رفتن به مطلب

فامیل دور


ارسال های توصیه شده

آقای مجری: واسه چی در ُ باز گذاشتی؟

فامیل دور: واسه بهار.

 

از در بسته دزد رد می‌شه ولی از در باز رد نمی‌شه.

وقتی یه در ُ باز بذاری که دزد نمیاد توش. فکر می‌کنه یکی هست که در ُ باز گذاشتی دیگه. ولی وقتی در بسته باشه، فکر می‌کنه کسی نیست ُ یه عالمه چیز خوب اون‌تو هست ُ می‌ره سراغ‌شون دیگه.

 

در باز ُ کسی نمی‌زنه. ولی در بسته رو همه می‌زنند. خود شما به خاطر این‌که بدونی توی این پسته دربسته چی ئه، می‌شکنیدش. شکسته می‌شه اون در.

 

دل آدم هم مثل همین پسته می‌مونه.

 

یه سری از دل‌ها درشون باز ئه. می‌فهمی تو دلش چی ئه. ولی یه سری از دل‌ها هست که درش بسته‌اس. این‌قدر بسته نگه‌اش می‌دارند که بالاخره یه روز مجبور می‌شند بشکنند و همه‌چی خراب می‌شه.

 

آقای مجری: در دل آدم چه‌جوری باز می‌شه؟

فامیل دور: در دل آدم با درد دل ئه که باز می‌شه.

 

داشتم امروز به حال خودم افسوس می‌خوردم. به عمر گذشته‌ام فکر می‌کردم. داشتم فکر می‌کردم که من همه عمر دم انواع و اقسام درها وایسادم ولی همه اون‌ها رو بسته نگه داشته‌ام. همیشه سعی می‌کردم همه درها بسته بمونه. هیچ‌وقت سعی نمی‌کردم دری رو باز کنم. می‌دونه چه‌قدر سخت ئه آقای مجری؟ می‌دونی؟

چه روزهایی که من توی خونه نشسته بودم، یه نفر اومد در زد. بعد من در ُ باز نکردم. صدام هم در نیومد که فکر کنه کسی خونه نیست.

  • Like 10
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...