danielo 15239 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 اسفند، ۱۳۸۹ آورده اند که روزی چرچیل، روزولت و استالین بعد از میتینگهای پی در پی آن روز تاریخی! برای خوردن شام با هم نشسته بودند. در کنار میز یکی از سگهای چرچیل ساکت نشسته بود و به آنها نگاه میکرد، چرچیل خطاب به همرهانش گفت؛ چطوری میشه از این خردل تند به این سگ داد؟ روزولت گفت من بلدم و مقداری گوشت برید و خردل را داخل گوشت مالید و به طرف سگ رفت و گوشت را جلوی دهانش گرفته و شروع به نوچ نوچ کرد، سگ گوشت را بو کرد و شروع به خوردن کرد تا اینکه به خردل رسید، خردل دهان سگ را سوزاند و از خوردن صرفنظر کرد. بعد نوبت به استالین رسید. استالین گفت هیچ کاری با زبون خوش پیش نمیره و مقداری از خردل را با انگشتهایش گرفته و به طرف سگ بیچاره رفته و با یک دستش گردن سگ را محکم گرفته و با دست دیگرش خردل را به زور به داخل دهان سگ چپاند، سگ با ضرب زور خودش را از دست استالین رهانید و خردل را تف کرد. در این میان که چرچیل به هر دوی آنها میخندید بلند شد و گفت؛ دوستان هر دوتاتون سخت در اشتباهید! شما باید کاری بکنید که خودش مجبور بشه بخوره، روزولت گفت چطوری؟ چرچیل گفت نگاه کنید! و بعد بلند شد و با چهار انگشتش مقداری از خردل را به مقعد سگ مالید، سگ زوزه کشان در به خودش میپیچید شروع به لیسیدن خردل کرد! چرچیل گفت دیدید حالی که چطوری میتوان زور را بدون زور زدن بمردمان احمال کرد !! 11 لینک به دیدگاه
داريوش 2148 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 اسفند، ۱۳۸۹ بيخود نيست هر كي كه مرموز و پدر سوخته بهش ميگن فلاني چرچيله .حالا بعضي ها مي گن رضا خان كشور تحويل اجنوي داد هر كس كه تو دوره اين گرگ ها بود بيچاره ميشد . 4 لینک به دیدگاه
sookut 13735 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 اسفند، ۱۳۸۹ عجب آدمی بوده این چرچیل ولی به نظر من مغزش خیلی خوب کار میکنه 4 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده