Mohammad Aref 120452 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 فروردین، ۱۳۹۰ ● اصلاح ژنتیکی خطرناک است و باید ممنوع شود خلاف این عبارت درست است. اصلاح ژنتیکی فرصتی فراهم میسازد تا مشکلات را به شیوههایی حل کنیم که خطرات به مراتب کمتری نسبت به آنچه قبلا انجام میدادیم، دارد. برای مثال تولید محصولات کشاورزی با اصلاح ژنتیکی، که غالبا از سوی NGOهایی که به دنبال فعالیتهای خوب، اما وحشتآفرین هستند به عنوان «غذاهای فرانکشتاین» بیاعتبار میشوند- امکان تولید غذای بیشتر، سالمتر و سازگار با محیط زیست و به روشهای کمتر مزاحم به ما میدهند. در حال حاضر برای تولید غذای کافی باید استفاده گستردهای از سموم دفع آفات و کودهای شیمیایی بشود که وارد محیط زیست میشوند و باید انرژی بیشتری مصرف کنیم تا محصولات خود را از تغییرات آب و هوایی محفوظ داریم. اصلاح ژنتیک، محصولاتی به ما میدهد که خصوصیات طبیعی ضدآفات را حفظ میکنند بدون اینکه نیازی به محصولات شیمیایی و عوارض آن باشد. آنها محصولاتی به ما میدهند که میتواند نیتروژن اتمسفریک برای کشت محصول در خاک را ثابت نگه دارد. آنها بذرها و محصولاتی عرضه میدارند که در برابر آب و هوای نامساعد مقاوم بوده و قادر به مقاومت با گرما و سرمای شدید و سیل و توفان و شوری خاک هستند. در هر مورد، اصلاح ژنتیک از چیزی که طبیعت قبلا توسعه داده است، استفاده به عمل میآورد و آن را برای تولید محصولی مفیدتر استفاده میکند. نتیجه، تولید غذای بیشتر خصوصا در زمینهای حاشیهای با کمترین تاثیر زیست محیطی است. همچنین میتواند غذایی به ما ارائه دهد که ماندگاری بیشتری دارد، تازهتر است و با احتمال کمتر ناقل بیماری است. اما تغییرات ژنتیک هنوز قابلیتهای بسیار دیگری نیز دارد. اکنون ما میتوانیم محصولات و حیواناتی را پرورش دهیم تا مقادیر عظیمی واکسن ارزان تولید کنند که ما را قادر میسازد- میلیونها کودک را در کشورهای فقیرتر از خطر بیماریهای کشنده یا معلولیتزا محافظت کنیم. «برنج طلایی» که حاصل تغییر ژنتیک و محتوای ویتامین A است، میتواند میلیونها کودک را از کوری ناشی از کمبود ویتامین A نجات بخشد. تغییر ژنتیک میتواند کاری کند که پشه آنوفل دیگر نتواند مدت زیادی در پلاسمای خون باقی بماند تا موجب مالاریا شود؛ یعنی همان مرضی که تاکنون جان بسیاری را گرفته است. مبارزه بیفکرانه و هراسانداز برخی NGOها علیه تولید مواد غذایی اصلاح ژنتیکی تا حالا موجب از دست رفتن زندگی و سلامت کودکان بیشماری در سرتاسر دنیا شده است. ما باید حامی و مشوق فنآوری باشیم که آینده بهتر برای همه ارائه میدهد. برخی کسبوکارها عمدا عمر برنامهریزی شدهای برای محصولاتشان تعیین میکنند تا به محض فرسوده شدن، مردم مجبور به خرید بیشتر شوند. زمانی که تقاضا برای محصول ارزانتر، زیاد باشد، برخی بنگاهها سرمایهگذاری (و هزینه) کمتری روی طول عمر محصول کنند. پس به لحاظ اقتصادی توجیه ندارد اجناس با عمر بالا ساخته شود. اگر مردم به دنبال عمر بیشتر اجناس باشند، آنگاه باید هزینه آن را بپردازند. اگر مصرفکنندگان تشخیص دهند که مدها هر روز تغییر میکنند و فنآوری پیشرفت میکند، ممکن است به سمت اجناس ارزانتر روی آورند که دوره عمر کوتاهتری دارند. آهنگ ابداع و نوآوری مرتبا شتاب میگیرد و به نظر میرسد بیشتر مشتریان، خواهان جدیدترین محصولات هستند. این بستگی به آن دارد که شما چه چیزی میخواهید بخرید؟ مردم انتظار دارند محصولاتی از قبیل «خانه»، عمر طولانی و پایداری داشته باشند. سازندگان عمدا خانهای نمیسازند که چند سال بعد فرو میریزد تا مردم مجبور شوند یک خانه جدید بخرند. در عوض، آنها خیلی خوب تشخیص دادهاند که در مورد محل سکونت، قابلیت دوام مهم است. از طرف دیگر در مورد گوشیهای تلفن همراه و دستگاه پخش موسیقی، بیشتر مشتریان محصولی نمیخواهند که چند ده سال عمر کند. آنها ترجیح میدهند هزینه اضافی برای خرید محصولی باکیفیت و عمر طولانی نپردازند و تصمیم به خرید محصولی میگیرند تا برای مدتی که میخواهند از آن استفاده کنند، دوام آورد و سپس آن را با نوع جدید و پیشرفتهتر آمده به بازار عوض کنند. یک نوع افسانه در بین عامه وجود دارد که برخی شرکتها، میلیونها دلار صرف طراحی محصولی میکنند که زود خراب میشود یا تنها سه روز بعد از تاریخ ضمانت از کار میافتد. این هزینه اضافی خواهد بود که بعید است شرکتی به نتیجه احتمالی آن برسد و حتی احتمال میرود چون جنس این شرکت خوب نبوده است مشتری دفعه بعد محصول رقیب را خریداری کند. معمول این است که یک بدهبستان و مراوده بین طول عمر کالا و قیمت آن وجود دارد. شما میتوانید برای خرید محصولی که ماندگاری بیشتری دارد پول بیشتر بپردازید، اما شاید نخواهید که چنین کالایی داشته باشید. انبارها و گاراژها پر از خرتوپرتهایی است که مردم مدتها است از آنها استفاده نمیکنند. امروزه ماشینهای فاکس بزرگ هیکل و ماشین حسابهای رومیزی به موزه سپرده شدهاند. کسبوکارها عامدانه محصولاتی با تاریخ مصرف معین یا مکانیسم از کار افتادن اتوماتیک نمیسازند. آنها میخواهند محصولاتشان تقریبا همانقدر عمر کند که مشتری از آن انتظار دارد و برای برخی از محصولات امروزی، این زمان بسیار بلندی نیست. کسبوکارهای تولیدی به ایمنی مصرفکنندگان توجه لازم را نداشته و با کمکردن شرایط ایمنی کارگران، ضوابط را نادیده میگیرند. آنچه که کسبوکار خصوصی بیش از هر چیزی به دنبال آن است رضایتمندی مشتریانی است که نه تنها خود باز خواهند گشت بلکه به دوستان خود هم این توصیه را میکنند. مشهور شدن به این که محصول یک بنگاه ناایمن است آخرین چیزی است که آن کسبوکار نیاز دارد. شرکت اسباببازی فروشی که شهرتش در تولید محصولاتی است که به بچهها صدمه میزند نمیتواند تعداد زیادی اسباببازی بفروشد. خط هوایی که سابقه چندین سقوط هواپیما دارد، هرگز از سوی مسافرین استقبال نمیشود همین طور یک شرکت راهآهن، خصوصی یا دولتی که مسافرین خود را به کشتن میدهد. اغلب اوقات خیلی خوب است که استانداردهای ایمنی در سطح صنایع مختلف داشته باشیم. این استانداردها کمک میکنند اعتماد عمومی جلب شود و همگان را مطلع میسازند که چگونه میتوان ایمنی را به بهترین شکل حفظ کرد. بهترین رویهها تدریجا به هنجار تبدیل میشود. اما در این مورد باید با خود صنعت نیز مشورت شود چون خود آنها بهتر از هر بازرس بیرونی میتوانند از حیطه کار خود، باخبر باشند. در بسیاری موارد، قوانین داوطلبانه که خود صنعت بر آن نظارت دارد، کفایت میکند. در موارد دیگر، شاید نیاز به قوانینی باشد که توصیههای صاحبان صنایع را لحاظ میکند. اما این باور که آنها اهمیتی به ایمنی محصولات خود نمیدهند، از پایه نادرست است و این باور که برخی مدیران دولتی در نهادهای نظارتی و بدون هیچ دانشی از صنعت، بهترین شخص برای اعمال و تنظیم قانون ایمنی محصولات هستند، به همین اندازه نادرست است. البته این هم درست است که نیروی کار خشنود و باانگیزه باعث تولید بیشتر و اختلالات کمتر میشود. این به نفع کسبوکار نیست که تلفات و مصدوماتی در بین کارگران داشته باشد و دوباره اینکه خوب است نهادههای تولید در صنعت از استانداردهای ایمنی برخوردار باشند، چون آنها شرایط را خوب میشناسند. هرچه اقتصاد پررونقتر شود و هرچه فنآوری پیشرفت کند، این احتمال و قابلیت بیشتر میشود که بتوان به استانداردهای ایمنی بالاتری دسترسی پیدا کرد. صنایع دولتی در همه جای دنیا، برای مشتریان یا کارکنان ایمنتر از کسبوکار بخش خصوصی نیست. پس این بخش خصوصی پررونق و شکوفا است که میتواند استانداردهای ایمنی بالاتر و بهتری ارائه دهد، دقیقا همان طور که اقتصادهای ثروتمند میتوانند چنین کنند. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام 1 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده