رفتن به مطلب

ایا ملت شریف ایران بافرهنگ هستند؟


spow

ایا ملت شریف ایران بافرهنگ هستند؟  

30 کاربر تاکنون رای داده است

  1. 1. ایا ملت شریف ایران بافرهنگ هستند؟

    • 0
    • 7
    • 0
    • 21
    • 2
    • 0


ارسال های توصیه شده

خب اینم تفسیری عاشقانه بر جامعه ایرانیست!

بهتره که خونده بشه

 

این نكته از دیر باز مورد توجه بوده است كه جوامع بشری همواره دستخوش تغییر و تحول بوده اند. از همین رو فرق بین جوامع ایستا (static) و پویا (dynamic) از نوع درجه خاصی است. بدین معنی كه در عین حال كه دگرگونی در بعضی جوامع و در برخی از دوره ها سریعتر است با اینحال همه جوامع در حال دگرگونی مستمر هستند. جامعه های پر تغییر اصطلاحاً «جامعه پویا» یا «جامعه متغیر» و جامعه های بسیار كم تغییر، «جامعه ایستا» یا «جامعه ساكن» نامیده می شوند. جامعه ما از دیرباز جامعه ای پویا و متحرک بوده است و رمز ماندگاری و تاثیر گزاری آن در سیر تمدن بشری را نیز باید همین پویایی و تحرک فراوان آن در جهت کسب علم و معارف در زمینه های گوناگون در دوره های مختلف بخصوص دوران طلایی تمدن ایرانی- اسلامی دانست. در دوران طلایی تمدن ایرانی – اسلامی بخصوص در قرون چهارم و پنجم هجری ما شاهد تحقق نوعی جنبش نرم افزاری در عرصه های گوناگون علم و دانش در این پهنه سرزمینی بودیم.

در جهان امروز توسعه به مفهوم عام آن و نیز «توسعه علمی» به معنای اخص، جایگزین حرکتهای علمی گذشته در تاریخ بشر شده است. جنبش نرم افزاری که امروز از آن صحبت به میان می آید را می توان در نسبت با مفهوم توسعه علمی نیز تعریف و تبیین نمود. جنبش نرم افزاری از سویی به دلیل آنکه کلیه عرصه های معرفتی اعم از علم و دانش و دین و هنر و فرهنگ و حتی عرصه های گوناگون روابط اجتماعی و نظام های تولید علم و دانش و فرهنگ را در بر می گیرد کاربرد و معنایی اعم از توسعه علمی متداول در جهان امروز را در بر می گیرد. اما از سوی دیگر از آنجا که توسعه علمی نقشی محوری در کلیه عرصه های توسعه ایفا نموده و در واقع تمامی عرصه های توسعه به نوعی متاثر از آن هستند، از اینرو می توان مهمترین اولویت جنبش نرم افزاری را نیز توسعه همه جانبه علمی تعریف نمود.

هر چند همانگونه که ذکر شد چنین ترادف و نسبتی خالی از تقلیل مفهوم جنبش نرم افزاری نخواهد بود. از آنجا که دیر گاهی است مفاهیم و مباحث مربوط به توسعه در جامعه ما موضوع متداول روز شده است و دولتمردان و کارگزاران تقنینی و اجرایی ما نیز بر مبنای آن به برنامه ریزی و اداره کشور می پردازند و نیز با توجه به آنکه مفهوم جنبش نرم افزاری امری متاخرتر نسبت به مقوله توسعه در جامعه ما بوده است به نظر می رسد ایجاد نسبتی مناسب میان توسعه و بخصوص توسعه علمی با جنبش نرم افزاری اهمیتی فراوان در مسیر حرکت هر دو مقوله داشته باشد. برای فتح بابی در این زمینه در این نوشتار تلاش می شود مقدمه ای از تعاریف توسعه و توسعه علمی آورده شود تا زمینه مناسبی برای ایجاد ارتباط میان توسعه علمی و جنبش نرم افزاری آماده گردد.

زمینه و تعریف توسعه: مفهوم توسعه برای نخستین بار در حوزه علم اقتصاد توسط «‌آدام اسمیت» در كتاب «‌ثروت ملل» ‌در قرن هیجدهم مطرح گردید. اولین تلاشهای فكری در این زمینه توسعه را معادل رشد اقتصادی می دانست.رشد اقتصادی مفهومی كمی است كه با شاخص در آمد ملی یا تولید ملی تعریف می شود. این دیدگاه بر تراكم سرمایه به عنوان مهمترین عامل رشد اقتصادی در كنار سایر عوامل تولید چون نیروی انسانی، منابع طبیعی و … تأكید می كند. بخش اعظم ادبیات توسعه مربوط به دهه نخستن پس از پایان جنگ دوم جهانی با هدف قرار دادن رشد اقتصادی به تشریح و تبیین علل و عوامل رشد پرداختند. نظریات مربوط به توسعه مدرنیزاسیون به سبك غربی، اساسا پس از جنگ جهانی دوم، بویژه در آمریكا طرح و ارائه گردید. جایگاه آمریكا پس از جنگ جهانی دوم، به عنوان یك ابرقدرت در رقابت با بلوك شرق، سبب شد تا در كنار برنامه مارشال ـ در سال 1949 ـ مبنی بر ارائه كمك به كشورهای علاقمند به توسعه و مدرنیزاسیون، برای مقابله با نفوذ كمونیسم زمینه طرح نظریه‏ها، كه عمدتا تحت تأثیر مكتب كاركردگرایی بودند، ایجاد شود.

از جمله تلاشهای مذكور می‏توان به تألیف كتاب مراحل «رشد اقتصادی» امر «والت روستو» اشاره كرد كه به عنوان یك بیانیه شبه كمونیستی منتشر گردید. در كتاب روستو از پنج مرحله تحول، رشد و توسعه كشورهای جهان سوم و همچنین غایات این توسعه، سخن به میان آمده بود. اغلب نظریه‏های توسعه خطی، در راستای نظریات قدیمی مربوط به توسعه مطرح شدند كه از آغاز دوره سرمایه‏داری؛ یعنی اواخر قرن 16، تا اواخر قرن 19، در غرب مطرح بود و معمولاً، برگزاره‏های دوگانه كه متأثر از ذهنیت مدرنیته علمی بود، تأكید داشتند. تحت تأثیر همین ذهنیت بود كه اندیشه دوگانه مبتنی بر تقابل مدرنیته و سنت، جایگاه بالایی دراین دسته از نظریات به خود اختصاص داد. از این بستر اندیشگی است كه گذار از مرحله دینی ـ فلسفی، به مرحله علم اثباتی و به عبارتی؛ گذاراز جامعه مهر پیوند به جامعه سود پیوند، گذار از فئودالیته به سرمایه‏داری، عبور از همبستگی ابزارگونه به همبستگی اندام‏وار و غیره اجتناب‏ناپذیر تلقی شدند.

اصطلاح توسعه به معنای امروزی آن که همانگونه که ذکر شد به طور فراگیر پس از جنگ جهانی دوم مطرح شده است در لغت به معنای خروج از «لفاف و پوشش» است. در قالب نظریه نوسازی، لفاف همان جامعه سنتی و فرهنگی و ارزشهای مربوط به آن است كه جوامع برای متجدد شدن باید از این مرحله سنتی خارج شوند. همچنین در جایی دیگر به لحاظ لغوی، توسعه با توجه به مصدر عربی آن به معنای فراخی و وسعت آمده است. تمایل ملتها برای نیل به رفاه و آبادانی همراه حفظ هویّت و كرامت انسانی ریشه در تاریخ دارد. این امر در دهه های اخیر تحت عنوان «توسعه»شدت بیشتری گرفته است.

دانشمندان علوم اجتماعی از توسعه تعاریف متعددی ارائه كرده اندكه در ذیل چند نمونه از آنها آمده است:

الف) از نظرتودارو:«توسعه را باید جریانی چند بعدی دانست كه مستلزم تغییرات اساسی درساخت اجتماعی، طرز تلقی عامه مردم ونهادهای ملی ونیز تسریع رشد اقتصادی ؛كاهش نابرابری وریشه كن كردن فقر مطلق است.

ب) توسعه به معنای ارتقاء مستمركل جامعه و نظام اجتماعی به سوی زندگی بهتر و یا انسانی تر است.برای درك معنای درونی توسعه باید حداقل سه ارزش اصلی به عنوان پایه فكری و رهنمود عملی در نظر گرفته شود. این ارزشهای اصلی عبارتند از: معاش زندگی، اعتماد به نفس و آزادی كه نمایانگر هدفهای مشتركی است كه به وسیله تمام افراد و جوامع دنبال می شود.

ج) توسعه را می توان مجموعه فعالیتهایی برای هدایت درجهت ایجاد شرایط مطلوب زندگی براساس نظم ارزشی مورد پذیرش جامعه تعریف كرد.پس توسعه طیفی از تغییرات به هم پیوسته در جهت تامین نیازهای رو به گسترش جامعه است وبه عبارت دیگر توسعه فراگردی است كه شرایط زندگی نامطلوب را به مطلوب تبدیل می كنند.

د) توسعه فرایندی است كه موجب رشد كمی تولیدات كالا و خدمات می شود و در روند آن پدیده های ناباب اجتماعی (نظیرفقر ومحرومیت یا بی سوادی وغیره)از بین می روند و ضمن حصول استقلال اقتصادی و تقویت بنیه مالی ومادی جامعه، تحقق عدالت اجتماعی، ترقی فرهنگی، علمی و فنی صورت می پذیرد.

ه) توسعه به فراگردی گفته می شود كه درآن جامعه از وضع نامطلوبی متحول می شود. این فراگرد تمامی نهادهای جامعه را در بر می گیرد وماهیت آن اساساً آن است كه توان و ظرفیت بالقوه جامعه به صورت بالفعل درآید. به عبارت دیگر در فرایند توسعه، استعدادهای سازماندهی جامعه از هرجهت بارور و شكوفا می شود، چه از نظر اقتصادی وچه از نظر اجتماعی فرهنگی و سیاسی.

و) توسعه مجموعه فعالیتهایی است كه جامعه را به سوی زندگی بهتر ومتوازن جمعی و فردی و تامین نیازهای افراد جامعه در جهت خیر وصلاح آنان، سوق می دهد.

ز) توسعه اقتصادى به زبان ساده، عبارت است از: رشد اقتصادى همراه با تغییرات و تحوّلات كیفى. توسعه اقتصادى هدف و آرمانى بزرگ براى تمامى كشورهایى است كه هنوز به دلایلى نتوانسته اند در این مسیر گام بردارند.

ح) توسعه عبارت است از یك تحوّل تاریخى در جمیع جنبه هاى سیاسى، اقتصادى، فرهنگى و اجتماعى جامعه و توسعه، تغییر هدف دار براى حصول به هدفى خاص است. جامعه به مثابه فرد، مراحل گوناگونى از رشد و تكامل را طى مى كند تا به حدّ مشخصّى از بلوغ فیزیكى و فكرى برسد.

ط)توسعه عبارت است از یک رشته کم و بیش خطی از تغییرات، که طی آن از روشهای ابتدایی به روشهای پیچیده تر تولید می رسیم و از سختیهای روزمره زندگی، به یک زندگی راحت تر، به یاری پیشرفتهای فن آورانه نائل می آییم. پطروس غالی در مصاحبه ای با لومند در پاریس در 4 اکتبر 1994 می گوید: " توسعه را نمی توان تنها به رشد اقتصادی محدود کرد، بلکه شامل بعدی سیاسی، انسانی و زیست محیطی و همچنین فرهنگی است."

از لحاظ جامعه شناسی، توسعه به عنوان مفهومی برگرفته شده از تغییرات اجتماعی و از زاویه تغییر شكل جامعه «روستایی» یعنی گروهی و كشاورزی به جامعه «شهری» یعنی خردگرا و قرار دادی مورد توجه جامعه شناسان قرار گرفته و «‌فردیناندتونیس» ‌آلمانی از روابط اجتماعی مبتنی بر پیوستگیهای سنتی ( اجتماع) و پیوستگیهای قرار دادی مبتنی بر روابط منطقی جامعه society سخن گفت و هم وطن او «جورج زیمل» نیز موضوع جوامع شهری و جوامع روستایی را مطرح ساخت.

در بستری اسلامی، توسعه را مسیری برای تحقق عدالت در استفاده از مواهب طبیعی، روابط اجتماعی وامكان رشد افراد در كلیه وجوه انسانی تعریف می كنیم وتلاش برای آن را بارمسئولیتی بردوش افراد جامعه تا با سلطه بر طبیعت در حد توان به كار وكوشش بپردازند.

زمینه و تعاریف توسعه علمی: توسعه كار منظمی است كه با استفاده از دانش موجود به دست آمده از تحقیق و یا تجربه عملی، به سمت تولید محصولات و ابزار جدید هدایت می شود، درك فرآیندهای جدید و نیز بهبود و اصلاح قابل توجه مواد و فرآیندهایی كه قبلاً تولید یا كشف شده اند، در محدوده فعالیتهای توسعه قرار می گیرند.

بنا به این تعریف، برای توسعه، تحرك در همه زمینه ها ضروری است. بالا بردن سطح آگاهیهای عمومی، گسترش اندیشه فنی، تحقیق و بسط رشته های علوم اجتماعی، علوم انسانی و علوم طبیعی از ضروریات یك توسعه هماهنگ محسوب می شوند. برای نیل به توسعه همه جانبه باید در میدان علم و تكنیك حضور یافت و نتایج تحقیقات جدید را در علوم پایه ای قدیم عجین نمود. شایسته فهمید و مناسب فهماند، خدمتگزاری به جامعه را شرافت دانست وسازندگی را كمال تلقی كرد، نظم و انضباط پیشه نمود و علم و عمل را درهم آمیخت از آنجا كه توسعه دارای اصولی است و از قانونمندی هایی پیروی می كند، باید این قوانین و اصول را شناسایی كرد و مركز ثقل آنها را بدست آورد.

تعاریف بسیار زیادی می توان برای علم قائل شد. برخی علم را به معنای «كسب معلومات به صورت سیستماتیك وتنظیم یافته» می دانند و برخی نیز علم را به معنای «ایجاد خلاقیت»، برخی دیگر به معنای «یك نوع فعالیت فكری واجتماعی» وگروهی علم را یك «تحول فرهنگی» دانسته اند. علم در بستر پر فراز ونشیب تاریخ ودر آمیزش انسان با طبیعت واز تفكر انسان و پاسخگویی به نخستین چرا، چگونه وكجا، تولد یافته و در همین بستر روبه تكامل و توسعه نهاده و نیازهای روز افزون جامعه را پاسخ گفته است. در هر جامعه و در هر زمانی كه به علم بهای بیشتری داده شده، ریشه های خرافه پرستی، توسعه نیافتگی و فقر خشكیده است، زیرا كه هر سه عامل یاد شده ریشه در جهل دارند.

تاریخ علم چنانچه به انباشته شدن تدریجی راه و رسم ها و تلطیف كمی روشهای عملی در مطالعه طبیعت محدود گردد، تنها علم عصر حاضر معتبر می شود و دستاوردهای علمی تمدنهای گذشته از نظر علم جدید می بایست مورد ارزیابی قرار گیرد. حال آنكه علم به عنوان فرآیند اجتماعی در تمدن ها و جوامع گوناگون وجود داشته است. تا چند دهه پیش در مجموعه پارامترهای قدرتی كشورها، قدرت نظامی از مهمترین عوامل محسوب می شد. اما در دنیای امروز در محور اصلی قدرت و اقتدار، نهادهای دانشگاهی در دو عرصه آموزش و پژوهش قرار می گیرند. با علم به این معنا دولتهای پیشرفته بالاترین انرژی خود را صرف توسعه علم و تحقیق می كنند. چرا كه آنها به خوبی دریافته اند اقتدارشان یا به عبارت دیگر توانایی اعمال و كنترل قدرت منوط به گسترش توانائیهای علمی است و این امر نیز جز با انجام اصلاحات در استراتژیها و تاكتیكهای مربوط به مدیریت و ادارة مراكز علمی و پژوهشی قابل تحقق نمی باشد.

تجارب كشورهای مختلف نشان می دهد كه با ارادة ملی و برنامه ریزی صحیح می توان بر توسعه نیافتگی علمی غلبه كرد مدلهایی كه كشورهای مختلف اختیار كرده اند یكسان نیست، مدلی كه راهگشای مسائل كشورها باشد مدل متفاوتی خواهد بود اما مشتركات نشان می دهد برای توسعه اصولی دستور كاری وجود دارد كه باید از آن متابعت نمود. تحقیق و توسعه عبارت از كار خلاقی است كه بطور منظم برای افزایش ذخیرة علمی و دانش فنی و نیز استفاده از این دانش در اختراع و طرح كار برهای جدید انجام می شود به عبارت دیگر، فرایند تحقیق و توسعه عبارت از شناسائی نیاز یا استعداد، پیدایش اندیشه ها، آفرینش، طراحی، تولید و معرفی و انتشار یك محصول یا نظام تكنولوژیك تازه است.

یونسكو تحقیق و توسعه راچنین تعریف كرده است: هر گونه فعالیت منسجم، خلاق در جهت افزایش سطح دانش و معرفت علم اعم از دانش مربوط به انسان، فرهنگ، جامعه و استفاده از این دانش برای كاربردهای جدید. توسعه علمی نیز به این معنی است که ساختار علمی جامعه وارد مرحله محاسبات عقلانی و یافتن روابط ضروری بین اشیا شده تا بتواند از بهار طبیعت و پدیده‌های مورد نظر به نفع بشر استفاده ببرد.... ما هیچگاه شاهد چینن ساختار خود جوش در جامعه ایران نبوده‌ایم. آینده توسعه جهانی و جایگاه هر كشور در جهان، منوط به ایجاد ظرفیت بالا در كسب، نگهداری و بالا بردن سطح علم ودانش نیروی انسانی آن كشور است. این ظرفیت تا حدود زیادی وابسته به آن بخش از جمعیت كشور است كه سواد خواندن، نوشتن، حساب كردن، مهارت در ارتباطات وحل مسائل را كسب كرده باشد لذا بالا بردن سطح آموزش وتربیت و حرفه آموزی نیروی كار محور اساسی مباحث توسعه، انسانی برای همه كشورهای در حال توسعه است.

  • Like 3
لینک به دیدگاه
  • پاسخ 82
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

خب اینم تفسیری عاشقانه بر جامعه ایرانیست!

بهتره که خونده بشه

 

این نكته از دیر باز مورد توجه بوده است كه جوامع بشری همواره دستخوش تغییر و تحول بوده اند. از همین رو فرق بین جوامع ایستا (static) و پویا (dynamic) از نوع درجه خاصی است. بدین معنی كه در عین حال كه دگرگونی در بعضی جوامع و در برخی از دوره ها سریعتر است با اینحال همه جوامع در حال دگرگونی مستمر هستند. جامعه های پر تغییر اصطلاحاً «جامعه پویا» یا «جامعه متغیر» و جامعه های بسیار كم تغییر، «جامعه ایستا» یا «جامعه ساكن» نامیده می شوند. جامعه ما از دیرباز جامعه ای پویا و متحرک بوده است و رمز ماندگاری و تاثیر گزاری آن در سیر تمدن بشری را نیز باید همین پویایی و تحرک فراوان آن در جهت کسب علم و معارف در زمینه های گوناگون در دوره های مختلف بخصوص دوران طلایی تمدن ایرانی- اسلامی دانست. در دوران طلایی تمدن ایرانی – اسلامی بخصوص در قرون چهارم و پنجم هجری ما شاهد تحقق نوعی جنبش نرم افزاری در عرصه های گوناگون علم و دانش در این پهنه سرزمینی بودیم.

در جهان امروز توسعه به مفهوم عام آن و نیز «توسعه علمی» به معنای اخص، جایگزین حرکتهای علمی گذشته در تاریخ بشر شده است. جنبش نرم افزاری که امروز از آن صحبت به میان می آید را می توان در نسبت با مفهوم توسعه علمی نیز تعریف و تبیین نمود. جنبش نرم افزاری از سویی به دلیل آنکه کلیه عرصه های معرفتی اعم از علم و دانش و دین و هنر و فرهنگ و حتی عرصه های گوناگون روابط اجتماعی و نظام های تولید علم و دانش و فرهنگ را در بر می گیرد کاربرد و معنایی اعم از توسعه علمی متداول در جهان امروز را در بر می گیرد. اما از سوی دیگر از آنجا که توسعه علمی نقشی محوری در کلیه عرصه های توسعه ایفا نموده و در واقع تمامی عرصه های توسعه به نوعی متاثر از آن هستند، از اینرو می توان مهمترین اولویت جنبش نرم افزاری را نیز توسعه همه جانبه علمی تعریف نمود.

هر چند همانگونه که ذکر شد چنین ترادف و نسبتی خالی از تقلیل مفهوم جنبش نرم افزاری نخواهد بود. از آنجا که دیر گاهی است مفاهیم و مباحث مربوط به توسعه در جامعه ما موضوع متداول روز شده است و دولتمردان و کارگزاران تقنینی و اجرایی ما نیز بر مبنای آن به برنامه ریزی و اداره کشور می پردازند و نیز با توجه به آنکه مفهوم جنبش نرم افزاری امری متاخرتر نسبت به مقوله توسعه در جامعه ما بوده است به نظر می رسد ایجاد نسبتی مناسب میان توسعه و بخصوص توسعه علمی با جنبش نرم افزاری اهمیتی فراوان در مسیر حرکت هر دو مقوله داشته باشد. برای فتح بابی در این زمینه در این نوشتار تلاش می شود مقدمه ای از تعاریف توسعه و توسعه علمی آورده شود تا زمینه مناسبی برای ایجاد ارتباط میان توسعه علمی و جنبش نرم افزاری آماده گردد.

زمینه و تعریف توسعه: مفهوم توسعه برای نخستین بار در حوزه علم اقتصاد توسط «‌آدام اسمیت» در كتاب «‌ثروت ملل» ‌در قرن هیجدهم مطرح گردید. اولین تلاشهای فكری در این زمینه توسعه را معادل رشد اقتصادی می دانست.رشد اقتصادی مفهومی كمی است كه با شاخص در آمد ملی یا تولید ملی تعریف می شود. این دیدگاه بر تراكم سرمایه به عنوان مهمترین عامل رشد اقتصادی در كنار سایر عوامل تولید چون نیروی انسانی، منابع طبیعی و … تأكید می كند. بخش اعظم ادبیات توسعه مربوط به دهه نخستن پس از پایان جنگ دوم جهانی با هدف قرار دادن رشد اقتصادی به تشریح و تبیین علل و عوامل رشد پرداختند. نظریات مربوط به توسعه مدرنیزاسیون به سبك غربی، اساسا پس از جنگ جهانی دوم، بویژه در آمریكا طرح و ارائه گردید. جایگاه آمریكا پس از جنگ جهانی دوم، به عنوان یك ابرقدرت در رقابت با بلوك شرق، سبب شد تا در كنار برنامه مارشال ـ در سال 1949 ـ مبنی بر ارائه كمك به كشورهای علاقمند به توسعه و مدرنیزاسیون، برای مقابله با نفوذ كمونیسم زمینه طرح نظریه‏ها، كه عمدتا تحت تأثیر مكتب كاركردگرایی بودند، ایجاد شود.

از جمله تلاشهای مذكور می‏توان به تألیف كتاب مراحل «رشد اقتصادی» امر «والت روستو» اشاره كرد كه به عنوان یك بیانیه شبه كمونیستی منتشر گردید. در كتاب روستو از پنج مرحله تحول، رشد و توسعه كشورهای جهان سوم و همچنین غایات این توسعه، سخن به میان آمده بود. اغلب نظریه‏های توسعه خطی، در راستای نظریات قدیمی مربوط به توسعه مطرح شدند كه از آغاز دوره سرمایه‏داری؛ یعنی اواخر قرن 16، تا اواخر قرن 19، در غرب مطرح بود و معمولاً، برگزاره‏های دوگانه كه متأثر از ذهنیت مدرنیته علمی بود، تأكید داشتند. تحت تأثیر همین ذهنیت بود كه اندیشه دوگانه مبتنی بر تقابل مدرنیته و سنت، جایگاه بالایی دراین دسته از نظریات به خود اختصاص داد. از این بستر اندیشگی است كه گذار از مرحله دینی ـ فلسفی، به مرحله علم اثباتی و به عبارتی؛ گذاراز جامعه مهر پیوند به جامعه سود پیوند، گذار از فئودالیته به سرمایه‏داری، عبور از همبستگی ابزارگونه به همبستگی اندام‏وار و غیره اجتناب‏ناپذیر تلقی شدند.

اصطلاح توسعه به معنای امروزی آن که همانگونه که ذکر شد به طور فراگیر پس از جنگ جهانی دوم مطرح شده است در لغت به معنای خروج از «لفاف و پوشش» است. در قالب نظریه نوسازی، لفاف همان جامعه سنتی و فرهنگی و ارزشهای مربوط به آن است كه جوامع برای متجدد شدن باید از این مرحله سنتی خارج شوند. همچنین در جایی دیگر به لحاظ لغوی، توسعه با توجه به مصدر عربی آن به معنای فراخی و وسعت آمده است. تمایل ملتها برای نیل به رفاه و آبادانی همراه حفظ هویّت و كرامت انسانی ریشه در تاریخ دارد. این امر در دهه های اخیر تحت عنوان «توسعه»شدت بیشتری گرفته است.

دانشمندان علوم اجتماعی از توسعه تعاریف متعددی ارائه كرده اندكه در ذیل چند نمونه از آنها آمده است:

الف) از نظرتودارو:«توسعه را باید جریانی چند بعدی دانست كه مستلزم تغییرات اساسی درساخت اجتماعی، طرز تلقی عامه مردم ونهادهای ملی ونیز تسریع رشد اقتصادی ؛كاهش نابرابری وریشه كن كردن فقر مطلق است.

ب) توسعه به معنای ارتقاء مستمركل جامعه و نظام اجتماعی به سوی زندگی بهتر و یا انسانی تر است.برای درك معنای درونی توسعه باید حداقل سه ارزش اصلی به عنوان پایه فكری و رهنمود عملی در نظر گرفته شود. این ارزشهای اصلی عبارتند از: معاش زندگی، اعتماد به نفس و آزادی كه نمایانگر هدفهای مشتركی است كه به وسیله تمام افراد و جوامع دنبال می شود.

ج) توسعه را می توان مجموعه فعالیتهایی برای هدایت درجهت ایجاد شرایط مطلوب زندگی براساس نظم ارزشی مورد پذیرش جامعه تعریف كرد.پس توسعه طیفی از تغییرات به هم پیوسته در جهت تامین نیازهای رو به گسترش جامعه است وبه عبارت دیگر توسعه فراگردی است كه شرایط زندگی نامطلوب را به مطلوب تبدیل می كنند.

د) توسعه فرایندی است كه موجب رشد كمی تولیدات كالا و خدمات می شود و در روند آن پدیده های ناباب اجتماعی (نظیرفقر ومحرومیت یا بی سوادی وغیره)از بین می روند و ضمن حصول استقلال اقتصادی و تقویت بنیه مالی ومادی جامعه، تحقق عدالت اجتماعی، ترقی فرهنگی، علمی و فنی صورت می پذیرد.

ه) توسعه به فراگردی گفته می شود كه درآن جامعه از وضع نامطلوبی متحول می شود. این فراگرد تمامی نهادهای جامعه را در بر می گیرد وماهیت آن اساساً آن است كه توان و ظرفیت بالقوه جامعه به صورت بالفعل درآید. به عبارت دیگر در فرایند توسعه، استعدادهای سازماندهی جامعه از هرجهت بارور و شكوفا می شود، چه از نظر اقتصادی وچه از نظر اجتماعی فرهنگی و سیاسی.

و) توسعه مجموعه فعالیتهایی است كه جامعه را به سوی زندگی بهتر ومتوازن جمعی و فردی و تامین نیازهای افراد جامعه در جهت خیر وصلاح آنان، سوق می دهد.

ز) توسعه اقتصادى به زبان ساده، عبارت است از: رشد اقتصادى همراه با تغییرات و تحوّلات كیفى. توسعه اقتصادى هدف و آرمانى بزرگ براى تمامى كشورهایى است كه هنوز به دلایلى نتوانسته اند در این مسیر گام بردارند.

ح) توسعه عبارت است از یك تحوّل تاریخى در جمیع جنبه هاى سیاسى، اقتصادى، فرهنگى و اجتماعى جامعه و توسعه، تغییر هدف دار براى حصول به هدفى خاص است. جامعه به مثابه فرد، مراحل گوناگونى از رشد و تكامل را طى مى كند تا به حدّ مشخصّى از بلوغ فیزیكى و فكرى برسد.

ط)توسعه عبارت است از یک رشته کم و بیش خطی از تغییرات، که طی آن از روشهای ابتدایی به روشهای پیچیده تر تولید می رسیم و از سختیهای روزمره زندگی، به یک زندگی راحت تر، به یاری پیشرفتهای فن آورانه نائل می آییم. پطروس غالی در مصاحبه ای با لومند در پاریس در 4 اکتبر 1994 می گوید: " توسعه را نمی توان تنها به رشد اقتصادی محدود کرد، بلکه شامل بعدی سیاسی، انسانی و زیست محیطی و همچنین فرهنگی است."

از لحاظ جامعه شناسی، توسعه به عنوان مفهومی برگرفته شده از تغییرات اجتماعی و از زاویه تغییر شكل جامعه «روستایی» یعنی گروهی و كشاورزی به جامعه «شهری» یعنی خردگرا و قرار دادی مورد توجه جامعه شناسان قرار گرفته و «‌فردیناندتونیس» ‌آلمانی از روابط اجتماعی مبتنی بر پیوستگیهای سنتی ( اجتماع) و پیوستگیهای قرار دادی مبتنی بر روابط منطقی جامعه society سخن گفت و هم وطن او «جورج زیمل» نیز موضوع جوامع شهری و جوامع روستایی را مطرح ساخت.

در بستری اسلامی، توسعه را مسیری برای تحقق عدالت در استفاده از مواهب طبیعی، روابط اجتماعی وامكان رشد افراد در كلیه وجوه انسانی تعریف می كنیم وتلاش برای آن را بارمسئولیتی بردوش افراد جامعه تا با سلطه بر طبیعت در حد توان به كار وكوشش بپردازند.

زمینه و تعاریف توسعه علمی: توسعه كار منظمی است كه با استفاده از دانش موجود به دست آمده از تحقیق و یا تجربه عملی، به سمت تولید محصولات و ابزار جدید هدایت می شود، درك فرآیندهای جدید و نیز بهبود و اصلاح قابل توجه مواد و فرآیندهایی كه قبلاً تولید یا كشف شده اند، در محدوده فعالیتهای توسعه قرار می گیرند.

بنا به این تعریف، برای توسعه، تحرك در همه زمینه ها ضروری است. بالا بردن سطح آگاهیهای عمومی، گسترش اندیشه فنی، تحقیق و بسط رشته های علوم اجتماعی، علوم انسانی و علوم طبیعی از ضروریات یك توسعه هماهنگ محسوب می شوند. برای نیل به توسعه همه جانبه باید در میدان علم و تكنیك حضور یافت و نتایج تحقیقات جدید را در علوم پایه ای قدیم عجین نمود. شایسته فهمید و مناسب فهماند، خدمتگزاری به جامعه را شرافت دانست وسازندگی را كمال تلقی كرد، نظم و انضباط پیشه نمود و علم و عمل را درهم آمیخت از آنجا كه توسعه دارای اصولی است و از قانونمندی هایی پیروی می كند، باید این قوانین و اصول را شناسایی كرد و مركز ثقل آنها را بدست آورد.

تعاریف بسیار زیادی می توان برای علم قائل شد. برخی علم را به معنای «كسب معلومات به صورت سیستماتیك وتنظیم یافته» می دانند و برخی نیز علم را به معنای «ایجاد خلاقیت»، برخی دیگر به معنای «یك نوع فعالیت فكری واجتماعی» وگروهی علم را یك «تحول فرهنگی» دانسته اند. علم در بستر پر فراز ونشیب تاریخ ودر آمیزش انسان با طبیعت واز تفكر انسان و پاسخگویی به نخستین چرا، چگونه وكجا، تولد یافته و در همین بستر روبه تكامل و توسعه نهاده و نیازهای روز افزون جامعه را پاسخ گفته است. در هر جامعه و در هر زمانی كه به علم بهای بیشتری داده شده، ریشه های خرافه پرستی، توسعه نیافتگی و فقر خشكیده است، زیرا كه هر سه عامل یاد شده ریشه در جهل دارند.

تاریخ علم چنانچه به انباشته شدن تدریجی راه و رسم ها و تلطیف كمی روشهای عملی در مطالعه طبیعت محدود گردد، تنها علم عصر حاضر معتبر می شود و دستاوردهای علمی تمدنهای گذشته از نظر علم جدید می بایست مورد ارزیابی قرار گیرد. حال آنكه علم به عنوان فرآیند اجتماعی در تمدن ها و جوامع گوناگون وجود داشته است. تا چند دهه پیش در مجموعه پارامترهای قدرتی كشورها، قدرت نظامی از مهمترین عوامل محسوب می شد. اما در دنیای امروز در محور اصلی قدرت و اقتدار، نهادهای دانشگاهی در دو عرصه آموزش و پژوهش قرار می گیرند. با علم به این معنا دولتهای پیشرفته بالاترین انرژی خود را صرف توسعه علم و تحقیق می كنند. چرا كه آنها به خوبی دریافته اند اقتدارشان یا به عبارت دیگر توانایی اعمال و كنترل قدرت منوط به گسترش توانائیهای علمی است و این امر نیز جز با انجام اصلاحات در استراتژیها و تاكتیكهای مربوط به مدیریت و ادارة مراكز علمی و پژوهشی قابل تحقق نمی باشد.

تجارب كشورهای مختلف نشان می دهد كه با ارادة ملی و برنامه ریزی صحیح می توان بر توسعه نیافتگی علمی غلبه كرد مدلهایی كه كشورهای مختلف اختیار كرده اند یكسان نیست، مدلی كه راهگشای مسائل كشورها باشد مدل متفاوتی خواهد بود اما مشتركات نشان می دهد برای توسعه اصولی دستور كاری وجود دارد كه باید از آن متابعت نمود. تحقیق و توسعه عبارت از كار خلاقی است كه بطور منظم برای افزایش ذخیرة علمی و دانش فنی و نیز استفاده از این دانش در اختراع و طرح كار برهای جدید انجام می شود به عبارت دیگر، فرایند تحقیق و توسعه عبارت از شناسائی نیاز یا استعداد، پیدایش اندیشه ها، آفرینش، طراحی، تولید و معرفی و انتشار یك محصول یا نظام تكنولوژیك تازه است.

یونسكو تحقیق و توسعه راچنین تعریف كرده است: هر گونه فعالیت منسجم، خلاق در جهت افزایش سطح دانش و معرفت علم اعم از دانش مربوط به انسان، فرهنگ، جامعه و استفاده از این دانش برای كاربردهای جدید. توسعه علمی نیز به این معنی است که ساختار علمی جامعه وارد مرحله محاسبات عقلانی و یافتن روابط ضروری بین اشیا شده تا بتواند از بهار طبیعت و پدیده‌های مورد نظر به نفع بشر استفاده ببرد.... ما هیچگاه شاهد چینن ساختار خود جوش در جامعه ایران نبوده‌ایم. آینده توسعه جهانی و جایگاه هر كشور در جهان، منوط به ایجاد ظرفیت بالا در كسب، نگهداری و بالا بردن سطح علم ودانش نیروی انسانی آن كشور است. این ظرفیت تا حدود زیادی وابسته به آن بخش از جمعیت كشور است كه سواد خواندن، نوشتن، حساب كردن، مهارت در ارتباطات وحل مسائل را كسب كرده باشد لذا بالا بردن سطح آموزش وتربیت و حرفه آموزی نیروی كار محور اساسی مباحث توسعه، انسانی برای همه كشورهای در حال توسعه است.

 

چقدر طولانی بود.کم اوردم.تا ه بیشتر نتونستم بخونم.بقیه برای فردا

 

 

راستی چرا ادم میره سربازی خنگ میشه؟

  • Like 1
لینک به دیدگاه
چقدر طولانی بود.کم اوردم.تا ه بیشتر نتونستم بخونم.بقیه برای فردا

 

 

راستی چرا ادم میره سربازی خنگ میشه؟

 

خنگ نمیشه

تحت تاثیر قرار میگیره اونم ازنوع شدید وشستشو یافته

حالا روزای خوبتونه درادامه به گنگی مطلقی دچار میشین!:ws3:

  • Like 1
لینک به دیدگاه

×
×
  • اضافه کردن...