رفتن به مطلب

روانشناسی بالینی _ مکانیزم های دفاعی


ارسال های توصیه شده

مکانیزم های دفاعی

 

واپس رانی(repression): سركوب و یا واپس رانی

اصـلی تـرین مـكـانیـسم دفـاعـی محـسـوب شـده و دیـگــر

مكانیسم هـا بعنوان ابزار كمكی بكار می روند. واپس رانی

بـه مـعـنی جلوگیری از ورود افكار، خاطرات، آرزوها، امیال و

تجـارب دردنـاك، نـاخـوشایـنـد، شرم آور و ناپسند به سطح

خودآگاه و هشیار می باشد. در ایـن مـكـانـیـسم خـاطـرات

اسـترس زا به طور گزینشی به ناخودآگاه رانده می شوند.

واپس رانـی بـا انـكار متفاوت است در واپس رانی فرد هیچ

چـیزی را نفی نمیكند. مثال:دختری كه در خردسالی مورد

تعـرض جنسی واقع شده، ایـن تـجـربـه دردنـــاك را سركوب

میكند.

2- فرونشانی(suppression): واپس رانی ای كه بطور ارادی و خودآگاه صورت میگرد فرونشانی نامیده میگردد. بازداری ارادی و هشیار از ورود افكار، احساسات، تجارب و خاطرات خاص به سطح هشیار. احتراز از اندیشیدن به مواد اضطراب زا و آزاردهنده و منحرف كردن هشیاری به موضوعات دیگر. مثال: دانش آموزی كه به تعطیلات رفته، نگران است كه نتواند از پس امتحانات بر آید، اما وی تصمیم میگیرد برای اینكه تعطیلاتش خراب نشود مدرسه و امتحاناتش را فرو نشانده و به آنها فكر نكند.

3- واپس روی(regression): در این مكانیسم شیوه های حل مسائل به سبك بزرگسالان جای خود را به رویكردی كودكانه میدهد. واپس روی یعنی بازگشت به مراحل ابتدایی رشد و تكامل (مراحلی مطمئن تر،امن تر و فاقد استرس) و بروز واكنشهای بلوغ نیافته. مثال: بزرگسالی كه هنگام سرخوردگی و ناكامی عروسكی را در آغوش میگیرد. مثال: مرد 25 ساله ای كه دچار مشكلات مالی جدی گردیده، تمایل پیدا میكند به خانه پدری خود بازگشته و والدین از وی مراقبت كنند. مثال: مكیدن شست و یا مداد، به لحن كودكان صحبت كردن و هرگونه بروز رفتار سنین پایین تر از خود واپس روی محسوب میگردد.

4- انكار(denial): عبارت است از انكار و نفی واقعیت، رفتار، كردار و عامل اضطراب زا. عدم پذیرش واقعیت و رد رویدادها. مثال: مادری پس از دریافت خبر كشته شدن پسرش در جنگ، مرگ پسرش را انكار كرده و باز بشقاب غذایش را سر میزغذاخوری می آورد و یا لباسهایش را مرتب میكند. مثال: افراد مسن غالبا پیر شدن خود را انكار كرده و میگویند ما هنوز جوان هستیم. مثال: معتادان همواره اعتیاد خود را انكار میكنند. مثال: پسری كه دوست دختری ندارد میگوید من به دخترها نیازی ندارم. مثال: هنگامی كه پزشك سرطان را در بیمارش تشخیص میدهد، بیمار آن را نادرست پنداشته و سراغ پزشك دیگری میرود.

5- جابجایی(displacement): انتقال احساسات، هیجانات و تكانه های اضطراب زا از یك شخص و یا شیء (تهدید كننده و یا غیر قابل دسترس) به فرد و یا شیء امن تر و قابل پذیرش تر. تخلیه احساسات فروخورده بر سر اهداف بی خطر تر (افراد زیر دست ، تحت فرمان، وابسته و یا ضعیف تر از شما). مثال: كارمند عصبانی از دست رئیس خود، از آنجایی كه قادر نیست بر سر رئیس خود فریاد بكشید، هنگامی كه به خانه باز میگردد عصبانیت خود را سر همسر خود خالی كرده و سر وی فریاد میكشد. مثال: فرزندان عصبانیت خود را با كوبیدن درها به هم ابراز میكنند. مثال: یك مرد ناكام در ارضای نیازهای جنسی خود، به پرخوری روی می آورد. مثال: دختری كه از سوی دوست پسر خود طرد شده فورا با پسر دیگری دوست میشود.

6- دلیل تراشی(rationalization): عبارت است از استفاده از استدلالهای منطقی و پذیرفتنی برای توجیه رفتار و احساسات غیر موجه و توجیه ناپذیر- بازآرایی شناختی از ادراكات فردی-علل غیر واقعی جانشین علت و انگیزه اصلی و واقعی میگردد. مثال: فردی كه از اداره خود اخراج گردیده علت اخراج خود را چنین توجیه میكند:من چون آدم متملقی نبودم و چاپلوسی رئیس را نمیكردم اخراج شدم.در صورتی كه بی كفایتی و عملكرد ضعیف وی علت اصلی بركناری وی بوده است.مثال:سارقی كه به یك سوپرماركت دستبرد میزند هنگام بازجویی میگوید كه صاحب سوپر ماركت مستحق آن بوده است ویا برداشتن چند قلم جنس از ثروت صاحب آن نخواهد كاست.

7- جبران(compensation): مستور ساختن جنبه های منفی (كاستی های نامطلوب) خودانگاره و شخصیت با تاكید و تقویت اغراق آمیز جنبه های مثبت -متوازن سازی تقابلی ضعف ها وعیوب-فرد حس خود كم بینی، حقارت و شكست هایش را با مطرح ساختن خود در زمینه های دیگر پنهان میسازد- تقویت یك ویژگی مثبت در جبران یك ویژگی منفی. و یا جبران ناكامی ها با كامجویی مفرط در زمینه های دیگر. جبران دو گونه است یكی تقویت ویژگی منفی و ضعیف و دوم جایگزین ساختن یك ویژگی مثبت و كارآمد جای یك ویژگی منفی. مثال: كودك لاغر و نزار در بزرگسالی به پرورش اندام روی آورده و بدنساز میشود. مثال: نوجوانی كه از مشكلات تكلمی رنج میبرد در بزرگسالی سیاست مدار ویا سخنران میشود. مثال: یك دانش آموز با چهره نا زیبا در دانشگاه، دانشجوی ممتاز گردیده و یا پژوهشگر میشود. مثال: یك دختر نا زیبا رقصنده ماهر میشود.

8- توجیه عقلی(intellectualization): استفاده مفرط از تفكر و منطق انتزاعی-پرهیز از احساسات آزار دهنده با تمركز بر جنبه های عقلانی-انفصال هیجان از اندیشه-نادیده گرفتن جنبه احساسی قضایا و پرداختن به تجزیه و تحلیل شناختی آنها. مثال: تمركز بر جزئیات برگزاری مراسم ترحیم و خاك سپاری جای عزاداری و سوگواری. مثال: بحث در مورد فاكتورهای مهندسی ساختمانها و یا مكانیسم عمل زلزله ها پس از روی دادن زلزله جای سوگواری و پرداختن به جنبه احساسی آن. مثال: زنی كه مورد تعرض جنسی قرار گرفته شروع میكند به تحقیق و جستجوی اطلاعات در زمینه سایر موارد تجاوزها و روانشناسی متجاوزان و قربانیان آن و یا در كلاسهای دفاع شخصی شركت میكند.

9- برون ریزی(acting out): استفاده از كنشهای فیزیكی جای كنار آمدن مستقیم با چالشها و صحبت كردن درباره احساسات خود- درست نقطه مقابل مكانیسم والایش است- تسلیم خواسته های نهاد شدن بدون در نظر گرفتن عواقب منفی آن- مثال: مردی كه قادر به ابراز احساسات ناكامی و درماندگی خود در زندگی زناشویی نیست، به برقراری رابطه نامشروع روی می آورد، بدون در نظر گرفتن عواقب آن. مثال: فردی كه هنگام خشمگین شدن قادر به كنترل خود نیست و به همه چیز آسیب می رساند.

10- درون فكنی(introjection): نوع شدید همانند سازی میباشد كه در آن فرد ارزشها و ویژگیهای فرد و یا گروه دیگر را جذب ساختار "خود" میكند. درونی كردن احساسات، ارزشها و ویژگیهای فرد دیگر، ویژگیهایی كه خودمان در آن زمینه ضعف داریم. نسبت دادن افكار و احساسات دیگران به خود و تقلید از آنها. مثال: فردی كه قرار است كنفرانس بدهد، خود را جای یك سخنران نامدار قرار میدهد و اینگونه اعتماد بنفس پیدا میكند. مثال درون فكنی شدید: فرد پس از فوت همسرش نشانه بیماری متوفی را بروز میدهد مثلا اگر همسرش بر اثر سكته قلبی فوت كرده باشد وی در جریان سوگواری به درد سینه مبتلا میشود.

11- همانند سازی(identification): روند الگوبرداری (تقلید) افكار، اخلاقیات، رفتار و سلایق فرد دیگر- تقلید ویژگیهای مطلوب فرد دیگر-الگو قرار دادن دیگران-تطابق خود با دیگران بطور ناخودآگاه- افزایش احساس ارزشمندی با همانند سازی با شخصیتهای برجسته و نامدار. مثال: دختر دانش آموزی كه مصرانه از مادر خود میخواهد تا كفش مشابه كفش همكلاسی خود را برایش خریداری كند. اما به شدت تقلید از همكلاسی خود را رد میكند. مثال: كارمند در جلسه اداره، زبان بدن مدیر عامل را تقلید میكند و یا نقطه نظرات مشابه وی را بیان میكند. مثال: فرد به سینما رفتن علاقه مند میشود چراكه فرد محبوب و مورد تحسین وی (الگو) به سینما علاقه دارد. مثال: فرد قربانی با مهاجم همانند سازی میكند و رفتار وی را تقلید میكند تا كمتر احساس درماندگی كرده و درمقابل احساس قدرت بیشتری نماید. و ممكن است با مهاجم خود همدست نیز شود.

12- برون فكنی(projection): نقطه مقابل درون فكنی است-نسبت دادن احساسات، امیال، افكار، تكانه ها و گرایشات نامطلوب، ناخوشایند و غیر اخلاقی خود به افراد و یا شیء خارجی دیگر. مثال: دختری كه نسبت به همكار مرد خود گرایش جنسی دارد، همكار خود را متهم به چشم چرانی و هوسرانی میكند. مثال: شما از فردی نفرت دارید اما تصور میكنید وی از شما نفرت دارد.مثال:شما تصور میكنید نازیبا و غیر جذاب هستید واین تصور را به جنس مخالف خود نسبت داده و از مواجهه با جنس مخالف خود اجتناب می ورزید (ترس از طرد شدن). مثال: مرد بی وفا نسبت به همسر خود، همسر خود را به خیانت متهم میكند. بلاگردان سازی به معنی سپر بلا قرار دادن دیگران نیز تلفیقی از برون فكنی و انكار است.

13- والایش(sublimation): انرژی خود را صرف فعالیت های سازنده كردن-هدایت افكار و تكانه های ناپذیرفتنی از سوی جامعه به اهداف پسندیده تر. مثال: فردی كه گرایشات جنسی و یا خشونت آمیز قوی دارد به ورزش بوكس روی آورده و یا سرباز میشود. مثال: دختری كه مجبور است برای لاغر شدن رژیم های سخت بگیرد به نقاشی علاقه مند شده و بیشتر تصاویر میوه ها را نقاشی میكند. مثال: مردی كه از عمل بریدن لذت میبرد جراح میشود. مثال: كودكی كه میخواهد توجه والدین خود را جلب كند شاگرد ممتاز مدرسه میشود.

14- باطل سازی(undoing): به خنثی كردن گفتار و اعمال پیشین اطلاق میگردد. تلافی كردن رفتار وكردار ناپسند. مثال: مردی كه همسر خود را تحقیر كرده است، برای همسر خود هدیه میخرد و یا بطور مبالغه آمیزی از وی تعریف و تمجید میكند. مثال: فردی كه مرتكب قتل شده مكررا دستهای خود رامی شوید. مثال: شما پشت سر دوست خود از وی بدگویی میكنید سپس از كرده خود پشیمان شده و وی را به منزل خود به شام دعوت میكنید. مثال: فرد ثروتمندی كه به موسسات خیریه كمك مالی میكند، چرا كه ثروت خود را از طرق نامشروع كسب كرده است.

15- واكنش سازی(reaction formation): واكنش سازی و یا واكنش وارونه زمانی است كه شما احساس ونیت خود را بطور اغراق آمیزی عكس آن چیزی كه بوده ابراز میكنید. نوعی تظاهر و وانمود كردن. مثال: مردی كه گرایش به مردان دیگر دارد، نسبت به همجنس بازان ابراز نفرت میكند. مثال: شما از مهمانی بدنتان می آید اما بیشتر از میهمانان دیگر به وی احترام گذاشته و به اصطلاح تحویلش میگیرید. مثال: زن متاهل از بیم آنكه همكارش به وی علاقه مند نگردد با همكار مرد خود بدرفتاری میكند. مثال: یك مرد خشن و پرخاشگر ممكن است با این رفتار میخواهد تردیدها و ناتوانیهای جنسی خود را پنهان سازد. مثال: استاد دانشگاهی كه تصور میكند از دانش علمی كافی برخوردار نیست بیشتر از واژه ها و اصطلاحات پیچیده و علمی استفاده میكند.

16- آرمانی ساختن(idealization): برآورد اغراق آمیز صفات و ویژگیهای مثبت و ناچیز شمردن خصویات منفی و یا نادیده گرفتن آنها. مثال: عاشق تنها خوبیهای معشوق را می بیند و از دیدن بدیهای آن عاجز است.

17- پیش بینی(anticipation): پیش بینی رویدادهای احتمالی آینده و در نظر گرفتن واكنشها و راه حلهای واقع گرایانه و جایگزین. برنامه ریزی برای آینده. ملاحظه پیامدهای رفتار خود.

18- نوع دوستی(altruism): خدمت رسانی و یاری رساندن به دیگران بطور سازنده كه رضایت فردی را بدنبال دارد. فرد از واكنش مثبت دیگران خشنود شده واحساس خوبی پیدا میكند.

19- اجتناب و یا رویگردانی(avoidance): كنار آمدن با عوامل استرس زا با عدم مواجهه با آنها. مثال: شما از همكار خود در اداره بدتان می آید بنابراین سعی میكنید با وی برخورد نداشته باشید و یا نزدیك وی نروید. مثال: فردی كه از ارتفاع هراس دارد سعی میكند از مكانهای مرتفع دوری كند. مثال: هنگامی كه در مورد مسایلی كه از نظر شما ناخوشایند است سخن به میان می آید سعی میكنید موضوع بحث را عوض كنید.

20- شوخ طبعی(humour): تاكید بر جنبه های جالب و طنز گونه عامل استرس زا و تعارضات. انحراف از جدیت و نیمه خالی به نیمه مثبت و پر. مثال: شخصی كه دچار بیماری ناشناخته ای است این موضوع كه، پزشكان قادر به تشخیص بیماری وی نیستند را دستمایه خنده قرار میدهد.

21- انزوا(isolation): تفكیك جزء و مولفه هیجان از خاطرات، تجارب و افكار دردناك. انباشت تمام هیجانات در یك بخش ذهنی محبوس و غیر قابل دسترس. مثال: دانشجوی پزشكی بدون احساس ترس از مرده و یا مرگ جسد تشریح را كالبد شكافی میكند. مثال: كارمند بانك هنگام رویارویی با سارق با خونسردی و آرامش سارق را ناكام میسازد اما پس از اینكه سارق بانك را ترك میكند، وی بلافاصله از ترس میلرزد و یا گریان میشود.

22- خیالپردازی(fantacy): فرد به منظور گریز موقتی از شرایط دردناك به خیالپردازی روی می آورد. هدایت آرزوهای دست نیافتنی و یا نامقبول به قوه تخیل.

23- پیوند جویی(affliation): كمك خواستن و حمایت دیگران را خواستار شدن. تسهیم مشكلات با دیگران.

24- بی ارزش سازی(devaluation): فرد اهداف مطلوب و خواستنی اما غیر قابل دسترس را بی ارزش و معیوب معرفی میكند. مثال: مصداق ضرب المثل گربه دستش به گوشت نمیرسد میگوید بو میدهد. مثال: فردی كه در مصاحبه ورودی استخدام رد میشود، شركت مورد نظر را بی اعتبار معرفی میكند.

25- ناچیز شماری(trivializing): كوچك شمردن و بی اهمیت شمردن مسایل مهم وجدی. مثال: فرد پس از به زمین خوردن، پس از برخاستن میخندد. مثال: پسری كه از سوی دختری طرد میگردد به دوستانش میگوید كه آن دختر زیاد هم خوشگل نبود.

26- طفره و انحراف(deflection):منحرف كردن توجه بسوی مسایل و افراد دیگر.

27- بازداری هدف(aim inhibition):هنگامی كه ما با اهداف و آرزوهای دست نیافتی مواجه میشویم، انتظارات خود را تقلیل میدهیم. نوعی جابجایی و دلیل تراشی میباشد. مثال: مردی كه به یك زن گرایش جنسی دارد اما به هر دلیلی قادر نیست نیاز اصلی خود (ارضا جنسی) را تامین كند (مثلا زن متاهل است) به زن میگوید، تنها چیزی كه ما نیاز داریم یك دوستی صمیمانه است. مثال: فردی كه به حرفه دامپزشكی علاقه وافری دارد اما نمیتواند در رشته مزبور ادامه تحصیل بدهد دستیار دامپزشك میشود.

28- دو پاره سازی(splitting):فرد اطرافیان خود را به دو گروه عمده خیلی خوب و خیلی بد تقسیم بندی میكند. و همه چیز را سیاه و سفید میبیند. از قانون همه یا هیچ استفاده میكند. اما این دو گروه مدام جای خود را به یكدیگر میدهند. یعنی فردی كه صبح خیلی بد بوده ناگهان عصر همان روز در گروه خیلی خوب قرار می گیرد. علت آن عدم توانایی فرد در كنار آمدن با احساسات دوسوگرا میباشد. مثال: زن از شوهر خیانت كار خود خرده نمیگیرد اگر چه شوهرش كماكان به روابط نامشروع خود ادامه میدهد.

29- گوشه گیری(withdrawal):فرد تصمیم میگیرد برای كاهش عوامل استرس زا از اطرافیان خود كناره گیری كرده و انزوا طلب میشود.

30- جسمانی كردن(somatization): تعارضات (مشكلات روانی) خود را به شكل نشانه های جسمی بروز میدهند.دربخش هایی از بدن كه از اعصاب سمپاتیك وپاراسمپاتیك عصب گیری میشوند. هدایت اضطراب به مشغولیت ذهنی با شكایت از یك مشكل جسمانی برای منحرف ساختن توجه از مسایل روانی آزار دهنده. فرد بطور اغراق آمیزی نگران سلامتی خود است. این مكانیسم با خودبیمار انگاری متفاوت است كه فرد برای جلب توجه دیگران از یك بیماری موهوم شكایت میكند. در خود بیمار انگاری فرد بطور ناخوداگاه تكانه های ناپذیرفتنی را به شكل نگرانی جسمی بی مورد بروز میدهد. خود بیمار انگاری نیز با تمارض متفاوت است در تمارض نشانه های بیماری عمدا ایجاد میشوند. علایم جسمانی كردن مثل فشار خون بالا، تیك های عصبی و یا بثورات جلدی. مثال: مردی كه زن خود را تهدید به زدن می كند ناگهان دستش فلج میشود. مثال: یك فرد بسیار پرخاشگر و سلطه جو، كه شرایط زندگی اجازه بروز این رفتارها را از وی سلب كرده است، به فشار خون بالا مبتلا میشود.

31- تبدیل(conversion): مانند جسمانی سازی میباشد اما این بار تعارضات در نواحی از بدن كه از عصب حركتی و حسی عصب گیری میشوند بروز می یابند. انتقال تعارضات روانی (تكانه های سركوب شده) به نشانه های جسمی به منظور تسكین اضطراب. این علایم شامل نابینایی، فلج شدن و نا شنوایی موقت و یا تشنج، سردرد، خستگی و تیك های عصبی میباشد. مثال: مصرف بیش از حد مشروبات الكلی به آخر هفته محدود میشود.

32- جداسازی(compartmentalization): فرایند انفصال بخشی از خود از هشیاری دیگر بخشها. مثال: مرد درستكار و امینی كه از بازگرداندن كتاب كتابخانه سرباز میزند و دو نظام ارزشی متمایز را در كنار هم حفظ میكند. مثال: دزدان در میان خود و با خانواده خود بسیار درستكار و صادق میباشند.

33- گسستگی(dissociation): تفكیك گروهی از افكار و فعالیتها از بخش اصلی سطح هشیاری و گریز روانی از شرایط آسیب زا. جدا كردن خود از واقعیت. تغییر عمده و موقتی در شخصیت ویا هویت. وجود دو یا چند روند ذهنی در آن واحد بدون یكپارچه شدن آنها. فرد روندهای رفتاری و هیجانی خود را از الگوی رفتاری هشیار و یا هویت معمول خود جدا میسازد. قطع به هم پیوستگی خاطرات، هیجان و خوداگاهی. قطع ارتباط با خود و یا محیط. مانند واپس رانی بوده و معمولا در پی یك ضربه روحی سهمگین عارض میگردد. مثال: خیال پروری در طی روز. مثال: شما پس از تصادف سهمگین به گونه ای رفتار میكنید كه انگار شما در این تصادف حضور نداشته اید. مثال: نیاوردن مشكلات كاری به خانه (یك گسستگی سالم).

34- قدرت مطلق و یا همه توانا(omnipotence): فرد به گونه ای رفتار میكند كه گویی از یك قدرت، توانایی و یا موهبت ویژه برخوردار بوده و برتر از دیگران است.

35- نمادی سازی(symbolization):یك بازنمایی روانی، یك ایده و یا شیء پیچیده جای خود را به یك شیء و یا عمل دیگر میدهد. جابجایی آرزوهای عمیق(سركوب شده) و نسبت دادن آنها به اشیا و اعمال. مثال: سربازان علت پیوستن به ارتش را دفاع از پرچم معرفی میكنند. مثال: شكل گیری رویاها.

36- خیالپردازی در خودمانده(autistic fantacy):نوع شدید خیالبافی است كه درآن فرد كاملا یك زندگی خیالی را برای خود پدید می آورد.

37- رفتار پرخاشگرانه، منفعل، منفعل-پرخاشگرانه و با قاطعیت نیز دیگر مكانیسمهای دفاعی میباشند. (به مقاله گذر از سلطه پذیری به قاطعیت رجوع كنید)

38- مقاومت(resistance):ایستادگی شدید در برابر ورود داده های سركوب شده(ناهشیار) به سطح هشیار.

39- شكایت و رد كمك(help-rejecting complaining): فرد مدام از اطرافیان خود شكایت كرده و مكررا تقاضای كمك میكند اما زمانی كه دیگران میخواهند به وی كمك كنند و یا وی را راهنمایی كنند، پیشنهادات، اندرزها و كمكهای دیگران را رد میكند. در واقع این رفتار در استتار احساسات، خصومتها و یا سرزنش پنهان نسبت به دیگران، در فرد بروز می یابد.

نكته: مكانیسمهای دفاعی بلوغ یافته و سالم شامل: پیوند جویی، والایش، شوخ طبعی، فرونشانی، نوع دوستی، پیش بینی و رفتار قاطع میباشند.

نكته: استفاده از مكانیسمهای گسستگی، خیالپردازی، رویگردانی، همانند سازی، جبران، جابجایی، انزوا و واپس رانی در حد معتدل و سالم جایز است اما استفاده اغراق آمیز، مفرط و تكرار شونده، بسیار آسیب زا خواهند بود .

 

منبع : سایت مردمان

لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...