رفتن به مطلب

برخورد روش مند در مدیریت حرکت عابر پیاده


ارسال های توصیه شده

پیکره‌بندی فضایی شبکه معابر، حرکت عابرین پیاده را شکل می‌دهد؛ چراکه مبنای درک ساختار شهر، دید انسان و عابر پیاده از فضاهای شهری است. مکانیابی خرده‌فروشی و سایر کاربری‌ها برای بهره‌وری از این حرکت منجر به جذب بیشتر عابرین و افزایش حرکت می‌شود.

 

 

بافت فرسوده و مشکل دسترسی

معابر با عرض کمتر از شش متر به‌عنوان یکی از شاخص‌های بافت فرسوده معرفی شده است. طرح‌های تفصیلی تعریض معابر را راه‌حلی مناسب برای رفع این مشکل دانسته‌اند؛ اما به این سیاست دو نقد وارد است؛ یکی اینکه فاکتور دسترسی با فاکتور قابلیت حرکت در معابر شهری متفاوت است. به این معنی که می‌توان در یک بافت، معبر عریض با قابلیت تحرک بالا اما غیرقابل دسترس و یا برعکس یک کوچه باغی باریک اما در دسترس و پرتردد داشت.

 

نکته دیگر اینکه از آنجا که اکثر ساکنان بافت فرسوده را اقشار کم‌درآمد تشکیل می‌دهند، احتمالاً تعداد خانوارهای دارای اتومبیل شخصی برای رفت‌و‌آمد درون شهری، بسیار کم است.

 

حال این سؤال پیش می‌آید که آیا سیاست اتومبیل‌محور برای چنین بافتی، توجیه‌پذیر است؟ به ‌نظر می‌رسد مسئولین، از قابلیت‌های توسعه معابر شهری پیاده‌پسند، با حفظ توجه به حرکت سواره و ایجاد تسهیلات برای حرکت عابرپیاده و بهبود فضای زندگی شهری، غافل مانده‌اند. در ادامه ضمن معرفی روش سینتکس، نشان داده خواهد شد که مشکل دسترسی بافت فرسوده، به ترکیب‌بندی و ساختار فضایی آن مرتبط بوده و به پهنای معابر شبکه، ارتباطی ندارد.

 

نظریه «حرکت طبیعی»

«بیل هیلیر»، پژوهشگر انگلیسی در نظریه خود به نام «حرکت طبیعی» (Natural Movement)، تأثیر پیکره‌بندی فضایی در هدایت حرکت عابر پیاده را مورد توجه قرار می‌دهد. او معتقد است که برخلاف نظریه جاذب‌های فضایی3، پیکره‌بندی فضایی شبکه معابر، حرکت عابرین پیاده را شکل می‌دهد. 11، نشان می‌دهد اگرچه پیکره‌بندی فضایی (Configuration) می‌تواند بر جاذب‌های فضایی (Attractions) و حرکت (Movement) تأثیر بگذارد، اما از آنها تأثیر نمی‌پذیرد. ابتدا پیکره‌بندی فضایی باعث ایجاد حرکت شده، سپس مکانیابی خرده‌فروشی و سایر کاربری‌ها برای بهره‌وری از این حرکت منجر به جذب بیشتر عابرین و افزایش حرکت می‌شود.

 

در نمونه ایرانی این نظریه می‌توان به شکل‌گیری بازار اشاره کرد : استقرار دروازه‌ شهرهای قدیم و پیکره‌بندی فضایی شهر، باعث پیدایش حرکت از یک دروازه به سمت دیگر شهر می‌شد. سپس خرده‌فروشی‌ها برای بهره‌بری از حضور عابرین پیاده، در راستای حرکت آنها مکانیابی شده و به این ترتیب راسته‌های اصلی بازار از یک سمت شهر به سمت دیگر شهر به‌وجود آمده و در سطح محلات مختلف توسعه یافتند.

 

چیدمان فضا

این نظریه برخلاف بسیاری از نظریه‌ها، محققان و طراحان را در خلأ راهکاری رها نکرده و برای درک بهتر حرکت عابر پیاده ابزاری را به نام «سینتکس فضا» در اختیار آنها قرار می‌دهد. نظریه مذکور معتقد است که مبنای درک ساختار شهر، دید انسان و عابر پیاده از فضاهای شهری است و نه دید پرنده.

 

در این تئوری، شهر به‌صورت یک سیستم گسسته و متشکل از طولانی‌ترین کانال‌های بصری-‌ حرکتی برای درک ساختار شهر توسط مخاطبان، درک می‌شود. سپس هرکدام از این کانال‌های بصری- حرکتی برای تحلیل‌های پیشرفته‌تر با یک خط نشان داده شده و در مرحله بعد بر اساس تحلیل‌های ریاضی و گراف، تقاطع این خطوط با یکدیگر بررسی می‌شوند. تقاطع هر دو خط نشان‌دهنده ارتباط آنها با هم بوده و در نتیجه هر کانال بصری که با خطوط دیگر تقاطع‌های بیشتری داشته باشد، با عناصر بیشتری در شبکه ارتباط داشته و در دسترس‌تر است.

1694_714.jpg

 

قشه خطی منطقه 6

 

بررسی دسترسی هندسی در محله نظام‌آباد

برای آزمایش این تکنیک و نشان‌دادن قابلیت‌های آن در ساماندهی مرکز محلات، توسعه شبکه معابر و حرکت عابر و سواره در بافت‌های فرسوده محله نظام‌آباد انتخاب شده است. اگرچه این محله به سبب مشکلات کالبدی و نفوذناپذیری بافت به‌عنوان بافت فرسوده تشخیص داده شده، اما مشکلات اجتماعی قابل توجهی که کل تحلیل را تحت الشعاع قرار دهد، ندارد. به منظور تحلیل سینتکسی در ابتدا نقشه 20.000/1 منطقه 7و8 تهیه شده و در مرحله بعدی نقشه خطی، به روش‌های مفصلی که جای بحث آن در این مقاله نیست4، از آن استخراج شد. این نقشه در نرم‌افزار سینتکس مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت .

 

در نقشه تقاطع هر خط- که نشان‌دهنده بلندترین کانال بصری- حرکتی قابل درک از دید عابرپیاده است- با دیگر خطوط مورد بررسی گرافی قرار گرفته و میزان دسترسی آن به‌صورت گرافیکی نشان داده شده است. خطوط پررنگ‌تر، که با فلش ضخیم‌تر مشخص شده‌اند، دردسترس‌ترین معابر محله هستند. خیابان شهید مدنی، ضخیم‌ترین فلش، در کل منطقه 7و8 از بیشترین دسترسی برخوردار است که با سه خیابان دردسترس دیگر از قبیل جانبازان، سبلان شمالی و مسیل باختری یک شبکه تشکیل داده است.

 

خیابان شهید نامجو، نازک‌ترین فلش، در محله نظام‌آباد نیز به‌عنوان دردسترس‌ترین معبر پررنگ شده است. این داده‌ها توسط مشاهدات میدانی نیز مورد آزمایش قرار گرفته تا میزان صحت آن مشخص شود. چهار خیابان مدنی، جانبازان، سبلان و باختری با عبور از محلات، شبکه دسترسی را به‌طور قابل قبولی در این سطح و به‌ویژه محله نارمک پخش کرده‌ است. این درحالی است که خیابان نامجو دسترسی را از خیابان انقلاب گرفته و به درون محله نفوذ می‌کند، اما در میدان نامجو این پتانسیل کور می‌شود؛ یعنی از نظر فضایی خیابان نامجو برای پخش دسترسی در کل محله، حکم یک بن‌بست دارد. از نظر فضایی، خیابان نامجو از شبکه اصلی معابر منطقه‌ای دور مانده و نتوانسته با اصلی‌ترین معابر5 تقاطعی ایجاد و در شبکه حاصل از آنها مشارکت کند. شبکه اصلی (ستون فقرات ساختار فضایی محلات) نتوانسته کل منطقه را تحت پوشش قرار دهد و عدم گسترش مناسب خیابان نامجو، این شبکه را دچار پارگی و گسست کرده است.

مسلماً هنگامی‌که دردسترس‌ترین معبر یک محله، از شبکه اصلی دسترسی منطقه جا بماند، کل محله با مشکل عدم توزیع مناسب دسترسی مواجه می‌شود.

 

به منظور ارزیابی تجزیه و تحلیل ارائه شده، مقایسه‌ای بین نقشه‌های تهیه‌شده منقطه 7و8 و منطقه 6 به‌عنوان منطقه کنترل ، انجام می‌شود تا با تحلیل ساختار فضایی منطقه شش، تحلیل مذکور مورد تأیید قرار گیرد. نقشه خطی تهیه شده، بلندترین کانال‌های بصری- حرکتی قابل درک توسط عابرپیاده را نشان می‌دهد. در این نقشه خیابان اسدآبادی، ضخیم‌ترین فلش و در دسترس‌ترین معبر محلی در محله یوسف‌آباد است که با خیابان‌های فاطمی و ولیعصر، شبکه‌ای از معابر دردسترس را از یک سوی منطقه به سمت دیگر منطقه گسترش می‌دهد. از تحلیل این نقشه دو نکته حاصل می‌شود :

 

• بر خلاف آنچه به نظر می‌رسد، ارزش محلی خیابان اسدآبادی در ساختار فضایی محله از قسمتی از خیابان ولیعصر که در نقشه نشان داده شده است، بیشتر است. یعنی اگر شخصی را در محله یوسف‌آباد رها کنید، احتمال اینکه این شخص از خیابان اسدآبادی سردر بیاورد بیشتر از قسمت انتهای خیابان ولیعصر است.

 

• خیابان‌های اصلی محله‌های اسدآبادی، فاطمی و ولیعصر با مشارکت در شبکه اصلی کل منطقه، سرتاسر منطقه را تحت پوشش قرار داده و به همین سبب در توزیع دسترسی در کل منطقه موفق عمل می‌کند.

1695_289.jpg

 

نتیجه‌گیری و پیشنهادات

در این پژوهش، معابری که از نظر فضایی در ساختار محله پتانسیل و جایگاه ویژه‌ای در تبدیل شدن به مرکز محلات را دارند، قابل شناسایی است. به نظر می‌رسد برای توسعه فضای باز و تسهیل دسترسی در درون محله نظام‌آباد، ابتدا باید میدان نامجو مانند میدان نبوت، در خیابان جانبازان گسترش یافته و به یک مرکز محله مناسب تغییر شکل دهد. در این صورت به‌واسطه عبور دردسترس‌ترین معبر محله یعنی خیابان نامجو از آن، نه تنها امکان دسترسی مردم محله به آن و رونق محله افزایش یافته، بلکه امکان توسعه خیابان نامجو و خیابان‌های اطراف آن در پخش‌کردن دسترسی مناسب نیز به‌وجود آمده است.

 

در مرحله بعد برای تسهیل دسترسی، خیابان نامجو نیز باید امتداد یافته تا با مشارکت در شبکه اصلی مدنی، سبلان، باختری، جانبازان، شبکه معابر اصلی منطقه را تقویت کند و علاوه بر توزیع بهتر دسترسی در کل محله، امکان اتصال این شبکه به خیابان انقلاب و افزایش متغیر دسترسی برای کل شبکه را ایجاد نماید. به این ترتیب در دسترس‌‌ترین معابر محلات منطقه، یک شبکه سرتاسری ایجاد می‌کند که دسترسی را مانند منطقه 6، در کل منطقه پخش می‌کند.

 

می‌توان گفت باز آزادسازی دردسترس‌ترین معابر یک محله از حالت بسته و منفرد، باعث اتخاذ تدابیر بهتری برای بهبود دسترسی در سطح محلی می‌شود. علاوه بر آن می‌توان نقش خیابان‌های دارای پتانسیل مانند نامجو، مدنی و جانبازان در منطقه 7و8 و خیابان اسدآبادی در منطقه 6 را به‌عنوان مرکز محله پررنگ و با تدابیر لازم آنها را به خیابان‌هایی پیاده‌پسند تبدیل کرد؛ تدابیری که حضور عابر پیاده را در سطح محله افزایش داده و باعث رونق اقتصادی و زندگی اجتماعی محله می‌شود.

 

 

منبع: ماهنامه تخصصی منظر / امید ریسمانچیان

 

 

  • Like 6
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...