Abo0ozar 8637 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 دی، ۱۳۸۸ مقدمه برای میلیونها انسان فقیر در کشورهای درحال توسعه، مناطق شهری محیط مناسبی برای ترقی وضع زندگی آنها بوده است و همچنین در شهرها برای افراد کارهای بهتر و درنتیجه درآمدهای بهتری بوده است. وجود چنین موفقیتهایی در شهرهای بزرگ از یک طرف و امکانات محدود و وضع زندگی دشوار در روستاها باعث شده ا ست که همیشه جریان مهاجرت از شهرهای کوچکتر و روستاها به طرف شهرهای بزرگ وجود داشته باشد. این روند به خصوص در سه دهه اخیر افزایش یافته. یکی از اولین معضلاتی که برای این طبقه بوجود میآید تهیه مسکن مناسب است و به دلیل سطح درآمد پایین و نداشتن تخصص و کار چارهای جز آلونکنشینی ندارند. این سکونتگاهها به دلیل بیتوجهی دولتها با وضع حادتری مواجه میشوند. تعریف آلونک: بنابراین آلونک عبارت است از منطقهای مسکونی که در آن هیچ ادعای مالکیت رسمی نسبت به زمین وجود ندارد. در نتیجه از لحاظ زیرساختها و خدمات معمولا کفایت نمیکند. در تعریف اینگونه سکونتگاهها 3 ویژگی وجود دارد که عبارتند از ویژگیهای کالبدی، اجتماعی و قانونی. الف) ویژگیهای کالبدی: آلونکها و جمعیت "غیرقانونی" آنها از خدمات شهری و زیرساختهایی زیرسطح استاندارد برخوردار هستند. این سرویس هم خدمات شهری و شبکههای ارتباطی هستند و هم خدمات اجتماعی مانند لولهکشی آب و گاز و برق و خدمات بهداشتی و شبکه راه و فاضلاب. ب) ویژگیهای اجتماعی: ساکنان آلونکها عموما جزء جمعیت کمدرآمد هستند که درآمد آنها یا به صورت دستمزدهای روزانه است و یا درآمدهای حاصل از کارهای غیررسمی و پارهوقت در قسمت تجاری. آلونکنشینها عموما از مهاجرین شهری یا روستایی هستند که در این مکان اقامت دارند. البته ممکن است این آلونکنشینها مهاجرین دو و یا چند نسل پیش باشند که هنوز در آلونکهای خود ساکن ماندهاند. ج) ویژگیهای قانونی: ویژگی اصلی که این نوع سکونتگاهها را تعریف میکند فقدان مالکیت زمینی است که در آن ساکن هستند که این اراضی یا متعلق به دولت است و یا جزء اموال عمومی هستند و یا اینکه زمینهایی نامطلوب برای مسکنسازی میباشند مثل اراضی که حریم خطوط راهآهن و بزرگراهها وجود دارد و اراضی نرم و باتلاقی. زاغهها و مناطق آلونکنشین در شهرهای آسیایی مانند بنگلور و بانکوک وجود دارد که در اینگونه سکونتگاهها مالک زمین، زمین خود را در قبال مبلغی ناچیز و فرمالیته برای اجاره دراختیار یک یا چند خانواده قرار میدهد به انضمام یک قرارداد غیررسمی. در تبیین کیفیت و وسعت زاغهها و آلونکها فاکتورهایی وجود دارد که میتوانند برای سکونتگاهها عواملی درونی یا عواملی از خارج باشند: فاکتورهای خارجی فاکتورهای داخلی مالک زمین دین / قومیت امنیت مالک محل اشتغال سیاستهای شهری و منطقهای اصلیت طول دوره اقامت در شهر زبان طول دوره اقامت در آن سکونتگاه سرمایهگذاری و مسکنسازی فعالیت در ساخت و ساز وجه اجاره کنندگان باید گفته شود که اولین بار کلمه Squather یا آلونک در کنفرانس "زیستگاه" (Habitat Conference) در سال 1976 در شهر ونکوور کانادا با نوشتههای آبرامس و جان ترنر مطرح شد. چنین تعریفی از سکونتگاههای غیررسمی که به طور طبیعی شکل گرفتهاند باعث تغییر موضع دولتها از دشمنی و مخالفت کامل به حس حمایت و کمک شد. آبرامس (1964) روند غیرقانونی اشغال زمین را «تصرف» زمینهای مسکونی برای پناه گرفتن افراد میداند که توسط هر دو عامل قانون نیرو و نیروی قانون تعریف شده و جان ترنر با رویکردی مثبت نسبت به این سکونتگاهها، آنها را راهحل مناسبی برای مشکل مسکن در مناطق شهری بسیاری از کشورهای درحال توسعه میداند. پین (1977) به گونهای مشابه رشد آلونکها را مختص توسعه و رشد شهری در شهرهای جهان سوم میداند و مسأله اجتنابناپذیری آن را مطرح میکند. زاغهها و آلونکها هر دو در مورد شرایط سخت زندگی و فقدان امکانات و خدمات بهداشتی و اجتماعی در زیرساختهای شهری مشترک هستند و در اصل تفاوت آنها در مسأله مالکیت زمین است. از دیدگاههای مختلف مثبت و منفی؛ نامها و تعاریف گوناگونی برای آلونکها درنظر گرفته شده است: 1- سکونتگاههای غیررسمی 2- سکونتگاههای طبقه کم درآمد 3- سکونتگاههای موقت 4- سکونت گاههای organic 5- سکونتگاههای بدون مجوز 6- سکونتگاههای بی برنامه 7- شهر آلونکها دولتها مواضع متفاوتی نسبت به آلونکها دارند ولی در این که این سکونتگاهها نقش مثبتی برای اسکان میلیونها خانواده فقیر و کمدرآمد بازی میکند شکی نیست. تنها مشکلی که در اینجا مطرح است مساله مالکیت زمین و وضع بد زیرساختها و خدمات شهری ناکارآمد است که در بسیاری از مواقع بیپاسخ مانده است ولی دولتهایی که در این راستا موفق بودهاند با دو رویکرد به این پرسش پاسخ دادهاند. 1- بالا بردن کیفیت زندگی در این سکونتگاهها 2- فراهم آوردن خدمات و تسهیلات در یک قطعه زمین. برنامه Sites and Services مکانها و خدمات: برنامه سایتها و سرویسها انواع گوناگونی دارد و میتوان گفت که عبارت است از آماده کردن طرحهایی از یک قطعه زمین به همراه سادهترین و حداقل زیرساختهای اساسی برای زندگی در آن. رشد سریع مناطق شهری در بسیاری از کشورهای درحال توسعه، در چند دهه اخیر با توسعه امکانات شهری توأم نبوده است. بخصوص در زمینه خانهسازی، که دو علت اساسی را میتوان برای آن بیان کرد: 1- بسیاری از کسانی که به مناطق شهری مهاجرت میکنند امکانات کافی ندارند تا بتوانند خانه های مناسب فراهم کنند. 2- مسئولین دولتی نتوانسته اند در طی سالها، مسکن ارزان برای طبقه فقیر ایجاد کنند. که نتیجه آن افزایش مناطق زاغهنشین و آلونکنشین در این مناطق میباشد. توسعه سریع آلونکنشینی سبب پیدایش برنامههای جدید و متنوع خانهسازی در کشورهای درحال توسعه گردیده است؛ از جمله برنامه سایتها و سرویسها. Sites and ServicesScheme این برنامه به صورت یک راه کار اساسی برای حل مسئله آلونکنشینی گردیده است. اصولا آلونکنشینی همیشه به صورت یک کار غیرقانونی مطرح بوده است. در نتیجه تلاش بر این اساس قرار گرفته که آلونکنشینان را به زمینهایی که نیازمندیهای اساسی خدمات در آن درنظر گرفته شده منتقل نمایند و استفادهکنندگان از این زمینها در بسیاری از پروژهها خودشان خانههایشان را میسازند. این تفکر یک پدیده جدید نبوده و در زمانهای بسیار طولانی شکل گرفته است زیرا که در طول تاریخ افراد کمدرآمد همیشه در پی آن بودهاند که گرچه غیرقانونی برای خود مسکن تهیه نمایند در نتیجه به مرور به فکر واگذاری زمین با سرویس و یا حتی ایجاد مسکنهای پرتراکم به صورت برجهای ارزان قیمت که جهت سکونت افراد فقیر ایجاد شده است افتادند. اکثر این برجها با یارانههایی که دولت پرداخت نموده ایجاد گردیده و بسیاری از این پروژهها نیز به علت برداشت غلط با شکست مواجه شده است. تیپولوژی برنامه سرویسها و سایتها بسته به بودجه و منابع در دسترس این پروژه در اشکال گوناگون اجرا میشود که عبارتند از: 1- پروژه ساخت دیوار خدماتی 2- پروژه ساخت سرویس بهداشتی و حمام در هر طرح و به خاطر اهمیتی که مساله دفع فاضلاب در این مناطق دارد. 3- پروژه ساخت سقف خانه ها و یا بر عکس در بعضی پروژه ها پایه خانه ها ساخته میشود و در بعضی موارد کل خانه به صورت یک اتاق کامل تحویل صاحبخانه داده میشود. در بسیاری از موارد نیز این پروژه با ناکارآمدیهای مواجه شده که بیشتر مربوط به سیاست برنامهریزی و بوروکراسی میباشد مانند: 1- مکانیابی این طرحها 2- مراحل طولانی اداری انجام کار 3- استانداردهای بالا در ساخت و ساز مسکن 4- عدم توانایی سازمانها در بازیافت هزینه ها با توجه به مشاهداتی که در آلونکهای شهر بنگلور و بانکوک انجام شده، شکلگیری و توسعه این نوع سکونتگاهها به دو گونه ارگانیک و ارادی است. گونه ارگانیک (organic) به این صورت است که قطعه زمینی که متعلق به دولت است و یا اینکه زمینی است جزو اموال شخصی به تصاحب عدهای از خانوادههای کم درآمد مهاجر درمیآید که خانهها یکی پس از دیگری بازسازی میشوند و حتی خانههای جدید در این مناطق ساخته میشوند و عموما آلونکهایی که در کنار مناطق تجاری و یا در کنار شهراهها هستند اول توسعه مییابند. در حالت دوم ترقی و بهبود وضع آلونکها توسط سازمانهای دولتی از طریق برنامهها و ضوابط اجرایی و حمایتهای مالی محقق میشود و همچنین توسط سازمانهای N.G.O از طریق توسعه محله و ایجاد خدمات آموزشی. گاهی اوقات بحرانهای طبیعی، سیاسی و یا عوامل دیگر در برخی از مواقع لزوم مداخله دولت و سازمانهای خصوصی را از خارج مسأله ایجاد میکند. همچنین گروههای فعال ساکن در این سکونتگاهها با پافشاری خود باعث فراهم آمدن زیرساختها و خدمات شهری در این مناطق میشوند و درضمن برخی از سازمانهای N.G.O مقدمات توسعه آلونکها را فراهم میکنند. این مقاله خلاصه ای است از مطالب سایت برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام گرد آوری و تنظیم: تارا مقصودنیا منبع: برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام 4 لینک به دیدگاه
Mohammad Aref 120452 اشتراک گذاری ارسال شده در 24 فروردین، ۱۳۹۰ حاشیه نشینی 1-تاريخچه حاشيه نشيني حاشيهنشيني به آن سنخ از زيست شهري اطلاق ميگردد، که در حومه شهرها، تعدادي خانوار بد مسکن، يک مرکز جمعيتي يا شهرک مانندي را به وجود آورند. در فرهنگ شهر و شهرنشيني، حاشيه نشيني تا حدود زيادي مترادف با مفاهيمي چون زاغه نشيني و آلونك نشيني به كار برده شده است. حاشيه نشيني يك پديده اجتماعي است و اين پديده اختصاص به عصر فعلي نداشته و ريشه در ادوار و اعصار گذشته دارد و اين پديده هم در كشورهاي توسعه يافته و هم در كشورهاي در حال توسعه وجود داشته ودارد . و تنها تفاوت آن در كشورهاي توسعه يافته با كشورهاي در حال توسعه ، از حيث ريشه هاي تاريخي به وجود آورنده آن و رفتار كالبدي و اجتماعي آن مي باشد. كشور ايران نيز از اين پديده مصون نمانده منتهي شرايط حادي كه در برخي از كشورها از جمله برزيل، هندوستان، پرو و برخي كشورهاي آفريقايي وجود دارد در كشور ما ، حاكم نيست. ولي از حيث قدمت مشابه ساير كشورها مي باشد. پديده حاشيه نشيني در ايران نيز همانند اكثر كشورهاي در حال توسعه تا حدود زيادي ريشه در مهاجرت و عوامل دافعه و جاذبه روستايي- شهري دارد. فقدان و كمبود امكانات رفاهي و خدماتي در مناطق روستايي و شهرهاي كوچك فرآيند مهاجرت را تشديد كرد و حاشيه نشيني پديدار شد و به اين ترتيب يكي از بارزترين نمودهاي مهاجرت در ايران مانند بسياري از كشورهاي در حال توسعه شكل گرفت. در ايران پيش از آغاز دهه چهل، شهر نشيني رشد كندي داشت و در آستانه دهه چهل حدود 33 درصد از جمعيت كشور در شهر ها زندگي مي كردند. براساس اولين سرشماري شهر تهران در سال 1246 شمسي توسط عبدالغفار نجم الملک که حاکي ازسکونت يک دهم سکنه شهر (حدود 17 هزار نفر) در خارج از حصارهاي شهر است و پيدايش نخستين اجتماعات آلونك نشين در تهران به سال ۱۳۱۱ مربوط مي شود. اما رشد و گسترش اجتماعات آلونك نشين به بعد از كودتاي ۲۸ مرداد به خصوص از سال ۱۳۳۵ به اين طرف بر مي گردد. نخستين اجتماعات حاشيه نشين در جنوب شهر تهران تمركز يافتند. براين اساس رشد حاشيه نشيني در دهه هاي ۴۰ و ۵۰ ابتدا از تهران شروع شده است. گسترش تأسيسات شهري و شبکههاي ارتباطي و همچنين افزايش درآمد حاصل از نفت، موجب رونق شهرها و ايجاد جاذبههاي شهري گرديد و از سوي ديگر، اصلاحات ارضي و مکانيزاسيون، دافعههاي روستايي را تشديد نمود. در يک بررسي گسترده که در سال 1351 در مؤسسه مطالعات و تحقيقات اجتماعي دانشگاه تهران صورت گرفت مشخص شد، که 91 درصد از سرپرستان خانوادههاي حاشيهنشين در تهران روستايي بودهاند 72 درصد آنان قبلاً دهقان محسوب ميشدند و 59 درصد خرده مالک بودهاند . همچنين يافتههاي پژوهشي مشابه در سال 1345 نشان داد که 62 درصد از حاشينهنشينان تهران کارگر ساده، 12 درصد کارگر نيمه ماهر 14 درصد کارگر ماهر بودهاند. اين موارد تا حدودي نشانگر ابعاد حاشيهنشيني در ايران پيشا انقلاب بود، در آن سالها به دليل اصلاحات ارضي و همچنين عدم کارائي اقتصاد کشاورزي روستاها، موج مهاجرتهاي گستردهاي به شهرهاي بزرگ رخ داد که به نمود يافتن زيست در حاشيه آن ها منجر شد. با اجراي طرح اصلاحات ارضي در آن دهه و افزايش در آمدهاي نفتي در دهه پنجاه ، رشد شهر نشيني شتاب بيشتري گرفت و اين رشد چنان سرعت يافت كه در سال 1357 جمعيت شهر نشين كشور به 64 درصد رسيد. تهران تا شهريور سال ۱۳۵۹ نزديك به ۱۰ هزار و ۴۵۰ خانوار و ۴ هزار و ۵۰۰ آلونك را در خود جاي داده بود. بعد از انقلاب اسلامي، عليرغم تحولات ساختاري و اولويت بخشيدن به بخش کشاورزي و توجه بيشتر بر استمرار عواملي نظير اختلاف سطح دستمزد و امکانات رفاهي بين شهر و روستا، علل ديگري نيز به وجود آمد، که از آن جمله ميتوان تقسيم زمين در نقاط شهري و افزايش سطح آگاهي روستاييان را نام برد. سرمايه گذاريهاي دولت در بخش کشاورزي و ارائهي امکانات خدماتي مانند: راه، آب و برق، خدمات بهداشتي و آموزشي و غيره، اگرچه موجبات دلبستگي بسياري از روستايي را فراهم نمود، ليکن زمينهي مناسبي نيز براي مهاجرت کساني که به لحاظ مالي تمکن بيشتري پيدا کرده بودند و يا به سطح بالاتري از سواد و تحصيلات دست يافته بودند، فراهم ميکرد. در عين حال بايد خاطر نشان نمود که عليرغم تحولات صورت گرفته، معهذا به دليل کافي نبودن امکانات زيربنايي براي ايجاد اشتغال در نقاط روستايي و سياستهاي اقتصادي خاصي که از اواخر دههي 1360 آغاز شد، مهاجرت به شهرها همچنان ادامه يافت، به طوري که رشد جمعيت شهري طي دورهي بيست سالهي پيش از انقلاب (يعني بين سالهاي 55-1335) با نرخ رشدي معادل 5 درصد افزايش داشت و اين روند طي دورهي بيست سالهي بعد از انقلاب (75-1355) با نرخي معادل 3/4 درصد ادامه پيدا کرد.(احمديان 1383) قشر عظيمي از اين حاشيه نشينان مهاجرين از روستاها يا شهر هاي كوچك هستند در پي تهيه زمين جهت احداث مسكن مي باشند، به لحاظ ارزاني حاشيه و اطراف شهر به اين مناطق روي مي آورند و مناطقي را تشكيل مي دهند كه رفته رفته خود اين مناطق خود تبديل به شهري مي شود با حاشيه هاي مملو از سكونت¬گاههاي غير رسمي و اسلام شهر تهران كه در گذشته شادي شهر ناميده مي شد نمونه بارز آن است و اين چنين، حاشيه نشيني شكل گرفته است. درمورد خاص تهران پديده جديدي طي 27 سال گذشته بروز كرده كه تقريباً غيرمتعارف بوده است. و آن افزايش انفجاري جمعيت روستايي استان تهران است، كه با نرخي بالاي 7/5 درصد رشد داشته و جالب اينكه مهاجران به مناطق روستايي استان تهران از شهرها به روستاهاي اطراف تهران رانده شده اند. برا اساس سرشماري سال 1375 حدود يک پنجم جمعيت منطقه کلانشهري تهران در شهرها و شهرک هاي حاشيه اي با ساخت و ساز غير مجاز و غير متعارف سکونت يافته اند. رئيس کميسيون فرهنگى- اجتماعى شوراى شهر تهران از رشد حاشيهنشينى از 2 به 5 درصد - به عنوان مادر معضلات اجتماعى کشور- طى 10 سال آينده خبر داد. وي از وجود بيش از 5 ميليون حاشيهنشين در کشور بر اساس آخرين آمار سال 84 سخن راند. چندي قبل مشاور شهردار، با اشاره به رشد ۸۰ برابري جمعيت حريم شهر تهران و احتمال سرازير شدن ۲۰ درصدي جمعيت پايتخت به سمت حاشيه شهر گفت: اين دو موضوع موجب بالا رفتن هزينه هاي امكانات رفاهي و قرار گرفتن اين هزينه ها به عنوان يكي از معضلات اساسي در سطح شهر و در نزد طبقه ضعيف شده است. در حالي كه رشد جمعيت تهران ۱/۱ درصد بوده، همين هزينه هاي بالا باعث شده جمعيت بالايي توانايي رفع نيازهاي روزمره را نداشته باشند و در نتيجه با وجود بيش از يك ميليون واحد مسكوني خالي، به سمت حاشيه شهر هجوم برده و جمعيت حاشيه تهران ۸۰ برابر شود. معضل حريم باعث شده است كه شهرداري تهران امكان كمك به حاشيه نشينان را نداشته باشد.در سال 1385 طبق اعلام رسمي شهردار تهران حاشيه نشينان تهران به 5/3 ميليون نفر رسيدهاند. براساس مطالعات جامعهشناختي، 67 شهر کوچک و بزرگ کشور در 16 استان در سال 1380 (بدون احتساب تهران، آذربايجان شرقي و مرکزي) با پديده حاشيهنشيني مواجه هستند، در اين محدودهها که بيش از دو ميليون نفر ساکن هستند، تراکم جمعيت مناطق حاشيهنشين به طورمتوسط حدود 200 نفر در هکتار است. (افتخاري راد 80) همچنين مطابق با برآوردهايي که در پژوهش حاشيهنشيني در ايران توسط مرکز مطالعات و تحقيقات معماري شهرسازي ايران، صورت پذيرفت، جمعيت حاشيهنشيني در 10 شهر بزرگ ايران نظير تهران، مشهد، شيراز، اهواز حدود 5/3 ميليون نفر تخمين زده شد که اکنون قطعاً بسيار بيشتر از اين رقم است. پرويز كاظمي، وزير رفاه، در سال 1385 حاشيه نشينان را در كل كشور 6 ميليون نفر اعلام كرده بود. در كشور با چند مدل حاشيه نشيني مواجه هستيم. حاشيه نشيني در بخش هاي مرفه نشين و حاشيه نشيني در بخش هاي فقير نشنين. حاشيه نشيني حاصل از سرريز جمعيت روستايي متمركز شده در حواشي شهر در استان هايي نظير تهران و نيز حاشيه نشيني غيرطبيعي حاصل از حوادث مثل زلزله در بم وحاصل از دوران جنگ تحميلي مثل خوزستان. حاشيه نشيني اكثرا خارج از حريم شهرهاست و لي در جايي مثل ايلام به درون حريم شهر سرايت كرده است. اين مسئله در جاهايي مانند شوشتر به قدري حاد است كه مهم ترين معضل اجتماعي شهر به حساب آمده است. دو مدل ديگر، شهرك هايي است كه جمعيت لبريز شهر بمناسبتهاي صنفي ، صنعتي، تعاوني و ... درآن گرد آمده و بصورت اسكان رسمي و با ملاكهاي شهر سازي بوجود آمده و ساكنين آن نيز شهرونداني Citizens هستند كه وضعيت تثبيت شده اي از نظر اشتغال دارند اين شهرك ها جزء لاينفك تهران بزرگ محسوب مي شوند. و حالت دوم آن محل هايي است كه بصورت اسكان غيررسمي بوده و تركيب جمعيت آن را اغلب مهاجرين روستايي گروههاي غربت، كولي ها ، دلالها و گروه هاي آسيب زا به حالت آلونك نشين وخانه هاي موقت با پوشش ساختماني نامناسب (حصير- حلبي و خشت و گل ...) و بهره گيري غير بهينه عرصه هاي ساختماني تشكيل مي دهد(مثنوي، عطاء الله) در ثروتمندترين كشور جهان يعني ايالات متحده طبق آمار رسمي دولتي بيش از 35 ميليون فقير داريم كه 27 ميليون آن آلونك نشين شهري هستند . براساس مطالعات سازمان ملل «حاشيه نشيني و آلونگ نشيني چالش اصلي هزاره سوم خواهدبود» در سال 2001 از 920 ميليون جمعيت حاشيه نشين شهري جهان 45 ميليون آن (يعني 6 درصد) در كشورهاي توسعه يافته قرار دارند و 860 ميليون ديگر يعني 43 درصد جمعيت شهري در آلونكهاي كشورهاي درحال توسعه زندگي مي كنند. همين درصد براي كشورهاي غرب آسيا كه شامل ايران نيز مي شود 35 درصد جمعيت شهري ذكر شده است. در 2020رقم كل حاشيه نشينان شهري جهان تقريباً به 1400 ميليون نفر افزايش خواهديافت. ميزان افزايش كشورهاي صنعتي ثروتمند در اين مدت حدود پنج ميليون نفر و حجم جمعيت آلونك نشين جهان درحال توسعه به رقم 1355 ميليون نفر خواهدرسيد، كه از اين مقدار حدود 75 ميليون نفر از آن كشورهاي غرب آسياست. گزارش سازمان ملل تاكيد مي كند كه اين يك مقوله جمعيت شناسي شهري نيست بلكه پديده اي اقتصادي- اجتماعي است و در برنامه هاي توسعه به عنوان هدف اولي بايد بدان نگريست». زاغهنشيني و حاشيه نشيني نه تنها اجتنابناپذيرند، بلکه نشانهي موفقيت يک شهر محسوب ميگردند. شکلگيري زاغهها و حاشيه نشيني، بخش ضروري مرحلهي رشد و توسعهي يک شهر است. فقط در شهرهاي ساکن و ايستا، وضعيت و موقعيت بخشهاي تشکيل دهندهي آنها، بدون تغيير باقي ميماند. زيرا همان طور که مناطق زاغهاي و مناطق حاشيه براي حفظ بقاي خود به شهرها احتياج دارند، شهرها نيز براي رشد و توسعهي خود به زاغهها و حاشيهنشيني نياز دارند. اين مناطق فقيرنشين شهري، مکاني ارزان براي خانوادههايي که نميتوانند هزينهاي براي احداث منزل و خانه سازي پرداخت کنند، فراهم ميآورند. اين مناطق در مراحل انتقال ميتوانند شرايط را براي مهاجران به شهر مساعد و تسهيل نمايند تا آنها بتوانند به عنوان يک شهروند جاي خود را در جامعهي شهري پيدا کنند(هاديزاده، مريم) 5 لینک به دیدگاه
Mohammad Aref 120452 اشتراک گذاری ارسال شده در 24 فروردین، ۱۳۹۰ 2-بررسي مفهوم حاشيه نشيني در فارسي اصطلاحات متعددي در ارتباط با حاشيهنشيني مورد استفاده قرار ميگيرد، که عبارتند از: زاغه نشيني، آلونک نشيني، حلبيآباد و غيره، که هر کدام مفهوم خاص خود را دارند. در ساير زبانها و فرهنگهاي جهان نيز اصطلاحات متفاوتي، در اين مورد، وجود دارد، مانند: - رانچو (rancho) يا فاولا (favela) در امريکاي لاتين؛ بوستي (bustee) يا کامپونگ (kampong) در آسيا؛ بي دونويل (bidonville) يا شانتي تاون (shanty town) در افريقا. برخي از محققان، حاشيه نشيني را برگرفته از کلمهي slum ميدانند، و برخي ميان حاشيهنشيني (squatter housing) و محلههاي فقيرنشين (slums) تفاوت قايل هستند و چنين اظهار ميدارند: اولي معمولاً ساخت و سازهايي را شامل ميشود که به طور غيرقانوني، با تخلف از مقررات ساختماني و يا در زميني بدون اجازهي صاحب آن، سربرافراشتهاند و در مقابل، [دومي]... بناهاي پايداري هستند که از طريق مجموعهي عواملي مانند سن بنا، مسامحه کاري و متروکه شدن بنا و تقسيم آن به بخشهاي فرعي (که فشار زيادي را بر روي تسهيلات و تجهيزات اساسي بنا تحميل ميکند)، در وضعيت زير استاندارد قرار گرفتهاند. (ديويد دراکاکيس) يکي از اصطلاحاتي که در اين خصوص به کار برده ميشود «شانتي تاون» است. فرهنگ جديد جغرافيا دربارهي اين اصطلاح مينويسد: «شانتي تاون به منطقهي مسکوني زيراستاندارد گفته ميشود، که اغلب به طور غيرقانوني اشغال شده و خاص جهان سوم است. شانتي تاون يا در زمينهاي ناهمواري که در معرض سيل هستند و يا در داخل شهر ايجاد ميشود...» تفاوت حاشيه نشيني و گتو هاي كشورهاي پيش رفته: اصولاً اصطلاح حاشيه نشيني خاص کشورهاي در حال توسعه است. کشورهاي توسعه يافته بدليل تحولات اجتماعي- اقتصادي متفاوتي که پشت سر گذاشتهاند، به طور عمده داراي محلههاي فقيرنشين (به عوض حاشيهنشين) ميباشند. اين محلهها، به لحاظ مکاني، معمولاً در مناطق مرکزي شهرهاي بزرگ قرار دارند، يعني جايي که در سالهاي پس از انقلاب صنعتي، به دليل استقرار کارخانجات و کارگاههاي توليدي، و سکونت کارگران و اقشار کم درآمد در مجاورت آنها، مرغوبيت خود را از دست دادند و به محلههاي کارگري و فقيرنشين تبديل شدند. اين در حالي است که مکان گزيني مناطق فقيرنشين، در کشورهاي در حال توسعه، اغلب در حاشيهي شهرهاي بزرگ صورت گرفته است. آنتوني گيدنز در اين باره مينويسد: در شهرهاي غربي، تازه واردان بيشتر ممکن است در مجاورت قسمتهاي مرکزي شهر سکونت اختيار کنند، اما در کشورهاي جهان سوم معمولاً عکس آن اتفاق ميافتد و مهاجرت در جايي که حاشيهي گندابي (Septic Fring) نواحي شهري ناميده شده است، ساکن ميشوند. (احمديان، محمد علي، 1382) در کشورهاي توسعه يافته، حاشيه نشيني از الگوهاي خاص پيروي ميکند. اين الگوها، همچنان که پيتر هاگت (Peter Haggett) خاطر نشان کرده است، «از نظر فضايي با جهان سوم متفاوت و به صورت پديدهي گتو (Ghetto) است. گتوها که معمولاً از اقليتهاي مذهبي، قومي و يا زباني تشکيل شدهاند، وجوه تشابه زيادي با حاشيه نشينان دارند، که مهمترين آنها جذب نشدن در متن شهرهاي غربي است». گتوهاي شهري در اغلب موارد به وسيلهي موانع فيزيکي يا انساني از بقيه بخشهاي شهري جدا ميشوند. ناهمواريها، رودها، ايستگاههاي راهآهن، مانداب، گورستانها و فرودگاههاي قديمي از آن جمله است.» بزرگترين گتوهاي جهان، که براساس تفاوتهاي نژادي شکل گرفته است، در محلهي هارلم نيويورک قرار دارد و ساکنان آن را سياهپوستان تشکيل ميدهند. صرف نظر از گتوها، به طور کلي در مناطق مرکزي شهرهاي بزرگ کشورهاي توسعه يافته، شرايط نامساعدي براي اقشار کمدرآمد وجود دارد که به مرور زمان بر تعداد آنها افزوده ميشود. جيمز روبينشتاين (James Rubenstein) شرايط نامساعد زندگي در مناطق مرکزي شهرهاي امريکا را توصيف نموده است. وي دربارهي بيخانمانهاي ايالات متحده امريکا مينويسد: ميليونها امريکايي شبها در مقابل در خانهها و يا روي شبکههاي فلزي گرم خيابانها و نيز در ايستگاههاي اتوبوس و مترو ميخوابند... دوسوم نوزادان مناطق مرکزي شهرها در ايالات متحده را مادران ازدواج نکرده به دنيا ميآورند و 90 درصد بچههاي اين مناطق نيز فقط با يکي از والدين خود زندگي ميکنند... درصد کمي از افراد مستمند به خاطر توانايي براي مراقبت از فرزندان، جدايي از همسر را انتخاب ميکنند. اگر شوهري مجدداً به خانه برگردد، ممکن است که همسرش، مزاياي امدادي را از دست بدهد و بدين طريق خانواده را از نظر اقتصادي، در وضعيتي بدتر از دورهي جدايي قرار دهد. بخش مهمي از ساکنان شهرهاي بزرگ جهان که در مناطق حاشيهاي، زاغهها، گتوها و امثال آنها به سر ميبرند، با شرايط نامساعدي مواجه هستند. گزارشي از سازمان ملل متحد، در سال 1998 ، اعلام نموده است: «درمناطق شهري پرتراکم، هر ساله، 10 ميليون نفر به دليل اوضاع و شرايط نابسامان زندگي، نظير مسکن غيراستاندارد و بهداشت نامناسب، جان ميسپارند.» (احمديان، محمد علي،1382) بررسي تعاريف حاشيه نشيني: صاحب نظران و كارشناسان مسائل شهري تعاريف متعددي از حاشيه نشيني ارائه كرده اند برخي مانند چارلز آبرامز حاشيه را به عنوان فرايند تصرف نواحي شهري به قصد تهيه مسكن دانسته است. و نيز حاشيه نشيني را در معناي عام شامل تمام كساني مي دانند كه در محدوده اقتصادي شهر ساكن هستند ولي جذب اقتصاد شهري نشده اند. (تعريف اقتصادي) «... افرادي که در مناطق حاشيه نشين زندگي ميکنند از ساخت قدرت و سياست عمومي جامعه جدايي يافتهاند و به عنوان گروه پست اجتماعي تلقي ميشوند... حاشيه نشينان از نظر اجتماعي داراي موقعيتي ضعيف بوده و در طبقهي پايين اجتماع قرار دارند.»(نگرش اجتماعي) خانوادههاي تهيدست و غالباً مهاجر که به تعبير اسکار لوئيس (Oscar Lewis) در نوعي فرهنگ فقر زندگي ميکنند. «آنان به طور کامل جذب شيوهي جديد زندگي شهري نشده و در حاشيهي آن به زندگي ادامه ميدهند.» (نگرش فرهنگي)«سرپناههاي خلق الساعه برپا شده بر زمين متعلق به ديگران، واقع در حاشيه شهرها...»( نگرش کالبدي) (حاشيه نشيني؛ ريشه ها و راه حل ها 1382) جاذبه شهر نشيني و رفاه شهري اين افراد را از زادگاه خويش كنده و به سوي قطب هاي صنعتي و بازارهاي كار مي كشاند و اكثر آن ها مهاجرين روستايي هستند كه به منظور گذراندن بهتر زندگي راهي شهرها مي شوند بعضاً حاشيه نشيني را استقرار در زمينهاي غيرقانوني شهري تعريف مي كنند كه به شهرداريها و وزارت مسكن مربوط مي شود. و تعبيري كه از حاشيه نشيني ارائه شده است ، ساختمان يا بخشي از شهر كه در آن ويراني ، نارسايي عرضه خدمات درماني تراكم زياد جمعيت در واحدهاي مسكوني ، فقدان آسايش لازم و خطرات ناشي از عوامل طبيعي نظير سيل ديده مي شود. بنابراين مي توان چنين نتيجه گرفت كه حاشيه نشين فردي است مهاجر يا غير مهاجر كه به دليل فقدان رياست و تخصص صنفي و نبود بنيان هاي مالي توانمند و طبقه و فرهنگ اجتماعي متناسب با طبقات و فرهنگ متعارف و لازم شهري در حاشيه واقع شده است . اين افراد بيشتر به علت عوامل رانش زادگاه خود و كمتر به دليل عوامل جاذب شهري ، زادگاه خويش را ترك كرده و به شهر ها روي مي آورند. آن ها به دليل عدم تطبيق با محيط شهري از يك سو و بر اثر عوامل پس ران شهري از سوي ديگر از محيط شهري پس زده مي شوند و به تدريج به كانونهاي به هم پيوسته و يا جدا از يكديگر در قسمتهايي از شهر سكني مي گزينند به صورتي كه محل سكونت و نوع مسكن آنها با محل سكونت متعارف شهري مغاير بوده و مالكيت آن ها غالبا غصبي است و همچنين اين افراد از نظر وضعيت فرهنگي و اقتصادي نيز با جمعيت شهري تمايز دارند. (رضا مسعودي فر) حاشيه نشيني فرهنگي به حالتي گفته مي شود که افراد علي رغم سکونت در محدوده شهري و بعضاً مرکز شهر با فرهنگ شهروندي آشنا نيستند. شهرنشين به کسي اطلاق مي شود که در قلمرو مکاني شهر ساکن است و شهروند کسي است که علاوه بر سکونت در محدوده شهري، تابع هنجارهاي شهري هم هست بنابراين در حاشيه نشيني فرهنگي بيشتر شاهد افراد شهرنشين هستيم و نه شهروند به طور مثال در چنين شرايطي است که شاهد پرورش حيواناتي نظير گاو و گوسفند در محدوده شهري خواهيم بود. (بهروز سپيدنامه) سيمون چپمن (Simon Chapman) هشت ويژگي براي مناطق حاشيه نشين و موارد مشابه آن، به شرح زير، برميشمارد: عموماً غيرقانوني هستند. غالباً خلق الساعه هستند و از مواد و مصالح مختلف ساخته شدهاند. معمولاً به وسيلهي خود ساکنان احداث شدهاند. فاقد خدمات شهري مانند راه آسفالته، برق و سيستم دفع فاضلاب هستند. توسعهي آنها بدون برنامهريزي و اغلب به صورت اتفاقي صورت ميگيرد. مکان گزيني آنها اغلب در لبههاي شهري، حواشي خطوط آهن و بزرگراهها و يا زمينهاي خالي از سکنهاي که در مجاورت مناطق مرکزي شهرها قرار دارند، صورت ميگيرد. معمولاً در مناطق نامناسب شهري (مانند: زمينهاي ناهموار، حواشي کارخانجات، در مجاورت زمينهاي رها شده و بلااستفاده) تشکيل ميشوند. جمعيت متراکم دارند که از خانوادههاي پرجمعيت تشکيل شده است. آنچه از تعاريف گوناگون برميآيد آن است که: حاشيه نشيني در کشورهاي در حال توسعه، غالباً از مهاجرين تشکيل ميشود که بنا به علل مختلف، شهرهاي بزرگ را هدف قرار دادهاند، ولي به دليل پايين بودن سطح مهارتهاي فني و فقدان سرمايهي کافي، قدرت ورود به متن اصلي شهر را نداشته و ناگزير به پذيرش زندگي حاشيهاي شدهاند. مکان گزيني اين قبيل اجتماعات، اغلب، در زمينهاي نامرغوب و يا اراضي حاشيهي شهرها و به صورت غيرقانوني صورت گرفته است. فقر اقتصادي، پايين بودن سطح سواد و بالابودن ميزان جرائم و کمبود خدمات زيربنايي و مساکن بيدوام و خلق الساعه، از خصوصيات مشترک مناطق حاشيه نشين به شمار ميرود. به عبارت سادهتر ميتوان گفت: مناطق حاشيه نشين، محدودههاي خاصي از شهرها هستند که به لحاظ شرايط اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي و کالبدي، تفاوت آشکاري با ساير مناطق شهري دارند.( احمديان، محمد علي،1382) 5 لینک به دیدگاه
Mohammad Aref 120452 اشتراک گذاری ارسال شده در 24 فروردین، ۱۳۹۰ 3- علل حاشيه نشيني در خصوص ايجاد پديده حاشيه نشيني علل مختلفي مي تواند موثر باشد از جمله : 1ـ كمي در آمد روساي خانوار و بالا بودن بهاي زمين و هزينه ساخت و ساز رسمي و گراني اجاره بها و همچنين تفاوت قيمت تمام شده مسكن غير رسمي با مسكن رسمي. حسب اعلام مركز مطالعات و تحقيقات شهر سازي و معماري در سال 1373 در مجموع قيمت تمام شده مسكن ساخته شده بصورت غير رسمي حدود 6/1 مسكن رسمي با ابعاد مشابه مي باشد . وقتي هزينههاي تمام شده زندگي مردم به گونهاي باشد كه ديگر نتوانند در شهر زندگي كنند براي ادامه زندگي مجبور ميشوند به حاشيههاي شهر بروند. معمولاً حاشيه نشينان جزو تهي دستان جامعه هستند. به دليل گراني غيرمتعارف زمين شهري در كلانشهرهاي ايران و بخصوص تهران (معادل هفت برابر حقوق ماهيانه بيجه (قاتل مخوف پاكدشت)براي يك متر مربع زمين) هيچ راهي جز ظهور قارچ گونه و شتابان حاشيه نشيني شهري باقي نمي ماند. در حالي که بخش قابل توجهي از تهي دستان روستانشين عادي هستند و كمتر با مسئله گراني زمين شهري مشكل دارند. 2ـ دافعه هاي مبدا (مثل بي چيزي ، نداشتن زمين) موجب گريز ساكنين آن از زادگاههاي خويش و سرازير شدن آنها بسوي شهر ها مي شود و هزينه بالاي زندگي شهري موجب پديد آمدن كانونهاي حاشيه نشيني مي شود. 3- دوري از روند بوروكراتيك : پديده ديسنتريسم به خاطر فرار از روند بروكراتيك زندگي شهري يكي از پديده هايي است كه بر عكس مهاجرت در حال انجام است. به ويژه مسئله فرار از تهران امروزه به يكي از مسائل اجتماعي ما بدل شده است. يكي از عوامل كه هم به فرار از روند بروكراتيك و هم به خاطر مشكل مالي و قيمت بالاي ساخت زمين و مسكن در حال رخ دادن است تمايل به ساخت دراز مدت مسكن مي باشد. 4ـ قطعه بنديهاي بزرگ زمين كه موجب افزايش قيمت زمين شده و امكان خريد زمين توسط افراد كم در آمد و كم بضاعت گرفته مي شود و به ناچار به مناطق حاشيه نشيني پناه مي برند. 5ـ فقدان منطقه بندي و كاربري نا مناسب زمين. اگر شهرها بصورت مناسب منطقه بندي و توسعه نيابند زمينه براي ساخت و ساز هاي غير مجاز فراهم شده و محلات زاغه نشيني بوجود خواهد آمد. همچنين چنانچه زمين هاي مناسب براي خانه سازي به كاربري صنايع و يا ديگر موارد كاربري اختصاص يابد ممكن است محلات فقير نشين شكل بگيرند. موردي که از لحاظ جامعه شناختي و اصول شهرسازي فوقالعاده حائز اهميت است روند همسان شدن کميت و کيفيت شهرهاي ايران با حاشيههاي خود است، چه آنکه با استمرار روند فعلي تاچند سال آينده جمعيت حاشيههاي هر کلان شهر اختلاف اندکي با جمعيت کلان شهرها پيدا نميکند. هم اکنون 34 درصد از جمعيت حاشيه نشين کل کشور در حاشيه کلان شهرها استقرار يافتهاند که روز به روز بر تعداد آنها اضافه ميشود،عدم پويايي مديريت شهري درکلان شهرهاي ايران نيز مزيد بر علت شده تا حاشيه شهرها همانند متن شهر ارتقاي عمراني پيدا نکند. به همين دليل هم اکنون از لحاظ عمراني بعضي از نقاط کلان شهرها هيچ فرقي با حاشيه خود ندارند و از لحاظ جمعيتي نيز، افزايش روز افزون جمعيت حاشيه نشين باعث ميشود که در آيندهاي نه چندان دور حاشيه و متن از هر لحاظ برابر شوند! 6 ـ مهاجرت ، از عوامل موثر در شكل گيري حاشيه نشيني است مهاجرت اعم از مهاجرت افراد از روستاها و شهر هاي كوچك به شهر هاي بزرگ و نيز مهاجرت افراد از هسته داخلي شهر به حواشي آن مي باشد .(تاثير حاشيه نشيني بر وقوع جرم، 1383) 7ـ در شكل گيري مناطق حاشيه نشيني حداقل در گسترش آن نقش و تاثير عملكرد ادارات و دستگاههاي دولتي و عمومي را نبايد ناديده گرفت . برخي از اراضي داخل يا خارج شهر ها متعلق به سازمانها و ادارات دولتي و عمومي از جمله شهر داريها ، سازمان مسكن و شهرسازي ، جهاد كشاورزي و منابع طبيعي مي باشد . شناسايي حدود اربعه آن و حفاظت از آن حائز اهميت است در پاره اي موارد در پرونده هاي مطرحه در دادگاهها مشاهده مي شود كه اراضي دولتي مورد تصرف و تعرض افرادي سود جو واقع شده و حتي به كرات و بصورت متعدد مورد خريد و فروش واقع شده و همچنين در مواقعي مورد ساخت و ساز قرار گرفته ولي ادارات يا نهاد هاي ياد شده اطلاعي از چنين اقداماتي حاصل نمي نمايند . و به تبع آن در تعقيب عامل يا عاملين جرم بر نمي آيند ويا مواقعي اقدام مي نمايند كه اراضي آنها طي ايادي متعددي منتقل شده و در زمان طرح شكايت به لحاظ پيچيدگي موضوع و نقل و انتقالات متعدد و سپري شدن مدت طولاني از زمان تصرفات اراضي دولتي رسيدگي قضايي مستلزم صبر و حوصله و دقت بيشتر و زمان نسبتا طولاني مي باشد. و چه بسا اين تصرفات و تعارضات به اراضي دولتي موجب تجزيه آن و رواج ساخت و ساز هاي غير مجاز و نتيجتاً شكل گيري حاشيه نشيني مي شود . در كل مي توان نظريات در مورد علل حاشيه نشيني را به دو گروه تقسيم كرد: الف) كارگردگراها و ليبرالها عمدتاً خاص کشورهايي که با نظام اقتصاد آزاد اداره ميشوند، به ويژه ايالات متحده امريکااست. بسياري از محققان ليبراليست، که از معتقدان و مبلغان مکتب کارکرد گرايي ميباشند، علت عمدهي حاشيهنشيني را ناشي از کارکرد جاذبههاي شهري و دافعههاي روستايي به شمار ميآورند. به نظر آنها افزايش جمعيت يکي از علل مهمي است که زمينه را براي مهاجرت مازاد نيروي کار روستايي فراهم ميآورد. «عدم دسترسي مهاجرين به مشاغل اقتصادي شهري، همراه با فقر اقتصادي و عدم تخصص آنها موجب ميشود که آنها مجبور شوند آلونکها و زاغههايي را که در اغلب موارد، فاقد هرگونه تسهيلات شهري، از قبيل آب و برق و تلفن است، براي زندگي برگزينند.» برخي ديگر از کارکرد گرايان به عوامل ديگري، غير از افزايش جمعيت تأکيد نمودهاند، به عنوان مثال هوم هويت (Home Hoyt) عوامل فيزيکي، مانند زمينهاي رها شده و اراضي نامناسب شهري، و آبرامز (Abrams)، بالابودن قيمت زمين و مسکن و برخي ديگر، عوامل اقليمي را زمينه ساز هجوم مهاجران به مناطق خاصي از شهرها و ايجاد حاشيه نشيني و زاغه نشيني ميدانند. ب ) ديدگاه ساختارگرايان و راديكاليست ها راديکاليستها، که عمدتاً از ديدگاه اقتصاد سياسي به مسائل مينگرند، اگر چه در قبول اين اصل، که حاشيه نشيني در کشورهاي در حال توسعه، نتيجهي مهاجرت از روستاها و شهرهاي کوچک به شهرهاي بزرگ ميباشد، با كاركردگراها ها هم عقيده هستند، ليکن برخلاف كاركردگراها، اين مهاجرتها را ناشي از خصوصيات کارکردي شهرها نميدانند، بلکه ساختار اقتصادي نابسامان کشورهاي در حال توسعه را، که ناشي از ادغام کشورهاي مزبور در نظام اقتصادي و تجارت جهاني است، در اين امر دخيل ميدانند. تحليل گران اقتصاد سياسي معتقدند: «هنگامي که مناطق داراي اقتصاد معيشتي به جرگهي بازار وارد ميشوند... توليدات بومي... جاي خود را غالباً به يکي دو محصول عمده خواهند داد و... جمعيت زيادي به علت دگرگوني ساختهاي توليدي، به صورت نيروي کار آزاد شده درآمده، موجهاي عظيم مهاجرتي را موجب ميشوند.» يکي ديگر از عواملي که به عقيدهي راديکاليستها، زمينهي حاشيهنشيني را فراهم ميآورد، اقتباس کشورهاي در حال توسعه از الگوهاي توسعهي کشورهاي سرمايه داري صنعتي ميباشد. اين تحليل گران معتقدند چنين الگوهايي به دليل آنکه صنعت محور هستند، ساختار اقتصادي کشورهاي در حال توسعه را در هم ميريزد. يکي از نتايج منطقي چنين الگوهايي (مانند: الگوي توسعهي خطي روستو و راهبرد قطبي رشد)، که توسط مکتب نوسازي (Modernization) تبليغ و ترويج ميشود، افزايش جمعيت شهري و ايجاد شهرهاي مسلط با جاذبههاي شغلي و خدماتي، آن هم در شرايطي است که به دليل برهم ريختن ساختار اقتصاد سنتي، بخش کشاورزي تحتالشعاع صنعت مونتاژ و فعاليتهاي بخش خدمات قرار گرفته و مازاد نيروي کار روستايي را ناگزير از مهاجرت به شهرهاي بزرگ مينمايد. ديدگاه نوسازي که در دهههاي 1950 و 1960 به عنوان رويکردي غالب در ادبيات علوم اجتماعي مطرح شده است، يکي از عوامل مهم برهم ريختن ساختار اقتصاد سنتي و رشد شهرنشيني در کشورهاي در حال توسعه به شمار ميرود. به موجب اين ديدگاه «پيوندي تنگاتنگ بين شهري شدن و توسعه وجود دارد، به گونهاي که توسعه يافتگي را مترادف با شهري شدن در نظر ميگيرند.» به طور کلي ميتوان گفت تحليل گران اقتصاد سياسي، با اعلام اين شعار که: ساختار دروني کشورهاي جهان سوم بخشي از نظام جهاني توليد و مصرف است، سعي ميکنند نقش عوامل ساختاري در مشکلات شهري و از جمله حاشيه نشيني و زاغه نشيني را تبيين نمايند.(احمديان 1383) درمورد خاص ايران بايد عوامل مهاجرت از روستا به شهر را بايد در سه سطح بررسي کرد. 1 ) در سطح فراملي :برون زا بودن اقتصاد و وابستگي به نظام اقتصاد جهاني؛ هر چند با تحولات بعد از انقلاب، تلاشهاي موفقيتآميزي در جهت کاهش اين وابستگي به عمل آمده است. 2 ) در سطح ملي: عدم توجه کافي به نقاط روستايي و بخش کشاورزي در برنامههاي توسعهي اقتصادي - اجتماعي و فرهنگي کشو. در اين مورد بايد اشاره کنيم که در سالهاي بعد از انقلاب اسلامي اقدامات اساسي زيادي در جهت خدمات رساني به نقاط روستايي صورت گرفت، ولي به دليل همراه نبودن اين اقدامات با گسترش زمينههاي اشتغال در نقاط روستايي و همزمان با آن، افزايش جاذبههاي اقتصادي و اجتماعي در شهرهاي بزرگ، روند مهاجرت روستاييان کماکان ادامه پيدا کرد. 3 ) در سطح محلي:با توجه به تأخيري که در موج شهرنشيني ايران نسبت به کشورهاي غربي صورت گرفته است، مديريتهاي شهري، تجربيات و ابزار علمي کافي براي مقابله با مشکلات شهري و از جمله حاشيه نشيني را نداشتهاند. اگر چه اقدامات موثري در سالهاي بعد از انقلاب، جهت تقويت مديريتها و سازمانهاي شهري به عمل آمده است. ليکن به دليل کافي نبودن اين اقدامات از سويي و انتقال دائمي مشکلات روستايي به شهرهاي بزرگ از سوي ديگر، مديريتهاي شهري موفقيت چنداني کسب نکردهاند. شوماخر در ارتباط با انتقال مشکلات روستاها به نقاط شهري اظهار ميدارد: بيکاري روستايي موجب مهاجرتهاي تودهوار به شهرها ميگردد... [و در حقيقت] بيکاري روستايي به بيکاري شهري مبدل ميشود.(احمديان، 1383) 5 لینک به دیدگاه
Mohammad Aref 120452 اشتراک گذاری ارسال شده در 24 فروردین، ۱۳۹۰ 4-بررسي قوانين مرتبط با حاشيه نشيني و عملکرد در باره آن ماده 100 قانون شهر داري مقرر داشته است «شهر داري مي تواند از عمليات ساختماني ساختمانهاي بدون پروانه يا مخالف مفاد پروانه بوسيله مامورين خود اعم از آنكه ساختمان در زمين محصور يا غير محصور واقع شده باشد جلوگيري نمايد » حال اگر شهر داري ها در اعمال مقررات اين ماده تعلل يا مسامحه نمايند و در خشت اول جلوي ساخت و ساز غير مجاز را نگيرد به طبع در مناطقي كه مستعد براي شكل گيري حاشيه نشيني است هر صبح شاهد روييدن ساختمانهاي غير رسمي در آن مناطق خواهيم بود كه به مرور زمان تبديل به يك منطقه حاشيه نشيني مي شوند. نقش هياتهاي حل اختلاف ثبتي نيز نبايد مورد اغماض قرار گيرد . عليرغم اينكه قانونگذار در مواد 147 و 148 اصلاحي قانون ثبت براي شرايط خاص و ويژه اي امكان ارائه سند رسمي مالكيت پيش بيني كرده است متاسفانه در عمل بسياري از موارد اين مقررات رعايت نشده و به صرف گزارش هاي كارشناس يا خبره ثبتي مبني بر اينكه در محل اعياني كه سابقا احداث شده وجود دارد و ارائه سندهاي عادي ( قولنامه ) به صدور سند رسمي مالكيت مبادرت مي نمايند و توجهي به منشا مالكيت فرد و اينكه آيا به نحو صحيح به ايشان منتقل شده يا خير ؟ آيا اصول شهر سازي در ساخت و ساز محل رعايت شده يا نه ؟ ندارد . وجود سند رسمي در دست ساكنين محلهاي غير رسمي حقي براي آنها ايجاد مي نمايد كه بر خورد با چنين پديدهاي را مشكل مي نمايد . طبق ماده 8 قانون منع واگذاري اراضي فاقد كاربري مسكوني براي امر مسكن … مصوب 1381 كليه سازمانها ، موسسات و شركتهاي تامين كننده خدمات آب و برق و گاز و تلفن و نظاير آنها خطوط و انشعاب ساختمانها را بر حسب مراحل مختلف عمليات ساختماني فقط در قبال ارائه پروانه ساختماني ، گواهي عدم خلاف يا گواهي پاپان كار معتبر واگذار نمايند و واگذاري امتياز ياد شده به واحدهاي مسكوني و صنفي و هرگونه بنايي غير مجاز احداث ميشود ممنوع است. كمسيونهاي ماده 100 قانون شهرداري نيز در رواج حاشيه نشيني موثر مي باشد با عنايت به اينكه جريمه هاي مورد حكم در كمسيونهاي ماده 100 يكي از منابع تامين در آمد شهر داري مي باشد در بيشتر مواقع شهرداري ها تمايلي به صدور احكام تخريب و قلع و قمع نداشته و از صدور حكم جريمه در اين كمسيونها استقبال مي نمايند و در عمل نيز هر چند نماينده شهرداري كه در كميسيون حضور دارد بدون حق راي مي باشد ولي ابتكار عمل دست ايشان بوده و بنا به جهت و توجيهات موجه و غير موجه نظر اعضاي كميسيون را به سوي صدور احكام جريمه بجاي قلع و قمع سوق مي دهد. علاوه از آن بلااجرا ماندن احكام نادر تخريب كه از سوي كمسيونها ياد شده صادر مي شود نيز مزيد بر علت مي باشد. چه بسيار است احكام تخريب و قلع و قمع كه مدتهاي مديدي از صدور آن سپري شده و تاكنون به مرحله اجرا در نيامده است و مرجعي هم علت عدم اجراي آن را پي گيري نكرده است . و ناراحت كننده تر و تأثرانگيزتر از همه آنها توافقاتي است كه برخي شهر داري ها با محكومين به تخريب و قلع وقمع بعمل مي آورد و عليرغم صدور حكم به تخريب و قلع و قمع براي اخذ جريمه با مالك موافقت مي نمايد. كه نمونه هاي عملي زيادي قابل ارائه مي باشد كه همگي آنها دست به دست هم داده و روند حاشيه نشيني را تسريع مي بخشند . البته اقدامات اين نهادها و سازمانها در پاره اي موارد قابل تعقيب كيٿري و اداري مي باشد . 5 لینک به دیدگاه
Mohammad Aref 120452 اشتراک گذاری ارسال شده در 24 فروردین، ۱۳۹۰ 5- پيامدها 1ـ سيماي نامطلوب : عمده ترين نماد جهاني حاشيه نشيني سيماي نامطلوب آن است كه احساس و وجدان و ديدگان آدمي را مي آزارد ، ساختمانها تخريب شده و فرسوده شده نشان مي دهد. گذرگاه ها ومعابر پرپيچوخم و كم عرض بوده و معمولا راه دسترسي خودروهاي امداد اعم از آتشنشاني، اورژانس و پليس در مواقع بروز حوادث و خطرات وجود ندارد . 2ـ پايين بودن سطح بهداشت عمومي و سلامتي : حاشيه نشين ها فاقد بهداشت عمومي و خصوصي در حد واندازه استانداردهاي جهاني و حتي ملي هستند و اقدام عليه بهداشت عمومي و محيط زيست در چنين مناطقي شايع است . انباشت زباله ها و عدم جمع آوري آنها، جريان فاضلاب منازل در كوچه ها و عدم دفع بهداشتي آن، آلودگي هاي صوتي و آلودگي هوا و غيره در اين محلات مشهود است . 3ـ فقدان شغل رسمي و در آمد كافي : اكثر خانواده هاي حاشيه نشيني شغل رسمي براي تامين معاش خود ندارند و چون اين افراد عموما فاقد مهارت وتخصص و سرمايه گذاري مي باشند به مشاغل كاذب و بعضا مجرمانه مثل دست فروشي ، كوپن فروشي ، تكدي گري ، زباله دزدي ، خريد وفروش مواد مخدر و مشروبات الكلي روي مي آورند . بر حسب آمارهاي موجود حدود 20 در صد افراد اين مناطق ٿاقد شغل مي باشند . 4ـ وجود خرده فرهنگ هاي خاص مناطق كوچك : در مناطق حاشيه نشين خرده فرهنگهاي خاص مناطق كوچك هر يك از خانوارها كه قبلا ساكن آن بودند مشاهده مي شود . و اجتماعاتي communities در دل جامعه society رخ عيان مي کند.اين فرهنگها بسيار دير جذب فرهنگ هاي شهري مي شوند و اين امر و نيز فقر فرهنگي افراد امكان نفوذ از نظر فرهنگي و اجتماعي را در انها براي اجراي برنامه هاي مختلف اجتماعي ، چون بهداشت و تنظيم خانواده و غيره مشكل مي كند . خصايص کنش روستايي که سنخيتي با زيست شهر ندارد، به شاکله عقيدتي زيست شهري مبدل ميشود. 5ـ تراكم جمعيت : تركيب سني جمعيت در اين مناطق نشان مي دهد كه علي رغم جوان بودن بيشتر رؤساي خانواده ها بعد خانواده وسيع است. متوسط تعداد جمعيت هر خانوار حدود 5/4 در صد ميباشد كه با در نظر گرفتن مساحت كم منازل موجود در مناطق حاشيه نشيني به تراكم بيش از حد جمعيت در اين مناطق پي خواهيم برد . 6ـ فقدان يا كم بودن امكانات آموزشي و رفاهي و پايين بودن سطح سواد و تحصيلات : در حاشيه شهرهاي ايران، آموزش و پرورش به بدويترين شکل ممکن رواج دارد، به اين معنا که عدم تخصيص بودجه متناسب براي امر آموزش و پرورش اين نقاط جداي از آنکه باعث کم سواد شدن حاشيه نشينان شده است، موجب گرديده که تا فرآيند جامعه پذيري socialization، درميان کودکان و نوجوانان حاشيهنشين فرآيندي ناقص و عقيم باشد نقصاني که در رشد بالاي انحرافات اجتماعي نمود مي يابد. به صورت خلاصه به لحاظ پايين بودن سطح آگاهي و مشكلات معيشتي و فقدان امكانات آموزشي و غيره نرخ با سوادي بسيار پايين است. حدود 5/2 در صد افراد اين مناطق ميزان تحصيلات خود را در سطح ديپلم و فوق ديپلم بيان كرده اند.و افت تحصيلي و آموزشي شديدي در اين مناطق ديده مي شود . نمونه فقدان امكانات آموزشي طرح تعطيلي بعضي مدارس حاشيه تهران و يك روز در ميان تشكيل شدن كلاس ها براي دانش اموزان بود كه در رسانه ها مطرح شد. 7ـ اعتياد : از عوامل گرايش به اعتياد ، فقر ، بيكاري ، فقدان برنامه صحيح جهت پر كردن اوقات فراغت ، نابرابريهاي اقتصادي و اجتماعي و در دسترس بودن مواد مخدر را مي توان نام برد معمولا در مناطق حاشيه نشين بسياري از اين عوامل قابل رؤيت است و بدان جهت اعتياد به مواد مخدر در بين جوانان اين مناطق و همچنين خريد و فروش مواد افيوني روز به روز افزايش مييابد. 8 ـ منبع و مركز انحرافات و كجرويهاي اجتماعي : مارشال كلينارد مي گويد : حاشيه نشيني مساله و عارضه اي شهري است و منشاء عمده بزهكاري و جرم مي باشد. آسيبهاي اجتماعي، سهم بالايي از وقوع جرم و جرائم در کشور به حاشيه نشينان اختصاصي يافته است، به دليل عدم تطابق هنجاري و نائل نشدن به يک شناخت اجتماعي social cognation حاشيه نشنيان و همچنين سطح نازل معيشت اقتصادي اين طبقه اجتماعي، social class يک نوع انحرافات نهادينه شده در کنش آنها به چشم ميخورد، قاچاق مواد مخدر وجنايتهاي مبتني بر هيچ انگاري ارزشهاي اجتماعي از موارد قابل ذکر هستند. فقر و ناتواني يا عدم تمايل بازار رسمي اقتصاد شهر ، به جذب حاشيه نشينان ، آنان را به بازار فعاليتهاي غير رسمي مي كشاند . بازاري كه بخشي از محصولات آن در زمره امور ممنوع و بزهكارانه مثل مواد مخدر ، دزدي ، فحشاء هستند . كمبود يا فقدان مراكز تامين خدمات امنيتي و انظباتي مانند پاسگاه ها و كلانتري ها در اين مناطق آنها را بدل به مراكز امن و خالي از نظر براي افراد و گروههايي كرده است كه به شيوه هاي بزهكارانه ارتزاق مي نمايند . 9- آشوب هاي اجتماعي: حاشيه نشيني جايگاهي در امنيت ملي نيز دارد بخصوص در جهاني كه قسمت اعظم سركردگان آن حامي ما نيستند و ما براي آنها وصله ناجور محسوب مي شويم. افراد سنين جوان با توجه به احساس محروميت نسبي و عدم توانايي ارضاي نيازهاي خود به صورت بالقوه به ناراضي هايي تبديل مي شوند كه ممكن است با وقوع هر حادثه اي يا با سازماندهي شدن به وسيله اراذل و اوباش و يا در قالب مب ها به برهم زدن امنيت عمومي و اخلال دست بزنند. نمونه شورش 1370 مشهد كه از مناطق حاشيه نشين آن رقم خورده بود از اين گونه است. اين مسئله محدود به ايران نيست و حتي شورش هاي فرانسه در سال 2005 و 2007 نيز به نوعي متاثر از اين مسئله بود. به ويژه وقتي موب ها از يك قوميت خاص يا يك مذهب خاص باشند. بعضي از تحليل گران حاضر در فرانسه به صورت نمونه احساس هويت ديني و آژارتايد مذهبي در فرانسه را از عوامل دامن زده شدن به احساس محروميت نسبي و به تبع آن نارضايتي در فرانسه مي نامند. کليشي سن بوا، سن سن دو ني، ايولين و ساير محلات شورشي خيلي دور از پاريس قرار ندارند. آن ها گتوهاي پاريس هستند و جزيي از پاريس بزرگند ، آنها ,جهان سوم, در قلب جهان اول هستند. کليشي سن بوا محل شروع شورش يکي از فقيرترين شهرک هاي حومه پاريس است. 80 در صد ساکنان آن مستاجران ساختمان هاي بتوني بلندي هستند که 50 سال است تعمير نشده است. نيمي از جمعيت آن زير 25 سال سن دارند و بيکاري جمعيت در اين جا بيش از 20 برابر سراسر کشور است. 10 درصد رقم بيکاري در کل فرانسه و بين 18 تا 25 درصد در اين محله . 30 محله ديگري که شورش به آن ها سرايت کرده وضع بهتري ندارند. وقتي ارقام بيکاري بر اساس تقسيم بندي اجتماعي و جغرافيايي مقايسه شود، واقعيت تلخ خود را بيشتر به نمايش مي گذارد. به نوشته بي بي سي رقم بيکاري کساني که مدرک دانشگاهي دارند در کل فرانسه 5 در صد است، اما آن ها که تبار آفريقايي دارند 26.5 در صد بي کاري دارند. رقم بيکاران در برخي محلات را 50 درصد ذکر کرده اند که تمرکز فوق العاده بيکاران در يک محل را نشان مي دهد. اين وضعيت رغبت بسياري از دانش آموزان را براي ادامه تحصيل از بين مي برد و رقم بالايي از شاگردان بدون اين که مدرک پايان تحصيل بگيرند مدرسه را ترک مي کنند. بعلاوه بسياري از کساني که جزو بيکاران به شمار نمي آيند، کاري که براي بدست آوردن روزي انجام ميدهند با حداقل انتظارات برحقشان متناسب نيست. يک سازمان ضد نژاد پرستي گزارش داده است که بعضي شرکت ها تنها کساني را براي بازار يابي استخدام مي کنند که تا چند نسل فرانسوي الاصل باشند و علت را ضرورت آشنايي به فرهنگ فرانسوي ذکر مي کنند. اين در حالي است که طبق قانون تبعيض نژادي ممنوع است. البته در عمل مي توان تبعيض نژادي را اعمال کرد بدون اين که قانون را مخدوش نمود. فقر و نژاد پرستي در گتوهاي اروپا در هم آميخته اند. علت عدم ادغام اروپايي مهاجر تبار، سياست هاي نوليبرالي و فقر زاست.آن ها خارجي ميمانند،حتي بعد از چند نسل، چون فقير ميشوند. به عبارت روشن تر چون سياست هاي فقر زاي نوليبرالي از تبعيض نژادي تغذيه مي کند، آن ها را خارجي نگه مي دارد . ايجاد شهروندان درجه يک و دو محصول اين سياست هاست و مهاجران بهترين طعمه آن و کثير ترين جزء فقيران. يک خبرنگار در گزارش خود در مورد شورش پاريس نوشته است يکي ازجوانان ساکن يک محله شورشي به او گفت شعار هاي ما شعارهاي انقلاب کبير فرانسه است آزادي، برابري و برادري... 10- - پيامدهاي اجتماعي: هويت قومي، پايبندي به سنت ها، فقدان تخصص، بي سوادي و كم سوادي، درآمد پايين و به خصوص فرهنگ مستقل حاشيه نشيني، منشا و محل تجمع كودكان فراري، كودكان خياباني و كارتن خوابها، گروه گرايي و قوم گرايي شديد و همکاري با هم در فرا از قانون و عدم همکاري با مامورين انتظامي و مامورين دولت 11- پيامدهاي فرهنگي:فرهنگ قانون گريزي، ضعف در تعلق به هويت شهري، واگرايي شديد نسبت به قوانين شهري، انزواطلبي، احساس غريبه بودن و بيگانگي، اختلال در هويت (اين پديده را براي اولين بار در جهان غرب روبروت ا.سي.پاركآمريكايي از سردمداران جامعه شناسي شيكاگو، شاگرد جرج زيمل و نيز ايورت استونگويست، شاگرد پارك تحت عنوان مهارجت انساني و منازل حاشيه نشين مورد مطالعه قرار دادند.از نظر آنها، انسان حاشيه نشين شخصيتي است كه از حاصل برخورد يا پيوند دو نظام فرهنگي متفاوت و احياناً متخاصم ظهور مي يابد. بنظر آنها او آشناي بيگانه اي است كه نسبت به دو نظام فرهنگي احساس بستگي و تعلق دارد ولي در عين حال خود را نسبت به هيچكدام كاملاً متعلق و متمايل نمي داند.( مثنوي، عطاءالله) 12- مسكن غير قابل اطمينان در قبال حوادث طبيعي: بسياري از افراد در اين مناطق، خانه سازي بر اساس اصول استاندارد ندارند و لذا اكثر اين خانه ها در قبال حوادث طبيعي مانند زلزله و توفان هيچ مصونيتي ايجاد نمي كنند. شهرك هاي اين مناطق با مواد و مصالح كم دوام و برخي جاها زاغه نشيني است. همچنين ساخت وساز درابعاد كوچك و غيراستاندارد. 13- پيامدهاي روانشناختي: پريشاني، بي هويتي (نداشتن هويت ميتواند به نوعي افراد را نسبت به پيرامون خود بيتوجه كندوبراي كسب آن و دست يابي به يك پايگاه اجتماعي كه از طريق آن خود را به اجتماع شهر نشيني نزديك كند دست به هر كاري كه آنان را از نظر مالي تامين كند، ميزنند.)(غلامرضا شهرياري) 14- پيامدهابراي مديريت شهري: درجه بالاي ريسك بيثباتي محيط كسب و كار براي مديران، تحميل هزينه هاي پيش بيني نشده و سنگين برمديريت شهري، تحميل تغييرات ناخواسته در برنامه ريزي هاي کلان 17- توسعه آثار منفي زيست محيطي و عقب ماندن از توسعه پايدار 18- بلااستفاده ماندن بخشي از سرمايه گذاري هاي ناشي از ساخت و ساز به دليل عدم وجود امکانات و تاسيسات زيربنايي 19- افزايش روند جذب در حاشيه هاي شهري عليرغم وجود معضلات انباشته قبلي(مهدي دهقان) 20- ضرورت ترجيح نظام توزيع متعادل بر رونق اقتصادي 21- انجام رشد اقتصادي به موازات توزيع غير متمرکز آن (سيد سعيد زاهد) 5 لینک به دیدگاه
Mohammad Aref 120452 اشتراک گذاری ارسال شده در 24 فروردین، ۱۳۹۰ 6- نظريات و تئوري هاي جرم شناسي و فساد در خصوص تاثير محيط بر ارتكاب جرايم در سال 1876 ميلادي كتاب مشهور سزار لمبروزو پزشك معروف ايتاليايي تحت عنوان « انسان جنايتكار» منتشر شد . لمبروز در اين كتاب تيپ مجرمانه اي ترسيم نمود و اوصاف و خصوصيات غيرعادي كه در بزهكاران بود را دسته بندي كرد . ايشان عقيده به مجرم مادرزادي يا بزهكاري بالفطره داشت و اين افراد به وسيله نشانه هايي قابل شناسايي بودند . در اين نظريه تاثير عوامل خارجي ، محلي از اعراب نداشت و مدنظر واقع نگرديده بود. از همان دوران، اين نظريه مورد اعتراض و انتقاد جامعه شناسان و جرم شناسان واقع شد و حتي خود لمبروز از چاپ سوم كتاب خويش نسبت به تعديل نظريات خود اقدام كرد و اظهار داشت كه حدود 35 درصد مجرمين داراي اين اوصاف فيزيكي مي باشند. و بر اثر اين انتقادات بود كه نظرها معطوف تاثير محيط در وقوع جرايم شد و مكاتب و تئوريهاي متعددي در اين خصوص ابراز گرديد كه به برخي از آنها مختصرا اشاره مي شود : 1 – تئوري دوركيم : دوركيم ، علت همه رفتارهاي غيرعادي را در محيط اجتماعي جستجو مي كند و در نهايت عقيده دارد كه جرم يك پديده طبيعي و اجتماعي است و بين جرم و فرهنگ محل وقوع جرم ارتباط وجود دارد. دوركيم با اظهار نظرات خويش راه را براي بررسي محيط هاي متفاوت كه در آن مجرمين و غيرمجرمين زندگي مي كنند هموار كرد و تحقيقات گسترده اي توسط جامعه شناسان و جرم شناسان در خصوص تاثير محيط بر وقوع جرايم صورت پذيرفت . 2 – مكتب محيط اجتماعي و فرهنگي : لاكاساني و مانووريه منشاء تبهكاري را در تاثيرات فرهنگي و اجتماعي يافته اند . طبق نظريه مكتبي كه لاكاساني پايه گذار آن است مجرم يك بيچاره نظام اجتماعي است و نقص سازمان اجتماعي او را جنايتكار كرده است . به عقيده ايشان بزهكار يك ميكرب اجتماعي است و هر ميكرب در محيط خاصي نشو و نمو مي نمايد و وجود شرايط مساعد در محيط ، موجب رشد و ظهور تبهكاري مي گردد . لاكاساني مي گويد « هرجامعه اي داراي تبهكاران مخصوص به خود است و تبهكاران مولود اجتماع خود هستند و اگر محيط اجتماعي آمادگي براي پروردن مجرم نداشته باشد فعاليت و رشد آنها عقيم مي ماند » 3 – تئوري ادوين ساترلند : ادوين ساترلند عقيده دارد اگر فردي در محيط مجاور خود در معرض عوامل جرم زا قرار گيرد تا غير جرم زا ، شانس و احتمال قانون شكنياش افزايش مي يابد به علاوه ساترلند اظهار مي نمايد كه اشخاص در معرض عوامل جرمزا واقع مي شوند كه براي سهيم بودن در همان فرهنگ ، علايق و عقايدي داشته باشند و در آن اشكال معيني از رفتار ضد اجتماعي و جنايي ممكن است مورد اغماض واقع شده و مردم احساس كنند كه براي همنوايي به آنها نياز دارند. در اين راستا، پاركر، شاو و مك كي محققان آمريكايي ثابت كرده اند كه در مناطق كثيف ( محلات كثيف ) همراه با از بين رفتن كنترل هاي اجتماعي كه بوسيله آنها مردم به رعايت قيود نيز اعتقاد پيدا مي كنند، اعمال جنايي به شكل طبيعي جلوه مي كند . 4 – نظريه مرتن : مرتن مفهوم نظريه دوركيم را ماهرانه مورد بررسي مجدد قرار داده و عقيده دارد كه اگر از لحاظ فرهنگي اهداف تجويز شده براي فرد غيرقابل حصول گردد (همچنانكه براي بيشتر افراد جوان و طبقه كارگر و طبقه پايين پيش مي آيد) بين آنچه براي به ايده آل بودن پايدار مي ماند و آنچه قابل حصول است اختلاف حاصل مي شود و نتيجه آن به سرخوردگي و سركشي بعدي منجر مي شود. (مرتن به صورت كلي اين نظر را در مورد فساد مي دهد) 5 – تحقيقات مركز جرم شناسي وكرسون پاريس: تحقيقات متخصصان اين مركز نشان مي دهد كه 23 درصد جوانان مجرم در مناطقي زندگي كرده اند كه داراي جمعيت زياد بوده و 22 درصد آنها در ساختمانهايي زندگي كرده اند كه علاوه بر كثرت جمعيت مشكل مسكن نيز وجود داشته است . دكتر لاٿون و خانم ميشو در سال 1976 تحقيقاتي در شهر گرانويل فرانسه انجام داده و به روشني مشخص كرده اند كه اطفال بزهكار بيشتر در ساختمانهاي ناسالم و برخي از محلاتي كه براي سلامتي اخلاق زيان آور است بوده اند . اين تحقيقات نشان مي دهد كه بزهكاري جوانان در اين محلات و ساختمانهاي مخروبه از حد متوسط مجموع بزهكاري شهرها زياد بوده است . در واقع 18 درصد بزهكاراني كه جرايم گوناگون مرتكب شده اند اغلب در محله هاي مخروب و ناسالم ساكن بوده و 35 درصد آنها كساني بودند كه در ساختمان ها و محلات بدنام و فاسد ساكن بودند . اين پژوهشگران نهايتا رابط محيط سكونت و بزهكاري را تائيد مينمايند 6- لويدتكه/شوايتزر انسان بر اساس شرايط گزينش عقلاني مي كند. در گسترش فرد گرايي تمايل به فساد افزايش و با گسترش جمع گرايي حذر از فساد تحقق مي يابد. ميزان نابرابريبه عدم احساس مسئوليت در وظايف دولتي منجر مي شود و اجتماعي شدن در محيط قوم گرا و خاص گراموجب ترجيح منافع شخصي بر جمعي و در نهايت فساد مي گردند. براساس اين نظريه مي توان گفت افرادي كه در حاشيه ها پرورش مي يابند بيه علت شدت نابرابري و عدم توجه جامعه به آن به شدت فرد گرا شده، اگر در حاشيه نشيني پارامتر قوميت هم داخل شود ترجيح منافع شخصي صورت پذيرفته و به تبع آن فساد افزايش خواهد 6 لینک به دیدگاه
Mohammad Aref 120452 اشتراک گذاری ارسال شده در 24 فروردین، ۱۳۹۰ 7- راهكارهايي براي مديريت شهري 1. نظارت بيشتر دستگاه قضايي بر فعل و انفعالات درون شهري و برون شهري براي كنترل بي نظمي هاي اجتماعي و تصرف اراضي 2. يك راهبرد بلند مدت مي تواند ايجاد محدوديت در ادامه روند حاشيه نشيني از طريق جلوگيري از ورود تازه واردان به مادر شهرهاي منطقهاي و کلان شهرها، از طريق راه حلهاي قانوني (مانند: وضع مقررات و قوانين) و يا راه حلهاي کالبدي (مانند: نوار سبز) و يا راه حلهاي نظارتي (در ارتباط با زمينهاي وسيع بلاصاحب و يا حريم رودخانهها و يا دامنههاي ارتفاعات)، مسدود گردد. وقتي محدودهي شهر مستحکم گرديد، کليهي حاشيه نشينان و زاغه نشينان داخل محدوده، بخشي از مردم شهر تلقي ميشوند و بايد مورد حمايت قرار گيرند، ليکن به دليل مشکلات خاص اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي که دارند، اين حمايت مستلزم راهکارهاي خاصي ميباشد که در سطور بعدي به آنها اشاره ميکنيم. مسدود کردن راه ورود مهاجران به شهرهاي بزرگ، نبايد به معناي محروم نمودن آن دسته از کساني باشد که مهاجرت را به عنوان مفري براي رهايي از فقر اقتصادي و دستيابي به شرايط بهتر زندگي، انتخاب ميکنند. لذا همزمان با اقدامات فوق الذکر، ميبايد اقدامات لازم به منظور ايجاد تحولاتي ساختاري در برنامههاي کلان ملي صورت گيرد تا از طريق ايجاد امکانات خدماتي و به خصوص زمينههاي اشتغال، در نقاط روستايي و شهرهاي کوچک، زمينههاي تثبيت جمعيت در کانونهاي مهاجرفرست فراهم آيد. شوماخر (Schumacher) در اين ارتباط توصيه ميکند: ضروري است بخش مهمي از تلاشهاي عمراني به عوض شهرهاي بزرگ، به ايجاد يک ساخت «کشاورزي - صنعتي» در نواحي روستايي و شهرهاي کوچک اختصاص يابد 3. - توجه ويژه به فقرزدايي و توانمندسازي مناطق حاشيه نشين (سياستي كه دولت نهم براي بالندگي تمام مناطق حاشيه نشين و كمتر توسعه يافته دنبال مي كند)و گسترش عدالت اجتماعي به اين مناطق. 4. ضرورت ايجاد تعادل بين عرضه و تقاضا تا يك ميليون خانه مسكوني خالي از سكنه بوجود نيايد در حالي كه جمعيت كثيري حتي قدرت پرداخت رهن و اجاره خانه را ندارند. 5. برنامه هاي توسعه در دراز مدت بايد از جمعيت مهاجر از روستاها و شهرهاي كوچك بكاهند(البته اين مورد فراتر از مديريت شهري است. و بايد رد سطح دولت ملي بررسي شود.) 6. در استراتژي هاي درازمدت قيمت و رانت زمين شهري در كلانشهرهاي كشور بايد كنترل شود. 7. اجراي طرحهاي پيشگيرانه با پشتوانه قضايي در اين نواحي. 8. پرهيز از استفاده از قوه مجريه و تخريب منازل مناطق حاشيه نشيني. براي جابجا کردن ساکنان زاغهها هزينهي بسيار زيادي بايد صرف گردد، که خيلي بيشتر از هزينهي صرف شده براي بهسازي آنهاست. آثار منفي که جابجايي زاغهاي برجاي ميگذارد، متلاشي شدن شبکهها و ارتباطات اجتماعي است. اين ارتباطات اجتماعي به مردم کمک ميکند که از عهدهي شرايط مشکل و سخت زندگي برآيند و نوعي احساس هويت و تعلق را در ميان آنان تقويت ميکند. مسألهي ديگري که اين جابجايي را با مشکل مواجه ميسازد، تساوي حقوق و عدالت اجتماعي در زمينهي مالکيت اراضي است، که با گذشت زمان به صورت يک مشکل سياسي بزرگ نمودار ميگردد. تخريب، پاکسازي و جابجا کردن ساکنان اراضي غيرقانوني، بدون در نظر گرفتن مکاني براي اسکان مجدد آنان، براي رفع اين معضل شهري، روش مناسبي نيست. تخريب اين مناطق شهري، معضل حاشيه نشيني را به جاي تخفيف، تشديد ميکند، زيرا آنان در مکان ديگري در شهر با شرايط بدتر و فقيرتري اسکان ميگزينند. (هاديزاده، مريم) طبق نظريه نيازهاي مزلو،سرپناه به لحاظ فرهنگي ، جزئي از آرمانهاي انسان است. براي انسان جهان سومي هم خان هداشتن شايدمهمترين امتياز زندگي باشد و براي مهاجر حاشيه نشين، خانه خراب شدن به تحقيق مهمترين مصيبت است. بطور طبيعي تخريب سرپناه حاشيه نشين ، ناآرامي ، ناامني، بي نظمي و اغتشاش رادر پي خواهد داشت.(خراطها، سعيد) 9. نخست بايد نهادي نيرومند و درخور براي شناخت همه جانبه آن (و بانكي اطلاعاتــي ، آن هم در كشور ما كه ثبت مكان زندگي اجباري نيست و هيچ شهرداري اي چنين اجباري ندارد) به وجود آورد. 10. بايد نهاد مشخص متولي مسئله شهر نشيني معلوم شود و نقش همه نهادها در اين مسئله به طور عيني معين شود. به ويژه در مورد حاشيه نشين هاي خارج حريم شهري 11. بازنگري طرحهاي جامع و تفصيلي شهري، به منظور پيش بيني فضاهاي مناسب براي توليد مسکن کوچک، مقاوم و ارزان قيمت براي زوجهاي جوان، خانواده هاي کم درآمد و... 12. توانمندسازى و جلب مشارکت اجتماعى خود حاشيه نشينان : توانمند سازي: «با کمک ناچيز دولت قادرند مسکن، خوراک و پوشاک خود را فراهم آورند و در عين حال نوعي نيروي کار ذخيرهي حاضر و بيدرنگ براي فعاليتهاي در حال گسترش بخش رسمي [درون شهرها] را مهيا سازند.» روش توانمند سازي با تکيه بر توانهاي بالقوهي حاشيهنشينان مطرح شده است و بر اين اصل استوار است که دولتها به عوض کمکهاي مستقيم و بلاعوض که شخصيت حاشيهنشينان و کرامت انساني آنها را خدشهدار ميسازد، ميبايد از طريق ارتقاي سطح آموزش و ايجاد مهارتهاي لازم و امکان دسترسي به ابزار کار و فعاليتهايي از اين قبيل، زمينههاي اشتغال و افزايش درآمد و بهبود سطح زندگي حاشيهنشينان و فقراي شهري را فراهم آورند. 13. اصلاح و بهبود (بهسازي) به معناي بهبود شرايط زندگي از طريق ارائهي خدمات اساسي مانند: آب، برق، گاز، سيستم دفع فاضلاب، مدرسه و همچنين اصلاح معابر، پرکردن گودالها (احمديان) از آنجا که اصل اساسي در بهسازي مناطق زاغهاي، قانوني کردن و نظم دادن به داراييها و اموالي است که شرايط متزلزل و ناامني دارند و زمينهايي که به طور نامعلوم و نامشخص اشغال شدهاند، بخش اصلي بهسازي محلات فقيرنشين، انتقال مالکيت زمين به اشغال کنندگان غيرمجاز زمينهاست، به قيمتي که آنها قادر به پرداخت و خريد زمين باشند. برنامهريزان مسکن بيشتر به برنامه هاي خودياري در زمينهي بهسازي مساکن تأکيد دارند. از نظر آنها برنامههاي بهسازي تسهيلات زيربنايي در محلات حاشيه نشين، يکي از اجزاي مهم برنامهي جامع مسکن محسوب ميگردد که بايد هم از نظر تئوري و هم عملي کوششهاي مردم را در توسعهي تدريجي سکونتگاههايشان حمايت و تکميل کند. مهندسان و طراحان شهري به افزايش بهداشت عمومي در مناطق حاشيه نشين اهميت ميدهند. اين گروه برخلاف برنامهريزان مسکن علاقهاي به مشارکت عموم مردم ندارند. روش کاري آنها شامل يک طرح عظيم شهري در راستاي روند در حال توسعهي شهر ميباشد که به طور مطلوب به کار گرفته شده است. سازمان دهندگان جامعه بر سازمان دهي افراد جامعه تأکيد زيادي دارند. آنها به اين اصل معتقدند که افراد فقير براي رسيدن به سود مشترک بايد با يکديگر همکاري نمايند. براي آنها مهم نيست که چه چيزي ساخته شود، آنها به چگونه ساختن تأکيد دارند. از نظر آنها کمبود خدمات موجود در مناطق حاشيهنشين از غفلت عدهاي از مسؤولان ناشي ميگردد. سياست مداران و دولت مردان اجراي پروژههاي زيربنايي در مناطق حاشيهنشين را، يک راه حل مؤثر جهت کمک به افراد فقير جامعه ميدانند. سطح پايين استاندارد و تسهيلات زيربنايي در مناطق حاشيه نشيني شهر سبب به خطرافتادن اعتبار و شهرت دولت مردان ميشود. از ديد آنها تکيه بر مردم جهت تداوم برنامههاي مهم، ضروري است. سرمايه گذاران بينالمللي بهسازي مناطق فقير حاشيه را نوعي سود رساني به افراد ميدانند که مغايرتي با اهداف توسعهي روستايي ندارد. آنها بر بازيافت سرمايه از سوي افراد ذينفع تأکيد زيادي دارند و آن را يک توجيه اقتصادي براي اجراي پروژه ميدانند. آنها معتقدند اگر افراد ذينفع قادر به بازپرداخت نباشند، بايد سطح پايينتر تسهيلات زيربنايي را انتظار داشته باشند. ساکنان مناطق حاشيه نشين، اين گروه نميخواهند صدمهاي از سوي مقامات دولتي متوجه آنها شود. آنها اجراي پروژههاي زيربنايي را وسيلهاي مؤثر براي به دست آوردن اندک چيزي از دولت ميدانند که اين براي آنها از هيچ بهتر است. 14. فراهم کردن زمين جهت توسعهي مسکن سازي غيررسمي 15. حمايت و اعمال مديريت دولت در ايجاد تسهيلات زيربنايي؛ 16. حمايت از پيمانکاران بخش غيررسمي؛ 17. حمايت دولت از توليد کنندگان کوچک مصالح ساختماني؛ 18. حمايت از نظامهاي مالي مردمي و غيررسمي؛ 19. حمايت دولتي از احداث واحدهاي مسکوني اجارهاي ارزان؛ 20. اصلاح قوانين و مقررات ساختماني.( هاديزاده بزاز، مريم) 6 لینک به دیدگاه
Mohammad Aref 120452 اشتراک گذاری ارسال شده در 24 فروردین، ۱۳۹۰ منابع: 1- سرطان اجتماعي فساد ، فرامرز رفيع¬ پور، شركت سهامي انتشار، چاپ اول 1386 2- بعد اجتماعي و نابرابري فضايي، عماد افروغ، انتشارات بقعه، تهران، چاپ اول 1377 3- تاثير حاشيه نشيني در وقوع جرم ، رضا مسعودي فر، دانشجوي دکتراي تشخيص جرم، سمينار شهرها و مردم 4- چالش حاشيه نشيني و مديريت شهري، تدبير سال پانزدهم، شماره 152، دي 83 5- (حاشيه نشيني؛ ريشه ها و راه حل ها،احمديان، محمد علي(دانشيار دانشگاه فردوسي مشهد)، انديشه حوزه، شماره 43 و 44، آذر - اسفند 1382 ، ( از صفحه 276 تا 296) ) 6- حاشيه نشيني، مهدي دهقان، مقاله برنامه ريزي اشهري درس جغرافياي شهري 7- معرفي کتاب حاشيه نشيني و راهکارهاي ساماندهي آن در جهان، هاديزاده بزاز، مريم، انديشه حوزه، شماره 43 و 44، آذر - اسفند 1382 8- محلات ناهنجار شهر تهران (مورد : محله غربت)، خراطها، سعيد، مجموعه مقالات همايش حاشيه نشيني و اسكان غير رسمي 9- حاشيه نشيني، يك معضل اجتماعي، مثنوي، عطاءالله، مجموعه مقالات همايش حاشيه نشيني و اسكان غير رسمي 6 لینک به دیدگاه
Mohammad Aref 120452 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 خرداد، ۱۳۹۰ بهبود حاشیه نشینی در جهان صنعتی امروز پدیده مهاجرت، حاشیه نشینی و اسکان غیررسمی در اطراف شهرهای بزرگ و مناطق محروم امری اجتناب ناپذیر و از جمله چالش های مهم فراروی مدیریت شهری است. به دلیل گرانی غیرمتعارف زمین و مسکن در کلانشهرها، راهی جز ظهور قارچ گونه و شتابان حاشیه نشینی شهری باقی نمی ماند. حاشیه نشینی علاوه بر زشت نمودن سیمای شهر، مشکلات بسیار و تلف شدن امکانات شهری را در پی دارد. مناطق حاشیه نشین هرچند که به صورت بی رویه در شهرها به وجود آمده اند، اما با شناخت مسائل و مشکلات حاشیه نشینان باید به دنبال راه حلی اساسی برای رفع نیازهای بهداشتی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی این قشر عظیم بود تا ضمن رفع مسائل و مشکلات فردی و خانوادگی، مسائل و مشکلات شهری هم تا حدودی برطرف شود. در دهه های اخیر، شهرسازان، جامعه شناسان و صاحب نظران مدیریت شهری در صدد سامان دادن این مشکل برآمده و به شیوه های گوناگون با آن برخورد کرده اند. دانلود مقاله 4 لینک به دیدگاه
Mohammad Aref 120452 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 آذر، ۱۳۹۴ حاشیه نشینی چیست و حاشیه نشین کیست؟ درزبان فارسی حاشیه نشینی تقریبا مترادف وجایگزیني است برای واژه های آلونک نشینی، زاغه نشینی، محله های تهی دست نشين (بدون تفکیک روستایی و شهری) ساخت وسازهای غیر استاندارد غیر قانونی وبالاخره محروم ازتجهیزات اولیه (آب، برق، فاضلاب) خدمات شهری مستقر در حاشیه ی شهرها. اسکان غیر رسمی، سکونت گاههای غیررسمی اجتماعات آلونکی، زورآباد، حصیرآباد، حلبی آباد،مفت آباد، یافت آباد، یاغچی آباد واصطلاحاتی ازاین قبیل گود نشین زاغه نشین و… ازجمله عناوین دیگری هستند که به صورت مترادف برای حاشیه نشینی و حاشیه نشین د رادبیات شهری ایران به کاررفته است. برخی ازتعاریف حاشیه نشینی به شرح زیرمی باشد: حاشیه نشینان کسانی هستند که درقلمرو زندگی اقتصادی – اجتماعی شهرها به سرمی برند لیکن در نظام اجتماعی آنها ادغام نشده اند وازاین رو به عنوان شهروندان رسمی د رجامعه پذیرفته نمی شوند ویا لااقل خود چنین احساسی دارند. این گسست ازجامعه ی شهری همراه با ویژگی های زیست – حاشیه ای هم چون شکل ونوع مسکن،مهارت های شغلی وخصلت روابط اجتماعی آن ها را ازشهروندان متمایز می سازد. حاشیه نشینان کسانی هستند که در سکونت گاه های غیر متعارف با ساکنین بافت اصلی وشهر زندگی می کنند. گروه های مزبور براثر نیروی دافعه خاستگاه چون فقرو بیکاری وکمتر عوامل جاذب شهری اززادگاه خود رانده شده و به شهرها روی آورده اند وازآن جا که اکثریت این گروه ها بی سواد بوده ومهارت لازم جهت جذب در بازار کار شهر را ندارند. عامل پس راندن شهری نیزآنها را از شهر رانده وبه حاشیه کشانده است. حاشیه نشینان بیشتر افراد مهاجر روستایی وعشایروکمتر شهری (ازشهرهای دیگر یا خود شهر) هستند. این افراد بیشتر به علت رانش زادگاه خود و کمتر به دلیل عوامل جاذب شهری زادگاه خود را ترک کرده وبه شهرها روی می آورند. آنها از یک سو به دلیل عدم تطبیق با محیط شهری و ازسوی دیگر براثر عوامل پس ران شهری ازمحیط های شهری پس زده می شوند وبه تدریج در کانونها ی به هم پیوسته یا جدا ازهم درقسمتهایی ازشهر سکنی می گزینند. محل سکونت ونوع مسکن آنها با محل سكونت متعارف شهری مغایربوده و مالکیت آن غالبا غصبی است. همچنین آنان ازنظر وضعیت فرهنگی و اقتصادی نیز باجمعیت شهری تمایزدارند. حاشیه نشینان کسانی هستند که د رمحدوده اقتصادی شهر زندگی می کنند وجذب نظام اقتصادی اجتماعی نشده اند. آن چه که حاشیه نشینی اطلاق می شود گروه ها ی رانده شده مهاجران روستایی فاقد توانمندی حرفه ای تحصیلات و بضاعت لازم برای هرگونه مشارکت درحیات اقتصادی شهر،دارای اشتغال کاذب دربخش غیررسمی اقتصاد شهر، به مثابه زائده ای انگلی ازبخش پیشرفته تر ومدرن تر معرفی می شوند. حاشیه نشینی عمدتا درزمین های حاشیه شهركه فاقد نظارت قانونی بوده، شکل می گیرد. درترکیب جمعیت حاشیه نشینی سهم مهاجران روستایی بسیار زیاد است. امروزه به پدیده حاشیه نشینی درشهرها بسته به شکل ونوع آن اسامی واژه های مختلفی اطلاق می گردد. درذیل به واژه های مترادف دیگری اززبان های بیگانه وبه خصوص زبان انگلیسی و فرانسه که به زبان فارسی راه یافته اند اشاره می شود: واژه انگلیسی Shanty town به معنای آلونک نشینی ترجمه شده است. ترکیب انگلیسی squotter settlement که بیشتر به معنای اسکان غیرقانونی و زورآباد در زبان فارسی به کاررفته است. حلبی آباد ترجمه ومعادل مستقیم واژه فرانسه بیدو نویل Bidonville است. marginal settlements – ترجمه انگلیسی کوخ نشینی، حاشیه نشینی است و settlements lllegal یا unofficial settlements به معنای اسکان غیررسمی ترجمه می شود. درکشورهای درحال توسعه نيز ترکیب ها و واژه سازی های فراوانی برای حاشیه نشینی وجود دارد.در ذيل به به بيان نمونه هايي پرداخته ايم. لازم به ذکر است موارد ذيل هرکدام به ویژگی خاصی ازاین پدیده اشاره دارند: در برزیل (ریو) fovellas به معنای آلونک نشین ازنوع سقف سفالی ومتکی برستون (پیلوت). درترکیه Gecekondu به معنای یک شبه ساخت. درآفریقا واژه های متعددی به معنای حصیرآباد درتعدادی اززبانهای محلی. درآرژانتین villas miseras ویلاهای فقر. درپرتغال Barracas به معنای محله های ویژه اسکان اجباری یهودیان به کارمی رفت. بعدها با رواج این واژه دردیگر کشورها به زبان انگلیسی وفرانسه با معنای محله های فقیرنشین با نژادهای متفاوت را در برگرفت. شایان ذکر است به علت استفاده ازمنابع مختلف دراین نوشتار بیشترین تداخل معانی درزاغه نشینی و حاشیه نشینی به وقوع می پیوندد. به همین جهت ضروری است وجوه تمایز این دو واژه به عنوان جمع بندی کلام روشن گردد: ازلحاظ زمانی زاغه نشینی نسبت به حاشیه نشینی عمر زیادتری دارد وازلحاظ مکانی زاغه ها می توانند درهمه نقاط شهرپراکنده شوند درحالی که حاشیه نشینی عمدتا درزمینهای حاشیه شهر که فاقد نظارت قانونی بوده اند شکل می گیرد. ازنظر رشد جمعیتی درترکیب جمعیت حاشیه نشینی سهم مهاجران روستایی بسیارزیاد است. هرزاغه نشین می تواند حاشیه نشین هم باشد زیرا هم ازنظر اقتصادی وهم ازنظر جغرافیایی (موقعیت ومقر زاغه) قادر است درحاشیه قرارگیرد. منبع: پژوهشکده شهرسازی و معماری سپیدار 1 لینک به دیدگاه
Mohammad Aref 120452 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 مرداد، ۱۳۹۷ مقاله تأثیر حاشیه نشینی در وقوع جرم که توسط رضا مسعودی فر تهیه شده است را به صورت PDF در 24 صفحه از لینک زیر می تونید دانلود کنید. دانلود مقاله لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده