی از ایشان (از حق) منحرف شود). چنان كه «اشمئزاز» نیز در آیه: «و اذا ذكر الله وحده اشمازت قلوب الذین لا یؤمنون بالاخره» . برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام (و هنگامی كه خدا به تنهایی یادآوری شود كسانی كه به جهان آخرت ایمان ندارند دلتنگ شوند). به دل منسوب شده است. همچنین «صغو» و «لهو» در قرآن كریم از جمله صفات «قلب» به شمار آمده آنجا كه می گوید: «صغت قلوبكما». برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام (دلهای شما دو نفر میل و انحراف یافته است ). و می گوید: «و لتصغی الیه افئده الذین لا یؤمنون بالاخره». برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام (و تا میل كند به سوی آن (گفتار شیاطین) دلهای آنان كه به آخرت ایمان ندارند). و در آیه دیگری می گوید: «لاهیه قلوبهم». برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام (دلهاشان (از آنچه برایشان مهم است رویگردان و به چیزهای كم اهمیت و بازیچه مشغول گشته است ). و نیز «اباء»، «انكار»، «كذب» و «نفاق» در آیات مختلف به دلها نسبت داده شده است؛ نظیر آیه: «یرضونكم بافواههم و بابی قلوبهم و اكثرهم فاسقون». برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام (با زبانشان شما را خشنود سازند و دلهاشان زیر بار نرود و بیشترشان نابكارند). و نظیر آیه: «فالذین لا یؤمنون بالاخره قلوبهم منكره و هم مستكبرون» . برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام (آنان كه ایمان به آخرت ندارند دلهاشان (حق را) انكار كننده است و آنان (خودشان) مستكبران اند). و نظیر آیه: «فاعقبهم نفاقا فی قلوبهم الی یوم یلقونه». برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام (پس به دنبال (این كارهای زشت) شان قرار داد نفاقی در دلهاشان تا روزی كه او را ملاقات كنند). و نظیر: «ما كذب الفؤاد ما رای» برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام (دروغ نمی گوید دل در آنچه كه می بیند). كه البته كذب را از دل نفی كرده است ولی نفی كذب از دل به معنی اثبات شانیت دل است برای آنكه صدق و كذب به آن نسبت داده شود علاوه بر اینكه نفی كذب نیز خود به خود اثبات صدق خواهد بود. چنانكه «حمیت» نیز در بعضی از آیات قرآن به «قلب» نسبت داده شده است آنجا كه می گوید: «اذ جعل الذین كفروا فی قلوبهم الحمیه حمیه الجاهلیه». برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام (هنگامی كه قرار دادند آنان كافرند در دلهایشان تعصب را تعصب (دوران) جاهلیت را). و «فزع» نیز در آیه:«حتی اذا فزع عن قلوبهم». برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام به دل نسبت داده شده است. چنان كه «طهارت» و «امتحان» نیز در زمره شؤون «قلب» به شمار آمده و در آیات قرآن به دل نسبت داده شده است. نظیر آیه: «ذلكم اطهر لقلوبكم و قلوبهن». برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام (این برای دلهای شما و دلهای ایشان پاكیزه تر است ). و آیه: «اولئك الذین لم یرد الله ان یطهر قلوبهم». برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام (آنان كسانیند كه خداوند اراده نكرده است دلهایشان پاك گرداند). كه خود آیات سراسر نشان می دهد منظور پاكیزگی و تطهیر معنوی است از آلودگیها و هواهای نفسانی. و نظیر آیه: «اولئك الذین امتحن الله قلوبهم للتقوی». برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام (آنان كسانیند كه خداوند دلهاشان را برای پرهیزگاری آزموده است ). همچنین، از جمله صفات «قلب» در قرآن در صفت «سلامت» و «مرض» است چنانكه در آیه ای می گوید: «یوم لا ینفع مال و لابنون الا من اتی الله بقلب سلیم». برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام (روزی كه مال و فرزندان سودی نبخشد مگر كسیكه با دلی سالم به پیشگاه خدا آید). و در آیه دیگری می گوید: «و ان من شیعته لابراهیم اذ جاء ربه بقلب سلیم». برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام (و از جمله پیروان او ابراهیم است هنگامی كه رفت بسوی پروردگارش با دلی سالم ). و مثل آیه: «فی قلوبهم مرض فزادهم الله مرضا». برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام (در دلهاشان مرض هست پس خداوند در مریضی میفزودشان ). و نظایر این آیات كه باز هم قرائن همراه آیات نشان می دهد كه منظور از سلامت و مرض، سلامت و مرض طبیعی و مادی نیست تا با «قلب» با مادی موجود در سینه تطبیق كند بلكه سلامت و مرض معنوی است. و نیز «شوق» و «تمایل» به قلب نسبت داده شده آنجا كه می گوید: «فاجعل افئده من الناس تهوی الیهم». برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام (پس قرار بده دلهایی از مردم را تا به سوی آنان اشتیاق یابند). و نیز تالیف و «انس» یافتن و انس گرفتن با دیگران كار قلب است چنان كه آمده است: «واذكروا نعمه الله علیكم اذ كنتم اعداء فالف بین قلوبكم فاصبحتم بنعمته اخوانا». برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام (و یاد آورید نعمت خداوند را بر خودتان آن هنگام كه دشمنان (یكدیگر) بودید پس میان دلهاتان انس و الفت قرار داد پس به واسطه نعمت او برادران (یكدیگر) شدید). و در آیه دیگری آمده است كه: «و الف بین قلوبهم لو انفقت ما فی الارض جمیعا ما الفت بین قلوبهم ولكن الله الف بینهم». برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام (و در میان دلهاشان (مؤمنین) انس قرار داد (كه تو) اگر آنچه در زمین است خرج می كردی دلهاشان را به هم نزدیك نمی كردی ولكن خداوند میانشان انس قرار داد). حاصل اینكه با توجه به صفات و امور متنوع فوق كه در قرآهن به «قلب» نسبت داده شده است چون درك كردن، اندیشیدن، ترس و اضطراب، حسرت و غیظ، قساوت و غلظت، غفلت و گناه و زیغ و كذب و نفاق و انكار و ذكر و توجه و انابه و ایمان و تقوا و اطمینان و آرامش و خشوع و رحمت و رافت و لینت و انس و الفت و صفات و كارهای متعدد و گوناگون دیگر كه به تفصیل گذشت به خوبی می توان نتیجه گرفت كه اصطلاح قلب در قرآن با قلب مادی كاملا متفاوت است و شاید بتوان گفت: قلب در هیچ كجای قرآن به معنی جسمانی آن به كار نرفته است؛ چرا كه، اصولا هیچ یك از این كارها را نمی توان به اندام بدنی نسبت داد و حتی در بعضی صفات نادر مثل سلامت و مرض كه می توانند صفات قلب مادی هم باشند قرائن محفوظه بخوبی نشان داده است كه منظور از سلامت و مرض مفهوم مادی و جسمانی آن دو نیست بلكه جنبه های روانی و اخلاقی و معنوی مورد نظر است. بنابراین «قلب» در اصطلاح قرآن، موجودی است كه این گونه كارها را انجام می دهد: درك می كند، می اندیشد، مركز عواطف است، تصمیم می گیرد، دوستی و دشمنی می كند و ... شاید بتوان ادعا كرد كه منظور از قلب همان روح و نفس انسانی است كه می تواند منشاء همه صفات عالی و ویژگیهای انسانی باشد چنان كه نیز می تواند منشا سقوط انسان و رذایل انسانی باشد. و شاید بتوان این حقیقت را ادعا كرد كه هیچ بعدی از ابعاد نفس انسانی و صفتی از صفات و یا كاری از كارهای روح انسانی را نمی توان یافت كه قابل استناد به قلب نباشد. البته، این درست است كه می توان گفت: روح منشا حیات است و موجود به وسیله روح، زنده می شود؛ ولی نمی توان گفت: قلب منشا حیات است؛ لیكن باید توجه داشت كه منظور از حیات در اینجا حیات و زندگی نباتی و حیوانی است و منظور از روح نیز همان روح نباتی و حیوانی است و یا حداقل، اعم است و شامل آنها هم می شود اما اگر حیات را به معنی حیات انسانی بگیریم آن چنان كه خداوند می فرماید: «یا ایها الذین امنوا استجیبوا لله و للرسول اذا دعاكم لما یحییكم». برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام (ای آنان كه ایمان آورده اید خدا و رسول را اجابت كنید هنگامی كه بخوانند شما را به چیزی كه زنده تان كند). در این صورت می توانیم آن را به قلب هم نسبت دهیم چرا كه حیات انسانی در حقیقت جز همین صفات عالیه و ویژگیها و برجستگیهائی كه سرچشمه و جایگاه همه آنها قلب است چیزی دیگری نخواهد بود. مگر اینكه بگوییم: انسان یك روح بیشتر ندارد كه هم منشا زندگی نباتی و هم منشا زندگی حیوانی و هم منشا زندگی انسانی وی می باشد. بنابراین، یك روح كامل دارد كه علاوه بر اینكه نقش روح نباتی و روح حیوانی را ایفا می كند منشا خصوصیتها و ویژگیها و خصلتهای انسانی هم می شود. كه اگر چنین باشد ناگزیر قلب تنها یكی از ابعاد روح انسان خواهد بود و عبارت است از آن مرحله از روح انسان كه منشا صفات و ویژگیها و خصلتهای انسانی است كه به تفصیل از آنها نام بردیم. در این صورت می توان گفت: روح منشا حیات و زندگی حیوانی و نباتی است؛ ولی، به «قلب» در اصطلاح قرآنی آن، چنین نسبتی نمی توان داد. قلب و فواد در قرآن به یك معناست: نكته دیگری كه از آیات می توان دریافت اینكه فؤاد نیز همان مفهوم قلب را دارد با همین تفاوت كه اگر «قلب» مشترك لفظی است میان «قلب» جسمانی و «قلب» غیر جسمانی، فؤاد تنها در «قلب» غیر جسمانی به كار می رود. البته، این تفاوت، تفاوت كاربرد عرفی این دو واژه است نه كاربرد قرآنی؛ زیرا همانطور كه در بالا اشاره كردیم در كاربر قرآنی، قلب هیچ گاه به معنی قلب مادی به كار نرفته است و بنابراین، تفاوتی بین «قلب» و «فؤاد» در كاربرد قرآنی به این شكل هم وجود ندارد. دلیل بر اینكه فؤاد و قلب در قرآن یكی هستند گفته خداوند است در این آیه كه فرموده است: «و اصبح فؤاد ام موسی فارغا ان كادت لتبدی به لولا ان ربطنا علی قلبها لتكون من المومنین». برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام این آیه هر دو واژه «قلب» و «فؤاد» را به یك معنی به كار برده و هر دو را بر یك چیز اطلاق كرده است. دلیل دیگر اینكه در آیات مختلف، كارها و صفات مشابهی به آن دو نسبت داده شده است چنانكه از دقت در آیات گذشته روشن می شود. صدر چیست؟ تعبیر دیگری كه در قرآن كریم به چشم می خورد تعبیر «صدر» است مثل شرح صدر یا ضیق صدر. منظور از صدر در آیات كریمه چیست؟ در پاسخ این سؤال می توان گفت: منظور از صدر، ظرف و جایگاه قلب است با این خصوصیت كه اگر قلب، مادی باشد صدر هم مادی است و جایگاه آن خواهد بود ولی در مورد قلب معنوی طبعا صدر هم به تناسب آن یك ظرف غیر جسمانی خواهد بود یعنی هر چند قلب به معنای معنوی آن، امری جسمانی نیست كه ظرف و جایگاه جسمانی داشته باشد ولی برای آن نیز ظرفگونه ای در نظر گرفته شده است زیرا از آنجا كه ذهن ما با مادیات و محسوسات آشناست و برای قلب مادی ظرفی به نام «صدر» درك می كند كه محیطی وسیعتر از قلب و مشتمل بر آن است در امور معنوی هم چنین چیزی تقدیر شده كه روح انسان ظرف قلب اوست مثل این آیه كه می گوید: «فانها لا تعمی الابصار ولكن تعمی القلوب التی فی الصدور». برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام (پس قضیه از این قرار است كه دیده ها كور نیستند ولكن دلهایی كه در سینه ها جای دارند كورند). پس منظور از صدر، روح است و ضیق صدر و شرح صدر به خاطر همین است كه روح، احساس تنگی یا انبساط می كند و گرنه صدر به معنی مادی آن گشاد و تنگ نمی شود. حاصل آنكه: می توان خصوصیات قلب را كه مشروحا نام بردیم بر سه دسته كلی تقسیم كنیم: یك دسته، آنها كه نفیا یا اثباتا به انواع مختلف شناخت مربوط می شوند. دوم آنها كه به بعد گرایش مربوط می شوند و میلهای متنوع و گوناگون را بیان می كنند و سوم آن خصوصیاتی هستند كه به قصد و اراده و نیت ارتباط دارند. در اینجا یادآوری این حقیقت لازم است كه در ابتدا جز پاره ای از غرایز حیوانی نظیر غریزه میل به غذا هیچ یك از ابعاد نامبرده در انسان فعالیت ندارند. هم شناخت در انسان بالقوه است و فعلیت ندارد چنان كه خداوند می فرماید: «والله اخرجكم من بطون امهاتكم لا تعلمون شیئا». برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام (و خداوند شما را از رحمهای مادرانتان خارج كرد در حالیكه چیزی نمی دانستید). و قدر متقین این است كه شناخت آگاهانه ای در ابتدا برای انسانهای عادی وجود ندارد و همچنین میلها و گرایشهایی كه در روح انسان تحقق پیدا می كند در آغاز آفرینش جز به شكل بالقوه وجود ندارد و تدریجا در سنین و فصول مختلف زندگی و تحت شرایط مناسب، تمایلات و گرایشهای مختلفی در انسان شكوفا می شوند. البته، همانطور كه گفته شد همه این حقایق بالقوه در نفس وجود دارند و تدریجا به فعلیت می رسند، ولی فعلیت یافتن آنها یكسان نیست؛ چرا كه بعضی از آنها خود به خود فعلیت پیدا می كنند و اكتساب و اختیار خود انسان در فعلیت یافتن آنها نقش چندانی ندارد مثل غریزه جنسی و بعضی دیگر از غرایز و امور فطری و غیر اكتسابی كه در شرایط طبیعی خاصی فعالیت پیدا می كنند و شكوفا می شوند چنانكه در بعد شناخت ادراكات حسی معمولا بطور غیر اكتسابی برای انسان حاصل می شوند به این معنا كه فراهم كردن شرایط و اسباب ادراكات حسی، اكتسابی نیست و این نوع ادراكات در شرایط خاصی بطور طبیعی برای انسان حاصل می شوند هر چند كه انسان می تواند از تحقق بسیاری از آنها جلوگیری كند: بعضی چیزها را نبیند، بعضی صداها را نشنود، و نیز سایر حواس خود را تا حدی كنترل كند. نكته دیگری كه در اینجا لازم است یادآوری شود این است كه آنچه از این ابعاد، غیر اكتسابی باشند و بطور طبیعی حاصل می شوند از آنجا كه اختیار انسان در آنها نقشی ندارد نمی توانند در قلمرو اخلاق قرار گیرند و مورد مدح و ذم اخلاقی واقع شوند، چنانكه، انسان در برابر داشتن مایه های طبیعی و استعدادهای جبری خدادادی نیز ستایش و مذمت نخواهد شد و پاداش یا كیفری به آنها تعلق نخواهد گرفت ولی آنجا كه اكتساب و اختیار انسان در فعلیت یافتن این ابعاد نقش داشته باشد آنجا قلمرو اخلاق است و مورد ارزش اخلاقی مثبت یا منفی قرار خواهد گرفت. و اما جهل فطری و طبیعی كه انسان با آن آفریده می شود گرچه امری است غیر اختیاری و اخلاقا مذمتی ندارد ولی، دنبال شناخت رفتن و تحصیل علم كردن و بیرون شدن از جهل فطری كاملا اختیاری است و می تواند در زمره موضوعات اخلاقی واقع شود. روح مساله وجود روح انسانی از بزرگترین مسائل فلسفی است، فیلسوفان درباره آن قرنها، مطالب گوناگون به صورت اثبات روح ونفی آن بحث كرده، اختلاف نموده اند و در حقیقت می توان گفت این،یكی از شیرین ترین و مناسب ترین بحثها مربوط به قلب آدمی بوده است چراكه انسان به طور فطری مایل است درباره آن بحثهای گوناگون انجام دهد زیرا از مسائل اولیه انسانی بوده، انسان علاقه زیادی به دانستن شوون روح خود دارد، بلكه عالم روح از مطمئن ترین عالمی است كه انسانها به هنگام قطع از علائق عالم حس، به آن امیدمی بندد. با همه اختلاف افكار در صفات روح و عوارض و حالات آن، عقیده به وجود روح به طور اجمال تاریخچه طولانی و عمیقی در طول تاریخ عقاید انسانها جایگاه خاصی دارد. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام از جمله عقاید، عقاید هندوها درباره وجود روح و این كه آن رانفخه الهی در انسان دانسته، معتقد بوده اند كه انسان هنگامی كه بمیرد، جسد نورانی، روح او را می پوشاند و چشمان انسان های زنده آن را نمی بیند و به عالم اعلی منتقل می گردد و علمای مصر از5000 سال قبل از میلاد مسیح معتقد بوده اند كه روح در قالب جسم انسان وجود داشته بعد از مردن از جسد به جسد جدیدی انتقال پیدا می كند. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام چینی ها از قرن ششم قبل از میلاد مسیح به وجودروح معتقد بوده اند ، برای آن غلاف جسمانی غیر از جسد عادی معتقد بودند كه موثرات فنا و مرگ در آن تاثیر نداشته و ارواح از هر جانبی مارا احاطه كرده است و عقاید (كنفسیوس) در این باره معروف است. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام عقاید علمای فارس زبان یا اعتقاد اهریمن و اهورامزدا و فلاسفه و علمای یونان از قبیل سقراط و افلاطون معتقد بوده اند كه روح انسان قبل از جسم آنان موجود بوده، و از معارف ازلی نزد خدابرخوردار بوده اند و بعد از انتقال به این بدن جسمی، جمیع معلومات خود را از دست داده و نیاز به تفكر و استدلال و تعلیم و تعلم دارند پس تعلم برای آنان همان تذكر و یادآوری و موت نیز همان رجوع به حالت اولیه زندگی قبل از وجود در حالت جسمی است. به طور خلاصه عقیده به وجود روح و ظهور آن برای انسانهاامر مسلمی نزد انسانهای گذشته از امت ها و ادیان گوناگون وفلاسفه بوده، عقیده نوظهوری نیست و سابقه طولانی عقیدتی دارد. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام حق این است كه اصل وجود روح و مبدأ آن (منیت انسانها) چندان نیازی به دلیل و استدلال ندارد با وجود این از جهات گوناگون عقلی و حسی و تجربی وجود روح قابل بررسی و تحقیق است. در اینجا به برخی از دلایل اشاره می شود: دلیل عقلی بر وجود روح دلیل اول: تغییر مواد مغزی و ثبات ادراكات در تحقیقات علم طبیعی و دیدگاه فلاسفه اروپا و فلاسفه اسلامی در جای خود ثابت شده كه هیچ موجود مادی در حال سكون و آرامش نیست، بلكه همه موجودات در حال تغییر و تحول اند بخصوص بنابر نظریه حركت جوهری كه مبدع آن مرحوم ملاصدرا است. «لئون دنی » روح شناس معروف فرانسوی می نویسد: برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام «فیزیولوژی یا علم وظائف الاعضاء به ما می آموزد كه تمام اعضاء و دستگاههای مختلف بدن، تحت تاثیر دو جریان مهم حیاتی یعنی جذب مواد ازخارج و تبدیل آن به انرژی در طی چند سال به طور كلی تجدید وتعویض می شوند و یك تغییر و تحول مستمر و دائمی در مولكول وذرات اجزای بدن روی می دهد، سلولهای فرسوده و كهنه از میان رفته، به جای آنها سلول های دیگر به واسطه تغذیه به وجود آمده،جبران آنچه را كه از دست داده می نماید. از ذرات و مواد نرم و مرطوب مغز گرفته تا قسمت های سخت و سفت استخوانها در تمام بافتها و نسوج بدن این تغییر و تبدیل پیوسته انجام می گیرد و در دوره عمر، ذرات و سلولهای بدن، به دفعات عدیده از بین رفته و دوباره تشكیل می گردد(صغری). با وجود این تحولات و تغییرات كه در پیكره مادی و جسمانی ما روی می دهد، پیوسته، همان شخص و موجودی كه بودیم هستیم و فكر واندیشه و قوه حافظه و خاطرات دیرینه كه جسم و بدن فعلی ما درآن پدیده های گذشته هیچ گاه سهیم و دخیل نبوده ثابت و پایدارمی ماند(كبری). از مجموع این دو مقدمه صغری و كبری در بالا به طور طبیعی این نتیجه به دست می آید كه در وجود ما غیر از مواد متغیر و متبدل،حقیقت ثابت دیگری است كه هرگز دستخوش تغییر و تبدیل نیست اواست كه شخصیت ما و منیت ما و معلومات ما را در خودحفظ كرده ونگهداری می كند و هر وقت اراده كند، خاطرات گذشته و دیرینه رابه یاد می آورد و در آنها تصرف می كند. از زمان طفولیت و جوانی تا پیری این عمل ادامه می یابد، هنوزهم عكس دوستان و صور اشیاء بعد از سالیان متمادی و دراز درصفحه ذهن ما وجود دارد. از اینجا می فهمیم كه روح مولود مواد خاكستری مغز نبوده، بلكه یك موجود مجردی است كه احاطه تدبیری بر جسم ما دارد، او است كه می بیند و می شنود و ادراك می كند. فلاسفه و بزرگان اسلامی نیز از دیدگاه عقل و فلسفه، تحقیقات علمی روز زا مورد تایید قرار می دهد. محمد حسین فاضل تونی دركتاب «حكمت قدیم » ص 119 چنین می نویسد: «دلیل بر مغایرت نفس با بدن این است كه بدن، دائما در حال تغییر و تبدل است به حسب كم و كیف و عوارض دیگر و به حسب جوهر ذات بنابر حركت جوهری كه ثابت شده است و نفس ناطقه از اول عمر تا آخر عمر باقی است(صغری) و آنچه متبدل است غیر از چیزی است كه متبدل نیست(كبری). پس نفس غیر از بدن و مزاج است(نتیجه). از این دلیل مغایرت نفس حیوانی هم با بدن و مزاج معلوم می گرددچنانكه ملا صدرا بر این عقیده است كه نفس حیوانی هم یك نحوتجردی دارد. پس نفس با بدن مغایر است ». دلیل تجربی و مراد از نفس همان مبدء اعمالی است كه ما آنها را انجام می دهیم و در مقابل پرسش از این اعمال می گوییم: من آمدم، من تفكر نمودم و من دانم و ... و به تعبیر مولف كتاب «معرفت نفس » دفتر اول ص 57: «آن گوهری كه به لفظ «من » و «انا» بدان اشارت می كنیم، موجودی است غیر از بدن و در بود چنین موجودی كه حقیقت من و شما است،یقین حاصل كرده ایم اگرچه با چشم سر او را نمی بینیم و از منظردیدگان ما پنهان است و نمی توانیم آن را لمس كنیم ولی به بود او اعتراف داریم اما چگونه موجودی است و چگونه غیر از بدن است و همراه بدن است و نسبت بدن با او چگونه و تعلق او به بدن چگونه است؟ و به چه نحو از نقص به كمال می رسد و سوال های بسیاردیگری در این باره باید در جای خود به آنها پاسخ داده شود. در حقیقت این دلیل را باید دلیل تجربی نام نهاد كه اثبات موجود مجردی می كند كه در كتاب های علمی فلاسفه و حكماء و در اصطلاح رجال علم و حكمت به نام «نفس یا نفس ناطقه » معروف است. نكته تذكر این نكته در اینجا لازم است كه نفس را در زبان پارسی،روان می گوئیم و جان هم گفته می شود ولی اطلاق صحیح آن، این است كه روان اختصاص به نفس انسان دارد و جان به نفوس حیوانات گفته می شود مثلا نمی گویند روان گاو و گوسفند، بلكه می گویند جان گاوو یا جان گوسفند و اگر در عبارتی روان به جای جان حیوان بكاربرده شده، به عنوان مجاز و توسع در لغت است. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام این گوهر نامبرده به نامهای گوناگون خوانده شده است چون نفس ونفس ناطقه، روح و عقل و قوه عاقله و... آنها را مترادف می دانند. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام آیت الله مکارم شیرازی برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . اعراف / 179. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . انعام / 25 و جمله «جعلنا علی قلوبهم اكنه ان یفقهوه» در آیه 46 اسراء و 57 كهف نیز آمده است. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . حج / 46. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . بقره / 97. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . شعراء / 193 و 194. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . انفال / 2. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . مؤمنون / 60. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . نازعات / 8. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . قصص / 10. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . آل عمران / 156. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . توبه / 15. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . زمر / 22. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . بقره / 74. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . مائده / 13. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . آل عمران / 159. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . حدید / 16. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . زمر / 23. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . حدید / 27. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . كهف / 28. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . بقره / 284. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . ق / 37. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . احزاب / 5. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . بقره / 225. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . فتح / 4. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . حجرات / 14. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . مجادبه / 22. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . حج / 32. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . حجرات / 3. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . احزاب / 32. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . توبه / 117 و «فاما الذین فی قلوبهم زیغ» آل عمران / 3؛ «فلما زاغوا ازاغ الله قلوبهم» صف / 5. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . زمر / 45. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . تحریم / 4. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . انعام / 113. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . انبیاء / 3. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . توبه / 8. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . نحل / 22. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . توبه / 77. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . نجم / 11. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . فتح / 26. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . سبا / 23. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . احزاب / 53. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . مائده / 41. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . حجرات / 3. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . شعرا / 89. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . صافات / 84. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . بقره / 10. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . ابراهیم / 37. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . آل عمران / 103. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . انفال / 63. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . انفال / 24. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . قصص / 10. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . حج / 46. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . نحل / 78. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . دائره المعارف، محمد فرید وجدی، ج 4، ص 324. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . مراجعه به مدرك بالا كنید، ص 326. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . مدرك قبل. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . همان. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . به نقل از كتاب «فیزیولوژی حیوان » تالیف بهزاد، ص 32وكتاب «هورمون ها» ص 11. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . معرفت نفس، دفتر اول، ص 68. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . كشاف، ص 541 - اخوان، ج 3، ص 149 - اسفار، ج 4، ص 76. و حسين حقاني زنجاني - برگرفته از درسهايي ازمكتب اسلام، سال 79، ش 4 لینک به دیدگاه
Hossein.B 3666 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 18 فروردین، ۱۳۹۰ انسان یک حقیقت است؛ حقیقتی که دارای ابعاد وجودی مختلفی است. آن جا که می گوید: «وزن و شکل من» یا «غذا و رشد من»، درباره بعد جسمی و مادّی و طبیعی خویش سخن می گوید و آن جا که می گوید: «فکر و اندیشه و عقل من»، از ابعاد غیر مادّی وجود خویش خبر می دهد. پس انسان ها، «من» ها و «خود» های گوناگونی دارند: خود حیوانی، خود نباتی و خود روحانی. آن چه انسان را انسان کرده و بر سایر حیوانات برتری داده، همین روح ملکوتی و نفخه الهی موجود در اوست. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام یکی از قدیمی ترین دستور های حکیمانه جهان که به وسیله انبیای الهی به بشر ابلاغ شده و حکیمان بزرگ جهان نیز آن را به زبان آورده اند و اعتبار و اهمیت خویش را در طول تاریخ، حفظ کرده و ارزش آن، هر روز، بیشتر کشف شده، این است که: «ای انسان! خودت را بشناس». خودت را بشناس! اگر کسی خودش را نشناسد و از عیوب و ضعف های خویش و توانمندی های بالقوّه نفس خویش آگاهی نداشته باشد، هرگز به دنبال خود سازی، تهذیب اخلاق و کسب کمالات انسانی نخواهد رفت. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام امام علی ـ علیه السلام ـ در اهمیت خودشناسی فرموده: «بهترین شناخت، خود شناسی است برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام و خود شناسی، سودمندترین شناخت هاست». برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام سقراط نیز (که حدود دو هزار و پانصد سال پیش می زیسته است) در این زمینه می گوید: «بیهوده در شناخت موجودات خشک و بی روح، رنج مبر؛ بلکه خود را بشناس که شناخت نفس، بالاتر از شناخت اسرار طبیعت است». برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام گاندی در کتاب «این است مذهب من» می گوید: «من از مطالعه اوپانیشادها (قدیمی ترین کتاب مذهبی و عرفانی هند) به سه اصل، پی بردم که این سه اصل، برای من، یک عمر دستور العمل بوده است: اوّل. در این عالم، برای رسیدن به حقیقت، تنها یک راه وجود دارد و آن، شناخت نفس است. دوم. هر که خود را شناخت، خدا را هم می شناسد. سوم. فقط یک قدرت و یک آزادی و یک عدالت واقعی وجود دارد و آن، قدرت تسلّط بر خویشتن و آزاد شدن نفس از هر کس و هر چیز دیگر و رسیدن به اعتدال در وجود خویشتن است. هر کس بر خویشتن مسلّط شود، بر اشیای دیگر نیز مسلط خواهد شد». برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام الکسین کارل، فیزیولوژیست و زیست شناس معروف غربی می گوید: «ما، در ایجاد وسایل راحتی و سرعت در کار و تهیه ابزارهای زندگی، پیشرفت فراوان کرده ایم؛ ولی به هیچ وجه، خود را نشناخته ایم. در حقیقت، از خود، غفلت ورزیده ایم و در نتیجه، پیشرفت های علمی نتوانسته است ما را سعادت مند کند و توجّه دقیق، نشان می دهد که اضطراب ها و نگرانی ها یمان بیشتر شده است». برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام فایده های خود شناسی 1. خدا شناسی: در حقیقت اگر «خود» انسان یا مجموعه وجود او، با همه ابعادش به خوبی شناخته شود، بزرگترین گام در راه خدا شناسی برداشته شده است. پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ فرمود: «کسی که خود را شناخت، در حقیقت، خدا را شناخته است». برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام این حدیث، بازگشت به برهان های اثبات وجود خدا و از جمله، همان برهان نظم دارد و آن این است که، اگر کسی در نظام شگفت انگیز و نظم موجود در وجود خود مطالعه کند، خدا را خواهد شناخت: «به زودی نشانه های خود را در اطراف جهان و در درون جانشان به آن ها نشان می دهیم تا آشکار گردد که او حق است». برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام بدون شک، انسان، اعجوبه عالم هستی است و به تعبیر امام علی ـ علیه السلام ـ در شعری که به وی منسوب است، نباید پنداشت که انسان، جرم کوچکی در عالم هستی است؛ چرا که جهانی بزرگ در وجود او نهفته است. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام 2. گرامی داشتن نفس: آن گاه که خود را می شناسیم، در می یابیم که خالق حکیم، ما را بیهوده نیافریده و وظیفه ما در جهان چیست، انسان، اگر ارزش خویش را بشناسد، خود را به پستی نمی اندازد و خود را در ردیف حیوانات قرار نمی دهد هم چنان که اشیای قیمتی را برای تزئین چیزهای پست به کار نمی برند. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام «از برخی آیات قرآن، چنین برداشت می شود که هر کس قدر نفس خود را فراموش نکرد، خدا را هم فراموش نمی کند». برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام 3. خودسازی: انسان با خود شناسی، خود را ارزیابی می کند خصلت های ناروا را از خود دور می کند و در صدد تقویت جنبه های مثبت خود بر می آید آن گاه، می فهمد که در زندگی و در جهان، چه باید انجام بدهد و چه گونه باید رفتار کند. امام علی ـ علیه السلام ـ در این باره می فرماید: «از توجه انسان به خودش، انگیزه ای برای اصلاح خویش ایجاد می شود». برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام 4. دست یابی به سعادت: کسی که بخواهد از قدرت شگفت انگیز روحی خود استفاده کند و از وجود چنین نیروهایی در درون خود آگاهی داشته باشد و در صدد فعال ساختن آن ها و بهره مند شدن از آن ها و شناخت چگونگی استفاده از آن ها بر آید، باید خود را بشناسد به تعبیر امام علی ـ علیه السلام ـ: «کسی که خود را بشناسد، به بزرگ ترین رستگاری نائل شده است». برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام محور های خود شناسی 1. خودکاوی: در قرآن، آیات بسیاری وجود دارد که انسان را به خودکاوی و توجه به نظام شگفت انگیز آفرینش خویش دعوت می کند: «انسان باید نگاه کند که از چه چیزی آفریده شده است». برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام 2. شناخت استعدادها: هر فردی با توجه به جنبه های ثابت طبیعت و شخصیتش (که به اراده خداوند، در وجود او تعبیه شده است) از قابلیت های ویژه ای برخوردار است که او را از دیگران متمایز می سازد. انسان، ابتدا باید این قابلیت ها را کشف کند تا بتواند راه موفقیت را به آسانی بپیماید. امام علی ـ علیه السلام ـ در این خصوص فرموده است: «هلاک شد کسی که خود را نشناخت و ندانست که برای چه هدفی ساخته شده است». برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام امام صادق ـ علیه السلام ـ نیز در این باره فرموده: «شایسته نیست که مومن، خویش را خوار و بی مقدار نماید». راوی سوال کرد: «چگونه انسان، خود را خوار و بی مقدار می کند؟». حضرت جواب داد: «به کاری دست می زند که توانایی انجام دادن آن را ندارد». برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام مشکل بسیاری از مردم، این است که توانایی ها و شرایط روحی و جسمی خود را نشناخته اند و یا نمی دانند که برای چه هدف و آینده ای آفریده شده اند و ذوق و استعداد خود را درک نکرده اند. 3. شناخت ارزش خود: یکی از محورهای خود شناسی، شناخت ارزش و عظمت انسان است؛ انسانی که پرتویی از روح الهی و مظهر صفات پروردگار است؛ انسانی که خلیفه خداوند در زمین است و ملائک باید در خدمت او باشند. اگر با درون نگری به ارزش وجودی خویش پی ببریم، شرافت و کرامت خویش را احساس می کنیم. یعنی در می یابیم که پستی با چنین موجود برجسته ای سازگار نیست؛ دروغ، نفاق و ذلّت، با آن سازگار نیست؛ امّا، گاهی انسان، بر اثر جهل و غفلت از هویت انسانی خود، به ناهنجار ها تن می دهد و اسیر هوا و هوس می گردد. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام از روح خودم در آن دمیدم پس شما (ملائک) به سویش سجده کنید». برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام 4. شایستگی ها: یکی از محورهای شناخت، این است که انسان، بیش از حد و لیاقت، چیزی نخواهد و پا را از گلیم خود فراتر ننهد، و یا بلند پروازی های بی بنیاد نکند، و یا در رشته ای که تخصص ندارد، بیهوده دخالت نکند. حضرت علی ـ علیه السلام ـ در این باره می فرماید: «هر که قدر خود را بشناسد، مردم، او را گرامی می دارند و هر که از حد خود خارج شود و حریم ها را رعایت نکند، مردم او را سبک می شمارند و به او اهانت می کنند» برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام و «کسی که به ارزش خود قانع باشد، منافع او پایدارتر است.». برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام آری، بسیاری از مشکلات اجتماعی، از بلند پروازی ها نشئت می گیرند. 5. حساسیت ها: خودشناسی هرگز بدون آگاهی بر عیوب و ضعف ها امکان پذیر نخواهد بود. چنین شناختی به ما این امکان را می دهد تا: در جهت رفع عیوب خود تلاش کنیم، گرفتار خود پسندی نشویم، در برخورد با مشکلات زندگی، منطقی رفتار کنیم و ضعف های خود را نیز مدّ نظر داشته باشیم. امام علی ـ علیه السلام ـ در این باره می فرماید: «نسبت به خودت جاهل مباش؛ زیرا هر کس که نسبت به خودش جاهل باشد، نسبت به همه چیز، جاهل خواهد بود». برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام 6. ارتباط با خدا و جهان: یکی از ابعاد خود شناسی، شناخت ارتباط خود و خالق و ارتباط خود و جهان و عالم پس از مرگ است. امام علی ـ علیه السلام ـ در این باره فرموده است: «خدا رحمت کند آن کسی را که دانست از کجا آمده است و در کجاست و به کجا می رود». برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام 7. نقاط روشن: شناخت نقطه های برجسته زندگی و موفقیت ها و پیروزی ها، یکی دیگر از محورهای خود شناسی است. گاهی انسان در برخورد با مشکلات روزمره، احساس عجز و درماندگی می کند خود را می بازد. در چنین حالتی که انسان اعتقاد به نفس خود را از دست داده است، یاد آوری موفقیت ها و پیروزی های گذشته، در ادامه مسیر پر فراز و نشیب زندگی، برای او امید آفرین و نیرو بخش خواهد بود. یک آزمون خود شناسی برای این که بدانید از نظر وضعیت و معنوی چگونه هستید، به پرسش های زیر پاسخ دهید: 1ـ آیا درباره ضعف های خود تا به حال، فکری جدّی کرده اید؟ 2ـ آیا در مورد شناخت اشتباهات خودتان همانند توجه به خطاهای دیگران، سریع و باریک بین هستید؟ 3ـ آیا تمام تلاش خود را برای اصلاح نقص های خود به کار می برید؟ 4ـ آیا انتقاد پذیر هستید و از انتقاد، بهره می گیرید؟ 5ـ آیا از تعالیم اخلاقی و مذهبی پیروی می کنید و مقید به انجام دادن واجبات هستید؟ 6ـ آیا به ارزش های دینی هم چون نماز جماعت، نماز اوّل وقت، توجه به دعا، خیر خواهی و کارگشایی و ... پایبند هستید؟ 7ـ آیا کتاب های مذهبی مطالعه می کنید؟ 8ـ آیا در برابر دعوت به مجلس گناه (هم چون مجلس غیبت، مشروب، موادّ مخدر، قمار و .... از خود، واکنشی نشان می دهید؟ 9ـ آیا برنامه منظّمی برای کارهای روزانه و هفتگی خود دارید؟ 10ـ آیا در برابر گناهان و لغزش هایی که از شما سر می زند، ناراحت می شوید؟ 11ـ آیا برای تقویت بنیه دینی و معنوی خود، برنامه ای (مثلاً شرکت در جلسات مذهبی) دارید؟ 12ـ آیا دوستان نزدیک و هم نشینان شما از طبقه مذهبی هستند؟ 13ـ آیا تاکنون در زندگی، سوال مذهبی ای برایتان پیش آمده است که به دنبال پاسخ آن رفته باشید؟ هر پرسش، پنج امتیاز دارد. مجموع امتیازات پاسخ های مثبت خود را جمع نمایید و وضعیت معنوی خود را به دست بیاورید. آیا در سطح عالی هستید یا متوسط یا ضعیف؟ امتیاز 50 تا 65 را عالی و 30 تا 50 را متوسط و پایین تر از 30 را ضعیف در نظر بگیرید. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام خود سازی خود شناسی، زیر بنای سعادت آدمی در همه جنبه های مادی و معنوی زندگی است. انسان در پرتو خود شناسی، به نیازهای درونی و برونی خویش پی می برد و عواملی را که مایه تعالی و تکامل است، تشخیص می دهد در نتیجه، وظیفه شناس می گردد و به پاکی و نیکی می گراید و سرانجام، به کمالی که لایق مقام انسان است، نائل می گردد. در قرآن مجید نیز سرلوحه برنامه پیامبران، تزکیه و تعلیم بیان شده است. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام کسی که خواهان سعادت است، از انباشته های معنوی و مادّی خود، آگاه می شود و طبق سنّت ها و قوانین آفرینش، گام بر می دارد. کلیه ابعاد و نیازهای مادّی و معنوی خویش را مورد توجه قرار می دهد و تمایلات انسانی و غرایز حیوانی را به موازات یکدیگر، با رعایت تعادل، اقناع می نماید و هیچ یک را فدای دیگری نمی کند این، برنامه خود سزای اسلام است و راه و رسم مسلمان های راستین. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام ضرورت خود سازی انسان به خاطر حبّ ذات، ضعف های خود را نمی بیند و فکر می کند نیازی به خود سازی ندارد. غافل از این که «ناخود (نفس بدخواه و تمایلات حیوانی)»، هم چون بمب خطرناکی است که در خانه دل نگه دار می شود و یا هم چون بنزینی که در پستوی بعضی خانه هاست و با اندک سهل انگاری و بی توجهی، آتش سوزی روی می دهد و کل خانه از بین می رود! و البته خطر نفس بدخواه، به مراتب، بیشتر از نگهداری بنزین در خانه است. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام «همانا نفس، انسان را به بدی دعوت می کند، مگر این که خدا رحم کند». برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام در احادیث، به طور مکرر، دعوت به پیکار با تمایلات نفسانی شده و از این عمل به عنوان جهاد اکبر یاد شده است. امام علی ـ علیه السلام ـ در این باره می فرماید: «هر کس نفس خویش را بشناسد، با آن مبارزه می کند؛ و هر کس نفس خویش را نشناسد، آن را وا می گذارد». برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام و «منت های مجاهدت، این است که انسان با نفس خویش مبارزه کند». برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ نیز فرموده است: «مجاهد، کسی است که در راه خدا با نفس خویش پیکار نماید». برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام آری، دنیا محل گذر است، نه جایگاه قرار! مردم در این جهان، دو گروه هستند: گروهی خود را فروخته اند و راه حق را ترک گفته اند و مسیر هلاکت را می پیمایند و گروهی خود را خریده اند و راه سعادت را پیش گرفته اند و خویش را آزاد ساخته اند. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام بنابر این، اگر انسان، قصد خودسازی و مدیریت کردن بر وجود خویش را دارد، باید «خودِ» انسانی خویش را بسازد و پرورش دهد، نه خود حیوانی یا جسمانی خویش را. کسانی که جز زندگی حیوانی به چیز دیگری نمی اندیشند، به راستی شخصیت انسانی خود را گم کرده اند و در جستجویش نیستند. حضرت علی ـ علیه السلام ـ در این باره می فرماید: «تعجب می کنم از کسی که برای یافتن گم شده اش تلاش می کند در حالی که نفس (انسانی) خودش را گم کرده و در صدد یافتن آن نیست». برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام در نتیجه، کسی که طالب خود سازی است و می خواهد انسان باشد، باید غرایز خود را تعدیل نماید و از درنده خویی و بی ضابطگی اخلاقی بپرهیزد و خویش را با صفات پسندیده و سجایای انسانی، متخلّق سازد. آیین پیامبران الهی به مردم آموخته است که این موفقیت، تنها در پرتو ایمان و تحمّل مشقّت ادای فرایض و ترک محرّمات به دست می آید. با امید موفقیت هر چه بیشتر در خود شناسی و خود سازی ...! برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . امینی، ابراهیم، خود سازی یا تزکیه، و تهذیب نفس، ص 17. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . حسینی، سید جعفر، خود سازی، تهذیب نفس، ص 16. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . غرر الحکم، ح 4631. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . همان، ح 4640 و 4665. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . معرفت نفس، استاد حسن زاده آملی، ج 2، ص 302. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . انسان کامل، مرتضی مطهری، ص 138، فلسفه اخلاق، مرتضی مطهری، ص 195. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . شناخت اسلام، حسن کافی، ج 2، ص 529. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . بحار الانوار، ج 2، ص 32. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . سوره فصلت / 53. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . خود و نا خود، محمود اکبری، ص 37. اصل شعر، بدین شکل آمده است: اتزعم انک جرم صغیر / و فیک انطوی العالم الاکبر. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . همان، ص 40. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . ر.ک: سوره مائده، آیه 105. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . غرر الحکم، ج 6، ص 176. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . همان، ص 172. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . سوره طارق / 5. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . نهج البلاغه، کلمات قصار 149. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . المحجه البیضاء، ج4، ص108؛ الکافی، ج5، ص64. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . تعلیم و تربیت، مرتضی مطهری، ص 222 و 235. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . سوره حجر / 6. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . غرر الحکم، ح 4671، وسائل الشیعه، ج 11، ص 425؛ شهید مطهری در کتاب بیست گفتار، ص 320، تحت عنوان «حد شناسی»، بحثی در این زمینه دارد. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . نهج البلاغه، نامه 31. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . غرر الحکم با شرح آقا جمال خوانساری، ج 7، ص 392 (حدیث 10337). برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . الأسفار الاربعه، ج 8، ص 355. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . خود و ناخود، ص 47. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . سوره جمعه / 2. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . گفتار فلسفی: اخلاق، از نظر همزیستی ارزش های انسانی، ص 3. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . خود و نا خود، ص 49. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . سوره یوسف / 53. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . غرر الحکم، ج 5، ص 177 (حدیث 7855). برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . همان، ح 4932. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . مجموعه ورام (تنبیه الخواطر)، ج 1، ص 196. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . نهج البلاغه، حکمت 133. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . غرر الحکم، ح 495. مريم عرفانيان - مجله حديث زندگي، ش 29، ص 72 لینک به دیدگاه
Hossein.B 3666 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 19 فروردین، ۱۳۹۰ هر فرد از افراد انسان تركیبی از ویژگیهای نوعی و فردی است. هر یك از ما علاوه بر اینكه فردی از نوع انسان است، ویژگیهای فردی را نیز داراست. اگر خودشناسی به معنای شناخت جنبههای اختصاصی افراد نوع انسان باشد خودشناسی همان انسانشناسی است و اگر مقصود از خودشناسی شناخت هر فرد از خویشتن باشد، خودشناسی با انسانشناسی متفاوت خواهد بود. از خودشناسی به معنای اول با عنوان انسانشناسی یاد خواهیم كرد و خودشناسی به معنای دوم را «خودشناسی» یا «خودشناسی به معنای خاص» میخوانیم. انسانشناسی به روشهای مختلفی انجام میگیرد. علومی چون روانشناسی تجربی، فیزیولوژی انسانی و انسانشناسی (آنتروپولوژی) با روش تجربی به شناخت انسان میپردازند. محصول كار این رشتهها علمی حصولی و مفهومی است. علم النفس فلسفی برای شناخت انسان از روش عقلی - قیاسی پیروی میكند و علمی حصولی را پدید میآورد. برای شناخت انسان میتوان از روش نقلی نیز بهره برد. یعنی با رجوع به كتاب و سنت ابعاد وجود انسان را به كمك وحیشناسایی نمود. آیا میتوان انسان (نوع انسان) را به روش شهودی و درون نگری شناخت؟ یعنی آیا میتوانیم با استفاده از علم حضوری ویژگیهای نوعی انسان را بشناسیم؟ شناخت هر فرد از خویشتن اگر با درون نگری و از طریق علم حضوری صورت گیرد، نتیجه آن شناخت مجموع ویژگیهای نوعی و شخصی خواهد بود و تمییز ویژگیهای نوعی و شخصی از یكدیگر فقط با مشاهده خصوصیات دیگران ممكن خواهد شد. بنابراین، اگر پس از درون نگری بگوییم خودشناسی (به معنای خاص) كردهایم. سخن درستی گفتهایم، ولی اگر بگوییم انسانشناسی كردهایم، سخن ما نادرست است؛زیرا برای تبدیل خودشناسی به انسانشناسی باید به مشاهده ویژگیهای دیگران بپردازیم و با مقایسه خود و دیگران اوصاف مشترك و مختص خود را از هم باز شناسیم. در صورتی كه این مرحله تكمیلی را انجام دهیم، انسانشناسی كردهایم و انسانشناسی ما باز هم علمی حصولی را نتیجه داده است. انسانشناسی به روش اخیر را انسان شناسی شهودی مینامیم. مقدمه ضروری انسانشناسی شهودی، خودشناسی شهودی است. محصول خودشناسی شهودی علمی حضوری است. با این توضیحات پاسخ سؤال مذكور معلوم میشود: انسانشناسی به روش صد در صد شهودی و درون نگرانه امكانپذیر نیست، ولی میتوان از روش درون نگری در شناختن انسان استفاده كرد. همان گونه كه میتوان خودشناسی درون نگرانه را مقدمهای برای انسانشناسی قرار داد، علم النفس فلسفی و انسانشناسی تجربی (روانشناسی، فیزیولوژی انسانی و انتروپولوژی) و انسانشناسی نقلی (یا وحیانی) را نیز میتوان مقدمهای برای خودشناسی قرار داد؛یعنی با استفاده از نتایج این رشتههای مختلف ویژگیهای نوعی انسان را شناخت و با استفاده از روش درون نگری ویژگیهای اختصاصی خود را شناسایی نمود و به خودشناسی نایل آمد. غرض از این توضیحات این است كه بگوییم: هر چه در خودشناسی بیشتر به روش درون نگری متكی باشیم، نتایجی كه به دست میآوریم برای خود ما یقینیتر خواهد بود و نیاز ما به اصطلاحات و روشهای علمی و فلسفی كمتر خواهد شد. اهمیت خود شناسی اهمیت خودشناسی به سبب نتایج آن است، به عبارت دیگر اهمیت خودشناسی به سبب نقشی است كه خودشناسی در تحقق كمال انسان دارد. برخی روایات در اهمیت خودشناسی عبارتند از: امیر المؤمنین - علیه السلام - می فرماید: «معرفه النفس انفع المعارف» برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام خودشناسی سودمندترین دانشهاست. همچنین می فرماید: «غایه المعرفه ان یعرف المرء نفسه» برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام نهایت معرفت آن است كه انسان خود را بشناسد. و باز می فرماید: «نال الفوز الاكبر من ظفر بمعرفه النفس» برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام كسی كه به شناخت خود دست یابد به بزرگترین رستگاری و پیروزی رسیده است. آن حضرت در جایی دیگر می فرماید: «افضل الحكمه معرفه الانسان نفسه» برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام بزرگترین حكمت آن است كه انسان خود را بشناسد. نقطه مقابلِ خودشناسی، خود ناشناسی است كه به عقیده امیر المؤمنین - علیه السلام - بالاترین و بزرگترین جهل است. چنانكه می فرماید: «اعظم الجهل جهل الانسان امر نفسه» برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام بزرگترین نادانی خود ناشناسی انسان است. و همچنین می فرماید: «كفی بالمرء جهلاً ان یجهل نفسه» برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام در جهل انسان همین بس كه خود را نشناسد. بنابر این بی تردید آثار بزرگی بر خودشناسی مترتب است و چون مهمترین هدف زندگی در نزد معصومین، معرفت و طاعت خداوند و تقرب به اوست، آثار خودشناسی را باید در ممكن ساختن معرفت پروردگار و تقرب به او جستجو كرد. چرا خود را بشناسیم؟ برای خودشناسی آثار مختلفی بیان شده است و انگیزههای گوناگونی خودشناسی را اقتضاء میكند. یكی از عواملی كه خودشناسی را موجه میسازد، متعلق این شناخت است. «خود» به عنوان چیزی كه در «خودشناسی» شناخته میشود، محبوبترین چیز در نزد ماست. هر كس كه به خود علاقه دارد و علاقه به شناخت محبوب خویش است و «خود»محبوب همه انسانهاست، چرا كه هر انسانی خود را دوست دارد و طبیعی است كه خودشناسی امری مطلوب باشد. محبت انسان به خود موجب میشود انسان در اندیشه بر آوردن مصالح خویش باشد و بكوشد مفاسد و امور زیان آور را از خود دور سازد. به عبارت دیگر حفاظت از خویش در برابر خطرات و تأمین نیازهای خود به اقتضای محبت به خود امری طبیعی است. از سوی دیگر حفاظت از هر چیز و تأمین نیازها و مصالح هر چیز مستلزم شناخت آن چیز است. هر گاه چیزی را نشناسیم، نیازهای آن و امور زیان آور به آن را نمیتوانیم بشناسیم. محبت به خود فقط با حفظ و نگهداری «خود» ارضاء نمیشود. انسان خود را در بهترین و كاملترین شكل میخواهد؛یعنی دوست دارد هر كمالی را در خود تحقق بخشد و هرگاه كمالی از كمالات ممكن برای خود را در خود نامحقق یابد، از وضع موجود خود ناراضی میشود و در صدد تكمیل وجود خویش بر میآید.كمال خواهی پایانناپذیر انسان، در عین احساس فقر و نیازمندی است. پس انسان بر خود لازم میبیند كه كمال ممكن برای خویش را بشناسد تا بتواند در جهت كمال خود گام بردارد و كمالاتی نایافتنی را طلب نكند و به چیزی كمتر از آنچه برای او ممكن است رضا ندهد. شناخت كمال نهایی خود فرع شناخت خود است. برای رسیدن به كمال، علاوه بر شناخت مقصد، باید مسیر، مركب و سرعت را هم شناخت. شناخت مسیر، مركب و سرعت متناسب با هر موجود، بر شناخت آن موجود متوقف است. اگر تواناییها و ظرفیتهای خود را بشناسیم، ممكن است گام در مسیر سنگلاخ و دشواری بگذاریم و یا با سرعتی بیش از توان خود حركت كنیم و یا از ابزارها و نیروهایی كمك بگیریم كه تناسبی با وضعیت ما و مقصد ما نداشته باشد. خودشناسی و شناخت كمال و زیباییها و جذابیتهای مقصد نهایی انسان، انگیزه استكمال را در او تقویت میكند. این نكته را میتوان یكی از انگیزههای توصیه به خودشناسی از سوی كسانی كه خودشناسی كردهاند دانست. ائمه معصومین - علیه السلام - كه انسان و غایت وجودی او را میشناسد و نیز میدانند هر فردی با شناخت خود و غایت هستی خود بیش از پیش خواستار سلوك به سوی كمال خواهد شد، انسانها را به خودشناسی ترغیب میكنند تا آنان را شیفته حركت كمال ی سازند. خودشناسی به خداشناسی میانجامد و خداشناسی در واقع اصلیترین مقدمه كمال و بلكه خود كمال انسان است. پس خودشناسی برای كمال انسان امری ضروری و غیر قابل چشم پوشی است. همچنین خودشناسی مقدمه ضروری هر شناختی است؛یعنی هیچ شناختی برای انسان حاصل نمیشود مگر آنكه خود را بشناسیم. پس اگر خواستار شناخت حقایق هستی هستیم باید نخست خود را بشناسیم. اینها چكیده مواردی بود كه به عنوان انگیزههای خودشناسی ذكر شده است. اكنون آثار مورد انتظار از خودشناسی را بررسی میكنیم و سپس در مییابیم كه از دید روایات چرا باید خودشناسی كرد. الف - خودشناسی برای خدا شناسی پیامبر اكرم - صلی الله علیه و آله - می فرماید: «من عرف نفسه عرف ربه» برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام كسی كه خود را بشناسد همانا پروردگارش را شناخته است. معرفت نفس به چند شكل به معرفت خدا میانجامد: 1- انسان با شناخت خویش در درون خود گرایشهایی فطری مییابد؛هر انسانی خواستار احاطه علمی به جهان است و گرایش او به شناخت هستی، بی نهایت است؛یعنی انسان هر چه در دانش پیشرفت میكند، همچنان از افزایش سؤالات و دوام جهل خود ناراضی است و تا زمانی كه به علم مطلق دست نیابد خود را ناقص میبیندو از نقص خود ناخرسند است و از این رو خواستار اتصال به سر چشمه علم مطلق میگردد. انسان میداند كه شناخت ماسوی اللَّه بدون شناخت علت العلل آنها شناختی ناقص است. بنابراین، شرط شناخت جهان مخلوق را شناخت علتِ مخلوقات میبیند و میل او به احاطه علمی بر جهان، او را ملزم به شناخت خداوند میسازد. آگاهی از وجود گرایش فطری به علم و احاطه علمی در انسان، به هر روشی كه حاصل شود (روش درون بینی وعلم حضوری و یا روشهای مختلف علوم حصولی انسانشناسی) به ما میگوید كه پاسخگویی به این گرایش فطری، مستلزم شناخت علت العلل هستی است. 2- انسان به تجربه یافته است كه هر گرایش درونی كه در او وجود دارد حاكی از وجود واقعیتی خارجی است كه آن گرایش را ارضا میكند. میل به رفع تشنگی، با آب كه واقعیت خارجی دارد ارضاء میشود. میل به همسر گزینی با وجود جنس مخالف ارضاء میشود و سایر امیال انسان نیز این گونهاند. پس اگر انسان خواستار علم و قدرت مطلق است باید علم و قدرت مطلق وجود داشته باشد. پس مبدئی در هستی وجود دارد كه از علم و قدرت مطلق برخوردار است. این شكل شناخت وجود خداوند و صفات علم و قدرت او، اگر چه بر مقدماتی متكی است كه از تجارب درونی انسان تشكیل شده است، ولی در نهایت علمی حصولی و مفهومی است. 3- انسان با كاویدن خویش و رسیدن به خود شناسی حضوری، خود را موجودی وابسته و فقیر مییابد؛موجودی كه همه احوال او اعم از حیات، علم، قدرت، محبت و اراده و دیگر اوصاف و افعالش، وابسته به موجودی است كه از لحاظ حیات، علم و قدرت نامتناهی است. این درك حضوری به فقر خود نسبت به خداوند، نتیجه شناخت نفس به صفت فقر و نیازمندی است كه همزمان با شناخت نفس، در نفس انسان حاضر است و از هرگونه قیاس و استدلال مستغنی است. خودشناسی، به خداشناسی میانجامد؛در حالی كه خداشناسی حاصل از خودشناسی، علم حضوری است كه اولاًهیچ تردیدی در آن راه ندارد و ثانیاً در تحریك انسان برای حركت به سوی خدا و تحصیل قرب او تواناتر است. بنابراین دعوت به خداشناسی برای خداشناسی، علاوه بر اینكه به سبب اهمیت موضوع خودشناسی است، به سبب روش خاص خودشناسی درون نگرانه است كه حصول آن علم حضوری یقینی است. از همین روست كه امیر المؤمنین - علیه السلام - میفرمایند: «المعرفه بالنفس انفع المعرفتین» برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام شناخت به وسیله نفس سودمندترین شناخت است. و مفسرین گفتهاند مقصود از معرفتین، معرفت به آیات انفسی و معرفت به آیات آفاقی است كه در فرموده خداوند آمده است: «سنریهم آیاتنا فی الآفاق و الانفس حتی یتبین لهم انه الحق او لم یكف بربك انه علی كل شیء شهید» برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام به زودی نشانههای خود را در اطراف جهان و در درون جانشان به آنها نشان میدهیم تا برای آنان آشكار گردد كه او بر حق است. آیا كافی نیست كه پروردگارت بر همه چیز شاهد و گواه است؟! خودشناسی برای خود سازی پرورش هر موجودی نیازمند آگاهی از استعدادهای آن است. با اطلاع از استعدادهای یك موجود، میتوان به شناسایی مقدمات ضروری تحقق آن استعدادها روی آورد و موانع تحقق آنها را نیز شناخت. پرورش خود نیز بدون اطلاع از استعدادهای خود و نیازها و موانع فعلیت یافتن استعدادها امكانپذیر نیست. پرورش هر موجود، علاوه بر شناخت استعدادها و تواناییها، نیازمند جدا كردن استعدادهای اصیل و استعدادهای كمكی است. هر موجودی دارای یك كمال مطلوب است كه كمال اختصاصی و برتر اوست و در كنار این كمال مطلوب، دسته ای دیگر از استعدادها در او نهفته است كه فعلیت یافتن آنها كمك و مقدمه فعلیت یافتن استعداد اصلی و كمال مطلوب آن موجود است. بنابراین پرورش استعدادهای كمكی و رسیدن به كمالات مربوط به آنها، مطلوب بالذات نیست، بلكه مطلوب تبعی میباشند. با توجه به این حقیقت، پرورش استعدادهای تبعی را فقط باید تا اندازهای انجام داد كه در خدمت استعدادهای اصیل و كمال مطلوب آن موجود هستند. خود سازی، به معنای فعلیت بخشیدن استعداد اصلی انسان در رسیدن به قرب خداوند است. پس باید استعدادهای انسان و امكاناتی كه در اختیار اوست شناخته شود و استعداد اصیل و تبعی از یكدیگر تمیز داده شوند و سپس معلوم شود غایت استعداد اصیل انسان چیست و پرورش هر یك از استعدادهای تبعی تا چه میزان سودمند و كمك كننده به تحقق استعداد اصیل هستند. با اطلاع از استعدادهای اصیل و تبعی، قادر خواهیم شد درباره روش فعلیت بخشیدن هر یك از آنها در حد مطلوب مطالعه كنیم و از راههای مختلف، آن روشها را شناسایی نماییم. بنابراین خودسازی به عنوان فعالیت پرورشی، نیاز به خودشناسی دارد. خودشناسی برای خودسازی میتواند از طریق روشهای مختلف انسانشناسی و نیز به كمك درون نگری هر فرد نسبت به خویش صورت پذیرد. با استفاده از روشهای انسانشناسی، جنبههای مشترك هر فرد با دیگر افراد نوع شناخته میشود و با بهرهگیری از درون نگری و تكیه بر علم حضوری، یافتههای انسانشناسی بازیابی و تحكیم شود و نیز جنبههای فردی هر شخص برای او اشكار میگردد. شناخت جنبه هاب فردی به ما كمك خواهد كرد تا ابزار و امكانات متناسب با خود را برای فعلیت بخشیدن به استعدادهایمان بكار گیریم و نیز سرعت فعالیت خودسازی را با قابلیتهای شخصی خود تنظیم نماییم. یكی دیگر از فوائد مهم شناخت جنبههای فردی را با یادآوری بك نكته بیان میكنیم. چنانكه گفتیم پرورش استعدادهای اصلی و رسیدن به غایت اصیل انسان، هدف خود سازی است و شناخت استعداد اصلی موجب میشود پرورش استعداد دیگری به منزله مقدمه و ابزار پرورش استعداد اصلی در نظر گرفته شود. شناخت غایت انسان (نوع انسان) یك قاعده كلی را در اختیار ما میگذارد. یعنی به ما میگوید كه پرورش هر استعدادی در انسان باید به اندازهای صورت گیرد كه به تحقق استعداد اصلی آسیب نرساند. تطبیق این قاعده كلی در مسیر خودسازی در مورد هر انسان با انسان دیگر متفاوت است. این قاعده كلی در مسیر خودسازی در مورد هر انسان با انسان دیگر متفاوت است. این قاعده كلی نگرش درستی فراهم میكند تا هیچكس به فعلیت رساندن استعدادهای تبعی را مقصد زندگی خود قرار ندهد ولی نمیتوان با اكتفاء به این قاعده، اندازه پرداختن به پرورش استعدادهای تبعی را معلوم كرد. باید باید این قاعده را در دست داشت و سپس وضعیت ویژگیخاص هر فرد را، از حیث آگاهیها و تواناییهای جسمی و روحی او در نطر گرفت و آنگاه میزان پرداختن به مقدمات و استعدادهای فردی را معلوم كرد. به طور خلاصه خود سازی نیازمند شناخت خود است تا از طریق شناخت خود شناختهای زیر حاصل آید: - شناخت قابلیتها و استعدادهای خود؛ - شناخت استعداد اصلی و غایت وجودی خود، و تمییز آن از قابلیتهای تبعی؛ - شناخت مقدار مناسب پرورش استعدادهای تبعی خود؛ برخی از این شناختها كه مقدمه ضروری خودسازی هستند،با استفاده از شاخههای مختلف انسانشناسی مانند روانشناسی تجربی، علم النفس فلسفی، فلسفه ذهن و فلسفه فعل یا كنش به دست میآیند و برخی از آنها از طریق خودشناسی فردی و با استفاده از روش درون بینی حاصل میشوند. بنابراین، «خودشناسی برای خودسازی» منحصر به انسانشناسی تجربی و فلسفی نیست، بلكه مجموعهای مركب از انسانشناسی و خودشناسی به معنای خاص آن است. یكی دیگر از مقدمات مورد نیاز برای خودسازی،داشتن انگیزه و گرایش برای حركت به سوی مقصد در مسیر صحیح است. خودشناسی میتواند انگیزه لازم برای حركت به سوی مقصد را در ما پدید آورد. خودشناسی انگیزه حركت به سوی مقصد را از آن جهت پدید میآورد كه مقصدی كه به ما معرفی میكند با خواستهای فطری ما سازگار است و تنها چیزی كه میتواند خواستهای فطری را برآورد حركت به سوی خداوند و قرب پروردگاری است كه كمال مطلق است و یگانه موجود بی نهایتی است كه علم و قدرت بی نهایت است و كمال خواهی نامتناهی انسان فقط با قرب به او تأمین میشود. خودشناسی برای خودسازی در روایات همه انتظاراتی كه از خودشناسی داریم تا ما را به خود سازی قادر سازد، در روایات، مورد توجه قرار قرار گرفته اندو معصومین - علیه السلام - این آثار را بر خودشناسی مترتب دانستهاند. مهمترین انتظارات ما از خودشناسی، شناخت غایت وجودی انسان بود. به عبارت دیگر از خودشناسی انتظار داریم كه مقصد حركت را به ما نشان دهد. با توجه به اینكه غایت وجودی انسان از دیدگاه الهی، معرفت خداوندو رسیدن به قرب اوست، روایاتی كه در آنها خودشناسی را موجب خداشناسی دانستهاند در حقیقت درستی انتظار را تأیید نمودهاند. مشهورترین این روایات، فرموده پیامبر گرامی اسلام - صلی الله علیه و آله - است كه فرمودند: «من عرف ربه فقد عرف ربه». خداشناسی در واقع مقصدشناسی است و شناخت خداوند و شناخت اینكه انسان میتواند به قرب الهی نایل آید بیانگر استعداد اصلی انسان و غایت وجودی اوست. انتظار ما از خودشناسی، منحصر به این نیست كه مقصد را به ما نشان دهد، بلكه انتظار داریم مسیر حركت را نیز به ما معرفی كند. مسیر حركت وقتی روشن میشود كه بتوانیم افعال مناسب برای رسیدن به مقصد را شناسایی كنیم. هر فعلی كه ما انجام میدهیم یك یا چند بعد از ابعاد وجود ما را تحت تأثیر قرار میدهد. برخی از افعال به پرورش بُعد علمی و تكامل قوه عاقله ما كمك میكند و برخی به اعتدال قوه غضبیّه و شهویه ما یاری میرسانند. اگر كسی بداند كدام افعال ابعاد وجودی او را به اندازه مناسب پرورش میدهد تا او بتواند به مقصد نهایی برسد، در واقع راه را میشناسد. بنابراین كسی كه راه را نمیشناسد افعال مناسب برای رسیدن به مقصد را نمیداند. این راه ناشناسی ناشی از خودناشناسی است. امیر المؤمنین - علیه السلام - فرمودند: «لا تجهل نفسك فان الجاهل معرفه نفسه جاهل بكل شیء» برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام و نسبت به خویشتن خود نادان مباش زیرا كسی كه به شناخت خویش نادان است به همه چیز نادان است. كسی كه خود را نمیشناسد هیچ چیز دیگری را نمیتواند بشناسد و از جمله اینكه قادر نیست مسیر درست رسیدن به مقصد و كمال غایی خویش را نیز بشناسد. یكی از مقدمات ضروری خودسازی، داشتن انگیزه حركت است. به عبارت دیگر شناخت مقصد و مسیر به تنهایی كافی نیست، بلكه داشتن انگیزه نیز ضروری است. امیر المؤمنین - علیه السلام - در روایتی میفرمایند: «من عرف نفسه جاهدها، و من جهل نفسه اهملها» برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام كسی كه خود را بشناسد با آن مجاهده میكند و كسی كه به خویشتن جاهل باشد نفس خود را وا میگذارد. ایشان در روایت دیگری فرمودند: «من لم یعرف نفسه بعد عن سبیل النجاه و خبط فی الظلال و الجهالات» برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام كسی كه خویشتن را نشناسد از راه رستگاری دور میشود و به گمراهی و نادانیها مبتلا میشود. بنابراین روایات، ناخودشناسی موجب دوری از رستگاری است؛این دوری هم میتواند به سبب نشناختن مقصد و یا مسیر رستگاری باشد و هم میتواندناشی از لغزش عملی در اثر نداشتن انگیزه حركت در مسیر رستگاری و یا داشتن انگیزههای انحرافی باشد. به هر حال گمراهی از مسیر درست، به هر دلیل، میتواند ناشی از جهل به خویشتن باشد. امیر المؤمنین - علیه السلام - در روایت دیگری خودشناسی را برترین عقل و ناخودشناسی را موجب گمراهی معرفی كردهاند: «افضل العقل معرفه الانسان بنفسه فمن عرف نفسه عقل و من جهلها ضل» برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام برترین خرد شناخت انسان از خویشتن است، پس كسی كه خود را بشناسد خردمند است و كسی كه خود را نشناسد گمراه است. انسان از طریق خودشناسی به ابعاد وجودی خود پی میبرد. خودشناسی اگر به روش انسانشناسی تجربی و فلسفی باشد، به شكلی قوای نفس را به انسان معرفی میكند و اگر به شیوه درونگری - برای تحلیل معرفت حضوری ما به خویشتن - باشد نیز ابعاد وجود ما را برای ما آشكار میسازد. در مباحث مقدماتی كتاب تا حدودی به قوای نفس انسان از دیدگاه انسانشناسی فلسفی (علم النفس فلسفی) اشاره كردیم. در اینجا به روش درونگری و نتایج آن از حیث شناخت ابعاد مختلف وجودی انسان میپردازیم. انسان با مراجعه به خویش مجموعهای از گرایشها و تواناییها را در خود مییابد و با نظر به خویشتن گرایشهای غیر اكتسابی را در سرشت خود میشناسد. این گرایشها بعضی مقتضای حیوانیت انسان است و بعضی ربطی به جنبه حیوانی او ندارد. میل به غذا، نكاح و امنیت جانی در انسان و حیوان مشترك است و گرایش به حقیقت، خیر، زیبایی، تسلط، آفرینش و پرستش امیال اختصاص انسان هستند. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . شرح غررالحكم و دررالحكم (خوانساری)، ج6، ص148. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . همان، ج4، ص272. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . همان، ج6، ص 172. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . همان، ج2، ص419. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . همان، ج2، ص 387. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . همان، ج4، ص 575. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . شرح غررالحكم و دررالحكم، (خوانساری)، ج5، ص 194. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . همان، ج2، ص25. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . فصلت / 53. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . شرح غررالحكم و درر الحكم (خوانساری)، ج6، ص 304. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . همان، ج5، ص 177-178. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . همان، ج5، ص426. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . همان، ج2، ص442. محمود فتحعلي خاني - آموزه هاي بنيادين علم ا خلاق ج 2، ص 19 لینک به دیدگاه
Hossein.B 3666 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 19 فروردین، ۱۳۹۰ ممكن است در یك نگاه سطحی، انسان به سهولت مسأله را برای خود حل شده تلقی كند و خویشتن را از نقصها و ضعفها مبرّا بیابد و بدین وسیله خود را در پیش خود تبرئه كند. امّا روشن است كه راه و رسم حقیقت جویی این نیست. كسانی كه تا این اندازه مسأله را سهل می شمرند و چنین خوش بینانه به خود می نگرند، هرگز توفیق اصلاح خود و در نتیجه نیل به كمال را نمی یابند. كسی كه از عیبهای اساسی خود چشم پوشی می كند، خود را انسانی كامل و عاری از عیب و نقص می شناسد، و همین شناخت نادرست از خود، سبب می شود كه احساس استغنا و بی نیازی بر او چیره شود. بدیهی است كه همین احساس بی نیازی نسبت به یك اصلاح جدّی و بنیادی، راه را برای هر گونه سازندگی اصولی مسدود می كند. بنابراین، برای حصول موفقیت در خویشتن شناسی، شخص باید ابتدا دامن همّت بر كمر بندد و از روی حقیقت جویی به تجزیه و تحلیل احوال درونی خود بپردازد و از فریب دادن خود به شدّت اجتناب ورزد و بداند كه با اغفال خود و دیگران واقعیت عوض نمی شود و كسی از این راه به سعادت و كمال نمی رسد. به عبارت دیگر، در مسیر كمال، راه میان بُر وجود ندارد تا شخص بی آنكه به شناخت و اصلاح خود بپردازد و متحمّل رنجها و سختیهای راه شود، مراحل كمال را یك شبه طی كند و به مقصد موعود برسد، بلكه باید مراحل تزكیه و تكامل را، همچون پله های نردبان، یكی پس از دیگری طی كند تا به مقصد نهایی رسید. كسانی كه بعد از مدتها گام زدن در مسیر كمال، سرانجام در مراحل حساس راه، غافلگیر و به كلی از مسیر خارج شده اند اغلب كسانی هستند كه ناخالصیهای اولیه را همچون آتش زیر خاكستر با خود همراه دارند و به صورت جدّی فكری به حال آنها نكرده اند. اینان از تزكیه تنها به موارد سطحی و محدود اكتفا نموده اند و به جای پرداختن به تزكیه حقیقی ـكه مشتمل بر یك خانه تكانی عمیق درونی است ـ به تزكیه اسمی و تقوای ظاهری كه ورد زبان ظاهربینان و دون همّتان است، بسنده كرده اند و لذا در مراحل حساس قادر به نگهداری كمالات و معنویات به دست آمده، نبوده اند. متأسفانه در شرایط عادی، انسان از شناخت و قبول عیبهای خویش سرباز می زند. گرچه در مقام لفظ، همگان ادّعای پذیرفتن ضعفهای خود را دارند، امّا شواهد بی شماری موجود در زندگی روزمره انسانها نشان می هد كه بسیار نادرند افرادی كه صادقانه و مشتاقانه به دنبال شناخت عیبهای خود باشند، بلكه اغلب هر كس عیبهای خود را توجیه می كند و به صراحت یا تلویح خود را از نقص یا عیب مبرّا می داند و با این توجیه، راه درك واقعیت را بر روی خود مسدود می كند و در همان اولین قدم، باب هر گونه اصلاح جدّی را می بندد. لذا اگر بگوییم كار اصلاح، اغلب در همان قدم اوّل با شكست مواجه می شود، گزاف نگفته ایم. اغلب اظهار می شود كه خویشتن شناسی كار سخت و دشواری است و از عهده هر كس بر نمی آید. امّا حقیقت غیر از این است. مهمترین عاملی كه بسیاری از افراد را در این زمینه با شكست مواجه می گرداند دشواری خویشتن شناسی نیست بلكه وحشتی است كه هر كس از آشنایی با نقصهای خود دارد. آنچه مسلم است، این است كه هر كس به طور قطع می تواند خود را بشناسد و بر صفات و خصوصیات خود آگاه شود. اشكال اساسی در این خصوص نداشتن عزم راسخ برای آشنایی با نقصهای خویشتن است. موانعی كه بر سر راه خویشتن شناسی اخلاقی وجود دارد و انسان را از شناخت واقعیات درونی خویش باز می دارد، عوامل چندی است كه در زیر به اهمّ آنها اشاره می نماییم: 1-یكی از مهمترین عواملی كه انسان را از شناخت واقعی خویش باز می دارد خود پسندی است. انسان بر اساس خود خواهی، خویشتن و آنچه را كه متعلق به خویشتن است، می پسندد و به این سهولت حاضر نمی شود نقص و عیبی را در این زمینه بپذیرد. خود پسندی از بدترین مظاهر خودخواهی و از مضرّترین عوامل حیات دنیوی و اخروی انسان است. امام باقر ـ علیه السّلام ـ می فرمایند: سه چیز پشت انسان را می شكند:كسی كه عمل خیر خود را زیاد بشمارد؛ گناه خود را فراموش كند؛ و گرفتار خود پسندی شود. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام 2- انسان به تدریج نسبت به آنچه دارد انس می گیرد. همین انس و عادت به آن چیز، ضخیمترین حجابی است كه نمی گذارد آدمی حقیقت آن را به درستی بشناسد. این مطلب در مورد افكار، عقاید، صفات و حالات نیز صادق است. 3- معمولاً كسی كه از داشتن شخصیت حقیقی محروم است، در نظر خود شخصیت كاذبی برای خویش می سازد كه گاهی با حقیقت، فرسنگها فاصله دارد، یعنی خود را صاحب قدر، بها، شأن، منزلت و كمالی می بیند كه چه بسا جز در خیال او وجود نداشته باشد. در این حال، اگر كسی نقصهای او را یادآوری كرد یا او خود آنها را دید و پذیرفت، قدر و بهای كاذبی كه برای خود قایل بود و دل خود را به آن خوش كرده بود از دست او بیرون می رود و تحمل این امر برای كسی كه از داشتن شخصیت حقیقی محروم است، بسی مشكل است. بنابراین هر گاه عیبهای او از پرده برون افتد، با لطایف الحیل مسأله را حتی برای خود نیز توجیه می كند تا مبادا پذیرش این نقصها شخیت كاذبی را كه برای خود ساخته است، درهم شكند و آرامش سطحی موجود را از دست او بستاند. 4- متأسفانه اكثر مردم در شرایط عادی، دغدغه ای نسبت به نقص و كمال خود ندارند و نیازی به شناخت و اصلاح خود احساس نمی كنند. حساسیت در برابر نقص، تا زمانی در انسان وجود دارد كه روح، هشیاری و بیداری خود را از دست نداده باشد اگر نه، هر اندازه كه روح انسان با خو گرفتن به نقصها و آلودگیها، هشیاری طبیعی خود را از دست دهد، از حساسیت او در برابر نقص و كمال كاسته می گردد. جهل و بی خبری، رفاه زدگی، مقامات دنیوی، علم ظاهری و عواملی از این قبیل اغلب در پیدایش و تشدید این غفلت مؤثرند. 5- عامل دیگری كه سبب می شود انسان از نقایص خود غفلت كند و آمادگی چندانی به شناخت و قبول آنها از خود نشان ندهد، این است كه اگهی بر عیوب، به دنبال خود، نیاز به زحمت و تلاش دارد تا انسان خود را اصلاح كند و گریبان نفس خود را از دست این نقصها به در آورد. تزكیه و تهذیب بدون تحمل رنج و زحمت، امكان پذیر نیست و نمی توان بدون مدتها مبارزه پیگیر از روی ایمان و اعتقاد، به چنان خودسازی نایل آمد بنابراین كسی حوصله كه تحمل این زحمت را ندارد، در اصل آنرا جدّی نمی شمرد و سعی می كند خود را از توجّه به نقصهای خویش بازدارد. 6- كسی كه از احوال درونی و صفات و امیال ناموزون خود بی خبر است، هیچ كس را كاملتر از خود نمی شناسد و راهنماییهای صادقانه كسی را در حق خود نمی پذیرد و در نتیجه همواره دستخوش غرور و تكبّر است. حال آنكه انسان هر چه بهتر و كاملتر خود را بشناسد و بر ضعفها و نقصهای خود واقف شود، همین وقوف بر عیبها، او را خاضع تر و افتاده تر می كند و آن سدّ عظیم خود بینی و خود پسندی را در هم می شكند و نوعی خضوع طبیعی به دنبال می آورد. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام حال با توجه به این كه خودپسندی و رضایت از خود از زشت ترین امور و از موانع اساسی راه تكامل است، می توان به اهمیت شناخت نقصهای خود پی برد. حضرت علی ـ علیه السّلام ـ می فرمایند: شَرُّ الاُْمُورِ الرِّضا عَنِ النًّفْسِ. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام بدترین كارها خشنودی از خود است. 7- مشكل دیگری كه اغلب در این خصوص به چشم می خورد این است كه بر خلاف اكثریتی كه توجهی به نقایص خود ندارند، عدّه ای از روی علاقه و ایمان به دنبال ضعفهای خویش می روند، بعد از آشنا شدن با انواع نقصهای روحی و اخلاقی در خود، چون بعد از مدتی مراقبت، احساس موفقیت كامل در ترك این صفات منفی نمی كنند، به تصور این كه دیگر در امر خودسازی با شكست مواجه شده اند، دست از خود شسته، نومید و مأیوس از ادامه مسیر، باز می مانند. این یأس روز به روز از قدرت روحی آنان كاسته، آنها را در مسیر سازندگی و تربیت به شكست سوق می دهد. بنابراین می توان گفت یكی از دام های مهم شیطانی همین یأس و ناامیدی است. آنچه ابتدا باید به آن توجه داشت این است كه اگر كسی به راستی از درك عیوب خود ناراحت شود و قلباً علاقه مند به ترك آنها باشد، همین تأثر قلبی همراه با تصمیم بر ترك آنها، خود به خود در تضعیف آن صفات منشأ اثر واقع شود، ولی نباید پنداشت كه این صفات رذیله را می توان در مدّت زمان كوتاه و با تلاش اندك از بین برد، زیرا اگر چنین بود مبارزه با نفس را جهاد اكبر نمی نامیدند. 8- از آنچه گفتیم می توان به یك نكته مهم دیگر نیز دست یافت و آن این كه شخص نباید خود را با دیگران مقایسه كند و موفقیت دیگران و عدم موفقیت زودرس خود را، بهانه یأس و ناامیدی قرار دهد. اصولاً باید توّجه داشت، شرایطی كه افراد مختلف در آن قرار گرفته اند یكسان و برابر نیستند تا نتا یج بدست آمده در همه آنها یكسان باشد. هر كس در تحت شرایط درونی و بیرونی خاص خود قرار دارد و مسئولیت او نیز متناسب با آن شرایط و امكانات است. آنچه برای مؤمن واقعی اهمیت دارد و همواره باید به آن توّجه داشته باشد این است كه شرایط و موقعیت و امكانات خود را از نظر درونی و بیرونی كاملاً بسنجد و مسئولیتهایی را كه بر اساس آن بر عهده او قرار می گیرد، به دقت به جای آورد. البته مطالعه در احوال دیگران و درك و دریافت عوامل موفقیت یا شكست آنها و درس گرفتن از این عوامل، كشف و شناخت نقاط ضعف و قوّت خویش از این راه، نه تنها مانعی ندارد بلكه لازم هم هست ولی این امر به معنای مقایسه خود با دیگران ـ به معنایی كه در بالا گفته شد ـ نیست. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . وسائل الشعیه،1/73. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . یكی از تفاوتهای انسانهای كامل و ناقص در این است كه شخص ناقص و بی خبر، همواره امتیازات خود را می بیند و از مشاهده عیوب و نقصهای خود غفلت می كند لذا مغرور و خود پسند است. امّا انسانهای تربیت یافته كه مراحلی از كمال معنوی را پشت سَر نهاده اند، همواره عیوب خود را در نظر آورده، امتیازات خود را فراموش می كنند و در نتیجه دستخوش غرور و خودبینی نمی شوند. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . غررالحكم. محمد علي سادات، اخلاق اسلامي، ج 11، ص 128 ـ 134 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده