رفتن به مطلب

ایا ملت شریف ایران بافرهنگ هستند؟


spow

ایا ملت شریف ایران بافرهنگ هستند؟  

30 کاربر تاکنون رای داده است

  1. 1. ایا ملت شریف ایران بافرهنگ هستند؟

    • 0
    • 7
    • 0
    • 21
    • 2
    • 0


ارسال های توصیه شده

ببین من دانمارک زندگی کردم .اونجا عاروق بزنی انگار جنایت کردی.ولی اگر بگوزی هیچ مشکلی نداره.

تو همین دانمارک کلی جوک برای افغانی ها و پاکستانی ها میسازند و من هم با جوک هایشون کلی خندیدم.

 

 

خوب حالا من از شما سوال دارم.

به نظرتون این فرهنگ ذاتی و غیر قابل تغییر هست یا قابل تغییر؟؟

 

با عرض معذرت ولی تو همین جمله اول تو زیاد از کلمات مودب و فرهنگیی استفاده نکردی ، کردی؟ (من نمیگم تو بی فرهنگی ، میگم اکثرمون (تقریا همه) هستیم)

خوب جک برای مردمانی گفتند که هزاران کیلومتر دورتر زندگی میکنن برای هموطناشون جک نمیگن که

من فکر میکنم همونطور که ده ها سال هست این بی فرهنگی ها داره روز به روز رواج پیدا میکنه همین مدت هم طول میکشه تا بشه جمعشون کرد

  • Like 2
لینک به دیدگاه
  • پاسخ 82
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

با عرض معذرت ولی تو همین جمله اول تو زیاد از کلمات مودب و فرهنگیی استفاده نکردی ، کردی؟ (من نمیگم تو بی فرهنگی ، میگم اکثرمون (تقریا همه) هستیم)

خوب جک برای مردمانی گفتند که هزاران کیلومتر دورتر زندگی میکنن برای هموطناشون جک نمیگن که

من فکر میکنم همونطور که ده ها سال هست این بی فرهنگی ها داره روز به روز رواج پیدا میکنه همین مدت هم طول میکشه تا بشه جمعشون کرد

 

اینکه به جای کلمات واقعی از کلمات تخیلی مثل باد شکم و باد معده استفاده کرد.

فکر نکنم خارج از ادب و فرهنگ باشه.

در ضمن من یکی از دلایلی که از این کلمه استفاده کردم.چون شما گیجم کردید.

یعنی بالاخره نفهمیدم باد شکم کدوم هست و باد معده کدوم

چون باد گلو شنیده بودم

یعنی هم باد معده میتونه معنی هر 2 تای انها را داشته باشه.

نه اتفاقا اون افراد در کنارشون زندگی میکردند.یعنی افغانی ها و پاکی های زیادی در دانمارک حظور دارند و درواقعا خیلی هایشون ملیت دانمارکی دارند.

  • Like 2
لینک به دیدگاه
اینکه به جای کلمات واقعی از کلمات تخیلی مثل باد شکم و باد معده استفاده کرد.

فکر نکنم خارج از ادب و فرهنگ باشه.

در ضمن من یکی از دلایلی که از این کلمه استفاده کردم.چون شما گیجم کردید.

یعنی بالاخره نفهمیدم باد شکم کدوم هست و باد معده کدوم

چون باد گلو شنیده بودم

یعنی هم باد معده میتونه معنی هر 2 تای انها را داشته باشه.

نه اتفاقا اون افراد در کنارشون زندگی میکردند.یعنی افغانی ها و پاکی های زیادی در دانمارک حظور دارند و درواقعا خیلی هایشون ملیت دانمارکی دارند.

 

ا من اشتباه نوشتم معذرت:icon_gol:

ولی خوب اونا هموطن حساب نمیشن به هر حال

  • Like 2
لینک به دیدگاه

من گزينه هاي 2 و 4 و 5 رو قبول دارم؛

 

  • مشکلات فرهنگی جامعه ما نمود کاملی دررفتارهای اجتماعی ما دارد واین ضعف همیشه با ما بوده
  • یک همت جمعی ازتک تک مردم میخواد تا این مشکلات ریشه دارحل بشن ولی خود مردم دوست ندارن
  • چاره این کار فقط به دست دولت هست ومردم نقش زیادی ندارن

همين رفتارهاست كه فرهنگو شكل ميده، ولي اينكه هميشه با ما بوده (؟!) تا جايي كه من يادم مياد بوده! بقيشو نميدونم... تاريخ هم تصوير خيلي شفافي در اين رابطه ارائه نميده، از رفتارهاي اجتماعي مردم قرنهاي قبلي چيز زيادي وجود نداره؛ يا بعضي دوره ها اصلا وجود نداره، و تاريخمون يه تاريخ شاهانه ست... ولي از دوره قاجار به اين طرف ميشه گفت همينطور بوده و هر قدرتي هم خواسته تعديلش كنه، جلوش مقاومت شده و انگار همونطور كه گفته شد و تو گزينه 4 هم هست، مردم خودشون اينطور ميخوان... يا شايد جور ديگه اي بشه گفت كه مردم نميدونن چي ميخوان و فقط ميدونن كه چي نميخوان

گزينه 4و5 يه رابطه دوطرفه ست، نقش دولت خيلي پررنگه و نميشه ناديده گرفتش؛ درسته كه دولت با ملت سنخيت داره و وقتي يه رفتاري تو خود ملت بطرز چشمگيري وجود داره، توقع زياديه كه انتظار داشته باشيم دولت انجامش نده.. ولي با اين حال بعنوان يه هماهنگ كننده از بالا و اينكه بايد ديد وسيع تري داشته باشه به امور و حساسيت بيشتري داشته باشه به اين مسأله، قابل چشم پوشي نيست و نقش مؤثر و در عين حال فراگيري داره و با مديريت درست و برنامه ريزي مناسب (چيزي كه حقيقتا وجود خارجي نداره اينجا) ميتونه شرايط رو تغيير بده

در راستاي نقش دولت، نقش آموزش و پرورش خيلي خيلي پررنگه و وقتي آموزش پرورش يه مملكت بلنگه و ثباتي وجود نداشته باشه درش، خود بخوان حديث اين مفصل... فكر نميكنم توضيحي بخواد

باز هم در راستاي نقش دولت، نقش رسانه ها رو نميشه نديد

در راستاي نقش دولت، قرار گرفتن افراد شايسته در رأس امور و يا عدمش رو نميشه ناديده گرفت

من فكر ميكنم هر كس در جايگاه خودش نهايتا بتونه اولا آگاهي كسب كنه و خودشو اصلاح كنه و در مرحله بعدي اين آگاهي رو به اطرافيانشم منتقل كنه... كه تعداد محدودي رو در بر ميگيره؛ و دوباره نقش فراگير دولت پررنگ ميشه اينجا

اينكه خيليها بي تفاوت هستن نسبت به اين مقوله، باز بنظر من برميگرده به سياست دولت؛ چون وقتي يه نفر احساس كنه كاري به تنهايي از دستش برنمياد، كم كم بيخيالش ميشه

آگاه بودن و آگاه شدن خودش يه پروسه ست كه هرچند نميتونم بگم بطور مطلق به سطح رفاه و اقتصاد و اينها بستگي داره، ولي يه سطح رفاه و يه آسايش نسبي بايد وجود داشته باشه تا بشه فراتر از دغدغه هاي تكراري روزمره رو ديد و به چيزاي ديگري هم فكر كرد (باز ميگم اين مطلق نيست و استثنا زياد داره)

از دولت كه بگذريم، نقش تك تك مردم بديهيه... نميشه گفت "تمام مردم"؛ ولي قاطبه مردم بايد بخوان و در خودشون احساس مسئوليت كنن در قبال فرهنگشون تا يه اتفاقي بيفته، نقش تربيت خانوادگي خيلي مهمه، چيزي كه از بچگي با آدم رشد ميكنه و جزوي از زندگيش ميشه، تغييرش سخت و شايد نشدني باشه، و شخصيت يه نفر از همون سالهاي اول زندگيش شكل ميگيره.... بعدش دوستان و مدرسه و دانشگاه و... كه تو پستاي ديگه هم گفته شد و ديگه تكرارش نميكنم

يه چيز ديگه اي كه خيلي به نظرم مهمه، مخصوصا بخاطر تكثر قومي در ايران، احترام به عقايد و آراست كه باز هم به افراد برميگرده هم دولت

  • Like 5
لینک به دیدگاه

اين رو هم اضافه كنم به نظر من نشونه پويا بودن يه فرهنگه كه از جاهاي مختلف چيزاي مختلفو بگيره، و اصلا تو دنياي امروز نميشه دور فرهنگ يه حصار آهنين كشيد و ايزوله نگهش داشت و طبيعتا بده بستون فرهنگي وجود داره

ولي چيزي كه مهمه اينه كه بايد با اين پيش شرط باشه كه اونها رو «متناسب» كنه با ظرفيت هاي موجود خودش... نه اينكه مثل كلاغي بشه كه مياد راه رفتن كبكو ياد بگيره، راه رفتن خودشم يادش ميره

حالا اين متناسب كردن در صورتي انجام ميشه كه يه ملت نسبت به فرهنگشون احساس تعلق و بستگي داشته باشن و براش ارزش قائل باشن.... و اينم بدون شناخت انجام نميشه، وقتي شناختي وجود نداره و يه ملت نميدونه چي داره چي نداره ، طبيعتا تعلقي هم وجود نخواهد داشت و ميشه "آنچه خود داشت ز بيگانه تمنا مي كرد" و....

البته فرهنگ طيف خيلي وسيعي رو در بر ميگيره از طرز پوشش و غذا خوردن و آداب و رسوم و... (حتي خيلي از مشكلات پزشكي ايرانيا رو ميشه تو فرهنگ جستجو كرد)

ولي بطور كلي ميشه گفت تمام قطعات پازل فرهنگ، رابطه مستقيمي با تفكر و پندار داره و رفتارهاي افراد جامعه هم ما به ازاي همون پندار و تفكر هست؛ پس اگر فكر درست بشه، متعاقبش عمل هم درست ميشه؛ و برعكسش اگر فكر درست نباشه، نميشه توقع عمل درستي رو داشت... و براي درست بودن فكر، آگاهي بايد وجود داشته باشه و باز مي رسيم به همون شناخت

من اصلا منكر شرايطي كه تو تاريخ ايران پيش اومده و بلاهايي كه در طي اين تاريخ سر فرهنگ ايران اومده نيستم، ولي بهرحال زمان رو نميشه به عقب برگردوند، به نظرم بجاي ناله و نفرين و گفتن مغولاي فلان فلان شده و عرباي فلان فلان شده تر و شعاراي با تهرنگ نژادپرستانه بايد به فكر "درمان" اصولي اين درد بود و اينكه "الان" بايد چه كرد؛ به عمل كار برآيد...

خوندن كتابايي مثل خلقيات ما ايرانيان جمالزاده و يا جامعه شناسي خودماني نراقي و چرا عقب مانده ايم و چيزايي در اين مايه هم مفيده

جاافتادن یک پارادایم رفتاری دریک جامعه نیاز به مدیریت مبتنی برفکر واراده داره

و همينطور شكستن يه پارادايم

از يه استاد تاريخ شنيدم و نميدونم تا چه حد درسته كه ايجاد يه تحول و جاافتادنش بطور كامل، سه نسل يا حدود 100 سال طول ميكشه... حالا اگه نگيم صد سال ولي زمان بره بهرحال.... نبايد نااميد شد

 

 

ولي خدايي، فرهنگ فقط فرهنگ فرانس

  • Like 6
لینک به دیدگاه
من دقیقا متوجه نشدم.

یعنی منظور شما این هست که در کل و اکثریت ایرانی ها دارای شعور و درک لازم نیستند و اگر وجود داره کل نیست و محدود هست .

یعنی هنوز من پارادوکس را درک نکردم

 

 

 

الان اعتقاد شما این هست که اکثر ایرانی بی فرهنگ هستند دیگه.

من و شما با این هیچ مشکلی نداریم.

 

ولی من اعتقاد دارم امکان تغییر این فرهنگ حتی در مدت زمان کم مثلا 30 سال وجود داره.

و معتقد هستم شعور تغییر در فرهنگ برای ایرانی ها وجود داره...

و معتقد هستم فقط 1 درصد از فرهنگ میتونه ژنتیکی باشه و بقیه قابل تغییر هست.

همین که مثلا تعداد ایرانی با فرهنگ هستند و مقداری نه.

نشان میده که اون افراد هم میتونستند شرایط ما را داشته باشند.

وقتی پسرخاله من از چراغ قرمز عبور میکنه و من نمیکنم.

ما که با هم بزرگ شدیم .از نظر ژنتیکی شبیه هم شاید باشیم.ولی شرایط و تربیت پدر و مادر ومدرسه ای که رفتیم و برنامه های تلویزوینی که دیدیم میتونست شخصیت ما 2 نفر را از هم متفاوت کنه..

غیر از اینه؟؟

 

 

ببین دانی تو این دوتا پستت دقیقا برداشت برعکسی ازنوشته های من داشتی

من بازم میگم سطح شعور وقدرت ادراک مردم چه عادی وچه طبقه مدعی روشنفکری درایران درباب تحلیل مسایل وتشخیص بسیار بالاست

اما همواره وبقول نوش افرین عزیز از زمانی که ما با واژه مدنیت واجتماع اشنا شده ایم رفتارهای ما دارای گسیختگی بوده وهژمونی لازم برای تشکیل یک بستردایمی اجتماعی درمقولات فرهنگی نداشته ایم

شاید بازم میگم مهمترین عاملش تشکیل یکباره دولت از گذر قبیله گری مذهبی به دولت های اجتماعی نشان شاهانه بوده که این تلقی درطول این دویست سیصد سال اخیر قدرتمندانه درذهن وبطن فرهنگ مردم ریشه دوانده!

 

 

اما درمورد خودت!

گفتم من بحثی درمورد استثنا قرار دادن کسی ندارم واین نمونه ها هم مشتی ازخروار هستند که مطمئنم هرروز تو کوچه وخیابون انواع واقسام رنگارنگ اونو میبینی

حالا خودت چقدر رعایت میکنی چیزی هست بین خودت ووجدانت به عنوان تنها جایی که مطمئنم هیچوقت نخواهیم توانست بهش دروغ بگیم!

برای همین بحث سر موضوعات شخصی یا اینکه چه کسی چه چیزی را رعایت میکند وچه کسی نمیکند نیست

بحث بر سر مشکلاتیست که درباورهای عموم مردم ریشه دوانده جوانه زده واکنون متاسفانه درحال میوه دادن هست!

 

ببین من دانمارک زندگی کردم .اونجا عاروق بزنی انگار جنایت کردی.ولی اگر بگوزی هیچ مشکلی نداره.

تو همین دانمارک کلی جوک برای افغانی ها و پاکستانی ها میسازند و من هم با جوک هایشون کلی خندیدم.

 

 

خوب حالا من از شما سوال دارم.

به نظرتون این فرهنگ ذاتی و غیر قابل تغییر هست یا قابل تغییر؟؟

 

البته بازم میگم قیاس دوفرهنگ درمورد یک مسئله خاص میتونه با تناسب بندی قابل انجام باشه ولی فرهنگ ها جدا ازهم وهرکدام دارای ساخت یافتگی وچارچوبهای خاص خود هستند!

ولی همونطوری که قبلا هم گفتم تغییر یک باورنهادینه شده دریک فرهنگ تغییر یک اصل فرهنگی تغییر یک پارادایم(چه ایجاد وچه ازبین رفتنش)حداقل به تغییر سه نسل نیاز داره

شما یک مروری دررفتارهای پدربزگ هاتون بکنید

چقدر باورها وارزشها وقالب های فکری درحال تغییر هستند؟

وبه این سوال درذهن خودتون جواب بدید چقدر از این تغییرات مدیریت شده وحساب شده هست؟

  • Like 7
لینک به دیدگاه

مشکل اصلی افراط و تفریطه.

تقریبا همه حرفای دوستان رو خوندم . به جز چند نفر بقیه همه ایرانیها را بی فرهنگ می دانند. آخه چرا اینهمه منفی نگری . یعنی هیچ نقطه مثبتی توی فرهنگ ایرانی پیدا نمیشه .

چند روز پیش که مناسبت چهار شنبه سوزی بود . یه سری به پستها و نظرات همین دوستانی که اینجا نظر دادن بندازید ببینید چطور از فرهنگ ایرانی دفاع میکردن. درحالیکه چهارشنبه سوزی هیچ ربطی به چهارشنبه سوری ایرانی نداره. چند وقت پیش هم گفتند ما ماهی قرمز نمی خریم چون رسم چینیه . و موارد از این دست افراط و تفریطها زیاده .

به نظرم هنوز فرهنگ گفتگوی آزاد توی انجمن رو یاد نگرفتیم . که بخوایم در مورد فرهنگ بحث کنیم . اکثرا با یکی دو مثال می خوان نظرشون رو غالب کنن.

خلاصه هر کاری و هر چیزی فرهنگ خودشو داره از چهارچوبش بری بیرون میشه بی فرهنگی.

  • Like 1
لینک به دیدگاه
مشکل اصلی افراط و تفریطه.

تقریبا همه حرفای دوستان رو خوندم . به جز چند نفر بقیه همه ایرانیها را بی فرهنگ می دانند. آخه چرا اینهمه منفی نگری . یعنی هیچ نقطه مثبتی توی فرهنگ ایرانی پیدا نمیشه .

چند روز پیش که مناسبت چهار شنبه سوزی بود . یه سری به پستها و نظرات همین دوستانی که اینجا نظر دادن بندازید ببینید چطور از فرهنگ ایرانی دفاع میکردن. درحالیکه چهارشنبه سوزی هیچ ربطی به چهارشنبه سوری ایرانی نداره. چند وقت پیش هم گفتند ما ماهی قرمز نمی خریم چون رسم چینیه . و موارد از این دست افراط و تفریطها زیاده .

به نظرم هنوز فرهنگ گفتگوی آزاد توی انجمن رو یاد نگرفتیم . که بخوایم در مورد فرهنگ بحث کنیم . اکثرا با یکی دو مثال می خوان نظرشون رو غالب کنن.

خلاصه هر کاری و هر چیزی فرهنگ خودشو داره از چهارچوبش بری بیرون میشه بی فرهنگی.

 

بحث بر سر بی فرهنگ قلمداد کردن یا زیر سوال بردن کسی یا دیدگاهی نیست بحث بر سر واقعیات هست

ملتی که عادت بکنه به قول شما به افراط وتفریط دیگه نمیتونه خودش رو از این ورطه بیرون بکشه

بحث بر سر عادی شدن روال رفتاری نادرست وفرهنگ شدن این عادات غلط هست

بشینیم تا شب به به وچه چه بزنیم که ایرانی ال وبل

کجای کارمون درست میشه؟

من ایرادایی که میبینم رو میگم شما هم اگر احساس میکنید من اشتباه میکنم یا راهکارعملی برای این بحث ها دارید خوشحال میشیم بجای زیر سوال بردن مسئله وسعی درپاک کردن صورت مسئله راهکارتونو بشنویم

ایرانی خوب فرهنگ ایرانی عالی

الان همه شاد وشنگول برگردن سر عادات قبلیشون!

اما درمورد حرف اخرتون

لطف کنید این فرهنگ بحث کردن درتالارگفتگوی ازاد رو تعریف کنید چون مشتاقانه میخوام یاد بگیرم:icon_gol:

  • Like 1
لینک به دیدگاه

لازمه تعيير در جامعه اينه كه قبول كنيم در حال حاضر دچار مشكل هستيم و ادامه روند فعلي به سودمان نخواهد بود.اين نگاه منفي گرايانه نيست.واقع گرايانه است.تا كي بايد حسرت رفتار و عادات ديگران رو بخوريم و هي به خودمون بگيم فلان كشور اينجورين و بهمان كشور اونجوري....تا كي بايد در باد گذشته خوابيد و كساني رو به رخ ديگران بكشيم كه قرنهاست مانند آنها رو معرفي نكرديم.

تماشاگران يك كشور خارجي بعد از بازي تو ورزشگاه ازادي به نظافت اطرافشون مي پردازند و ماها دم در خروجي تو بيرون رفتن با هم دعوا داريم.از اين دست مثالها كم نشنيديم.اما تا كي؟

اگه قدرت تغيير جامعه را نداريم كه نداريم سعي در تغيير خودمان داشته باشيم.اگه نميتونيم با شرايط فعلي از كل به جزء برسيم سعي كنيم از جزء به كل برسيم.

  • Like 2
لینک به دیدگاه

اقا سجاد مرسی بابت تاپیکتون

این موضوع چیزیه که معمولا بهش فکر میکنم مخصوصا زمانی که وارد خیابون میشم و با خود صحنه اش روبه رو میشم

که یه اقای به ظاهر محترم خلطتشو میندازه رو زمین اگر اشتبه نکنم تو امار عددی کسی که مبتلا به سل باشه با خلط کردن میتونه این بیماری رو تو بیست دقیقه به 500 هزار نفر سرایت بده

همه بیماری های واگیر یه همچین اماری دارن ولی کسی اهمیت نمیده به سلامتی دیگران

یه بار داشتم از دانشگاه برمیگشتم تو تاکسی بچه ی 5 یا 6 ساله بعد از اینکه کلی رفت رو اعصاب مامانش شروع کرد به فحش دادن به مادرش وقتی مادر واکنشی نسبت به بچه نشون نده بزرگ شه افراد جامعه شنونده ی این فحشا میشن

از این موارد زیاده ولی فایده ای نداره گفتنشون وقتی هیچ کس اهمیتی نمی ده حتی خودش رو اصلاح کنه

  • Like 5
لینک به دیدگاه

ایا معضل ترافیک فقط به نداشتن فرهنگ طراحی شهری ما برمیگردد؟

 

حالا دیگه سراغ عشق ما میری؟ دی: (از دیالوگ های فیلم اعتراض)

 

سجاد جان دست روی بد چیزی گذاشتی: فرهنگ! فرهنگ هم مانند هویت مفهومی بس سهل و ممتنع دارد.

خب معلوم است ملت ایران فرهنگ دارند همانطور که ملت بورکینافاسو یا ساحل عاج فرهنگ دارند.بگذریم.

 

ولی آنچه من ار نوشته هایت فهمیدم آداب شهروندی بود. پس بنابراین سوالت را اینگونه برای خودم اصلاح میکنم:

آیا ملت ایران آداب شهروندی را رعایت میکنند؟

 

برای پاسخ به سوالت باید ببینیم ما ایرانی ها چقدر با مفهوم شهر آشنایی داریم....

 

و اما گریزی به صحرای کربلا:

آنچه در تاریخ خوانده ایم و منابع موجود تاریخی و سفرنامه های مختلف از وجود شهرهای بسیاری در سرزمین ایران سخن گفته اند کسانی مانند دیاکونف تخت جمشید را شهر دانسته اند و کسانی مانند ناصر خسرو خودمان در وصف شهرها بسیار با تناقص سخن گفته اند.

اما آن چیزی که امروزه دیگر بر محققان آشکار شده است لزوم بازنگری بر تاریخی است که دیگران برایمان نوشته اند.

 

جدیدا تئوری جدیدی در تاریخ شهر ایران مطرح شده به نام تئوری آبادی ها . (ر.ک به مجله اندیشه ی ایرانشهر - شماره ی ششم)

 

این تئوری که میتوان خاستگاه ظهور بازنگری جدیدی در تاریخ سکونتگاهی ایران دانست (توجه بفرمائید سکونتگاه، نه شهر) ادعا دارد که در تاریخ ایران قبل از دوران معاصر (دوران معاصر از ظهور سلسله ی قاجاریان مخصوصا دوره ی ناصرالدین شاه و همزمان با انقلاب صنعتی اروپا و پس از آن ورود تدریجی مدرنیسم به ایران) پدیده ای به نام شهر وجود نداشته است. بلکه سکونتگاه هایی وجود داشته که مردم در آن زندگی میکردند.

 

جالب است بدونید که یکی از سوالهای آزمون ورودی دکترای تخصصی طراحی شهری دانشگاه شهید بهشتی این بوده که تفاوت شهر و روستا در تاریخ شهر ایران چیست؟ و جالبتر از اون این بوده که هیچ کس به این سوال درست جواب نداده!

در واقع شهر یک پدیده ی غربی است. که بعد از شروع سفرهای خارجی قاجاریان به اروپا و ورود جلوه های صنعتی اروپایی به ایران شهر در این مملکت مفهوم پیدا کرده است.

 

حالا ممکنه برای شما سوال پیش بیاید که واقعا تفاوت بین شهر و روستا در ایران چه بوده؟

 

من این سوال رو توی کافه دیزاین توی قسمت طراحی شهری مطرح کرده ام. و آنجا بسیار هم بحث شد. اما خب اینجا لازم میبینم که بار دیگر در این باره سخن گویم!

در واقع مفاهیمی مانند شهر و روستا در ایران وجود داشته است. اما سکونتگاههایی که در آنها حاکم در قلعه که ارک نامیده میشود سکونت داشته ، دارالاماره نامیده میشده.

شما هیچ گونه تقسیم کار میان سکونتگاههای ایرانی پیدا نمیکنید . آنچه به آن روستا و آنچه بدان به غلط شهر اطلاق می شود تولیدات و تقسیم کارهای یکسانی صورت نگرفته است.

ضمن اینکه عناصر کالبدی که در شهر وجود داشته در روستا هم وجود داشته به غیر از ارک.

اما در اروپا شهر وظیفه ی جدا از وظیفه ی روستا ایفا میکرده است.

و به سبب همین موضوع بسیاری از عناصر کالبدی شهر و روستا با یکدیگر فرق داشته است.

 

 

با وصفی که به صورت موجز رفت، متوجه شدیم که در واقع ما ایرانی ها با پدیده ای به نام شهر و به دنبال آن با پدیده ای به نام شهروند بیگانه ایم و هنوز در پس ذهن خود فرهنگ روستایی را حمل میکنیم.

 

اما اینکه چرا اروپایی ها سالهای سال شهر داشته اند و ایرانی ها نه میتوان در فرهنگ اسکان و فرهنگ کوچ نشینی اروپائیان جستجو کرد.

اروپائیان به علت آب و هوای مناسب (به اورپا قاره سبز گفته میشود. مهمترین عنصر یکجا نشینی آب در همه جا یافت میشود) یکجا نشینی را انتخاب کرده است. در حالیکه ایرانی ها به علت وجود آب و هوای گرم و خشک در سرزمینشان فرهنگ کوچ نشینی را انتخاب کرده و زندگیشان را وابسته به دام میدیدند.

 

در واقع در زندگی ایرانی فرهنگ مردمان اتکاء به یک فرد ریش سفید قبیله یا پدر سالار بوده و تمامی تصمیمات توسط وی گرفته میشده. پس چیزی به نام حق شهروندی و شهروند معنی پیدا نمیکرده و تمامی حقوق متعلق به رئیس قبیله بوده. و وی به ساکنین مشروعیت میداده. (ریشه های استبداد پذیری هم میتوان در اینجا دید- بحث های قومی قبیله ای مثل محله ی حیدری ها و نعمتی ها در دوران صفوی نمونه ی بارزی است!)

 

اما در اروپا به دلیل یکجا نشینی ، مفهومی به نام شورا شکل گرفته و هر فرد به عنوان یک شهروند به حاکم شهر مشرعیت می داده. (در اروپا شوراهای شهر قدمتی 1000 ساله دارند، در حالیکه در ایران از زمان دولت دوم آقای خاتمی شوراهای شهر شکل گرفته اند!!!!!)

 

 

و اما هنوز این فرهنگ کوچ نشینی در پس اذهان ما سنگینی میکند. هنوز خانواده ای و قبیله ای زندگی میکنیم و پارتی بازی میکینم ، از خودرو انتظاری داریم که از یک اسب یا الاغ داریم، با پدیده ها و اختراعات جدید که محصول نوگرایی و مدرنیسم هستند روستایی برخورد میکنیم، تلویزیونی که در فرهنگ اروپایی در اتاق خواب یا حال قرار میگیرد برای پز دادن در پذیرایی قرار میدهیم، جداره های پنجره نواری طراحی میکنیم اما جلوی آن پرده میکشیم، بالکن برای ساختمانهایمان تعبیه میکنیم اما در آن لباسهای زیرمان را پهن میکنیم، از تلفن به عنوان وسیله ای برای غیبت استفاده میکنیم، حس مشارکت در ما وجود نداریم چون فرد یا نهاد دیگری را در قبال مسائل بیرون از خانه مسئول میدانیم و ...

 

 

و اینها همه به خاطر این است که ما هنوز شهروند نشدیم. و هنوز طعم مشارکت واقعی را نچشیده ایم و هنوز دوست داریم جانمان را فدای ریش سفید قبیله مان که کمی بزرگ تر شده بکنیم. (آخرش یه ذره سیاسی شد ببخشید. دی:)

 

خیلی پرحرفی کردم! :icon_gol:

  • Like 8
لینک به دیدگاه
agar rad in maghale ra begiri.be site pan turk ha miresi

 

نه دوست عزیز .

این فقط یه مقاله نیست.

 

این مجموعه ی بحث میان اساتید مطرح در مورد تاریخ شهر ایران است. عده ای مخالف عقیده هم با هم بحث کردند که تماما توی این مجله هست.

 

 

خیلی زود قضاوت میکنی.

  • Like 3
لینک به دیدگاه

 

حالا دیگه سراغ عشق ما میری؟ دی: (از دیالوگ های فیلم اعتراض)

 

سجاد جان دست روی بد چیزی گذاشتی: فرهنگ! فرهنگ هم مانند هویت مفهومی بس سهل و ممتنع دارد.

خب معلوم است ملت ایران فرهنگ دارند همانطور که ملت بورکینافاسو یا ساحل عاج فرهنگ دارند.بگذریم.

 

ولی آنچه من ار نوشته هایت فهمیدم آداب شهروندی بود. پس بنابراین سوالت را اینگونه برای خودم اصلاح میکنم:

آیا ملت ایران آداب شهروندی را رعایت میکنند؟

 

برای پاسخ به سوالت باید ببینیم ما ایرانی ها چقدر با مفهوم شهر آشنایی داریم....

 

خیلی پرحرفی کردم! :icon_gol:

و اما راهكار...؟چطور ميشه ايراني رو با مفهوم شهر نشيني آشنا كرد؟ميشه قبول كرد كه تمام مشكلاتي كه در فرهنگ ما هست ريشه در آنچه كه در بالا گفتي داشته باشه...خيلي از عادات غلط ما از مسائل پيش پاافتاده شخصيه.ربطي به شهر و روستا پيدا نمي كنه.اگه مثلا" تف انداختن زشته تو همه جا زشته.......

شايد بي ربط :پدرم ميگه كه وقتي تنها هستي و ميخواي غذا بخوري همونطوري بخور كه تو يه مهماني و در كنار ديگران هستي......

  • Like 6
لینک به دیدگاه
و اما راهكار...؟چطور ميشه ايراني رو با مفهوم شهر نشيني آشنا كرد؟ميشه قبول كرد كه تمام مشكلاتي كه در فرهنگ ما هست ريشه در آنچه كه در بالا گفتي داشته باشه...خيلي از عادات غلط ما از مسائل پيش پاافتاده شخصيه.ربطي به شهر و روستا پيدا نمي كنه.اگه مثلا" تف انداختن زشته تو همه جا زشته.......

شايد بي ربط :پدرم ميگه كه وقتي تنها هستي و ميخواي غذا بخوري همونطوري بخور كه تو يه مهماني و در كنار ديگران هستي......

 

از نظر من:

در وضع کنونی راهکار موقت هزینه برای تبلیغ و آموزش نحوه ی برخورد با پدیده های شهری است.

 

اما در طولانی مدت

بهترین راهکار برای کاهش این آسیبها مشارکت گیری از شهروندان در کلیه امور مدیریت و ساخت وساز شهریاست. شما داخل خانه ات هیچ وقت تف نمیاندازی. یا آشغالتو پرت نمیکنی وسط اتاق. چون حس تعلق داری نسبت به خونه ات.

در صورت مشارکت گیری شهروندان این حس تعلق نسبت به شهر بیشتر میشه و اونا نسبت به شهرشون احساس مسئولیت میکنند.

  • Like 6
لینک به دیدگاه
ولي خدايي، فرهنگ فقط فرهنگ فرانس

مرسی نوش افرین عزیز:icon_gol:

واقعا فقط فرهنگ فغانس!

خب ملتی که تقریبا تمامی مکاتب فکری وسیاسی از اندیشه های اونا الهام گرفتن ودرجامعه جهانی خودشون رو وجامعشونو با این اندیشه ها تطبیق دادند مطمئنا نیاز به واکاوی واشنایی بیشتر وبهتری داره

 

اگه قدرت تغيير جامعه را نداريم كه نداريم سعي در تغيير خودمان داشته باشيم.اگه نميتونيم با شرايط فعلي از كل به جزء برسيم سعي كنيم از جزء به كل برسيم.

 

ممنون محسن جان:icon_gol:

یادم باشه فردا پس فردا که میلیاردر شدم این جملتو با اب طلا بنویسم بزنم بالاسرم:ws3::icon_gol:

  • Like 5
لینک به دیدگاه

 

حالا دیگه سراغ عشق ما میری؟ دی: (از دیالوگ های فیلم اعتراض)

 

سجاد جان دست روی بد چیزی گذاشتی: فرهنگ! فرهنگ هم مانند هویت مفهومی بس سهل و ممتنع دارد.

خب معلوم است ملت ایران فرهنگ دارند همانطور که ملت بورکینافاسو یا ساحل عاج فرهنگ دارند.بگذریم.

 

ولی آنچه من ار نوشته هایت فهمیدم آداب شهروندی بود. پس بنابراین سوالت را اینگونه برای خودم اصلاح میکنم:

آیا ملت ایران آداب شهروندی را رعایت میکنند؟

 

برای پاسخ به سوالت باید ببینیم ما ایرانی ها چقدر با مفهوم شهر آشنایی داریم....

 

و اما گریزی به صحرای کربلا:

آنچه در تاریخ خوانده ایم و منابع موجود تاریخی و سفرنامه های مختلف از وجود شهرهای بسیاری در سرزمین ایران سخن گفته اند کسانی مانند دیاکونف تخت جمشید را شهر دانسته اند و کسانی مانند ناصر خسرو خودمان در وصف شهرها بسیار با تناقص سخن گفته اند.

اما آن چیزی که امروزه دیگر بر محققان آشکار شده است لزوم بازنگری بر تاریخی است که دیگران برایمان نوشته اند.

 

جدیدا تئوری جدیدی در تاریخ شهر ایران مطرح شده به نام تئوری آبادی ها . (ر.ک به مجله اندیشه ی ایرانشهر - شماره ی ششم)

 

این تئوری که میتوان خاستگاه ظهور بازنگری جدیدی در تاریخ سکونتگاهی ایران دانست (توجه بفرمائید سکونتگاه، نه شهر) ادعا دارد که در تاریخ ایران قبل از دوران معاصر (دوران معاصر از ظهور سلسله ی قاجاریان مخصوصا دوره ی ناصرالدین شاه و همزمان با انقلاب صنعتی اروپا و پس از آن ورود تدریجی مدرنیسم به ایران) پدیده ای به نام شهر وجود نداشته است. بلکه سکونتگاه هایی وجود داشته که مردم در آن زندگی میکردند.

 

جالب است بدونید که یکی از سوالهای آزمون ورودی دکترای تخصصی طراحی شهری دانشگاه شهید بهشتی این بوده که تفاوت شهر و روستا در تاریخ شهر ایران چیست؟ و جالبتر از اون این بوده که هیچ کس به این سوال درست جواب نداده!

در واقع شهر یک پدیده ی غربی است. که بعد از شروع سفرهای خارجی قاجاریان به اروپا و ورود جلوه های صنعتی اروپایی به ایران شهر در این مملکت مفهوم پیدا کرده است.

 

حالا ممکنه برای شما سوال پیش بیاید که واقعا تفاوت بین شهر و روستا در ایران چه بوده؟

 

من این سوال رو توی کافه دیزاین توی قسمت طراحی شهری مطرح کرده ام. و آنجا بسیار هم بحث شد. اما خب اینجا لازم میبینم که بار دیگر در این باره سخن گویم!

در واقع مفاهیمی مانند شهر و روستا در ایران وجود داشته است. اما سکونتگاههایی که در آنها حاکم در قلعه که ارک نامیده میشود سکونت داشته ، دارالاماره نامیده میشده.

شما هیچ گونه تقسیم کار میان سکونتگاههای ایرانی پیدا نمیکنید . آنچه به آن روستا و آنچه بدان به غلط شهر اطلاق می شود تولیدات و تقسیم کارهای یکسانی صورت نگرفته است.

ضمن اینکه عناصر کالبدی که در شهر وجود داشته در روستا هم وجود داشته به غیر از ارک.

اما در اروپا شهر وظیفه ی جدا از وظیفه ی روستا ایفا میکرده است.

و به سبب همین موضوع بسیاری از عناصر کالبدی شهر و روستا با یکدیگر فرق داشته است.

 

 

با وصفی که به صورت موجز رفت، متوجه شدیم که در واقع ما ایرانی ها با پدیده ای به نام شهر و به دنبال آن با پدیده ای به نام شهروند بیگانه ایم و هنوز در پس ذهن خود فرهنگ روستایی را حمل میکنیم.

 

اما اینکه چرا اروپایی ها سالهای سال شهر داشته اند و ایرانی ها نه میتوان در فرهنگ اسکان و فرهنگ کوچ نشینی اروپائیان جستجو کرد.

اروپائیان به علت آب و هوای مناسب (به اورپا قاره سبز گفته میشود. مهمترین عنصر یکجا نشینی آب در همه جا یافت میشود) یکجا نشینی را انتخاب کرده است. در حالیکه ایرانی ها به علت وجود آب و هوای گرم و خشک در سرزمینشان فرهنگ کوچ نشینی را انتخاب کرده و زندگیشان را وابسته به دام میدیدند.

 

در واقع در زندگی ایرانی فرهنگ مردمان اتکاء به یک فرد ریش سفید قبیله یا پدر سالار بوده و تمامی تصمیمات توسط وی گرفته میشده. پس چیزی به نام حق شهروندی و شهروند معنی پیدا نمیکرده و تمامی حقوق متعلق به رئیس قبیله بوده. و وی به ساکنین مشروعیت میداده. (ریشه های استبداد پذیری هم میتوان در اینجا دید- بحث های قومی قبیله ای مثل محله ی حیدری ها و نعمتی ها در دوران صفوی نمونه ی بارزی است!)

 

اما در اروپا به دلیل یکجا نشینی ، مفهومی به نام شورا شکل گرفته و هر فرد به عنوان یک شهروند به حاکم شهر مشرعیت می داده. (در اروپا شوراهای شهر قدمتی 1000 ساله دارند، در حالیکه در ایران از زمان دولت دوم آقای خاتمی شوراهای شهر شکل گرفته اند!!!!!)

 

 

و اما هنوز این فرهنگ کوچ نشینی در پس اذهان ما سنگینی میکند. هنوز خانواده ای و قبیله ای زندگی میکنیم و پارتی بازی میکینم ، از خودرو انتظاری داریم که از یک اسب یا الاغ داریم، با پدیده ها و اختراعات جدید که محصول نوگرایی و مدرنیسم هستند روستایی برخورد میکنیم، تلویزیونی که در فرهنگ اروپایی در اتاق خواب یا حال قرار میگیرد برای پز دادن در پذیرایی قرار میدهیم، جداره های پنجره نواری طراحی میکنیم اما جلوی آن پرده میکشیم، بالکن برای ساختمانهایمان تعبیه میکنیم اما در آن لباسهای زیرمان را پهن میکنیم، از تلفن به عنوان وسیله ای برای غیبت استفاده میکنیم، حس مشارکت در ما وجود نداریم چون فرد یا نهاد دیگری را در قبال مسائل بیرون از خانه مسئول میدانیم و ...

 

 

و اینها همه به خاطر این است که ما هنوز شهروند نشدیم. و هنوز طعم مشارکت واقعی را نچشیده ایم و هنوز دوست داریم جانمان را فدای ریش سفید قبیله مان که کمی بزرگ تر شده بکنیم. (آخرش یه ذره سیاسی شد ببخشید. دی:)

 

خیلی پرحرفی کردم! :icon_gol:

 

خیلی ممنون بابت وقت وحوصله ای که گذاشتی

چیزی که تو این بحث برای من هنوز مبهم هست تعریفی هست که جاافتاده وتعریفی که واقعا وجودداره!

تعریف لغات ساده ومبهمی به اسم تمدن-جامعه -شهر وشهرنشینی

تو یکی از پست هام نوشتم که تحت اثر عواملی چون مذهب وتعامل یکباره با دنیای مدرنیزه شده بعد از انقلاب صنعتی نیاز به تغییراتی دربافت قبیله ای ایران حاصل اومد

تغییراتی که بدون حساب وکتاب اغاز شد وهنوز که هنوز است روال خودرا حفظ کرده!

تو یک میدون بالای شهر میبینی حیوون زنده برای خرید وفروش میارن یا دارای ملت دلش میخواد به اصلش برگرده وروستاهای نزدیک وخوش اب وهوای نزدیک شهر رو برای اقامت موقتش انتخاب میکنه!!

گذری که اون زمان اتفاق افتاد وسیرش ادامه یافت متاسفانه بدون جانشانی وتعریف ذهنیتی برای مردم بوده تا با اصولی که غرب خودشونو با اون وفق داده بودن وما انی داشتیم میپذیرفتیم قابلیت تطابق پیدا کنن

این مسئله رو درمطالعات معماری یا طراحی شهری هم بخوبی میتوان مورد استنتاج قرار داد!

اما فرهنگی که تاثیر پذیرفته از کاریزمای مذهبی بود با قدرت شگفت انگیز کنترل احساسات توسط این عامل ضعف ها رو نادیده گرفت

این ضعف ها درفرهنگ نهادینه شدن ونمودهاش درعادات رفتاری ما نمایان شد

سیری که نیاز به زمان زمان زمان ومدیریت داره تا فقط تصحیح بشه چون تغییرش نیازمند تغییری اساسی درباورهای مردمیست که یکشبه تصمیمشان عوض میشود!!

  • Like 2
لینک به دیدگاه
خیلی ممنون بابت وقت وحوصله ای که گذاشتی

چیزی که تو این بحث برای من هنوز مبهم هست تعریفی هست که جاافتاده وتعریفی که واقعا وجودداره!

تعریف لغات ساده ومبهمی به اسم تمدن-جامعه -شهر وشهرنشینی

تو یکی از پست هام نوشتم که تحت اثر عواملی چون مذهب وتعامل یکباره با دنیای مدرنیزه شده بعد از انقلاب صنعتی نیاز به تغییراتی دربافت قبیله ای ایران حاصل اومد

تغییراتی که بدون حساب وکتاب اغاز شد وهنوز که هنوز است روال خودرا حفظ کرده!

تو یک میدون بالای شهر میبینی حیوون زنده برای خرید وفروش میارن یا دارای ملت دلش میخواد به اصلش برگرده وروستاهای نزدیک وخوش اب وهوای نزدیک شهر رو برای اقامت موقتش انتخاب میکنه!!

گذری که اون زمان اتفاق افتاد وسیرش ادامه یافت متاسفانه بدون جانشانی وتعریف ذهنیتی برای مردم بوده تا با اصولی که غرب خودشونو با اون وفق داده بودن وما انی داشتیم میپذیرفتیم قابلیت تطابق پیدا کنن

این مسئله رو درمطالعات معماری یا طراحی شهری هم بخوبی میتوان مورد استنتاج قرار داد!

اما فرهنگی که تاثیر پذیرفته از کاریزمای مذهبی بود با قدرت شگفت انگیز کنترل احساسات توسط این عامل ضعف ها رو نادیده گرفت

این ضعف ها درفرهنگ نهادینه شدن ونمودهاش درعادات رفتاری ما نمایان شد

سیری که نیاز به زمان زمان زمان ومدیریت داره تا فقط تصحیح بشه چون تغییرش نیازمند تغییری اساسی درباورهای مردمیست که یکشبه تصمیمشان عوض میشود!!

 

مرسی سجاد جان. سیستم فکری ات را می پسندم. :icon_gol:

 

راجع به عدم قطعیت وجود مفهومی یکسان درمورد واژگانی مانند هویت، همین بس برای رساله ی کارشناسی ارشد رشته ی طراحی شهری و برنامه ریزی شهری اجازه ی انتخاب پروپوزالی پیرامون موضوع هویت در شهر یا هویت شهری به سختی داده میشود. چون احتمال بسیاری دار که دانشجو به بیراهه بره.

 

قبیله ای زندگی کردن و سیستم کوچ نشین ما نیز تاثیر دیگری بر تفکرمان گذاشته. تفکر موقت و اینکه دنیا دو روزه...

در حالیکه اگر به اروپایی یکجا نشین بگی که دنیا دو روزه ، متوجه نمیشه. چون اون میدونه که جاش مشخصه و برای آینده اش برنامه داره.

 

اما ایرانی کوچ نشین چون میدونه باید از جایی به جای دیگه بره میگه حالا که هستیم! یا بیخیال بابا دنیا دو روزه... و این از اجداد ما بهمون ارث رسیده.

و این اتفاقا یک راهکار هوشمندانه بوده که در گذشته جواب میداده اتفاقا!

 

اما از اونجایی که شهر در ایران کم کم ظهور کرد، تناقض آشکار شد.

:icon_gol:

  • Like 2
لینک به دیدگاه

چند وقت پیش سایمون بل اومده بود ایران. دانشگاه شهید بهشتی هم یه سخنرانی داشت.

 

بی ربط به این تاپیک نیست. بخونیدش تا شهر ایرانی رو با عینک یه شهرنشین اروپایی مورد قضاوت قرار بدین:

 

پروفسور سایمون بل ، پژوهشگر حوزه شهری و استاد دانشگاه ادینبورگ انگلستان، درتور یکروزه ای که از تهران داشت، به نکاتی اشاره کرد که در ذهن هر شهروندی این سوال مطرح می شود که "چرا تهران و شهروندانش از حداقل امکانات شهری محروم هستند؟"

 

معماری نیوز : پروفسور سایمون بل ، پژوهشگر حوزه شهری و استاد دانشگاه ادینبورگ انگلستان ، تور یکروزه ای در تهران داشت. "او تهران را دید".

متن زیر گزارش مشاهدات یکروزه اوست که در اختیار سایت خبری معماری نیوز قرار گرفت.

 

فضاهایی را دیدم که معلوم نبود برای فرودگاه است، یا تهران!!!

در اتحادیه اروپا قانونی تصویب شده است به نام "کمربند سبز". این کمربند برای شهر دو فایده بزرگ دارد، یکی اینکه محدوده و مرز شهر را مشخص میکند و اجازه بزرگ شدن بیش از حد را نمیدهد و دوم اینکه با ایجاد نوار سبز، کمک بزرگی به محیط زیست شهری میکند و الزاما باید شهر به سمت درون رشد کند، این یک قانون کلی برای قاره اروپا است. اما وقتی من از فرودگاه امام به سمت شهر تهران حرکت کردم فضاهایی را دیدم که معلوم نبود برای فرودگاه است، یا تهران!!! و اصلا مربوط به کدام شهر است؟! و کاملا مشخص بود که محیط اصلا تحت کنترل نیست و مدیر ندارد و بزرگترین عیب این بود که اصلا معلوم نبود که شهر کجا تمام میشود و اصلا مرزی وجود ندارد.

17 مدل کفپوش متفاوت در یک خیابان !!!

وحدت، یک اصل مهم در طراحی شهری است ولی اصلا در شهر تهران چنین چیزی مشاهده نمیشود. من در یکی از خیابان های اصلی شهر (انقلاب - آزادی) ، تعداد کفپوش ها را شمردم و به عدد 17 رسیدم، همینجا دیگه از ادامه شمارش خسته شدم و دیگه ادامه ندادم. شما با اینکار هزینه نگهداری را بالا میبرید و در هنگام تعویض، گاهی اوقات خسته می شوید و سریع پیاده رو را آسفالت میکنید. در مرکز شهر ادینبورگ فقط یک مدل کفپوش برای تمامی پیاده رو ها استفاده شده است. نکته دیگر اینکه، سنگفرش های پیاده رو ها باید در مقابل بارش برف و باران طوری عمل کند که آب، یا جذب شود و یا به سمت پوشش گیاهی هدایت شود. اما متاسفانه من این تکنولوژی را در شهر تهران ندیدم و سیستم موجود در مواقع بارانی موجب آب گرفتگی معابر و خیابان ها میشود.

 

شما فقط در خیابان راه می روید؟؟!

متاسفم که این رو میگم ولی دلم برای سالمندانتان سوخت.

نکته دیگر اینکه شما مبلمان شهری دارید ولی مبلمان شهری که اصولی باشد و به افراد سرویس بدهد اصلا در شهر تهران وجود ندارد. من حدود 3 ساعت در شهر تهران پیاده روی کردم اما اصلا مبلمان شهری برای نشستن پیدا نکردم، افراد سالمند در این قضیه اصولا حذف می شوند، چون فضایی برای استفاده آن ها با توجه به ویژگی هایی که این قشر از جامعه دارد اصلا وجود ندارد.

 

تهران، شهر ماشین سوارها

اولین چیزی که در تهران برای من جلب توجه کرد این بود که بیشترین چیزی که در خیابان دیده میشود، ماشین است، ناخودآگاه وقتی ماشین هست، آلودگی صوتی هم هست و در کنارش آلودگی هوا نیز وجود دارد. این ها علاوه بر زشت کردن تصویر شهر، تاثیرات بسیار بدی در روحیات شهروندان دارد.

 

درست است که همه شهرها باید خیابان های اصلی داشته باشد و ماشین ها در آن تردد کنند، اما این دلیل نمیشود که تمام خیابان های ما بشود ماشین رو، باید یکسری از خیابان ها به عابر پیاده سرویس بدهد و این می تواند به صورت یک پیاده رو تمام عیار باشد و یا یک خیابانی که فقط حمل و نقل عمومی در آن انجام شود. و این موضوع اصلا در شهر تهران وجود ندارد. در کل شهر تهران، تنها مکانی که در آن تا حدودی به افراد پیاده توجه شده است خیابان پانزده خرداد است.

 

معلولین در تهران باید در پرش از روی موانع تخصص پیدا کنند

من ساکن شهر ادینبورگ هستم، در این شهر دسترسی به فضای باز برای تمامی افراد از جمله سالمندان و معلولین کاملا امکان پذیر است و جزئیات به دقت بررسی شده است . موتورسوارها و رانندگان اتومبیل ها به هیچوجه وارد پیاده رو نمیشوند و تمامی پیاده روها دارای یک رمپ مخصوص جهت عبور معلولان است، ولی من در کمال تعجب دیدم که در شهر تهران در ابتدای بسیاری از پیاده روها موانعی کار گذاشته شده تا موتورسوارها و ماشین ها امکان ورود نداشته باشند. هر چقدر فکر کردم که معلولان چطور از این موانع عبور می کنند به نتیجه نرسیدم. همچنین در پیاده رو ها سنگفرش هایی تعبیه شده است برای هدایت نابینایان، ولی به هیچوجه اصول اجرایی بین المللی در آن بکار نرفته است.

 

روشنایی، فقط برای تصادف نکردن ماشین ها

یکی از موارد زیبایی شناسی در حوزه شهری، روشنایی است. اما در شهر تهران، روشنایی فقط برای این است که ماشین ها با هم تصادف نکنند. همه روشنایی برای خیابان هاست و هیچ روشنایی برای پیاده روها و درختان موجود در پیاده روها و عناصر طبیعی وجود ندارد. این موضوع بسیار خطرناک است.

 

اماکن تاریخی تهران، فریز شده و متروک است.

ادینبورگ شهری با قدمت تاریخی در انگلستان است، مرکز این شهر یک مکان تاریخی است ولی زندگی در آن جریان دارد و انسان ها زندگی روزمره شان را در آن سپری میکنند و این اماکن به هیچوجه تبدیل به موزه نشده است ولی متاسفانه در تهران، شهری با قدمتی طولانی، چنین چیزی مشاهده نمی شود و تقریبا تمامی اماکن تاریخی تبدیل به موزه و یا مکانی متروکه شده است که اصلا زندگی در آن جریان ندارد.

 

در معماری، هر ساختمان یک "سازی" میزند

در شهر ادینبورگ، تمامی ساخت و سازها تحت مدیریت است و هیچ فردی نمیتواند در طراحی معماری و منظر ساختمان خارج از الگوها و خلاف طبیعت محیط اقدام کند و اصلا امکان برهم زدن سیمای شهر برای کسی مقدور نیست. اما متاسفانه در تهران هر ساختمان ساز خودش را میزند.

 

دست نوشته آقای سایمون بل در انتهای مشاهدات

فضاهای شهری در تهران به واسطه عدم حضور شهروندان و تنوع زندگی نتوانسته اند به مکانهای شهری تبدیل شوند. به طور مثال در اصفهان جداره زاینده رود، میدانهای تاریخی و یا میدانهای کوچکی که در محلات ساخته شده اند از قبیل محله جلفا، مکانهای شهری ای می باشند که امکان حضور شهروندان را افزایش می دهند.

 

به طور کلی بی توجهی به جزئیات ساده که هرروزه شهروندان با آن سروکار دارند، و دست کم گرفتن اهمیت آنها در زیباسازی محیط شهری در تهران به صورت قابل توجهی ملموس است.

 

من پیشنهادم این است که شما از پیشینه معماری و شهرسازی خود استفاده کرده و سعی کنید تا معنا و مفهوم آنرا دریابید. معماری ای که در کاشان، اصفهان و ابیانه دیده می شود هیچ ارتباطی به آنچه در حال حاضر در ایران می گذرد نداشته در حالیکه با زندگی مدرن نیز قابلیتهای تطابق بسیاری دارد. یک معماری هم پیوند با طبیعت، بومی، زیبا، کاربردی و عملکردی، بدون زوائد که متاسفانه در معماری امروز تهران دیده نمی شود.

 

این قسمت آخرش همون گیر کردن ما بین سنت و مدرنیته اس!

 

 

یه جمله هم از جان راسکین بنویسم واستون حجت رو بر شما تمام کنم:

 

علت زشتی و ناپاکیزگی هر شهری را در زشتی و ناپاکیزگی قلب مردمان آن شهر جستجو کنید.

  • Like 2
لینک به دیدگاه
علت زشتی و ناپاکیزگی هر شهری را در زشتی و ناپاکیزگی قلب مردمان آن شهر جستجو کنید.

 

باید دیگه خیلی میلیاردر بشم چون اینم باید با اب طلا بنویسم!:icon_gol:

  • Like 1
لینک به دیدگاه

×
×
  • اضافه کردن...