spow 44197 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 اسفند، ۱۳۸۹ داشتم کلیپ ویدیویی البوم دیوار پینک فلوید رو دوباره تماشا میکردم یه سری چیزای ساده تو زندگی مثل قانون نانوشته هستند به اندازه تلاشت نتیجه میگیری! این شاید تو همه جوامع بالاخص جوامعی که شوربختانه فرهنگ خسته وازپاافتاده ای دارن مصداق عینی نداشته باشه ولی بالاخره واقعیته! بوی نیمکت های چوبی کلاس چهارممون با اون همه دانش اموز(دقیقا یادمه 65 نفر تو یه کلاس بودیم!!)ذهنمو پرمیکنه شعر زیبای سعدی یکی روبهی دید بی دست و پای فرو ماند در لطف و صنع خدای ولی اوج نتیجه گیری از کارهامون چیه؟ ایا مطلقیت درکار انسان میتونه وجودداشته باشه؟ ایا امکان رسیدن به کمال وجود داره؟ مثالهای زیادی هرروز تو زندگی ودوروبرمون ثبت میشه یا میتونیم با مراجعه به تاریخ ازشون گواه بگیریم چندروز پیش ابراهیم تاتلیس خواننده مولتی میلیاردر ترکیه ای مورد سوءقصد قرار گرفت دربهترین حالت با جسمی فلج به زندگیش ادامه میده درفلان حادثه فلان ادم خوب یا فلان ادم بد به انتها میرسه ودیگرهیچ! ظرفیت طمعکاری انسانها تا کجاست؟ عطش قدرت طلبی با چه چیزی سیراب میشه؟ ماندگاری نامها برای چیست؟ انسان وجودش با نقص عجینه پس چه دلیلی وجودداره از زندگی لذت نبرد؟ چرا باید با خودخواهی یا حرص وطمع لذت بودن رو برخود حرام کنیم؟ 19 لینک به دیدگاه
Alireza Hashemi 33392 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 اسفند، ۱۳۸۹ spow جون دقیقا چه دلیلی واسه کسی میمونه که راست راست داره راه میره بعد چند نفر اینقدر بزننش تا لت و پار شه چه دلیلی واسه زندگی اون فردی که اینجوری معلول میشه میمونه چند روز پیش داشتم تو خیابون به سمتی میرفتم دیدم یه مرد میان سالی رو ویلچره داره با عذاب خودش رو میکشونه اونور خیابون که یه وقت ماشین بهش نزنه در گیر ودار این بودمکه سریع تر برسم کمکش کنم در عین ناباوری دیدم یه راننده تاکسی سرش رئو تا نصفه از پنجره آورد بیرون گفت عمویی بدودیگه بچه بودی قطره فلج اطفالتو نصفه خوردی؟؟؟؟ من جا خوردم که اگر اون راننده هم جای اون فرد بود بازهم این جمله واسش خنده دار بود؟؟؟؟؟ 9 لینک به دیدگاه
spow 44197 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 28 اسفند، ۱۳۸۹ spow جون دقیقا چه دلیلی واسه کسی میمونه که راست راست داره راه میره بعد چند نفر اینقدر بزننش تا لت و پار شه چه دلیلی واسه زندگی اون فردی که اینجوری معلول میشه میمونهچند روز پیش داشتم تو خیابون به سمتی میرفتم دیدم یه مرد میان سالی رو ویلچره داره با عذاب خودش رو میکشونه اونور خیابون که یه وقت ماشین بهش نزنه در گیر ودار این بودمکه سریع تر برسم کمکش کنم در عین ناباوری دیدم یه راننده تاکسی سرش رئو تا نصفه از پنجره آورد بیرون گفت عمویی بدودیگه بچه بودی قطره فلج اطفالتو نصفه خوردی؟؟؟؟ من جا خوردم که اگر اون راننده هم جای اون فرد بود بازهم این جمله واسش خنده دار بود؟؟؟؟؟ یه تاپیکی وافن زده بود فک کنم با عنوان همه ما خودخواهیم قبلنا بحثای جالبی توش شده بود ببین مسئله حب ذات یا خود دوستی یا هرچی که اسمشو بزاریم تو همه وجودداره درواقع همه ما یجورایی خودمونو ارجحیت میدیم والبته این مسئله بنا به شرایط وموقعیت کاملا نسبی هست یه مسئله دیگه این ازمندی وحرص وطمع ذاتی انسان هست خب یکی ازدلایل بقای انسان وشاید یکی از قویترین انگیزه های حفظ نسل بشر همین مسئله باشه که طمع کارهست همیشه زیاد وزیادتر میخواد وسیر نمیشه! وبازهم برای ادمای مختلف این مسئله نسبی هست وبالاپایین داره اما مسئله اینجاست که کران این رفتار کجاست؟ نمودهای عینیشو هرروز میبینیم ویه نمونه رو هم خودت گفتی چرا نمیتونیم منطبق بر عقلانیت رفتار کنیم؟ تو مباحث شناخت واخلاق همیشه عده زیادی دوست داشتن تا حدوسطی مرزی برای اخلاقیات تعریف کنن ولی رفتار غیرخطی انسانها وعکس العمل اونها به محیط همیشه دست این عده رو بسته وباعث شده تا قانون نانوشته ای وجود داشته باشه که اخلاق حد وسطی ندارد! دراین گیرودار هست که هرروز تناقضهای مختلفی رو میبینیم ومتاسفانه بسترهای رفتاری تو جامعه ما هم عوامل تشدید کننده تری دارن که موجب بروز مسایل دورازذهنی میشن ازسیاست بگیر تا مذهب از معاشرت های اجتماعی بگیر تا محیط کاروچیزی که دراین حلقه گم میشه نفس زندگی هست ما اززندگیمون اونطوری که شایسته هست وباید لذت نمیبریم نه برای اینکه شرایط اسفناکی داریم یا تحت فشار کمرمون داره خم میشه برای اینکه یاد نگرفته ایم درست ومنطقی ببینیم وجواب بدیم 7 لینک به دیدگاه
Alireza Hashemi 33392 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 اسفند، ۱۳۸۹ این مسئله بر میگرده به همون زیاده خواهی آره این خصلت انسانی خوبه ولی بستگی به انسانش داره یکی تو خوب بودن یکی تو پول داشتن ،زن زیاد داشتن،مملکت بیشتر خواستن،عوام بیشتری رو زیر سلطه گرفتن .... چیجوری میشه جولوی این افرادی که تعادل رو قبول ندارن میشه گرفت تو روشی سراغ داری نصیحتی میتونی واسه این افراد داشته باشی... به نظرت با نگاه کردن انسان به گذشتش میتونه خودش رو متقاعد کنه که کمتر بخواد؟؟؟ 3 لینک به دیدگاه
سیندخت 18786 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 اسفند، ۱۳۸۹ ما اززندگیمون اونطوری که شایسته هست وباید لذت نمیبریم نه برای اینکه شرایط اسفناکی داریم یا تحت فشار کمرمون داره خم میشه برای اینکه یاد نگرفته ایم درست ومنطقی ببینیم وجواب بدیم گاهی یه جمله جواب گوی تمام حرف های نگفته ست. 4 لینک به دیدگاه
Neutron 60966 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 اسفند، ۱۳۸۹ هر چی بیشتر جلو میرم، بیشتر به نسبی بودن همه چیز اعتقاد پیدا میکنم ! حتی اعتقاد به نسبی بودن همه چیز! به قول ژید: بکوش عظمت در نگاه تو باشد، نه آن چه بدان مینگری! 5 لینک به دیدگاه
spow 44197 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 2 فروردین، ۱۳۹۰ هر چی بیشتر جلو میرم، بیشتر به نسبی بودن همه چیز اعتقاد پیدا میکنم ! حتی اعتقاد به نسبی بودن همه چیز! به قول ژید: بکوش عظمت در نگاه تو باشد، نه آن چه بدان مینگری! ایا فقط هدف وسیله رو توجیه میکنه یا ایدئولوژی ها اجازه نفس کشیدن تو اسمان سربی را به افکارخواهند داد اخراین راه به کجا ختم میشه؟ اخرداستان رو کی مینویسه؟ 1 لینک به دیدگاه
Neutron 60966 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 فروردین، ۱۳۹۰ ایا فقط هدف وسیله رو توجیه میکنه یا ایدئولوژی ها اجازه نفس کشیدن تو اسمان سربی را به افکارخواهند داداخراین راه به کجا ختم میشه؟ اخرداستان رو کی مینویسه؟ کلا با داشتن ایدوئولوژی برای خودم مخالفم اما برای حضور ایدولوژی ها حق قائلم. به هر حال شاید من گوساله ای باشم که در میان جمع خران به گوساله بودن خود افتخار کنم! ایدوئولژی نباشه اون موقع عامه چی جوری اتفاقات اطرافشون رو برای خودشون توجیح کنند؟ اما حکومت ایدوئولوژی خطرناک خواهد بود... بعضی وقتها افسوس میخورم به حال خودم که چرا انسانی ایدوئولوژیک نیستم که بتوانم به برخی از سوالات مثل سوالات تو پاسخ قاطع بدهم! تنها جوابی که بعضی وقتها که با سلولهای خاکستری مغزم کلنجار میرم، اینه: نمیدونم و خلاص! و به علم پناه می آورم. اما فعلا نسخه ای که برای انسانها پپیچیده ام این است: دنیای انسان، ذهنش است! انسان خودش برای خودش داستان مینوسد و آن داستان را با دیگران به اشتراک میگذارد! یه جمله قصار دارم که چندبار توی پست های مختلف تو این انجمن نیز نوشته ام: خداوند روز اول آسمان را آفرید، روز دوم خاک را، روز سوم ... ،روز ششم انسان را آفرید و روز هفتم انسان خدا را آفرید! (جمله ی خوبیه واسه خلاص شدن از خیلی چیزا! دی:) 3 لینک به دیدگاه
Fo.Roo.GH 24356 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 مهر، ۱۳۹۰ خدا پدر انیشتن رو بیامرزه. خودتو، مارو، دین و خدا رو ، خلاصه همه رو کشتی با این نسبیت !!:biggrin: 3 لینک به دیدگاه
Neutron 60966 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 مهر، ۱۳۹۰ خودتو، مارو، دین و خدا رو ، خلاصه همه رو کشتی با این نسبیت !!:biggrin: تا وقتی هنوز بر سر عقایدمان رویکرد توتالیته داشته باشیم، من نسبیت را فریاد می زنم! 3 لینک به دیدگاه
Fo.Roo.GH 24356 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 مهر، ۱۳۹۰ تا وقتی هنوز بر سر عقایدمان رویکرد توتالیته داشته باشیم، من نسبیت را فریاد می زنم! موضوع اینه که واقعا در عممل خیلی فرق میکنه..من خودم ادعا میکنم که مخالف تفکر مطلقم اما گاهی میبینم در عمل یا حتی تفکر یه جاهایی از دستم خارج میشه...هرچند سعی میکنم کنترلش کنم نمیدونم تو چقدر موفق بودی 3 لینک به دیدگاه
سارا-افشار 36437 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 مهر، ۱۳۹۰ تا وقتی هنوز بر سر عقایدمان رویکرد توتالیته داشته باشیم، من نسبیت را فریاد می زنم! همین فریاد زدن نسبیت هم خود نوعی توتالیته گری ست خان داداش :biggrin: انسان بی عقیده تو دنیا وجود نداره عقیده یعنی سیمانی کردن یه سنگ رو گوشه ای از کاسه مغزت البته مال بعضیا با گل و لای به کاسه چسبیده و راحت میشه کندش مال بعضیام بتنی و سازه فولادی با ساختارهای نانویی هستن 4 لینک به دیدگاه
Fo.Roo.GH 24356 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 مهر، ۱۳۹۰ همین فریاد زدن نسبیت هم خود نوعی توتالیته گری ست خان داداش :biggrin: انسان بی عقیده تو دنیا وجود نداره عقیده یعنی سیمانی کردن یه سنگ رو گوشه ای از کاسه مغزت البته مال بعضیا با گل و لای به کاسه چسبیده و راحت میشه کندش مال بعضیام بتنی و سازه فولادی با ساختارهای نانویی هستن موافقم یه جورایی...تو همین مایه ها میخواستم بگم یه چیزی که بهترش رو گفتی 2 لینک به دیدگاه
Neutron 60966 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 مهر، ۱۳۹۰ موضوع اینه که واقعا در عممل خیلی فرق میکنه..من خودم ادعا میکنم که مخالف تفکر مطلقم اما گاهی میبینم در عمل یا حتی تفکر یه جاهایی از دستم خارج میشه...هرچند سعی میکنم کنترلش کنم نمیدونم تو چقدر موفق بودی همین فریاد زدن نسبیت هم خود نوعی توتالیته گری ست خان داداش :biggrin: انسان بی عقیده تو دنیا وجود نداره عقیده یعنی سیمانی کردن یه سنگ رو گوشه ای از کاسه مغزت البته مال بعضیا با گل و لای به کاسه چسبیده و راحت میشه کندش مال بعضیام بتنی و سازه فولادی با ساختارهای نانویی هستن موافقم یه جورایی...تو همین مایه ها میخواستم بگم یه چیزی که بهترش رو گفتی فریاد زدن نه فقط برای دیگران بلکه برای خودم در درجه اول. نسبیت بی عقیده بودن نیست. بلکه موازین داشتنه. نوعی از انعطاف فکری که ما به خاطر تفکر صفر و یکی شرقیمون خیلی باهاش بیگانه ایم. در واقع نوعی تفکر فلکسیبل. 4 لینک به دیدگاه
spow 44197 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 29 مهر، ۱۳۹۰ اعتقاد به نسبی بودن امور کجاش با توتالیتر بودن افکار سنخیت داره اخه؟ کانت تو گور رگ به رگ میشه با این حرفاتون من چیزی رو فریاد نمیزنم چون گوشای کر چه با نجوا چه با فریاد چیزی رو نمیشنون اما حرفامو میگم! عقیده به نسبی بودن هم عقیده هست عقیده به تمامیت خواهی درامور هم عقیده هست وواژه ها هرکدام معنای خودشون رو دارند والبته این فعلیت معناست که هویت واژه رو میسازه!! لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده