afa 18504 اشتراک گذاری ارسال شده در 23 اسفند، ۱۳۸۹ ممکن است این سؤال پیش بیاید که مگر چه خاصیتی در ازدواج است که با سایر امور متفاوت است ، با اینکه ظاهر امر ازدواج بیانگر این است که باید پول خرج کرد و متحمل هزینه شد ؟ برای پاسخ به این سؤال ابتدا وارد بحثی به عنوان مقدمه جهت پاسخگوئی می شویم . معمولاً کیفیت رفتار ما نسبت به دیگران تابعی از میزان محبت ما نسبت به آنهاست ، به عنوان مثال ، ما وقتی کسی را عمیقاً دوست داشته باشیم ، به او لطف و عنایت بیشتری هم داریم ، دوست داریم او را به منزل خود دعوت کنیم و پذیرایی گرمی از او کنیم ، معمولاً بهترین غذاها و بهترین مکانها را برایش تدارک می بینیم ، حتی سعی در کمکهای مالی یا رفع احتیاجات مختلف او را داریم ، اما وقتی نسبت به کسی محبتی در دل نداشته باشیم مطمئناً هیچ یک از رفتارهای بالا از ما سر نمی زند و رابطه ی ما ممکن است فقط در حد یک سلام و علیک باشد . رفتاری که یک پدر یا مادر با فرزندانش دارد بسیار متفاوت و متمایز است از رفتاری که با بچه های دیگران دارد ، دیده اید که چگونه والدین زحمت ما را کشیده اند ، برای ما تلاش و کوشش کرده اند ، احتیاجات مالی و … ما را رفع کرده اند اما آیا والدین ما نسبت به دوستان ما یا حتی نسبت به دیگر بچه های فامیل این رفتار را دارند ؟ مطمئناً خیر ، علت آن هم مشخص است زیرا محبتی که آنها نسبت به ما دارند بسیار بیشتر از محبتشان به دیگران است ، پس این یک اصل کلی است که کیفیت رفتار انسان نسبت به چیزی یا کسی ، تابعی از میزان محبت فرد نسبت به آن است و هر چه محبت بیشتر باشد تلاش و دلسوزی بیشتر است و بالعکس هر چه محبت کمتر باشد ، تلاش و دلسوزی و وقت گذاشتن کمتر است . همین قاعده نیز در مورد خداوند صادق است ، او نیز ، به هر چیزی محبت بیشتری داشته باشد ،عنایت و لطف بیشتری هم دارد ، آیا محبتی که خداوند نسبت به متقین دارد با محبتی که نسبت به کافرین دارد یکسان است ؟ مطمئناً یکسان نیست ، یکی را در بهشت برین با بهترین امکانات جای می دهد و دیگری را در قعر جهنم با آتش های سوزان پذیرایی می کند . طبق حدیث شریف نبوی ((ما بنی فی الاسلام احب الی الله عزوجل من التزویج)) ،3 ((هیچ بنائی در اسلام محبوبتر از ازدواج بنا نشده است)) ، ازدواج یک امر مورد محبت خداست و طبق قاعده ای که بیان کردیم وقتی اصل ازدواج مورد محبت خدا باشد پس خداوند رحمان نمی تواند نسبت به آن بی تفاوت باشد ، نمی تواند خود را در این کار شریک نکند ، نمی تواند و یا بگو دلش نمی آید نسبت به مشکلاتی که در امر ازدواج پیش می آید بی تفاوت باشد ، بنابراین خداوند در کاری که مورد محبتش باشد شرکت می کند ، یار و مددکار می شود و از جنبه های مختلف که یکی از آنها مسائل اقتصادی آن است در این کار ، گره گشایی می کند و از راههایی که به ذهن انسان نمی رسد یا کمتر می رسد مدد می رساند . محبتی که خداوند نسبت به موضوع ازدواج دارد با محبتی که نسبت به مسائل شغلی ، تحصیلی و … دارد ، اصلاً قابل مقایسه نیست و عنایتی که خداوند نسبت به آنها دارد یکسان نیست ، حتی خیلی پیش آمده که برخی بعد از مدتها بیکاری به هنگام ازدواج صاحب کار شده اند و این نه به خاطر آن بوده که کار و شغل فرد مورد عنایت خدا بوده و خداوند بدان دلیل کاریابی کرده ، بلکه به خاطر مسئله ازدواج بوده که خداوند کاری را برای وی فراهم کرده تا از لحاظ نیازهای اقتصادی تأمین باشد . علت محبوبیت ازدواج نزد خداوند ، بحثی مفصل و بسیار هم تأمل برانگیز است که از حوزه گفتار ما خارج است اما در اصل محبت خداوند نسبت به ازدواج شکی نیست ، روح آیات و روایات زیادی ، همه بیانگر همان حدیث شریف هستند که ازدواج ، بنای محبوب خداوند است و خداوند به برپا کنندگان این بنا ، نظر لطف و رحمت دارد و خود خداوند متکفل خیلی از کارها می شود و حتی در بعضی موارد ، در یافتن همسر به انسانها نیز کمک می کند و اگر انسانها در یافتن همسر مناسب و رو به راه شدن خیلی از مسائل ازدواج توفیق یافتند نباید هیچگاه از ابعاد پنهانی آن غافل بمانند و از دیدن دست پنهانی خداوند و عنایت او غفلت بورزند. خداوند در این آیه شریفه ، بعد از اینکه وعده غنا می دهد – و همین وعده غنایی که می دهد بیانگر محبتی است که به ازدواج دارد – دلیل آنرا هم بیان می کند که بدین دلیل خداوند آنها را از فقر نجات می دهد که او ((واسع)) است ، او ((وسعت دهنده)) است . امور جهان خارج از کنترل خداوند قرار ندارد که خداوند در تغییر آن دست بسته بماند ، بنابراین او اگر بخواهد می تواند عسرها را تبدیل به یسر کند ، گره ها را باز کند و سختی ها را برطرف کند و در مورد ازدواج ، چون امر مورد محبت خداست پس حتماً این کار را هم خواهد کرد بنا به گفته خود وی . خداوند با اینکه توانایی انجام هر کاری را دارد اما در خیلی موارد ، دخالتی در زندگی انسانها نمی کند ، چون بحث امتحان انسانهاست لذا آنها را به حال خود وا می گذارد تا رفتار آدمیان بروز کند ، اما در مورد مسائل اقتصادی ازدواج ، بحث امتحان نیست تا انسانها به حال خود باشند لذا خداوند از مقام لطف و عنایت با این مسائل برخورد می کند . البته این سخنها بدین معنا نیست که به محض ازدواج پول از زمین و آسمان برایتان فرو می ریزد ، اما می توان گفت که زندگیتان به خاطر مسائل مالی مورد تهدید قرار نمی گیرد و بنای ازدواج به دلیل فقر از هم نمی پاشد ، البته همه ی اینها مشروط بر این است که سایر مسائل را در انتخاب همسر رعایت کرده باشید وگرنه اگر گرفتار همسر طمّاع و حریصی بشوید ، اگر پول هم پارو کنید ، باز هم فقیر می شوید و یا اگر خودتان توقعات زیادی داشته باشید نمی توانید از زندگی لذت زیادی ببرید . اگر این مسائل برایتان خیلی ثقیل است از والدینتان بخواهید تا از اوایل زندگیشان برایتان بگویند و یا از افراد دیگر پرس و جو کنید تا بفهمید که آنها از هیچ شروع کرده اند ، خیلی از آنها ، در ابتدای زندگی آه نداشته اند که با ناله سودا کنند ، با خانه های استیجاری و در آمد بسیار کم شروع کرده اند تا به امروز رسیده اند که ممکن است ثروتی به هم زده باشند که شما در حسرت داشتن همچنین ثروتهایی هستید . درست است که امروزه نیز مشکلات فراوان است اما یادتان باشد که موضوع ازدواج ، موضوع مورد محبت خداست و این نه بدان معناست که هیچ سختی به شما نمی رسد و هم نه بدان معناست که لازم به کوشش و تلاش نیست ، هم تلاش کنید ، هم امید داشته باشید ، هم زحمت بکشید و هم دعا کنید ، هم توکل کنید و هم کار کنید . گفت آری گر توکل رهبرست این سبب هم سنت پیغمبر است گـفت پـیغمبر بـه آواز بـلند بـا تـوکل زانـوی اشـتر بـبند رمز الکاسب حـبیب الله شنو از تـوکل در سـبب کـاهل مشـو تمامی حکایتها را که خواندید این حکایت را با دقت بیشتری بخوانید ، چرا که علاوه بر مسائل اقتصادی زندگی ، حرفهای بسیاری برای گفتن دارند و نقاط مثبت یک انتخاب خوب و یک زندگی خوب و یک تلاش همه جانبه و همراهی همه جانبه در آن بیان شده است . زندگی فراز و نشیب و سختیهای فراوانی دارد . گاهی باید با مشکلات دست و پنجه نرم کنی ، گاهی باید برای مدتی با مشکلات کنار بیایی و آنگاه صبر را پیشه کنی تا بتوانی پرنده خوشبختی را به خانه ات بخوانی . من و شوهرم ، وقتی که تصمیم به ازدواج گرفتیم ، هر دو می خواستیم در کنکور دانشگاه شرکت کنیم . پیش از آن من قصد ازدواج نداشتم ، آرزوی ادامه تحصیل و رسیدن به قلل مدارج عالی تحصیلی همیشه در ذهنم بود ، از همین رو هر چه خواستگار داشتم به بهانه هایی رد می کردم ، تا اینکه یک روز ، یکی از بستگان که آدم بسیار خوب و فهمیده ای بود ، گفت : ـ قبولی در ازدواج به همان اندازه مهم است که تو در کنکور دانشگاه قبول شوی . متوجه حرف او نشدم . به همین خاطر پرسیدم : ـ منظورتان چیست ؟ ـ سعی نکن به خاطر درس فرصتهای خوب ازدواج را از دست بدهی ، زیرا اگر به بالا ترین مدارج علمی هم برسی و سپس یک ازدواج ناموفق داشته باشی ، نمی توانی از تجربیات علمی خود بهره زیادی ببری . به او گفتم : ـ منظورتان این است که درس را رها کنم و ازدواج نمایم ؟ ـ نه ! … سعی کن حالا که خواستگاران خوبی داری ، با کسی ازدواج کنی که به ادامه تحصیل تو علاقه مند باشد و خودش هم قصد ادامه تحصیل داشته باشد . حرف او در من اثر کرد ، احساس کردم پیش از این اشتباه کرده ام ، از همین رو ضمن تشکر از او ، خواستم که در انتخاب یک همسر مناسب و شایسته مرا یاری دهد . کمکهای او بالاخره مرا موفق کرد . شوهرم جواد ، بیست و پنج سال داشت و خود را برای شرکت در کنکور فوق لیسانس رشته فیزیک آماده می کرد ، او وقتی متوجه شد که من هم قصد ادامه تحصیل دارم به قدری خوشحال شد که گفت : من به تو قول می دهم که از هیچ کوششی فرو گذار نکنم ، اما باید بپذیری که در این شرایط زندگی بسیار سخت و طاقت فرسا می شود ، آیا حاضری تن به هر سختی و مشقتی بدهی ؟ به او گفتم : ـ من حاضرم همه مشکلات را تا رسیدن به آرزویم تحمل کنم ، اما به شما هم اطمینان می دهم به پاس موافقت شما با ادامه تحصیل من ، در خوشبخت کردن شما کوتاهی نکنم . من و او با هم پیمان بستیم که یکدیگر را خوشبخت کنیم ، همسرم ، جواد ، برای اینکه حسن نیت خودش را ثابت کند ، در عقد نامه قید کرد که متعهد به ادامه تحصیل من خواهد شد ، ضمناً مهریه ام نیز تلاش برای کسب دکترا در رشته مورد علاقه ام و یک سفر به مکه معظمه برای انجام حج تمتع بود . زندگی را آغاز کردیم من به کمک شوهرم در یک دوره فشرده توانستم درسهایم را مرور کنم ، جواد بیش از من نگران قبول شدن بود ، او می گفت ، سعی کن تلاش خودت را بکنی ، قبول یا رد شدن تو مهم نیست زیرا هنوز هم فرصت داری و من می توانم بیشتر به درسهایت کمک کنم حرف او باعث شد که من اضطرابم را از دست بدهم و در کنکور سال 62 در رشته دندانپزشکی قبول شوم . از همان موقع تلاش هر دومان برای تحمل مشکلات زندگی بیشتر شد ، جواد به طور نیمه وقت در یک اداره کار می کرد و ماهیانه بیشت هزار تومان می گرفت . مقدار زیادی از آن پول را بابت اجاره خانه می دادیم ، بقیه را که چیزی نزدیک به هشت هزار تومان بود برای مخارج دانشگاه و خورد و خوراکمان استفاده می کردیم ، بسیاری از شبها به خاطر صرفه جویی در مخارج زندگی سعی می کردیم به این بهانه که چاق شده ایم غذا نخوریم ، حتی به همین بهانه یک روز تصمیم گرفتیم که فقط یک وعده غذا بخوریم ، هر چه به آخر برج نزدیکتر می شدیم وضعیت مالی بدتری پیدا می کردیم از همین رو، نیمی از مسیر را پیاده می رفتیم تا حتی در تهیه بلیط اتوبوس هم دچار مشکل نشویم ، صبح زود ، یکساعت از روزهای قبل ، زودتر بیرون می زدیم و به بهانه پیاده روی و ورزش مسافت زیادی را پیاده طی می کردیم ، بعد از ظهر هم به همین ترتیب عمل می کردیم . در طول روز تنها غذای گرم را در دانشگاه می خوردیم . شب هنگام با سالاد و میوه های ارزان قیمت سر می کردیم ، شاید باور نکنید ، چندین سال ، فصل زمستان را هر دو با یک کاپشن سر می کردیم ، من و او فقط یک کاپشن داشتیم،یک روز او کاپشن می پوشید و روز بعد من ، می پوشیدم ، اینطوری کسی متوجه مشکل مادی ما نمی شد ، جواد می گفت : ـ نباید کسی بداند که ما با چه مشکلاتی زندگی می کنیم منبع 1 - وسائل الشیعه الی تحصیل مسائل الشریعه ، جلد 14 ، صفحه 26 2- جوانان و انتخاب همسر ، 3 - بحارالانوار ، 4- کدو مطبخ قلندری لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده