O-N 10553 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 فروردین، ۱۳۹۰ 4 نفر (2 عضو و 2 مهمان) يا همين الآن خودتونو معرفي ميكنين يا ميام پشت در باهاتون صحبت مي كنم :167: لینک به دیدگاه
O-N 10553 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 فروردین، ۱۳۹۰ Orion Nebula رو تعریف کن! به پست 95 مراجعه شود (ستاد تنبل هاي مقيم اينجا) لینک به دیدگاه
O-N 10553 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 فروردین، ۱۳۹۰ اوری زود بجواب :167: دارم جواب ميدم ديگه چه عجله ايه حالاااااااااااااا همينجوري خوبه عجله كار دشمنه از قديم گفتن چرا عاقل كند كاري؟ لینک به دیدگاه
O-N 10553 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 فروردین، ۱۳۹۰ حالا متوجه شدی بیخودی اصرار نمی کردیم :دی شما رو ببينم من صحبت دارم حالااااااا :167: منظورت که من نیستم :دی نهههههههههههه اصلا. شما كه از منم طفلي تري :persiana__hahaha: چقد پزشک یه جا :دی آره ميدونم. تازه اينا همش نبود :shame: بازم داريم... منم نزديك بود به دام بندازن. قلدر بازي در آوردم رفتم رياضي. ولي تهش نميدونم چي شد مهندسي پزشكي اومدم فك كنم وسطش يادم رفته بوده مي خوام چيكار كنم اوریون میزان گذشتت چقدره ؟ ! اصلا گذشت کردن به چه دردی می خوره ؟ ! حسش چیه ؟ نميدونم. به موقعيت بستگي داره. ولي به خيلي چيزا اونقد وابسته يا حساس نيستم و راحت ميتونم ازشون بگذرم. اينا اكثرا چيزايي هستن كه دوباره ميشه به دستشون آورد. واقعا گاهي خودمون نياز داريم كه توي يه موقعيتايي گذشت كنيم. شخصيت خودمونه كه بهش نياز داره. نه اون موقعيت يا فرد. ولي گاهي اينكارو نميكنيم و يه منبع آرامشو از خودمون ميگيريم. گاهي آرامش. گاهي شادي. گاهي درد... به موقعيت بستگي داره كلا... :دي اریون تو به چن چیز معتقدی ؟ :دی به زياد تا. نميدونم شايد مث خودت به سه تا! :دي ننشستم بشمارم ولي اوليش خودمم. آخريشم خودمم. :دي درمان پذیرم دیگه ؟ :w58: عزيزم شما اصلا نيازي به درمان نداري. من ميام پيشت گويا به درمان نياز دارم ممنون واسه اين آش پر روغن و ممنون واسه سوالا :icon_gol: 1 لینک به دیدگاه
O-N 10553 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 فروردین، ۱۳۹۰ من برگشتم !ميدونم :persiana__hahaha: باور میکنی قبل اینکه روی ایجاد پست جدید کلیک کنم هیچ سوالی تو ذهنم نبود ! هنوزم نیست آره چون خودمم همينطورم :دي یا خدا يه سوال مي خواي بپرسي حالا 1 - تا حالا سعی کردی کسی رو اصلاح کنی ؟ مثلا نصیحت کنی ؟ بگی چرا این کارو میکنی ؟ یدونه تعریف کن نه چون از طرفي معتقدم كسي نميتونه در ديگران تغيير ايجاد كنه مگه اينكه خود اون فرد در مسير تغيير باشه. كه اون موقعم اگه نياز به حرف كسي داشته باشه خودش ميره طرفش. از طرفيم نميتونم بگم كه 100 درصد راه من و چيزي كه فك مي كنم براي ديگران هم بهترين و درسته. شايد اين منم كه نياز به اصلاح دارم. 2 - به نظرت حق داشتم زدم تو گوش دوستم وقتی فهمیدم سیگار کشیده ؟ نميدونم. به خيلي چيزا بستگي داره. به شخصيت دوستت. به رابطه تون و فرم دوستيتون. به دليل سيگار كشيدنش. به نظرم هر كسي حق داره خودش مسيرشو انتخاب كنه. ولي اگه واقعا فك كني كه مسير ممكنه نابودش كنه ميتوني سعي كني يه جوري غير مستقيم بهش نشون بدي. در نهايتم خودش بايد انتخاب كنه. لزومي نداره به حرفت گوش بده. اگه من جاي دوستت بودم و واسه يه بار سيگار كشيدن زده بودي تو گوشم مي گرفتم ميزدمت :167: 3 - چی میشه که ادم یهو فکر میکنه هیچی نداره ؟ چرا گاهی ناامید میشه ؟ چون شناختمون از موقعيت و خودمون درست يا كامل نيست. ما هميشه يه چيزي واسه داشتن داريم. ولي گاهي گمش مي كنيم. بعضي وقتام شرايط يه جوريه كه واقعا حق داريم. مهم اينه كه جست و جو كنيم. نشينيم يه گوشه غصه بخوريم. 4 - میرم شام میام بقیش رو ویرایش میکنم :دی ... اومدم نوش جان. الآن كه وقت ناهاره! :دي 5 - اگه از یه دوستت خیلی ناراحت بشی و کنارت هم باشه چیکار میکنی ؟ هيچي. اگه موضوعش جوري باشه كه گفتنش آسيبي نرسونه ميگم كه از دستت ناراحتم به فلان دليل. با هم صحبت ميكنيم و اگه بشه يا حلش مي كنيم يا حداقل ناراحتي كم ميشه. ولي اگه حس كنم بيانش ممكنه بدتر كنه موقعيتو سكوتو ترجيح ميدم. معمولا سعي مي كنم دلخوريا رو زود فراموش كنم. لینک به دیدگاه
O-N 10553 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 فروردین، ۱۳۹۰ 6 - خونه واسه 2 نفر چند متری باشه کافیه ؟ در مورد مقياسا هيچ ايده اي ندارم به نظرم بايد به اندازه باشه. مسلما دو نفر خونه ي سه خوابه لازم ندارن. بعدش دردسرش زياده. در اين حد اطلاعات دارم 7 - اگه یه ادمی عاشق درس باشه ، یعنی واقعا لذت ببره از زیاد شدن علمش ، اما واسه دلایلی نیاز به پول هم داره ، تازه اگه ارشد بخونه هم احتمالا از نظر شغلی فرقی نکنه . حالا باید چیکار کنه ؟ سوالتو به سمتي نوشتي كه من بگم كار كنه ولي عمرا. :persiana__hahaha: علاقه داره به درس خوندن درس بخونه موفق تره. ميتونه هم زمان كارم بكنه. خيليا اينجورين. 8 - اون ادمه میخواد ارشد بخونه :دی ميدِنم :persiana__hahaha: 9 - تو یه فضا گیر کردی تا چشم کار میکنه سفیده . هیچی هم نداری . هیچ کسی هم نیست . چیکار میکنی ؟ خيلي جاي خوبيه. دوسش دارم. وقتشو بيشتر كنيد لطفا. كلي وقت دارم براي فك كردن. آدم به راحتي ميتونه با هر شرايطي وفق پيدا كنه. بايد اونجا باشم كه بدونم چه خبره :دي 10 - تو اتوبوس خیلی خسته ای جوری که واقعا سخته بایستی. یه پیرزن وارد بشه پا میشی ؟ ( جا نیست بشینه ، صبرم کردی کسی پا نشد ، تازهههههههه تلو تلو هم میخوره :دی ) به نظرت جوابم به اين سوال چيه؟ 11 - فکر میکنی تاثیر موسیقی در رِم ( خواب دیدن ) واسه موضوع کارشناسیم خوبه ؟ ( از روی سیگنال eeg ) آره اگه بتوني مورد پيدا كني واسه تست عاليه. البته محدود ترش كني بهتره. مثلا براي كودكان يا مثلا مقايسه ي افراد بيمار و سالم... روشم كار شده مقاله ميتوني بيابي 12 - یه پسری داره میفته تو چاه دستشو میگیری بکشیش بالا ؟ ( فقط خودتی پس داد نزن :دی ) پسره چرا داره ميفته تو چاه ؟ آره ديگه. اگه دستشو نگيرم ميوفته ميتركه. البته اگه زورم برسه و خودم عامل بدتر افتادنش نشم :persiana__hahaha: .چرا بايد داد بزنم؟ من خوبم سرباز تو هم خوبی میدونم . در کل ازاد باش سرباز :دی ! :persiana__hahaha: مرسي كه اومدي :icon_gol: لینک به دیدگاه
O-N 10553 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 فروردین، ۱۳۹۰ وسلامی از اینجا دی: و علك سلامي از اونور اونجا :دي هنوز بسته نشده پس میشه سوال کرد! اي باباااااااا هنوزم بسته نشده دليل نميشه كه :shame: خب زیاد مزاحم شدم واذیتت کردم پارت اخررو بپرسیم وبریم شما كلا مظلوم گير آوردين باشه يه روزيم نوبت ما ميشه :167: داوکینزنشسته روبروتون سوال کنید ازش! به سلاااااااام عمو ريچي عزيز خوبي؟ :دي ازش مي خوام دين رو برام تعريف كنه. نه برداشتشو. و اينكه اگه يه ابزار خاص خودشو ازش بگيرم كتاب The God delusion رو چطوري مينويسه. اجازه بدين اسم اون ابزارو نگم. خب چون هنوز جواب سوال غزالی یا ملاصدرا رو ندیدم پس این بار بپرسم غزالی با داوکینز چه شباهتهایی داره؟ من سرم رو دوس دارم البته. يا همه يا هيچ... خواب یعنی چی؟ خواب به طور عمومي يه فعاليت فيزيولوژيكي هست كه همزمان با اون سيگنال هاي خاصي رد و بدل ميشن. اين سيگنال ها تاثيراتي روي متابوليسم بدن ميذارن و بر اساس حالت بدن در اون موقع همه چي طوري تنظيم ميشه كه مينيمم انرژي لازم مصرف شه.كه البته از خيلي حالتاي ديگه به دلايلي بيشتره و ... :4chsmu1: شاملو یا اخوان؟ شعراي اخوان رو بيشتر دوس دارم. شعرنورو میپسندی یا سبک قدیم رو؟ اينطوري طبقه بندي نميكنم. اينم مث موسيقي درهمه. هر چي كه خوشم بياد. :دي ولي اگه بخوام حساب كنم اكثر شعرايي كه دوس دارم نو نيستن. لینک به دیدگاه
O-N 10553 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 فروردین، ۱۳۹۰ درمورد زندگی جورج اورول چقدرمیدونی؟ يه چيزايي در موردش خوندم. اوايلش و زندگيش بين طبقات پايين جامعه برام جالب بود و بعضي نوشته هاشو قابل درك تر ميكنه. دختر كشيش. قلعه ي حيوانات و 1984 رو خوندم وآخري رو بيشتر از بقيه دوس داشتم. هرچند قلعه ي حيواناتم خيلي خوب بود. به نظرم واقعا در ترسيم زندگي سياسي اجتماعي براي سال ها بعد خودش واقعا موفق بوده. نظریات فوکو رو چقدر قبول میکنی؟ روانشناسي....فلسفه....دانش....اجتماع....زبان..... قدرت نميتونم كامل نظرياتشو بپذيرم. البته با ميزان كمي كه مطالعه داشتم. قسمتي از نظرشو راجع به جهان و برداشت ما و تعريفامون و اينكه واقعي نيستن رو قبول دارم. اثرشو توي آثار بعد از پيروزي ها يا شكست ها ميبينيم. ولي ارتباط همه ي اينا با قدرت رو نه. گاهي مسائل ديگه اي درميان هستند. البته خودش گفته همش قدرت نيست ولي عملا بازم به همون نتيجه رسيده. قبول دارم ولي خيلي كامل نه. تا حالا اهنگ های شاهین نجفی رو کامل ودقیق گوش دادی؟ بعضياشونو آره. گاهي واقعا تعجب مي كنم كه هر كلمه يه داستان و مفهوم بلند پشت خودش داره. تنها رپيه كه گوش ميدم. ولي خب بعضي اهنگاشو روم نميشه گوش بدم نظرت درمورد پارازیت وبرنامه پارازیت چیه؟ پارازيت كه خوب است وقتش را بيشتر كنيد. برنامه ي پارازيت رو هم نديدم فقط در موردش شنيدم. نظري ندارم رزازی رو میشناسی؟ ناصر رزازي؟ خويننده كووردي بوو فكر اكم له شاري سنه له داييك بوو رفيقكم بم ووتي :4chsmu1: حزكم اهنگكاني گوش بم. دوستان ببخشيد من نوشتار كوردي را خوبد بلد نيستم. و به دليلي جهت آزار جناب Spow بود. لینک به دیدگاه
O-N 10553 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 فروردین، ۱۳۹۰ چقدرعرفان میتونه تو زندگی تو نقش بازی کنی؟ عرفان ميتونه خود زندگي باشه. به ملاصدرا مراجعه شود :دي در واقع خيلي وقتا ميشه با عرفان خيلي مسائلو حل كرد. نميگم همه چيو. ولي گاهي از خيلي مسيراي ديگه بهتره. اعتدالو اونجا بهتر ميشه ديد. براي من اسم ها مهم نيستن. ممكنه خيلي كارا رو بكنم بدون اينكه اسمش رو بدونم. سعي مي كنم خيلي درگير اين چيزا نشم كه بعدا لازم باشه مرزبندي هاشونو در نظرم داشته باشم يا رعايت كنم. چقدر به سازهای موسیقی اشنایی داری؟ كم فیلم Yes man رو دیدی؟نظرت درمورد پیغام فیلم چیه؟ نه نديدم. با توجه به قانون انتروپی ایا جهان میتونه دراستانه فروپاشی باشه یا نظم نوین جهانی شکل میگیره قبلا گفتم كه به نظرم خيلي چيزا به سادگي قابل پيش بيني نيست و فاكتوراي زيادي رو بايد در نظر داشت. اثر هابل و نسبيت عام رو بيشتر از اثر انتروپي ميتونم بپذيرم نظم نوينم بستگي داره. به نظرم در گذشته هم جهان در آستانه ي فروپاشي ظاهري از يه حالت وارد دوره ي جديدي شده. نميدونم شايد اشتباه مي كنم. ولي نظم نوين به نظرم قوي تره سایه سریشتره یا افکارباورمدار؟ به ريشه ي باور ها بستگي داره. اگه همون تعريفي باشه كه توي ذهن منه، مطمئنا افكار لینک به دیدگاه
O-N 10553 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 فروردین، ۱۳۹۰ چقدرخودتو دوست داری؟ اونقدر كه بتونم به خاطرش ديگرانو زندگيمو و همه ي "ديگه ها" رو دوس داشته باشم. گاهي يادم ميره ولي فك مي كنم بايد بيشتر از هر چيزي دوسش داشت. به تبدیل مستقیم بخاربه جامد چی میگن؟ sublimation يا همچين چيزي. نميدونم تو فارسي چي بش ميگن. اصلا يادم نمياد... همينم مطمئن نيستم. اگه مهمه برم تقلب من باور دارم تا زمانی که زندم قادرم خودمو تغییر بدم وتغییر من یعنی تغییر زندگی چقدرش اشتباهه؟ شما مورد اشتباهي اينجا ميبينين؟ من كه نميبينم. البته شايد من چشام مشكل داره عنصر معلوم الحال رو تعریف کن عنصر ماده ايست خالص. كه تمام ذرات تشكيل دهنده ش يه خاصيت دارن. يه رنگه... حداقل مي دونيم چيكار ه س. :persiana__hahaha: بهتره عنصر معلوم الحال باشيم تا مونافق. باور كنيد یالثارات خونده بودی؟ يه بار فقط ديدم. اونم يه جا تو پارك رو زمين افتاده بود. ورداشتم نگاش كردم. بعد از اون نتونستم. گاهي خنده ي تلخ از گريه غم انگيز تر ميشود... لینک به دیدگاه
O-N 10553 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 فروردین، ۱۳۹۰ روزنامه سلام رو دیده بودی؟ آره. هميشه روزنامه تو خونه ي ما خيلي زياده. از همه ي گروه هاي فكري البته. منم بي نصيب نموندم... نظرت درموردژورنالیسم زردچیه؟ فقط اصلا سراغش نميرم كه اعصابم در آرامش باشه. البته براي سرگرم نمودن بعضي علاقه مندان، گاهي لازمه. شازده کوچولو رو چندبارخوندی؟ يه بار انگليسي خوندم. بعدش يه بار ترجمه ي آقاي شاملو رو خوندم. يه بارم ترجمه ي يه نفر ديگه رو خوندم كه يادم نيست. الآن همه رو دارم و گاهي نگاه مي كنم... يادم نمياد چند بار من چرا بیست وچهاربار فیلم کنستانتین رو تماشا کردم؟ دليلشو از فرانسيس لارنس بپرسين. بعضي سازنده ها بد جوري با روح و روان آدم بازي ميكنن. دمشون گرم. يادم رفت بگم دم كيانو ريوزم گرم يه نگاه به ليست فيلمايي كه بازي كرده بنذازيم كافيه. نظرت درمورد دایی جان ناپلئون چیه؟ دوستش داشتم ولي ... نميتونم احساسمو بگم. در تعارضات گير ميكنه بيرون نمياد ميشه در مورد ناپلئون نظرمو بگم؟ :دي لینک به دیدگاه
O-N 10553 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 فروردین، ۱۳۹۰ انتظاریعنی چی؟ يه مفهوم انتزاعي.در مفهوم عام به نوعي نگاه به آينده براي رسيدنِ يه موقعيت خاص. نميدونم چرا گاهي فرض ميشه كه بايد ايستاد تا موقعيت برسه. به نظرم براي موجودي مثل انسان رسيدن به يه موقعيت خاص پر معنا تر باشه. گاهي از اين واژه فراري ميشم. چون بعضي وقتا ما هميشه به آينده نگاه مي كنيم كه يه روزي يه موقعيت خاص يا يه فرد خاص مياد و فلان مشكل حل ميشه. اونوقت با اين ديد خام خيلي كارا رو كنار ميذاريم تا اون روز و موقعيت برسه. و خيلي اوقات چنين روزي اصلا وجود نداشته كه بخواد برسه. يه نوع فرافكني... اغلب ما خودمون ميسازيمش براي عقب انداختن و دليل اصليشم ترس ها و ندانستن هامونه... كاش راه هاي بهتر و درست تري پيدا ميكرديم. هرچیزی ارزش انتظارداره؟ مطمئنا نه. با توهم و خيال هيچ مسئله اي حل نميشه. دربیان احساساتت چقدر براساس باورهات عمل میکنی؟(خیلی سوال گنگیه شرمنده!) بستگي داره به موقعيت. من يه معيار هايي براي زندگيم دارم. يه سري باور ها. حالا اگه جايي قرار باشه چيزي رو بيان كنم مصالحه صورت ميگيره. بين باور ها، بايد ها و نبايد ها و معيار هام. تنيجه معمولا خوبه... معمولا سعي مي كنم باور هام صلب نباشن. شايد من تو يه اشتباه بزرگم... درزندگی این ماییم که مشکلات رو بزرگ میبینیم چقدرباهاش موافقی؟ موافقم. گاهي يه مشكلاتي رو بزرگ ميبينيم كه واقعا بزرگ نيستن ولي به خاطر مقياسامون اينطور به نظرمون اومدن. اين باعث ميشه براي حلشون كاري نكنيم چون به نظرمون بزرگن و تواناييش در ما وجود نداره. وقتي متوجه واقعيت ميشيم كه مقياسا عوض ميشه. وقتي يه مشكلي كه چندين برابر بزرگتره كنار قبلي قرار ميگيره، تازه به توانايي هامون پي ميبريم. و گاهي چقدر زود دير ميشود... كاش از اول اسكيل بنديمون درست باشه زندگی براساس باورها وذهنیات ساخته میشه پس قوی باش با این چطور؟ موافقم. همه ي دنياي ما بر اساس باور هامون ساخته ميشه. تفكرات منن كه دنياي منو ميسازن. مث يه نقاشي. اگه من بخوام ميتونم يه كوهو كوچيكتر از خودم بكشم يا يه مورچه رو بزرگتر از خودم. اينا همه به باور هاي ما و شناختمون از خودمون بستگي داره. لینک به دیدگاه
O-N 10553 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 فروردین، ۱۳۹۰ مقید بودن با مجبور بودن چه تفاوتی داره؟ مقيد بودن خيلي دستش باز تره و اختيار بيشتر. انسان ميتونه خودشو مقيد كنه ولي اجبار معمولا از بيرون اعمال ميشه. و در كنارش مقيد بودن يه ضمانت اجرايي فكري براي انسان ايجاد مي كنه ولي اجبار برععكس يه موقعيت تدافعي ميسازه. اگه براي اجراي يك قانون خودمون رو مقيد كنيم انجامش ميديم. ولي نيروي اجبار خارجي تمايل سرپيچي رو ايجاد مي كنه. اين قانون هر چيزي ميتونه باشه. از اصول اخلاقي تا رژيم غذايي :دي قدرزرزرگربداند قدرانسان؟ خودش :دي اگه یه روز تو موقعیت نمایش ترومن قرار میگرفتی چیکارمیکردی؟ من همين الآنم گاهي به اين فك مي كنم. يا يه چيزي شبيه دنياي ذره توي كارتون هورتون. چرا كه نه؟ كاري نميكنم. برام مفهوم آشناييه چون هميشه خودمو تو چنين موقعيتي فرض مي كنم. :4chsmu1: البته اگه مث شخصيت اصلي داستان تنها باشم خيلي برام دردناكه ولي ميتونم به ويژه بودن خودم افتخار كنم. البته مطمئنا يه روزي منم از دنياي ترومن ميرم بيرون كه بدونم واقعيت چيه. ولي اينكه برميگردم يا قدرت وفق پيدا كردن با حقيقت رو دارم رو نميدونم... ایا راکلنیکف مقصر بود؟ راسكلنيكف اگه مقصر بودم مكافاتشو كشيد. مکافاتي که خود انسان براي خودش ايجاد ميكنه، از مجازات های ظاهری که قانون برش تحمیل می کنه، به مراتب دشوارتر و پردردتره و تازه مجازات های اجتماعي در واقع تسلی بخش فرد ميشن. بارها داستان هايي رو شنيديم كه توشون فرد به خاطر رهايي از عذاب وجدانش به عذاب قانون پناه برده تا شايد آرامش پيدا كنه. داستايوفسكي رنج کشیدن رو نشونه ی عمق تفکر و احساس می دونه. توي نوشته هاش هدف زندگی در واقع همون تلاش برای یافتن حقیقت و امکانات جدید زندگی است و قناعت به اون چيزي كه آسون به دست مياد، نشونه ی رکود و موجب نارضایتی و بدبختیه. جنايت و مكافاتو دوس داشتم. :icon_gol: بلدی برقصی؟ فك كنم همه بلدن. :4chsmu1: ولي اگه موقعيتي وجود داشته باشه نميرقصم. هيچ وقت علاقه مند نشدم. بيشتر به رقصاي نمادين يا داراي مفهوم علاقه دارم مث سماء يا باله... لینک به دیدگاه
O-N 10553 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 فروردین، ۱۳۹۰ تنها واژه مقدس برای من مادراست نظر؟ مثبت. مادر خوبه. براي شما اين كلمه مقدسه، خوبه. مقدسات پديده ي جالبي هستن. بايد حواسمون باشه كه از يه حدي بيشتر برامون مقدس نشن. وابستگی یعنی چی؟خوبه یابد؟ انسان يه موجود نامحدوده. وابستگي به شيء، موقعيت يا فرد ديگه يعني محدوده. يعني از دست دادن آزادي. همه چي در راستاي اينه كه انسان نامحدود راه كمال رو طي كنه. چرا انسان بايد خودش رو محدود كنه و براي خودش مرز بذاره؟ ساير اشياء يا موقعيت ها بايد در خدمت انسان باشن. نه انسان در خدمت اونا. گاهي وابستگي با دلبستگي قاطي ميشه و ضرر ميزنه. البته وابستگي هميشه هم بد نيست. ولي اون موقع نوعش كاملا فرق ميكنه. اون وابستگي به خوده. كه هم ميتونه خطر ناك باشه هم سازنده. اين نظر منه. شايد اشتباه مي كنم. تا حالا گیم بازی کردی؟ آره خيلي. از بچگي هميشه يه وسيله اي بوده براي بازي. از اون موقعي كه بچه بودم و با داداشم تا صب سگا و ميكرو بازي ميكرديم. تا الآن كه شب امتحان تا صب بازي مي كنم و بقيه منو نگاه مي كنن. دووم، سولجر، آي جي آي، كال آو ديوتي، هيت من... ماريو، سيمز، فوتبال،نيد فور اسپيد، شيفت، آندر گروند، اتسترا كه گروه اول را بيسيار دوست ميداريم + شيفت :دي نظرت درمورد تپه خاموش چیه؟چرا من اونجا زندگی میکنم؟ برزخ قضاوت... ما هر روز تو موقعيت قضاوت قرار ميگيريم. هر روز انتخابايي داريم كه توي سرنوشت خودمون و ديگران اثر ميذاره. كاش واقعا به سمتي كه ساكنان سايلنت هيل رفتن نريم. نميدونم شما چرا اونجايين؟ به هر حال ميدونم داخل كليسا نيستين. ارتفاع پست یعنی چی؟ يه پارادوكس پر معني. شايد تعريف انسان باشه... ازارتفاع میترسی؟ نه اتفاقا خيلي دوس دارم يه جاي بلند باشم. مث لبه ي پرتگاهي چيزي. هميشه خودمو تو اين موقعيتا قرار ميدم :persiana__hahaha: لینک به دیدگاه
O-N 10553 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 فروردین، ۱۳۹۰ ترس درزندگیت چه جایگاهی داره؟ ترس هاي انتزاعي آره. ولي مادي هيچي. ترس از ندانستن و نفهميدن و جهل مركب هميشه هست. محركي ميشه براي گرفتار نشدن. باهاش روبرو ميشم و پيروزي منتظر ماست :دي صفحه فیسبوک داری؟ نه همينطوريش چسبيدم به لپتابم هميشه. ديگه چه برسه يه مورد اعتياد ديگه هم اضافه بشه. خدای ادیان یا خدای خودت؟ به نظرم ادياني وجود نداره. دين يه ايدئولوژي با چندين دوره تكامله. خدا هم يه خداست. منتها تعريف ها با زمان و عصر خودشون متناظرن. منم همون خدا رو دارم ولي با تعريفي متناسب با خودم. هميشه تفكره كه برتري داره دین نسبی ومفیده نظرت چیه؟ تا حدي درسته. با اين تعريف كلي نميتونم دقيق نظر بدم ولي اگه مفهومشو درست گرفته باشم آره. در واقع دين يه راهه يا يه راهنما ولي معيار همه چيز نيست. والبته از همين نظرم مفيده. نظرت درمورد حصارهای فکری(برای خود ادم وخودخواسته) چیه؟ گاهي نيازه گاهي ظلم... میدونی شاسگول یعنی چی؟ معني لغويش؟ نه بازم بیام؟ اين روز ها همه بازم ميان شما چطور؟ لینک به دیدگاه
O-N 10553 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 فروردین، ۱۳۹۰ چقدر سخت بود خوندنش مگه خوندين؟ چه حوصله اييييييييي حالا خوبه بعضی جاهاش که شکلکای ناجور داشت رد کردم يعني چه شكلكي ميتونسته باشه؟ دیگه سوالی نمونده که. فقط یه سوال: چرا اریون یک رهگذر آزارمند :banel_smiley_52: چرا كه نه؟ خوب بود دروغ ميگفتم؟ از اينجا اومده كه ما همه در حال عبور از كنار هميم كه روي هم تاثير ميذاريم. منم دارم رد ميشم از اينجا... خب آزارمندي بخشي از ته وجودمه مهم اينه كه وقتي از اينجا رد ميشم شده باشه اوريون يه رهگذر دانشمند (بازم ميگم اين شكلكه ناراحتم ميكنه ) :persiana__hahaha: ادمين سابق جان متشكرم كه اومدي لینک به دیدگاه
spow 44197 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 فروردین، ۱۳۹۰ واقعا ازحضور درصندلی داغت لذت بردم ممنون به خاطر پاسخهای شیوا وگویا نه دیگه نمیام دوستان هم لطف کنند سوالی نپرسند چون وقت صندلی داغ تموم شدهوبا پاسخگویی به اخرین سوال پرونده این صندلی داغ هم بسته خواهد شد بازهم سپاس:icon_gol: لینک به دیدگاه
O-N 10553 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 فروردین، ۱۳۹۰ خب خب خبخب خب خب :167: من بازم اومدم دارم ميبينم :167: چرا به دانيلو در مورد قيافت دروغ گفتي؟ :w00: خب بابا اومدم خودمو تحويل بگيرم. بخيل باشه من اعتراف مي كنم زشتم :shame: قد؟ نميدونم. سال اول كه اومديم يوني قد و وزنمونو گرفتن قدم فك كنم 174 بود. نميدونم درسته يا نه. وزن؟ فك كنم 61 يا 62 چي شد كه تو خوش هيكل شدي من اينجوري؟ شما كلا از بيماري توهم فانتزي رنج ميبري صباي عزيزم. جبر زمانه س ديگه. بيا پيشم خودم درستت مي كنم. :167: رنگ چشم و موهاتو بالاخره توضيح ندادي برا من. هر سري ديدم يه جور بود :w00:چرا رنگاي من عوض نميشن؟ :w00: خب تلفيقيه. همه رنگي داريم اينجا :persiana__hahaha: بعدشم رنگ اينا نيست كه عوض ميشه. به نسبت نور و زمان تغيير مي كنه. فقط نميدونم چرا وقتي خسته ميشم كم رنگ و مات ميشن. اينم مطمئنا يه دليل علمي داره كه نميدانيم. لینک به دیدگاه
O-N 10553 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 فروردین، ۱۳۹۰ ساعتتو ميدي براي خودم باشه؟ همون كه عقربه نداره همش خودش ميچرخه اون افتاد منهدم شد صبايي بعدشم همون موقع بهت گفتم هديه داداشمه :w00: چنتا ساعت داري؟ :167: :shame: ساعت يكي از موارد اعتيادمه. باز دس گذاشتي رو نقطه ضعفام؟ :w00: در حال حاضر 4 تا رو دم دست دارم. بقيه رو الآن استفاده نمي كنم. به ماركشون اهميت ميدي؟ خب ساعت خوب بايد باشه ديگه. اگه از ساعتي خوشم بياد كه چندانم خوب نيست مي خرم. توي هيچي به مارك و اينجور چيزا حساس نيستم ولي ساعتامو بهشون خيلي اهميت ميدم. آخه من 24 ساعته ساعت دستمه. نصف شبم بيدار ميشم ساعت نيگا مي كنم. :shame: همش تُخصير اين زمانه چرا لنز نميذاري؟ چون چشمم حساسه نميپذيره. يه بار گذاشتم تا يه ماه چشام قرمز بود. باز خوبه طبي بود :persiana__hahaha: بعدشم شماره ش 1 ه بدون عينك راحت ميبينم ولي عينك دوس دارم چرا اينقد تو لوازم تحرير داري؟ كلا بخيليا. خب هر كسي به يه چيزي علاقه داره. من اصن نميتونم لوازم تحرير ببينم و نخرم. اصن دست خودم نيست. غير ارادي ميرم تو مغازه وقتي برميگردم پولام تموم شده. بعدشم همش تو موقعيت اين جور چيزام دانشگاه چسبيده به انقلاب. دانشگاه هنرم كه ديوار به ديوارمونه. ديگه همه جا پره. خوبه من بپرسم تو چرا اينقد شال داري؟ :w00: لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده