peyman sadeghian 30244 اشتراک گذاری ارسال شده در 23 اسفند، ۱۳۸۹ برای ازدواج کردن دلایل بسیاری وجودداردامابرای ازدواج نکردن دلیل آوردن اغلب سخت ومشکل است.دراین قسمت دلایل مثبت ازدواج را که میتواندبه ازدواج موفق منتهی شود فهرست میکنم ودرآخردلایل منفی واستدلال هایی که میتواند به یک ازدواج نافرجام منتهی شود راخواهم آورد. دلایل مثبت ازدواج: 1-مصاحبت وهمراهی:شریک شدن بادیگری درزندگی دلیل رایج ومناسبی برای ازدواج است.مصاحبت وهمراهی به این معنی که درسفرزندگی شریک وهمراهی داشته باشیم هرچندبرخی از مردم به اشتباه تصورمیکنندکه ازدواج به تنهایی آنهاخاتمه خواهدداد.مطلب مهم اینجاست که چه کسی پیشقراول این سفرخواهدبودآیاهردودریک راه میخواهندبروند یااینکه یکی ازهمسران(معمولاآقایان)دیگری رادرسفرخودشریک میکنند.اگرزن برای خودمقصدی نداشته باشدشایدبتوانداورا به همراهی فراخوانداماهمراهی باکسی که قصدمعینی نداردچندان رضایت بخش نیستواگردیگری را بااجبارهمراه خودکنیم بازهم سفر،دلنشین نخواهدبود.وتعارض ودلزدگی راباخودبه همراه دارد. 2-عشق وصمیمیت:نیزبه عشق وصمیمیت با نیازبه مصاحبت وهمراهی رابطه دارد.محبت اصیل وحقیقی برای فردفردآدمیان هدیه ای فوق العاده است. 3-شریک حمایت کننده:دلیل مناسب دیگر،فرصتی است که ازدواج برای رشدخودوهمسر به عنوان یک انسان فراهم میکند.اگریکی از دونفرفقط به فکررشدخودش وعلائق حرفه ای ونیازخودبه شهرت وموفقیت باشد،ازدواج نمیتواندبقاداشته باشد یاحداقل بقای رضایت بخشی نخواهدداشت اماشریک شدن درموفقیت های یکدیگر وحمایت اصیل وصمیمانه میتواندارتباط راتقویت کندوبه آن ثباط دهد.ازدواج مناسب میتواندبهترین فرصت برای موفقیت باشد 4-شریک جنسی:ازدواج منبع باثباطی برای ارضای جنسی هردونفراست وراهی است مشروع ومجاز برای بروز هیجانات ورفتارهای جنسی امااگرارتباط جنسی دلیل اصلی ازدواج باشدمعمولاباازدواج موفقی روبرونخواهیم بود. 5.والدشدن:دلیل رایج دیگربرای ازدواج صاحب فرزندشدن است والدشدن البته موهبتی آمیخته با تضاداست ازیک سوتربیت فرزندوظیفه ای سخت واغلب حتی دلسردکننده است اماازطرف دیگرکاری بسیاررضایت آوراست. وقتی فرزندان بزرک میشوند وبه حدکافی مستقل میشونداکثروالدین بیان میکنند که این تجربه برای همه ی عمرآنهاکافی بوده است ودیگرنمیخواهندکه صاحب فرزندشوند. دلایل منفی ازدواج دلایلی هست که فرد به خاطرآنهاازدواج میکندولی همان دلایل میتواندازدواج راباچالشهاوتضادهای قابل توجهی روبرو کند. 1. شورش برعلیه والدین:بسیاری ازماراحت نیستیم دراقراربه اینکه باوالدین خودتعارض داریم تعارض باوالدین میتواندیکی ازدلایل باشد کهفردجوان رامیتواندبه سمت ازدواج سوق دهد.وقتی که فردی درخانواده ای زندگی میکندکه والدین او اهانت کننده وتحقیرکننده هستندیا مثلامعتادهستندبه نظر میرسدکه ازدواج انتخاب موجهی باشدآیاداشتن دلیل موجه برای ترک خانواده دلیل موجهی برای ازدواج هم هست؟دراینگونه مواردبهتراست افراداستقلال شخصی خودرابسط دهندویاباخانواده خودرودررو شوندبه روابط خودوخانواده خودبیاندیشندوبرای مشکلات ومسائل راه حلی پیداکنندتااینکه درگیرازدواج شوندیابه فکرازدواج باشند.باازدواج میتوان ازشرائط فاجعه بار گریخت اما به چه بهایی؟آیابه بهای واردشدن به یک شرایط فجیع دیگر؟ 2. جستجوی استقلال:جوانان کشش زیادی برای اینکه روی پای خودبایستند وکارهایشان راخودشان انجام دهند ویامستقل بودن دارند اما استقلال چیزی است که فرد فقط به تنهایی میتواند به آن برسد.بااتکای به همسر،فرد به استقلال نخواهدرسید.. 3. التیام یک ارتباط شکست خورده:التیام یک ارتباط شکست خورده ی اخیر دلیل منفی دیگری برای ازدواج است.این ازجمله موضوعاتی است که نشاسایی آن دردیگران راحت تر از خود است پاسخ رایج به هشدارهای دیگران معمولا این است"نه!من میفهمم شماچه میگوی امااین موردفرق دارد".ماتمایل داریم که ارتباط جدیدوآمیخته با عشق راتنها ازمنظروجوه مثبت بنگریم وازاینکه ممکن است این ارتباط واکنش به یک ارتباط قبلی باشد می پرهیزیم وغفلت میکنیم.فردی که درموقعیت التیام است ممکن است برای حمایت هیجانی نیازبه یک ارتباط دیگر داشته باشد.ازدواج زمانی موفق ترخواهدودکه دطرف"بخواهند"ازدوج کند ااینک "نیاز"به ازدواج داشته باشند.ارتباطی که براساس التیامی یکی ازدونفرشکل بگیردازهمان آغازدرمعرض خطراست چراکه عاطفه بین آنهانه تنهابه دلیل دوستی وعشق نیست بلکه بخاطرشفابخشی والتیام زخمهاوجراحات ارتباط کهنه دیگری است که قبلا رخ داده است. 4. فشاراجتماع یا خانواده:برخی ازخانواده ها مطابق فرهنگ ورسم وعرف خودبرای ازدواج جوانان فشارمی آورند.دریک جامعه شهری وتحصیل کرده این فشارمیتواتندنامحسوس وظریف باشدامادرجامعه ای دیگرمستقیما ازجوان میخواهندکه ازدواج کند.خانمهابیشتردرمعرض این استرس هستند.بسیاری هم هنگامی که به دانشگاه میروندپس از مدتی ازدواج وحتی بچه دارشدن همکلاسی های سابق خودرامیبیننددچاراسترس وفشارروانی میشوند. 5. نیازجنسی:ازدواج فقط برای رفع نیازجنسی نمی تواندبه ازدواج موفقی ختم شودچراکه دیگرعوامل مرتبط باازدواج،معمولاازچشم دورمیماند.دراینگونه ازدواجهازیبایی های ظاهری همسربیشترمدنظرقرارمیگیردوشتاب وتعجیل نیزعامل منفی تأثیرکذاردیگری است.این مسأله بیشتردرمردان مشاهده میشود. 6. آبستنی پیش ازازدواج:ازدواج تنها به دلیل آبستنی پیش ازازدواج راه درستی برای ازدواج نیست هرچندهردونفردرارتباط جنسی سهیم بوده اند. 7. دلایل اقتصادی:امنیت اقتصادی ونیزتغییرطبقه اجتماعی که با وضعیت اقتصادارتباط دارد،همواره یکی ازدلایل سنتی ازدواج بوده است.درخانمهابه نظرمیرسداین قضیه پررنگترباشد. اغلب ازدواجها بادلایل مثبت یا منفی آمیخته باهم شکل میگیرد.هرچه دلایل مثبت ازدواج بیشترباشداحتمال موفقیت وپایداری ازدواج بیشتراست. به امیدروزی که کسی ازتنهایی رنج نبرد....................ادامه دارد....... 3 لینک به دیدگاه
EOS 14528 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 تیر، ۱۳۹۰ هیچ کس منکر این نیست که ازدواج خوب است اما اول باید تکلیفتان با خودتان معلوم باشد که اصلا برای چی دارید ازدواج می کنید؟ نگویید ازدواج کردن دلیل نمی خواهد. اگر شما خدایی نکرده در نا خوداگاه قصد بی منطقی برای ازدواج داشته باشید ممکن است بعدا دچار مشکلاتی شوید که حل کردنش به فکر هیچ عاقلی نرسد. پس حواستان را جمع کنید! برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام 1. شورش علیه والدین خیلی ها به خاطر این ازدواج می کنند که به خانوادهایشان دهن کجی کرده باشند. در این ازدواج ها فکر و ذکر فقط لج کردن با خانواده است و نه پیدا کردن یک شریک خوب برای زندگی. خب این دیگر گفتن ندارد که شما حتی اگر با این کار از پدر و مادرتان انتقام بگیرید، باز هم دودش به چشم خودتان می رود. چون این بار هم خانواده را از دست داده اید و هم پشتوانه ای برای روزهای سخت زندگی دو نفره تان نخواهید داشت. 2. جستجوی استقلال معمولا آدمها اول باید مستقل شوند تا بعد بتوانند ازدواج کنند. اما گاهی قضیه بر عکس می شود. بعضی ها م ی خواهند به وسیله ازدواج که یک دلیل بیرونی است، مستقل شوند یعنی خودشان را با ازدواج مجبور به استقلال کنند. اگر شما موفق شدید یک پارچ آب را با قاشق چایخوری بخورید، در این کار هم موفق می شوید. البته که فرض محال محال نیست اما قیمت این فرض خیلی بالاست! 3. التیام یک رابطه شکست خورده این هم از آن دلایل پیچیده است که خیلی ها بی توجه به آن تن در می دهند. این که در یک رابطه عشقی به هر دلیلی شکست خورده اید و نه شنیده اید و حالا می خواهید از راه ازدواج با یک آدم جدید به خودتان ثابت کنید که می توانید عزت نفستان را بازگردانید. این هم اشتباه است چون انگیزه ازدواج یک رابطه دیگر است و نه رابطه با آدم جدید. 4. فشار خانواده و اجتماع زن بگیر، موهات داره رنگ دندونات میشه، داری تو خونه می ترشی !... کافی است چندتا دختر معرفی کنند و بگویید نمی خواهم یا چندتا خواستگار بیاید و رد کنید، آن وقت است که سیل حرف و حدیث های این طوری از هر طرف به سویتان جاری می شود. انصافا فشار روانی بسیاری به آدم وارد می کند. 5. ازدواج اجباری خوشبختانه دوره این کار در حال ور افتادن است. اما خیلی پیش می آید که پدر و مادری از روی مصلحت یا خودخواهی، یا هر دلیل دیگری فرزند بینوا را مجبور می کنند که با یک نفر به خصوص ازدواج کند. خودتان تصور کنید که با شرایط امروز چه زندگی ای در پیش روی این زوج اجباری است. 6. نیاز جنسی یعنی اینکه یک نفر فقط و فقط به خاطر نیاز جنسی اش ازدواج کند و نه چیز دیگر... مسلما بی خردی بزرگی است. احترام گذاشتن به خواسته های پدر و مادر واجب است اما نه این که اگر والدینتان اصرار کردند که با کسی ازدواج کنید برای به دست آوردن دل آنها چشم روی خواسته خود ببندید و برای همیشه خود را اسیر رویاهای آنها کنید 7. دلایل اقتصادی بعضی وقتها دختر و پسر در انتخاب همسر، فقط به پول طرف مقابل نگاه می کنند تا بعد از ازدواج به واسطه خانواده همسر به یک نان و نوایی برسند.حالا تصورش را بکنید که بعد از ازدواج خانواده پولدار ورشکست شوند، دیگر به چه امیدی می شود آن زندگی را ادامه داد.یعنی طرف ازدواج کند به این دلیل که به واسطه ی خانواده زن یا شوهر و با خود طرف مقابل، پول پله ای بهم بزند و به رفاه اقتصادی برسد. 8. تنهایی و استقلال بعضی موقع ها یک نفر به خاطر اینکه تنهاست و دارد مستقل زندگی می کند، تصمیم به ازدواج می گیرد بدون اینکه شرایط ازدواج را داشته باشد. وقتی كه احساس تنهایی می كنید و به تنگ آمده اید، احتمال آن كه انتخاب های ضعیف تری بكنید بالا می رود و در نهایت از روابطی سر در خواهید آورد كه چیز زیادی برای شما ندارند. 9. احساس گناه یا ترحم اگر دل ادم برای یک نفر بسوزد و به همین خاطر با او ازدواج کند، معلوم است که رابطه آنها نمی تواند مثل زن و شوهرعای معمولی عادلانه و برابر باشد. اینطوری حتما کسی که دلسوزی کرده بعدها احساس قربانی بودن پیدا میکند. 10. احساس کمبود یا تهی بودن بعضی از احساس کمبودها و احساس تهی بودن ها هیچ ربطی به ازدواج کردن یا نکردن ندارد و از جاهای دیگری نشأت گرفته است. بعضی افراد فقط به خاطر این احساس کمبود ازدواج می کنند و این هم اشتباه است. این افراد می خواهند طرف مقابلشان نواقص كودكی شان را بر طرف كند. آنها با این عمل خود مسولیت پذیری را از خود منع می كنند و از طرف مقابل توقع دارند تا نقش پدر و یا مادر را برای آنها بازی كند كه ممكن است به زودی موجب خسته شدن طرف مقابل شود. ضمن اینكه هر رابطه صحیح الزاما به خودی خود التیام بخش هم خواهد بود اما با توقعات نا به جا عاشق شدن عواقب خوبی ندارد. 11. احساس گناه زمانی كه ادامه یك ارتباط باعث به وجود آمدن این احساس می شود كه اگر ازدواج نكنم به طرف مقابل ضربه خواهد خورد. ازدواج شما نه به خاطر مصلحت بلكه به خاطر فرار از احساس گناه بوده و در آن حال یك طرف نقش ناجی را بازی خواهد كرد كه با مصلحت ازدواج منافات دارد. 12. ازدواج ابزاری گاهی انگیزهی اصلی در تشکیل زندگی مشترک، عشق به فرد مقابل و نیاز روانشناختی به زیستن با فرد مقابل نیست؛ بلکه او وسیلهای برای رسیدن به هدفهای دیگر میشود. برای نمونه، خانمی که دوست دارد در خارج از کشور زندگی کند، ممکن است با پیشنهاد فردی جهت ادامهی زندگی مشترک در خارج با او ازدواج کند؛ ولی مسائل فرهنگی، استرسهای متعددی را به دنبال داشته است؛ بنابراین گاهی ازدواج به خاطر ترس از تنهایی، از دست دادن زیبایی، از دست دادن پدر و مادر، کاهش شور زندگی و ... صورت میگیرد. در چنین فضایی، امکان سازگاری با مشکلهای زندگی، ضعیف بوده و در نهایت، ضریب ریسک این ازدواجها، بالا میباشد. 13. ازدواج به خاطر آرزوهای پدر و مادر احترام گذاشتن به خواسته های پدر و مادر واجب است اما نه این که اگر والدینتان اصرار کردند که با کسی ازدواج کنید برای به دست آوردن دل آنها چشم روی خواسته خود ببندید و برای همیشه خود را اسیر رویاهای آنها کنید. 4 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده