رفتن به مطلب

جرم این است...


spow

ارسال های توصیه شده

دیوارهای دانشگاه را بلندتر از دیوارهای زندان ساخته بودند، حق داشتند! نگهبانی از فکرها خیلی دشوارتر از نگهبانی از جرم است .

 

خب درمورد تعریف جرم

تعریف زندان

نگهبانی

فکر

چه نظری دارید؟

  • Like 10
لینک به دیدگاه

یک سری لغات هستند که ما نمیتونیم دربارشون نظر بدیم.

 

چون اونها به یک شیوه تاریخی در ذهن ما نقش بسته.

 

مثلا من وقتی بگم سیب،شما یک میوه دراز زرد رنگ تو ذهنتون نمیاد...

 

الان جرم یک تعریف پیدا کرده تو ذهن ما،منظورم جرم سیاســــــیه،به سایر جرم ها کاری ندارم.

 

جرم سیاســـــــی یعنی حرف زدن بر ضد دوتا آدم مقدس،که این دو تا یعنی همه چیز،کشور یعنی این دوتا و این دوتا یعنی کشور...

 

که البته یکیشون مرحمومه،اما هنوز قدرت داره.....

  • Like 9
لینک به دیدگاه

نمیدونم ولی احساس میکنم پیشرفت تکنولوژی در کمک به محدود سازی، زندانی کردن و کنترل افکار سرعت بیشتری داره تا کمک به انتقال اندیشه ها و ایجاد فضایی برای تبادل اطلاعات و این یه حس خفقان و نفس تنگی رو در من ایجاد میکنه.

 

نمیدونم تا چه حد میتونم منظورمو برسونم ولی یه حسی بهم میگه در آینده ای نه چندان دور حتی فکر کردن هم برامون دشوار میشه. یعنی احساس میکنم ابزارهایی کنترلی مدام داره پیشرفت میکنه تا جایی که جلوی اندیشه آزاد رو هم میگیرن. و این یعنی جهنمی ترین زندان ممکن.

 

یادمه وقتی خیلی از بزرگان رو در طول تاریخ به زندان می انداختن با پوزخندی به زندانبان میگفتن شما جسم مارو زندانی کردید. اندیشه ما آزاده و به هرجایی سفر میکنه. ولی اگر واقعا بشر بتونه دست به کنترل تفکر و اندیشه افراد بزنه چه بلایی سرمون میاد؟

 

خصوصا که کشور ما توی استفاده از این سیستمها پیشقدم بوده.

  • Like 7
لینک به دیدگاه

و اما جرم از نظر من ورای چیزی هست که خیلی جاها و خصوصا در ایران جرم محسوب میشه ولی از اونجایی که نظر من اهمیتی نداره و با گفتنش چیزی عوض نمیشه پس بی خیال... :ws37:

  • Like 5
لینک به دیدگاه

خواستم زندان را تعریف کنم،اما دیدم هیچ تجربه ای از آزادی ندارم که بدانم چیست....

 

فقط یادمه هر جا با هر کسی خواستم حرف حساب بزنم،بهم گفته اند هیس.....

 

اینجا تحت کنترل است...

 

حتی پشت تلفن،حتی در راه پله دانشگاه یا ادارات،حتی تو حمام خانه مان هم میترسم که در دوش حمام میکروفون کار گذاشته باشند......

  • Like 5
لینک به دیدگاه
خواستم زندان را تعریف کنم،اما دیدم هیچ تجربه ای از آزادی ندارم که بدانم چیست....

 

فقط یادمه هر جا با هر کسی خواستم حرف حساب بزنم،بهم گفته اند هیس.....

 

اینجا تحت کنترل است...

 

حتی پشت تلفن،حتی در راه پله دانشگاه یا ادارات،حتی تو حمام خانه مان هم میترسم که در دوش حمام میکروفون کار گذاشته باشند......

ولی گاهی با تموم اگاهیی که داری حرف میزنی یعنی اندیشه هات به بیرون پرت میشه

چن وقت پیش رفته بودم توی یه میوه فروشی. میوه فروش با یه اقایی داشت یواشکی حرف میزد در مورد مسایل روز

منم درحالی که نگاهم رو میوه ها بود گوشام به حرفای اون دوتا بود یهویی مرد میوه فروش شروع کرد انچنان حرفای ممنوعه ای زد که....

شاید یه دقیقه نشد تموم حرفایی که رو دلش تلنبار شده بودگفت ولی بعدش سرشو بلند کرد و به من یه نیگا کرد (تنها ادم غریبه و مشکوکی که اونجا بود ) با یه جور حس پشیمونی

شایدم ترس

  • Like 5
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...