p mehdi q 6226 مالک ارسال شده در 7 تیر، 2011 خداييش خيلي بهتون حال دادن که. رفته بوديد هتل؟ آره تازه همه میگن رفتی هتل البته من عاشق سختی ام اگه سخت ترم بود بیشتر حال میداد 2
danielo 15239 ارسال شده در 7 تیر، 2011 من که جای تو بودم که مرگم حتمی بود با حرف های اقا مهدی که البته اگر اسمش را اشتباه نگفته باشم. یک کوچولو روزنه امید برای بقایم بوجود امد . ولی با حرف های تو دارم الان میلرزم 2
سارا-افشار 36437 ارسال شده در 7 تیر، 2011 داداش گل من تو سردترین روز سال اعزام شد همون شب برده بودنشون مسجد بدون هیچ پتویی فقط یه ملافه خون دماغ شده بود ملافه اش دریای خون شده بود وختی بعد یادم نیس چن هفته بود اومد از یه ادم تپل تبدیل شده بود به یه پوست خیلی لاغر شده بود اما بعدش بعد طی دوره اموزش تپل شد افتاد بود سپاه خودش میگه تو سپاه فقط مفت خور بی مخ تربیت می کنن همش هم بهشون تو اون کلاسا حرفای بی تربیتی میزدن همش تو گوششون میخوندن برین مزدوج بشین و درمورد محرم و نامحرم و این جور چیزا حرف میزدن 4
danielo 15239 ارسال شده در 7 تیر، 2011 خداييش خيلي بهتون حال دادن که. رفته بوديد هتل؟ آره تازه همه میگن رفتی هتل البته من عاشق سختی ام اگه سخت ترم بود بیشتر حال میداد یک سوال دیگه.چه وسایلی با خودم ببرم ؟؟
Atishpare_Shahi 1736 ارسال شده در 7 تیر، 2011 :167::167::167::167::w00::w00::w00::w00: من اگه تو مملکت یه کاره ای بشم اولین کارم اینه که مدت سربازی رو زیاد میکنم :4chsmu1: اتفافا خیلی هم خوش میگذره کله های کچل که هر کردوم یه شکلی داره یکی مثل کدو یکی مثل گلابی یکی مثل .... منم چون خوبه بهتون خوش میگذره گفتم دیگه :4chsmu1: 3
saray89 3064 ارسال شده در 7 تیر، 2011 من اگه تو مملکت یه کاره ای بشم اولین کارم اینه که مدت سربازی رو زیاد میکنم :4chsmu1: منم چون خوبه بهتون خوش میگذره گفتم دیگه :4chsmu1: اره والا حداقل فایدش اینکه یاد میگیرن جوراباشونو گم نکنن 2
Atishpare_Shahi 1736 ارسال شده در 7 تیر، 2011 ماهم دوم دبیرستان که بودیم امادگی دفاعی داشتیم :4chsmu1: یادش بخیر... منو دو تا از دوستام اون موقع انقدر معلم امادگی دفاعیمونو اذیت کردیم... دیگه اون اخرا منو میدید گریش میگرفت 2
saray89 3064 ارسال شده در 7 تیر، 2011 یادش بخیر...منو دو تا از دوستام اون موقع انقدر معلم امادگی دفاعیمونو اذیت کردیم... دیگه اون اخرا منو میدید گریش میگرفت ما هم همینطور :ws28: تازه اون قسمت اتیش نشونیش هم یه پسر جوون اومده بود بیچارش کردیم 1
p mehdi q 6226 مالک ارسال شده در 7 تیر، 2011 یک سوال دیگه.چه وسایلی با خودم ببرم ؟؟ همه چی میدن شامپو صابون ظرف غذا لباس زیر و ... اما اگه دوست داری از وسایل خودت استفاده کنی میتونی ببری اما سعی کن میوه و مواد غذایی ببری که اونجا خبری نیست کمپوت ببر ... داداش گل من تو سردترین روز سال اعزام شد همون شب برده بودنشون مسجد بدون هیچ پتویی فقط یه ملافهخون دماغ شده بود ملافه اش دریای خون شده بود وختی بعد یادم نیس چن هفته بود اومد از یه ادم تپل تبدیل شده بود به یه پوست خیلی لاغر شده بود اما بعدش بعد طی دوره اموزش تپل شد افتاد بود سپاه خودش میگه تو سپاه فقط مفت خور بی مخ تربیت می کنن همش هم بهشون تو اون کلاسا حرفای بی تربیتی میزدن همش تو گوششون میخوندن برین مزدوج بشین و درمورد محرم و نامحرم و این جور چیزا حرف میزدن فکر نمی کنی یکم لوس بوده داداشیت 3
842 ارسال شده در 7 تیر، 2011 من که جای تو بودم که مرگم حتمی بودبا حرف های اقا مهدی که البته اگر اسمش را اشتباه نگفته باشم. یک کوچولو روزنه امید برای بقایم بوجود امد . ولی با حرف های تو دارم الان میلرزم اولش همينطوريه، اما عادت ميکني. البته بستگي داره کجا و با کي بيفتي. مثلا دوستام که با هم اعظام شديم، با فرمانشون رفيق شدن و هنوزم با هم رابطه دارن. خوب براي اونا بد نشد. داداش گل من تو سردترین روز سال اعزام شد همون شب برده بودنشون مسجد بدون هیچ پتویی فقط یه ملافهخون دماغ شده بود ملافه اش دریای خون شده بود وختی بعد یادم نیس چن هفته بود اومد از یه ادم تپل تبدیل شده بود به یه پوست خیلی لاغر شده بود اما بعدش بعد طی دوره اموزش تپل شد افتاد بود سپاه خودش میگه تو سپاه فقط مفت خور بی مخ تربیت می کنن همش هم بهشون تو اون کلاسا حرفای بی تربیتی میزدن همش تو گوششون میخوندن برین مزدوج بشین و درمورد محرم و نامحرم و این جور چیزا حرف میزدن من سپاه بودم:icon_razz: آموزشيش سخت بود اما بعدش يه خاطره بگم : يه روز که دوشنبه بود بايد ميرفتيم صبحگاه. اما ما همگي رفتيم کله پاچه بزنيم بر بدن داشتيم با خيال راحت کله پاچه ميخورديم که ديديم يکي اومد تو گفت آقا پاچه داريد! نگاه کرديم ديديم فرمانده قرارگاهه ماهم از خنده ترکيده بوديم و بهش گفتيم فلاني توام که صبحگاهو پيچوندي يادش بخير:w410: 3
Mohammad Aref 120459 ارسال شده در 7 تیر، 2011 سلام خوبین؟ من می خوام برنامه یک روز از دوران آموزش در سربازیمو براتون بنویسم تا کسانی که اطلاع ندارن آشنا بشن با اون ... صبح ساعت 4:30 دقیقه از خواب بیدارمون میکردن ..... اگر خوابت بیاد نمی تونی بخوابی چون آموزش دهنده میاد بزور از تخت پرتت میکنه پایین ... اگر هم عصبانی بشی و یه چیزی بهش بگی، در مرحله اول چند شب نگهبانت میکنن تا نتونی بخوابی ... و در مرحله دوم راهی بازداشتگاه میشی با توجه به زمان اذان صبح یه مقدار تغییر میکنه اما برای ما . 20 دقیقه صبحانه میدادن که تشکیل شده بود از یه لیوان چای کم رنگ . مقداری پنیر و نان . گاهی اوقات هم لوبیا میدادن که معمولا همش آب بود ... اینجا بود که قشنگ حس میکردم یه آش خورم به سرعت بعد از صبحانه در 9 صف به صورت دسته میشدیم و با کوبیدن پا و خواندن شعار به سمت مسجد میرفتیم . همه ی کارهای قبلی رو با دمپایی بودیم که اصطلاحا بهش وضعیت آزاد میگفتن بعد از برگشت از مسجد می گفت بشمار 3 برید پوتین بپوشید تا آماده شیم برای صبحگاه بعد از گرفتن آمار باید دعا میکردیم که آموزش دهندمون که یه دیپلمه اهل لرستان بود عصبی نباشه . وگرنه میگفت برید بشمار سه به اون درخت دست بزنید و برگردید . وقتی ما میرفتیم و برمیگشتیم میگفت چهار بعد دوباره از اول باید میرفتیم و این قصه 10 باری ادامه داشت بعد از اون آماده میشدیم برای ورزش صبحگاهی که عمومی بود و حتی فرماندهای رده بالا در حد سرتیپ هم شرکت داشتن:jawdrop: بعد از اون برمیگشتیم خوابگاه .... همه می خواستیم بخوابیم اما میگفتن آماده شید برای حضور در کلاس های آموزشی ... خیلی هاش تمرین رژه بود و کار با اسلحه و بخشی هم عقیدتی سیاسی بود ... تو کلاسهای عقیدتی سیاسی معمولا هممون خواب بودیم . یعنی این کلاسها واقعا بهشت بود چون تنها امید برای خوابیدن بود ! بعد ناهار خوشمزه بعد مثل نماز صبح نماز ظهر ... همراه با پا کوبیدن و شعار دادن بعد برگشت و رفتن به کلاس های عقیدتی بعد برگشته و رفتن به نماز مغرب و عشا بعد برگشت و خوردن شام اینجا دیگه همه آماده برای خواب بودیم امـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــا باید میرفتیم صندلی و وسایل واکس رو میاوردیم و در هوای باز کفشهامون رو واکس میزدیم بعد .......:icon_pf (34): می رفتیم جوراب مشستیم باید به تخت آویزون میکردیم و شب آموزش دهنده میومد بو میکرد تا بوی صابون بده بعد ساعت 9:30 میرفتیم میخوابیدیم اما هنوز چشم رو نبسته ساعت 4:30 فردا میشد تازه هفته ای یکی بار هم شبها نگهبان بودیم که شب باید بیدار میموندیم .... اما فردا حق خوابیدن نداشتیما ... باید تا شب صبر میکردیم ولی در کل روزهای به یاد موندنی بود ... جون با 80 - 90 نفر زندگی مداوم ...و گفتن و خندیدن خیلی جالبه من اگر بخوام خاطراتمو بنویسم برای هر روزش میشه کلی داستان گفت . اما دیگه اینا رو فشرده گفتم من نیرو هوایی ارتش خدمت کردم آموزشی کجا بودی؟ واسه ما خیلی هتل تر بود. کلاً آموزشی با ازدیاد خواب مواجه شدیم 01 ارتش بودم. نیرو زمینی 2
Mohammad Aref 120459 ارسال شده در 7 تیر، 2011 من سپاه بودم آموزشيش سخت بود اما بعدش آره منم شنیدم سپاه آموزشیش سخت میشه. 2
M!Zare 48037 ارسال شده در 7 تیر، 2011 چقدر سربازی هیجان انگیزه.من دوست دارم برم.چون با جمع خوش میگذرهحیف که ما رو نمیبرن 1
Mohammad Aref 120459 ارسال شده در 7 تیر، 2011 چقدر سربازی هیجان انگیزه.من دوست دارم برم.چون با جمع خوش میگذرهحیف که ما رو نمیبرن http://www.noandishaan.com/forums/showthread.php?t=4889 3
M!Zare 48037 ارسال شده در 7 تیر، 2011 http://www.noandishaan.com/forums/showthread.php?t=4889 :w00::w00:
R@M!N 2978 ارسال شده در 7 تیر، 2011 باز هی دخترا بگین چرا مارو نمی ذارن بیایم تو ورزشگاه !!! همه کارای پسرارو باید انجام بدید اگه ورزشگاه می خواید تو این مملکت کوفتی! 1
سارا-افشار 36437 ارسال شده در 7 تیر، 2011 فکر نمی کنی یکم لوس بوده داداشیت نه خیر ایششششششششششششششش:viannen_38: 3
سارا-افشار 36437 ارسال شده در 7 تیر، 2011 اولش همينطوريه، اما عادت ميکني. البته بستگي داره کجا و با کي بيفتي. مثلا دوستام که با هم اعظام شديم، با فرمانشون رفيق شدن و هنوزم با هم رابطه دارن. خوب براي اونا بد نشد. من سپاه بودم:icon_razz: آموزشيش سخت بود اما بعدش يه خاطره بگم : يه روز که دوشنبه بود بايد ميرفتيم صبحگاه. اما ما همگي رفتيم کله پاچه بزنيم بر بدن داشتيم با خيال راحت کله پاچه ميخورديم که ديديم يکي اومد تو گفت آقا پاچه داريد! نگاه کرديم ديديم فرمانده قرارگاهه ماهم از خنده ترکيده بوديم و بهش گفتيم فلاني توام که صبحگاهو پيچوندي يادش بخير:w410: گفتم که اموزش پوست و استخون شده بود اما وختی اومد دوره معمولی (نمیدونم شما چی میگید ) کلی تپل شد می رفت می اومد و طی سربازی می کرد همین جوری اما خب رو مخش یه خرده کار کرده بودن که بعدا خودم درستش کردم 1
ارسال های توصیه شده